درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۵)

درنگی

از

میم حجری

ادبیات

شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد،

شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند ؛

اما می‌تواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند...

ژان_پل_سارتر

ادبیات

یکی از فرم های هنر است

و

هنر

یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است

که تابع زیربنای اقتصادی آن جامعه (یعنی تابع طبقه حاکمه آن جامعه) است.

هنر و ایده ئولوژی

چیزی طبقاتی است.

یعنی هر طبقه اجتماعی و هر فرمسایون اقتصادی،

هنر و ایده ئولوژی خاص خود را دارد:

هنر فئودالی کجا، هنر بورژوایی کجا، هنر پرولتری کجا؟

هنر هومانیستی کجا، هنر فاشیستی کجا؟

هنر رئالیستی کجا، هنر ناتورالیستی و رومانتیسیستی و غیره کجا؟

هر گردی حتما نباید گردو باشد.

امپریالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم هم هنر و ادبیات و هنرمند و ادبای خاص خود را دارند که مبلغ جنگ اند.

سارتر خر خالی بندی و لاشخور خر پروری بیش نیست.

پایان

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۸۳) (سورة النساء و یا سوره زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی


الف قتلحدّ افراد زير قتل است:

ادامه

۵

مرد يا زن آزاد غير محصنی که بنابر قولی بيش از دو و بنا بر مشهور، بيش از سه بار، و برده‌ای که بنابر مشهور بيش از هفت و بنابر قولی بيش از هشت بار زنا کند.
به شرط آنکه در هر بار حد بر آنها جاری شده باشد.

قتل

ضمنا

کیفر زن و نر آزادی خواهد بود که بیش از دو و یا سه بار زنا کند

و

هربار تازیانه بخورد.

اکنون نوبت به کیفر برده زناکار می رسد:

قتل

کیفر برده ای می شود که بیش از هفت و یا هشت بار زنا کند

و

هربار تازیانه بخورد.

دلیل این تخفیف به برده، نه دلیلی مبتنی بر امتیازی، بلکه مبتنی بر تبعیضی است.

حقوق برده در قاموس اسلام،

یک چهارم حقوق زن و نر آزد است.

حقوق زنان در این کیفر، برابر با حقوق نران است.

اصولا می بایستی زنان در صورت ۴ و یا ۶ بار زنا، اعدام شوند.


۶

اگر کسی، ديگری را در حال زنا با همسرش ببيند،

بدون آنکه اکراهی در ميان باشد،
می‌تواند هر دو را بکشد.
برخی، جواز قتل هر دو را منوط به تحقق احصان در آنان دانسته‌اند.

در این کیفر، دیگر نیازی به قاضی شرع و محاکمه و شهادت ۴ نر و یا سه نر و دو زن نیست.

خود شوهر می تواند حساب هر دو را درجا برسد.

ناپیگیری جنسیتی این کیفر این است که اگر زنی شوهر خود را در حین زنا با زن دیگری ببیند،

حق قتل هر دو را ندارد.

اکنون از زن ستیزی اسلام به مثابه ایده ئولوژی اشراف برده دار و روحانی (آل عبا) پرده بر می افتد.


درموارد ثبوت حدّ قتل،

تفاوتی بين برده وآزاد، پير و جوان و مسلمان و کافر نيست

وقتی نوبت به اجرای حکم اعدام می رسد،

همه معاییر مرزبندی بین برده و آزاد، پیر و جوان و مسلمان و کافر

بی اعتبار می گردند.

اما نابرابری زنان با نران به جای خود می ماند:

شوهر می تواند زنش همراه با نر دیگر به قتل برساند، ولی زن نمی تواند شوهر خود را همراه با زن زناکار درجا بکشد.


کيفيت قتل


به قول مشهور، در موارد ثبوت حدّ قتل، گردن زناکار با شمشير و مانند آن زده می‌شود؛
کشف اللثام، ج۱۰، ص۴۳۸.

فرم اعدام زناکار در اسلام، شبیه مسیحیت در قرون وسطی اروپا ست.

خیلی از سلاطین، شهبانوها را به بهانه زنا با کسی، به دست جلاد سپرده اند تا سرشان را به شمشیری برا از شر تنشان خلاص سازند.

شهبانوی ماهروی بخت برگشته هم قبل از اعدام از رعایای تماشاچی خواسته است که برای اعلیحضرت عمر طولانی آرزو کنند.

جلاد هم در گوشی به شهبانو گفته است

که

شمشیرش خیلی تیز و برا ست و او احساس درد نخواهد کرد.

ليکن برخی گفته‌اند:

زناکار محصن را ابتدا تازيانه می‌زنند و سپس سنگسار می‌کنند و زناکار ِ غیر محصن را ابتدا تازيانه و سپس گردن می‌زنند.

علمای کذایی اسلام

در زمینه اعدام زناکار مجرد و متأهل اختلاف نظر دارند.

آنهم چه اختلاف نظری:

زناکار متأهل را اول با شلاق آش و لاش می کنند و سپس سنگسار.

زناکار مجرد را اول با شلاق آش و لاش می کنند، بعد به ضرب شمشیر لاشه.


برخی نيز مطلقا قائل به ثبوت تازيانه توأم با گردن زدن شده‌اند.

برخی از علمای کذایی اسلام

فرقی بین مجرد و متأهل قائل نشده اند.

این اگر دال بر برابری طلبی علما نیست، پس چیست؟

به عوض سنگسار، گردن زده اند.

بعضی ديگر در ثبوت تازيانه علاوه بر گردن زدن، ترديد و توقف کرده‌اند. بعضی نيز گفته‌اند: امام ميان گردن زدن با شمشير و سنگسار کردن مخير است

برخی از علما

تازیانه را حذف کرده اند و به قتل اکتفا نموده اند.

بعضی از علمای اسلام هم تصمیمگیری در زمینه گردن زدن و سنگسار کردن را به عهده امام گذاشته اند.

سؤال این است که اکنون در کشورهای به اصطلاح اسلامی این قوانین شرعی اجرا می شوند؟

ادامه دارد.

خودآموز خوداندیشی (بخش صد و دوم)

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)

۱۰۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14702

۱۰۱۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14708

۱۰۱۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14712

۱۰۱۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14716

۱۰۱۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14721

۱۰۱۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14727

۱۰۱۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14732

۱۰۱۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14737

۱۰۱۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14741

۱۰۲۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14748

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۱۰۲۰)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

ادامه

حافظ

کجا ست، صوفی دجال فعل ملحد شکل

بگو:

«بسوز، که مهدی دین پناه آمد».

معنی تحت اللفظی:

عارف ابلیس صفت ملحد واره کجا ست؟

به او خبر بدهید که مهدی دین پناه (پادشاه فراری فارس) برگشت.

حافظ

این غزل را به استقبال از پادشاه چلقوز فراری فارس سروده است

و

عملا

عرفای ضد فئودالی ـ ضد سلطنتی را لو داده است.

کسانی که حافظ را به بهانه گنده گوزی ها و خالی بندی هایش انقلابی جا می زنند، مغز خر خورده اند.

حافظ

ایده ئولوگ اشرافیت برده دار و فئودال بوده است

و

خودش خواجه (برده دار) بوده است.

بیت بیت اشعار حافظ

ارتجاعی، ضد عقلی و ضد انقلابی است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کئوپراسیون (همکاری، تشریک مساعی) (۲) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱۰

  • در روند تقسیم جامعتی کار، روابط کئوپراسیونی میان کارخانجات، شعبه ها و عرصه ها، دامنه دارتر و تمایزمندتر می گردند.

۱۱

  • این تکمیل چنان پلان بندی ئی را الزامی می سازد که توسعه تناسبی مبتنی بر پلان اقتصاد ملی و مبتنی بر روند بازتولید جامعتی، مؤثریت دم افزون مستمر و رشد تولید کسب می کند.

۱۲

  • کئوپراسیون قبل از همه، حفظ مؤثرتر سیسم بیلان به مثابه ابزار اصلی پلان بندی را و تسریع کاربست بیلان بندی در هم تنیده را و استفاده از آنها برای تدوین و اجرای پلان ها را الزامی می سازد.

۱۳

  • در کئوپراسیون های واحد های تولید کننده کالا که عاقلانه و پلان بندانه باشند، یعنی در کارخانجات، شرکت های تجاری و غیره از برتری تعیین کننده مناسبات تولیدی سوسیالیستی بر مناسبات تولیدی کاپیتالیستی به میزان چشمگیری پرده برمی افتد.

۱۴

  • هم کئوپراسیون های درونکارخانه ای وجود دارند و هم کئوپراسیون های میانکارخانه ای و هم کئوپراسیون هایی میان کشورهای عضو شورای کمک های اقتصادی متقابل (ار. وی. گی)

۱۵

  • با تقسیم بین المللی کار و با تخصص بابی تولیدی رشد یابنده، هر چه بیشتر کئوپراسیون های بین المللی سوسیالیستی توسعه می یابند.

۱۶

  • دولت های سوسیالیستی همپیوندی (اینتگراسیون) اقتصادی سوسیالیستی کشورهای عضو شورای کمک های اقتصادی متقابل را که شالوده مستحکمی برای توسعه همبود دولتی سوسیالیستی محسوب می شوند و تشکیل و توسعه و تعمیق هر چه بیشتر کئوپراسیون های بین المللی سوسیالیستی را وظیفه خود می دانند.

۱۷

  • با این کئوپراسیون های بین المللی سوسیالیستی از امتیازات سوسیالیسم بهره گرفته می شود و در هر کدام از این کشورها شرایط بزرگتری برای ارتقای راندمان تولیدی کار جامعتی و برای استفاده راسیونال (عقلایی) از ظرفیت های تولیدی موجود و جدید التلسیس پدید می آیند.

۱۸

  • تقسیم کار و کئوپراسیون در علم و فن، در تولید مادی و روابط اقتصادی خارجی جزئی از تنظیم پلان بندانه میان کشورهای عضو شورای کمک های اقتصادی متقابل (ار. وی. گی) را تشکیل می دهند.

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۰۵)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/07/blog-post_85.html

ادامه دارد.

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۴)

Bild

درنگی

از

میم حجری

این جهان آوردگاه موجودات رنج کشیده و محنت زده ای است که صرفا با دریدن یکدیگر به هستی خود ادامه می دهند.

از این رو ، هر جانور درنده ای ،گور زنده ی هزاران جانور دیگر است، و بقای نفس اش زنجیری از مرگ های عذاب آور.

آرتور_شوپنهاور

فلاکت فکری شوپنهاور

اولا

در یکسان انگاری طبیعت با جامعه

و

در یکسان انگاری جامعه طبقاتی با جامعه بی طبقه است.

به همین دلیل مرجع تقلید و الگوی شوپنهاور

درندگان اند و نه اندیشندگان.

فلاکت فکری شوپنهاور

ثانیا

طرز تفکر سوبژکتیویستی او ست:

در طبیعت قضیه به این سادگی ها نیست که شوپنهاور تصور و تصویر می کند.

همه چیزها و موجودات طبیعی

در پیوند قانونمندی با یکدیگر قرار دارند.

گوسفند فقط به ترور نباتات نمی پردازد.

گوسفند ضمنا به نباتات آب و کود می دهد و حوایج دیگر نباتات را برآورده می سازد.

حذف حلقه ای از حلقات زنجیر طبیعی و حذف عنصری از سیستم طبیعی

به مختل شدن سیستم طبیعی منجر می شود و طبیعت دستخوش بحران می گردد.

مثال:

گرگ

فونکسیون های ضرور و صرفنظرناپذیر بیشماری دارد.

خلاصه کردن گرگ در دریدن و خوردن آهوان و گوسفندان و غیره

ساده لوحانه است.

در یلو استون ایالات متحده امریکا

گرگ ها را کشتند و خیال کردند که هنر کرده اند.

پس از مدتی یلو استون به برهوتی مبدل شد.

معلوم شد که میان گرگ ها و نبایتات پیوندی صرفنظر ناپذیر برقرار است.

با از بین رفتن نباتات، جانوران هم برای پیدا کردن قوت لایموت به مناطق دیگر کوچ کردند و یا از گرسنگی مردند.

طبیعت، طویله نیست.

مجبور شدند که قبیله ای از گرگ ها را از کانادا بیاورن دو پرورش دهند و به یلو استون منتقل کنند

تا به بحران اوکولوژیکی (زیست محیطی) چاره کنند.

اگر یک ذره را برگیری از جای

خلل یابد همه هستی سراپای

شیخ شبستر

فلاکت فکری شوپنهاور

ثالثا

بی خبری او از سوبژکت مندی تاریخ (جامعه بشری در سیر تکاملی اش) بوده است.

چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های طبیعی نیازی به سوبژکت (بشر) ندارند.

میلیون ها سال قبل از وجود بشر و حتی قبل از وجود نبات و جانور

زلزله و آتشفشان و باد و توفان و برف و باران وجود داشت.

در جامعه بشری اما قضیه از قراری دیگر است.


چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های جامعتی

بدون سوبژکت تاریخ

صورت نمی گیرند.

نکنند، نمی شوند.

بدون وجود بشر و بدون مبارزه طبقاتی، جامعه رشد نمی کند.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۱۱)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت

ادامه

۳۷

  • «اگر حرکت به طور کمی باقی، خلق ناپذیر و فنا ناپذیر باشد، ولی تبدیل فرم های کیفی مختلف آن به یکدیگر امکان پذیر نباشد، اگرماده فاقد نیروی لازم برای تولید فرم های کیفیتا مختلف حرکت باشد، پس ناچار برای تولید هرکدام از فرم های حرکت به اکت و عمل آفرینش جداگانه ای احتیاج خواهد داشت.

۳۸

  • اگر ما آفرینش مکرر را رد کنیم و بپذیریم که ماده تنها یکبار در طول هستی بی زمان و نا محدود خویش امکان آن را یافته که حرکات خود را متمایز سازد و کلیه فرم های کیفی حرکتی خود را پدید آورد و باقی اوقات را به حرکت مکانیکی (جا به جائی خشک و خالی) اکتفا کند، معنی آن عبارت از این خواهد بود که «ماده فانی و حرکت موقتی و ناپایداراست.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۳۲۵)

۳۹

  • هر دو مورد یاد شده به ایدئالیسم فلسفی منتهی می شوند و با ماتریالیسم قاطع و پیگیر ناسازگار اند.

۴۰

  • بنابرین باید فنا ناپذیری حرکت را هم به معنی کمی آن و هم به معنی کیفی آن دانست.
  • یعنی حرکت نه از نظر کمی نابود شدنی است و نه از نظر کیفی.

۴۱

  • حرکت ـ به مثابه خصیصه ذاتی ماده ـ حائز خصلتی مطلق است.

۴۲

  • این اما بدان معنی نیست که به لحاظ هر سیستم مختصات در مکان مطلق، حرکت مطلق وجود دارد، بلکه بدان معنی است که هیچ ماده ای نمی تواند بدون حرکت وجود داشته باشد.

۴۳

  • خصلت مطلق حرکت از تبدیل پذیری فرم های کیفی خاص حرکت ماده به یکدیگر نتیجه گرفته می شود، که وجود و رابطه متقابل شان نسبت به هم نسبی است.

۴۴

  • حرکت ـ بنا بر این ـ عبارت است از وحدت اضداد مطلق و نسبی.

(حرکت خود دیالک تیک مطلق و نسبی است.

مترجم)

۴۵

  • خصلت مطلق حرکت در تضاد با خصلت نسبی سکون نیز است.

۴۶

  • «هر سکونی و هر تعادلی نسبی است و تنها در رابطه با این و یا آن فرم معین حرکت ماده معنی پیدا می کند.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۵۵)

تعریف دیگری از مقوله حرکت

۱

  • تعریف دیگری از مقوله حرکت بر آن است، که حرکت چیزی جز گذار از یک تعادل به تعادل دیگر نیست.

۲

  • به عبارت دیگر، حرکت نسبی، موقتی و حالت خاصی از سکون است.

۳

  • این نظریه، تعادل و سکون را مطلق می انگارد.

(در این تحریف مقوله حرکت،

دیالک تیک حرکت و سکون وارونه می شود:

سکون مطلق و حرکت نسبی تلقی می شود.

مترجم)

اثبات بطلان این نظریه

۱

  • مجموعه تجارب علمی، تولیدی و جامعتی حاکی از بطلان این نظریه است.

۲

  • بطلان آن را اما می توان پس از تأملی کوتاه اثبات کرد:

۱

  • برای اینکه هر سیستم مادی در حالت تعادل قرار گیرد، باید شرایط معینی فراهم آید.

۲

  • این شرایط تعادل ـ اما ـ وقتی فراهم می آید، که تناسب آوت پوت و این پوت سیستم به لحاظ زمانی ثابت بماند.

۳

  • بنابرین می توان به عیان دریافت که حالت تعادل فقط برای مدت معینی و تحت شرایط معینی پدید می آید و دوام می یابد.
  • یعنی نسبی است.

(دیالک تیک این پوت و آوت پوت

بیانگر رابطه هر سیستم پویا (دینامیک) و یا رابطه عناصر هر سیستم پویا با محیط پیرامون است.

این پوت

یعنی تأثیر محیط پیرامون بر سیستم و یا بر عنصری از سیستم.

آوت پوت

یعنی تأثیر سیستم و یا عنصری از سیستم بر محیط پیرامون.

مترجم)

۴

  • هر سیستم مادی ـ اما ـ حداقل حاوی شیوه رفتار معینی است که آن را ـ در نهایت ـ از مجموعه حالات خاص سیستم، که کیفیت آن را تعیین می کنند، خارج می سازد.

۵

  • و لذا هر سیستمی فقط می تواند برای مدت معینی و فقط تحت شرایط معینی در قبال اختلالات داخلی و خارجی ثبات خود را حفظ کند.

۶

  • وقتی این اختلالات غالب آیند، سیستم تغییر کیفی می یابد.

۷

  • علاوه بر این، سیستم هائی نیز وجود دارند که اصلا حالت تعادل نمی شناسند.

۸

  • سیستم های مادی در جهان ـ اصولا ـ چنان ساخته شده اند که حداقل برای مدت معینی می توانند ثبات خود را حفظ کنند.

۹

  • اگر چنین نمی بود، جهان در بهترین حالت به هرج و مرج و یا کائوس استاتیکی فاقد مراحل سکون نسبی مبدل می گردید.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کئوپراسیون (همکاری، تشریک مساعی) (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کئوپراسیون به فرمی از همکاری مبتنی بر پلان خیلی ها در روند تولیدی واحد و یا در روندهای تولیدی مختلف مرتبط با یکدیگر در جوار هم و یا با هم اطلاق می شود.

کئوپراسیون کاپیتالیستی

۱

  • به قول مارکس، در شیوه تولید کاپیتالیستی ارتقای سطح سود در مقیاس بزرگ با تمرکز کارگران و با کئوپراسیون آنها نیز میسر می شود.

۲

  • کئوپراسیون کاپیتالیستی از این رو، نوع معینی از تشریک مساعی مولدین کالا بر مبنای مالکیت کاپیتالیستی ـ خصوصی است.

۳

  • در کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری) ارتقای راندمان کار ناشی از کئوپراسیون بر شرایط بهره وری سرمایه و لذا بر میزان سود مؤثز می افتد.

کئوپراسیون سوسیالیستی

۱

  • کئوپراسیون در شیوه تولیدی سوسیالیستی به همکاری رفیقانه و به طور پلان بندی شده سازمان یافته مولدین سوسیالیستی در روند تولیدی مبتنی بر تقسیم کار بر مبنای مالکیت جامعتی بر وسایل تولید و بر انطباق عینی منافع جامعتی با منافع کارخانجاتی اطلاق می شود.

۲

  • کئوپراسیون به مثابه فرم سازمان جامعتی تولید، جزء مهم راسیونالیزاسیون سوسیالیستی و فاکتور مهم رشد بازتولید توسعه یافته سوسیالیستی اقتصاد ملی محسوب می شود.

  • مراجعه کنید به راسیونالیزاسیون

اوتوماتیزاسیون

(اوتوماسیون)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8939

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8947

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8951

پایان

۳

  • کئوپراسیون سوسیالیستی به پیشبرد تمرکز سوسیالیستی و تخصص یابی سوسیالیستی منجر می شود.

۴

  • با توسعه فراتر کئوپراسیون باید از شرایط تمایزمند برای ارتقای مؤثریت روند بازتولید شروع به کار کرد.

۵

  • بنا بر این نقطه نظر، باید تقسیم کار تعمیق یابد و همکاری کارخانجات در روند بازتولید تحکیم یابد.

۶

  • علاوه بر آن باید هدفگراترین فرم های سازمانی، توسعه هرچه بیشتر و بهتر و فراتر کسب کنند.

  • مراجعه کنید به تقسیم کار

تقسیم کار

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14742

۷

  • روابط کئوپراسیونی به ویژه در کشاورزی نقش خاصی به عهده دارند.

  • مراجعه کنید به روابط کئوپراسیونی در کشاورزی

۸

  • کئوپراسیون در شرایط کنونی در جمهوری آلمان دموکراتیک تنها راه توسعه قراتر تولید فلاحتی (کشاورزی) است.

۹

  • تنها با تمرکز مبتنی بر پلان و تخصص یابی پیگیر امکان آن فراهم می آید که از طریق کئوپراسیون سوسیالیستی از علم و فن و تکنولوژی های نوین و روش های کار مدرن در کشاورزی به طور مؤثر بهره بر گرفته شود.

ادامه دارد.

تقسیم کار

پروفسور دکتر ولفگانگ ایشهورن

پروفسور دکتر هاینتس کوزین

برگردان

شین میم شین

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13302

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13307

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13311

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13315

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13320

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13324

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13329

پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۹)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

ادامه

پانته ئیسم

(مکتب همه چیز یکسانی، همه چیز خدایی)

مفهوم «عشق» در قاموس عرفان، گشتاوری از ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.

اما همین مفهوم «عشق»، خود دیالک تیکی از تکذیب و (۱) است.

اما همین مفهوم «عشق»، خود دیالک تیکی از تکذیب و تأیید است.

حق پرستی

اگر بر پانته ئیسم مبتنی باشد،

به معنی شاه ستیزی است.

چون در پانته ئیسم خدا و انسان و هر چه که هست، در هم ذوب می شوند، نفی می شوند و سنتز این نفی، نه خدا ست و نه انسان.

در غیاب خدا،

برای سایه خدا و آیت الله ها و انبیاء و ائمه

محلی از اعراب نمی ماند.

وقتی حلاج ها از خدا بودن خود دم می زنند و بر دار می شوند،

دیگر از کدام سایه خدا می توان دم زد.

گرفتاری دست و پاگیر سعدی و حافظ و همه ایدئولوگ های فئودالیسم و استبداد همین جا ست و دلیل مبارزه آنها علیه اهل طریق و عرفان نیز همین است.

عرفان

به شاه ستیزی و شیخ ستیزی

منتهی می شود.

اما اگر عرفان از این زهر دیالک تیکی پانته ئیسم پاک شود و سنتز حاصل از ذوب همه چیز و خدا، خدا باشد،

(امری که از نظر فلسفی ـ منطقی ممنوع است،

چون تز و آنتی تز وقتی همدیگر را نفی می کنند، ناگزیر سنتزی پدید می آید، که هیچکدام از آن دو نیست.

مثلا ترکیب نطفه و زرده تخم مرغ به جوجه منتهی می شود)

در آن صورت می توان ایراسیونالیسم عرفان را برای حفظ و تحکیم فئودالیسم و امپریایلسم به خدمت گرفت.

آنگاه از انسان مولد می توان به جادوی «عشق» نوکر و کلفت و بنده سر به زیر و گوش به فرمان و سرسپرده تمام عیار ساخت،

که از عشق به خدا،

به عشق بر سایه خدا و سایه های سایه خدا می رسد

و نه تنها بی انتظاری و مقاومتی تن به استثمار و ستم می دهد، بلکه استثمارگر و ستمگر را دوست می پندارد،

با معشوق خویش عوضی می گیرد و مثل خدا می پرستد.

از چنین موجود بی هویت و بی شخصیت،

دیگر نمی توان پرولتر ساخت و بر دوش مجروح و تنومند آن نظام خجسته سرمایه داری و بعد سوسیالیستی و کمونیستی را بر پا داشت:

حافظ

کجا ست، صوفی دجال فعل ملحد شکل

بگو:

«بسوز، که مهدی دین پناه آمد.»

ساقیا جام دمادم ده، که در سیر طریق

هر که عاشق وش نیامد، در نفاق افتاده بود.

چو منصور، از مراد آنان، که «بر» دارند، بر « دار» اند

بدین درگاه، حافظ را چو می خوانند، می رانند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۱۰)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت

ادامه

۲۳

  • ماتریالیسم دیالک تیکی که درک دیالک تیکی حرکت را به عنوان خود جنبی ماده با مونیسم (یکتاگرائی) ماتریالیستی بی چون و چرا پیوند می دهد، بر آن است که حرکت گسیخته و مجزا از ماده قابل تصور نیست و گرنه انسان به منجلاب ایدئالیسم فلسفی سقوط خواهد کرد.

۲۴

  • قبول حرکت و انکار همزمان وجود ماده منجر بدان می شود که ما تنها حرکت احساسات، تصورات، مفاهیم و ... را بپذیریم.
  • یعنی به باتلاق ایدئالیسم ذهنی سقوط کنیم.

۲۵

  • قبول وجود ماده و انکار همزمان حرکت آن ما را به منجلاب ایدئالیسم عینی پرتاب می کند.

  • مراجعه کنید به ایدئالیسم

ایدئالیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10710

۲۶

  • زیرا نتیجه حاصل از این نظر این است که حرکت چیزی در خارج از ماده است و ماده برای حرکت خود به تلنگر اولیه الهی نیاز دارد.

۲۷

  • تأکید ماتریالیسم دیالک تیکی بر پیوند ناگسستنی ماده و حرکت با علوم طبیعی مدرن مطابقت دارد.

۲۸

  • بنا بر تئوری نسبیت، انرژی و جرم در فرمول (E = m . c2) (انرژی برابر است با جرم ضربدر مربع سرعت نور) همواره پیوسته با هم عرض اندام می کنند.

۲۹

  • زیرا حرکت فیزیکی وابسته به انرژی است و جرم فرم مخصوصی از ماده است.

۳۰

  • این تئوری فیزیکی، صحت تز فلسفی مبنی بر پیوند ناگسستنی حرکت و ماده را اثبات می کند.

۳۱

  • لنین نشان می دهد که هرنوع کوششی برای جدا کردن انرژی (و یا حرکت) از ماده، به لحاظ فیزیکی بی ثمر خواهد بود و به لحاظ فلسفی به ایدئالیسم منجر خواهد شد.

  • مراجعه کنید به انرژی، انرژتیک.

۳۲

  • جدا کردن ماده از حرکت، به معنی ترک موضع ماتریالیستی و رد دستاوردهای علوم طبیعی مدرن است.

۳۳

  • نتیجه حاصل از پیوند ناگسستنی ماده و حرکت عبارت است از اینکه حرکت نه خلق کردنی است و نه نابود کردنی.
  • ماده نیز همین سان.
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۵۵)

۳۴

  • معنی فیزیکی ـ کمی این تز فلسفی عبارت است از قانون بقاء انرژی.
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۵۵)

۳۵

  • معنی فیزیکی ـ کیفی آن عبارت است از امکان تبدیل فرمی از حرکت ماده به فرم های کیفی دیگر آن.

۳۶

  • نادیده گرفتن این جنبه کیفی به نتایج وخیمی در جهان بینی منجر می شود و راه را به ویژه برای یاوه هائی از قبیل مرگ گرمائی کاینات هموار می سازد.

Ende des Universums:

(مرگ گرمایی کاینات

فرضیه ای راجع به حالت پایانی کاینات است.

در چنین حالتی در همه جا درجه حرارت نازل یکسانی حاکم می شود، آن سان که روندهای ترمودینامیکی دیگر نمی توانند صورت گیرند.

مترجم)

  • مراجعه کنید به مرگ گرمایی کاینات.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۸۲) (سورة النساء و یا سوره زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

الف
قتل
حدّ افراد زير قتل است:


۱

کسی که با محرم نسبی خود، مثل مادر و دختر زنا کند.
برخی، محرم رضاعی و سببی، مانند مادر زن را در حکم ياد شده ملحق به محرم نسبی کرده‌اند؛
ليکن مشهور، قائل به اختصاص حکم قتل به محرم نسبی‌اند.

محتوای این حکم شرع

جلوگیری از آنارشی (هرج و مرج) جنسی در درون خانواده به مثابه سلول اساسی جامعه بوده است.

پیامد این هرج و مرج حامله شدن مادر و خواهر و دختر از پسر و پدر

و

زایش بچه های عقب مانده و چه بسا ناقص الخلقه است.

البته بعید است که کریم به این پیامد بیولوژیکی واقف بوده باشد.

۲

ذمّی‌ای که با زنی مسلمان زنا کند.
ديگر اقسام کفار در اين مسئله حکم ذمی را دارند.

ذمی به مسیحی و یهودی ئی اطلاق می شود که اسلام آورده باشد.

در هر صورت اگر کسی از کفار با زن مسلمان زنا کند، باید حکم قتل در باره اش صادر شود.

محتوای این قانون شرع،

آدمی را به یاد قوانین فاشیستی در آلمان نازی می اندازد که مبتنی بر خرافه ای راسیستی بوده است.

بدین طریق

خلوص نژاد تحفه نطنز ژرمن حفظ می شد.


۳

کسی که به عنف و اجبار با زنی، زنا کند.

این حکم شرع

تجاوز جنسی بر هر زنی را با قتل کیفر می دهد.

سؤال این است که آیا خود کریم و سپاهیانش به زنان قبایل مغلوب در جنگ تجاوز جنسی نکرده اند؟

حتی بین کریم و علی ابن ابیطالب برای تصرف دختر حاکم قلعه خیبر اختلاف افتاده بوده است.

اجامر فوندامنتالیسم سنی و شیعی، مثلا اجامر داعش و حزب الله

صدها زن و دختر دگراندیش و دگر مذهب را مگر مورد تجاوز جنسی چه بسا کلکتیو قرار نداده اند.

حکام شرع آن ور و این ور کجا این لاشخورها را محکوم به اعدام کرده اند؟


۴

به قول مشهور، بلکه اجماع ادعا شده، مردی که با همسر پدر خود زنا کند.

این حکم شرع شامل حال زنا با نامادری می شود.

مبهم در این آیات شمول قتل به زنان است.

معلوم نیست که فقط نر زناکار به اعدام محکوم می شود ویا هر دو.

ادامه دارد.

چنان قحط سالی شد اندر دمشق

سعدی

چنان قحط سالی شد اندر دمشق

که یاران فراموش کردند عشق

چنان آسمان بر زمین شد بخیل

که لب تر نکردند زرع و نخیل

بخوشید سرچشمه‌های قدیم

نماند آب ، جز آب چشم یتیم

نبودی به جز آهِ بیوه زنی

اگر برشدی دودی از روزنی

چو درویشِ بی رنگ دیدم درخت

قوی بازوان سست و درمانده سخت

نه در کوه سبزی، نه در باغ شخ

ملخ بوستان خورده، مردم ملخ

در آن حال پیش آمد ام دوستی

از او مانده بر استخوان پوستی

وگر چه به مکنت، قوی حال بود

خداوندِ جاه و زر و مال بود

بدو گفتم:

«ای یار پاکیزه خوی

چه درماندگی پیش ات آمد بگوی.»

بغرید بر من که عقلت کجاست؟

چو دانی و پرسی، سوالت خطا ست

نبینی که سختی به غایت رسید

مشقت به حدّ نهایت رسید؟

نه باران همی آید از آسمان

نه بر می‌رود دودِ فریاد خوان.

بدو گفتم:

«آخر تو را باک نیست

کُشد زهر، جایی که تریاک نیست

گر از نیستی دیگری شد هلاک

تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟»

نگه کرد ـ رنجیده ـ در من فقیه

نگه کردن عالم اندر سفیه

که مرد ار چه بر ساحل است، ای رفیق

نیاساید و دوستانش غریق

من از بینوایی نی ام روی زرد

غم بینوایان رخم زرد کرد

نخواهد که بیند خردمند، ریش

نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش

یکی اول از تندرستان منم

که ریشی ببینم بلرزد تنم

مُنغّص بود عیش آن تندرست

که باشد به پهلویِ بیمارِ سست

چو بینم که درویش مسکین نخورد

به کام اندرم لقمه زهر است و درد

یکی را به زندان درش دوستان

کجا ماندش عیش در بوستان؟

پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۸)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

ادامه

پانته ئیسم

(مکتب همه چیز یکسانی، همه چیز خدایی)

سعدی و حافظ،

پانته ئیسمی نیم بند و ناقص الخلقه است.

در پانته ئیسم، طبیعت، انسان و خدا در یکدیگر ذوب می شوند.

تز و آنتی تز، به قول هگل در ستیز با هم، نفی می شوند و از نفی آندو، (۱) تشکیل می یابد.

تز و آنتی تز، به قول هگل در ستیز با هم، نفی می شوند و از نفی آندو، سنتز تشکیل می یابد.

از این رو ذوب انسان در خدا به معنی نفی خدا نیز است.

با نفی دیالک تیکی انسان و خدا نه از خدا نشانی می ماند و نه از انسان.

پانته ئیسم سعدی و حافظ،

اما انسان را در خدا نفی می کند، تا خدا را مطلق کند.

عاشق را در معشوق مضمحل می کند، تا معشوق را همه کاره و خودکامه کند.

از این رو ست که سعدی گدازاده را هیچ می سازد، تا شاهزاده همه چیز شود و یکه تاز میدان شود.

پانته ئیسم سعدی، سرتاپا فئودالی است.

سعدی و حافظ بر شالوده چنین پانته ئیسم علیلی،

عرفان افیونی خود را بنا می کنند.

پانته ئیسم

«چیز» و انعکاس معنوی « چیز» را یکی می داند، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را تخریب می کند

و

میان اوبژکت و سوبژکت علامت تساوی می گذارد.

عرفان به لحاظ فلسفی به پانته ئیسم تکیه دارد و از یکسانی انسان و خدا، ماده و روح سخن می گوید و انا الحق حلاج دلالت بر این باور باطل دارد.

سعدی و حافظ

علیه عرفان انقلابی، ضد فئودالی و بالقوه، بورژوائی دست به لشکرکشی بی امان می زنند و همزمان به تبلیغ و توجیه عرفان افیونی و ارتجاعی می پردازند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۹)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت

ادامه

۱۱

  • سرچشمه حرکت و تغییر فرم های مشخص ماده را تضادهای درونی آن، یعنی «مبارزه» روندها و گرایشات متضاد آن تشکیل می دهند.

۱۲

  • حرکت ماده ـ از این رو ـ به تلنگر اولیه (الهی) نیازی ندارد.

۱۳

  • خود جنبی ماده علت نهائی حرکت آن است.

  • مراجعه کنید به قانون وحدت و «مبارزه» اضداد

وحدت و «مبارزه» اضداد

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4724

۱۴

  • هگل در رابطه با اپوری الئات ها اعلام می کند:

  • «ما باید به دیالکتیسین های قدیم، که به تضادهائی (تناقضات) اشاره می کنند، که در حرکت نمودار می گردند، بگوئیم، که از این تضادها نمی توان به این نتیجه رسید که حرکت وجود ندارد.

  • بلکه این حقیقت امر ـ برعکس ـ حاکی از آن است که حرکت خود تضاد موجود است.»

  • (هگل، «کلیات»، جلد ۴، ص ۲۷۴)

(اپوری

به محال بودن حل مسئله ای فلسفی به دلیل وجود تضادها در خود واقعیت امر و یا در مفاهیمی که برای توضیح آن لازم اند، اطلاق می شود.

مترجم)

۱۵

  • حرکت مطروحه در اپوری های زنونی جا به جائی مکانیکی بوده است.

۱۶

  • خصلت تضادمند (تناقضمند) که در مورد جا به جائی مکانیکی ماده صادق است، در مورد فرم های عالی تر حرکت ماده، به مراتب شدیدتر بروز می کند.

۱۷

  • به قول مارکس، «اگر جا به جائی مکانیکی ساده حاوی تضادی است، آنگاه باید دید که در فرم های عالی تر حرکت ماده چه ولوله و چه غوغا بر پا ست.»

  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۱۲)

۱۸

  • به عنوان مثال، تضادی که اساس هستی کلیه موجودات زنده است، یعنی تضاد سوخت و ساز و تضاد توارث و تطبیق که در توسعه و تکامل ارگانیسم نقش تعین کننده بازی می کند:

  • «زندگی عبارت است از آنچه که در خود چیزها و روندها وجود دارد.

  • زندگی عبارت است از تضاد تشکیل شونده و حل شونده.

  • به محض اینکه تضاد بس کند، زندگی نیز بس خواهد کرد و مرگ فرا خواهد رسید.»

  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۱۳)

(در حکم بالا

دیالک تیک سوخت و ساز و دیالک تیک توارث و تطبیق مطرح می شود.

ساز

عبارت است از روند تبدیل مواد غذائی خورده شده به مواد خاص ارگانیسم.

سوخت

عبارت است از تجزیه و مصرف مواد خاص ارگانیسم، که با آزادسازی انرژی همراه است.

مثلا تکه تکه کردن زنجیرهای چربی، قندی و پروتئینی و کسب انرژی.

مترجم)

۱۹

  • ماده ـ از این رو ـ جوهر مرده و منجمدی نیست.

۲۰

  • وجود ماده، از سوئی، بنا بر تنوع فرم های حرکت و توسعه مشخص آن امکان پذیر است و از سوی دیگر، حرکت «در خود»، فی نفسه و مستقل و گسیخته از ماده وجود ندارد.

۲۱

  • هر آنچه که وجود دارد، عبارت است از حرکت ماده و در تنوع فرم ها و صور مشخص آن.

۲۲

  • از این رو، احکامی از قبیل «جهان عبارت است از ماده در حال جنبش» و یا «جهان عبارت است از حرکت مادی» معنی یکسانی دارند.

  • (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۱۴، ص ۲۷۰)

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۰۴)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/07/blog-post_24.html

ادامه دارد.

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۳)

طیگموند فروید

(۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹)

عصب‌شناس اتریشی

بنیان‌گذار دانش روانکاوی، روشی بالینی برای ارزیابی و درمان آسیب‌های روانی

مردان همیشه از قدرت پنهان و وحشتناکی که زنان در اختیار دارند،می ترسند و هیچگاه هم از این ترس خلاصی ندارند

زیگموند_فروید

درنگی

از

میم حجری

زیگموند فروید پیر

ما را به یاد مهندس مهدی بازرگان زمینگیر می اندازد

که

از تک تک سوراخ سنبه هایش خریت وخرافه بیرون می ریزد.

اولا

زنان و نران انتزاعی وهمسان وهمیشه همان وجود ندارند تا یکی از دیگری بترسد:

هم فرح پهلوی و هلری کلبه تین و اولبرایت زن اند و هم روزا لوکزمبورگ و کروپسکایا و مریم فیروز.

زنان و نران

باید بر اساس پایگاه و خاستگاه طبقاتی شان ارزیابی شوند

و

نه بر اساس تعلقات جنسیتی و بند تنبانی.

ثانیا

پدیده های روانی مثلا ترس

ثانوی اند:

منشاء مادی و معیشتی و جامعتی دارند.

مثلا

با تشکیل جامعه مبتنی بر برابری زنان و نران

ترس یکی از دیگری از بین می رود.

ترس متقابل نران و زنان از همدیگر دلایل بیشمار دارد

که باید به طور تاریخی ـ مشخص بررسی و ریشه یابی شود.

نه تنها ترس نران از زنان و زنان از نران، بلکه هیچ چیزی در زمین غمین ابدی نیست.

همه چیز در تغییر مدام است.

روزی زنان جهان سالار جامعه بوده اند

و

روز دیگری نران جهان.

تا روز بعد سرمایه داران جهان (چه زن و چه نر) سالار جهان باشند

و

فردا

ژنده پوشان بشردوست سالار جهان و برابران خواهند گشت

و

من آن، روز ام آرزو ست.

پایان.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کنسرن

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کنسرن به فرم سازمانی (تشکیلاتی) انحصارات اطلاق می شود که در آن، شرکت ها و کارخانجات متعددی با درهم تنیدگی یکجانبه و یا چندجانبه سرمایه های خود به صورت واحد اقتصادی متحدی در می آیند که به طور سانترال (مرکزی) اداره می شود و حاوی و حائز حفظ فرمال (صوری) استقلال حقوقی ـ قضایی شان است.

۲

  • تشکیل کنسرن قاعدتا نتیجه مبارزات رقابت آمیز شدید برای تسلط (کسب سلطه) در رشته صنعتی معینی است.

۳

  • پس از تشکیل کنسرن، مبارزه در درون آن برای احراز سلطه در خود کنسرن شعله ور می شود.

(یعنی سرمایه داران به وحدت رسیده در کنسرن به جان یکدیگر می افتند.

مترجم)

۴

  • مشخصه کنسرن اداره و سازمان یابی و سازماندهی یکپارچه تولید در کارخانجات و شرکت های به وحدت رسیده برای تحصیل سودهای انحصاری است.

۵

  • کنسرن ها در عرصه های مختلف روند تولید مسلط (حاکم) می شوند و شرکت ها و کارخانجات و مولدین غیر انحصاری و کوچک کالاها را وابسته خود می سازند.

۶

  • کنسرن یکی از مهمترین فرم های ذوب سرمایه صنعتی و سرمایه بانکی برای تشکیل سرمایه مالی است.

  • مراجعه کنید به سرمایه مالی

سرمایه مالی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11785

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11792

پایان

۷

  • کنسرن ها می توانند به صور (در فرم های) متنوع زیر باشند:

الف

  • به صورت شرکت هولدینگ ناب

  • مراجعه کنید به هولدینگ

هولدینگ

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13006

پایان

ب

  • به صورت بخشی از کارتل و یا سندیکات

  • مراجعه کنید به کارتل، سندیکات

کارتل

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14028

پایان

۸

  • به ویژه میان کنسرن های افقی و کنسرن های عمودی تفاوت گذاشته می شود:

الف

  • کنسرن های افقی عمدتا از وحدت شرکت ها و کارخانجات رشته اقتصادی واحدی تشکیل می یابند.

ب

  • کنسرن های عمودی از وحدت شرکت ها و کارخانجات رشته های اقتصادی مختلف تشکیل می یابند.

۹

  • از ذوب کنسرن های افقی و عمودی در یکدیگر، کونگلومرات ها تشکیل می یابند.

  • مراجعه کنید به کونگلومرات

کونگلومرات

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14590

پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۷)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

ادامه

آنچه سعدی و جانشینش (حافظ) نمی داند، پیوند عینی چیزها، پدیده ها و سیستم ها،

بازتاب عینی آنها در یکدیگر

و

داد و ستد متنوع آنها با یکدیگر است.

در سرتاسر هستی چیزی مطلقا منفرد و تنها وجود ندارد.

منفرد (خاص) تنها و تنها در پیوند تنگاتنگ دیالک تیکی با عام می تواند وجود داشته باشد.

انکار «خویشتن خویش»، دم نزدن از خویشتن، همزمان به معنی انکار یار است.

پیش شرط وجود یار، یعنی غیرمن، وجود من است.

بدون من، نمی تواند غیرمن وجود داشته باشد،

خواه غیرمن زمینی و خواه غیرمن سماوی.

انکار انسان، به معنی انکار خدا ست.

بدون انسان، خدائی وجود نخواهد داشت.

بدون انسان، آیینه زلال آسمان بی تصویر خواهد ماند.

آنچه سعدی در این بیت شعر، از نظر فلسفی مطرح می کند، پانته ئیسم است که مرز میان طبیعت و خدا را از میان برمی دارد و تضاد عینی ماده و شعور، وجود و روح را بطور ذهنی حل می کند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۸)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت

۱

  • تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت، هم از محدودیت های مکانیکی بری است و هم از تحریفات ایدئالیستی آزاد است.

۲

  • این تئوری با پدیده ها و روندهای اوبژکتیو (عینی) زیر در پیوند بوده است:

الف

  • با تغییرات جامعتی عظیم در قرن نوزدهم که کشف قوانین عام حرکت جامعتی را امکان پذیر می سازند.

ب

  • با کشفیات علوم طبیعی در اواسط قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، که از خودویژگی کیفی فرم های مختلف حرکت ماده پرده برمی دارند و پیوند درونی آنها را بیشتر و بیشتر آشکار می سازند.

  • مراجعه کنید به فرم های حرکت ماده

۳

  • تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت، امروزه تنها آموزه فلسفی حرکت است که با شناخت رشد یابنده علوم طبیعی و علوم جامعتی مدرن همخوانی دارد.

۴

  • از دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی، حرکت ـ به معنی وسیع کلمه ـ عبارت است از شیوه وجودی و خصیصه ذاتی ماده، کلیه تغییرات حاصله در کیهان و روندهای مربوطه، از تغییر جا تا تفکر.
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۳۵۴)

۵

  • توسعه یکی از فرم های خاص حرکت سیستم های مادی است که در جریان آن اوبژکت ها، خواص و پیوندهای کیفیتا نوینی پدید می آیند.

۶

  • مفهوم فلسفی حرکت، همانند مفهوم فلسفی ماده، حاصل یک تجرید (انتزاع) است.

  • مراجعه کنید به تجرید

انتزاع

(تجرید، ابستراکسیون)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9221

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9226

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9230

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9237

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9245

پایان

تجرید

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9252

پایان

۷

  • فرم های مشخصی از حرکت، به شکل محسوس، یعنی قابل درک برای حواس وجود دارند.

۸

  • مفهوم فلسفی حرکت را نمی توان با این و یا آن فرم حرکت (مثلا حرکت مکانیکی) یکی گرفت.
  • همانطور که مفهوم فلسفی ماده را نمی توان با این و یا آن فرم مشخص آن (مثلا جنس و میدان) عوضی گرفت.

۹

  • مفهوم فلسفی حرکت خصلت عام دارد، یعنی وجه مشترک کلیه فرم های محسوس حرکت را شامل می شود.

۱۰

  • «حرکت ـ اگر آن را در مورد چیزها، پدیده ها و سیستم های مادی در نظر بگیریم ـ عبارت است از تغییر به طور کلی.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۵۱۳)

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۸۱) (سورة النساء و یا سوره زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

حدّ زنا چند گونه است:

قتل، سنگسار، تازیانه،

تازيانه به همراه تراشیدنِ سر و تبعید و تازيانه توأم با سنگسار.

حد

یک مفهوم فلسفی مهم است که در فقه و فیزیک و ادبیات

به انواع مختلف بسط و تعمیم یافته است.

مراجعه کنید

به

حد

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14671

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14678

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14680

پایان


حدّ در شرع،

به کیفری اطلاق می شود که برای برخی از گناهان در قوانین اسلامی تعیین شده است.

کیفر ارتکاب به گناه زنا سه گونه است:

۱

قتل زناکار

۲

سنگسار زناکار

۳

زدن تازیانه بر زناکار.


تازیانه بر زناکار دو گونه است:

الف

تازيانه به همراه تراشیدنِ سر و تبعید

ب

تازيانه توأم با سنگسار

اکنون می توان هم به اهمیت مقابله با زنا در جامعه برده داری صدر اسلام پی برد

و

هم به فلاکت فقهای اسلامی در طوایل فئودالی و فوندامنتالیستی.

در جنقوری اسلامی به عنوان مثال، زنا در دستور روز است.

پیدا کردن زن شوهرداری که به سکس خانگی قناعت کند، دشوارتر از پیدا کردن سوزن در کاهدان است.

فقط کافی است که پست های اینترنتی زنان و نران جنقوری تحلیل شوند.

مراجعه کنید

به

درنگی در نگرش زنان حنقوری در سوسیال مدیا

(بخش اول)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14294

درنگی در نگرش زنان حنقوری در سوسیال مدیا

(بخش دوم)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14295

زناکاران در صدر اسلام به اشد مجازات از قتل تا سنگسار و تازیانه و تحقیر و تبعید محکوم می شوند.

چه بسا به سنگسار که فرم تنبیه وحشت انگیزی است، اکتفا نمی شود.

قبل از سنگسار، زناکار بدبخت، تازیانه می خورد.

ادامه دارد.

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۲)

درنگی

از

میم حجری

حس نومیدی از اینجا نشأت می گیرد، که آدم نمی داند چرا می جنگد؟!

و حتی نمی داند اصلا باید بجن

کامو

قبل از بحث راجع به امید باید پرسید:

امید به چه معنی است؟

کامو

در این خرافه

چنان وانمود می کند که انگار فقط کسانی که می جنگند (مثلا سربازند)، نومید می شوند.

از این خبرها نیست.

خیلی از خرپول ها که در عالم خیال حتی با جنگ رابطه ای ندارند،

از فرط نومیدی دست به خودکشی می زنند.

همین کامو

که نه سرباز بوده و نه با جنگ سر و کار داشته،

دچار یأس و نومیدی و مبلغ پیگیر نیهلیسم (پوچی حیات) و پسیمیسم (بدبینی فلسفی) است.

روندهای معرفتی و روانی

مثلا امیدواری و نومیدی، خردگرایی و خردستیزی و غیره

ثانوی اند.

برای اینکه تابع شرایط مادی و طبقاتی اند.

شعور در همه فرم هایش

نتیج وجود و ناشی از وجود است.

یعنی

نتیجه شرایط مادی و معیشتی و طبقاتی است.

به همین دلیل

از طرز تفکر و علایق و سلایق و افکار و معاییر ارزشی و اخلاقی افراد

می توان به خاستگاه و پایگاه طبقاتی آنها پی برد

و

با توجه به تعلقات طبقاتی شان، طرز تفکر و اخلاق و افکار او را تعیین کرد.

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اردوگاه های تمرکز (کونسنتراسیونز لاگه) (۲) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱۱

  • مجموعه سیستم اردوگاه های تمرکز از سوم ماه مارس سال ۱۹۴۲ تحت رهبری اداره اقتصادی اصلی اس اس قرار داشت.

۱۲

  • علاوه بر اردوگاه های تمرکز حبس و اردوگاه های تمرکز کار اجباری با اردوگاه های تمرکز جنبی بیشمار در جوار کارخانجات کنسرن ها، اردوگاه های تمرکز نابودسازی معروف زیر قرار داشتند که در آنها میلیون ها تن از زندانیان و قبل از همه یهودیان، اسلاوها و کولی ها به قتل می رسند:

الف

  • اردوگاه تمرکز آوشویتس با حدود ۴ میلیون قربانی

ب

  • اردوگاه تمرکز بلزک با حدود ۶۰۰ هزار قربانی

پ

  • اردوگاه تمرکز مایدانیک با حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار قربانی

ت

  • اردوگاه تمرکز تربلینکا با حدود ۲ میلیون قربانی

۱۳

  • از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۴۵ در مجموع حدود ۱۸ میلیون نفر به اردوگاه های تمرکزمنتقل می شوند.

۱۴

  • تعداد مقتولین در اردوگاه های تمرکز به ۱۱ میلیون نفر بالغ بوده است.

۱۵

  • علاوه بر قتل هایی که در اردوگاه های تمرکز به طور سیستما تیکی ـ صنعتی صورت می گیرند، صدها هزار نفر تحت شرایط مرگبار و تحت شرایط دشوار کار و در اثر ترور بیرحمانه اس اس و آزمایشات تبهکارانه طبی مثلا با قراردادهایی با صنعت رنگ سازی به قتل می رسند.

۱۶

  • در اردوگاه های تمرکز، تحت رهبری کمونیست های کشورهای اروپایی مبارزات مقاومتی دلاورانه و فداکارانه ای توسعه می یابد.

۱۷

  • کمونیست هایی که در گروه های حزبی مخفی سازمان یافته بودند، دیگر زندانیان اردوگاه های تمرکز را نیز به مبارزه جلب می کردند.

۱۸

  • این گروه های مقاومت در اردوگاه های تمرکز با مبارزات آنتی فاشیستی در خارج از اردوگاه های تمرکز در رابطه قرار داشتند.

۱۹

  • این گروه ها اقدامات اس اس را نقش بر آب می ساختند.

  • برای حفظ جان هزاران تن از زندانیان کمک می کردند و به خرابکاری در تولید جنگی دست می زدند.

۲۰

  • از آنجمله بوده اند، مبارزات آنتی فاشیستی زیرین کمونیست ها در اردوگاه های تمرکز، که بخشا به خودرهانی از ترور اس اس منجر شده اند:

الف

  • ۱۱ ماه آوریل سال ۱۹۴۵ در اردوگاه تمرکز بوخن والد

ب

  • ۵ ماه مه سال ۱۹۴۵ در اردوگاه تمرکز ماوت هاوزن

اردوگاه های تمرکز در ویتنام جنوبی

  • سران ویتنام جنوبی نیز در وحدت با امپریالیسم امریکا می کوشیدند تا با اردوگاه های تمرکز، جمعیت ویتنام جنوبی را تروریزه کنند (به وحشت اندازند) و مقاومت آنها بر ضد سلطه ضد خلقی دیکتاتور سایگون را در هم شکنند.

اردوگاه های تمرکز امپریایلسم انگلیس در ایرلند شمالی

  • امپریایلسم انگلیس نیز نمایندگان اقلیت کاتولیک ایرلند شمالی را در اردوگاه های تمرکز به بند می کشید تا مقاومت آنها بر ضد کلونیالیسم (استعمارگرایی) را در هم بشکند.

  • مراجعه کنید به کلونیالیسم

کلونیالیسم

(کولونیالیسم، استعمارگرایی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14245

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14251

پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۶)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

پیشاهنگ ستایش انگیز تفکر مفهومی،

در عین حال درهم شکننده دیالک تیک چیزها، پدیده ها و سیستم ها ست.

سعدی

در این بیت شعر

دیالک تیک من و غیرمن

را

از هم می گسلد، من را بطور (۱) نفی می کند،

تا غیرمن را بر تخت قدرت مطلقه بنشاند،

تا غیرمن را به بهای انکار من، مطلق کند،

تا من را در غیرمن مضمحل کند،

تا زمینه را برای سیطره غیرمن بر من آماده سازد.

سعدی

در این بیت شعر

دیالک تیک من و غیرمن

را

از هم می گسلد، من را بطور سوبژکتیو نفی می کند،

تا غیرمن را بر تخت قدرت مطلقه بنشاند،

تا غیرمن را به بهای انکار من، مطلق کند،

تا من را در غیرمن مضمحل کند،

تا زمینه را برای سیطره غیرمن بر من آماده سازد.

این تبهکاری تئوریک، با جعل و تحریف مفهوم (۲) توجیه و تطهیر می شود.

این تبهکاری تئوریکی، با جعل و تحریف مفهوم «عشق» توجیه و تطهیر می شود.

آنچه که پیوند قلبی انسانها می بایست باشد، در گنداب فکری سعدی و حافظ به ضد خود بدل می شود.

انسان به بهانه «عشق»

به انکار خویشتن خویش،

به بیگانه شدن از خویش،

به انحلال و اضمحلال خویش در بیگانه،

به انسانیت زدائی خویش برمی خیزد.

این بدترین بی حرمتی در حق انسان «نوعی» است.

سعدی می گوید که «شرک است، با یار و با خویشتن».

او وحدت تضادمند من با غیرمن را شرک می نامد و من را از هویت خویش، از منیت خویش، از شخصیت خویش، از حیثیت خویش تهی می کند،

تا بیگانه را،

تا غیرمن را در قالب من پر کند.

سعدی من را هیچ می کند، تا غیرمن را همه چیز کند.

اما او در واقع، نه تنها من را بطور سوبژکتیو نفی می کند، نه تنها من را به تنهائی ابدی محکوم می کند، به گوشه عزلت مطلق می راند، از خود بیگانه می سازد، بلکه غیرمن را نیز تخریب می کند.

چون غیرمن (خواه غیرمن زمینی و خواه غیرمن سماوی) تنها در وحدت دیالک تیکی با من می تواند به منیت خویش وقوف پیدا کند.

بدون من، غیرمن آیینه ای برای تماشای خود نخواهد یافت و از خویشتن خویش بی خبر خواهد ماند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۷)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۱۲

  • حرکت به مثابه وحدت پیوست و گسست زمان و مکان، خود تضادمند است.

۱۳

  • چنین ایده های دیالک تیکی مهم در باره چند و چون حرکت ـ اما ـ در سیستم ایدئالیستی لایب نیتس و هگل در فرم مخدوش و عرفانی مطرح می شوند و نمی توانند برای علوم مفید واقع شوند.

۱۴

  • چون وقتی هگل دنیا را تجسم (جسمیت یافتن) ایده مطلق قلمداد می کند، پس حرکت جهان نیز نمی تواند چیزی بیش از حرکت و خودبالی این ایده مطلق و بنابرین بیش از یک روند فکری باشد.

۱۵

  • و یا وقتی ما همانند برکلی چیزهای واقعی را فقط مجموعه ای از احساس های سوبژکتیو تصور کنیم، پس باید سرچشمه حرکت آنها نیز ناگزیر در سوبژکت باشد.

۱۶

کارل پیرسون

(۱۸۵۷ ـ ۱۹۳۶)

ریاضی دان انگلیسی

مؤلف آثار بیشمار و از آن جمله گرامر علم

  • این موضع ایدئالیسم ذهنی در ماخیسم از صراحت خاصی گذرانده می شود:
  • «همه چیزها در حرکت اند، اما تنها در درون مفاهیم.»
  • (پیرسون، «گرامر علم»)

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اردوگاه های تمرکز (کونسنتراسیونز لاگه) (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • اردوگاه های تمرکز به بخش مهم سیستم ترور بورژوازی انحصاری و به ویژه امپریالیسم فاشیستی آلمان اطلاق می شود.

  • مراجعه کنید به فاشیسم

فاشیسم

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11697

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11700

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11706

پایان

فاشیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3125

پایان

۲

undefined

اردوگاه تمرکز امپریالیسم انگلیس

برای زنان افریقا

  • اولین بار امپریالیست های انگلیس به تأسیس اردوگاه های تمرکز در جنگ بورن (۱۸۹۹ ـ ۱۹۰۲) مبادرت می ورزند.

۳

  • بعد از روی کار آمدن فاشیسم در آلمان، در سراسر آلمان و بعد از جنگ در سرزمین های تحت اشغال ارتش نازی، اردوگاه های تمرکز تأسیس می یابند.

۴

  • در اردوگاه های تمرکز امپریالیسم آلمان فاشیستی، مخالفین سیاسی رژیم نازی تروریزه می شوند، به لحاظ اقتصادی مورد بهره کشی و استثمار قرار می گیرند و به لحاظ فیزیکی نابود می گردند.

۵

  • حتی در سال ۱۹۳۳ بیش از ۶۰ اردوگاه تمرکز در سراسر آلمان تأسیس می یابد که مخالفین هیتلر بدون «محاکمه و محکومیت دادگاهی» به مدت نامحدودی به «حبس حفاظتی» محکوم می شوند.

۶

  • در پیوند با تدارک جنگ جهانی دوم، تعدادی از اردوگاه های تمرکز کوچکتر منحل می شوند و به جای آنها اردوگاه های تمرکز بزرگتر به عناوین زیر تأسیس می یابند:

الف

  • اردوگاه تمرکز بوخن والد

ب

  • اردوگاه تمرکزماوت هاوزن

پ

  • اردوگاه تمرکز رافنزبروک

ت

  • اردوگاه تمرکزساکسن هاوزن

۷

  • پس از شروع جنگ جهانی دوم، تعداد زندانیان در اردوگاه های تمرکز به طرز چشمگیری افزایش می یابد.

۸

  • به طرز روز افزونی زندانیان و اسرای خارجی به اردوگاه های تمرکز آورده می شوند.

۹

  • از سال ۱۹۴۲ زندانیان اردوگاه های تمرکز توسط بورژوازی انحصاری هر چه بیشتر در تولید جنگی مورد بهره کشی و استثمار قرار می گیرند که «امحا (نابودسازی) از طریق کار» نامیده شده است.

۱۰

اس اس

(واحد حفاظتی)

اس آ

(واحد حمله)

هیتلر و رم (رهبر اس آ)

  • سیستم اردوگاه های تمرکز از ماه ژوئیه سال ۱۹۳۴ تحت سلطه کامل اس اس (واحد حفاظتی و یا امنیتی) (سازمان امنیت مخوف نازی) قرار می گیرد و اس آ و پلیس و شهربانی از نظارت بر زندانیان محروم می گردند.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۸۰) (سورة النساء و یا سوره زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

شرایط ثبوت زنا به اقرار

ثبوت زنا به اقرار، علاوه بر شرايط عمومی (بلوغ، عقل، اختيار و آزاد بودن) منوط به چهار بار اقرار در چهار مجلس است.

در اقرار کمتر از چهار بار حدّ ثابت نيست.

منظور از ثبوت زنا و یا حد، اثبات وقوع جفتگیری بین نران و زنان و برخورد شرعی به آنها ست.

یکی از راه های اثبات زنا

اقرار زناکاران است.


سؤال این است که مگر زن و نر زناکار مغز خر خورده اند که اقرار کنند و تازیانه نوش جان کنند و حتی سنگسار شوند،

آنهم نه یکبار و در یکجا، بلکه در ۴ جای مختلف؟

ضمنا اقرار کننده باید بالغ و عاقل و آزاد باشد و نه نابالغ و خر و برده.

علاوه بر این، اقرار باید به اختیار صورت گیرد و نه با شکنجه و زجر و عذاب.

شرایط ثبوت زنا با بيّنه

ثبوت زنا با بيّنه منوط به شهادت چهار مرد يا بنابر قول مشهور سه مرد و دو زن است.

در اينکه با شهادت دو مرد و چهار زن ثابت می‌شود يا نه،

اختلاف است.

نوع دوم اثبات جفتگیری زنان و نران

شهادت دادن ۴ نر و یا ۳ نر و دو زن و یا دو نرو ۴ زن است.

در این قانون شرع آن ور و این ور،

مقام زنان در قاموس برده داران

معلوم می شود:

ارزش هر زن در بهترین حالت، نصف ارزش هر نر است.

تفاوت مهم زنان با بردگان،

بی حقوقی مطلق بردگان است.

اگر اسلام ایده ئولوژی نظام برده داری نیست، پس چیست؟

البته بنابر اين قول، تنها حدّ تازيانه ثابت می‌شود نه رجم

بر اساس شهادت ۴ نر، قاضی شرع تعداد تازیانه را تعیین می کند.

برای رجم زناکاران شهادت ۴ نر کافی نیست؟

منظور از رجم، سنگسار زناکاران است.

حدّ زنا از حقوق اللَّه به شمار می‌رود.

از اين رو، شهادت تبرعی (بدون درخواست قاضی) نسبت به آن پذيرفته است.

زنا با آزمايشهای پزشکی ثابت نمی‌شود.

چون حد زنا از حقوق الله است،

پس نیازی به قاضی برای دادن شهادت نیست.

ضمنا

زنا با آزمایشات پزشکی قابل اثبات نیست.

در ثبوت حدّ زنا، علاوه بر بلوغ، عقل و اختیار، لازم است مرد و زن زناکار به حرمت فعل علم داشته باشند يا آنچه به منزله علم است و در خصوص ثبوت حدّ رجم علاوه بر آنچه گفته شد، احصان نيز در هر دو معتبر است

(احصان حالت مردی را گویند که بالغ و عاقل و آزاد و مسلم باشد و با زنی بالغه و عاقله و آزاد و مسلمه بنکاح صحیح پیوسته باشد.)

برای سنگسار کردن زناکاران

علاوه بر عقل و علم و اختیار و بلوغ،

متأهل بودن شان الزامی است.

بدین طریق، تبصره ها و نسبیت هایی وارد مجازات زناکاران می شود.

اکنون این سؤال پیش می آید که جنقوری اسلامی در عصر اینترنت چه باید بکند؟

ای بسا نران و زنان در جنقوری که حتی از جفتگیری شان سلفی می گیرند و راجع به چند و چون آن داستان ها دارند.

ادامه دارد.

وجود و شعور (۶۳)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۳

روانی به مثابه سوبژکتیو

ادامه

۲۹

  • رنگ ها، فقط تغییرات سوبژکتیو حساسیت (حس مندی) ما نیستند.

۳۰

  • محیط زیست ما ست که خود با لیاقت حیرت انگیزی در مقابل ما قد علم می کند و نظر ما را مسحور می سازد و هنرمندی را درما بیدار می کند.

۳۱

  • جهان این غنای رنگ ها را در روند توسعه کسب می کند.
  • به همان سان که آن در این توسعه با موسیقی الحانش پر می شود.
  • موسیقی ئی که ما را به بند می کشد.

۳۲

  • شکوه رنگ ها و موسیقی الحان به دارایی جهان تبدیل می شوند.
  • وقتی که در جریان توسعه اش، با توسعه جهان معدنی (غیر ارگانیکی، غیر آلی) و تحت توسعه آن، ارگانیسم ها (اندام ها) پدید می آیند.
  • ارگانیسم هایی که مجهز به ارگان های حسی درخورند.

۳۳

  • خواص جهان غیر آلی (غیر ارگانیکی) در تأثیر متقابل با ارگان های حسی می توانند به صورت رنگ ها، عطرها و بوها و الحان نمودار گردند.

۳۴

  • بنا بر قانون پیوند عمومی (عام) همه پدیده ها در جهان، پیدایش فرم های نوین ماده، به ویژه فرم های ارگانیکی ماده (ارگانیسم ها) به تشکیل پدیده های نوین کلیه فرم های دیگر وجود منجر می شود.
  • فرم های نوینی که پدیده ها در جهان با آنها وارد تآثیر متقابل می شوند.

۳۵

  • اگر تز مربوط به خصلت سوبژکتیو خواص به اصطلاح ثانوی را تجزیه و تحلیل کنیم، معلوم می شود که همه چیز مغشوش می گردد، اگر متوجه نشویم که خود سوبژکت، به واقعیت مادی به طور سوبژکتیو موجود تعلق دارد و سوبژکتیویته ایزوله گشته ای، شعور «محضی» ویا روح عاری از جسمی نیست.

۳۶

  • اگر می خواهیم به درک درستی از مناسبت (رابطه) حقیقی اوبژکتیو و سوبژکتیو نایل آییم، باید در نظر بگیریم که نه فقط آن و نه همه چیز، اوبژکتیو (عینی) است و برای سوبژکت در خارج از کردوکارش وجود دارد.

۳۷

  • هر آنچه که به طور بیواسطه وجود دارد، اما می تواند برعکس، به این یا آن اندازه «سوبژکتیو» باشد، ظاهری باشد، هاله صرف باشد.

۳۸

  • خواص اوبژکتیو هر چیز در کردوکار معرفتی سوبژکت عرض اندام می کنند.

۳۹

  • حقیقت اوبژکتیو (عینی) همیشه ثمره کردوکار معرفتی سوبژکت است.

۴۰

  • سوبژکت که به کسب معارف گردآمده توسط بشریت نایل می آید، می تواند به میزان بالاتر از این و یا آن حقیقت امر منفرد که در پیوندهای تصادفی وجود دارد، حامل اوبژکتیویته (عینیت) باشد.

۴۱

  • عینیت حقیقت در این نیست که از آن بدون کردوکار معرفتی سوبژکت پرده برمی افتد.
  • بلکه در این است که آن با اوبژکتی که با کردوکار معرفتی سوبژکت مورد پرده برداری قرار گرفته (کشف شده)، منطبق است.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۰۳)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/07/blog-post_69.html

ادامه دارد.