کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۵۴)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/04/blog-post_439.html

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۴۸)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

تو را عشق همچون خودی ز آب و گل

رباید همی صبر و آرام و دل

چو در چشم شاهد نیاید زرت

زر و خاک یکسان نماید برت

گرت جان بخواهد به لب برنهی

ورت تیغ بر سر نهد، سر نهی

چو عشقی که بنیاد آن بر هوا ست

چنین فتنه انگیز و فرمانروا ست

عجب داری از سالکان طریق

که باشند در بحر معنی غریق

به سودای جانان ز جان مشتعل

به ذکر حبیب از جهان مشتغل

به یاد حق از خلق بگریخته

چنان مست ساقی که می ریخته

شب و روز در بحر سودا و سوز

ندانند ز آشفتگی شب ز روز

چنان فتنه بر حسن صورت نگار

که با حس صورت ندارند کار

ندادند صاحبدلان دل به پوست

و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست

می صرف وحدت کسی نوش کرد

که دنیا و عقبی فراموش کرد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جزمگرایی (دگماتیسم)

پروفسور دکتر ماتیوس کلاین

روفسور دکتر ورنر شوفنهاور

برگردان

شین میم شین

۱

  • دگماتیسم (جزمگرایی) به طرز تفکر غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی اطلاق می شود که بر مبنای دگم های (جزمیات) روایت شده، یعنی نظرات، براهین و اعتقادات استوار است.

۲

  • دگماتیسم، دگم ها را به مثابه حقایق همیشه همان و همه جا معتبر تلقی می کند، بدون این که آنها را در شرایط تاریخی ـ مشخص موجود مورد آزمون و آزمایش قرار دهد، بدون این که بر مبنای معارف جدید و تجارب عملی جدید به کنترل محتوای حقیقت آنها و ارزش معرفتی آنها بپردازد.

۳

  • دگماتیسم مشخصه خاص هر مذهب و هر نگرش مذهبی است.

دگماتیسم به لحاظ فلسفی

  • دگماتیسم ـ به لحاظ فلسفی ـ بیانگر تفکر غیردیالک تیکی، یعنی متافیزیکی است که بر معارف حاصله، بدون کوچکترین انتقاد ایمان می آورد، آنها را به طور کلیشه ای در شرایط جدید پیاده می کند، بدون این که خود به تحلیل آنها پرداخته باشد، بدون اینکه به تعمیم تئوریکی آنها اقدام کرده باشد و بدین طریق به پیشرفت معرفتی راستین خدمت کرده باشد.

دگماتیسم در جنبش کارگری ـ انقلابی

۱

  • دگماتیسم در جنبش کارگری ـ انقلابی به مثابه فرم خاص انحراف از مارکسیسم ـ لنینیسم فهمیده می شود که هر چند به ظاهر در تضاد با رویزیونیسم قرار دارد، ولی در واقع آب به آسیاب آن می ریزد.

  • مراجعه کنید به رویزیونیسم

رویزیونیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5284

۲

  • مشخصه این نوع دگماتیسم عبارت از این است که نمایندگان آن به طرز کاملا غیرتاریخی و اکلکتیکی (التقاظی) به تزهای مارکسیستی ـ لنینیستی منفرد و منفصل از پیوند کلی استناد می ورزند، بی آنکه روح انقلابی و خصلت خلاق آن را درک کنند.

۳

  • دگماتیست ها و یا ملانقطی ها خود را مارکسیست های به ویژه قاطع جا می زنند، اما در واقع، نه مایل و نه قادر به استفاده درخور از مارکسیسم ـ لنینیسم اند و نه توانائی توسعه و تکامل آن را بر بنیان تحلیل علمی از مناسبات اجتماعی مشخص دارند.

۴

  • دگماتیسم با پیاده کردن خشک، یکجانبه و غیرخلاقانه تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم و تجارب مبارزه طبقاتی بر واقعیت جامعتی به جنبش کارگری لطمه می زند.

  • زیرا آن بدین طریق مانع توسعه و تکامل این تئوری و استفاده خلاقانه از قوانین توسعه جامعتی می شود.

۵

  • دگماتیسم با روش کلیشه ای ـ غیردیالک تیکی خود تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم را نه تنها از پراتیک مبارزه طبقاتی مجزا می سازد، بلکه علاوه بر آن، رابطه آن را با توسعه علوم طبیعی و جامعتی قطع می کند.

دگماتیسم به لحاظ سیاسی

۱

  • دگماتیسم، به لحاظ سیاسی، به فرقه گرائی (سکتاریسم) منجر می شود و خطر غلتیدن به منجلاب چپ افراطی و انقلابی نما را در بطن خود دارد.

۲

  • سیاست دگماتیکی و فرقه گرایانه نه فقط در کشور معین به اشتباهات سوبژکتیویستی سنگین منجر می شود، بلکه علاوه بر آن، وحدت و یکپارچگی جنبش کارگری بین المللی و سیستم جهانی سوسیالیستی را تضعیف می کند.

۳

  • از این رو ست که احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی به مبارزه بر ضد دگماتیسم و فرقه گرائی همانقدر توجه جدی مبذول می دارند که به مبارزه بر ضد رویزیونیسم.

۴

  • «دگماتیسم و فرقه گرائی در تئوری و پراتیک می توانند در این و یا آن مرحله توسعه احزاب منفرد به خطر اصلی مبدل شوند، اگر بر ضد آنها مبارزه پیگیری صورت نگیرد.

۵

  • دگماتیسم و فرقه گرائی توان توسعه مارکسیسم ـ لنینیسم بر مبنای تحلیل علمی و استفاده خلاقانه بر طبق مناسبات مشخص را از احزاب انقلابی سلب می کنند.

۶

  • دگماتیسم و فرقه گرائی کمونیست ها را از اقشار پهناور زحمتکشان ایزوله می کنند، به انتظار انفعالی و یا به اعمال چپ روانه افراطی و ماجراجویانه در مبارزه انقلابی سوق می دهند.

۷

  • دگماتیسم و فرقه گرائی مانع ارزیابی به موقع و درست شرایط تغییر یابنده و کسب تجارب جدید می شوند و از به کارگرفتن کلیه امکانات به نفع پیروزی طبقه کارگر و کلیه نیروهای دموکراتیک در مبارزه بر ضد امپریالیسم، ارتجاع و خطر جنگ جلوگیری می کنند و در نتیجه خلق ها را از پیروزی در مبارزه به حق خود محروم می سازند.»

  • (اعلامیه سال ۱۹۶۰)

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کومبینات

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کومبینات در جمهوری آلمان دموکراتیک، به لحاظ حقوقی ـ قضایی به کارخانه بزرگ تحت مالکیت خلق با تراکم تولیدی عالی اطلاق می شد که در آن، مراحل تولیدی سابقا مستقل از یکدیگر به دلیل پیوند تکنولوژیکی ـ ارگانیزاتوریکی (به لحاظ فن آوری و سازماندهی) تنگاتنگ شان به وحدت رسیده اند. (یکپارچه شده اند.)

۲

  • تشکیل کومبینات مبتنی بر روند عینی تراکم تولید است و بیانگر روند جامعتی گشتن نیروهای مولده در سوسیالیسم است.

۳

  • آماج ها و اهداف مهم کومبینات به شرح زیرند:

الف

  • ارتقای درجه تراکم تولید

ب

  • تنظیم وظایف، مثلا بهبود تولید از طریق مراحل متعدد و بخش های کارخانجاتی متعدد

پ

  • تضمین تداوم و پیگیری روند تولید

ت

  • استفاده راسیونال (عقلایی) از مواد خام

ث

  • تحدید (محدودسازی) حمل و نقل بین مراکز تولید

ج

  • کاهش چشمگیر هزینه های تولید.

۴

  • کومبینات از کارخانجاتی تشکیل می یابد که استقلال حقوقی خود را حفظ می کنند.

۵

  • جایگاه و مقام و احساس مسئولیت هر کدام از کارخانجات متعلق به کومبینات تحکیم می یابد.

۶

  • توسعه و تکامل این کارخانجات سوسیالیستی مسئله هدایت و سازماندهی نیست.

  • بلکه مسئله ای است که مربوط به تک تک کارگران و رابطه هر کدام با جامعه سوسیالیستی است.

۷

  • در پلنوم هشتم حزب سوسیالیستی متحده آلمان، اعلام شد که وحدت کارخانجات تحت مالکیت خلق و تشکیل کومبینات با راندمان عالی تر، ثمربخش بوده است.

۸

  • این وحدت کارخانجات تحت مالکیت خلق و تشکیل کومبینات با قانونمندی های اقتصادی تراکم هر چه بیشتر تولید و شرایط متمایز برای ارتقای مؤثریت روند بازتولید برای تعمیق همکاری و تخصص یابی و تحقق مؤثریت متقابل کارخانجات کومبینات و فرم های سازمانی هدفگرا بر مبنای رهبری توسط کارخانجات مادر با مؤثریت عالی تر مطابقت دارد.

۹

  • با تحکیم هر چه بیشتر کومبینات باید از کلیه امکاناتی که با روند تراکم در پیوندند، برای تحقق وظایف اصلی تعیین شده در پلنوم هشتم حزب سوسیالیستی متحده آلمان استفاده شود.

۱۰

  • این امر شامل اقدامات زیر می شود:

الف

  • توسعه و تکامل بیواسطه تولید مواد مصرفی

ب

  • راسیونالیزاسیون (اوتوماتیزاسیون) سوسیالیستی

پ

  • توسعه تناسبی مبتنی بر پلان اقتصادی ـ ملی

۱۰

  • محاسن و مزایای کومبینات به شرح زیرند:

الف

  • فراهم آوردن شرایط برای پیوند انقلاب علمی و فنی با امتیازات سوسیالیسم

ب

  • فراهم آوردن شرایط برای توسعه علم و فن با توجه به حوایج جامعتی

۱۱

  • اهمیت خاص امکانات کومبینات در زمینه های زیر است:

الف

  • در زمینه تحکیم سانترالیسم دموکراتیک

ب

  • در زمینه نیل به تخصص یابی رهبری های دولتی مرکزی

پ

  • در زمینه تقبل مسئولیت های بزرگ برای انجام وظایف اقتصادی ـ ملی

۱۲

  • کارخانجات کومبینات بر مبنای پلان و حسابداری اقتصادی کار می کنند.

۱۳

  • کومبینات حاوی فرم های اساسی زیر است:

الف

  • ترکیب مراحل تولیدی ئی که یکی پس از دیگر صورت می گیرند:

۱

  • مثلا تولید آهن خام

۲

  • تولید پولاد

۳

  • کومبینات آهن

ب

  • ترکیب روندهای اصلی و فرعی

  • در این زمینه رشته ای نسبت به رشته دیگر نقش فرعی به عهده دارد.

  • مثلا تولید آرد ماهی در کومبینات ماهی

پ

  • ترکیب استفاده های بغرنج مواد خام در کارخانه.

ت

  • ترکیب مراحل تکنولوژیکی و موجدات همسان

پایان

دایرة المعارف مفاهیم محیط زیست (الف) اتیلن

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

اتیلن

گاز بی رنگ، با بوی اندکی شیرین و به آسانی سوزنده ای است.

اتیلن

ضمنا برای تولید اتیلن کلر هیدرین و وینیل کلرید و به مثابه وسیله ای برای مبارزه با آفات نباتی مورد استفاده قرار می گیرد.

اتیلن

برای انسان ها کمتر سمی است و در غلظت های بالاتر به بیهوشی منجر می شود.

علائم مسمومیت با اتیلن خود را در خواب آلودگی و سرگیجه و بیهوشی

نمودار می سازند.

پایان

درنگی در مفاهیم تئوری های سیاست بین المللی امپریالیستی (۱۱)

پروفسور دکتر اورسولا لمکول

(۱۹۳۷ ـ ۲۰۱۴)

برگردانی و درنگی

از

شین میم شین

فصل اول

صلح، آزادی، عدالت:

فرضیه های هنجاری روابط بین المللی

پروفسور دکتر رایموند زایدالمن

مبانی سیاست بین المللی

روابط بین المللی و مسئله ارزش های اساسی

الف

روابط بین المللی و منافع هادی شناخت

ادامه

۱

با مفهوم منافع هادی شناخت

می توان در وهله اول معاییری برای توسعه مسئله گزاری های علمی و برای نتایج بررسی حاصله به برکت آن

استخراج کرد.

۱

اساتید دانش کاه امپریالیستی

برای پیدا کردن معیارهایی جهت طرح مسائل علمی مربوط به تئوری سیاست بین المللی

نخست مفهومی به نام منافع هادی شناخت

سرهم بندی می کنند.

بعد به کمک منافع هادی شناخت سوبژکتیو خود

به بررسی مسائل مربوطه خطر می کنند.

۲

این بدان معنی است که در روابط بین المللی معیار المعاییری به نام حقیت لازم نیست و لازم ندارند.

۳

هادی شناخت هر کدام از علمای طوایل امپریالیستی

منافع هر کدام از دول امپریالیستی و چه بسا جناح های مختلف طبقه حاکمه امپریالیستی است.

یعنی معیار عینی و علمی عامی نه لازم است و نه لازم دارند.

۴

این بدان معنی است که شناخت علمی و عینی و دیالک تیکی ـ ماتریالیستی مسائل

لازم نیست.

به عوض آن، باید علمای هر طویله امپریالیستی،

منافع طبقه حاکمه کشور خود را بشناسد و بر اساس آن

به سر هم بندی کردن تئوری مسائل بین المللی بپردازد.

۵

یعنی

حضرات باید مخرج مشترکی (کمپرومیسی) پیدا کنند که منافع همه آنها ارضا شود.

۶

اگر به اتحادیه اروپا و یا حتی به امپریالیسم امریکا

نظر کنیم،

به بدبختی حاصله از این متد شناخت سوبژکتیویستی ـ امپریالیستی پی می بریم:

۲۸ کشور اتحادیه اروپا

پس از سالها تشکیل جلسه و بحث و مجادله

در هیچکدام از مسائل بین المللی زیر قادر به تعیین و تدوین سیاست مشترک نمی شوند:

مسئله حراست از محیط زیست

مسئله مهاجرین

مسئله تشنجات مربوط به اوکراین

مسئله اختلافات خلق فلسطین با خلق یهود

و

حتی

مسئله گورداژ کردن زنان آبستن

مسئله حقوق بشر بورژوایی کذایی

مسئله آزادی بیان و الی آخر.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۴۷)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

دلارام در بر، دلارامجوی

لب از تشنگی خشک، بر طرف جوی

معنی تحت اللفظی:

این دسته از عشاق

در جست و جوی معشوق اند، اگرچه معشوق را در بردارند.

شبیه کسانی اند که در کراته رود اند، ولی علیرغم ان تشنه لب اند.

نگویم که بر آب قادر نی اند

که بر شاطی نیل مستسقی اند.

معنی تحت اللفظی:

منظورم این نیست که قادر به خوردن آب نیستند.

منظور این است که در کرانه مستسقی (مبتلا به مرض تشنگی) اند.

سعدی

در این بیت شعر،

به توضیح وضع می پردازد.

عاشق بیگانه از خود و غیرخود، دچار استسقاء است.

بیمار روانی است و حتی با خوردن شطی از آب

سیراب نمی شود.

آخر و عاقبت جنون همین است.

خانه عقل او را «آتش میخانه» سوزانده

و

ارگانیسم در غیاب عقل

لشکری بی رهبر است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جزء و کل (۳) (بخش آخر)

پروفسور دکتر کامیلا وارنکه

برگردان

شین میم شین

۱۹

  • اشتباهات انواع مختلف مکانیسیسم از عدم توجه به نظام سلسله مراتبی جزء و کل ناشی می شود:

  • مکانیسیسم، اتم (و یا کوچکترین واحد شناخته شده ماده) را جزء هر ساخت شیئی می داند و به این دلیل، کلیه عرصه های دیگر واقعیت را به قوانین وجود و حرکت این عرصه واقعیت تقلیل می دهد و مبتذل می کند و بدین طریق توضیح ماتریالیستی کلیت های واقعی را غیرممکن می سازد.

۲۰

  • توضیح دقیق رابطه جزء و کل را در حال حاضر قبل از همه سیستم ـ تئوری سیبرنتیکی انجام داده است.

(ما اصطلاح سیستم ـ تئوری را به کار می بریم تا آن را نسبت به تئوری سیستم مرزبندی کنیم.

همانطور که کدخدا با خدای ده و خدای نامه با نامه خدا و کارنامه با نامه کار مرزبندی شده اند و معنی به کلی دیگری دارند.

مترجم)

۲۱

  • لانگه در کتاب خود به نام «کلیت و توسعه از نقطه نظر سیبرنتیکی ۱۹۶۶» نشان می دهد که کلیت های نظام بالاتر، حداقل از دو سیستم نظام پایین تر تشکیل می یابند و دو سیستم یادشده، حداقل به کمک یکی از عناصر خود، در پیوند با هم قرار دارند و نسبت به سیستم نظام بالاتر به مثابه اجزاء عمل می کنند.

۲۲

  • هرچه درجه نظامی یک سیستم بالاتر باشد، یعنی زیرسیستم های آن هرچه بیشتر در تشریک مساعی و در اختلاف رتبه به همکاری با یکدیگر و «مبارزه» علیه یکدیگر بپردازند، به همان اندازه رفتار کلیتی سیستم کاملتر خواهد بود و سیستم به همان اندازه بیشتر به توسعه خودمختاری خویش، هم در مقابل رفتار اجزاء خود و هم در مقابل محیط پیرامون خود قادر خواهد بود.

۲۳

  • خصلت کلیتی هر سیستم مادی دینامیک (پویا) متناسب با عرصه ثبات آن رشد می یابد.

۲۴

  • با بغرنجی سیستم ها از سوئی، خصلت کلیتی شان و استقلال نسبی شان در مقابل اجزای شان افزایش می یابد و از سوی دیگر اجزاء و زیرسیستم ها می توانند هرچه بیشتر مستقل از یکدیگر عمل کنند.

۲۵

  • مشخصه سیستم های مولتی ثابت عبارت است از این، که آنها در مقابل اختلالات وارده به سیستم، به مثابه کل واکنش نشان نمی دهند، بلکه این وظیفه را به زیرسیستم های خود محول می کنند.

۲۶

  • استقلال نسبی کل و استقلال نسبی اجزای آن از صفت ممیزه کلیت ها ناشی می شود.

  • (به این امر ارسطو نیز واقف بوده است).

۲۷

  • کلیت ها، بر خلاف مجموعه ها و یا انبوهه های صرف، این صفت ممیزه را دارند که در صورت از دست دادن مجموعه معینی از اجزای خود (اجزائی که فقدان شان میدان عمل کلیت ها را از حد اقل مقرر، تنگتر نمی کنند) و یا با تکثیراجزای خود (اجزائی که وجودشان میدان عمل کلیت ها را از حد اکثر مقرر فراختر نمی کنند) و یا اگر اجزای از دست رفته و یا به دست آمده برای کل بی اهمیت باشند، آنگاه دچار تغییر کیفی نمی شوند و فرو نمی پاشند و متلاشی نمی گردند.

۲۸

  • مثلا با جراحی کردن (مجزا ساختن) اجزائی (بخش هائی) از مغز که وظایف روانی مشخصی را به عهده دارند، اگرچه به طور موقت وظایف یاد شده انجام نمی یابند، اما طولی نمی کشد که اجزای (بخش های) دیگر مغز وظایف یاد شده را تقبل می کنند و وضع سابق سیستم را (اگر هم با نارسائی هائی) بازتولید می کنند.

۲۹

  • اما اگرچه از دست دادن اجزائی به نابودی کلیت ها منجر نمی شود، اما قدرت ترمیم خسارات وارده، هم از نظر کمی (میزان اجزای جراحی شده نباید بیش از حد مقرر باشد) و هم از نظر کیفی (اجزائی وجود دارند که جبران ناپذیر اند)، حد و مرزی دارد.

۳۰

  • پیوند میان مقوله های «کل» و «حد» نشان می دهد، که رابطه میان جزء و کل تابع دیالک تیک کمیت و کیفیت است.

  • مراجعه کنید به کل، کلیت، تئوری کلیت، جزء.

تئوری کلیت

(کلیت ـ تئوری)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13815

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13819

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13826

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13836

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13842

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13849

پایان

جزء

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14253

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کولونی (مستعمره)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· کولونی (مستعمره) به معنی آغازینش عبارت است از کوچ دادن و ساکن کردن شهروندان دولتی به خارج از سرحدات آن.

۲

· کولونی (مستعمره) در کاپیتالیسم عبارت است از سلب زورگویانه استقلال (خودمختاری) اقتصادی و سیاسی از کشوری و یا منطقه ای توسط دولت سرمایه داری، ضمیمه کردن آن به خاک خویش و تحت سلطه قرار دادن آن.

۳

· کولونی (مستعمره) در کاپیتالیسم به تجسم حد اعلای وابستگی مستقیم کشوری به دولتی کاپیتالیستی اطلاق می شود.

۴

· احصارات امپریالیستی در کولونی ها (مستعمرات) مستقیمتر و علنی تر ازسکنه کشور خود و سکنه کشورها و مناطق کمتر وابسته، از دستگاه دولتی برای تحت سلطه قرار دادن خلق های تحت ستم استفاده می کنند.

۵

· در اواخر قرن ۱۹ تصرف و تسخیر سریع و زورگویانه بخش های هنوز آزاد کره زمین و تبدیل آنها به کولونی ها (مستعمرات) شروع می شود.

۶

· قدرت های کاپیتالیستی بزرگ از سال ۱۸۷۶ نت ۱۹۱۴، حدود ۲۵ میلیون میل مربع از اراضی را تحت مالکیت خود قرار می دهند.

۷

· وسعت این کولونی ها (مستعمرات) به اندازه وسعت کشور خود این قدرت های کاپیتالیستی بزرگ و یا حتی یک و نیم برابر آن بوده است.

۸

· متروپل های کاپیتالیستی بزرگ سلطه گر و چپاولگر از کولونی ها (مستعمرات) به صور زیر استفاده می کردند:

الف

· به مثابه منابع مواد خام

ب

· به مثابه بازارهای فروش کالا

پ

· به مثابه حوزه سرمایه گذاری

ت

· برای اهداف نظامی ـ استراتژیکی

۹

· کولونی ها (مستعمرات) منابع سود انحصاری عالی محسوب می شدند.

۱۰

· یکی از مهمترین معاییر بحران عمومی سرمایه داری و تشدید این بحران را بحران و تجزیه و تلاشی سیستم مستعمراتی امپریالیسم تشکیل می دهد.

· مراجعه کنید به بحران عمومی سرمایه داری

بحران عمومی سرمایه داری

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8547

۱۱

· با انقلاب سوسیالیستی کبیر اکتبر که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم شروع می شود و به تغییر تناسب بین المللی قوا منجر می شود و با جنبش رهایی بخش ملی پس از جنگ جهانی دوم (سال ۱۹۴۵) فروپاشی سیستم مستعمراتی امپریالیسم شروع می شود.

· مراجعه کنید به کولونیالیسم (کلونیالیسم، استعمارگرایی)

کلونیالیسم

(کولونیالیسم، استعمارگرایی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14245

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14251

پایان

۱۲

· بیش از ۷۰ کشور آسیایی و افریقایی خود را از وابستگی مستعمراتی مستقیم آزاد می سازند و به دول به لحاظ سیاسی مستقل تبدیل می شوند.

۱۳

· در حالیکه در سال ۱۹۱۹ کولونی ها (مستعمرات) و کشورهای وابسته ۷۲ درصد کره زمین را و ۶۹ درصد جمعیت جهان را تشکیل می دادند، امروزه، کولونی های (مستعمرات) هنوز در بند (موزامبیک، آنگولا، گینه بیسائو در افریقا و سورینام، هوندوراس بریتانیا در امریکای لاتین، تعداد زیادی از جزایر در اقیانوس آرام، پاپآ، هونگ کونگ در آسیا) کمتر از ۴ درصد کره زمین را تشکیل می دهند و ۱ درصد جمعیت کره زمین را ، یعنی حدود ۳۸ میلیون نفر از انسان ها را در برمی گیرند.

پایان

خود آموز خود اندیشی (۹۴۶)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

دلارام در بر، دلارامجوی

لب از تشنگی خشک، بر طرف جوی

معنی تحت اللفظی:

این دسته از عشاق

در جست و جوی معشوق اند، اگرچه معشوق را در بردارند.

شبیه کسانی اند که در کراته رود اند، ولی علیرغم ان تشنه لب اند.

سعدی در غزلی همین جنون را تکرار می کند:

هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای؟

من در میان جمع و دلم جای دیگر است.

معنی تحت اللفظی:

من ضمن حضور فیزیکی در جمع،

به لحاظ فکری جای دیگر هستم.

مگر حضور حاضر و غایب محال نیست؟

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک حضور و غیاب

را

به شکل دیالک تیک حضور فیزیکی (جسمانی، مادی) و غیاب فکری

بسط و تعمیم می دهد.

چنین چیزی امری طبیعی و امکان پذیر است و نه محال.

تفکر و تخیل

از سرحدات مادی، پا فراتر می نهد.

تیرباران بر سر و صوفی گرفتار نظر

مدعی در گفتگوی و عاشق اندر جستجو ست.

معنی تحت اللفظی:

بر سر صوفی بارانی از تیر می بارد، ولی او در حال تماشای جمال حق است

مدعی در حال گفتگو با عاشق است، ولی عاشق در جستجوی معشوق است.

سعدی

در این بیت غزل

هم

دیالک تیک حاضر و غایب

را

به شکل دیالک تیک تیرباران مادی و تماشای فکری

و

به شکل دیالک تیک گفتگوی مادی و جست و جوی فکری بسط و تعمیم می دهد.

هدف سعدی نشان دادن جنون و خردستیزی است:

تیر بر سر و روی صوفی می بارد، ولی او چنان محو خیال است که به درک حسی موقعیت مشخص خود قادر نیست.

در وجود صوفی به سبب سلطه جنون، عقل از کار افتاده و دیالک تیک حسی و عقلی تار و مار شده است.

در غیاب خرد شناسنده، سیگنال های حواس پنجگانه نمی توانند تفسیر و تفهیم و تحلیل شوند و فرامین واکنشی به اعضا ارسال گردند.

نتیجه اینها همه

تخریب دیالک تیک کنش و واکنش است.

ارگانیسم اسیر جنون

به سبب اختلال دیالک تیک سیستم و محیط،

دیگر نمی تواند نسبت به محیط خویش عکس العمل نشان دهد و در معرض نابودی قرار می گیرد.

چنین انسانی به درجه جمادات سقوط کرده است،

ذلیلتر و ناتوانتر از حتی جانوران تک سلولی است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جزء و کل (۲)

پروفسور دکتر کامیلا وارنکه

برگردان

شین میم شین

۱۱

  • اینکه چیزها می توانند به مثابه اجزاء طبقات مختلفی از سیستم ها محسوب شوند و یا نشوند، نشان می دهد که آنها خود، سیستم هائی از خواص اند.

  • یعنی هر چیزی خود کلیتی را تشکیل می دهد.

۱۲

  • همانطور که هر جزء در رابطه با کل تعریف و تعیین می شود، به همان سان نیز می توان هر کل را در رابطه با اجزای آنبنا بر جنبه های زیر تعریف و تعیین کرد:

الف

  • بنا بر مجموعه، نوع و تنظیم اجزای آن

ب

  • بنا بر روابط موجود میان اجزای آن.

  • یعنی بنا بر ساختار آن.

۱۳

  • از این رو ست، که کل بنا بر ماهیت خویش «بیشتر» از جمع ریاضی اجزای خویش است.

  • زیرا به برکت ساختار، کارآئی ها و شیوه های رفتاری ئی امکان پذیر می شود، که از کارآئی ها و شیوه های رفتاری اجزا، قابل استخراج نیستند.

۱۴

  • اشتباه فلسفه ایدئالیستی کلیت در این است که برای توضیح رفتار کلی (که بر مبنای مجموعه صرف اجزای منفرد قابل درک نیست) وابستگی متقابل اجزا را در نظر نمی گیرد، بلکه دست به دامن عوامل ماورای تجربی (عوامل فکری) می شود و آنها را به مثابه سازنده کل از اجزاء قلمداد می کند

  • (مراجعه کنید به تئوری کلیت، هولیسم، ویتالیسم)

تئوری کلیت

(کلیت ـ تئوری)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13815

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13819

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13826

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13836

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13842

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13849

پایان

هولیسم

(کل گرایی)

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_339.html

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5910

ویتالیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4899

۱۵

  • هر چیزی را که به نحوی از انحاء در سیستمی قراردارد، نمی توان به این دلیل، به مثابه جزء آن سیستم محسوب داشت.

۱۶

  • فقط عناصر و زیرسیستم های هر سیستم کلی می توانند به مثابه اجزاء آن سیستم محسوب شوند:

  • عناصر و زیرسیستم هایی که از ترتیب و وابستگی متقابل شان رفتار خود ویژه سیستم نتیجه گرفته می شود.

۱۷

  • مثلا اتم ها اگرچه اجزاء مولکول ها هستند، ولی نمی توان آنها را به طور قطعی به مثابه اجزاء اعضا محسوب داشت.

۱۸

  • و یا سلول ها که اجزاء اعضاء هستند، نمی توانند اجزاء اندام (ارگانیسم) محسوب شوند.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۵۳)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/04/blog-post_645.html

ادامه دارد.

دایرة المعارف مفاهیم محیط زیست (الف) اتر (دی اتول اتر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

اتر

(دی اتول اتر)

اتر مایعی بی رنگ، سهل التحریق (به سادگی قابل سوختن) و سهل التبخیر (به سادگی قابل تبخیر، فرار) با بوی خاص خویش است.

بخارهای اتر

سنگین تر از هوا هستند و به زمین سیر می کنند (خزنده اند.)

بخارهای اتر در آمیزش با هوا

مخلوطی انفجاری

تشکیل می دهند.

اتر به دلیل حلالیت (حل کنندگی) خوب

به عنوان حلال و نرمساز مورد استفاده قرار می گیرد.

اتر

ماده بیهوش کننده نیرومندی است.

اگر مقدار زیادی از اثر تنفس شود،

به تحریک پوست مخاطی و صدمه رسیدن به ششها منجر می شود.

اثرگذاری مکرر اتر بر پوست،

به

چربی زدایی از پوست، ترک برداشتن پوست و سوزش (التهاب) پوست و واکنش های آلرژتیکی (حساسیت)

منتهی می شود.

نشانه های مسمومیت مزمن (طولانی مدت، کرونیکی) با اثر

به شرح زیرند:

خواب آلودگی

بی اشتهایی

اختلالات روانی

کاهش وزن

سوزش های (ورم، اشتعال، التهاب) کلیوی

پایان

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۳۴)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنقَلِبُوا خَائِبِينَ﴾
[ آل عمران: ۱۲۷]

تا گروهى از كافران را هلاك كند، يا خوار گرداند.

آنگاه نوميد بازگردند.

کریم

در این آیه

از شق القمرهای الله گزارش می دهد

که

شباهت غریبی به خوانین و سلاطین نظامات برده داری و فئوالی و امریالیستی دارد.

یا می کشند ویا خوار می سازند و نومید به خانه شان برمی گردانند.

هنر دیگری ندارند.

﴿لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ﴾
[ آل عمران: ۱۲۸]

يا ايشان را به توبه وادارد يا آن ستمكاران را عذاب كند و تو را در اين كارها دستى نيست.

الله در این آیه هم مثل خوانین و سلاطین نظامات برده داری و فئوالی و امریالیستی

مخالفین خود را به توبه وامی دارد ویا غذاب شان می دهد

و کسی نمی تواند جلودارشان شود.

الله

انعکاس انتزاعی ـ آسمانی خوانین و سلاطین نظامات برده داری و فئوالی و امریالیستی است.

﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾
[ آل عمران: ۱۲۹]

از آن خداست هر چه در آسمانها و زمين است.

هر كه را بخواهد مى‌آمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند،

و خدا آمرزنده و مهربان است.

کریم

در این آیه

وسعت املاک الله را به رخ خلایق می کشد.

الله

شبیه سرکرده های برده دار و فئودال و سرمایه دار جهان

مالک هر چه در آسمان و زمین هست، است،

کریم

از غارت (دارایی مادی و مالی)

معیار عظمت می سازد.

بدین طریق

توده تهیدست تاریخساز

تحقیر می شوند

و

توانگران استثمارگر عیاش و علاف

تجلیل.

هر كه را بخواهد مى‌آمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند،

شباهت الله به خوانین و سلاطین نظامات برده داری و فئوالی و امریالیستی

در این بخش از این آیه هم معلوم می شود:

الله

خودکامه و خود رأی است.

هرکه را بخواهد می بخشد و هر که را بخواهد زجر می دهد.

بی اعتنا به اینکه آندو کی باشند و چه کرده باشند.

خلخالی

حکم اعدام فرزندان مردم را امضا می کرد و شبیه الله می گفت:

اگر بیگناه باشند، به بهشت می روند.

و خدا آمرزنده و مهربان است.

کریم

از فرط حواس پرتی

حرف قبلی اش را نفی می کند:

خدایی که عذاب می داد، به عنوان امرزنده و مهربان به خلایق قالب می شود.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۴۵)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

دلارام در بر، دلارامجوی

لب از تشنگی خشک، بر طرف جوی

معنی تحت اللفظی:

این دسته از عشاق

در جست و جوی معشوق اند، اگرچه معشوق را در بردارند.

شبیه کسانی اند که در کراته رود اند، ولی علیرغم ان تشنه لب اند.

سعدی

در این بیت شعر،

به بیان نشانه های دیگری از جنون عشاق کذائی می پردازد:

حضرات ضمن اینکه دلارام را در بردارند، دنبال دلارام می گردند، ضمن اینکه در کناره جویبارند، دنبال آب می گردند.

۱

بیگانگی از (۱)، به بیگانگی از خود می انجامد و بیگانگی از خود به بیگانگی از (۲) منجر می شود.

بیگانگی از خرد، به بیگانگی از خود می انجامد و بیگانگی از خود به بیگانگی از غیرخود منجر می شود.

۲

شناخت در دیالک تیک اوبژکت ـ (۱)، در دیالک تیک غیرمن و (۲)، در دیالک تیک جامعه و (۳) ممکن می شود و قوام می یابد.

شناخت در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، در دیالک تیک غیرمن و من، در دیالک تیک جامعه و فرد ممکن می شود و قوام می یابد.

خودشناسی و جامعه شناسی همواره دست در دست و شانه به شانه می روند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جزء و کل (۱)

پروفسور دکتر کامیلا وارنکه

برگردان

شین میم شین

۱

  • جزء و کل، مفاهیم مناسبتی اند که به کمک شان خصلت سیستمی، نظام سلسله مراتبی و ساختار واقعیت عینی درک می شود.

۲

  • رابطه جزء و کل پیوند تنگاتنگی با دیالک تیک وحدت و کثرت، دیالک تیک وحدت و تنوع و دیالک تیک عنصر و ساختار و سیستم دارد.

  • مراجعه کنید به وحدت و کثرت، وحدت و تنوع، عنصر ـ ساختار ـ سیستم

تنوع

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13485

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13490

پایان

سیستم

(سامانه)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7307

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7306

۳

  • هر کلی، کثرتی است.

  • چون به لحاظ کمی، از مجموعه ای از اجزاء تشکیل می یابد.

۴

  • هر کلی، وحدتی است.

  • چون کل نسبت به تنوع کمی اجزای خود از رفتار مستقل نسبی برخوردار است.

۵

  • مکانیسیسم عناصر نهائی تجزیه ناپذیر ماده را، یعنی وجود چیزها را به مثابه اجزای صرف قبول دارد، اجزائی که کلیتی را تشکیل نمی دهند.

۶

  • ماتریالیسم دیالک تیکی، بر خلاف مکانیسیسم، دیالک تیک جزء و کل را فراگیر و یونیورسال (عام) می داند.

۷

  • اجزاء به دلیل اینکه خود چیزهائی اند، هر کدام کلی محسوب می شوند و لذا هم وحدتی از عناصر متنوع اند و هم کثرتی از وحدت ها:

  • مثلا اتم هم جزء است و هم کل.

الف

  • اتم جزء است در رابطه با مولکول، که اتم متعلق بدان است.

ب

  • اتم کل است در رابطه با عناصر متشکله خود:

  • نویترون ها، پروتون ها، الکترون ها و غیره.

۸

  • هر چیز می تواند نسبت به سیستم معینی جزء محسوب شود:

  • (x) جزئی از سیستم (S1) است.

۹

  • اشاره به سیستم مختصات همواره ضرورت دارد، زیرا هرچیز واحدی می تواند در آن واحد جزء سیستم های بیشماری باشد و خواص آن می توانند در سیستم های مختلف نه فقط از ساخت خود آن چیز، بلکه همچنین از خود قانونمندی سیستم مربوطه ناشی شوند:

  • (x) در سیستم (S1) به برکت خاصیت (a) خود عمل می کند، ولی در سیستم (S2) به برکت خاصیت (b) خود و الی آخر.

۱۰

  • اما هر چیزی نمی تواند جزء هر کلی باشد.

  • چون هر چیز به سبب خواص خاص خود، تنها در گروه معینی از کل ها می تواند به مثابه جزء متشکله آنها عمل کند:

  • (x) می تواند به سبب خاصیت (c) خود با سیستم (S3) ناسازگار باشد.

مراجعه کنید

به

قصه

پتزه تینو

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9089

پس پرسش پتزه تینو از هر رهگذر در باره تعلق خود بدان، اشتباه آمیز بود.

مترجم

ادامه دارد.

دایرة المعارف مفاهیم محیط زیست (الف) آ ئه روسول

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

آئه روسول

به مخلوطی از گازها با ذرات جامد و یا با قطرات (ذرات مایع) اطلاق می شود

که دو گونه اند:

۱

آئه روسولی که مخلوطی از قطرات مایع در هوا (گاز) باشد،

مه نامیده می شود.

مثلا

آئه روسول از قوطی اسپری

۲

آئه روسولی که مخلوطی از ذرات (مواد جامد) در هوا (گاز) باشد،

دود نامیده می شود.

فرم های خاصی از آئه روسول می توانند وارد شش ها شوندو مؤثر افتند.

پایان

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۳۳)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿بَلَىٰ ۚ إِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ﴾
[ آل عمران: ۱۲۵]

بلى، اگر پايدارى كنيد و پرهيزگار باشيد چون دشمنان تاخت آورند، خدا با پنج هزار از فرشتگان صاحب علامت شما را يارى كند.

کریم

در این آیه

رهنمود جنگی می دهد:

پیش شرط پیروزی در جنگ،

مقاومت و پرهیزگاری و امداد غیبی است.

کریم

از کیسه خلیفه می بخشد.

خدا در آیه قبلی پرسیده بود:

۳۰۰۰ فرشته کافی است؟

ظاهرا مسلمین به ۳۰۰۰ راضی نبوده اند

و

خدا

۵۰۰۰ فرشته فرستاده است.

﴿وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ ۗ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾
[ آل عمران: ۱۲۶]

و خداوند اين كار را جز براى شادمانى و دلگرمى شما نكرد.

و

نيست ياريى مگر از سوى خداى پيروزمند و دانا،

ما را باش.

خیال کردیم که هزاران فرشته برای پیروزی در جنگ فرستاده شده اند.

در حالیکه فرشته ها برای شادمانی و دلگرمی مسلمین فرستاده شده اند.

کریم

چنان وانمود می کند که انگار مسلیمن چه بسا ترسان و لرزان در میدان،

حضور ۵۰۰۰ فرشته را می بینند و شادمان و دلگرم می شوند و شمشیر می کشند.

ضمنا

پرسش مربوط به تعداد فرشته ها و حتی ارسال فرشته ها

تعیین کننده نبوده است.

تعیین کننده فقط یاری خدای پیروزمند و دانا بوده است.

مگر ارسال فرشته ها یاری خدا محسوب نمی شود؟

معلوم نیست که منظور کریم چیست.

ادامه دارد.

درنگی در مفاهیم تئوری های سیاست بین المللی امپریالیستی (۱۰)

پروفسور دکتر اورسولا لمکول

(۱۹۳۷ ـ ۲۰۱۴)

برگردانی و درنگی

از

شین میم شین

فصل اول

صلح، آزادی، عدالت:

فرضیه های هنجاری روابط بین المللی

پروفسور دکتر رایموند زایدالمن

مبانی سیاست بین المللی

روابط بین المللی و مسئله ارزش های اساسی

الف

روابط بین المللی و منافع هادی شناخت

۱

وقتی که در علوم سیاسی در سال های ۶۰ بحث بر سر الزام و چگونگی و چیستایی احکام ارزشی در تجزیه و تحلیل علمی (مشاجره بر سر احکام ارزشی) بود، طرفداران علم پیرو احکام ارزشی و علم انتقادی، مفهوم منافع هادی شناخت را مطرح کردند.

در این جمله مؤلف

هم

از جهان بینی ایدئالیستی او پرده برمی افتد

و

هم

از طرز «تفکر» سوبژکتیویستی او:

او

مفهوم (مفهوم منافع هادی شناخت)

را

مقدم بر موضوع

(روح را مقدم بر ماده، شعور را مقدم بر وجود)

می داند.

این چیزی جز ایدئالیسم نیست.

او

ضمنا

نقش تعیین کننده را در دیالک سوبژکت شناخت و اوبژکت (موضوع) شناخت،

از آن سوبژکت شناخت (طرفداران علم پیرو احکام ارزشی و علم انتقادی) می داند.

این چیزی جز سوبژکتیویسم نیست.

ادامه دارد.

معنای زندگی از دید این و آن (۵)

Bild

محمدبن بهاءالدین محمد مولوی بلخی (۶۰۴ ـ ۶۷۲ هجری قمری)

متخلص به «خاموش» و «خَموش» و «خامُش»

تحلیلی

از

شین میم شین

۱

می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

معنی تحت اللفظی:

جرعه ای از باده وصل به من بنوشان،

تا مست شوم و به عربده ای در زندان ابدی را درهم بشکنم.

مولانا

در این بیت شعر

دنیا را به زندان تشبیه می کند،

موجودات زنده را به محکومین به حبس ابد

و

مرگ را به آزادی

از سویی

و

به وصل با حق

از سوی دیگر.

خواجه عبدالله انصاری

هم همین نگرش عرفانی را نمایندگی می کند:
گویند که چون عزرائیل خواست موسی را قبض روح کند

موسی گفت:

ای عزرائیل

نخست این پیغام مرا به حق برسان

و

بگو:

«هیچ دیدی که دوست از دوست خود جان بستاند؟»
عزرائیل پیغام بگذارد، پاسخ آمد که

ای موسی

هیچ دوستی دیدی که دیدار دوست خود نخواهد؟

این بدان معنی است که عرفان آبستن نیهلیسم است.

نیهلیسمی که انتحار و یا اعدام فخرفروشانه را مورد تجلیل قرار می دهد:

گفت:

«آن یار کزو گشت سر دار بلند،

جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد.»

حافظ خردستیز

در این بیت غزل،

بر دار شدن حلاج را مورد تجلیل نیهلیستی قرار می دهد:

دار به سبب اعدام حلاج دیوانه، سربلند می شود.

حافظ

ضمنا

انا الحق گفتن حلاج دیوانه را افشای اسرار جا می زند.

در قاموس عرفان و عرفا

معنای زندگی در مرگ است.

یعنی

خود زندگی زندان واره است و بی معنا ست.

البر کامو

علامه امپریالیسم

در لاطائلاتش،

خودکشی را به مثابه تنها راه غلبه بر پوچی زندگی

توصیه می کند.

همه تروریست های راستگرا و چپنما هم مسموم به زهر مهلک عرفان بوده اند و هستند.

مثلا

فاشیست ها و فوندامنتالیست های اسلامی و حتی استالینیست ها.

در قاموس عرفان و عرفا

مرگ

به معنی نیل به وحدت با حق است

و

ارگاسم

به معنی تجربه دنیوی این وصل.

هنوز هم در خانقاه ها

مرادان و بزرگان خانقاه ها

برای استثمار جنسی زنان و نران

آنها را به طور خانوادگی به تخت می کشند و کام می گیرند.

احتمالا

بهانه و دلیل مولانا در تجاوز جنسی مستمر به کودکان مردم که در مکتبش تلمذ می کردند،

همین تجربه وصل با حق در اثر ارگاسم بوده است.

شعارهای تروریست های فدایی

معروف

به

«جنگ مسلحانه: هم استراتژی، هم تاکتیک»

و

«ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا»

سرشته به همین استنباط عرفان و فاشیسم و اگزیستانسیالیسم از زندگی و مرگ بوده اند.

در

شعار «م‍ب‍ارزه م‍س‍ل‍ح‍ان‍ه: ه‍م اس‍ت‍رات‍ژی ه‍م ت‍اک‍ت‍ی‍ک» مسعود احمدزاده

دیالک تیک استراتژی و تاکتیک

در سنت عرفان، تخریب می شود و میان اقطاب دیالک تیکی (استراتژی و تاکتیک) علامت تساوی گذاشته می شود

که

در عرفان خردستیز به عنوان اصل «وحدت وجود»،

به خورد خلایق خر داده می شود.

خرافه وصل عارف با حق

هم

چیزی جز ذوب نیهلیستی ماده در روح نیست.

در

شعار «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» امیر پرویز پویان

نیز

ضرورت مبارزه مسلحانه

به معنی ضرورت گذشتن پیشاپیش از روی جنازه خویش

است

و

رد تئوری بقا

به معنی تحقیر خردستیزانه زندگی و اثبات حقانیت و حقیقت انتحار عنقلابی است.

این کردوکار حضرات

اما

قبل از همه

به معنی ستیز با غریزه قدر قدرت حفظ نفس است

که کار بسیار دشواری است و مستلزم تخریب پیشایپش خانه خرد است.

دلیل جنون فاشیست ها و فوندامنتالیست ها و تروریست ها و نیهلیست ها و حلاج ها

هم

همین است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۴۴)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

حافظ

شرح این قصـه مگر شمـع برآرد بـه زبان

ور نـه پروانـه ندارد به سـخـن پروایی

معنی تحت اللفظی:

پروانه پروای نقل این قصه را ندارد.

شاید شمع داشته باشد.

شیوایی و دلنشینی این بیت غزل خواجه

به دلیل واژه های پروا و پروانه است.

خواجه در این بیت غزل هم

دیالک تیک عاشق و معشوق

را

به شکل دیالک تیک پروانه و شمع بسط و تعمیم می دهد.

منظور این است

که

پروانه را عشق عظیم به شمع

مجال سخن نمی دهد.

در حالیکه شمع سر حال است و قادر به نقل قصه.

حافظ

آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع

آتـش آن است که در خرمن پروانه زدند.

معنی تحت اللفظی:

آتشی که به خنده شمع منجر شود،

اصلا آتش نیست.

آتش باید مثل آتشی باشد که پروانه را خاکستر می سازد.

مشخصه معرفتی ـ نظری خواجه

خردستیزی او ست:

خواجه در این بیت غزل،

عملا

در صدد تعریف و در واقع، تحریف آتش است.

خواجه

به عینیت و واقعیت آتش بی اعتنا ست.

اولا

پروانه به آتش شمع می سوزد.

یعنی اتش شمع و آتشی که به خرمن پروانه افتاده،

اتش واحدی است.

ثانیا

تعریف هر چیز باید رئالیستی و راسیونالیستی (واقع گرایانه و خردگرایانه) باشد و نه سوبژکتیویستی (دلبخواهی) و ایراسیونالیستی (خردستیزانه)

شمع در اثر آتش ذوب می شود.

در اثر همان آتشی که پروانه خاکستر می شود.

دلیل تفاوت سرانجام پروانه و شمع

این است که شمع بر خلاف پروانه آب ندارد تا تبخیر و تجزیه شود و خاکستر شود.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جزء

پروفسور دکتر کامیلا وارنکه

برگردان

شین میم شین

۱

  • جزء، عبارت است از عنصر و یا زیرسیستمی با خصلت کلی.

۲

  • جزء یک کل ـ به تنهائی ـ بنا بر تعریف آن، فاقد استقلال است.

۳

  • جزء فقط در پیوند با اجزای دیگر وجود دارد و همه اجزا، با هم کلی را تشکیل می دهند.

۴

  • مفهوم «جزء»، از این رو، یک مفهوم مناسبتی است که در رابطه با قرینه خود یعنی «کل» معنامند می شود.

۵

  • اگر اجزاء از پیوند کلی شان ایزوله شوند، آنگاه خصلت جزئی خود را (جزئیت خود را) از دست می دهند.
  • زیرا آنها در خارج از کل معین، دیگر نه جزء، بلکه چیزهای مستقلی محسوب می شوند.

۶

  • این نسبیت خصلت جزئی چیزها سبب می شود، که یک چیز واحد بتواند به مثابه جزء کلیت های مختلف محسوب شود.

۷

  • هم پراتیک و هم کردوکار معرفتی انسان ها ـ ماهیتا ـ بر این دیالک تیک مبتنی اند.

(کدام دیالک تیک؟

احتمالا

دیالک تیک جزء و کل

مورد نظر مئلف است.

مترجم)

۸

  • ما با تجزیه، حلاجی و متمایز کردن کلیت های معین به عناصر مجزا دست می یابیم که در ترکیب جدیدی از سیستم های فنی و فکری بی سابقه از چیزهای نسبتا مستقل، به اجزای متقابلا وابسته به یکدیگر تبدیل می شوند.

  • مراجعه کنید به کل، جزء و کل، سیستم.

پایان

وجود و شعور (۷)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

۱

جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی

الف

راجع به طرح مسئله

ادامه

۴۶

  • کردوکار روانی مغز از این رو، فقط می تواند انعکاس جهان باشد.

۴۷

  • یعنی کردوکار روانی مغز خصلت بازتابی دارد.

۴۸

  • تعیین کننده تشکیل خود پدیده های روانی تأثیر چیزهای جهان خارج (واقعیت عینی) بر مغز است.

۴۹

  • پدیده های روانی انعکاس چیزها در آیینه مغزند.

۸۰

  • این ادعا که پدیده ها و روندهای روانی، یکی از فونکسیون های مغز اند، بدان معنی نیست که پدیده ها و روندهای روانی فراورده های مغزی ئی اند که از درون تعین می یابند.

  • یعنی از ساختار سلولی مغز ناشی می شوند.

(مغز کیسه صفرا واره نیست که به ترشح پدیده ها و روندهای روانی بپردازد.

مترجم)

۸۱

  • اگر پدیده های روانی به مثابه فراورده های «ناب و یا محض» مغز و ارگان های حسی باشند، به ناگزیر می بایستی بیانگر وضع ارگان مربوطه (دریافتگرها، رسپتورها و یا مغز) تلقی شوند.

۸۲

  • در این صورت، پدیده های روانی رابطه معرفتی خود راجع به جهان را از دست می دهند و در بهترین حالت به علامت مشروطی برای چیزها مبدل می شوند.

۸۳

  • تصور کردن پدیده ها و روندهای روانی به مثابه فراورده های «محض» مغز (همانطور که تاریخ نشان داده) به ناگزیر به ایدئالیسم پسیکولوژیکی منتهی می شود.

۸۳

  • پیوند معرفتی پدیده های روانی با جهان خارج (واقعیت عینی) فقط در صورتی اعتبار خود را حفظ می کند که پدیده های روانی فقط به مثابه فراورده های از درون تعین یافته مغز تلقی نشوند.

  • بلکه به مثابه کردوکار واکنشی مغز (جوابگویی مغز به سیگنال های امده از جهان خارج توسط حواس) تلقی شوند که با تأثیرات جهان خارج بر مغز شروع می شود.

۸۴

  • مغز فقط ارگان کردوکار روانی است و نه سرچشمه و منبع کردوکار روانی.

۸۵

  • سرچشمه کردوکار روانی، جهان (واقعیت عینی) است.

  • جهانی که بر مغز اثر می گذارد.

۸۶

· پیوند میان پدیده های روانی و جهان خارج در هر دو صورت زیر، خود را به ما نشان می دهد:

هم

وقتی که ما پیوند میان پدیده های روانی با مغز را در نظر می گیریم

و

هم

وقتی که ما رابطه معرفتی پدیده های روانی با واقعیت عینی را در نظر می گیریم.

(می توان گفت که پدیده های روانی در آن واحد در دو دیالک تیک زیر وجود دارند:

هم

در دیالک تیک مغز و محیط (جهان خارج، واقعیت عینی)

و

هم

در دیالک تیک انعکاس واقعیت عینی در آیینه مغز و واکنش خلاق مغز به سیگنال های حسی.

یعنی

در دیالک تیک شناخت حسی و شناخت عقلی.

مترجم)

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کلونیالیسم (استعمار) (۲) (بخش آخر)


هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۶

  • با کلونیالیسم (استعمار)، توسعه جامعتی مستقل مستعمرات و کشورهای وابسته قطع می شود.

۷

  • با کلونیالیسم (استعمار) اقتصاد مستعمرات و کشورهای وابسته به سبب مونوکولتور (کشت نبات معین واحدی) و غارت و چپاول و تاراج، مسخ می شود و با سرمایه خارجی، تابع بیگانه می شود.

۸

  • با کلونیالیسم (استعمار) حیات سیاسی مستعمرات و کشورهای وابسته سرکوب می شود و فرهنگ و زبان انها به پستو رانده می شوند.

۹

  • پیامدهای کلونیالیسم (استعمار) در مستعمرات و کشورهای وابسته به شرح زیرند:

الف

  • قحطسالی و مرگ از گرسنگی

ب

  • اشاعه امراض مسری

پ

  • اشاعه ذلت عمومی

ت

  • بیکاری

ث

  • نقصان آموزش و پرورش

۱۰

  • با پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم شروع می شود، برای خلق های مستعمرات به طور عینی، امکان رهایش خویش از قید و بند استعمار فراهم می آید.

۱۱

  • با پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر بحران سیستم مستعمراتی شروع می شود که اولین مرحله بحران عمومی سرمایه داری بوده است.

  • مراجعه کنید به انقلاب سوسیالیستی اکتبر، بحران عمومی سرمایه داری

انقلاب سوسیالیستی کبیر اکتبر

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12755

بحران عمومی سرمایه داری

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8547

۱۲

  • بحران سیستم مستعمراتی به معنی تشدید چشمگیر تضادهای موجود میان قدرت های استعماری و مستعمرات بوده است.

۱۳

  • مبارزه رهایی بخش ملی تحت تأثیر انقلاب اکتبر وارد مرحله نوینی می شود.

۱۴

  • جنبش رهایی بخش ملی به جنبش توده ای سازمان یافته مبدل می شود و در جنبش انقلابی جهانی ذوب می شود.

۱۵

  • تجزیه و تلاشی سیستم مستعمراتی، پس از جنگ جهانی دوم در اواخر سال های ۵۰ به شکست کامل آن می انجامد.

۱۶

  • تغییر مستمر تناسب قوا در مقیاس بین المللی به زیان امپریالیسم، به ویزه در سایه نفود روز افزون سیستم سوسیالیستی جهانی، حفظ حاکمیت استعماری مستقیم با متدهای «کلاسیک» را امکان ناپذیر می سازد.

  • مراجعه کنید به سیستم سوسیالیستی جهانی

۱۷

  • امپریالیسم مجبور می شود که سیاست استعماری خود را به میزان زیادی با متدهای جدید با شرایط تغییریافته مطابقت بخشد.

  • مراجعه کنید به نئو کلونیالیسم (استعمار نو)

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۵۲)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/04/blog-post_58.html

اددامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۳۲)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾
[ آل عمران: ۱۲۳]

هر آينه خدا شما را در بدر يارى كرد و حال آنكه ناتوان بوديد.

پس، از خداى بترسيد،

باشد كه سپاسگزار شويد.

کریم

در این آیه

مؤثریت جزم (دگم) توکل به خدا

را

تبلیغ می کند:

مسلمین در جنگ بدر، علیرغم ضعف، پیروز شده بودند.

چون خدا به یاری شان شتافته بود.

پس، از خداى بترسيد،

باشد كه سپاسگزار شوید.

کریم

هرگز دیالک تیک داد و ستد را فراموش نمی کند:

حالا که مسلمین در جنگ بدر یاری دریافت کرده اند، پس باید داد درخور به خدا بدهند.

تا بدهکار خدا نباشند و بر خدا بیداد نرود.

چگونه؟

مسملین باید از خدا بترسند و شکرگزار باشند.

خدای کریم

شبیه خوانین و سلاطین خرفت و خر است:

مثل آنها

از ترسناک بودن خود و شکرگزار بودن خلایق

لذت می برد.

خدا کسی را به روز خدا نیندازد.

﴿إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُنزَلِينَ﴾
[ آل عمران: ۱۲۴]

آنگاه كه به مؤمنان مى‌گفتى كه اگر خدا سه هزار فرشته به ياريتان فروفرستد، آيا شما را كافى نخواهد بود؟

کریم

ظاهرا

در جنگ بدر، به توکل انتزاعی و خشک و خالی بسنده نکرده است.

وعده ارسال ۳۰۰۰ ملک از فلک را به آنها داده است.

در واقع دلیل پیروزی مسلمین در جنگ بدر

امداد غیبی بوده و رزم تن به تن عینی.

ادامه دارد.

وجود و شعور (۶)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

۱

جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی

الف

راجع به طرح مسئله

ادامه

۳۷

  • به همین دلیل، فهم درست پیوند پدیده ها و روندهای روانی با مغز، ضمنا به معنی درک درست پیوند پدیده ها و روندهای روانی با جهان خارج (واقعیت عینی) است.

۳۸

  • بشر به شرطی می تواند به درک درست پیوند پدیده ها و روندهای روانی با مغز نایل آید که به درک درست پیوند آنها با جهان خارج نایل آمده باشد.

۳۹

  • این حکم (جمله) که کردوکار روانی، کردوکار مغز است (مغزی که با جهان خارج در رابطه متقابل قرار دارد و بر تأثیرات جهان خارج جواب می دهد)، اصوالا و اساسا بدان معنی است که کردوکار روانی، کردوکاری بازتابی است.

۴۰

  • این تز که بنا بر آن، پدیده ها و روندهای روانی، کردوکار و یا فونکسیون مغز و در نتیجه، همزمان انعکاس واقعیت عینی است، بالضروره این اصل را پیش شرط قرار می دهد که کردوکار روانی، کردوکاری بازتابی است.

۴۱

  • کردوکار روانی، فونکسیون مغز و انعکاس جهان خارج است.

۴۲

  • برای اینکه کردوکار مغزی، خود کردوکاری بازتابی است که با تأثیرات جهان خارج مشروط می شود.

۴۳

  • اگر به عنوان مثال، در شیوه ایدئالیستی، احساس (به مثابه دانش تجربی) به جای وجود گذاشته می شود، این امر بنا بر منطق درونی به ناگزیر به جدایی احساس از مغز منجر می شود.

۴۴

  • مبارزه اوه ناریوس بر ضد از آن خود کردن جهان خارج (اینتروژکسیون) از موضع معرفتی ـ نظری او دیکته می شود.

۴۵

  • برای گذاشتن احساس، یعنی شعور به مثابه دانش تجربی به جای وجود عینی، باید آن را پیشایپش از سوبژکت، یعنی کردوکار مغز مجزا ساخت.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۴۳)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

حافظ

پروانـه او گر رسد ام در طـلـب جان

چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم

معنی تحت اللفظی:

اگر پروانه او برای قبض روحم از راه برسد،

مثل شمع ذوب می شوم.

حافظ در این بیت غزل هم

دیالک تیک عاشق و معشوق را نه به شکل دیالک تیک پروانه و شمع، بلکه برعکس به شکل دیالک تیک و یا دوئالیسم شمع و پروانه بسط می دهد و از فرط خریت و خردستیزی خیال می کند که شق القمر می کند.

حافظ

ور چو پروانـه دهد دسـت فراغ بالی

جز بدان عارض شـمـعی نـبود پروازم

معنی تحت اللفظی:

اگر به مثابه پروانه توان پرواز داشته باشم، فقط دور روی شمع آسای او می پرم.

حافظ در این بیت شعر

دیالک تیک عاشق و معشوق را به درستی به شکل دیالک تیک پروانه و شمع بسط و تعمیم می دهد.

و

به سوختن پروانه وار در اثر گشتن دور شمع فخر می فروشد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جدول عناصر شیمیایی (۳) (بخش آخر)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۲۰

  • تغییر تعداد بارهای هسته ای اتم (تغییرات کمی) به طرز جهشی به تغییر کیفیت عنصر مربوطه (تحولات کیفی) منجر می شود.

  • مراجعه کنید به قانون گذار از تغییرات کمی به کیفی، دیالک تیک کمیت و کیفیت

قانون گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12613

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12615

پایان

کیفیت و کمیت

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5777

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5778

۲۱

  • از این رو، به عنوان مثال:

الف

  • سدیم (با تعداد بار هسته ای = ۱۱) باز (ضد اسید) ساز نیرومندی است.

ب

  • منیزیم (با تعداد بار هسته ای = ۱۲) واکنش بازی ضعیفی دارد.

پ

  • آلومینیوم (با تعداد بار هسته ای = ۱۳) هم خاصیت بازی دارد و هم خاصیت اسیدی.

ت

  • در گذر از سیلیسیوم (با تعداد بار هسته ای = ۱۴) به فسفر (با تعداد بار هسته ای = ۱۵) و در گذر از گوگرد (با تعداد بار هسته ای = ۱۶) به کلر (با تعداد بار هسته ای = ۱۷)، شدت خاصیت اسید سازی افزایش می یابد.

۲۲

  • با تغییر کمی تعداد بارهای هسته ای فقط به طور کلی تغییرات کیفی صورت نمی گیرند.

  • بلکه خواص شیمیایی متضادی تشکیل می یابند:

  • واکنش مبتنی بر خاصیت باز ساز، به واسطه واکنش مبتنی بر خاصیت اسید ساز نفی می شود.

۲۳

  • با گذار به عناصر شیمیایی ئی که حاوی تعداد بارهای هسته ای بیشتری اند، به عنوان مثال به پتاسیم (با تعداد بار هسته ای = ۱۹)، دوباره سر و کله خاصیت باز سازی پیدا می شود.

۲۴

  • اکنون اما در پریود نوین سیستم، این تکرار خاصیت خاص (خاصیت فلزی و یا خاصیت گاز اصیل) هر بار در سطح عالی تری (در پریود جدیدی)، حاکی از مؤثریت قانون دیالک تیکی نفی نفی است.

۲۵

  • در مثال جدول (سیستم) عناصر شیمیایی معلوم می شود که قوانین اساسی دیالک تیک ماتریالیستی نه تنها توصیفگر روند های توسعه در فرم عام، بلکه ضمنا بیانگر پیوندهای ساختاری اند.

  • یعنی همزمان، قوانین ساختارند.

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کلونیالیسم (استعمار) (۱)


هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کلونیالیسم (استعمار) به سیاست تصرف و تسخیر، ستم و سرکوب، زیر یوغ بردگی کشی و چپاول و غارت خلق ها و کشورهای دیگر توسط دول کاپیتالیستی و یا امپریالیستی اطلاق می شود.

۲

  • از آنجا که هدف و آماج سیاست کلونیالیسم (استعمار) کسب سودهای اضافی و بسط قدرت دول امپریالیستی است، این سیاست با کلیه وسایل ترور و تجاوز به سرکوب هر توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ترقی طلبانه خلق های تحت استعمار و انقیاد (وابستگی) می پردازد و سدی در مقابل این توسعه ترقی طلبانه محسوب می شود.

۳

  • با تشکیل سرمایه داری انحصاری، کلونیالیسم (استعمار) به سیستم سرکوب و ستم استعماری اکثریت چه بسا قریب به اتفاق جمعیت کره زمین توسط دول انگشت شمار، به سیستم مستعمراتی امپریالیسم بدل شده است.

۴

  • سیستم مستعمراتی امپریالیسم در نتیجه تقسیم اقلیمی جهان (در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم) در مبارزه برای بازتقسیم جهان پا به عرصه وجود گذاشته و کلیه مستعمرات و نیمه مستعمرات، کشورها و مناطق وابسته را در برگرفته است که تحت استثمار امپریالیستی اند.

۵

  • کلونیالیسم (استعمار) برای نیل به این اهداف و آماج ها قبل از همه از متدهای زیر استفاده کرده است و استفاده می کند:

الف

  • از متدهای چپاول استعماری:

۱

  • غنایم جنگی

۲

  • باج و خراج (تریبوت)

۳

  • انحصار تجارت خارجی

ب

  • از متدهای اجبار بیواسطه دولتی:

۱

  • اداره استعماری

۲

  • ارتش های استعماری

۳

  • مالیات سرانه

۴

  • کار اجباری

۵

  • جرایم (جریمه های) نظامی

پ

  • از متدهای نفوذ اقتصادی به کمک صدور سرمایه

ت

  • از متدهای استثمار انحصاری مستعمرات به مثابه حاملین مواد خام و بازارهای فروش کالا.

ث

  • از متدهای کشیدن کشورهای تحت تابعیت به مکانیسم مبادله کالایی نابرابر

ادامه دارد.