درنگی در «آن جاودان» از احسان طبری (۴)

درنگی

از

میم حجری

۱

در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست

در آن آنی که از خود بگذری از تنگ خودخواهی
برآیی بر فراخ روشن فردای انسانی

در آن آنی که دل، دل رانده از وسواس شیطانی
روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
بدرد موج دود آلود شک و ناامیدی را

معنی تحت اللفظی:

در عمر خود که چون خیالی می گذرد و می گریزد،

آن جاودان

را

در آن دم،

که از جان خود می گذری و از تنگ خودخواهی بیرون می آیی و به وسعت روشن فردای انسانی می رسی،

در آن دم،

که دلت را از وسوسه (افکار بد) شیطانی دور می داری و روحت، بسان شعله ای، پلیدی را می سوزاند و موج یأس و تردید را در هم می کوبد،

در جهان خود پدید بیاور

که

بر خلاف همه چیزهای هستی

زوال ناپذیر و لایزال است.

اکنون معلوم می شود که پدید آوردن «آن جاودان» کذایی

بی قید و شرط و بی حساب و کتاب و بی هنگام نیست.


«آن جاودان»

باید در لحظه معینی پدید آورده شود.

ضمنا برای پدید آوردن «آن جاودان»در لحظه معین،

اولا

باید از جان بگذری.

یعنی

قید حیات را بزنی و به استقبال ممات بروی.

یعنی

به نیهلیسم عملی برسی.

یعنی

دوئالیسم حیات و ممات

را

وارونه سازی.

یعنی مرگ را بر زندگی برتر شماری.

ثانیا

باید از تنگ تنگ خودخواهی بیرون آیی.

یعنی

بر غریزه حفظ نفس برای همیشه چیره گردی.

یعنی

سلب موجودیت گردی.

چون هیچ موجود زنده ای قادر به غلبه بر غریزه حفظ نفس قدر قدرت چیست.

برای غلبه بر غریزه حفظ نفس

باید خودستیزی و خردستیزی دست در دست روند.

یعنی

هم باید نفرت از زندگی به نهایت برسد و هم کارخانه خرد به کلی تعطیل گردد.

فاشیست ها و فوندامنتالیست ها

علاوه بر مسموم سازی ایده ئولوژیکی،

از الکل و مواد مخدر استفاده می کردند.

به همین دلیل نیچه به تبلیغ نیهلیسم نظری و تجلیل نیهلیسم عملی و تخریب بی برگشت خانه خرد دست می زند.

دلیل ابتلای تروریست ها به بیماری های روانی هم همین بوده و است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۰۳)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

بدرد چو گل جامه از دست خار

که خون در دل افتاده، خندد چو نار

معنی تحت اللفظی:

وقتی گل از دست خار جامه می درد و دلش خون می شود، مثل انار لب به خنده می گشاید.

سعدی

شکوفا شدن غنچه

را

در این بیت شعر در مد نظر دارد.

سعدی

میان خار و گل

رابطه انسانی برقرار می کند:

خار و گل را انسان واره تصور و تصویر و تبیین می کند.

آن سان که گل از دست خار به تنگ می اید و جامه خود را پاره پوره می کند:

این

یعنی شکوفا شدن غنچه.

سعدی

در این بیت شعر،

برای اثبات نظر باطل خود،

دیالک تیک خار و گل

را

مسخ و مثله و مخدوش می کند و آن را از محتوای عجیب و غریبی می آکند.

خار که در واقع پاسدار و محافظ گل در برابر دشمن است،

در قاموس سعدی

به مثابه دشمن خونخوار گل قلمداد می شود:

گل به دریده شدن جامه اش از سوی خار خونخوار تن در می دهد، تا روزی با دل خونین بخندد.

غرض از اینهمه تحریف چیست؟

جاهلان کیانند که توده مولد و زحمتکش باید بارشان را بکشد و با جامه دریده و دل خونین مثل انار بخندد؟

هدف سعدی ظاهرا مخدوش کردن مرز میان دوست و دشمن است.

سعدی

عملا به تخریب بی برگشت دیالک تیک دشمن و دوست می پردازد.

سعدی

به آشتی پر درد و زجر طبقاتی فرامی خواند.

سعدی

توده مولد و زحمتکش را از مبارزه طبقاتی نهی می کند و برای آوردن «سایه نردبام» به خانه همسایه می فرستد.

دشمن هر کس در جهان بینی سعدی

بانی نهائی خیر است.

اگر خار نمی بود، گل هرگز نمی توانست «با جامه دریده و دل خونین بخندد چو نار.»

ادامه دارد.

درنگی در دعاوی تروتسکیست های وطنی

درنگی

از

میم حجری


مارکسیزم
علم است نه ایدئولوژی
مارکس در ایدئولوژی آلمانی با فلسفه و ایدئولوژی تسویه حساب کرده و می نویسد
ایدئولوژی یعنی آگاهی کاذب

حریفه تروتسکیست

قسم به قبر قمر که تروتسکیسمت ها
نه معنی علم را می دانند و نه معنی ایدئولوژی را
استالینست ها
علامه نیستند
ولی خردمندتر از تروتسکیست ها هستند.
حریفه ادعا می کند که مارکسیزم
علم است نه ایدئولوژی
خواننده این ادعا حتما انتظار دارد که حریفه دلیل آورد.
دلیل حریفه شنیدنی است:
مارکس در ایدئولوژی آلمانی با فلسفه و ایدئولوژی تسویه حساب کرده و می نویسد
ایدئولوژی یعنی آگاهی کاذب.

ما هم مثل حریفه این اثر مارکس را و خیلی از آثار او را نخوانده ایم و نخواهیم خواند.
ولی فرض کنیم که مارکس چنین گفته باشد.
مارکس که پیامبر نیست و مارکسیسم که مذهب نیست و اثار مارکس که قرآن و وحی منزل نیست.
چون به قول حریف تروتسکیست
مارکسیسم علم است و علم ضد مذهب است.
علم در حال رشد و توسعه و تکامل است.
شیمی امروزه ربطی به حرف های لیبیگ ندارد.
رشد غول آسا کرده است که به فکر لیبیگ حتی خطور نمی کرد.
مارکسیسم اکنون در قله های متعالی توسعه خویش است که روح مارکس حتی تصورش را نمی کرد.
دعاوی مارکس و انگلس و لنین را باید به چالش مارکسیستی کشید و از نشخوار مکانیکی و خرکی انها اکیدا پرهیز داشت.
مارکسیسم
علمی معمولی نیست.
مارکسیسم علمی کل اندیش است
مارکسیسم
علمی فلسفی ویا فلسفه ای علمی است.
اگر مارکسیسم
ایدئولوژی پرولتاریای صنعتی نیست
پس ایدئولوژی پرولتاریای صنعتی چیست؟
پرولتاریا که نمی تواند ایدئولوژی نداشته باشد.
تنها کسانی که ایدئولوژی ندارند
جنده ها و جاکش ها و جاسوس ها و جیب برها و ... هستند.
یعنی
زباله هایی که فاقد تعلقات طبقاتی اند.

ج. ا. ا. نه جمهوری است و نه اسلامی.
کچلی است که اسمش زلفعلی است.
جنقوری اسلامی کشوری فوندامنتالیستی است که همشیره فاشیسم است
و مثل فاشیسم ضدمذهبی و ضد خلقی است.
فرزانگان کشور را قصابی کرده و در خاورانها جلوی ددان افکنده است

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تله ئونومی (بدیلی برای تله ئولوژی)

پروفسور دکتر یوهانا شرام

برگردان

شین میم شین

۱

  • تله ئونومی یک واژه یونانی است و به طرز توضیح علمی رفتار آماجگرا و هدفخوان سیستم های ارگانیکی (آلی) اطلاق می شود.

۲

  • مفهوم «تله ئونومی» را پیتن درای در اثر خود تحت عنوان «رفتار و تکامل (۱۹۵۸)» برای نشان دادن مکانیسم های تنظیمگر سلولی که به واسطه قانونمندی های عینی تعیین می شوند، به کار می برد.

۳

  • این مفهوم، آگاهانه انتخاب شده بود تا ضدیت خود را با تله ئولوژی عیان سازد.

  • مراجعه کنید به آماج، آماجگرائی، تله ئولوژی

تله ئولوژی

(هدفگزاری، تعیین هدف)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13435

۴

  • توضیح تله ئولوژیکی از مکانیسم های تنظیمگر، تفسیر غیرعلمی و ایدئالیستی ارائه می دهد.

۵

  • در سال ۱۹۶۱ مفهوم «تله ئونومی» از سوی بسیاری از زیست شناسان (بیولوگ ها) در سمپوزیوم کلد اسپرینگ هابور به طور موفقیت آمیزی مورد استفاده قرار می گیرد.

۶

  • این مفهوم نه فقط میان زیست شناسان، بلکه همچنین در ادبیات فلسفی به سرعت رواج می یابد.

۷

  • تحت عنوان پیوندهای تله ئونومیکی مجموعه ای از پیوندهای علی فهمیده می شود که به طور ضرور و یا در وحدت دیالک تیکی ضرورت و تصادف به صورت سیکلی (دایره وار) بسته با یکدیگر پیوند یافته اند و رفتار آماجگرا و هدفخوان سیستم های ارگانیکی را معین می سازند.

پایان

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۱۸)

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

هر سه دیدگاه

تفکیک قاطعی میان نهادهای مادّی (اقتصادی) و ذهنی (غیر اقتصادی) قائل می‌شوند.

مثلاً

شیوهء تولید سرمایه‌داری امری کاملاً مادّی تلقی می‏شود

و

مذهب امری کاملاً ذهنی،

و آنگاه مناقشه بر سر آن است که کدام علّتند و کدام معلول.

امّا آئین بهائی بینش نوینی در این مورد ارائه می‏دهد.

فلسفهء بهائی

می‌آموزد که همهء پدیدارها از جمله پدیدارهای تاریخی در آن واحد هم جنبهء مادّی دارند و هم جنبهء روحانی و فرهنگی.

من از او پرسیدم:

«هندوانه سیری چند» تا به زیر بغل بهائیت بچپانیم؟

آیین تحفه نطنز بهایی،

هم

بینش مطلقا نوینی

عرضه می کند

و

هم

آموزه ای فلسفی است.

فلسفه بهایی

پدیده های هستی را دیالک تیکی از مادی و فکری می داند.

مگر مارکسیسم

مسئله اساسی فلسفه

را

مبتنی بر دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) ندانسته و نمی داند؟

مگر جامعه شناسی بورژوایی

منکر خصلت مادی و فکری همزمان پدیده های هستی است؟

دعوای جهان بینانه نه بر سر این دیالک تیک و یا دوئالیسم،

بلکه بر سر تقدم و یا تأخر مادی بر فکری است.

دو جهان بینی مهم در تمامی تاریخ بشری

بنا بر نقش تعیین کننده یکی از ایندو تعیین شده و تعیین می شود:

جهان بینی ماتریالیستی

نقش تعیین کننده

را

در

دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)

از آن ماده (وجود) می داند

و

جهان بینی ایدئالیستی

از آن روح (شعور).

آیین بهایی و بینش بهایی و فلسفه بهایی

از آن کدامیک از ایندو می داند؟

۲

اگر چه همهء نهادها با یکدیگر در تأثیر متقابل می‌باشند

امّا خود این نهادها نیز در درون خویش دارای ابعاد گوناگون هستند.

باید بگویم که در اندیشهء معدودی از جامعه ‏شناسان

گاهی نشانه و جرقّه‏ ای از این بینش دیده می‌شود ولی معمولاً در نوشته‌هایشان فراموش می‌گردد.

معلق زدن حریف بهایی برای فرار از تعیین نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) شروع شد.

هدف حریف

عوامفریبی

است.

هدف حریف

هندوانه چپاندن زورکی و الکی زیر بغل بهائیت است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) روشنفکریت (۳)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱۷

  • طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش با این بخش از روشنفکریت به وحدت مستحکمی جهت مبارزه سیاسی اکتیو (مبارزه سیاسی مبتنی بر آگاهی) در راه حفظ صلح و حقوق اساسی دموکراتیک و در راه تحدید (محدودسازی) قدرت انحصارات و یا از بین بردن قدرت انحصارات می رسند.

۱۸

  • طبقه کارگر پس از تسخیر قدرت سیاسی به تحکیم وحدت خود با روشنفکریت مبادرت می ورزد و روشنفکریت را به ساختمان اکتیو و مسئولیت شناسانه جامعه سوسیالیستی جلب می کند.

۱۹

  • طبقه کارگر پس از تسخیر قدرت سیاسی اما ضمنا با در هم کوبیدن امتیاز آموزشی ـ پرورشی به میراث مانده از کاپیتالیسم، روشنفکریت نوینی پدید می آورد که عمدتا از طبقه کارگر ، دهاقین و دیگر اقشار زحمتکش تشکیل می یابد.

۲۰

  • در جریان توسعه سوسیالیسم، طی همکاری مبتنی بر اعتماد روشنفکریت پرولتری و دهقانی نوین با روشنفکریت قدیم، روشنفکریت سوسیالیستی نوینی رو به رشد می رود.

۲۱

  • مشخصات روشنفکریت سوسیالیستی نوین در جمهوری آلمان دموکراتیک به شرح زیرند:

الف

  • روشنفکریت سوسیالیستی نوین مشترکا با طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان به اعمال قدرت در دولت می پردازد.

ب

  • روشنفکریت سوسیالیستی نوین ضمنا بانی مالکیت جامعتی ـ دولتی و یا مالکیت تعاونی است.

پ

  • روشنفکریت سوسیالیستی نوین عمدتا منشاء پرولتری دارد.

ت

  • روشنفکریت سوسیالیستی نوین عمدتا از کارگران سابق و یا از کودکان کارگران و دهاقین زحمتکش تشکیل یافته است.

ث

  • روشنفکریت سوسیالیستی نوین بنا بر منشاء اجتماعی اش و کردوکار پیشینش و ضمنا بنا بر کردوگار کنونی اش به مثابه روشنفکریت علمی و فنی در کارخانجات، در رابطه تنگاتنگ با طبقه کارگر قرار دارد.

ادامه دارد.

درنگی در فرمایشات جمیله‌سادات علم‌الهدی

جمیله‌سادات علم‌الهدی

(زادهٔ ۱۳۴۴)

نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه

همسر سید ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران


جمیله علم‌الهدی گفت:

«ما به مرحله‌ای رسیده‌ایم که در گام دوم انقلاب نیاز به معرفی الگو به جهان داریم. باید از مرحله فعال بودن عبور و در شروع گام دوم انقلاب جهان را رهبری کنیم. ما به عنوان الگو باید رهبری زنان جهان را به دست بگیریم نه اینکه همچنان پیرو بمانیم. برای اینکه رهبری زنان جهان را در دست بگیریم کارهای خیلی زیادی داریم که مهم‌ترین کارها، ایجاد بنیه‌های فکری است. بنیه‌های فکری قوی را باید در دانشجویان، نسل جدید و در مدرسه ایجاد کنیم. کاری که حضرت زینب کردند راهبری اجتماعی بود و ما هم به همین راهبری نیاز داریم.»

خود این فرمایشات باید تحلیل شوند تا محتوای سیاسی و طبقاتی شان کشف شود.
جنبش فمینیستی ـ امپریالیستی و جتبش هپیلی هپوئیستی

جوانان

یکی از فرم های رایج برای براندازی و یا تضعیف دول نامطلوب برای امپریالیسم است.
از این جنبش تو زرد توخالی در همه کشورهای نامطلوب مثلا در هنگ کنگ، ونزوئلا، بلاروس، روسیه و بهار عربی و غیره استفاده شده و می شود.
اجامر جنقوی اسلامی
در صدد ایجاد آلترناتیو فوندامنتالیستی ـ اسلامی تو سیاه بند تنبانی فمینیستی ـ نسل جوانیستی برای آن هستند.
تاکنون در مواجهه با جنبش بند تنبانی مهسا
مجبور به عقب نشینی بوده اند.
اکنون پس از بسیج قوا دست به حمله می زنند.
بدون آنکه فمینیسم اسلامی محتوایی جز اوتوپی و هارت و پورت توخالی داشته باشد.
حضرت زینب اصلا نماینده زنان نبوده است.
او پس از شکست قیام حسین به انتقاد از رژیم یزید از موضع اسلامی ـ صوری دست زده است.
الگوتراشی از زینب
به معنی فضیلت تراشی از ذلت است.
جنقوری اسلامی از درون منفجر خواهد شد
نه از تاک نشان خواهد ماند
نه از تاکنشان
و
نه حتی از بند تنبان

پایان

خود آموز خود اندیشی (۸۰۲)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

کسی را که با دوستی سر خوش است

نبینی که چون بار دشمنکش است

معنی تحت اللفظی:

کسی که دنبال دوست می گردد، حمال بار دشمنان خویش است.

سعدی

در این بیت شعر،

برای اثبات نظر باطل خویش، از فاکتی واقعی ـ روانی هم سوء استفاده می کند.

واقعیت این است که عاشق شوریده، که تمام فکر و ذکرش بازسازی سیمای معشوق در ذهن پریشان خویش است، حوصله پاسخ و اعتنا به متلک های این و آن و حتی به حیف و میل شدن حقوقش ندارد.

سعدی

برای عوامفریبی،

این حالت روانی استثنائی را به مثابه قاعده قلمداد می کند.

او درو اقع دیالک تیک استثناء و قاعده را وارونه می کند و به غلط، نقش تعیین کننده را از آن استثناء می داند.

ادامه دارد.

تله ئولوژی (هدفگزاری، تعیین هدف)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر یوهانا شرام

برگردان

شین میم شین

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13380

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13392

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13396

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13402

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13405

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13414

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13422

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13426

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13434

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تله ئولوژی (هدف گزاری، تعیین هدف) (۹) (بخش آخر)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر یوهانا شرام

برگردان

شین میم شین

۱۱

تله ئولوژی و علوم مدرن

۱

  • ژنتیک، فیزیولوژی سلولی، بیوشیمی و دیگر علوم بیولوژیکی در دهه های اخیر در روشن کردن این مسائل خدمات بزرگی ادا می کنند و نشان می دهند که روند تطبیق و تغییر، روندی جبری (ضرور) است و به فاکتورهای داخلی (ارثی) و شرایط خارجی (محیط زیستی) وابستگی دارند.

۲

  • بغرنجی مسائل مربوط به آماجگرائی و هدفخوانی رفتار، همکاری علمای رشته های مختلف را برای حل شان الزامی می سازد.

  • مراجعه کنید به رفتار، آماج، آماجگزاری

رفتار

https://hadgarie.blogspot.com/2021/02/blog-post_61.html

آماج

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8902

۱۲

تله ئولوژی و روزن بلوت و وینر

  • توسعه تحقیقات مشترک روزن بلوت، وینر و دیگران از بحث پیرامون مفاهیم «رفتار، آماج و تله ئولوژی» آغاز می شود و در سال ۱۹۴۸ به تشکیل سیبرنتیک می انجامد.

  • روزن بلوت، وینر، بیگه لوف (۱۹۴۳)، «رفتار، آماج و تله ئولوژی»

۱۳

تله ئولوژی و سیبرنتیک

۱

  • برمبنای معارف سیبرنتیکی، امکان حل عمده مسئله مربوط به رفتار هدفخوان و آماجگرای سیستم های مادی فراهم می آید.

۲

  • آنگاه معلوم می شود که سیستم های مادی پویا (دینامیک) که بی اعتنا به اختلالات وارده از محیط زیست، حالت معینی را حفظ می کنند و تا حدودی خودکوشانه به سوی «آماج» معینی سمتگیری می کنند، حاوی مکانیسم های تنظیمگر اند.

  • یعنی مجهز به سیستم های حاوی پیوند برگشتی اند.

۳

  • در چنین سیستم هائی، تأثیرات وارده از سوی عوامل (علل) خارجی در تأثیر متقابل با شرایط داخلی سیستم قرار می گیرند، که به نوبه خود تأثیرات وارده از خارج را چنان تحت تأثیر قرار می دهند که سیستم در مقیاس معینی از نوسانات و تغییرات وارده در امان می ماند، حالت تعادلی خود را حفظ می کند و به تعبیری آماجگرا رفتار می کند.

۴

  • آلترناتیو «یا علیت مکانیکی و یا تله ئولوژی» از نقطه نظر علوم طبیعی مدرن آلترناتیوی کاذب است.

۵

  • تصور مبتنی بر علیت مکانیکی خطی از دو حالت زیر خارج نیست:

الف

  • یا با سیستم هائی سر و کار دارد، که فاقد پیوند برگشتی اند.

ب

  • یا با سیستم هائی سر و کار دارد، که در آنها پیوند برگشتی نادیده گرفته می شود.

۶

  • تصور مبتنی بر علیت مکانیکی خطی اما برای توضیح رفتار سیستم های تنظیمگر مجهز به پیوند برگشتی (مثلا ارگانیسم ها) کفایت نمی کند.

۷

  • برای تفسیر این سیستم ها باید تضاد دیالک تیکی میان علل داخلی و خارجی و میان ضرورت و تصادف در مورد سیستم های مورد نظر در نظر گرفته شوند که از تأثیر متقابل شان رفتار آماجگرای سیستم حاصل می آید.

  • مراجعه کنید به دیالک تیک داخلی ـ خارجی، دیالک تیک ضرورت و تصادف

۸

  • بدین طریق، می توان حوادث ظاهرا هدفخوان در طبیعت را به طور علی (علتی ـ معلولی) توضیح داد.

  • البته برای این کار، به درک ماتریالیستی ـ دیالک تیکی از علیت نیاز خواهد بود که نفی دیالک تیکی هم علیت مکانیکی و هم غائیت (فینالیته) است.

  • مراجعه کنید به علیت، تأثیر متقابل، هدف، آماجگرائی، آماج

آماجگرایی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8906

پایان

علیت

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2874

پایان

هدف

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4323

پایان

تأثیر متقابل

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12139

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12145

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12158

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12167

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۷۴)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/11/blog-post_346.html

ادامه دارد.

درنگی در «آن جاودان» از احسان طبری (۳)

درنگی

از

میم حجری

۱

در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.

معنی تحت اللفظی:

در عمر خود که چون خیالی می گذرد و می گریزد،

آن ابدی

را

در جهان خود پدید بیاور که بر خلاف همه چیزهای هستی

زوال ناپذیر و لایزال است.

احسان طبری

در این بند آغازین این شعر

همه چیزهای هستی را فانی و «آن جاودان» انتزاعی را باقی

جا می زند.

اگر از همه چیزهای هستی تجرید به عمل آید، به مفهوم فلسفی ماده و یا وجود می رسیم.

«آن جاودان»

هم

که چیزی سوبژکتیو است،

که

توسط مریدان طبری پدید آورده می شود،

که

چیزی انتزاعی و مجرد است و هنوز نمی دانیم، چیست،

یکی از تجلیات فکری و روحی و رفتاری و اخلاقی است

و

در مفهوم فلسفی روح و یا شعور می گنجد.

معنی فلسفی و جهان بینانه این بند از شعر طبری

این است که ماده و یا وجود، چیزی فراموش و فانی و زوال یابنده است

و

روح و یا شعور

چیزی فناناپذیر و زوال ناپذیر و ابدی و باقی است.

جهان بینی طبری در این بند از شعر

ایدئالیستی است

و

فرقی با جهان بینی رسول اکرم و خمینی و عبدالکریم ندارد.

آنها از ذات لایزال الهی و فانی بودن دنیا و مافیها دم می زنند

و

طبری از فناناپذیری «آن جاودان».

سؤال این است که چرا کسی این شعر طبری را تحلیل نکرده است؟

دلیلش

به نظر ما این است

که مدعیان نمایندگی مارکسیسم، با مارکسیسم بیگانه بوده اند.

اصلا

توان تحلیل مارکسیستی چیزی را نداشته اند.

یکی از خدمات ارجمند دایرة المعارف روشنگری همین است:

فراگیری مارکسیسم و فوت و فن کاربست مفاهیم و متد و قوانین مارکسیستی به مشقتی عظیم.

۲

در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور

که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.

منظور طبری از «آن» در مفهوم «آن جاودان»،

دم و یا لحظه است.

دم و یا لحظه ای که توسط مریدان طبری پدید آورده می شود.

می توان به وضوح دید

که

طبری در این بند از شعر،

دیالک تیک دم و عمر

را

خواه و ناخواه، آگاه و ناخودآگاه

در مد نظر داشته است.

دیالک تیک دم و عمر

را

عمر خیام

هم

به شکل دوئالیسم دم و عمر بسط و تعمیم داده و وارونه ساخته است.

عمر خیام

نقش تعیین کننده را در دوئآلیسم دم و عمر از آن دم جا می زند

و

فضیلت غنیمتدانی دم را مد می کند و رواج می بخشد.

«آن جاودان» طبری هم حاوی و حامل بیش و یا کم مفهوم غنیمتدانی دم خیام است.

دیالک تیک دم و عمر

اما

فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است.

طبری

(و خیام و حافظ و غیره)

به وارونه سازی دیالک تیک جزء و کل (دم و عمر) دست می زنند.

جزء (دم، «آن جاودان»)

را

مطلق می کنند.

خطرناکی تئوریکی این وارونه سازی حضرات

اما

آنجا ست

که

حقیقت در کل (عمر) است و نه در جزء (دم).

ضمنا

جزء و دم و «آن جاودان»

اصلا نمی تواند مجزا از کل وجود داشته باشد تا غنیمت دانسته شود و یا پدید آورده شود.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) روشنفکریت (۲)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۷

  • روشنفکریت در جامعه سرمایه داری عمدتا منشاء طبقاتی بورژوایی ـ متوسط و خرده بورژوایی دارد.

۸

  • روشنفکریت در جامعه سرمایه داری بنا بر جایگاه اجتماعی ، منشاء، سنت و تربیتش و بنا بر ایده ئولوژی حاکم پیوند تنگاتنگی با بورژوازی دارد.

۹

  • در جامعه سرمایه داری به دلیل امتیاز آموزشی ـ پرورشی، فقط بخش ناچیزی از روشنفکریت، منشاء پرولتری دارد.

  • مراجعه کنید به امتیاز آموزشی ـ پرورشی

امتیاز آموزشی ـ پرورشی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9417

پایان

۱۰

  • بخشی از روشنفکریت در کشورهای منفرد به طور متفاوت به صفوف مبارزات انقلابی طبقه کارگر می پیوندد.

۱۱

  • توسعه سریع علم و فن و تبدیل علم به نیروی مولده بیواسطه به رشد نیرومند روشنفکریت منجر می شود و اهمیت آن در تولید افزایش می یابد.

۱۲

  • همزمان، جایگاه اجتماعی روشنفکریت در کشورهای امپریالیستی به طرز چشمگیری تغییر می یابد.

۱۳

  • روشنفکریت قبلا به مثابه قشر ممتاز نسبتا کوچکی در جامعه سرمایه داری نمودار می گشت.

۱۴

  • روشنفکریت امروزه قشر اجتماعی بسیار پرشماری شده است.

  • برای اینکه مؤثریت آن در کلیه عرصه های تولید مادی و فکری جامعه الزامی است.

۱۵

  • رشد یابنده ترین گروه از روشنفکریت را دانشمندان و پرسنل مهندسی ـ فنی تشکیل می دهند.

۱۶

  • خیلی از اعضای این روشنفکریت و دانشمندان و غیره چه بسا به نحو خارق العاده ای در مبارزه بر ضد سیاست جنگ طلبانه امپریالیسم و در راه دفاع از دموکراسی بورژوایی و در جنبش رهایی بخش ملی شرکت می ورزند.

ادامه دارد.

درنگی در «آن جاودان» از احسان طبری (۲)

درنگی

از

میم حجری

۱

در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.

معنی تحت اللفظی:

در عمر خود که چون خیالی می گذرد و می گریزد،

آن ابدی

را

در جهان خود پدید بیاور که بر خلاف همه چیزهای هستی

زوال ناپذیر و لایزال است.

احسان طبری

به لحاظی، شباهت غریبی به سعدی دارد.

احسان طبری

اندرزگو ست و نه آموزگار.

در این اندرز طبری، مخاطب و مرید او باید چیزی را پدید آورد.

چیزی را که ابدی و لایزال است.

باور کردنش حتی دشوار است:

تئوریسین حزب ترحم انگیز توده به ابدیت چیزی باور دارد.

این چیز ابدی اما نه ماده (وجود، واقعیت اوبژکتیو و عینی)، بلکه چیزی سوبژکتیو (ذهنی، دلبخواهی، میلی، مصلحتی) است که فرد پدید می اورد.

تنها چیزی که در قاموس ماتریالیسم، ازلی و ابدی و خلق ناشدنی و فنا ناپذیر و لایزال است،

ماده است.

طبری هم می داند و می تواند در این زمینه هزار آیه و حدیث از کلاسیک های مارکسیسم نقل کند.

ولی

ظاهرا

نمی داند

و گرنه پندی از این دست نمی داد.

سؤال

اکنون

این است که آن «آن جاودان» چیست

که

نه عینی، بلکه میلی است؟

ادامه دارد.

درنگی در «آن جاودان» از احسان طبری (۱)

درنگی

از

میم حجری

در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.


در آن آنی که از خود بگذری از تنگ خودخواهی
برآیی بر فراخ روشن فردای انسانی


در آن آنی که دل، دل رانده از وسواس شیطانی
روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
بدرد موج دود آلود شک و ناامیدی را


به سیر سال ها باید تدارک دید آن آن را
چه صیقل ها که باید داد از رنج و طلب، جان را
به راه خویش پای افشرد و ایمان داشت پیمان را


تمام هستی انسان گروگان چنان آنی است
که بهر آزمون ارزش ما، طرفه میدانی است


در این میدان اگر پیروز گردی، گویمت:

«گُردی»
وگر بشکستی آن جا،

زودتر از مرگ خود، مُردی.

پایان

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۱۷)

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی

تاریخ

پدیداری چند بُعدی است.

در این مورد در جامعه ‏شناسی سه نظر عمده وجود دارد.

نظر سوم

بر آن است که نهادها و عوامل گوناگون اجتماعی همگی بر یکدیگر اثر می گذارند و در نتیجه کنش و واکنش متقابل دارند.

پس علیّت اجتماعی چند بعدی است.

به عنوان مثال ماکس وبر بیشتر از این نظر سوم حمایت می‏کند.

معنی تحت اللفظی:

نظر سوسیولوژیکی سوم

به تأثیر متقابل نهادها و عوامل باور دارد.

یعنی مبتنی بر عمل و عکس العمل اند.

این بدان معنی است که علیت اجتماعی چند بعدی است.

اولا

مگر نظرات اول و دوم منکر تأثیر متقابل چیزهای جامعتی بوده اند؟

ثانیا

تأصیر متقابل نهادها و عوامل کذا و کذا و کنش و واکنش کذایی بین آنها

چرا باید به معنی چند بعدی بودن علیت باشد.

اصلا منظور از چند بعدی بودن علیت چیست؟

حریف

حرف زدن بلد نیست.

منظورش شاید این باشد که هر علتی ضمنا معلولی است و هر معلولی ضمنا علتی.

۱

امّا نقطه نظر دیانت بهائی در این مورد اگرچه با اندیشهء سوم سازگارتر است

ولی در حقیقت با آن نیز تفاوت دارد.

عجب خرافه ای.

۲

در واقع یک اشکال بنیادین مشترک درهر سه این نظریات وجود دارد.

هر سه دیدگاه

تفکیک قاطعی میان نهادهای مادّی (اقتصادی) و ذهنی (غیر اقتصادی) قائل می‌شوند.

مثلاً

شیوهء تولید سرمایه‌داری امری کاملاً مادّی تلقی می‏شود

و

مذهب امری کاملاً ذهنی،

و آنگاه مناقشه بر سر آن است که کدام علّتند و کدام معلول.

حریف از تعریف مفاهیمی که کورکورانه به کار می برد، بی خبر است.

نهادهای مادی به نظر حریف = نهادهای اقتصادی

و

نهادهای ذهنی = نهادهای غیر اقتصادی

این بدان معنی است که حریف با ساده ترین دیالک تیک های هستی بیگانه است:

با

دیالک تیک مادی و فکری

و

دیالک تیک عینی و ذهنی.

اصلا معلوم نیست که حریف معنی نهاد را می داند و یا به طور دیمی بر زبان می راند.

چون از دیالک تیک بیگانه است، به دنبال علت و معلول می گردد.

سؤال باید این باشد

که

در دیالک تیک مادی و فکری (مادی و روحی، وجودی و شعوری)

نقش تعیین کننده از آن مادی است و یا فکری

و

در دیالک تیک عینی و ذهنی، نقش تعیین کننده از آن عینی است و یا ذهنی؟

با دیالک تیک علت و معلول نمی توان به نتیجه ای رسید.

چون در زنجیر لایتناهی علی (علتی ـ معلولی) حلقه اول و آخر وجود ندارد:

هر معلولی در سیستم مختصادت اول به علتی در سیستم مختصات دوم مبدل می شود.

مثال:

میکروب سل

علت بیماری سل (به عنوان معلول) ست

و

همین بیماری سل

علت استفراغ خون (به عنوان معلول) است.

خدا

که

علت هستی (به عنوان معلول) است،

باید خودش هم معلول علتی باشد.

و گرنه دیالک تیک علت و معلول، تق و لق می گردد.

بدبختی فقه هم همین جا ست.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۰۱)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

به رغبت، بکش بار هر جاهلی

که افتی به سر وقت صاحبدلی

معنی تحت اللفظی:

داوطلبانه برای هر جاهلی حمالی کن تا شاید به صاحبدلی برخورد کنی.

جهانتصویر سعدی در این شعر

از این قرار است:

همه چیز درهم، برهم، آشفته و بی قانونمند است.

هستی ظلمتکده ای است و سنگ و گوهر در سنگلاخ آن آمیخته با هم.

سعدی در این حکایت

کوچکترین فرقی با حافظ ندانمگرا و ایراسیونالیست (خردستیز) ندارد.

هر دو مشخصه اصلی حافظ،

یعنی ایراسیونالیسم و ندانمگرائی

اکنون ضمیر شعله ور سعدی را تسخیر کرده اند.

انگار خردگرائی ژرف حکیم قرون وسطی

یک شبه نیست و نابود شده است.

سعدی اکنون به خلع سلاح مطلق همه چیز و همه کس دست می زند.

او

ـ به زبان فلسفی ـ

کلیه مشخصات و خواص عینی و واقعی اوبژکت (موضوع) شناخت و سوبژکت شناخت (انسان) را و محیط پیرامون آنها را نابود می سازد:

هستی

به اشاره قلمی

در ظلمات شبی قیرگون و بی پایان فرو می رود،

بی خورشید و بی ستاره و ماه، بی طلوع سحر و بی درخشش روز

می گردد.

اوبژکت (موضوع) شناخت

وزن و رنگ و بو و طعم و شکل و فرم و محتوای خود را از دست می دهد،

به چیزی غیرواقعی و نا شناختنی بدل می شود،

به چیزی که در چیزهای دیگر انعکاس نمی یابد،

با چیزهای دیگر رابطه و پیوند نمی یابد،

ایزوله و منفرد مطلق است

و

به عبارت روشنتر

واهی و مبهم و غیرواقعی است.

سوبژکت شناخت (انسان)

همه خصوصیات حسی، عقلی و معرفتی خود را از دست می دهد،

حواس او دیگر قادر به انعکاس وزن و رنگ و بو و طعم و شکل چیزها نیستند

و

مغز او در محرومیت از سیگنال های حسی،

قادر به ساختن مفاهیم، احکام و تئوری ها نیست.

سوبژکت شناخت

از کلیه وسایل آزمون و آزمایش و کار و پژوهش محروم شده است

و

به عبارت روشنتر

سوبژکتیویته (فاعلیت، آدمیت) خود را از دست داده است.

انسان

دیگر

انسان به معنی واقعی کلمه نیست.

جاهل و عاقل دیگر قابل تمیز نیستند.

ولی چرا؟

چرا نمی توان جاهل را از عاقل تمیز داد؟

چرا نمی توان در پراتیک زنده زندگی به جهل جاهل پی برد؟

چرا سعدی مشخصه اصلی انسان، یعنی قدرت تمیز و تفکر را از او سلب می کند؟

چرا سعدی به انکار شعور خواننده خویش برمی خیزد؟

سقوط فکری سعدی در این حکایت شگفت انگیز و غم انگیز است.

این ندانمگرائی ناگهانی برای چیست؟

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تله ئولوژی (هدف گزاری، تعیین هدف) (۸)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر یوهانا شرام

برگردان

شین میم شین

۱۰

تله ئولوژی و فلسفه ماتریالیستی

ادامه

تله ئولوژی و ولتر

ولتر

(۱۶۹۴ ـ ۱۷۷۸)

از متنفذترین مؤلفین روشنگری فرانسه

در فرانسه، قرن هجدهم را «قرن ولتر» می نامند.

از منتقدین سرسخت استبداد، حاکمیت فئودالی و انحصار جهان بینانه کلیسای کاتولیک.

از تدارک بینندگان فکری برجسته انقلاب فرانسه

حربه او در دفاع از اندیشه های خویش عبارت بود از:

استیل بیان عامه فهم،

طنز و طعنه و ریشخند

  • ولتر بی پایه بودن «هارمونی از قبل تثبیت شده» لایب نیتس را نشان می دهد.

۱

  • ماتریالیسم مکانیکی اما در مقابل تله ئولوژی تنها می تواند دترمینیسم مکانیکی خود را قرار دهد.

  • مراجعه کنید به دترمینیسم و ایندترمینیسم

تعین گرایی

(دترمینیسم)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13041

پایان

تعین ستیزی

(ایندترمینیسم)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13036

پایان

ایندترمینیسم

(ضد دترمینیسم)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11287

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11294

پایان

۲

  • ماتریالیسم مکانیکی نمی تواند حوادث بغرنج در عرصه ارگانیکی (آلی) را همه جانبه توضیح دهد و بطلان قطعی طرز تفکر فینالیستی (غائیت گرائی) را نشان دهد.

۳

  • سطح توسعه علوم طبیعی در آن زمان نیز توضیح علی (علتی ـ معلولی) رفتار هدفخوان ارگانیسم ها را ایجاب نمی کند.

۴

  • اما به قول کلاسیک های مارکسیسم، «فلسفه آن دوره می تواند مفتخر باشد که علیرغم سطح نازل طبیعت شنای (شناخت طبیعت)، راه گم نمی کند و از اسپینوزا تا ماتریالیست های گرانقدر فرانسوی، بر توضیح جهان بر بنیان خود جهان پافشاری می کند و توضیح جزء به جزء آن را به علوم طبیعی آینده واگذار می کند.»

  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۳۱۵)

تله ئولوژی و داروین

چارلز داروین

(۱۸۰۹ ـ ۱۸۸۲)

طبیعت پژوه انگلیسی

نظریه پرداز بزرگ در زمینه تئوری تکامل

۱

  • گام تعیین کننده در غلبه بر تله ئولوژی را در علوم طبیعی، داروین برمی دارد.

۲

  • داروین به طور اصولی نشان می دهد که چرا رفتار بیولوژیکی هدفخوان بدون هدفگذار (خدا و غیره) امکان پذیر است.

۳

  • او با اتکا بر کوهی از مدارک واقعی ثابت می کند که هدفخوانی رفتار ارگانیسم ها و ساختار و فونکسیون اعضای آنها نتیجه یک انتخاب طبیعی است.

(اگر داروین از دیالک تیک ماتریالیستی خبر می داشت،

این مسئله را بهتر می توانست توضیح دهد:

دیالک تیک های دیالک تیک ماتریالیستی

بهترین یار و یاور متدیکی علوم مختلف اند:

مثال:

هر ساختاری با فونکسیون معینی در پیوند ناگسستنی و تنگاتنگی است:

دیالک تیک سیستم ـ ساختار ـ فونکسیون.

مثلا

ساختار قابلمه با فونکسیون پخت و پز

ساختار جارو با فونکسیون رفت و روب

ساختار چرخ خیاطی با فونکسیون دوخت و دوز.

مثال:

دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم

از نحوه پیوند مثلا اتم های سیلیسیوم، یعنی از ساختار عناصر مربوطه،

سیستم های متفاوتی از قبیل فنجان، نعلبکی، قوری، کاسه، بشقاب و غیره تشکیل می یابند.

اگر همه اینها را خرد کنند، به اتم های عنصر سیلیسیوم می رسند.

مترجم)

۴

  • بنابرین، هدفخوانی ارگانیکی از آغاز نبوده و مطلق نیست، بلکه به طور تاریخی پدید آمده و خصلت نسبی دارد.

۵

  • نسبیت هدفخوانی تطبیق موجودات با محیط زیست خود نه فقط به این دلیل است که آن هرگز نمی تواند مطلقا کامل صورت گیرد، بلکه در این حقیقت امر دیده می شود که در طبیعت علاوه بر تغییرات عمدتا هدفخوان، تغییرات هدف ستیز نیز صورت می گیرند که برای توسعه ارگانیسم ها زیانبارند.

  • (دیس تله ئولوژی ها)

۶

  • اگر داروین پدیده هدفخوانی را ناشی از انتخاب طبیعی می داند و برای تغییرات تصادفی ارگانیسم ها اهمیت نسبتا بزرگی قائل می شود، اما هنوز توضیح عمیقتر علل ارگانیکی هدفخوانی که خصلت قانونمند آن را تعیین می کنند، همچنان بی پاسخ باقی می ماند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) روشنفکریت (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· روشنفکریت یک مفهوم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است که در برگیرنده قشر اجتماعی ئی است که اعضایش به طور حرفه ای به کار فکری مشغولند:

الف

· دانشمندان

ب

· پزشکان

پ

· آموزگاران

ت

· هنرمندان

ث

· مهندسین و الی آخر.

۲

· روشنفکریت یک قشر اجتماعی است.

۳

· روشنفکریت اما یک طبقه اجتماعی نیست.

۴

· برای اینکه روشنفکریت در هر فرماسیون اقتصادی ـ جامعتی از کسانی تشکیل می یابد که تعلقات طبقاتی مختلف دارند و نقش مستقلی در سیستم تولیدی مربوطه به عهده ندارند.

۵

· اهمیت روشنفکریت به ویژه در اثر نقش رشد یابنده علم در نیروهای مولده جامعتی، هر چقدر هم رشد یافته باشد، نمی تواند به دلیل موقعیت اوبژکتیوش (عینی اش) و تمایزمندی عظیمش، نیروی اجتماعی رهبری کننده جامعه باشد.

· (جای پرولتاریا را بگیرد. مترجم)

۶

· تشکیل روشنفکریت، به ویژه به مثابه یک قشر اجتماعی و نقش آن در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی (مبتنی بر تضادهای آشتی ناپذیر) با تضاد میان کار فیزیکی (یدی) و کار فکری در پیوند تنگاتنگی بوده است که مشخصه این جامعه است.

· مراجعه کنید به تضاد میان کار فیزیکی (یدی) و کار فکری

تضاد (ضدیت) میان کار فیزیکی و کار فکری (کار یدی و کار فکری)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12154

پایان

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ه) هوش

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

  • هوش مفهومی پسیکولوژیکی (روان شناسی) است که در برگیرنده لیاقت های فکری انسان است:

۱

  • تحرک فکری

۲

  • لیاقت تفکر

۳

  • لیاقت قضاوت و غیره.

پایان

خودآموز خوداندیشی (بخش هشتادم)

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)

۷۹۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13364

۷۹۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13372

۷۹۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13381

۷۹۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13393

۷۹۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13397

۷۹۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13399

۷۹۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13403

۷۹۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13407

۷۹۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13415

۸۰۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13421

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تله ئولوژی (هدف گزاری، تعیین هدف) (۷)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر یوهانا شرام

برگردان

شین میم شین

۱۰

تله ئولوژی و فلسفه ماتریالیستی

  • فلسفه ماتریالیستی توضیح تله ئولوژیکی جهان را همواره رد کرده و به جستجوی پیوندهای عینی در طبیعت پرداخته است.

تله ئولوژی و دموکریت

  • بدین طریق بود که دموکریت در مقابل «علت غائی» تله ئولوژیکی، علیت را به مثابه تنها راه توضیح طبیعت مطرح می کند.

  • مراجعه کنید به اصل علیت (علت و معلول)

اصل علیت

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8401

پایان

تله ئولوژی و اپیکور و لوکرتس

  • اپیکور، لوکرتس و دیگر فلاسفه ماتریالیست در نظریات ضد تله ئولوژیکی خویش به دموکریت می پیوندند.

۱۱

تله ئولوژی و ماتریالیسم مکانیکی

  • ماتریالیسم مکانیکی قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی با تکیه بر دستاوردهای علوم طبیعی، طرز نگرش تله ئولوژیکی را قاطعانه رد می کند.

تله ئولوژی و کوپرنیک

  • کوپرنیک جهانتصویر زمین ـ مرکزی (ژئوسانتریسم) تئولوژی را در هم می شکند و پیدایش حرکت زمین را به طور طبیعی توضیح می دهد.

تله ئولوژی و گالیله و غیره

  • گالیله، دکارت، بیکن، لومونوسف، اویلر، لاپلاس، ولف و دیگران با توسعه علوم طبیعی، سهم تعیین کننده ای در غلبه بر طبیعت نگری تله ئولوژیکی ادا می کنند و به بررسی اشتراط علی پدیده های طبیعی می پردازند.

تله ئولوژی و اسپینوزا

  • اسپینوزا مؤکدا خاطر نشان می شود که تله ئولوژی بر آنتروپومورفیسم، بر انتقال اصول کردوکار انسانی بر موجود روحی هدفگذار متکی است.

تله ئولوژی و هولباخ

پل هنری تیری د هولباخ

(۱۷۲۳ـ ۱۷۸۹)

از متفکران رادیکال قرن هجدهم

از همکاران دید رو و دآلمبر

از مؤلفین دایرة المعارف (۳۵ جلدی)

آته ئیست

دترمینیست

ماتریالیست

  • هولباخ نیز به همان سان به استدلال مخالفت خود با تله ئولوژی می پردازد.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۰۰)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

به رغبت، بکش بار هر جاهلی

که افتی به سر وقت صاحبدلی

معنی تحت اللفظی:

داوطلبانه برای هر جاهلی حمالی کن تا شاید به صاحبدلی برخورد کنی.

جهان مادی،

در فلسفه سعدی و بعدها حافظ،

بی قانونمند و لذا غیرقابل شناخت است.

انسان

به نظر سعدی

تنها قادر به شناخت ظاهر (نمود) چیزها، پدیده ها و سیستم ها ست.

صدها سال بعد

فیلسوف بزرگی به نام کانت

در اروپا

همین نظر سعدی را تحت عنوان فنومنونالیسم (نمودگرایی) نمایندگی خواهد کرد.

چیزی وجود ندارد که در فلسفه سعدی وجود نداشته باشد.

به نظر سعدی

ماهیت (بود) چیزها

فقط برای خالق آنها قابل شناخت خواهد بود:

چه دانند مردم، که در جامه کیست

نویسنده داند، که در نامه چیست.

معنی تحت اللفظی:

کسی جز نویسنده نامه، از محتوایش خبر ندارد.

کسی هم از باطن افراد خبر ندارد.

حافظ

حتی

شناخت ظاهر چیزها، پدیده ها و سیستم ها

را

انکار می کند.

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۱۶)

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی

تاریخ

پدیداری چند بُعدی است.

در این مورد در جامعه ‏شناسی سه نظر عمده وجود دارد.

نظر دوم

معتقد است

که

جامعه و تاریخ

اساساً

توسط عوامل ذهنی و فرهنگی

- مانند جهان‏بینی فلسفی و سیاسی یا مذهب و هنر و یا سیاست و نظام قانونی -

تعیین می شود.

چنین نظری راجع به جامعه و تاریخ وجود ندارد.

آنچه که وجود تز موسوم به درک ایدئآلیستی تاریخ است

که

ضد تز موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ است.

ضمنا

این تز

تز سوبژکتیو (ذهنی) صرف نیست.

درک ایدئالیستی تاریخ

به تفسیر ایدئالیستی مناسبات اجتماعی و توسعه تاریخی جامعه اطلاق می شود.

همان طور که ما در جهان بینی ایدئالیستی میان جهان بینی ایدئالیستی ـ عینی و جهان بینی ایدئالیستی ـ ذهنی تفاوت می گذاریم،

در رابطه با درک ایدئالیستی تاریخ نیز باید میان درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ و درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ تفاوت قائل شویم:

الف

درک ایدئالیستی عینی تاریخ

کلیه تئوری هائی که نیروهای تعیین کننده جامعه و توسعه تاریخی را در اصولی جستجو می کنند که در خارج از روند زندگی اجتماعی انسانها قرار دارند،

به درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ تعلق دارند:

مثلا

کلیه تعالیم اجتماعی کاتولیکی

تاریخ سازی های تئولوژیکی ـ غیبگویانه توینبی و امثالهم

ساختارگرائی فلسفی

فرم های مدرن درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ محسوب می شود.

ب

درک ایدئالیستی ذهنی تاریخ

کلیه تئوری هائی که مناسبات اجتماعی و توسعه تاریخی را بر مبنای نظرات و یا تصمیمات سوبژکتیو افراد منفرد و یا بر مبنای آرزوها، ارزیابی ها و بافت های هنجاری گروه ها و افراد توضیح می دهند،

به درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ تعلق دارند.

درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ گرایش غالب را در جامعه شناسی بورژوائی معاصر تشکیل می دهد.

تئوری های اجتماعی پوزیتیویستی نیز که مدعی بیطرفی فلسفی اند و خود را نه ماتریالیست و نه ایدئالیست قلمداد می کنند،

در حقیقت در موضع پذیرش مسکوت تئوری های ایدئالیستی و چه بسا ایدئالیستی ـ ذهنی جامعه و تاریخ قرار دارند.

تئوری های ناتورالیستی

(از جمله تئوری های بیولوژیستی و جغرافیائی)

به نحوی از انحا در موضع ایدئالیستی ـ ذهنی درک تاریخ قرار می گیرند.

باید یاد آور شد که میان درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ و درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ

دیوار چین (مرزهای مطلق)

وجود ندارد، بلکه آندو در یکدیگر نفوذ می کنند.

در مغایرت با توسعه فلسفه به طورکلی،

که از آغاز نظریات ماتریالیستی و ایدئالیستی وجود داشته اند و مبارزه میان آن دو جاری بوده است،

تئوری فلسفی جامعه و تاریخ تا تشکیل مارکسیسم تحت سلطه بلامنازع تئوری های ایدئالیستی بوده است.

کلیه تلاش های به عمل آمده برای ارائه درک ماتریالیستی در باره پدیده های اجتماعی ـ تاریخی ناپیگیر بودند و در ایدئالیسم گیر کرده بودند.

سلطه بلامنازع ایدئالیسم بر عرصه تئوری اجتماعی ما قبل مارکس

علل اجتماعی داشته است.

درک ماتریالیستی تاریخ

تنها زمانی توانست تشکیل یابد

که

پیدایش جامعه سرمایه داری،

منشاء تغییرات جامعتی را

(یعنی شیوه تولید را)

به وضوح نشان داد و با پرولتاریا، طبقه اجتماعی ئی پا به عرصه وجود نهاد که کشف پیوندهای جامعتی واقعی، کشف روندهای توسعه جامعتی و توسعه همه جانبه نیروهای خلاق توده های زحمتکش با منافعش انطباق بی چون و چرا داشت.

در تئوری عمومی جامعه و تاریخ کنونی،

در خارج از حیطه مارکسیسم ـ لنینیسم نیز درک ایدئالیستی تاریخ حکمفرما ست.

درک ایدئالیستی تاریخ امروزه به ابزار مهم ایدئولوژیکی و جهان بینانه بورژوازی امپریالیستی بر ضد سوسیالیسم و جنبش کارگری انقلابی و پیشرفت اجتماعی بدل شده است.

درک ایدئالیستی تاریخ در کلیه مظاهر خود نه به درد توضیح و پیش بینی روندهای جامعتی می خورد و نه به درد تدوین برنامه مستدل علمی و انقلابی مبارزه به خاطر سوسیالیسم.

درک ایدئالیستی تاریخ

با معارف علوم و با تجارب و مطالبات مبارزه به خاطر سوسیالیسم نا سازگار است.

مراجعه کنید

به

ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، تفکر تاریخی.

ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10544

ماتریالیسم تاریخی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12934

پایان

تفکر تاریخی

(جهانتصویر تاریخی)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13275

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تمامیت ارضی

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • تمامیت ارضی به خدشه ناپذیری (دست نخورده مانی) اقلیم (خطه) هر دولت اطلاق می شود.

۲

  • قانون تمامیت ارضی هر دولت و مکلفیت دول دیگر به احترام بدان، محتوای اصول اساسی الزامی (اصل ممنوعیت تجاوز و اصل برابری مستقل دول) حقوق ملل دموکراتیک معتبر العام را تشکیل می دهد.

  • (ماده ۲ اصل ۱ و ۴ منشور سازمان ملل و اعلامیه بیست و پنجمین مجمع عمومی ملل متحد در ۲۴ اکتبر سال ۱۹۷۰ راجع به روابط دوستانه دول و همکاری میان آنها.)

۳

  • قانون اساسی مربوط به خدشه ناپذیری حقوق مللی تمامیت ارضی هر دولت به ویژه به شرح زیر است:

الف

  • هیچ دولتی حق تهدید تمامیت ارضی دولت دیگر را و تجاوز بر تمامیت ارضی دولت دیگر را ندارد.

ب

  • هیچ دولتی حق خدشه وارد اوردن بر سرحدات دولتی موجود و یا شروع مشاجرات بر سر سرحدات دولتی ندارد.

پ

  • اقالیم هیچ دولتی نباید مورد اشغال نظامی و یا تسخیر و تصاحب توسط دولت دیگرقرار گیرد.

  • اقالیمی که نتیجه تهدید و یا تجاوز بوده اند.

۴

  • مکلفیت کلیه دولت ها به احترام به تمامیت ارضی همدیگر شالوده ای برای همزیستی مسالمت آمیز دولت های متعلق به نظامات جامعتی متفاوت است.

  • مراجعه کنید به همزیستی مسالمت آمیز

همزیستی مسالمت آمیز

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5411

۵

  • به همین دلیل این مکلفیت در بسیاری از اعلامیه های موافقت های دو جانبه و یا چند جانبه به وضوح به رسمیت شناخته شده و تصویب شده است.

۶

  • بی اعتنایی به تمامیت ارضی دول دیگر، خدشه وارد آوردن بر تمامیت ارضی دول دیگر با اعمال زور نظامی، اشغال و انضمام خاک دول دیگر و یا با عبور از سرحدات دول دیگر و یا با ورود غیر مجاز به حریم هوایی آنها از تشبثات مکرر سیاست امپریالیستی اند.

۷

  • این تشبثات امپریالیستی اما با مقاومت هر چه نیرومندتر و مؤثرتر نیروهایی مواجه می شوند که خواهان پیشبرد اصول اساسی مکلف ساز حقوق ملل اند.

پایان

درنگی در پیشگفتاری از مسعود امیدی بر «رفرم یا انقلاب» از روزا لوکزمبورگ

رفرم یا انقلاب

از دیدگاه رزا لوکزامبورگ

نویسنده :
الیزابت شولته

برگردان :
مسعود امیدی

درنگی

از

یدالله سلطانپور

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13375

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13378

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13383

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13386

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13390

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13394

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13398

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13406

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13417

پایان

درنگی در پیشگفتاری از مسعود امیدی بر «رفرم یا انقلاب» از روزا لوکزمبورگ (۹) (بخش آخر)

رفرم یا انقلاب

از دیدگاه رزا لوکزامبورگ

نویسنده :
الیزابت شولته

برگردان :
مسعود امیدی

درنگی

از

یدالله سلطانپور

همانطور که گفته شد،

مسعود امیدی

تفاوت رفرم با رفرمیسم را نمی داند.

روی دیالک تیک رفرم و انقلاب و تفاوت رفرم با رفرمیسم باید کار کرد.

در دیالک تیک رفرم و انقلاب

نقش تعیین کننده در تحلیل نهایی از آن انقلاب است.

بدون اینکه رفرم هیچ واره باشد.

برای درک دقیق دیالک تیک رفرم و انقلاب، بهتر است که با دیالک تیک کمیت و کیفیت

آشنا شویم:

مشخصه تغییرات کمی

تدریجی بودن آنها

از سویی

و

در چارچوب کیفیتی بودن آنها ست.

مثال:

کتری پر از آب را روی آتش بگذارید و حرارت دهید.

دمای آب کتری

به تدریج افزایش می یابد، ولی کیفیت (مایعیت) آن تغییر نمی یابد.

پس از رسیدن تغییرات کمی (دمای آب) به حد عینی (۱۰۰ درجه سانتیگراد تحت فشار جو)

تغییرات کمی متوقف می شود

و

به طور جهشی و ناگهانی

تحول کیفی صورت می گیرد.

آب مایع تغییر کیفی می دهد و گازی شکل (بخار) می گردد.

اوولوسیونیسم

این تغییرات کمی را مطلق می کند و تحول کیفی را منکر می شود.

مراجعه کنید

به

اوولوسیون و اوولوسیونی و اولوسیونیسم

اوولوسیون

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10456

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10469

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10489

پایان

اوولوسیونی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10512

پایان

اوولوسیونیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10574

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10522

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10546

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10552

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10559

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10573

پایان

ضد دیالک تیکی اوولوسیون، روولوسیون (انقلاب) و ضد دیالک تیکی اوولوسیونیسم، روولوسیونیسم است.

تغییرات اوولوسیونی

به

تحول کیفی سیستم مربوطه منجر نمی شوند، ولی برای تحول کیفی سیستم مربوطه الزامی و صرفنظر ناپذیرند.

رفرمیسم

مبلغ و منادی و مدافع تغییرات اوولوسیونی تدریجی و حفظ سیستم و کیفیت جامعتی مربوطه است.

در دوره رونق اقتصادی

دستمزد کارگران افزایش می یابد، ساعات کار کم و بیش کاهش می یابد و قیمت کالاهای حیاتی کاهش می یابد

تا

در دوره رکود اقتصادی و بحران

سیر معکوس پیدا کند.

سیستم جامعتی

اما

همیشه همان می ماند.

این بدان معنی است

که

رفرم ها

گهی به نفع زحمتکشان و گاه به ضرر آنها ست.

همین رفرم ها

اما

همیشه به نفع بورژوازی است.

این اما از سوی دیگر بدان معنی است

که

رفرم ها

تابع سیستم و حاکیمت طبقاتی مربوطه اند.

ماهیت طبقاتی رفرم ها در جامعه سرمایه داری با ماهیت طبقاتی رفرم ها در جامعه سوسیالیستی از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

رفرم ها در جامعه سوسیالیستی در تحلیل نهایی به نفع کارگران و دهقانان و روشنفکران خلقی اند.

از این رو، رفرم را باید در تبعیت از حاکمیت طبقاتی (طبقه حاکمه) ارزیابی کرد.

رفرم

هم

می تواند در خدمت انقلاب و طبقه انقلابی باشد و هم در خدمت ارتجاع و طبقه مرتجع.

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۷۳)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/11/blog-post_26.html

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۷۹۹)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

به رغبت، بکش بار هر جاهلی

که افتی به سر وقت صاحبدلی

معنی تحت اللفظی:

داوطلبانه برای هر جاهلی حمالی کن تا شاید به صاحبدلی برخورد کنی.

سعدی

در این بیت شعر،

بر اساس احکام درست، علمی و عقلی قبلی

نتیجه عجیبی می گیرد و همه خوش بینی های ما را نقش بر آب می سازد.

او ظاهرا به امکان تفکیک لعل از انبوه سنگریزه و شن باور ندارد.

شب سعدی

ظاهرا

شبی ابدی و همیشه ظلمانی است.

شب سعدی

ظاهرا

سحر نمی شود.

از این رو توصیه می کند که برای بازیابی لعل گمشده هر سنگی را به خانه ببر!

بار هر جاهلی را بکش، به امید اینکه به صاحبدلی برسی!

در جهان بینی سعدی،

نه تنها انسان قدرت تمیز لعل از سنگ، صاحبدل از جاهل را ندارد، بلکه لعل با سنگ و شن و صاحبدل با جاهلان چنان در هم آمیخته، که تمیز آنها اصولا ممکن نیست.

ملکزاده

همه سنگ و شن سنگلاخ را به قصر خود خواهد برد، ولی به بازیابی لعل موفق نخواهد شد.

او فقط بدان دل خوش خواهد داشت که لعلش در انبوهه خروارها سنگ و شن قرار دارد.

این دعوی سعدی

بهترین تعریف برای ندانمگرائی است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تله ئولوژی (هدف گزاری، تعیین هدف) (۶)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر یوهانا شرام

برگردان

شین میم شین

۹

تله ئولوژی در علوم طبیعی (علم الاشیاء)

۱

  • نظریات تله ئولوژیکی نه تنها در فلسفه، بلکه همچنین در علوم طبیعی و به ویژه در علوم مربوط به طبیعت آلی (ارگانیک) نقش بزرگی بازی می کنند.

۲

  • مشخصه علوم طبیعی در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی عبارت از این است که آن به «عالی ترین اندیشه عام، که هدفخوانی پدیده های طبیعی بود، روی می آورد.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۳۱۵)

۳

  • لینه که نماینده تله ئولوژی ماورای تجربی (ترانسندنت) بوده، اعلام می دارد که «تعداد انواع به همان اندازه است که خالق خردمند در آغاز خلق کرده است.»
  • (لینه، «انواع گیاهان»)

۴

جان باپتیست لامارک

(۱۷۴۴ ـ ۱۸۲۹)

گیاه شناس و جانورشناس بزرگ فرانسوی

بانی مفهوم بیولوژی

نماینده تئوری تکامل

  • حتی خود لامارک به پیروی از لایب نیتس سمت عمومی روند تکامل را بر بنیان نظام طبیعی مقرر از سوی خالق توضیح می دهد.
  • اما همزمان برای «آماج های درونی» به صورت فاکتورهای روانی، مثل غرایز، آرزوها و غیره در تکامل ارگانیسم حیوانات عالی تر، نقش بزرگی قائل می شود.

۵

  • امروزه تله ئولوژی در عرصه بیولوژی قاطع ترین نمایندگان خود را در نئوویتالیسم دارد که بر مبنای انتله شی ارسطوئی به اصل فکری فرم ساز، به نیروی آماجگرا اعتقاد دارد که در اندام ها (ارگانیسم ها) در کار است و در طبیعت جامد کاره ای نیست.
  • (دریش، فایرآبند، کنراد ـ مارتیوس)

  • مراجعه کنید به ویتالیسم

ویتالیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4899

۶

  • نظریات تله ئولوژیکی امروزه ضمنا در علم تاریخ، اتیک (اخلاق) و استه تیک بورژوائی نیز نمایندگی می شوند.

  • مراجعه کنید به اتیک، اخلاق، استه تیک

اتیک

(علم الاخلاق)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11474

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11482

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11487

پایان

استه تیک

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13413

ادامه دارد.