پروفسور گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۵

تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی

ادامه

۲

تضادهای روندی (فرایندی، پروسه ای)

۱

  • تضادهای روندی ـ برعکس ـ وقتی مطرح می شوند که سیستم واحدی دارای دو روند حرکتی و تکاملی (توسعه ای) متضاد باشد:
  • مثلا روند توسعه بورژوازی، ناگزیر به پیدایش پرولتاریا می انجامد که منافع طبقاتی اش با منافع بورژوازی کاملا متضاد اند.

۲

  • تفاوتگذاری میان تضادهای ساختاری و تضادهای روندی را نباید مطلق کرد.

۳

  • همانطور که روند و ساختار، شدن و دگر شدن در واقعیت عینی تفکیک ناپذیر اند، به همان سان نیز تضادهای ساختاری و تضادهای روندی در وجود و توسعه سیستم های مادی، وحدتی را تشکیل می دهند.

(می توان گفت که ساختار و روند دیالک تیکی را تشکیل می دهند،

دیالک تیکی که ما را به یاد دیالک تیک فرم و محتوا می اندازد.

ساختار فرم و قالبی است که روند در درون آن جاری می شود.

ساختار و روند در یکدیگر تأثیر متقابل می گذارند.

در دیالک تیک ساختار و روند،

نقش تعیین کننده

از آن روند است.

مترجم)

۳

تضاد های داخلی و خارجی

۱

  • از تضاد داخلی وقتی صحبت می شود که هر دو قطب تضاد در چارچوب یک چیز، روند، سیستم و غیره، یعنی در داخل یک کیفیت واحد قرار داشته باشند، یعنی حوزه عمل آن از مرزهای این کیفیت معین فراتر نرود.

۲

  • تضادهای زیر را می توان به عنوان مثال ذکر کرد:

الف

  • تضاد میان توارث و تطبیق را

ب

  • تضاد میان روندهای سوخت و ساز، در موجودات زنده را

پ

  • تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا، در چارچوب نظام جامعتی سرمایه داری را

۳

  • تضاد خارجی تضادی است که هر دو قطب تضاد به چیزهای مختلف تعلق دارند.

۴

  • به عنوان مثال می توان به تضادهای خارجی زیر اشاره کرد:

الف

  • تضاد میان ارگانیسم و محیط زیست

ب

  • تضاد میان طبیعت و جامعه

۳

  • تضادهای داخلی و خارجی جدا از یکدیگر وجود ندارند.

۴

  • تضادهای داخلی و خارجی بر یکدیگر تأثیر متقابل می گذارند.

۵

  • تضادهای داخلی، کیفیت و ماهیت چیزها را تشکیل می دهند و نیروهای محرکه تعیین کننده برای حرکت و توسعه آنها محسوب می شوند.

۶

  • تضادهای خارجی ـ برعکس ـ نحوه و نوع توسعه همه جانبه تضادهای داخلی را تحت تأثیر قرار می دهند.

۷

  • تضادهای خارجی می توانند تأثیر مثبت و یا منفی بر توسعه همه جانبه تضادهای داخلی بگذارند.

۸

  • اما توسعه هر سیستم مادی ـ در هرحال ـ مشروط به تأثیر متقابل تضادهای داخلی و خارجی است.

(این بدان معنی است

که

در دیالک تیک داخلی و خارجی،

نقش تعیین کننده از ان قطب داخلی است.

مترجم)

۹

  • تمیز تضادهای داخلی و خارجی امری نسبی است.

۱۰

  • داخلی و یا خارجی بودن یک تضاد بسته به پیوند و سیستم مختصات مربوطه است.

۱۱

  • مثلا تضاد میان توسعه سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک و حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم در آلمان فدرال از نقطه نظر توسعه آلمان دموکراتیک یک تضاد خارجی است.

۱۲

  • اما از نقطه نظر توسعه کل آلمان یک تضاد داخلی است که حل آن برای آینده ملت آلمان از اهمیت تعیین کننده برخوردار است.

ادامه دارد.