کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۴۰)
میم حجری
https://hadgarie.blogspot.com/2023/08/blog-post_85.html
ادامه دارد.
میم حجری
https://hadgarie.blogspot.com/2023/08/blog-post_85.html
ادامه دارد.
پروفسور گئورگ کلاوس
برگردان
شین میم شین
۱
۲
۳
۴
۵
(w w و یا f f )
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
ادامه دارد.
شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
من از حاتم آن اسب تازی نژاد
بخواهم، گر او مکرمت کرد و داد
بدانم، که در وی شکوه مهی است
و گر رد کند، بانگ طبل تهی است.
معنی تحت اللفظی:
من برای آزمون حاتم، اسب محبوبش را طلب می کنم.
اگر داد معلوم می شود که بزرگ با عظمتی است و اگر نداد، طبلی تهی است.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک پراتیک و تئوری
را
به شکل دیالک تیک کریم به عمل و کریم به نام بسط و تعمیم می دهد:
اگر حاتم از اسب تازی اش صرفنظر کند، کریم به معنی واقعی کلمه است و گرنه طبل توخالی است، به قول سعدی در جای دیگر، «عالم بی عمل» است.
سعدی
محک پراتیک (تجربه)
را
برای کشف صحت و سقم احکام به کار می برد و برای جانشین بلافصلش، به میراث می گذارد:
حافظ
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد
معنی تحت اللفظی:
با محک تجربه می توان به درجه خلوض آدم ها پی برد.
حافظ
علیرغم خردستیزی و ندانمگرائی بی چون و چرایش،
همین محک تجربه و یا پراتیک را به رسمیت می شناسد.
حاتم اکنون باید به محک تجربه زده شود، تا چند و چون کرامت او معلوم گردد.
سعدی
به ندرت پراتیک زندگی را به عنوان محک ادعاهای خود مورد استفاده قرار می دهد،
ولی اکنون که تجربه، روایتی من در آوردی بیش نیست، ایرادی در استفاده از آن نمی بیند.
ادامه دارد.
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
· تضادهای آنتاگونیستی
آنتاگونیسم
(تضاد آشتی ناپذیر)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9078
پایان
وحدت و «مبارزه» اضداد
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4724
تضاد
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12943
پایان
ابراهيم گلستان
درنگی
از
مسعود بهبودی
دون ژوان به شیطان:
دوستان تو
گندهترین کرهبزهایی هستند که میشناسم.
این «تعریف» برنارد شاو و یا دون ژوان از دوستان شیطان است.
معلوم نیست که من ـ زور حضرت گلستان از کره بز چیست.
مشخصه مهم کره بز،
چستی و چالاکی و بازیگوشی و جسارت و تهور و جرئت است.
کره بز
باکی از بالا رفتن از درختان و حتی از خران و ایستادن روی آنها ندارد.
کره بز
معمولا
محبوب آدمیان و قبل از همه، کودکان است.
۲
دوستان تو
زیبا نیستند، زینت به خود داده اند.
این جمله به لحاظ ساختار، خیلی زیبا ست.
اولا
به دلیل اینکه زینت و زیبا
دو حرف مشترک دارند:
«ز» و «ی»
ثانیا
به این دلیل که میان زیبایی طبیعی و تصنعی ـ تقلبی تفاوت می گذارد.
دون ژوان عیاش،
ظاهرا
طرفدار زیبایی طبیعی اصیل است.
زیبایی طبیعی ئی که در دوستان شیطان وجود ندارد.
این اما بدان معنی است
که
زنانی که دون ژوان با آنها جفتگیری می کند،
پارسایانند و نه طرفداران شیطان.
ضمنا
از دید برنارد شاو،
دون ژوان از مخالفان شیطان و در نتیجه از هواداران یزدان است.
آدم اندک اندک دلش به حال شیطان می سوزد
که
زنباره ها و عیاش ها
حتی
حاضر به دوستی با او نیستند.
این ثالثا بدان معنی است
که
شیطان
بر خلاف دون ژوان و برنارد شاو
دنبال زیبایی و اصالت زیبایی نیست.
برایش اصلا مهم نیست که دوستانش واقعا ظاهر زیبا دارند و یا زینت به خود بسته اند تا خود را زیبا سازند.
این اما نشانه خردگرایی شیطان است.
شیطان
شیفته ظاهر زیبا نیست.
طرفدار باطن زیبا و ذات زیبا ست.
اگر در فلسفه سعدی بمانیم،
شیطان طرفدار سیرت زیبا ست.
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.
رابعا
زیبایی
چیزی صوری و فرمال است.
فرق هم نمی کند که طبیعی باشد و یا تصنعی و یا تقلبی.
اینجا عقب ماندگی فکری و ظاهرپرستی و ساده لوحی برنارد شاو و دون ژوان و
حضرت گلستان آشکار می گردد
ادامه دارد.
درنگی
از
مسعود بهبودی
(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشهای)
۱
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
احمدی
باز هم اصرار دارد که بذر شده است.
آنهم بذری درستگار.
هنر نزد عیرانیان است و بس.
حالا چه باید کرد؟
او را باید کاشت.
ولی کجا؟
در زمینی استوار.
من - زور از زمین استوار چیست؟
خدا را صد هزار شکر که فروغ را کشتند
و
این هارت و پورت احمدی را نخواند تا جنون بگیرد و خودش را به دار آویزد.
استوار که در مورد زمین به کار می رود.
احمدی
بدتر از خمینی و احمدی نجات
به زبان بینوای فارسی آفتابه بر می دارد و هوادارانش خیال می کنند که هنر و شق القمر مدرن می کند.
۲
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایۀ درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرهها ست.
عجب بدبختی ئی است:
مگر قرار نبود که بذر درستکاری به نام احمدی را در زمین استوار بکارند؟
استوارتر از زمین جنگل اصلا یافت نمی شود.
ولی چه می توان کرد که احمدی حواس پرت، تقاضای مدرن خود را فوری فراموش کرده است.
درخواست یک ثانیه بعد شاعر مهم شعر مدرن کشور
کاشته شدن در کنار پنجره ها ست.
چرا و به چه دلیل؟
برای اینکه درختان جنگل
معیوب اند.
اینکه هنوز عیب بزرگی نیست.
عیب بزرگ درختان معیوب جنگل
سایه نحس انها ست که به مذاق تحفه نطنز خوش نمی آید.
درخواست اکید احمدی کاشت هدشن در کنار پنجره ها ست.
من ـ زور از کنار پنجره ها چیست؟
در بالکن خانه ها؟
ادامه دارد.
شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
به دستور (وزیر) دانا، چنین گفت شاه
که دعوی خجالت بود بی گواه
معنی تحت اللفظی:
امپراطور روم به وزیر دانشمندش گفت:
ادعا بدون ارائه دلیل، شرم انگیز است.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک دعوی و دلیل را مطرح می سازدگه
فی نفسه،
شاهکاری است..
سعدی
به تعریف فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) ادعا مبادرت می ورزد که هنوز هم معتبر است:
ادعا
به حکمی اطلاق می شود
که
به عنوان حقیقتی و یا به عنوان حکمی منطقی معتبر برای همه و در همه جا مطرح می شود،
ولی حقیقت آن و یا همه جا صادق بودن آن هنوز اثبات نشده است.
ادعا تنها در گذر از دیالک تیک دعوی و دلیل می تواند به درجه قضاوت ارتقا یابد.
سلطان روم برای کشف صحت و سقم ادعا،
محک پراتیک را به کار می برد.
این درایت فکری سعدی
در قرون وسطی ایران
غول آسا ست.
سکنه جهان و جنقوری
هنوز هم به این دیالک تیک سعدی واقف نیستند.
ادامه دارد.
میم حجری
https://hadgarie.blogspot.com/2023/08/blog-post_18.html
ادامه دارد.
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
· تضاد دیالک تیکی
تضاد
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12943
پایان
هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
شین میم شین
۷
۸
الف
ب
پ
دانشکده های کارگری ـ دهقانی
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8672
پایان
۹
۱۰
۱۱
۱۲
ادامه دارد.
ابراهيم گلستان
درنگی
از
مسعود بهبودی
دون ژوان به شیطان:
در این کاخ دروغها یکی دو حرف راست نباید تو را برنجاند.
سؤال این است که چرا برنارد شاو،
دون ژوان را به انتقاد از شیطان مأموریت می بخشد و نه برعکس؟
شیطان کیست؟
چرا باید لاشخور زنباره روان ـ بیماری از قبیل دون ژوان،
خردمندتر و خردگراتر از شیطان باشد؟
برنارد شاو
تعریف و یا تحریف تئولوژیکی (فقهی) ـ دوئالیستی از شیطان را در بست می پذیرد.
یعنی تعریف فلسفی (ماتریالیستی - دیالک تیکی) از شیطان ندارد.
شیطان
بدین طریق
مظهر شر مطلق قلمداد می شود.
مفهوم شیطان نتیجه تجرید همه اشرار هستی جا زده می شود.
از سوی دیگر
یزدان
به مثابه خیر مطلق جا زده می شود.
یعنی
مفهوم یزدان، نتیجه تجرید همه اخیار هستی می گردد.
غافل از اینکه یزدان و شیطان رابطه دیالک تیکی با هم دارند.
یعنی
مطلقیتی در بین نیست.
یزدان چه بسا به شیطان استحاله می یابد و شیطان به یزدان.
همه اقطاب دیالک تیکی چنین اند.
مثال:
در دیالک تیک فرم و محتوا
نه فرم مطلق وجود دارد و نه محتوای مطلق.
مثال:
پوسته پیاز فرم آن است و مابقی، محتوای آن.
پس از کندن پوسته پیاز،
محتوای سابق پیاز به فرم جدیدی استحاله می یابد:
پوسته جدید محتوای سابق، فرم جدید محتوای جدید می گردد
و این روند و روال ادامه می یابد.
سعدی هم می داند.
ادامه دارد.
درنگی
از
مسعود بهبودی
(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشهای)
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم که دیگران
با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایۀ درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرهها ست.
۱
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
تحلیل لاطائلات خردستیزان، اعصاب خرد کن است.
احمدی
باز هم از مخاطب می طلبد که او را و لاطائلاتش را مورد کند و کاو قرار ندهند.
چرا و به چه دلیل؟
به این دلیل خیلی خیلی قوی
که
او
واژه بوده و زنجیر واژه ها شده است.
چه شق القمری.
استحاله واژه به زنجیر واژه ها
تکامل خارق العاده ای است که به ذهن هیچ بشری نمی رسد.
دلیل این خرافه احمدی،
بیسوادی عمیق او ست.
او
از فرط بیسوادی میان واژه و کلمه فرق عظیمی می گذارد.
این دیگر نشانه خردستیزی او نیست.
نشانه خریت او و پیروان او ست.
اما بی اعتنا به این خرافات،
من - زور او از استحاله واژه به زنجیر واژه ها چیست؟
شاید من ـ زورش این باشد که لیاقت جمله سازی دارد.
و این لیاقت کمی نیست.
۲
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم که دیگران
با آرامش بخوانند
دلیل این که «احمدی شاعر مهم شعر مدرن کشور است»، این است که سخن می نویسد.
از این هنرها
هر کسی ندارد.
اصطلاح سخن نویسی هم نوبر بهار احمدی است.
خیلی خیلی مدرن است.
چون معمولا از سخنگویی و سخندانی، سخن می رود و نه از سخن نویسی.
این اما هنوز چیزی نیست.
چیز این است که
سخن ـ نوشته های احمدی را دیگران باید با آرامش بخوانند و نه بی آرامش.
راستی چرا و به چه دلیل؟
طرز و طریق خواندن و شنیدن سخن کسی که دست خواننده و شنونده نیست.
این کیفیت سخن است
که
خاطر خواننده و شنونده را آرامش می بخشد و یا به آشوب می کشد.
ادامه دارد.
شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
شنیدم در ایام حاتم، که بود
به خیل اندرش، بادپائی چو دود
ز اوصاف حاتم به هر مرز و بوم
بگفتند برخی به سلطان روم
که همتای او در کرم مرد نیست
چو اسبش به جولان و ناورد نیست
معنی تحت اللفظی:
حاتم طائی
اسب تند روی داشت.
به امپراطور روم راجع به بخشندگی حاتم طائی و تند روی اسبش حکایت کردند.
سعدی
در این حکایت،
شیوه شناخت انسانها را به خواننده اشعار خویش می آموزد:
اول
باید یکی از خصوصیات اخلاقی او را،
مثلا کرم و یا خست او را برشمرد
و
بعد
یکی از چیزهائی که دارد،
مثلا اسبش را.
فرق چندانی با شیوه رایج در آستانه قرن بیست و یکم ندارد:
هر بورژوا و یا خرده بورژوائی
نیز برای توصیف فردی،
اول
ثروت چند میلیونی اش را نام می برد
و
بعد
در باره زنش، اوتوموبیل، کشتی و ویلایش و تعداد لایک هایش در عنترنت
داد سخن سر می دهد.
انسانها آنند که دارند.
اگر روزی توده مولد و زحمتکش
مالکیت خصوصی
را
زنده بگور کند و فاتحه تمام ارضی برایش بخواند، بسیاری از شخصیت های پرنفوذ و معتبر
گور خود را برای همیشه گم خواهند کرد
و
جز انسانهای مولد فکری و مادی
کسی اعتبار و نفوذی نخواهد داشت.
حاتم طائی
یکی از قهرمانان سعدی است،
که
ظاهرا
قبل از ظهور پیامبر اسلام زندگی می کرد.
سعدی صفت نیک خارق العاده ای نیست که به حاتم نسبت ندهد.
روایات مربوط به حاتم را سعدی به مثابه اسناد بی چون و چرا مورد استفاده قرار می دهد.
کرامت حاتم محتوای تئوری نام و ننگ سعدی را تشکیل می دهد.
نام و ننگ را سعدی به عنوان اهرم و انگیزه عمل خیر در نظر می گیرد و مطلق می کند.
ادامه دارد.
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12862
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12867
۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12869
۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12874
۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12880
۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12887
۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12893
۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12898
۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12901
۱۰
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12905
۱۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12909
۱۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12913
۱۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12917
۱۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12920
۱۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12924
۱۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12927
۱۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12935
۱۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12937
۱۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12942
پایان
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
۵
تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
ادامه
ایرادات فلسفه بورژوائی معاصر به آموزه دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تضاد
۱
الف
ب
پ
۲
۳
دلایل بطلان ایرادات فوق الذکر
۱
۲
۳
۴
۵
«قانون تناقض ممنوع» یک قانون بنیادی واقعیت عینی است:
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
(ادعا
به حکمی اطلاق می شود،
که به عنوان حقیقتی و یا به عنوان حکمی منطقی معتبر برای همه و معتبر در همه جا مطرح می شود،
ولی حقیقت آن و یا اعتبار همه جائی آن هنوز اثبات نشده است.
مترجم)
۱۴
۱۵
۱۶
(قوانین تئوری شناخت،
حتما نباید در خارج از عرصه مربوطه، مثلا در جامعه معتبرباشند.
با چرخ خیاطی نمی توان آشپزی کرد.
مترجم)
۱۸
پایان
ابراهيم گلستان
درنگی
از
مسعود بهبودی
دون ژوان به شیطان:
در این کاخ دروغها یکی دو حرف راست نباید تو را برنجاند.
در این اثر برنارد شاو، گفتگویی میان دون ژوان و شیطان مطرح می شود.
دون ژوان زنباره حرفه ای است که به زعم برنارد شاو از دوزخ سر برآورده است
و
قصد ابلاغ حرف های راست معینی را دارد.
دوزخ
به زعم برنارد شاو، محل عذاب دروغگویان و عیاشان است.
دیالک تیک راست و دروغ
یکی از رایج ترین و عوامفریبانه ترین و توخالی ترین، دیالک تیک ها ست
که
در کتب مقدس (تورات و انجیل و قرآن)
خصلت دوئالیستی به خود گرفته است.
خلایق لحظه به لحظه
دروغ تحویل همدیگر می دهند و از همدیگر دروغ تحویل می گیرند.
ضمنا
چنان وانمود می کنند که انگار کمترین میانه ای با دروغ ندارند.
این هنوز چیزی نیست.
خلایق
راست را با حقیقت عوضی می گیرند و دروغ را با باطل و یا ناحقیقت.
من ـ زور برنارد شاو از راست و دروغ هم در این جمله اش
«در این کاخ دروغها یکی دو حرف راست نباید تو را برنجاند.»
همین است.
غافل از اینکه ای بسا دروغ که حقیقت است و ای بسا راست که ناحقیقت است.
برنارد شاو
تحت تأثیر دعاوی کتب مقدس،
شیطان را سردسته دروغگویان می پندارد
غافل از اینکه یزدان و الله، یعنی ضد دوئالیستی شیطان، حتی به قول خودش در قران کریم، کذاب ترین کذابان است.
فروغ فیلسوف، همسر همین گلستان، در طولانی ترین اشعار عصیانی اش،
شیطان را از دید دیگری معرفی می کند و عملا تبرئه می کند
و
آخر سر
یزدان را از اریکه قدرت به زیر می کشد و شیطان را به جای او می نشاند.
اکنون عقب ماندگی فکری گلستان آشکار می گردد.
مراجعه کنید
به
تحلیلی بر شعر فروغ فرخزاد
تحت عنوان «عصیان بندگی»
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11381
تحلیلی بر شعر فروغ
تحت عنوان «عصیان خدایی»
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11382
ادامه دارد.
هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
شین میم شین
۱
· رفرم سوسیالیستی مدارس عالی به تغییر بنیادی محتوا و سازمان (سازماندهی، سازمان یابی) کار علمی در دانشگاه ها و مدارس علی جمهوری آلمان دموکراتیک برای تضمین کیفیت و مؤثریت آموزش و پرورش، تربیت، پژوهش و تحصیلات عالی اطلاق می شود.
۲
· رفرم سوسیالیستی مدارس عالی به آماج و نتیجه سیاست علوم و مدارس عالی مارکسیستی ـ لنینیستی حزب سوسیالیستی متحده آلمان اطلاق می شود که توسط دانشمندان و دانشجویان، کارگران و کارکنان دانشگاه ها و مدارس عالی به مثابه بخشی از توسعه پیگیر سوسیالیسم در جمهوری آلمان دموکراتیک تحت رهبری طبقه کارگر تحقق می یابد.
۳
· با رفرم سوسیالیستی مدارس عالی، معنی و اهمیت عالی ترین مراکز تحصیلی خلق که به طور پلان بندی شده در اختیار جامعه سوسیالیستی توسعه یافته قرار داده می شود، تغییر می یابد.
۴
· این تغییرات جامعتی در امور مدارس عالی جمهوری آلمان دموکراتیک، جزئی از تحولات انقلابی در ایده ئولوژی و فرهنگ اند و بیانگر قانونمندی های عام انقلاب سوسیالیستی اند.
· انقلاب سوسیالیستی ئی که در آن، طبقه کارگر به تشکیل روشنفکریت پرشمار نیرومند وفادار به انقلاب نایل می آید.
۵
· رفرم سوسیالیستی مدارس عالی تحت رهبری طبقه کارگر با تحولات جامعتی و خدمات دانشمندان پس از سال ۱۹۴۵ (پایان جنگ جهانی دوم) تدارک دیده می شود.
۶
· با رفرم مدرسی دموکراتیک در سال ۱۹۴۵ ـ ۱۹۴۶، مدرنیزاسیون و دموکراتیزاسیون (نوسازی و دموکراتیزه سازی) فکری حیات علمی در دانشگاه ها و مدارس عالی آغاز می شود.
· مراجعه کنید به رفرم مدرسی دموکراتیک
رفرم مدرسی دموکراتیک
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10218
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10225
۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10232
پایان
ادامه دارد.
شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
شنیدم در ایام حاتم، که بود
به خیل اندرش، بادپائی چو دود
ز اوصاف حاتم به هر مرز و بوم
بگفتند برخی به سلطان روم
که همتای او در کرم مرد نیست
چو اسبش به جولان و ناورد نیست
به دستور (وزیر) دانا، چنین گفت شاه
که دعوی خجالت بود بی گواه
من از حاتم آن اسب تازی نژاد
بخواهم، گر او مکرمت کرد و داد
بدانم، که در وی شکوه مهی است
و گر رد کند، بانگ طبل تهی است
رسولی هنرمند عالم به طی
روان کرد و ده مرد همراه وی
به منزلگه حاتم آمد فرود
برآسود چون تشنه بر زنده رود
سماطی بیفکند و اسبی بکشت
به دامن شکر دادشان، زر به مشت
شب آنجا ببودند و روز دگر
بگفت، آنچه دانست صاحب خبر
همی گفت حاتم، پریشان چو مست
به دندان ز حسرت همی کند دست:
که ای بهره ور موبد نیکنام
چرا پیش از این ام، نگفتی پیام؟
من آن باد رفتار دلدل شتاب
ز بهر شما دوش کردم کباب
که دانستم از هول باران و سیل
نشاید شدن در چراگاه خیل
به نوعی دگر روی و راهم نبود
جز او بر در بارگاهم نبود
مروت ندیدم در آیین خویش
که مهمان بخسبد، دل از فاقه ریش
مرا نام باید در اقلیم، فاش
دگر مرکب نامور گو مباش
کسان را درم داد و تشریف و اسب
طبیعی است اخلاق نیکو، نه کسب
خبر شد به روم از جوانمرد طی
هزار آفرین گفت بر طبع وی.
ادامه دارد.
ابراهيم گلستان
درنگی
از
مسعود بهبودی
دون ژوان به شیطان:
در این کاخ دروغها یکی دو حرف راست نباید تو را برنجاند.
دوستان تو
گندهترین کرهبزهایی هستند که میشناسم.
دوستان تو
زیبا نیستند، زینت به خود داده اند.
پاک نیستند، صورت تراشیده و آهار خورده اند.
آراسته نیستند، لباس به رسم روزگار پوشیده اند.
دانش نیاموخته اند، گواهینامه دانشگاه دارند.
مومن نیستند، مسجد برو اند.
دنبال اخلاق نیستند، پیرو آدابند.
پرهیزگار نیستند، بزدلند.
هنری نیستند، شهوانیند.
منعم نیستند، پولدارند.
دلبستگی ندارند، بنده وار مطیعند.
پایبند وظیفه نیستند، مانند گوسفند تسلیمند.
مردم خواه نیستند، میهن پرستند.
شجاع نیستند، شر به پا کن اند.
مصمم نیستند، لجوجند.
موقر نیستند، مقمپزند.
برای خود احترام ندارند، تنها افاده دارند.
مهربان نیستند، نازک دلند.
سبک سنگین نمی کنند، رودربایستی می کنند.
اندیشمند نیستند، عقیده به عاریت گرفته اند.
ترقی طلب نیستند، طبل های مطنطن اند.
قوه خیال ندارند، خرافات دارند.
عدالت نمی کنند، تلافی می کنند.
دستیاز نیستند، گشاده بازند.
انضباط ندارند، افسار بر گردن دارند.
اصلا صادق نیستند، دروغگویند
فرد فردشان تا آخرین ریشه روحشان.
ادامه دارد.
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
۵
تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
ادامه
۱۴
الف
ب
پ
۱۵
۵
تضادهای سیستم نگهدار و سیستم ستیز
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
ادامه دارد.
درنگی
از
مسعود بهبودی
(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشهای)
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند
چشمانم را گلمیخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکیست بیاویزید
در سینهام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند.
۱
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
بذر درستکاری که احمدی باشد،
باید کاویده نشود، مورد تجزیه و تحلیل قرار نگیرد و حسن و عیبش تبیین نیابد.
فقط باید کاشته شود.
اما
احمدی حواس پرت از مرحله پرت پرت و پلا باف،
فرمان خود را فی الفور فراموش می کند
و
دستور دیگری صادر می کند، مبنی بر اینکه او را باید بر الوارهای نور ببندند.
یعنی
از زیر خاک دوباره بیرون اورند و در معرض تابش انوار افتاب قرار دهند تا خشک شود و یا حتی خاکستر شود.
این دال بر خردستیزی است.
خواننده عشعار احمدی دیر یا زود خر و خردستیز می شود.
یعنی انضباط فکری اش را از دست می دهد.
۲
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
اکنون بذر بسته شده بر انوار آفتاب، آدم می شود و صاحب انگشت می گردد
و
فرمان بعدی احمدی،
مداد رنگی ساختن از انگشت های او ست.
سؤال این است که مخاطب احمدی کیانند؟
کودکان که نمی توانند این دستورات خرکی او را جامه عمل بپوشانند.
۳
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند
در این دستور خرکی دیگر احمدی،
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
تخریب می شود.
یکی از مهم ترین و مرکزی ترین مشخصات خردستیزی، دیالک تیک ستیزی است.
صدا به گل تشبیه می شود و مثل گل صاحب گلبرگ می شود.
گوش
سلب فونکسیونالیته می شود.
آن سان که فونکسیون گوش، نه شنیدن اصوات، بلکه پاسداری در میان گلبرگ های صدا می شود.
مشتی ابله عوامفریب
این تشبثات ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی)
را
نوآوری در شعر طویله قلمداد می کنند.
شعر
بدین طریق و با این ترفند
به عوض اشاعه شعور، به اسباب اشاعه خردستیزی مبدل می شود.
۴
چشمانم را گلمیخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکیست بیاویزید
دستور چهارم احمدی گلمیخ سازی از چشمان او و آویزان کردن آن گلمبخ بر هر دیواری است که منتظر یادگاری نوشتن کودکان است.
کنون به کلی فراموش شده که حریف، بذر درستکاری بوده است و قرار بوده که کاشته شود.
بذر در شعر شعورستیز احمدی
آدم می شود و صاحب گوش و چشم می شود.
گوش و چشمی که سلب فونکسیونالیته شده اند.
۵
در سینهام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند.
حالا باید در سینه بذر درستکار،
بذر بپاشند.
این به معنی تخریب دیالک تیک شخم زار و بذر است.
این نوعی وارونه سازی به بهانه شعرسرایی است.
در سینه بذر، بذر افشانده می شود تا مرغزارانی شود.
مرغزارانی که کودکان خسته از الفبا ، در آنها
به دنبال پروانه می دوند.
ادامه دارد.
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
۵
تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
ادامه
۴
تضادهای آشتی پذیر و آشتی ناپذیر
(غیر آنتاگونیستی و آنتاگونیستی)
۱
۲
۳
۴
الف
ب
پ
ت
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
ادامه دارد.
هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
شین میم شین
https://hadgarie.blogspot.com/2023/08/blog-post_49.html
پایان
ارنستو چه گوارا
(۱۹۲۸ ـ ۱۹۶۷)
کلمات نجات
می توانستم شاعری باشم
ولگردِ قمارخانه های بوینس آیرس
مَحفِل نشینِ خواب و زن و امضاء وُ اعتیاد.
نوحه سرایِ گذشته های مُرده
گذشته های دور
گذشته های گیج.
اما تا کی ؟
از امروز گفتن وُ برای مردم سرودن
دشوار است،
و
ما می خواهیم
از امروز و از اندوهِ آدمی بگوییم
و
از غفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است.
می توانستم شاعری باشم
بی درد، پُرافاده، خودپسند،
پرده بردارِ پتیارگانی که بر ستمدیدگانِ ترس خورده
حکومت می کنند.
می دانم!
گلوله را با کلمه می نویسند،
اما وقتی که از کلمات
شَقی ترین گلوله ها را می سازند،
چاره چریکی چون من چیست؟
کلمات
راهگشایِ آگاهیِ آدمی ست
و ما نیز
سرانجام
بر سر ِ معنایِ زندگی متحد خواهیم شد:
کلمه،
کلمه نجات!
مردم
ترانه ای از این دست می طلبند.
پایان
شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)
۷۰۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12888
۷۰۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12894
۷۰۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12900
۷۰۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12907
۷۰۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12910
۷۰۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12914
۷۰۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12918
۷۰۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12921
۷۰۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12925
۷۱۰
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12928
ادامه دارد.
هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
شین میم شین
طبقه کارگر
۱
۲
۳
الف
ب
پ
ت
۴
۵
۶
۷
۸
۹
الف
ب
پ
ت
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
به لحاظ تاریخی
۱۵
به لحاظ اقتصادی
۱۶
۱۷
به لحاظ سیاسی
الف
ب
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
الف
ب
پ
ت
ث
ج
۲۵
· طبقه کارگر تحت رهبری حزبش، مناسبات تولیدی را با خصلت جامعتی نیروهای مولده مطابقت می بخشد و همراه با دیگر زحمتکشان به مالک جامعتی وسایل تولید مبدل می گردد.
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
الف
ب
پ
ت
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
پایان
درنگی
از
مسعود بهبودی
(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشهای)
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند
چشمانم را گلمیخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکیست بیاویزید
در سینهام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند.
اکنون باید این تحفه ـ شعر احمدرضا احمدی را مورد تأمل قرار دهیم
و
دنبال دلیلی بگردیم که چرا او، «شاعر مهمی درشعر مدرن ایران است.»
۱
(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشهای)
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
شاعر مهم کشور عه هورا و عا شورا
فرمان کشت خود را صادر می کند.
حتما به کودکان بدبخت ناقص العقل.
چون هیچ سالمندی حاضر به کشت کسی نمی شود.
بلکه بر عکس، حرف های او را زیر ذره بین تحلیل قرار می دهد
و از زباله وارگی آنها پرده برمی دارد.
هراس احمدی هم از همین است.
معلوم نیست که چگونه احمدی به بذر استحاله یافته است.
آنهم چه بذری.
بذر درستکار.
من - زور حریف از خود راضی از این مفهوم من در آوردی چیست؟
۲
مرا بر الوارهای نور ببندید
این درخواست دوم حریف بذر واره است.
علاوه بر کشت بذر درستکار تحفه نطنز، باید او را به الوارهای نور ببندند.
تناقض و ناپیگیری فکری و فقدان انسجام منطقی
از همین بند آغازین این هارت و پورت معلوم می گیردد:
حریف بلافاصله فراموش می کند
که
ادعای بذر بودن داشته است و خواستار کشت بذر تحفه بوده است.
این منطقی است.
بذر باید بر شخم زار افشانده شود.
اکنون حریف خواستار بستن بذر به الوارهای نور می شود.
مدرسه هم که نرفته است تا از روند رشد نباتات با خبر باشد.
اگر مدرسه می رفت، می دانست که برگ با نور سر و کار دارد و نه بذر.
برگ
با استفاده از اشعه ماورای بنفش نور و کلروفیل
به فعل و انفعالات شیمیایی مبادرت می ورزد.
مثلا از ترکیب آب و گاز کربنیک و املاح معدنی وارده از ریشه ها
مواد قندی می سازد.
ادامه دارد.
میم حجری
https://hadgarie.blogspot.com/2023/08/blog-post_81.html
ادامه دارد.
شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت چهاردهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶ ـ ۶۷)
بخش سوم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
به معنی، توان کرد دعوی درست
دم بی قدم، تکیه گاهی است سست.
معنی تحت اللفظی:
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک معنی و دعوی
از آن معنی است.
به همان سان
که
در
دیالک تیک قدم و دم
از ان قدم است.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک تئوری و پراتیک را نه فقط به شکل دیالک تیک دعوی و معنی، بلکه علاوه بر آن، به شکل دیالک تیک دم و قدم بسط و تعمیم می دهد و بسان مارکس و انگلس، بر نقش تعیین کننده پراتیک (معنی و قدم) تأکید مؤکد می ورزد:
دعوی، بدون پشتوانه معنی، نادرست خواهد بود، طبل توخالی خواهد بود و دم، بی پشتوانه قدم، تکیه گاهی سست.
به نظر او بهشت جای کسانی است که احسان و انفاق می کنند (معنی)، نه عبادت و اطاعت توخالی (دعوی).
به عبارت دیگر، عبادت و اطاعت، تنها در دیالک تیک کرامت و عبادت معنی دارد و لاغیر.
سعدی
برای اثبات نظر خویش
دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک دم و قدم بازسازی می کند و تئوری را بی پشتوانه پراتیک، بی محک و معیار پراتیک غیرقابل اثبات می داند و تکیه گاهی سست می نامد.
دم فقط در دیالک تیک دم و قدم معنی دارد و لاغیر.
سعدی
همه درهای بهشت را به روی بورژوازی، که حاضر به عدول از قانون مقدس داد و ستد نیست می بندد.
سعدی
از او داد بی ستد و یا حداقل داد نقد به ازای ستد نسیه می خواهد، تا به بهشت برین راهش دهد.
ولی بورژوازی حتی به بهای رفتن به دوزخ حاضر به ترک موضع خود نیست.
او نان بی زر به کسی نخواهد داد.
عصر جدیدی در حال شکفتن است :
عصر سرمایه داری.
عصر پرستش زر زرین.
زر زرین
که
تبلور کار جسمی و روحی انسان است
و
می بایستی عصر پرستش کار نامیده شود،
اگر به جای بورژوازی طبقات مولد و زحمتکش زمام امور به دست گیرند.
ادامه دارد.
پروفسور گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
۵
تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
ادامه
۳
تضاد های ماهوی و غیر ماهوی
(تضادهای اصلی و فرعی)
۱
پدیده
(نمود، ظاهر، ضد دیالک تیکی ماهیت)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11557
پایان
ماهیت
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8227
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8226
۲
۳
الف
ب
پ
ت
۴
۵
۶
(مثلا حل تضاد زن و مرد، که تضادی فرعی است،
تابع حل تضاد کار با سرمایه (تضاد پرولتاریا با بورژوازی) است.
اگر کسی این حقیقت امر را نداند، گمره و گمراه کننده خواهد بود و نه رهیاب و رهنما.
مترجم)
ادامه دارد.