خود آموز خود اندیشی (۷۲۱)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

کسان را درم داد و تشریف و اسب

طبیعی است اخلاق نیکو، نه کسب

معنی تحت اللفظی:

حاتم طایی به قاصد و یاران رسول امپراطور روم

پول و خلعت و اسب داد.

بنابرین، اخلاق حاتم نیکو بوده است

و

اخلاق نیکو، طبیعی و نه اکتسابی.

کسی که جز اسب تازی در درگاه نداشته و کبابش کرده، اکنون

به حضرات

درم و تشریف و اسب می بخشد.

حتما سیل و طوفان شبانه قطع شده و جاده ها روبه راه و حاتم به گله اسب هایش سر زده و برای رسول و ده مردش اسب آورده است.

سعدی

در این بیت شعر،

از فرصت استفاده می کند و تئوری بنیاد را مثل زهری در ضمیر مخاطب خود می ریزد.

او برای این کار دیالک تیک پدیده و ماهیت را به شکل دیالک تیک روی و خوی بسط و تعمیم می دهد و اخلاق (خوی) انسانی را امری طبیعی، مادرزادی، بنیادی و ماهوی می داند، نه اکتسابی و اجتماعی.

این تئوری بنیاد تناقض مند سعدی است که حتی سجایای اخلاقی را نه اجتماعی، اکتسابی، طبقاتی، بلکه مادرزادی، طبیعی و خدادادی قلمداد می کند.

کرامت حاتم،

ظاهرا در شکم مادرش تکوین یافته و وارد نطفه او شده است.

اگر سعدی واقعا به این یاوه و خرافه اعتقاد داشته باشد، پس باید از دعوت خستگی ناپذیر مردم به کرم پیشگی دست بردارد:

الا گر جفاکاری اندیشه کن

وفا پیش گیر و کرم پیشه کن

معنی تحت اللفظی:

ای جفاکار، بیندیش و وفا وبخشندگی پیشه کن

اگر بخشندگی چیزی طبیعی است و نه اکتسابی،

پس دعوت کسی به بخشندگی بی معنی و ضد عقلی است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تعریف (۴)

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱۳

  • تعریف تعیینی (تشخیصی) جنبه خاصی از تعریف سمانتیکی است.

۱۴

  • به کمک تعریف تعیینی معنی کلمه ای در علم معینی تعیین می شود:

  • به عبارت دیگر چگونگی استفاده رایج از یک علامت معین، مثلا کلمه معین، در عرصه معینی تعیین می شود.

۱۵

  • تعریف تعیینی نتیجه یک تحلیل سمانتیکی است.

۱۶

  • مثال برای تعریف تعیینی در استفاده عملی آن:

  • «معنی کلمه خانه در بیمه آتش سوزی چنین و چنان است.»

۱۷

  • تعاریف سمانتیکی به دو دسته تقسیم می شوند:

الف

  • تعاریف تحلیلی (تجزیتی ـ تحلیلی، آنالیتیکی)

ب

  • تعاریف ترکیبی (سنته تیکی)

۱۸

  • در تعریف تحلیلی معنای پنهان در کلمه برملا می شود.

۱۹

  • مثال:

  • مارکسیسم آموزه انقلابی مارکس و انگلس است.

۲۰

  • این این تعریف تحلیلی از مارکسیسم است.

  • زیرا مفهوم مارکسیسم خود حاوی مفهوم انقلابی بوده است:

  • علاوه بر مارکسیسم انقلابی، مارکسیسم دیگری وجود ندارد.

ادامه دارد.

خودآموز خوداندیشی (بخش هفتاد و دوم)

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)

۷۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12939

۷۱۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12944

۷۱۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12950

۷۱۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12954

۷۱۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12959

۷۱۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12964

۷۱۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12969

۷۱۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12974

۷۱۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12978

۷۲۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12983

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۲۰)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

سعدی

در بوستان

سعد بن زنگی را با حاتم طائی مقایسه می کند

و

دلیل کرم حاتم طائی را بر خلاف سعد بن زنگی، نه ناشی از ایمان به خدا، بلکه به خاطرنام می داند:

(سعدی، «بوستان»، ص ۷۰)

ثنا ماند از آن نامور در کتاب

تو را هم ثنا ماند و هم ثواب:

که حاتم بدان، نام و آوازه خواست

تو را سعی و جهد از برای خدا ست.

معنی تحت اللفظی:

راجع به حاتم طایی در کتب، ثنا و سپایس و دعا باقی مانده است.

راجع ب هسعد ابن زنگی، هم ثنا باقی خواهد ماند و هم ثواب.

برای اینکه حاتم در دی نام و آوازه بود.

ولی سعد ابن زنگی برای خدا جد و جهد می کند.

سعدی

بهتر از همه می داند که سلاطین و خوانین فئودالی

نه

حاتم طایی

بلکه غارتگران بی شرم و بی شعور و بی شخصیت اند.

به سلامی گردن می زنند و به دشنامی خلعت می بخشند.

ادامه دارد.

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۱۰)

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


دون ژوان به شیطان:

دوستان تو

پرهیزگار نیستند، بزدلند.

اکنون این سؤال پیش می آید و سینه سپر می کند که مگر ضد پرهیزگار، بزدل است؟

ضد پرهیزگار و یا پارسا و یا پاکدامن و یا صالح

پلید و فاسد و دامن آلوده و غیره است.

ضد بزدل هم نه پرهیزگار، بلکه متهور، بی باک، جسور، شجاع و غیره است.

بعید است که برنارد شاو چنین خطایی مرتکب شده باشد.

این خطا احتمالا خطای مترجم است و نه خطای مؤلف.

در اینکه بنا بر احکام مذهبی، شیطان و هوادارانش پرهیزگار نیستند، شکی نیست.

ولی در بزدلی آنان جای تردید است.

بزدلی و یا ترسویی و یا احتیاط و محافظه کاری

دلایل طبقاتی و پسیکولوژیکی و معرفتی دارند

و

ربطی به دوستی و دشمنی با شیطان و یزدان ندارد.

مثال:

سرمایه دارانی از قبیل حضرت گلستان

اصولا و اساسا و طبیعتا و منطقا

محتاط و کنسرواتیو و محافظه کار و ترسو تشریف دارند.

وقتی کسی درقصری چندین میلیون دلاری زندگی می کند، باید هم بزدل باشد.

بی باکی و تهور و شجاعت و شهامت و غیره

از فضایل اخلاقی اشراف برده دارو فئودال و غیره است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تعریف (۳)

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

تعریف ژنتیکی (ژنه تیکی)

۱

  • تعریف ژنتیکی، فرم خاصی از تعریف واقعی است.

۲

  • تعریف ژنتیکی به ما نشان می دهد که چیز مورد نظر چگونه پیدا شده است و چگونه می توان آن را به وجود آورد.

۳

  • تعریف ژنتیکی انسان عبارت خواهد بود از توضیح این مسئله که او چگونه به برکت کار به موجود جامعتی آگاه توسعه یافته است.

۴

  • تعریف ژنتیکی دایره به شرح زیر است:

  • دایره زمانی تشکیل می شود که ما نقطه ای را در سطحی با فاصله یکسان حول نقطه ثابتی حرکت دهیم.

۵

  • تعریف ژنتیکی در بسیاری از موارد تکمیل ضرور تعریف واقعی به معنی محدود کلمه است.

  • زیرا روند پیدایش و توسعه به ماهیت اشیاء مربوط می شود.

تعریف نومینال

(نامی)

۱

  • تعریف نومینال (نامی) نه با اشیاء و مشخصات آنها و نه با روندها و غیره، بلکه با نامگذاری اشیاء و روندها سر و کار دارد.

۲

  • تعریف نومینال شامل کلیه تعاریفی می شود که علائم زبانی (سمبل های زبان سمبلی شده، کلمات، جملات و غیره) و یا تصاویر فکری ئی که به شکل این علائم (مفاهیم، احکام و غیره) وجود دارند، را به موضوع خود بدل کرده اند.

۳

  • منطق مدرن تعاریف نومینال را به دو دسته تقسیم بندی می کند:

الف

  • تعاریف سینتاکتیکی

ب

  • تعاریف سمانتیکی

۴

  • در تعاریف سینتاکتیکی علامتی به وسیله علامت دیگر جایگزین می شود.

۵

  • مثلا فرض کنیم که منطق حکمی به شکل یک تخمین مجرد در آورده شده است، آنسان که دیگرصحبتی از حکم، پیوند حکمی، قواعد لازم برای ساختن پیوندهای حکمی جدید و غیره نمی شود، بلکه فقط از علائم و قواعد پیوند این علائم سخن می رود.

۶

  • سپس فرض کنیم که علائمی برای آلترناتیو و نفی داده شده است.

۷

  • و سرانجام ایمپلی کاسیون مورد نظر را تعیین کنیم.

۸

  • این امر را می توان به کمک تعریف سینتاکتیکی به شرح زیر انجام داد:

P à q= Def p v q

۹

  • در تعریف سمانتیکی برخلاف تعریف سینتاکتیکی معنی یک کلمه، یک علامت و غیره توضیح داده می شود.

۱۰

  • در مثال فوق الذکر اگر ما از تخمین مجرد منطق حکمی به توضیح مضمونی بگذریم، از تعریف سینتاکتیکی به تعریف سمانتیکی می رسیم.

۱۱

  • آنگاه می توان گفت که معادله فوق الذکر حاکی از آن است که امپلی کاسیون مطروحه در منطق حکمی همان معنی را دارد که آلترناتیو حاصل از نفی پیش جمله و پس جمله امپلی کاسیون داشته است.

۱۲

  • تعریف سمانتیکی عمدتا شامل آن چیزهائی می شود که در منطق سنتی در مغایرت با تعریف واقعی به مثابه تعریف مفهوم نامیده می شود.

ادامه دارد.

درنگی در دعاوی احمدرضا احمدی (۱۵)

درنگی

از

مسعود بهبودی

احمدرضا احمدی

پیامبران نوخاسته

دیر آمدند زود رفتند
ندیدند که انتظار در یک بیمارستان
از مرگ آسان‌تر است


پیامبران نوخاسته

دیرآمدند، زود رفتند
ندیدند که در جاده‌ها ماشین‌های کوکی
رهروان را پشت سر گذاشت
و در کنار جاده‌ها کاشت
و در خاک‌های کهن رویاند
رهروان که بدن‌های عظیم داشتند
در ماشین‌های کوکی جا نگرفتند

معنی تحت اللفظی:

پیامبران نوخاسته

آمدند و مردند

بی آنکه ببینند

که

ماشین های کوکی

در

جاده ها از رهروان سبقت گرفتند

در کنار جاده ها رهروان را کاشتند

و

در خاک های کهن رویاندند.

رهروانی که عظیم الجثه بودند، در ماشین های کوکی جا نگرفتند.

احمد رضا احمدی

نه تنها بر انسجام تجربی، عقلی، منطقی جملات آفتابه برمی دارد،

بلکه فاتحه ای بلند بالا بر زیبایی صوری و ساختاری و فرمال شعر می خواند.

این کردوکار ایراسیونالیستی او

عینا و عملا

ضد هنری ـ ضد استه تیکی ـ ضد پوئه تیکی است.


پیامبران نوخاسته

دیرآمدند، زود رفتند
ندیدند که در جاده‌ها ماشین‌های کوکی
رهروان را پشت سر گذاشت

و در کنار جاده‌ها کاشت
و در خاک‌های کهن رویاند
رهروان که بدن‌های عظیم داشتند
در ماشین‌های کوکی جا نگرفتند

همه این افعال مفرد که احمدی به کار می برد،

اصولا و اساسا باید افعال جمع باشند:


پیامبران نوخاسته

دیرآمدند، زود رفتند
ندیدند که در جاده‌ها ماشین‌های کوکی
رهروان را پشت سر گذاشت (گذاشتند)
و در کنار جاده‌ها کاشت (کاشتند)
و در خاک‌های کهن رویاند (رویاندند)
رهروان که بدن‌های عظیم داشتند
در ماشین‌های کوکی جا نگرفتند

هر معلم انشایی در دبستان های حتی دهات کشور به این جور انشاء ها اعتراض می کند.

ما فکر می کنیم که احمدی زیبایی ستیز، عمدا به تخریب ساختار و فرم و استه تیک شعر دامن می زند تا خود را تحفه نوآوری جا بزند.

این بند شعر احمدی

به لحاظ نظری از سرتاپا معیوب، خرکی و ایراسیونالیستی است:

۱

در جاده‌ها ماشین‌های کوکی
رهروان را پشت سر گذاشت
و در کنار جاده‌ها کاشت
و در خاک‌های کهن رویاند

ماشین های کوکی را اصلا به جاده ها راه نمی دهند.

جای ماشین های کوکی محل بازی کودکان است و نه جاده ها.

سبقت ماشین های کوکی اسباب بازی از پیاده ها

فقط در محل بازی کودکان، مثلا در کف اتاق و یا روی میز صورت می گیرد.

پیاده هایی که نه واقعی، بلکه مصنوعی، چوبی و یا پلاستیکی اند.

ضمنا در کنار جاده ها اصلا و اصولا برای پیاده ها جایی وجود ندارد تا ماشینی از آنها سبقت بگیرد.

علاوه بر این

ماشین های کوکی قادر به کاشتن پیاده ها در کنار جاده ها نیستند.

هیچ کودک خرفت و خری هم به تخلیلی ضد عقلی و ضد تجربی و ضد واقعی از این قماش تن در نمی دهد.

چون فونکسیون ماشین های کوکی، نه کشت و کار، بلکه حمل راننده و مسافر مصنوعی است.

اسباب بازی ها

بدون اشتثاء

تقلید مو به مو از چیزهای واقعی اند.

عروسک

همان کودک است

و

دخترکی که عروسک در بغل دارد، مادر است.

ماشین های کوکی احمدی

علاوه بر کشت و کار، رویاننده هم تشریف دارند.

طرفه و تحفه این است

که

ماشین های کوکی

علیرغم سبقت گرفتن از رهروان،

آنها را که در کنار جاده ها می کارند و در خاک های کهن می رویانند.

۲

رهروان که بدن‌های عظیم داشتند
در ماشین‌های کوکی جا نگرفتند

این دیگر اعجوبه ای است:

رهروان قوی هیکل در ماشین های کوکی جا نمی گیرند.

رهروانی که مشاین های کوکی از انها سبقت گرفته اند.

بعد

آنها را در کنار جاده ها کاشته اند

و

در خاک های کهن رویانده اند

و

حالا قرار است که در ماشین کوکی بگنجانند و هورا بکشند.

خوش به حال فروغ که مرد و این زباله های این زباله را نخواند تا از فرط عصبانیت سکته کند.

ادامه دارد.

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۹)

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


دون ژوان به شیطان:

دوستان تو

دنبال اخلاق نیستند، پیرو آدابند.

فرم و ساختار این جمله برنارد شاو، دون ژوان و گلستان، زیبا ست.

در قاموس دون ژوان،

دوستان شیطان

اعتنایی به اتیک و اخلاق ندارند.

فقط دنبال آداب و رسوم اند.

سؤال این است که مگر آداب و رسوم و عادات و آیین ها

جزو اتیک و اخلاق نیستند؟

اتوس

چه بسا

به صورت اسم جمع،

به معنی عادات، خاستگاه، منشاء، رفتار متداول عمومی، عادات زندگی، آداب و رسوم و غیره به کار می رود.

مراجعه کنید

به اتیک

(اخلاق)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7339

برنارد شاو، دون ژوان و گلستان

احتمالا

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به شکل دیالک آداب و اخلاق بسط و تعمیم می دهند

و

دوستان شیطان را به مطلق کردن فرم و فراموش کردن محتوا متهم می کنند.

به زبان دیالک تیکی سعدی

صورت را می چسبند و سیرت را فراموش می کنند:

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.

ای برادر، سیرت زیبا بیار.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۱۹)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

دلیل خرکی این حماقت خارق العاده حاتم طائی کذایی را سعدی از زبان حاتم طائی بیان می کند:

مروت ندیدم در آیین خویش

که مهمان بخسبد، دل از فاقه ریش

مرا نام باید در اقلیم، فاش

دگر مرکب نامور گو مباش

معنی تحت اللفظی:

در آیین من، گرسنه خوابیدن مهمانان نشانه جوانمردی نیست.

برای من معروفیت به جوانمردی مهم است و نه اسب تندپا.

سعدی

در این بیت شعر،

به نیت تجلیل از حاتم

به تخریب و تخفیف او می پردازد.

حاتم ابله به تمام معنی است.

حاتم

با دیالک تیک وسیله و هدف بیگانه است:

او اولا نمی داند که اسب تازی برای کباب کردن نیست.

ثانیا نمی فهمد، که نام نباید هدف قرار داده شود.

نام در بهترین حالت، اهرم و انگیزه ای برای عمل خیر است.

نام نباید و نمی تواند هدف قرار داده شود.

اتفاقا برعکس، حفظ اسب تازی باید هدف هر انسان خردمندی باشد.

اسب تازی فقط یک اسب عادی نیست.

اسب تازی تبلور کار آموزشی دراز مدت و پرزحمتی است.

اسب تازی الماس اسب ها ست

و

ذبح آن

با روح ناتورالیسم (عشق به طبیعت مادر) در تضاد آشکار قرار دارد.

حاتم سعدی

در حقیقت، بیمار روانی است.

بعضی ها تمبر پستی جمع می کنند، برخی ها پروانه مرده، گروهی گل خشک.

حاتم سعدی

نام و آوازه جمع می کند و کرمش هر چه خارق العاده تر، آوازه و شهرتش، به همان اندازه بیشتر.

برای چه؟

تا هزار سال بعد شاعری در شرق از او یاد کند.

حیف اسب و شکر و زر!

نام یکی از گشتاورهای مهم در جوامع عقب مانده قرون وسطی بوده است.

نام در عین حال یکی از معیارهای ارزشی فئودالی است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تعریف (۲)

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

تعریف واقعی و یا شیئی

(تعریف کلاسیک)

۱

  • تعریف واقعی یا شیئی به تعریف اشیاء، مشخصات، طبقاتی از اشیاء و طبقاتی از مشخصات می پردازد و ماهیت آنها را برملا می سازد.

۲

  • در منطق سنتی برای انجام آن قواعد زیر تعیین شده است:

الف

مفهوم (مربوط به چیزمورد نظر) = مفهوم نوعی + تفاوت نوعساز

۱

مثال:

متوازی الاضلاع

۲

  • هر متوازی الاضلاع (معروف) (=) چهارگوشه ای (مفهوم نوعی) که اضلاع مقابل هم آن با هم موازی اند (معرف) (تفاوت نوعساز)

۳

  • مفهوم نوعی اشیاء، در مورد متوازی الاضلاع عبارت است از طبقه چهارگوشه ها

۴

  • تفاوت نوعساز که از نوع، نوع معینی را منفصل می کند، عبارت است از موازی بودن دو ضلع مقابل.

۲

  • تعریف واقعی بدو شکل صورت می گیرد :

الف

  • شکل اول از لحاظ منطقی همواره عبارت است از تشکیل تقاطع دو طبقه
  • (تشکیل طبقه ای از اشیاء که حاوی عناصری است که دو طبقه دیگر در آنها مشترکند):

D = G U H

ب

  • شکل دوم عبارت است از به هم پیوستن دو طبقه که مبنای طبقه جدیدی می شود:

D = G U H

پ

  • اگر به جای طبقات، مفاهیم منطبق با آنها (مسندها) مبنا قرار داده شوند، آنگاه دو شکل مهم تعریف واقعی به شرح زیر نشان داده می شوند :

Q(x) <--> G(x) v ­A(x)

Q(x) <--> G(x) v H(x)

۳

  • تعریف واقعی رایج ترین نوع تعریف است.

۴

  • منطق سنتی بر آن بود که کلیه تعاریف باید به شکل تعریف واقعی صورت گیرند و قواعد لازم زیر را برای انجام صحیح آن تدوین کرده بود:

الف

  • دو بخش اصلی تعریف باید دامنه یکسانی داشته باشند.

ب

  • مفهومی که قصد تعیینش را داریم، باید نازلتر از مفهوم نوعی بعدی باشد و نباید به مثابه بخشی از آن نمودار گردد.

پ

  • تعریف نباید دارای تعین های منفی باشد.

ت

  • تعریف باید واضح، روشن و صریح باشد و فقط مشخصات ماهوی را مطرح سازد.

۵

  • همه این نکات حاکی از آنند که قوانین منطق صوری باید مورد توجه قرار گیرند و هرگز نباید گشتاوری غیر منطقی در تعریف وارد شود.

۶

  • هر تعریف واقعی به ما از چیستایی چیزها و امثالهم خبر می دهد.

۷

  • تعریف واقعی به ما نشان می دهد که چیز مورد نظر با چیزهای دیگر چه رابطه ای دارد و دارای کدام مشخصات خودویژه ای است که آن را از چیزهای دیگر متمایز می سازد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) امور مدارس عالی (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • امور مدارس عالی به مجموعه عالی ترین تأسیسات آموزشی ـ پرورشی در جمهوری آلمان دموکراتیک اطلاق می شود که بخشی از امور آموزشی ـ پرورشی سوسیالیستی واحد با ۵۴ تأسیسات مدارس عالی است:

الف

  • ۷ دانشگاه

ب

  • ۸ دانشکده فنی

پ

  • ۱۰ مدرسه عالی مهندسی

ت

  • ۳ آکادمی پزشکی

ث

  • ۹ مدرسه عالی پداگوژیکی (تربیتی) و یا انستیتو با خصلت مدارس عالی.

ج

  • ۲ مدرسه عالی کشاورزی

ح

  • ۲ مدرسه عالی اقتصادی

خ

  • ۱ مدرسه عالی ورزش

د

  • ۱ آکادمی علوم دولتی و حقوقی

ذ

  • ۱۱ مدرسه عالی هنر

۲

  • وظیفه اصلی امور مدارس عالی در جمهوری آلمان دموکراتیک، آموزش و پرورش شخصیت های سوسیالیستی به درجه عالی تخصص یافته و به لحاظ علمی تربیت شده است که وفادار به طبقه کارگر و سوسیالیسم اند و همراه با آن به تلاش مشترک در راه توسعه علم به مثابه نیروی مولده جامعتی و کاربست و تدارک آن می پردازند.

۳

  • این وظیفه اساسی، تعیین کننده کلیه جوانب کار علمی و رهبری و پلان بندی و سازماندهی آن است.

ادامه دارد.

درنگی در دعاوی احمدرضا احمدی (۱۴)

درنگی

از

مسعود بهبودی

مداح احمدی:
متن کامل شعر او برای امروز نیز خواندنی‌ست تا همگان بدانند که چرا گفته‌اند «شاعر، آینده است»:

بنا بر این کشف مداح احمدی،

احمدی از خود راضی

علاوه بر اینکه به قول خودش، «شاعر مهم شعر مدرن کشور» بوده،

به قول خری خردستیز، «شاعر آینده» هم بوده است.

من ـ زور از شاعر آینده چیست؟

مداح برای اثبات ادعای خر، مبنی بر اینکه احمدی شاعر اینده است،

شعر او را دلیل آورده است.

ما برای کسب یقین «قلبی» (قران کریم) به تجزیه و تحلیل این شعر طولانی احمدی خطر می کنیم:

۱

پیامبران نوخاسته دیر آمدند زود رفتند
ندیدند که انتظار در یک بیمارستان
از مرگ آسان‌تر است

از تار و پود این بند شعر احمدی

خردستیزی می تراود:

نوخاسته ها می بایستی به زعم او، زودتر بیایند و دیرتر بروند.

فاجعه اما این است که دیرتر آمده اند و زودتر رفته اند.

یعنی نوخاسته ها اصلا و ابدا نوخاسته نبوده اند.

بلکه دیرخاسته بوده اند.

سؤال ولی این است که چرا احمدی چیزها را به نام نمی نامد و از پیامبران نوخاسته دم می زند و نه پیامبران دیرخاسته؟

من ‌ـ زور شاعر آینده از پیامبران نوخاسته، احتمالا شعرایی از قبیل او و قبیله او هستند.

این هنوز فاجعه نیست.

فاجعه این است که انتظار در بیمارستان آسانتر از مرگ است.

درد این است که پیامبران نوخاسته

این خرافه را ندیده اند.

ندیده اند؟

آسانتر از مرگ بودن انتظار را می توان تجربه کرد.

ولی نمی توان مشاهده کرد.

ولی این خرافه چه ربطی به دیرتر آمدن و زودتر رفتن پیامبران نوخاسته کذایی دارد؟

انتظار انسجام منطقی از احمدی،

بیهوده است.

چون او خردستیز است.

منشاء این خرافه احمدی

اما ضرب المثلی عربی است که به معنی معکوس این ادعا ست:

الانتظار اشد من الموت

انتظار دشوارتر از مرگ است.

این ضرب المثل عربی، راسیونال و رئال (عقلایی و واقعی) است.

احمدی

ولی

آن را وارونه کرده است تا ایراسیونال و ایرئآل (ضد عقلی و ضد واقعی) شود.

کسب و کار احمدی هم همین است.

احمدی نماینده ایراسیونالیسم (خردستیزی) در شعر است.

سؤال اما این است که چرا سکنه جنقوری شیفته و کشته ـ مرده خردستیزی اند؟

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۱۸)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

همی گفت حاتم، پریشان چو مست

به دندان ز حسرت همی کند دست،

که ای بهره ور موبد نیکنام

چرا پیش از این ام، نگفتی پیام؟

من آن باد رفتار دلدل شتاب

ز بهر شما دوش کردم کباب

سعدی در این بند از شعر،

برای اثبات کرم حاتم، او را به کاری احمقانه وامی دارد:

او اسب تازی دلدل شتاب را برای خرانی از خطه روم قربانی می کند.

مهمان ناخوانده

که

حتما نباید کباب اسب تازی بخورد.

مهمان

می توانست با نان و پنیر و میوه و غیره هم سیر شود.

آنجا که دامن دامن شکر هست و مشت مشت زر،

حتما تخم مرغ و روغن هم باید باشد تا میرویی تهیه شود.

برای چه اسب بادپا باید کباب شود؟

ادامه دارد.

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۸)

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


دون ژوان به شیطان:

دوستان تو

مومن نیستند، مسجد برو اند.

برنارد شاو

در این خرده گیری،

دیالک تیک ظاهر و ذات (پدیده و ماهیت)

را

بسان مذهبی جماعت

به شکل دوئالیسم ظاهر و باطن تحریف می کند.

دوستان شیظان

مؤمن و متقی واقعی نیستند، ولی تظاهر به تقوا و پارسایی می کنند.

مثلا به مسجد می روند.

این خرده گیری برنارد شاو

در حد خرده گیری های سطحی حافظ شیراز است.

البته این خرده گیری برنارد شاو، تجدید نظری در نظر رایج میان مذهبی جماعت است.

چون در قاموس آنان، دوستان شیطان خصایص و مشخصات به کلی دیگری دارند:

حرام می خورند.

زنا می کنند.

سر پا می شاشند.

عرق می خورند

و

غیره.

این خرده گیری برنارد شاو، بیشتر در مورد مذهبی جماعت اعتبار دارد

و

نه در مورد دوستان و پیروان شیطان.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تعریف (۱)

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱

  • تعریف به معنی تحت اللفظی به معانی زیر است:

الف

  • ابراز نظر (دقیق)

ب

  • مرزبندی.

پ

  • تعیین ماهیت چیزها، مشخصات، روابط و غیره

ت

  • تعیین محتوا و یا معنی مفاهیم، کلمات، علائم

ث

  • تعیین معانی مفهوم، کلمه، علامت طبق قواعد متدیکی ـ منطقی.

۲

  • هر تعریفی یک معادله منطقی است و از عناصر زیر تشکیل می یابد:

الف

  • معروف

ب

  • معرف

۳

  • آنسان که معرف به وسیله معروف و معروف به وسیله معرف، می توانند در هر رابطه ای جایگزین یکدیگر شوند.

۴

  • انواع مهم تعریف به شرح زیرند:

الف

  • تعریف واقعی و یا شیئی (کلاسیک)

ب

  • تعریف ژنتیکی

پ

  • تعریف نومینال (نامی)

ت

  • تعریف سینتاکتیکی

ث

  • تعریف سمانتیکی (تعریف تعیینی)

ج

  • تعاریف تحلیلی

ح

  • تعاریف ترکیبی.

خ

  • تعریف سیسم زبانی و یا سیستم اصول بدیهی

د

  • تعریف اکسپلیسیتی و امپلیسیتی

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۴۱)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/08/blog-post_70.html

ادامه دارد.

درنگی در دعاوی احمدرضا احمدی (۱۳)

درنگی

از

مسعود بهبودی

مداح احمدرضا احمدی:

همان‌گونه که این آموزگار زیبایی در شعرش چنین گفته بود:


تاریخ را به بازار می‌برند
سوداگران در آن داروهای خانگی می‌پیچند
تا زنان و مردان بخورند و عقیم شوند.
و انسان عقیم
خود پیامبر باطراوتی است.
و حماسه این است که
انسان سترون

در آرزوی کلاف‌های کاموا می‌سوزد.

مداح احمق محمد رضا احمدی

مراد خود را آموزگار زیبایی جا می زند.

چرا و به دلیل

احمدی از دست مرید احمقش

مدال طلا دریافت می کند؟

دلیل قوی و مقوی مرید

این است که احمدی هارت و پورتی به شرح زیر سر هم بندی کرده است:

۱

تاریخ را به بازار می‌برند
سوداگران در آن داروهای خانگی می‌پیچند
تا زنان و مردان بخورند و عقیم شوند.

معنی تحت اللفظی:

اشخاص مجهولی تاریخ را به بازار می برند تا بفروشند.

تجار بازار هم در کالای تاریخ، داروهای خانگی می پیچند.

تا زنان و نران بخورند و اخته شوند.

عجب دلیلی بر آموزگار زیبایی بودن احمدی.

تجار تاریخ فروش

چه نفعی در اختگی زنان و نران دارند؟

تجار بازار باید قاعدتا طرفدار وفور مشتری باشند.

یعنی طرفدار تولید مثل هر چه بیشر زنان و نران باشند.

ولی اخته سازی آنان، نتیجه معکوس می دهد و تجاربازار را حجره خراب می سازد.

وقتی از خریت و خردستیزی «شاعر مهم شعر مدرن کشور» از در عقب،

سخن می رود، به همین دلایل است.

حریف توان تفکر منطقی بخور و بمیری را حتی ندارد.

ولی در عوض یک عالمه طرفدار خر دارد.

۲

و

انسان عقیم
خود پیامبر باطراوتی است.

جل الخالق.

چرا وبه چه دلیل عقیمجماعت

هم پیامبر می شوند و هم طراوت پیدا می کنند؟

مظهر مهم اختگی آغا محمد خان قاجار بوده است

و

این بدبخت، تنها چیزی که نداشته است، طراوت بوده است.

اگرچه حریف عقیم

حتی شاه بوده است.

۳

و

حماسه

این است که
انسان سترون

در آرزوی کلاف‌های کاموا می‌سوزد.

این دلیل احمدی

دیگر ردخور ندارد.

عقیمجماعت

در آرزوی کلاف های کاموا هستند

و چنین آرزویی فی نفسه حماسه است.

اگر حافظ نمرده بود، گفته بود:

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز

غریو و ولوله در خطه سراب انداز .

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۱۷)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

شب آنجا ببودند و روز دگر

بگفت، آنچه دانست صاحب خبر

معنی تحت اللفظی:

قاصد شب را در قصر حاتم سحر کرد و روز بعد،

درخواست امپراطور روم را مطرح کرد.

عجب صبری خدا داده است.

قاصد

معمولا

به محض رسیدن به مقصد مقصود، قصد خود را برملا می سازد.

عجیب است که حریف، صبر ایوب دارد

و

حاتم

بیشتر به فکر شکم حریف و بذل و بخشش شکر و زر و زیور است.

۲

همی گفت حاتم، پریشان، چو مست

به دندان ز حسرت همی کند، دست،

که ای بهره ور موبد نیکنام

چرا پیش از این ام، نگفتی پیام؟

من آن باد رفتار دلدل شتاب

ز بهر شما دوش کردم کباب

که دانستم از هول باران و سیل

نشاید شدن در چراگاه خیل

به نوعی دگر روی و راهم نبود

جز او بر در بارگاهم نبود

مروت ندیدم در آیین خویش

که مهمان بخسبد، دل از فاقه ریش

معنی تحت اللفظی:

حاتم تأسف فراوران خورد.

چون همان اسب محبوب خود را برای کباب برای قاصد و یاران ذبح کرده بود.

چون از فرط باران و سیل قادر به رفتن به چراگاه و آوردن گاو و گوسفند نبود.

ادامه دارد.

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۷)

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


دون ژوان به شیطان:

دوستان تو

دانش نیاموخته اند، گواهینامه دانشگاه دارند.

دون ژوان در جهنم، شده علامه ای شیطان شناس.

دوستان شیطان

به زعم دون ژوان و یا برنارد شاو و گلستان،

مدرک تحصیلی می خرند.

یعنی

ار سر تا پا

خر اند.

به قول قدما

قلم به دست دشمن است

و

همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر شیطان خرد و خراب می کند.

شیطانی که جفت دیالک تیکی یزدان است و به همان اندازه مؤثر و مسبب است که یزدان.

فروغ فرخزاد

شیطان را حتی به یزدان برتر می شمارد و در حق شیطان دلسوزی می کند.

عجیب است که گلستان از اشعار عصیانی فروغ فروزان

خبر ندارد.


چیست این شیطان از درگاه ها رانده
در سرای خامش ما میهمان مانده
بر اثیر پیکر سوزنده اش دستی
عطر لذت های دنیا را بیافشانده؟


چیست او، جز آن چه تو می خواستی، باشد
تیره روحی، تیره جانی، تیره بینایی
تیره لبخندی بر آن لب های بی لبخند
تیره آغازی، خدایا، تیره پایانی؟


میل او کی مایه ی این هستی تلخ است؟
رأی او را کی از او در کار پرسیدی؟

گر رهایش کرده بودی تا به خود باشد
هرگز از او در جهان نقشی نمی دیدی

· ای بسا شب ها که در خواب من آمد او

· چشم هایش چشمه های اشک و خون بودند

· سخت می نالید، می دیدم که بر لب هاش

· ناله هایش خالی از رنگ فسون بودند

· شرمگین ز این نام ننگ آلوده ی رسوا

· گوشه ای می جست تا از خود رها گردد

· پیکرش رنگ پلیدی بود و او گریان

· قدرتی می خواست تا از خود جدا گردد

· ای بسا شب ها که با من گفتگو می کرد

· گوش من گویی هنوز از ناله لبریز است:

· شیطان:

· «تف بر این هستی، بر این هستی دردآلود

· تف بر این هستی که این سان نفرت انگیز است

· خالق من او و او هر دم به گوش خلق

· از چه می گوید، چنان بودم، چنین باشم

· من اگر شیطان مکارم، گناهم چیست؟

· او نمی خواهد که من چیزی جز این باشم

· دوزخش در آرزوی طعمه ای می سوخت

· دام صیادی به دستم داد و رامم کرد

· تا هزاران طعمه در دام افکنم ناگاه

· عالمی را پر خروش از بانگ نامم کرد

· دوزخش در آرزوی طعمه ای می سوخت

· منتظر، بر پا، ملک های عذاب او

· نیزه های آتشین و خیمه های دود

· تشنه ی قربانیان بی حساب او

· میوه ی تلخ درخت وحشی زقوم

· همچنان بر شاخه ها افتاده بی حاصل

· آن شراب از حمیم (عفونت عرق) دوزخ آغشته

· ناز ده کس را شرار تازه ای در دل

· دوزخش از ضجه های درد، خالی بود

· دوزخش بیهوده می تابید و می افروخت

· تا به این بیهودگی رنگ دگر بخشد،

· او به من رسم فریب خلق را آموخت

· من چه هستم خود، سیه روزی که بر پایش

· بندهای سرنوشتی تیره پیچیده

· ای مریدان من، ای گمگشتگان راه

· راه ما را او گزیده، نیک سنجیده

· ای مریدان من، ای گمگشتگان راه

· راه راهی نیست تا راهی به او جوییم

· تا به کی در جستجوی راه می کوشید

· راه ناپیدا ست، ما خود راهی (برده) اوییم

· ای مریدان من، ای نفرین او بر ما

· ای مریدان من، ای فریاد ما از او

· ای همه بیداد او، بیداد او بر ما

· ای سراپا خنده های شاد ما از او

· ما نه دریاییم تا خود، موج خود گردیم

· ما نه طوفانیم تا خود، خشم خود باشیم

· ما که از چشمان او بیهوده افتادیم

· از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم

· ما نه آغوشیم تا از خویشتن سوزیم

· ما نه آوازیم تا از خویشتن لرزیم

· ما نه ما هستیم تا بر ما گنه باشد

· ما نه او هستیم تا از خویشتن ترسیم

· ما اگر در دام نا افتاده می رفتیم

· دام خود را با فریبی تازه می گسترد

· او برای دوزخ تبدار سوزانش

· طعمه هایی تازه در هر لحظه می پرورد

· ای مریدان من، ای گمگشتگان راه

· من خود از این نام ننگ آلوده بیزارم

· گر چه او کوشیده تا خوابم کند اما

· من که شیطانم دریغا سخت بیدارم.»

· ای بسا شب ها که من با او در آن ظلمت

· اشک باریدم، پیاپی اشک باریدم

· ای بسا شب ها که من لب های شیطان را

· چون ز گفتن مانده بود، آرام بوسیدم

· ای بسا شب ها که بر آن چهره ی پر چین

· دست هایم با نوازش ها فرود آمد

· ای بسا شب ها که تا آوای او برخاست

· زانوانم بی تأمل در سجود آمد

· ای بسا شب ها که او از آن ردای سرخ

· آرزو می کرد تا یک دم برون باشد

· آرزو می کرد تا روح صفا گردد

· نی خدای نیمی از دنیای دون باشد

· بار الها حاصل این خود پرستی چیست؟

· ما که خود افتادگان زار مسکینیم

· ما که جز نقش تو در هر کار و هر پندار

· نقش دستی، نقش جادویی نمی بینیم

· ساختی دنیای خاکی را و می دانی

· پای تا سر جز سرابی، جز فریبی نیست

· ما عروسک ها و دستان تو در بازی

· کفر ما، عصیان ما چیز غریبی نیست

· شکرگوئی گفتنت، شکر تو را گفتیم

· لیک دیگر تا به کی شکر تو را گوییم

· راه می بندی و می خندی به ره پویان

· در کجا هستی، کجا، تا در تو ره جوییم؟

· ما که چون مومی به دستت شکل می گیریم

· پس دگر افسانه روز قیامت چیست؟

· پس چرا در کام دوزخ سخت می سوزیم

· این عذاب تلخ و این رنج ندامت چیست؟

· این جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان

· سر به سر آتش، سراپا ناله های درد

· پس غل و زنجیرهای تفته ی بر پا

· از غبار جسم ها خیزنده دودی سرد

· خشک و تر با هم میان شعله ها در سوز

· خرقه پوش زاهد و رند خراباتی

· می فروش بیدل و میخواره ی سرمست

· ساقی روشنگر و پیر سماواتی

· این جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان

· باز آنجا دوزخی در انتظار ما ست

· بی پناهانیم و دوزخبان سنگیندل

· هر زمان گوید که در هر کار یار ما ست

· یاد باد آن پیر فرخ رأی فرخ پی

· آن که از بخت سیاهش نام، شیطان بود

· آن که در کار تو و عدل تو حیران بود

· هر چه او می گفت، دانستم نه جز آن بود

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تعادل سیال

Das Energie-Ungleichgewicht der Erde

برگردان

شین میم شین

کارل لودویگ برتالانفی

(۱۹۰۱ ـ ۱۹۷۲)

از بیولوگ های نظری و سیستمتئوریسین های برجسته

از آثار او:

بیولوژی نظری (۱۹۳۲)

جهانتصویر بیولوژیکی (۱۹۴۹)

۱

· منظور از مفهوم «تعادل سیال» (کارل لودویگ برتالانفی، زیست شناس برجسته) وضع و حالت ایستائی است که در آن، مواد پیشین به سیستمی وارد می شوند و فراورده های واکنشی از سیستم بیرون می روند.

۲

· تعادل سیال ماهیتا در سیستم های باز صورت می گیرد و درجه غلظت هر کدام از مواد در سلول ها به وسیله جریانات حمل و نقل مواد تعیین می شود.

۳

· تمایل اصلی در صورت بروز اختلال، عبارت است از برگشت به وضع و حالت پیشین.

۴

· علت اینکه چرا سلول های زنده قادر به حفظ درازمدت تعادل سیال هستند، عبارت از این است که فعالیت های آنزیمی جزو یک زنجیر واکنشی اند.

۵

· بدین طریق، ماده تغییر یافته با آنزیم اکتیو گشته (فعال گشته) و یا با جریان حمل و نقل جایگزین می شود و مواد تشکیل یافته به وسیله آنزیم دیگری به بیرون از سلول حمل می شود.

۶

· تئوری تعادل سیال مخصوص سیستم های باز است و لذا اثبات آزمایشی آن بسیار دشوار است.

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) رفرم سوسیالیستی مدارس عالی (۵) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۲۴

  • پلنوم هشتم حزب سوسیالیستی متحده آلمان (۱۹۷۱) بر مسئولیت عظیم دانشمندان در زمینه توسعه علوم و قرار دادن نتایج علوم در خدمت سوسیالیسم و پیشرفت جامعتی تأکید می ورزد.

۲۵

  • مهم ترین وظیفه دانشمندان، استفاده کامل از ظرفیت های موجود برای ارتقای تعیین کننده کیفیت آموزش و پروش و توسعه فراتر تربیت طبقاتی دانشجویان و در پژوهش مقدماتی، خدمت ماهوی به توسعه فراتر علوم و و خدمت به شکوفایی مبتنی بر پلان هر چه بیشتر اقتصاد ملی و دیگر عرصه های جامعتی است.

۲۶

  • مشخصات مهم سومین رفرم سوسیالیستی مدارس عالی به شرح زیرند:

۱

  • نیل به راندمان کار علمی عالی

۲

  • نیل به تشکیل جو خلاق میان دانشمندان و داشنجویان دانشگاه ها و مدارس عالی

۳

  • نیل به رهبری غیربوروکراتیکی علوم

۴

  • نیل به استفاده سریع از نتایج پژوهشی

۵

  • نیل به تحول محتوایی نوین تحصیلات عالی

۶

  • نیل به تضمین سطح تئوریکی عالی آموزش و پروش

۷

  • نیل به تحقق کامل وحدت آموزش و پژوهش

۸

  • نیل به تحقق کامل وحدت تئوری و پراتیک

۹

  • نیل به تمرکز ظرفیت پژوهشی بر نقاط گرهی (ثقیل) توسعه علمی و اقتصادی ـ ملی

۱۰

  • نیل به بهره برگیری خلاقانه از تجارب آموزشی ـ عالی اتحاد شوروی

۱۱

  • نیل به تعمیق همکاری با علوم اتحاد شوروی

۲۷

  • با تشکیل واحدها و شوراهای جامعتی و علمی دانشگاه ها و مدارس عالی و با تحقق اصل رهبری منفرد، تدوین قوانین اساسی و ساختارهای درخور امکان پذیر می گردد که به پیشبرد هرچه بیشتر روند تحول محتوایی نوین آموزش و پژوهش منجر می شود و از عهده شکوفایی پهناور دموکراسی سوسیالیستی بر می آید.

۲۸

  • سومین رفرم سوسیالیستی مدارس عالی که توسط دانشمندان و دانشجویان تحت رهبری طبقه کارگر و حزب سوسیالیستی متحده ‍آلمان تحقق می یابد، به تشکیل روابط سوسیالیستی نوین میان کلیه کارکنان عالی ترین تأسیسات آموزشی ـ پرورشی منجر می شود.

۲۹

  • با سومین رفرم سوسیالیستی مدارس عالی، به سنن پیشرفته دانشگاه ها و مدارس عالی تداوم بخشیده می شود و به مهمترین مطالبات و الزامات مبارزه تاریخی طبقه کارگر در حوزه سیاست آموزشی ـ پرورشی ـ عالی جامه عمل پوشانده می شود.

پایان

درنگی در دعاوی احمدرضا احمدی (۱۲)

درنگی

از

مسعود بهبودی

مداح احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

با جادوی ترکیب واژه‌هایی که زبان غنی پارسی در اختیارش گذاشته بود،

خودش را در سرزمین شعر و ادبیات ایران کاشت و رفت.
تا در آینده‌ای نه چندان دور،

شکوفه‌های نهال «سادگی بعد از پیچیدگی»،

سرزمین شعر و ادبیات ایران

را

فراگیرد

تا شاید سیاست نادان هم کمی بیاموزد، خجالت بکشد و بدون خشونت سیاست ورزد.

مداح احمدی

احمق تر از خود او ست.

احمدی پس از کاشتن خود به جادوی ترکیب واژه های پارسی، رفته است.

هنر نزد ایرانیان است و بس.

هم

خودکار

تشریف دارند

و

هم

خودرو.

اما هدف و آماج احمدی

از این خودکاری و خودروی چه بوده است؟

۱

تا در آینده‌ای نه چندان دور،

شکوفه‌های نهال «سادگی بعد از پیچیدگی»،

سرزمین شعر و ادبیات ایران

را

فراگیرد

عجب اهداف و آماج هایی تحفه های نطنز طویله دارند:

خودشان را می کارند و می میرند

تا

نهال «سادگی پس از پیچیدگی» در سرتاسر طویله به شکوفه نشیند.

این هنوز چیزی نیست.

۲

تا شاید سیاست نادان هم کمی بیاموزد، خجالت بکشد و بدون خشونت سیاست ورزد.

این دیگر نور علی نور است:

مداح خر

احمق تر و خرتر از مرادش، احمدی

مفاهیم عجق ـ وجق عرعر می کند:

سیاست نادان.

من ـ زور مداح احمق،

سیاستمداران نادان است.

ولی از فرط پخمگی و بی شعوری از سیاست نادان دم می زند.

سیاست نادانی

که

تحت تأثیر خودکاری و خودروی احمدی

شاید اندکی بیاموزد.

ضمنا

خجالت بکشد

و

بدون خشونت سیاست ورزد.

مگر احمدی موضع سیاسی داشته است تا سیاست نادان از او تبعیت کند؟

باید ببینیم.

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۱۶)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

به منزلگه حاتم آمد فرود

برآسود چون تشنه بر زنده رود

سماطی بیفکند و اسبی بکشت

به دامن شکر دادشان، زر به مشت

معنی تحت اللفظی:

رسول سلطان روموقتی به قصر حاتم رسید،

بسان تشنه ای که بر لب رود رسد، به استراحت پراخت.

حاتم هم برایش سفره ای گسترد و اسبی را ذبح کرد و دامنی قند و شکر و شیرینی به خوردش داد و چندین مشت زر هدیه اش کرد.

رسول سلطان روم بالاخره به خیمه حاتم می رسد، اسبی ذبح می شود و شکر به دامن و و زر به مشت پخش می شود.

قصر حاتم به خیمه ای شباهت دارد که ظاهرا تصادفی برپا شده و بیش از یک اسب دم درش نیست.

اما

مشت مشت زر هست و دامن دامن قند و انگبین و شکر.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تعادل (اکوی والنس) (۲) (بخش آخر)

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱۹

  • مناسبات تعادلی از اهمیت ویژه ای برخوردارند.

۲۰

  • به کمک چنین مناسبتی هر بار اوبژکت ایدئال جدیدی بازسازی می شود.

۲۱

  • یعنی نحوه و نوع خاصی از تجرید (انتزاع) در پیش گرفته می شود.

۲۲

  • معروفترین مناسبات تعادلی به شرح زیرند:

الف

  • تشابه مجموعه ها

ب

  • ایزومورفی (همگونی) مجموعه ها

پ

  • همتوانی مجموعه ها.

۲۳

  • بدین طریق می توان تعادل مجموعه های سیگنالی را نیز بازسازی کرد.

۲۴

  • این مناسبت تعادلی به مثابه اوبژکت ایدئال جدید به مفهوم اطلاعات داده شده است.

۲۵

  • اینجا اما باید به سه عضوی بودن مناسبت تعادل توجه داشت.

۲۶

  • زیرا منظور همیشه تعادل مجموعه های سیگنالی M1, M2 است که به سیستم (S) نسبت داده می شوند.
  • سیستمی که سیگنال ها را دریافت و حلاجی می کند.

۲۷

  • مناسبت « M1معادل با M2 در رابطه با S1» به طور کلی با مناسبت « M1 معادل با M2 در رابطه با S2» فرق دارد.

۲۸

  • انتزاعات سیبرنتیکی را نیز می توان به طرز مشابهی برمبنای مناسبات تعادلی انجام داد.

۲۹

  • بدین طریق جعبه سیاه فوق الذکر با دو دخول (اینپوت) و یک خروج (آوتپوت) که به کمک مناسبت تعادلی بر مبنای طبقه معینی از اتصال ها از عرصه های بیولوژیکی، فنی، اقتصادی و غیره ایجاد شده است، به مثابه اوبژکت ایدئال خودنمائی خواهد کرد.

۳۰

  • تعادل چنین واحدهای فونکسیونی بدان معنی است که می توان آن ها را با یکدیگر جایگزین ساخت، بدون اینکه فونکسیون سیستم کلی (که دردرون آن واحدهای فونکسیونی عمل می کنند) دستخوش تغییر شود.

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) رفرم سوسیالیستی مدارس عالی (۴)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱۹

  • با پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی، امور مدارس عالی نیز به مثابه جزء به طور یکپارچه سازمانیافته سوسیالیسم در جمهوری آلمان دموکراتیک توسعه یافت.

۲۰

  • «اصول مربوط به توسعه فراتر آموزش و پژوهش در دانشگاه ها و مدارس عالی جمهوری آلمان دموکراتیک» و قانون مربوط به امور آموزشی ـ پرورشی سوسیالیستی یکپارچه (۱۹۶۵) به تشکیل شرایط ماهوی و مهم جهت تکمیل امور مدارس عالی در کشور منجر شدند.

  • مراجعه کنید به امور آموزشی ـ پرورشی سوسیالیستی یکپارچه

امور آموزشی و پرورشی سوسیالیستی واحد

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10803

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10808

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10816

پایان

۲۱

  • پلنوم هفتم حزب سوسیالیستی متحده آلمان (۱۹۶۷) به تدقیق وظایف علوم و امور مدارس عالی در جامعه توسعه یافته سوسیالیستی مبادرت ورزید.

۲۲

  • بدین طریق آماج و محتوای سومین رفرم سوسیالیستی مدارس عالی طرحریزی شد.

۲۳

  • در این پله توسعه، بیش از ۵۰ دانشگاه و مدرسه عالی موظف به انجام آموزش و پرورش تخصصی و تربیت سوسیالیستی بیش از ۱۱۰ هزار نفر دانشجو شدند تا با خدمات پژوهشی بیش از ۲۰ هزار استاد دانشگاه و مدرسه عالی و همکاران علمی شان، توسعه مستمر و لاینقطع علوم صورات گیرد و کار علمی به طرز پلان بندی شده با روند بازتولید جامعتی پیوند بخورد و رهبری و پلان بندی امور مدارس عالی به طرز معنامندی بنا بر الزامات قوانین اقتصادی سوسیالیسم سمت و سو یابد.

ادامه دارد.

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۶)

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


دون ژوان به شیطان:

دوستان تو

آراسته نیستند، لباس به رسم روزگار پوشیده اند.

برنارد شاو و دون ژوان و حضرت گلستان

حواس پرت هم تشریف دارند.

چون یک ثانیه قبل، آراسته بودن دوستان شیطان را بهانه ای برای زیبا نبودن شان قرار داده اند:

دوستان تو

زیبا نیستند، زینت به خود داده اند.

مگر زینت به خود دادن کذایی به معنی آرایش و آراسته بودن نیست؟

علاوه بر این

لباس مد روز پوشیدن، چه منافاتی و یا تضادی با آراسته بودن دارد؟

ضمنا

ضد اراسته بودن، شلم شوربا بودن است و نه نحوه گزینش لباس.

نحوه گزینش لباس

در بهترین حالت

می تواند یکی از جنبه های آراسته و آنارشی (ناآراسته) بودن باشد.

برنارد شاو و دون ژوان و حضرت گلستان

در هر صورت

فرمالیستی عندیش اند و نه محتوایی اندیش

ظاهربین و ظاهرپرست اند و نه ذات بین و باطن پرست.

سطحی عندیش اند و نه ماهوی اندیش.

ایرادات شان به دوستان شیطان

بند تنبانی اند و نه علمی.

ادامه دارد.

درنگی در دعاوی احمدرضا احمدی (۱۱)

درنگی

از

مسعود بهبودی

مداح احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

با جادوی ترکیب واژه‌هایی که زبان غنی پارسی در اختیارش گذاشته بود،

خودش را در سرزمین شعر و ادبیات ایران کاشت و رفت.
تا در آینده‌ای نه چندان دور،

شکوفه‌های نهال «سادگی بعد از پیچیدگی»،

سرزمین شعر و ادبیات ایران

را

فراگیرد

تا شاید سیاست نادان هم کمی بیاموزد، خجالت بکشد و بدون خشونت سیاست ورزد.

۱

احمدرضا احمدی

با جادوی ترکیب واژه‌هایی که زبان غنی پارسی در اختیارش گذاشته بود،

خودش را در سرزمین شعر و ادبیات ایران کاشت و رفت.

مداح احمدی

حواس پرت تر از خود او ست:

اولا

احمدی

بسان خمینی و خلخالی و احمدی نجات

به زبان فارسی آفتابه برداشته است.

کدام واژه های احمدی تحفه نطنزند؟

احمدی

توان کاربست درست ساده ترین واژه ها را حتی نداشته است.

مراجعه کنید

به

تحلیل عشعار احمدی در بخش قبلی همین تحلیل.

ثانیا

زبان فارسی

اصلا زبانی غنی نیست.

زبان فارسی اصلا معاصر نیست.

واژه های زبان فارسی

واژه های بندتنبانی عهد بوقی به درد نخوری اند.

این فقر مفهومی زبان فارسی

زمانی آشکار می گردد که کسی بخواهد مطلبی را از زبان های خلق های پیشرفته به فارسی برگرداند.

برای بخش اعظم مفاهیم علمی و فلسفی و هنری

معادل فارسی وجود ندارد.

مثال:

نظام سوسیالیستی

به فارسی چه می شود؟

پسیکولوژیسم

به فارسی چه می شود؟

بینش سوسیولوژیستی

به فارسی چه می شود؟

دعاوی راسیونالیستی

به فارسی چه می شود؟

ثالثا

کسی نمی تواند خودش را بکارد و بدتر از آن، برود.

مداح احمدی

فقط

حواس پرت نیست.

بلکه ضمنا از مرحله به کلی پرت است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۱۵)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

رسولی هنرمند عالم به طی

روان کرد و ده مرد همراه وی

معنی تحت اللفظی:

امپراطور روم

پیکی آشنا به قبیله طی

را

همراه با ده نفر

به سوی حاتم طائی روانه کرد.

سعدی

در این بیت شعر،

برای توصیف رسول،

دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک هنرمندی و علم بسط و تعمیم می دهد.

مفاهیم «هنر»، «هنرمندی» و «بی هنری» در فلسفه سعدی از مفاهیم مرکزی مهم محسوب می شوند

که

سعدی

احتمالا

از شاهنامه فردوسی فراگرفته و به سلیقه خود تعریف کرده است تا راه خروجی از بن بست های تئولوژیکی (فقهی) ـ سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) پیدا کند.

مثلا نااهل بودن پسر نوح و زن لوط و شاهزاده ها

را

سعدی

با استافده از مفهوم هنر ماستمالی و توجیه می کند

که

در ادامه تحلیل آثارش خواهیم دید.

ادامه دارد.

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۵)

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


دون ژوان به شیطان:

دوستان تو

پاک نیستند، صورت تراشیده و آهار خورده اند.

در قاموس برنارد شاو و دون ژوان و حضرت گلستان،

ضد دیالک تیکی پاک، نه پلید، نه کثیف، بلکه صورت تراشیده و آهار خورده است.

گلستان خر پول، خبر ندارد

که

صورت آهار خورده

خرافه - مفهومی بیش نیست.

پاکی

یک مفهوم است و مثل هر مفهومی، نتیجه تجرید انواع بیشمار پاکی است و صورت تراشیده، یعنی تمیز از مو و چرک و کثافت و بو، یکی از فرم های پاکی است

و

نه ضد پاکی.

ضمنا

تمیز بودن صورت طرفداران شیطان، فخرانگیز است و نه شرم انگیز.

حسن است و نه عیب.

سؤال این است که چرا این ترجمه خرکی گلستان خرپول،

مورد انتقاد و تصحیح قرار نگرفته است؟

آخر این چه مملکتی است و این جماعت، چه مردمانی هستند که نسبت به همه چیز بی تفاوت و بی اعتنا هستند؟

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) رفرم سوسیالیستی مدارس عالی (۳)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱۳

  • در دوره تشکیل مبانی (شالوده ها و پایه های) سوسیالیسم و شکوفایی اقتصادی ملی سوسیالیستی، مدارس عالی جدید بیشماری تأسیس یافتند تا کادرهای علمی و فنی لازم برای تشکیل پایه مادی ـ فنی سوسیالیسم در اختیار اقتصاد ملی جمهوری آلمان دموکراتیک قرار داده شوند.

۱۴

  • تعداد مراکز تحصیلات عالی تا سال ۱۹۵۹ به ۴۶ و تعداد دانشجویان به ۸۰ هزار نفر رسید.
  • یعنی در مدتی کوتاهتر از ۱۰ سال. مترجم

۱۵

  • بیش از ۵۰ درصد دانشجویان از خانواده های کارگری و دهقانی بوده اند.

۱۶

  • در نتیجه سیاست مدارس عالی سیستماتیک حزب سوسیالیستی متحده آلمان میان طبقه کارگر و روشنفکریت رابطه مبتنی بر اعتماد متقابل اصیلی تشکیل یافت.

۱۷

  • برنامه مصوبه در پلنوم پنجم حزب سوسیالیستی متحده المان و در کنفرانس سوم مدارس عالی (۱۹۵۸) در زمینه تحول سوسیالیستی دانشگاه ها و مدارس عالی علیرغم سمپاشی ها و خرابکاری های تهاجمی قوای ارتجاعی در آلمان فدرال، مورد استقبال اکثریت دانشمندان و دانشجویان قرار گرفت و مبنای عمل آنها گشت.

۱۸

  • در این روند گذار پیگیر (لاینقطع) به تحول دموکراتیکی و سوسیالیستی دانشگاه ها و مدارس عالی، دانشمندان هرچه بیشتر به سوی مسائل پراتیک سوسیالیستی سمتگیری کردند.

ادامه دارد.