خود آموز خود اندیشی (۹۹۶)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

بگفتا:

«سرت، گر ببرد به تیغ؟»

بگفت:

«این قدر نبود از وی دریغ

مرا خود ز سر نیست، چندان خبر

که تاج است بر تارکم یا تبر.»

معنی تحت اللفظی:

حریف از گدا زاده پرسید:

«اگر پادشا زاده سرت را به شمشیر بسپارد، چه خواهی کرد؟»

گدا زاده گفت:

«سرم هم فدای او.

برای من فرقی ندارد که او تاج بر سرم نهد و یا با تبر سرم را از تنم جدا سازد.»

از چنین «عاشقی»،

تفاله ای بیش باقی نمی ماند.

تفاله ای که برای خود حتی ارزش له شدن زیر چکمه های ارباب را قائل نمی شود.

چنین تربیتی هدف ایدئولوژیکی ـ طبقاتی سعدی و حافظ است:

یک ام روز بر بنده ای دل بسوخت

که می گفت و فرمانده اش می فروخت:

«تو را بنده از من به، افتد هزار

مرا چون تو نبود خداوندگار.»

معنی تحت اللفظی:

دلم به حال برده ای که اربابش او را می فروخت، سوخت.

چون برده به اربابش می گفت:

«برده فراوان است و تو به آسانی می توانی بخری.

ولی قحط ارباب برده داری از قماش تو ست.»

سعدی در این دو بیت شعر،

دیالک تیک بنده و (۱)

را

به شکل دیالک تیک عاشق و (۲) بسط و تعمیم می دهد و آن را به شکل دیالک تیک هیچ و (۳) مسخ و مثله و مخدوش می سازد.

سعدی در این دو بیت، دیالک تیک بنده و بنده دار را به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق بسط و تعمیم می دهد و آن را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز مسخ و مثله و مخدوش می سازد.

بنده از اینکه خداوندگارش عوض شود،

زار زار گریه می کند و ابلهانه ترین ادعا را بر زبان می راند:

تو هزاران بنده بهتر از من می توانی بخری،

ولی من هرگز خداوندگاری مثل تو نخواهم یافت.

بنده ای که هنوز بنده داران دیگر را تجربه نکرده،

چگونه می تواند چنین ادعائی را بر زبان راند؟

این کلام بنده نیست.

این کلام خود سعدی است که ایده ئولوگ اشراف بنده دار و فئودال است.

این کلام ایدئولوگ سرسپرده نظام جامعتی بنده داری و فئودالی است.

بنده باید آن را ازبر کند و موقع فروشش به خداوندگارش بگوید.

ننگین ترین و خشن ترین نظام جامعتی را بهتر از این نمی توان تزیین، تجلیل، تحسین و توجیه کرد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حوزه پژوهی

برگردان

شین میم شین

۱

· حوزه پژوهی به مرحله عمده و برجسته سازی روند پژوهش سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) اطلاق می شود.

۲

· حوزه پژوهی به میدان بررسی اجتماعی ئی اطلاق می شود که در مطابقت با آماج بررسی و نقطه نظرات آماری انتخاب می شود و در آن حوزه، موضوع بررسی مورد پژوهش قرار می گیرد.

۳

· مراحل حوزه پژوهی به شرح زیرند:

الف

تعلیم کلکتیو بررسی

۱

· توضیح نیت پژوهشی

۲

· نمایش (نشان دادن عملی) متد های (اسالیب. احسان طبری) مورد استفاده

۳

· اجرای آزمایشات متدیکی (اسلوبی)

· مراجعه کنید به متد، آزمایش متدیکی

متد

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9155

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7346

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3932

ب

پیش بررسی

پ

ارزیابی بینابینی

ت

بررسی اصلی

ث

بررسی پایانی

ج

تدارک مواد مربوط به داتاهای تجربی

پایان

وجود و شعور (۴۹)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۲

روانی به مثابه فکری

ادامه

۴۵

  • روند شناخت جامعتا سازمان یافته بشر، سیستم علوم پدید آمده در توسعه تاریخی، برای افراد به مثابه اوبژکت از آن خود کردن (به مثابه موضوع فراگیری و هضم و جذب) عرض اندام می کند.

۴۶

  • در فراورده های (محصولات) کردوکار روانی و معرفتی، گذار از حوزه روانی به مثابه موضوع پژوهش پسیکولوژیکی به حوزه محتوای فکری دانش، یعنی دانش مته متیکی، فیزیکی و غیره صورت می گیرد (و این فکری به معنی واقعی کلمه است).

۴۷

  • در فراورده های (محصولات) کردوکار روانی و معرفتی، جوانب معینی از وجود انعکاس می یابند که در ورای (در خارج از) کردوکار معرفتی و مستقل از کردوکار معرفتی وجود دارند.

۴۸

  • این بدان معنی است که کردوکار روانی، انعکاس واقعیت عینی است و یا به عبارت دیگر، کردوکار روانی، در نتیجه نهایی با فراورده هایش (با نتایجش) به چیزی کیفیتا دیگر، به چیزی خاص مبدل می شود.
  • به دانش مته متیکی، فیزیکی و غیره از این و یا آن جانب خواص وجود مبدل می شود.

۴۹

  • ماهیت به اصطلاح پسیکولوژیسم که هسته اصلی ایدئآلیسم ذهنی است، متشکل از آن است که آن به این تز بنیادی بی اعتنا ست و محتوای فکری ـ عینی دانش را به تفکر فردی تقلیل می بخشد و این را فقط در وابستگی اش به مراحل متوالی روند معرفتی (روانی) می بیند که به این شناخت منجر شده است.

۵۰

  • پسیکولوژیسم اما به وابستگی متقابل محتوای عینی شناخت افکار که منعکس کننده قانونمندی واقعیت عینی اند، بی اعتنا ست.

۵۱

  • در نتیجه ی وابستگی معارف به وجود و وابستگی متقابل عرصه های مختلف دانش، محتوای معارف از نقطه نظر معینی مستقل از سوبژکت می گردد.

۵۲

  • اینها ریشه های معرفتی ـ نظری افلاطونیسم اند.

  • مراجعه کنید به افلاطونیسم

افلاطونیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8540

پایان

۵۳

  • افلاطونیسم به مثابه فرم کلاسیک ایدئالیسم به اصطلاح عینی پا به صحنه تاریخ می نهد.

۵۴

  • اینها علاوه بر آن، ریشه های معرفتی ـ نظری هر ایدئآلیسم عینی اند که ایده ها را ایزوله (مجزا) می کند و محتوای فکری دانش را از فاکت های حسی موجود جهان مادی مجزا می سازد و اینها را همزمان در مقابل سوبژکت شناسنده و کردوکار فکری او قرار می دهد.

(از انجا که ایدئالیسم عینی

محتوای فکری دانش را از کردوکار معرفتی،

یعنی از کردوکار روانی سوبژکت

ایزوله می کند،

به صورت به اصطلاح آنتی پسیکولوژیسم (ضد پسیکولوژیسم) جلوه گر می شود که بسان به اصطلاح پسیکولوژیسم یک نقطه مرکزی ایدئالیسم ذهنی است.)

ایدئالیسم

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13034

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13039

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13046

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13047

پایان

۵۵

  • مواضع هم ایدئالیسم عینی و هم ایدئالیسم ذهنی (و در تحلیل نهایی آنتی پسیکولوژیسم و پسیکولوژیسم نیز) به الترناتیو (بدیل) غلطی گره خورده اند:
  • بنا بر آن مواضع، محتوای دانش، یا عینی است، یعنی در ورای (در خارج از) کردوکار معرفتی سوبژکت وجود دارد و یا فراورده (محصول) کردوکار معرفتی سوبژکت است، یعنی سوبژکتیو است.

۵۶

  • در واقع اما بدون کردوکار معرفتی سوبژکت، ایده ها، مفاهیم و معارف (شناخت ها، دانش ها) تشکیل نمی یابند.

۵۷

  • این حقیقت امر، اما عینیت آنها (ایده ها، مفاهیم و معارف) را مستثنی نمی دارد (مانع عینی بودن انها نمی شود.)

۵۸

  • پیش شرط عینیت ایده ها و مفاهیم و معارف و دانش، این نیست که آنها بدون کردوکار معرفتی بشر پدید می آیند.

(عینیت ایده ها و مفاهیم و معارف و دانش

به این دلیل است که آنها نتیجه انعکاس چیزهای عینی در آیینه ضمیر بشرند.

مترجم)

۵۹

  • کل دانش فکری، هم به معنی انعکاس وجود است و هم نتیجه کردوکار معرفتی سوبژکت است.

(برای اینکه پیش شرط شناخت چیزی،

انعکاس آن در آیینه ذهن و ضمیر بشر است.

شنااخت چیزهای هستی

سوبژکتیو و دلبخواهی و ارادی نیست.

بدون کار کردن بر روی چیزی، بدون کلنجار عملی و نظر یا کسی و یا چیزی،

شناخت او و ان محال است.

شناخت

عملا

نتیجه کار است.

کاری که دیالک تیکی از کار فیزیکی و فکری است.

مترجم)

۶۰

  • هر مفهوم علمی، هم کنستروکسیون (داربست) فکری اصلی است و هم انعکاس وجود مثلا واقعیت عینی است.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۸۹)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/06/blog-post_44.html

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کار مشخص

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کار مشخص به مثابه کردوکار هدفمند و مفید، موجد (ایجاد کننده) مشخصه کیفی کالا، یعنی ارزش مصرف است.

۲

  • کار مشخص که به کمک وسایل کار، موجب تشکیل ارزش مصرف از موضوعات کار برای مصرف فردی و یا برای مصرف تولیدی می شود، ارزش وسایل تولید را که در روند تولید کالای مربوطه به خدمت گرفته شده اند، به فراورده جدید منتقل می کند.

۳

  • بنابرین، کار مشخص کار ناقل ارزش و یا کار حاوی ارزش (ارزش بر و یا ارزش دار) است.

۴

  • انواع مختلف کار مشخص از نقطه نظرهای زیر با هم تفاوت دارند:

الف

  • از نقطه نظر اهداف شان

ب

  • از نقطه نظر سازمان یابی شان

پ

  • از نقطه نظرتکنولوژی شان

ت

  • از نقطه نظر وسایل کار مربوطه شان

ث

  • از نقطه نظر نتایج شان

۵

  • به عنوان مثال، کار مشخص کارگر کارخانه شیمی با کار مشخص کارگر کارخانه ماشین سازی تفاوت دارد.

۶

  • کار مشخص که اثر مفیدش، مولدیت کار است، منبع و سرچشمه ثروت شیئی جامعه است.

پایان

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۶۳)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىٰ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ ۗ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾
[ آل عمران: ۱۸۳]

کسانی که گفتند: «خداوند با ما عهد و پیمان بسته، که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم، تا برای ما قربانیی بیاورد که آتش (= صاعقه آسمانی) آن را بخورد»، بگو:

« قطعاً پیامبرانی پیش از من، برای شما آمدند با معجزه ها و دلایل روشن، و آنچه را گفتید، (برای شما آوردند) پس اگر راست می گویید چرا آنها را کشتید؟!»

ظاهرا پیروان ادیان دیگر برای گرویدن به اسلام

از کریم معجزه می خواهند.

کریم اما به عوض اعجاز و اثبات نبوت خود،

آنها را به پیامبرکشی متهم می کند.

این یکی از ترفندهای «استدلالی» کریم است.

کریم

حمله را بهترین فرم دفاع می داند.

بدین طریق

چندان گرد و خاک به پا می شود که درخواست خلایق به کلی فراموش می شود.

خلایق بینوا

به عوض دریافت اعجاز، باید خود را تبرئه و معصومیت خود را اثبات کنند و این کار ساده ای نیست.

﴿فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ﴾
[ آل عمران: ۱۸۴]

پس اگر تو را تکذیب کردند، (غمگین مباش) پیامبرانی (هم) که پیش از تو، دلایل روشن، و نوشته ها و کتاب روشن آورده بودند، تکذیب شدند.

کریم

در این آیه هم

در رابطه با تکذیب خود توسط خلایق،

همان ترفند «استدلالی» قبلی را به خدمت می گیرد:

قاعده این است که خلایق همیشه انبیاء را تکذیب کنند.

پس تکذیب کریم هم استثنائی نیست.

پس دلیلی برای اثبات حقیقت احکام خود و حقانیت خود نیست.

ترفند بدی نیست.

﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۖ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾
[ آل عمران: ۱۸۵]

هر کس چشنده (طعم) مرگ است، و همانا روز قیامت پاداشهایتان را بطور کامل به شما داده می شود، پس هر که از آتش (دوزخ ) دور داشته شد، و به بهشت در آورده شد، قطعاً رستگار شده است.

و زندگی دنیا چیزی جز مایه فریب نیست.

در این آیه

تحقیر زندگی مادی و تجلیل مرگ صورت می گیرد.

زندگی واقعی دنیوی

فریبی جا زده می شود تا زندگی کذایی و واهی پس از مرگ، اصیل و حقیقی جا زده شود.

همین تحقیر کنندگان حیات

شیره حیات را تا آخرین قطره می نوشند.

حتی با دختربچگان جفتگیری می کنند.

دیالک تیک تحقیر حیات و تجلیل ممات

فقط برای تحمیق دیگران است تا به هوای پاداش های نسیه الهی

بکشند و کشته شوند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کونکوردات

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کونکوردات به موافقت نامه، قرارداد و امثالهم بین دول منفرد و واتیکان اطلاق می شود.

۲

  • موافقت های تبیین یافته در کونکوردات و مسائل مطروحه در آن، شامل حال امور دولتی، کلیسایی و غیره می شوند که مورد علاقه دو جانبه اند.

۳

  • کونکورداتی که قبل از سال ۱۹۴۵ میان رایش آلمان و دول منفرد و واتیکان منعقد شده است، پس از شکست امپریالیسم فاشیستی آلمان و تسلیم بی قید و شرطش در جنگ جهانی دوم در جمهوری آلمان دموکراتیک فاقد هر گونه اعتبار حقوقی است و قابل کاربست در مناسبات دولت و کلیسای کاتولیک نیست.

پایان

وجود و شعور (۴۸)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۲

روانی به مثابه فکری

۲۴

  • تصاویر (مفاهیم، ایده ها) اما یکسان با اشیاء (موضوعات مربوطه شان) نیستند.

الف

  • اولا چون آنها هرگز با آنالیز و سنتز، با تجرید و تعمیم، که به کمک شان، تفکر، به شناخت همواره همه جانبه تر و عمیقتر موضوع مربوطه پیش برده می شود، کل غنای بی پایان محتوای مربوطه را و تمامی درونمایه مربوطه را در اختیار ندارند.

ب

  • ثانیا چون آنها محتوای آغازین را، یعنی محتوای محسوس بی واسطه موجود را در روند شناخت تغییر نمی دهند.

۲۵

  • این حقیقت امر که ایده و شیئ محسوس موجود بر هم منطبق نمی شوند، تقطه آغازین (آغازگاه) و دلیل ظاهری لازم برای مجزا و منفصل سازی ایده از چیز مربوطه را تشکیل می دهد.

۲۶

  • رابطه تصویر و یا ایده با سوبژکت در پیوند تنگاتنگی با مسئله رابطه تصویر با شیئ (موضوع مربوطه) و ایده با چیز قرار دارد.

۲۷

  • بر مجزا و منفصل سازی تصویر و یا ایده نیز باید در این رابطه غلبه شود:

الف

  • ایده ها (مفاهیم) بدون کردوکار معرفتی سوبژکت تشکیل نمی یابند.

ب

  • تصویر در ورای (در خارج از) انعکاس جهان، در ورای واقعیت عینی و در ورای سوبژکت وجود ندارد.

پ

  • ضمنا مسئله رابطه تصویر و یا ایده با اوبژکت مربوطه و مسئله رابطه آنها با سوبژکت، مسئله واحدی است.

ت

  • مسئله جایگاه و نقش تصویر (ایده) در تأثیر متقابل سوبژکت با جهان اوبژکتیو (عینی) است.

۲۸

  • انفصال (مجزاسازی) نسبی ایده ها از چیزها، انفصال (مجزاسازی) محتوای شناخت از وجود محسوس موجود در پیوند با آن است که ایده ها در کردوکار معرفتی سوبژکت به برکت انالیز و سنتز و به برکت تجرید و تعمیم، تشکیل می یابند.

۲۹

  • یعنی در کردوکاری تشکیل می یابند که داتاهای امپیریکی (تجربی) تغییر می یابند.

۳۰

  • داتاهای امپیریکی ئی که در آنها اوبژکت های واقعیت عینی به طور بی واسطه نمودار می گردند.

۳۱

  • از سوی دیگر، استقلال محتوای فکری شناخت از وجود مشروط می شود.
  • وجودی که محتوای شناخت، انعکاس آن است.

۳۲

  • پیش شرط درک درست رابطه تصاویر، ایده ها، افکار و محتوای فکری شناخت با چیزها و پدیده های محسوس موجود، یعنی با اوبژکت (موضوع) شناخت را درک درست رابطه آنها با سوبژکت تشکیل می دهد.
  • یعنی کردوکار معرفتی سوبژکت تشکیل می دهد.

۳۳

  • ضمنا برعکس، درک درست رابطه محتوای شناخت با کردوکار معرفتی سوبژکت، بدون درک درست رابطه محتوای شناخت با اوبژکت شناخت امکان ناپذیر است.

۳۴

  • اگر یکی از ایندو درست درک نشود، دیگری نیز درست درک نخواهد شد.

۳۵

  • انکار مجزا سازی و منفصل سازی ایدئالیستی فکری از جهان مادی (واقعیت عینی) و انکار در مقابل هم قرار دادن دوئالیستی فکری و جهان مادی (واقعیت عینی) و انکار سوبژکتی که با آن در تأثیر متقابل قرار دارد، استقلال نسبی محتوای فکری شناخت علمی از چیزهای مادی محسوس موجود را و از سوبژکت را، یعنی عینیت محتوای فکری شناخت را مستثنی نمی دارد (مانع استقلال نسبی آنها نمی شود.)

۳۶

  • فراورده های (محصولات، نتایج) کردوکار معرفتی بشری (تصاویر حسی، افکار، ایده ها) با پوشیدن جامه کلام (با کسب عینیت کلامی)، خود به اوبژکت های کار فکری بعدی مبدل می شوند.

(مفهوم با استحاله به واژه و فکر با استحاله به جمله (پوشیدن جامه کلام)

عینیت می یابند.

مفهوم و فکر

چیزهای روحی اند.

سوبژکتیوند.

فقط در عالم ذهن (شعور، ضمیر) وجود دارند.

واژه و جمله اما چیزهای مادی و عینی اند.

روی کاغذ می نشینند، خوانده می شوند، نوشته می شوند، شنیده می شوند.

مورد تأمل قرار می گیرند.

موضوعیت علمی کسب می کنند.

مترجم)

۳۷

  • پیوند و وابستگی متقابل ایده ها و مفاهیم به استقلال نسبی آنها از کردوکار فکری سوبژکت (از محتوای به طور امپیریکی موجود اوبژکت های منفرد) می انجامد.

۳۸

  • در این پیوند، محتوای کردوکار سوبژکتیو شناخت در فرم تحول یافته (تغییر فرم یافته) ای جلوه گر می شود.

۳۹

  • هر حلقه سیستم که در محتوای تحول یافته غنای لایتناهی بالقوه اش اندیشیده می شود، دیگر به مثابه اندیشه فرد عرض اندام نمی کند، بلکه به مثابه اوبژکت (موضوع) آن، عرض اندام می کند.

۴۰

  • بدین طریق، مثلا عددی که در روند فکری پدید می آید، از روابط کمی موجود میان تعدادی از اشیاء پرده بر می دارد، با توجه به سیستم مربوطه به عنوان مثال و سلسله عددی لایتناهی که با آن، هر عدد منفردی با روابط معینی مرتبط است.

۴۱

  • در هر کدام از این روابط بیشمار با مقادیر بی پایان اعداد دیگر هر عددی در کیفیت نوینی عرض اندام می کند.
  • مثلا ۴ به مثابه ۳ + ۱، ۲ + ۲، ۲ * ۲، ۵ ـ ۱‍، ۶ ـ ۲ و الی اخر.

۴۲

  • در این تنوع، هر عدد به برکت تفکر فرد، اوبژکت فکری بی پایانی است.

۴۳

  • سیستمی که در آن، افکار فرد وارد می شوند (و دستخوش تحول می گردند)، یعنی فراورده کردوکار معرفتی فرد، سیستم معارف (شناخت های) علمی است که در جریان توسعه جامعتی ـ تاریخی تشکیل می یابد.

۴۴

  • این سیستم برای تفکر فرد، «واقعیت عینی» ئی است که به مثابه دارایی (مالکیت) جامعتی در اختیار فرد قرار می گیرد.
  • «واقعیت عینی» ئی که مستقل از فرد وجود دارد و باید آن را فرد با کردوکار معرفتی اش از آن خود کند.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۹۵)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

بگفتا:

«سرت، گر ببرد به تیغ؟»

بگفت:

«این قدر نبود از وی دریغ

مرا خود ز سر نیست، چندان خبر

که تاج است بر تارکم یا تبر.»

معنی تحت اللفظی:

حریف از گدا زاده پرسید:

«اگر پادشا زاده سرت را به شمشیر بسپارد، چه خواهی کرد؟»

گدا زاده گفت:

«سرم هم فدای او.

برای من فرقی ندارد که او تاج بر سرم نهد و یا با تبر سرم را از تنم جدا سازد.»

سعدی

در این دو بیت شعر،

دیالک تیک عشق

را

نخست به شکل دیالک تیک گدازاده و پادشازاده بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را به شکل دوئالیسم هیچ و (۱) مسخ و مثله و مخدوش می کند.

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عشق را نخست به شکل دیالک تیک گدازاده و پادشازاده بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز مسخ و مثله و مخدوش می کند.

گدازاده آنچنان تحقیر می شود که از لجن هم بی ارزشتر و خوارتر می شود، آنسان که حتی کسی حاضر به تف کردن بر رویش نمی شود.

این سقوط بشری را می گویند، عشق و در باره اش میلیونها غزل و قصیده و رباعی می سرایند.

گدازاده به بی ارزشی، پوچی و هیچی مطلق خویش رسیده است.

او برای ارتقا دادن شاهزاده کذائی به درجه همه چیز، به انکار (۲) خویش پرداخته است.

او برای ارتقا دادن شاهزاده کذائی به درجه همه چیز، به انکار خویشتن خویش پرداخته است.

گدازاده منکر هویت، ماهیت، حیثیت و شخصیت خویش است.

این را می توان پستی و سقوط مطلق نام داد، که با خود ستیزی شروع می شود و به بیگانه (۳) می انجامد.

این را می توان پستی و سقوط مطلق نام داد، که با خودستیزی شروع می شود و به بیگانه پرستی می انجامد:

از نفرت به خود آغاز می شود و به (۴) به غیر منتهی می شود.

از نفرت به خود آغاز می شود و به عشق به غیر منتهی می شود.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حلاجی اطلاعات (داتاها) (۲) (بخش آخر)

برگردان

شین میم شین

۹

  • ما میان دو فرم از حلاجی اطلاعات تفاوت قایل می شویم:

الف

  • حلاجی اطلاعات مبتنی بر کارت های سوراخدار، معمولا حاوی یک و یا چند سوراخ کننده، دسته بندی کننده، دو برابر کننده، سیستم محاسبه و چاپ کننده است.

ب

  • سیستم باند مغناطیسی حلاجی اطلاعات، بر خلاف حلاجی اطلاعات مبتنی بر کارت های سوراخدار، بنا بر برنامه داده شده بر نوار مغناطیسی (باند پلاستیکی) کار می کند، که حاوی قشری مغناطیسی با مجاری اطلاعاتی بیشمار است.

  • نتیجه حلاجی اطلاعات هر بار به واسطه باند مغناطیسی عرضه می شود که قابل انتقال به ماشین چاپ است.

۱۰

  • حلاجی اطلاعات مکسوبه در هر پژوهش سوسیولوژیکی در مراحل زیر صورت می گیرد:

الف

کدگذاری

۱

  • اطلاعات مکسوبه مربوط به هر مشخصه بنا بر اصول نظری به صورت مقولات، طبقه بندی می شوند و بعد به اعداد کلیدی (ارقام و یا سوراخ ها) مجهز می شوند.

۲

  • بعد به کمک کدگذاری، اطلاعات مکسوبه بر هر کدام از اوراق پرسشی و از آنجا بر کارت های سوراخدار جهت حلاجی ماشینی منتقل می شوند.

ب

حلاجی ماشینی

۱

  • حلاجی ماشینی اطلاعات، که در فرم تابلو چاپ می شود، اولا توالی مطلق (مثلا هر جواب «آری» به هر سؤال) در هر مقوله را، ثانیا توالی نسبی در هر مقوله (در صد) را عرضه می دارد.

۲

  • با طبقه بندی مواد بنا بر دو مشخصه، می توان تابلوهای سهمیه، تشکیل داد (آمار) و پیوند این دو مشخصه را با علائم شناسایی نشان داد.

۳

  • بعد می توان با اوتومات های مناسب (مثلا گاما ۱۰)، به انجام تست های مهم، تجزیه و تحلیل فاکتوری و دیگر عملیات آماری بغرنج پرداخت.

۴

  • برای انجام محاسبات آماری مورد نظر و غیره، در اغلب مراکز محاسبه، برنامه های استاندارد وجود دارند.

  • آن سان که برای محاسبات مشابه البته با اطلاعات متفاوت می توان از آنها استفاده کرد.

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۸۸)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/06/blog-post_65.html

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کونیونکتور (رونق اقتصادی)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • رونق اقتصادی، صفتی برای مرحله رونق (شکوفایی) گردش (سیکل) کاپیتالیستی بحران آمیز است.

  • مراجعه کنید به بحران سیکلی

۲

  • رونق اقتصادی با توجه به نکات زیر تعیین می شود:

الف

  • با توجه به جریان خوب معاملات

ب

  • با توجه به رشد بیشتر تولید

پ

  • با توجه به سرمایه گذاری پایدار

۳

  • رونق اقتصادی و بحران، شاخص (مشخص کننده) خصلت سیکلی (دایره وار) روند بازتولید سرمایه داری است.

۴

  • دول امپریالیستی به مدد اقدامات متنوع زیر می کوشند تا دوره رونق ااقتصادی (کونیونکتور) را تحت تأثیر قرار دهند و طولانی تر سازند:

الف

  • با تسهیلات مالیاتی

ی

  • با قراردادهای کاری دولتی

پ

  • به ویژه با قراددادهای کاری تسلیحاتی برای انحصارات

ت

  • با سوبسید

ث

  • با وامدهی

ج

  • با تسهیل صادرات و غیره

۵

  • انحصارات آلمان فدرال پس از غلبه بر اولین دشواری های پس از جنگ، به دلیل شرایط اقتصادی و سیاسی مناسب موقتی توانستند به دوره رونق اقتصادی (کونیونکتور) نسبتا طولانی دست یابند و عوامفریبانه آن را «اعجاز اقتصادی» جا بزنند.

۶

  • اما بحران سیکلی سال ۱۹۶۷ این عوامفریبی را نقش بر آب ساخت و نشان داد که آلمان فدرال هم نمی تواند از سیکل بحران ـ رونق اقتصادی در امان بماند.

پایان

وجود و شعور (۴۷)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۲

روانی به مثابه فکری

۱

  • پدیده های روانی به مثابه تصاویر واقعیت عینی در رابطه (مناسبت) معرفتی با واقعیت عینی قرار می گیرند.

(یعنی

میان پدیده های روانی و واقعیت عینی (مثلا میان مفهوم سیب و سیب)

رابطه تصویر با شیئ (دیالک تیک سوبژکتیو و اوبژکتیو) برقرار است.

مترجم)

۲

  • درست به دلیل این رابطه، می توان پدیده های روانی را پدیده های فکری قلمداد کرد.

(میان مفاهیم روانی و فکری

رابطه خاص با عام برقرار است.

فکری شامل روانی و هنری و علمی و فلسفی و فقهی و غیره نیز می شود.

روانی از زیرمفاهیم فکری است.

به همان سان که مفهوم سیب و سنگ و صخره و سیمان از زیرمفاهیم مادی اند.

مترجم)

۳

  • در عرصه معرفتی ـ نظری (در عرصه شناخت، در عرصه مربوط به تئوری شناخت) روانی به مثابه فکری نمودار می گردد.

۴

  • این البته بدان معنی نیست که پدیده های روانی اگر در پیوند دیگری در نظر گرفته شوند، مثلا اگر به عنوان فونکسون مغز تلقی شوند، بس می کنند که پدیده های فکری باشند.

۵

  • مشخصه «پدیده های روانی بسان مشخصه پدیده های دیگر، وابسته بدان نیست که از کدام نقطه نظری در نظر گرفته می شوند.

(یعنی

مشخصه پدیده های روانی و دیگر پدیده ها،

عینی و یا اوبژکتیو است و نه سوبژکتیو.

پدیده های روانی

به طور عینی (عینا) در رابطه معرفتی با واقعیت عینی قرار دارند.

به همین دلیل،

همیشه مشخصه فکری خود را حفظ می کنند.

یعنی

پدیده های روانی به مثابه پدیده های فکری

ضد دیالک تیکی پدیده های مادی اند.

یعنی

در دیالک تیک مادی و فکری و یا وجود و شعور

قرار دارند.

مترجم)

۶

خر تو خر (هرج و مرج، قاراشمیش)

  • اما بسط این کیفیت پدیده های روانی به فراتر از سیستم مختصاتی که این مشخصه در آن واقعا عرض اندام می کند، یعنی بسط آن به روانی به طور کلی، یعنی بسط آن به کلیه پیوندها و وساطت هایش، به چیزی جز خر تو خر، هرج و مرج (قاراشمیش) منجر نمی شود.

۷

  • این مشخصه پدیده های روانی قبل از همه مبتنی بر این است که آن محصول و یا نتیجه کردوکار روانی است:
  • تصویر و یا ایده در رابطه اش با شیئ (موضوع مربوطه) و یا چیز مربوطه است.

۸

  • تبدیل رابطه (مناسبت) میان ایده و چیز به رابطه معرفتی ـ نظری بنیادی و اساسی که در واقع، تأثیر متقابل انسان و یا سوبژکت با جهان است، تشکیل دهنده منبع و سرچشمه توسیع (وسعت بخشی به) این مشخصه است.
  • (مراجعه کنید به صفحات پیشین)

۹

  • وقتی مسئله ایده در فلسفه افلاطون مطرح شد، در مقابل هم قرار دادن ایده ها با چیزهای محسوس موجود، تصادفی نبود.

(در مقابل هم قرار دادن ایده ها با چیزهای محسوس

یعنی رعایت ناخودآگاه دیالک تیک چیزها و ایده ها،

دیالک تیک ماده و فکر،

دیالک تیک وجود و شعور.

مترجم)

۱۰

  • مشخصه ایده (و یا تصویر) به برکت خصلت فکری اش قبل از همه در عینیت یابی اش به صورت کلام، یعنی ورود ایده به سیستم دانش جامعتا تشکیل یافته، نمودار می گردد.

۱۱

  • بدین طریق برای فرد به صورت «واقعیت عینی» در می آید و استقلال نسبی کسب می کند و چنان به نظر می رسد که گویا ناشی از کردوکار روانی فرد است.

(میان ایده و جمله

رابطه فکری با مادی برقرار است.

میان مفهوم و کلمه هم به همین سان.

مفهوم و ایده

روحی و یا فکری اند.

در حالیکه کلمه و جمله، مادی اند و محسوس اند.

رابطه مفهوم با کلمه و رابطه ایده با جمله

رابطه محتوا با فرم است.

مفهوم و ایده شبیه خنجرند

و

کلمه و جمله، شبیه غلاف.

روح (مفهوم و ایده) همیشه سایه ماده (کلمه و جمله) را بالای سرش دارد.

مارکس

مترجم)

۱۲

  • کردوکار روانی اما با واسطه، یعنی به طور ثانوی، مشخصه فکری کسب می کند.
  • برای اینکه محصول آن، یعنی نتیجه آن، ایده و یا تصویر است.

(سیب به مثابه چیزی عینی و یا اوبژکتیو و خوردن سیب به مثابه کردوکار مادی،

مقدم بر احساس سیب به مثابه کردوکار روانی است.

مترجم)

۱۳

  • کردوکار روانی، عمدتا در نتیجه اش، فکری است.

۱۴

  • کردوکار روانی فقط به شرطی می تواند به مثابه کردوکار روحی (فکری) در مقابل مادی قرار داده شود، که با محتوایی فکری پر شده باشد.

۱۵

  • یعنی در روند شناخت جامعتا سازمان یافته، کسب شود.

۱۶

  • مجزا سازی آنالیتیکی (تجزیتی ـ تحلیلی) رابطه میان تصویر و شیئ به مثابه در مقابل هم قرار دادن فکری و مادی صورت می گیرد.

۱۷

  • در نتیجه آن است که خطر مجزاسازی فکری از مادی پدید می آید.
  • خطر در مقابل هم قرار دادن خارجی آندو.
  • خطر در مقابل هم قرار دادن دوئالیستی آندو.

۱۸

  • بحث راجع به این مسئله که قرن ها ادامه یافته است، با مبارزه ارسطو بر ضد «کوریسم»، یعنی بر ضد مجزاسازی ایده ها از چیزها در فلسفه افلاطون، شروع شده است.

۱۹

  • به رسمیت شناسی وجود ایده، خاصیت ایده و استقلال نسبی ایده در رابطه با جهان مادی و غلبه بر ایزولاسیون (ایزوله کردن) ایده، دو جنبه به هم پیوسته اند:

الف

  • یکی از آندو جنبه، منسوب است به رابطه میان تصویر و یا ایده با شیئ.

ب

  • یکی دیگر از اندو جنبه، منسوب است به رابطه ایده با سوبژکت.
  • منسوب است به کردوکار معرفتی سوبژکت (بشر)

۲۰

  • راه حل جنبه اول مسئله را تئوری انعکاس نشان می دهد که در تئوری شناخت مونیسم ماتریالیستی جامه عمل می پوشد.

۲۱

  • این تز که محتوای معرفتی احساس ها، ادراکات (استنباطات) و غیره با شیئ (موضوع) مربوطه رابطه ناگسستنی دارد (و اینکه احساس ها و ادراکات، تصاویر چیزها هستند، بدین معنی است)، بر مجزاسازی تصویر و یا ایده از شیئ غلبه به عمل می آورد.

۲۲

  • این نحوه و نوعی را نیز تعیین می کند که در تئوری انعکاس ماتریالیسم دیالک تیکی، مبارزه شروع شده توسط ارسطو بر ضد مجزاسازی ایده توسط افلاطون، خاتمه می یابد. (به پایان می رسد.)

۲۳

  • تصاویر و یا ایده ها (مفاهیم، افکار) را نمی توان در محتوای معرفتی شان از شیئ (موضوع) مربوطه، از واقعیت عینی مجزا ساخت.
  • واقعیت عینی ئی که مستقل از تصاویر و ایده ها (مفاهیم، افکار) وجود دارد.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۶۲)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ ۘ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾
[ آل عمران: ۱۸۱]

به‌راستی که الله سخن یهود را شنید آن‌گاه که گفتند:

«الله فقیر است که از ما قرض می‌خواهد، و ما به‌سبب اموالی که داریم، ثروتمند هستیم»،

این بهتان بزرگ و افترا بر پروردگارشان و کشتن پیامبران‌شان به ناحق توسط آنها، را خواهیم نوشت،

و به آنها خواهیم گفت:

عذاب سوزان در آتش را بچشید.

کریم

در این آیه

به انتقاد از خلق یهود می پردازد که گویا هم خود را غنی تر از خدا دانسته اند

و

هم پیامبران شان (؟) را به قتل رسانده اند.

مگر خلق یهود جز موسی کلیم الله پیامبران دیگری داشته اند و اهل کتاب نبوده اند؟

مگر همسر خود کریم (خدیچه خرپول)

یهودی و ضمنا اربابش نبوده است؟

کریم

در هر صورت

خلق یهود را تهدید می کند.

﴿ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ﴾
[ آل عمران: ۱۸۲]

ای یهود- این عذاب به‌سبب گناهان و رسوایی‌هایی است که از پیش فرستادید و به اینکه الله به هیچ‌یک از بندگانش ستم نمی‌کند.

کریم

در این آیه

دست به استدلال می زند و دلیل عذاب دادن به خلق یهود را ذکر می کند.

کریم

باز هم دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک اعمال بد و عذاب الهی

بسط و تعمیم می دهد و ثابت می کند که خدا دادگر است.

کریم

برای تعریف بیداد (ظلم و ستم)

از دیالک تیک داد و بیداد بهره برمی گیرد:

اگر کسی پس از دریافت نعمات الهی (مثلا پیامبران و آیات و نعمات مادی دیگر)

متقابلا به خدا داد درخور ندهد (مثلا از پیامبران پیروی نکند و یا حتی بدتر به قتل انها خطر کند)،

به خدا بیداد (مخفف ستد بدون داد درخور) کرده است.

ظالم و بیدادگر است.

خدای دادگر هم به ازای اعمال نیک بهشت و نعمات دیگر می دهد

و

به ازای اعمال بد، دوزخ و عذاب.

بنابرین

دادگر است.

ادامه دارد.

وجود و شعور (بخش دوم) (تئوری انعکاس)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۱

تئوری انعکاس

۳۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14538

۳۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14542

۳۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14547

۴۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14553

۴۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14556

۴۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14563

۴۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14569

۴۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14576

۴۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14582

۴۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14586

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کونگلومرات

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· کونگلومرات به فرم تشکیل انحصارات تحت شرایط سرمایه داری انحصاری ـ دولتی برای تضمین سودهای کلان و برای بسط قدرت جامعتی و سیاسی اطلاق می شود.

· مراجعه کنید به سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6889

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6888

https://hadgarie.blogspot.com/2020/10/blog-post_556.html

https://hadgarie.blogspot.com/2020/10/blog-post_778.html

۲

· کونگلومرات ها بیانگر فوزیون (وحدت) کارخانجات و شرکت های سرمایه داری اند که نه به دلایل فنی قابل توضح است و نه با توجه به منابع فروش و غیره.

· مثلا فوزیون کارخانجات و شرکت های پولاد با کارخانجات و شرکت های مواد (پودر) رختشویی و کنسرن هتل.

۳

· در کونگلومرات ها، آنارشی (هرج و مرج) کاپیتالیستی عرض اندام می کند.

۴

· این فرم انحصارات که برای سانترالیزاسیون (تمرکز) و تراکم سرمایه پدید امده است، کنسرن مخلوط نیز نامیده می شود.

۵

· مبنای این روند تشکیل کونگلومرات ها را تمایل به انتقال سرمایه اضافه بر نیاز به رشته های اقتصادی ئی است که می توانند سودهای کلان دربیاورند.

۶

· کونگلومرات قبل از همه در خرید کارخانجات و شرکت های به ویژه سودآور رشته های مختلف توسعه می یابد که ضمنا کارخانجات کمتر سودآور از میدان به در رانده می شوند.

۷

· به همین دلیل، کونگلومرات ها (کنسرن های مخلط) به مراتب سریعتر از کنسرن های دیگر رشد می کنند.

۸

· تشکیل کونگلومرات ها تا کنون عمدتا در ایالات متحده امریکیا اشاعه نیرومندی داشته است.

· مراجعه کنید به انحصارات

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۸۷)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/06/blog-post_50.html

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۹۴)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

بگفت:

«ار خوری زخم چوگان اوی؟»

بگفتا:

«به پایش در افتم چو گوی.»

معنی تحت اللفظی:

حریف منتقد به گدا زاده گفت:

پادشا زاده می تواند سرت را به چوکان (چماق) ببندد،

اگر مزاحمش باشی.

گدا زاده گفت:

در این صورت مثل گوی به پایش می افتم.

حافظ

رضا به داده، بده وز جبین گره بگشا

که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

معنی تحت اللفظی:

به روزی مقرره راضی باش و غر نزن.

بشر مختار نیست.

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم

و آنچه گویند:

«روا نیست»،

نگوییم:

« روا ست.»

معنی تحت اللفظی:

به فرامین الهی گوش بدهیم و به کسی بد نکنیم.

اگر طبقه حاکمه کاری را روا می داند، بپذیریم و اعتراض نکنیم.

حافظ

در این دو بیت غزل،

جزم «مشیت الهی» را از کیسه بیرون می کشد و بنی بشر را از هرگونه آزادی و اختیار محروم می سازد و به تسلیم و تحمل و رضا فرامی خواند.

سؤال و جوابی که سعدی در این ابیات مطرح می کند، قابل تأملند:

واکنش گدا زاده در مقابل ضربه چوگان پادشا زاده، لیسیدن چکمه های خون آلود او ست.

در این بیت شعر سعدی

تئوری تسلیم و تحمل و رضا

تبلور مادی و مشخص یافته است.

ستمکش چنان به ستم ارباب خو کرده است،

که ستم به بخشی از نیازهای جسمی و روحی و روانی او مبدل شده است.

یاد عزیز نسین به خیر!

او حکایت ترکهائی را نقل می کند،

که کتک زدن و کتک خوردن

بخشی از حوایج هر روزه آنها را تشکیل می دهد.

گدا زاده پس از خوردن چوگان شاهزاده

حاضر است خود را مثل گوی برای ضربه بعدی عرضه کند :

رسد آدمی به جائی، که حتی حقیرتر از سگ و گربه می شود.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حلاجی اطلاعات (داتاها) (۱)

برگردان

شین میم شین

۱

  • حلاجی اطلاعات در پژوهش سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) به نیات زیر مورد استفاده قرار می گیرد:

الف

  • برای تجزیه و تحلیل (انالیز) میزان عظیمی از اطلاعات (داتاهای) مهم

ب

  • برای ارزیابی سوسیوگرام ها

(سوسیوگرام به نمودارسازی گرافیکی روابط گروه ها مثلا در کلاس درس، شرکت و غیره اطلاق می شود.

مترجم)

پ

  • برای تجزیه و تحلیل فاکتوری

  • و غیره

(تجزیه و تحلیل فاکتوری

روش تقلیل اطلاعات تجربی بیشمار به متغیرهای مختلف است.)

۲

  • حلاجی اطلاعات برای حلاجی اطلاعات بیشماری است که در جریان پژوهش سوسیولوژیکی کسب می شوند.

۳

  • هدف و آماج حلاجی اطلاعات، عبارت است از تقلیل میزان اطلاعات به صورت منظم و ساده ای

  • به عنوان مثال

الف

  • تقلیل میزان اطلاعات به ارزش های معرفتی انگشت شمار

ب

  • تشکیل تابلوهای آماری

پ

  • ترسیم و حفظ (ذخیره سازی) اطلاعات مشاهدتی و تصحیحات مربوطه

۴

  • حلاجی اطلاعات یکی از مهم ترین مراحل در روند پژوهش سوسیولوژیکی است.

۵

  • حلاجی اطلاعات با کسب اطلاعات، گره خورده و مبنای تجزیه و تحلیل نظری و تفسیر است.

۶

  • در روند دمبدم بغرنج تر شونده، تحت تأثیر انقلاب علمی و فنی، هدایت عقلایی (راسیونال) روندهای اجتماعی و اقتصادی بدون کمک گرفتن از حلاجی اطلاعات، تصورناپذیر است.

۷

  • وسایل حلاجی اطلاعات، یا مکانیکی اند، یا الکترومکانیکی و یا الکترونیکی اند.

۸

  • اطلاعات مکسوبه به طور سازمان داده نشده (نامنظم) به این سیستم های حلاجی اطلاعات داده می شوند.

  • این سیستم های حلاجی اطلاعات، اطلاعات داده شده را بنا بر معیار معینی و بسته به برنامه تنظیم شده ای به صورت منظم در می آورند.

ادامه دارد.

وجود و شعور (۴۶)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۱

تئوری انعکاس

ادامه

۳۶

  • تصویر، مثلا ایده فقط در کردوکار معرفتی (شناخت) سوبژکت وجود دارد.
  • سوبژکتی که با جهان خارج در رابطه باشد.

۳۷

  • اگر مشخصا در نظر بگیریم، رابطه میان پدید های روانی و جهان در وحدت روند شناخت به مثابه رابطه میان سوبژکتیو و اوبژکتیو بروز می کند (نمودار می گردد.)

۳۸

  • رابطه میان ایده و یا تصویر (فکری) و شیئ (هر چیز مادی) فقط جانب به طور انتزاعی (مجرد) برجسته گشته است.
  • گشتاوری (ممانی) است.
  • یک جنبه این رابطه اساسی است.
  • تأکید بر این جنبه خاص، تجریدی (انتزاعی) است.
  • تجرید درست و ضروری است.
  • ولی علیرغم آن، فقط تجریدی (انتزاعی) است.

۳۹

  • این رابطه از یک لحظه، از یک جنبه، از یک جانب رابطه رئال (واقعی) و مشخص میان کردوکار روانی و جهان پرده برمی دارد.

۴۰

  • این رابطه، خودش یک روند است.
  • یک کردوکار است.
  • یک تأثیر متقابل (میان دو قطب دیالک تیک سوبژکتیو اوبژکتیو است. مترجم) است.

۴۱

  • تصویر موجود در این روند، فقط و فقط در این روند، از رابطه ایستا به شیئ فاصله زیادی دارد.

۴۲

  • این رابطه در فرم حقیقی اش به مثابه روند کردوکار معرفتی سوبژکتیو عرض اندام می کند.
  • روندی که در آن، یک کیفیت تصویر از کیفیات دیگر مجزا و منفصل می گردد.
  • کیفیاتی که منطبقتر و عمیقترند.

۴۳

  • در دینامیسم (پویایی) این روند، تقرب (نزدیک گشتن) مداوم تصویر به شیئ (موضوع مربوطه) به طرز دیالک تیکی صورت می گیرد.

۴۴

  • رفته رفته پرده برداری کاملتر از شیئ (موضوع مربوطه) در تصویر جامه عمل می پوشد.
  • تصویری که در آن هرگز نمی تواند غنای کلی و بی پایان شیئ منعکس شود.

(واقعیت عینی، بیکران و لایتناهی است

و

انعکاس هر چیز لایناهی فقط در بی نهایت کامل می گردد.

سوبژکت شناخت به حقیقت مطلق مربوطه نزدیک و نزدیکتر می شود.

بی آنکه بتواند بدان برسد.

مترجم)

  • (مراجعه کنید به فصل سوم همین کتاب، پاراگراف دوم و فصل چهارم، پاراگراف اول.)

۴۵

  • تئوری انعکاس ماتریالیسم دیالک تیکی، در واقع، کاربست اصل دترمینیستی در فرم ماتریالیستی ـ دیالک تیکی اش بر روند شناخت است.
  • روندی که در آن، علل خارجی در شرایط داخلی مؤثر می افتند.
  • هر روندی با شرایط خارجی، یعنی با شرایط عینی دترمینه می شود.
  • (تعین کسب می کند.)
  • شرایطی که به واسطه قانونمندی های درونی روند مربوطه قطع می شوند. (می شکنند.)
  • این شامل حال روند شناخت نیز می شود.

  • مراجعه کنید به دترمینیسم

تعین گرایی

(دترمینیسم)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13041

پایان

۴۶

  • تئوری انعکاس ماتریالیسم دیالک تیکی را می توان به مثابه کاربست (پیاده کردن) اصل دترمینه شده (تعین یافته) فوق الذکر بر روند شناخت تعریف کرد.

۴۷

  • تفکر توسط اوبژکتش تعیین می شود.
  • (تعیین کننده تفکر، اوبژکت (موضوع) مربوطه است.)
  • اوبژکت اما تفکر را به طور بیواسطه تعیین نمی کند.
  • اوبژکت، تفکر را با واسطه تعیین می کند.
  • اوبژکت، تفکر را به واسطه قوانین درونی کردوکار فکری (آنالیز، سنتز، تجرید و تعمیم) تعیین می کند که داتاهای حسی را تغییر فرم می دهند.

  • مراجعه کنید به آنالیز، سنتز، تجرید و تعمیم

انالیز

(تجزیه و تحلیل)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8561

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8562

پایان

ترکیب (سنتز)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12721

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12726

پایان

تجرید

(انتزاع)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7625

پایان

تعمیم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7639

۴۸

  • قوانین درونی کردوکار فکری (آنالیز، سنتز، تجرید و تعمیم) مانع آن می شوند که خواص ماهوی اوبژکت به صورت بی غل و غش عرض اندام کنند.
  • قوانین درونی کردوکار فکری (آنالیز، سنتز، تجرید و تعمیم) به احیای (بازتولید) اوبژکت به صورت افکار منجر می شوند.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۶۱)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم ۖ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ ۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾
[ آل عمران: ۱۸۰]

آنان كه در نعمتى كه خدا به آنها عطا كرده است بخل مى‌ورزند، مپندارند كه در بخل ورزيدن برايشان خير است. نه، شر است.

در روز قيامت آنچه را كه در بخشيدنش بخل مى‌ورزيدند چون طوقى به گردنشان خواهند آويخت. و از آن خداست ميراث آسمانها و زمين و او به هر كارى كه مى‌كنيد آگاه است.

مفهوم مرکزی این آیه کریم

بخل

است.

دیالک تیک بخل و بخشش

از

دیالک تیک های اتیکی (اخلاقی) مهم اشرافیت برده دار و فئودال است.

بخل

در این آیه به معنی خست به کار رفته است.

خست به عنوان شر تلقی می شود.

دلیل مادی ـ معیشتی ـ جامعتی ارتقای این دیالک تیک به درجه دیالک تیک های اتیکی (اخلاقی)

انباشت ثروت در قطب اقلیت انگل و انگشت شمار برده دار و بعدها فئودال

و

انباشت ذلت در قطب توده برده و رعیت و فقرای بیخانمان است که اکثریت عظیم جامعه را تشکیل می دهند.

در اتیک اشرافیت برده دار و فئودال،

برای حفظ همبود از انفجار انقلابی و تأمین همزیستی صلح امیز طبقه حاکمه با توده،

اغنیا باید هر از گاهی به فقرا مساعدت مادی و مالی کنند تا قوت لایموتی به دست آورند و از فقر و فاقه نمیرند.

سعدی در بوستان و گلستان بابی را به این دیالک تیک اختصاص داده

و

راجع به این مفاهیم توضیحات مفصل داده است.

مراجعه کنید

به

خودآموز خوداندیشی

محتوای طبقاتی دیالک تیک بخل و بخشش

ارتجاعی و ضد بورژوایی

است.

دیالک تیک بخل و بخشش

در اتیک (اخلاق) بورژوایی، وارونه می شود:

خست (بخل) به درجه فضیلت اخلاقی ارتقا داده می شود و بخشش مورد نکوهش قرار می گیرد.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۹۳)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

حافظ

دلا، منال ز بیداد و جور یار، که یار

تو را نصیب همین کرد و این از آن، داد است.

معنی تحت اللفظی:

از بیداد دوست، شکوه نکن.

دوست همین بیداد را نصیب تو کرده است.

بنابرین، بیداد دوست همان داد است.

حافظ

در این بیت غزل،

بیداد و جور یار را به دلیل مجری آن، وارونه می کند و «داد» می نامد.

حافظ

برای تحریف مفاهیم داد وبیداد،

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

را

به شکل دوئالیسم دوست و دشمن بسط و تعمیم می دهد

و

هر اوبژکت (کردوکار) را بسته به فاعل (سوبژکت) ارزیابی می کند.

محتوای شناخت کردوکار

را

حافظ

نه در خود کردوکار، بلکه در فاعل کردوکار می جوید.

این طرز تفکر حافظ

سوبژکتیویسم معرفتی

نامیده می شود که فقط ارزش و اعتبار علمی ندارد.

داد و بیداد اما تعریف استاندارد دارند

و

ربطی به دوست و دشمن دادگر ویا بیدادگر ندارند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حلاجی استنتاجی (ارزیابی استنتاجی) (۲) (بخش آخر)

برگردان

شین میم شین

۹

  • پس از انجام بررسی های سوسیولوژیکی (در اینجا فقط پرسش و پاسخ از افراد می تواند مورد نظر باشد) باید نتایج حاصله به طرز محاسبه ای ـ فنی به ترتیب زیر انجام یابد:

الف

  • امضاء

ب

  • تشکیل کارت های سوراخدار

پ

  • محاسبه درصد ها

۱۰

  • در این مرحله حلاجی استنتاجی، کنترل از اهمیت وافری برخوردار است تا مبادا با کار اشتباه آمیز همه زحمات انجام یافته به هدر روند.

۱۱

  • اکنون می توان (اگر بررسی نمونه وار در نظر باشد)، به کمک استاتیستیک (علم آمار) ریاضی به محاسباتی (رسم سیستم مختصات، محاسبه سیگنیفیکانس، روش تست و غیره) پرداخت که از همان آغاز بررسی مقرر شده اند و برای بررسی تئوریکی احکام باید مورد استفاده قرار گیرند.

۱۲

  • از حلاجی استنتاجی مجموعه ی داتا های اوبژکتیو و سوبژکتیو هر بررسی سوسیولوژیکی، حلاجی استنتاجی کلی و یا آنالیز (تجزیه و تحلیل)، حاصل می آید.

۱۳

  • چنین حلاجی استنتاجی در جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی باید نه فقط آنالیز وضع، بلکه بیشتر، مواد و مصالح علمی کار برای رهبری دولت و رهبری حزب باشد که هم در نفوذ علمی روند رهبری مورد استفاده قرار گیرند و هم برای حلاجی استنتاجی پیش بینی ها مفید افتند.

  • مراجعه کنید به پیش بینی

پیش بینی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11766

۱۴

  • در روند این حلاجی استنتاجی، نه فقط نواقص موجود کشف می شوند، بلکه راه رفع نواقص نیز نشان داده می شود.

۱۵

  • حلاجی استنتاجی هر بررسی سوسیولوژیکی، علاوه بر این، در انطباق با اهمیت و اندازه اش، باید با تعمیمات تئوریکی پا از عرصه بررسی مشخص فراتر نهد و بدین طریق، خدمتگزار کاربست تئوری مارکسیستی و توسعه و تکامل آن باشد.

پایان

وجود و شعور (۴۵)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۱

تئوری انعکاس

ادامه

۱۳

  • مجزا و منفصل سازی تصویر از روند انعکاس به سوبستانسیالیزاسیون (جایگزین سازی) غلط و اشتباه امیز تصویر و به امحای (از بین بردن) شیئ (موضوع) واقعی پژوهش پسیکولوژیکی منجر می شود.

۱۴

  • این کار به کلیه تصورات غلط ممکنه هم راجع به یکی و هم راجع به دیگری جا باز می کند.

۱۵

  • روند انعکاس بدین طریق عرفان واره می گردد (جامه عرفانی در بر می کند):

الف

  • در سویی روند مادی، یعنی روند پسیکولوژیکی قرار می گیرد و در سوی دیگر، تصویر فکری که به طرز نامعلومی از آن پدید می آید.

ب

  • ضمنا، تصویر به مثابه یک تصویر فکری، به ناگزیر در مقابل روند مادی قرار داده می شود و بدین طریق از آن مجزا و منفصل می گردد.

(برتراند راسل

هم وقتی موضع ایدئالیسم عینی را می گیرد،

همین مجزا و منفصل سازی را جامه عمل می پوشاند.)

۱۶

  • نیازی به ارائه دلیل خاصی نیست که این نظر که چیز فکری محض درخودی (فی نفسه ای) وجود دارد، جوهر اساسی ایدئالیسم است.

۱۷

  • ما در عالم واقع، هیچ کجا به تصویری برخورد نمی کنیم که تصویر فکری درخود (فی نفسه) موجودی باشد.

۱۸

  • بدون کردوکار انعکاسی سوبژکت (مثلا بشر)، یعنی بدون مغز او، چنین تصویری نمی تواند وجود داشته باشد.

۱۹

  • در ضمن، کردوکاری که در جریان آن، تصویر حسی شیئ معینی پدید می آید، اکت (عمل) خاص خلقت (آفرینش) تصویر نیست که فرقی با روندهای مادی دیگر، یعنی روندهای فیزیولوژیکی دیگر داشته باشد.

۲۰

  • بلکه سلسله منظمی از کردوکارهای حسی، یعنی تجزیه و تحلیل حسی و تمییز حسی خواص مختلف شیئ (موضوع) و سنتز (ترکیب) حسی ئی است که کیفیت های حسی منفرد را به صورت مجموعه تصویر (تصویر کلی) شیئ (موضوع مربوطه)، مرتبط می سازد.

۲۱

  • تصویر با کردوکار انعکاسی، نه فقط بنا بر تشکیلش، بلکه ضمنا بنا بر ماهیتش پیوند دارد.

۲۲

  • تئوری انعکاس با مرتبط سازی ناگسستنی تصویر با کردوکار انعکاسی سوبژکت، با هر نوعی از سوبستانسیالیزاسیون (جایگزین سازی) تصویر به مثابه تصویری فکری در می افتد.
  • با هر نوعی از تجسم (جسمیت بخشی به) تصویر در می افتد.

۲۳

لودویگ فویرباخ

(۱۷۷۵ ـ ۱۸۳۳)

فیلسوف ماتریالیست آلمانی

از کلمات قصار او:

اخلاق حقیقی «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو به رسمیت نمی شناسد.»

راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت، یعنی راه انطباق منافع فردی (من) با منافع دیگران (تو)، در «عشق به توده» است!

  • مشخصه دوم و ماهوی و مهم تئوری انعکاس ماتریالیسم دیالک تیکی در رابطه با همین است که به برکت آن، از تصویرتئوری ماتریالیسم متافیزیکی (مثلا ماتریالیسم فویرباخ) متمایز می گردد.

۲۴

  • به قول ولادیمیر لنین، «عیب اصلی» ماتریالیسم متافیزیکی «در ناتوانی اش از پیاده کردن دیالک تیک بر تصویرتئوری، بر روند شناخت و بر توسعه شناخت است»
  • (ولادیمیر لنین، «میراث فلسفی لنین»، ۱۹۴۹، ص ۲۸۸)

۲۵

  • انعکاس برای نمایندگان ماتریالیسم ماقبل مارکسی (پیشامارکسی) (ماتریالیسم مکانیکی، علم الاشیایی، متافیزیکی و غیره) بیان پاسیو (منفعل) چیزی بوده که با اثرگذاری مکانیکی بر «دستگاهی» که چیز مربوطه در ان منعکس می شود، صورت می گیرد.

۲۶

دنیس دیدرو

(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)

یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست (ماتریالیسم مکانیکی) روشنگری اروپا و از مؤلفین برجسته دایرة المعارف فرانسه

و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.

  • دیدرو (دیده رو) مغز را قابل مقایسه با موم می دانست.
  • مومی که چیزها نقش و مهر خود را بر آن به جا می گذارند.

۲۷

  • انعکاس برای ماتریالیسم ماقبل مارکسی، رسپسیون پاسیو (منفعل) اثرگذاری خارجی بر سوبژکت، یعنی بر مغز بود.

۲۸

  • انعکاس اما برای ماتریالیسم دیالک تیکی، درست برعکس، نتیجه تأثیر متقابل میان سوبژکت و جهان اویژکتتیو (عینی) است.
  • نتیجه اثرگذاری جهان خارج بر سوبژکت و پاسخگویی سوبژکت بدان است که با اثرگذاری مشروط می شود.

۲۹

  • انعکاس، تصویر ایستایی نیست که با رسپسیون پاسیو اثرگذاری مکانیکی، چیزی پدید آید.

(یعنی

رابطه انعکاسی سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت،

مثل رابطه مهر و موم (رد پا و برف) نیست.

مترجم)

۳۰

  • انعکاس واقعیت عینی، روندی است.
  • انعکاس واقعیت عینی، کردوکار سوبژکت است که در جریان آن روند و کردوکار، تصویر شیئ (موضوع انعکاس) با اوبژکتش به طرز دم افزونی منطبقتر می گردد.

(شناخت هر چیز

در اثر همین دیالک تیک اوبزکت شناخت و سوبژکت شناخت،

یعنی

در اثر تأثیر متقابل اکتیو اقطاب دیالک تیکی در یکدیگر،

غنی تر، عمیق تر و دقیق تر می گردد.

مترجم)

۳۱

  • فقط به شرطی می توان مسئله شناخت را، مسئله فکری و مادی (دیالک تیک ماده و روح) را، (مسئله اساسی فلسفه را) درست و منطبقانه حل کرد که از تصویر ایستا، یعنی از ایده به روند، یعنی به کردوکار معرفتی، به تأثیر متقابل دیالک تیکی مشخص میان سوبژکت و جهان عینی بگذریم.

  • مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه

مسئله اساسی فلسفه

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2967

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2968

پایان

۳۲

  • اینکه کردوکار روانی، انعکاس است، ضمنا بدان معنی است که انعکاس، کردوکاری، فرایندی، پروسه ای و یا روندی است.

(انعکاس در ماتریالیسم ماقبل مارکسی

اما

نه کردوکاری و نه روندی

بلکه اثرگذاری لحظه ای (ضد روند) مهر بر موم، پا بر برف، چیز بر لوح ضمیر است.

مترجم)

۳۳

  • تغییر اساسی مفهوم واقعی انعکاس (آنچه که در ماتریالیسم ماقبل مارکسی به مثابه رابطه میان چیز و مهر فکری اش) استنباط شده است، با این تز در پیوند بوده است.

۳۴

  • تئوری انعکاس ماتریالیسم ماقبل مارکسی، رابطه بیواسطه میان چیز و تصویر را مهمترین نکته می دانست.

۳۵

  • برای تئوری انعکاس ماتریالیستی ـ دیالک تیکی اما، تأثیر متقابل میان بشر، میان سوبژکت و جهان، نقطه آغازین (آغازگاه) است.
  • رابطه میان ایندو واقعیت (بشر ویا سوبژکت با جهان)، نکته اساسی و بنیادی است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کمیسیون حل اختلافات

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • کمیسیون حل اختلافات به دادگاه جامعتی برای حل مسائل مربوط به حقوق کار، مرافعات، جرایم، تخطی از مقررات، تخطی از تکلیف مدرسی، مرافعات حقوقی ساده و غیره اطلاق می شد که تحت مسئولیت تعینات قانونی مربوطه بود.

۲

  • تشکیل و کردوکار کمیسیون حل اختلافات بیانگر دموکراسی سوسیالیستی بوده است.

۳

  • کمیسیون های حل اختلافات در کارخانجات، ارگان ها و تأسیسات دولتی و سازمان های جامعتی به پیشنهاد رهبری سندیکاهای کارخانجات، با رأی مخفی به مدت دو سال انتخاب می شدند.

۴

  • اعضای کمیسیون های حل اختلافات به طور افتخاری کار می کردند و مکلف به پاسخگویی به انتخاب کنندگان بودند.

۵

  • رهبری سندیکاهای آزاد آلمان موظف به هدایت و آموزش اعضای کمیسیون های حل اختلافات بوده اند.

۶

  • وظایف کمیسیون های حل اختلافات به شرح زیر بوده اند:

الف

  • مدد رساندن به توسعه شعور دولتی و شعور حقوقی سوسیالیستی

ب

  • مدد رساندن به توسعه اخلاق کار سوسیالیستی

پ

  • مدد رساندن به توسعه روابط سوسیالیستی میان انسان ها

ت

  • مدد رساندن به کاربست نیروی خلاق کلیه فعالین کارخانجات برای انجام وظایف اقتصادی و تربیتی.

۷

  • کمیسیون های حل اختلافات متکی بر همکاری زحمتکشان در کارخانجات بوده اند و در همکاری تنگاتنگ با نهادهای زیر بوده اند:

الف

  • با سازمان های جامعتی

ب

  • با کلکتیوهای سوسیالیستی

پ

  • با رؤسای کارخانجات

ت

  • با کلکتیو همکاران افتخاری

ث

  • با ارگان های حقوقی دولتی

۸

  • مشاورات کمیسیون های حل اختلافات علنی بوده اند.

۹

  • اعتراض به تصمیمگیری های کمیسیون های حل اختلافات مجاز بوده است و مرجع رسیدگی دادگاه منطقه بوده است.

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۸۶)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/06/blog-post_19.html

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۶۰)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ﴾
[ آل عمران: ۱۷۸]

كافران مپندارند كه در مهلتى كه به آنها مى‌دهيم خير آنهاست.

به آنها مهلت مى‌دهيم تا بيشتر به گناهانشان بيفزايند، و براى آنهاست عذابى خواركننده.

کریم

در این آیه،

دلیل بقای کفار را اعلام می دارد:

دلیل اینکه خدا کفار را در دنیا نیست و نابود نمی سازد،

سنگین تر سازی بار گناهان شان است تا در عقبا عذاب بیشتری به آنها بدهد.

مفاهیم کلی و گل و گشاد مذهبی از قبیل گناه، باید مورد تأمل قرار گیرند.

مثلا گناهان کفار، مشخصا از چه قرارند؟

علاوه بر این،

خدای کذایی کریم

چه نفعی در زجر و عذاب و آزار دادن به بشر دارد؟

ضمنا

بشریت چه نفعی در اجر و زجر دادن نسیه به این و آن دارد؟

چنین خدایی

به لحاظ روانی بیمار است.

دچار بیماری روانی سادیسم است.

﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾
[ آل عمران: ۱۷۹]

خدا بر آن نيست كه شما مؤمنان را بدين حال كه اكنون هستيد رها كند.

مى‌آزمايد تا ناپاك را از پاك جدا سازد.

و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى‌گزيند.

پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد.

و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگارى كنيد، اجرى عظيم يابيد.

این آیه کریم را باید نخست تجزیه و سپس تحلیل کرد:

۱

خدا بر آن نيست كه شما مؤمنان را بدين حال كه اكنون هستيد رها كند.

مى‌آزمايد تا ناپاك را از پاك جدا سازد.

در قاموس کریم،

دنیا سالن امتحان است، بشریت، شاگرد و خدا، معلم است.

هدف خدا از امتحان بشریت،

تمییز پاک از ناپاک است.

مگر خدا خالق کذایی بشریت نیست و خالق چیزی نباید شناخت دقیقی از مخلوق خود داشته باشد؟

مگر خدا عالم الغیب خالی بندی نیست و حتی افکار خلایق را نمی شنود؟

پس امتحان پر هزینه خلایق برای چیست؟

ضمنا

مگر پاک و ناپاک به اراده خود خدا خلق نشده اند؟

۲

و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى‌گزيند.

خوب منظور کریم از این بخش از این آیه چیست؟

فقط بخشی از انبیاء را خدای کذایی برمی گزیند و نه همه آنها را؟

۳

پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد.

و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگارى كنيد، اجرى عظيم يابيد.

عجب طرز استدلالی.

چون خدا برخی از انبیاء را برمی گزیند،

پس باید بشریت به خدا و انبیاء ایمان بیاورد.

اگر ایمان بیاورد، اجر می برد و اگر کفر ورزد، زجر.

خوب که چی بشود؟

خدای کریم

مثل قلدرجماعت، مثل اربابان برده دار و فئودال و سرمایه دار

شمشیر دو لبه ای به نام دیالک تیک تهدید و تطمیع (بیم و امید) دارد.

هنر و منطق بهتری ندارد.

آدم دلش به حال بشریت می سوزد که گیر چنین خدای قلدری افتاده است

که

انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اربابان برده دار و فئودال و سرمایه دار است و بس.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۹۹۲)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

بگفت:

«ار خوری زخم چوگان اوی؟»

بگفتا:

«به پایش در افتم چو گوی.»

معنی تحت اللفظی:

حریف منتقد به گدا زاده گفت:

پادشا زاده می تواند سرت را به چوکان (چماق) ببندد،

اگر مزاحمش باشی.

گدا زاده گفت:

در این صورت مثل گوی به پایش می افتم.

در آثار سعدی و حافظ،

نخست ستمکشی از دست دوست توجیه می شود و به عنوان «ستم خوب» به خورد خواننده داده می شود

و

بعد دوست در آیینه آسمان منعکس می شود و کلیه ستم های بزرگ و کوچک به حساب دوست آسمانی (خدا) گذاشته می شود

و

به مثابه «ستم الهی» قلمداد می شود

و

پس از وارونه سازی بی شرمانه،

«داد» قلمداد می شود:

حافظ

گر رنج پیشت آید و گر راحت،

ای حکیم

نسبت مکن به غیر، که اینها خدا کند.

معنی تحت اللفظی:

اگر بدبخت شوی و یا خوشبخت

نه تقصیر این و آن، بلکه تقصیر شخص شخیص خدا ست.

حافظ

در این بیت غزل،

جزم «مشیت الهی» را برای همه حوادث زندگی به کار می گیرد

و

خدا را مسئول رنج و راحت انسانها می داند

و

دست رد بر سینه انتقاد اجتماعی می زند.

حافظ

مسائل و معضلات و مشکلات و بلایا و آفات طبیعی و جامعتی

را

به گردن قوای ماورای طبیعی و ماورای جامعتی و چه بسا واهی و خرافی و خیالی می اندازد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حلاجی استنتاجی (ارزیابی استنتاجی) (۱)

برگردان

شین میم شین

۱

  • حلاجی استنتاجی، به بررسی معارف و مدارک (فاکت های) نظری و تجربی (تئوریکی و امپیریکی) اطلاق می شود که در بررسی های سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) حاصل می آیند.

۲

  • برای حلاجی استنتاجی، از متد های مختلف زیر استفاده می شود:

الف

  • از متد تجزیه و تحلیل مبتنی بر اسناد (مدارک)

ب

  • از متد مشاهده استاتیستی (مبتنی بر آمار و ارقام و غیره)

پ

  • از متد های ریاضی

  • مراجعه کنید به تجزیه و تحلیل مبتنی بر اسناد (مدارک)، مشاهده استاتیستی (مبتنی بر آمار و ارقام و دیاگرام و غیره)، استاتیستیک

ایستاتیستیک

(علم آمار)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6962

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6961

۳

  • حلاجی استنتاجی با تجزیه و تحلیل اسناد مهم مربوط به عرصه پژوهش و موضوع پژوهش آغاز می شود.
  • مثلا با تجزیه و تحلیل مصوبات حزب، برنامه های کارخانه ای و آمار و ارقام و دیاگرام و غیره کارخانه ای.

۴

  • کسب اطلاع از بررسی هایی هم که راجع به موضوع مورد نظر و یا راجع به موضوع مشابه آن صورت گرفته اند، به کمپلکس حلاجی استنتاجی تعلق دارد.

۵

  • نتایج این مرحله حلاجی استنتاجی باید به فرمولبندی دقیقتر موضوع پژوهش و عرصه پژوهش منجر شوند و خدمتگزار مقوله سازی برای درک داتاهای سوبژکتیو (از طریق پرسش و پاسخ با افراد در فرم های مختلف) و برای تدارک حلاجی استنتاجی محاسبه ای ـ فنی گردند.

۶

  • حلاجی استنتاجی، علاوه بر آن، باید با شالوده تئوریکی (مبنا و مقدمات نظری) برای تجزیه و تحلیل کلی موضوع مورد نظر همراه باشد.

۷

  • موفقیت هر بررسی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) عمدتا وابسته به این پله و مرحله حلاجی استنتاجی است.

۸

  • چون مقوله ها (عام ترین مفاهیم) هر چه دقیق تر باشند و مسائل باز (مسائل هنوز مبهم و محتاج بررسی بیشتر) هر چه کمتر و مسائل بسته (مسائلی که بررسی شان اتمام یافته) هر چه بیشتر باشند، به همان اندازه بهتر و سهل تر می توان حلاجی استنتاجی داتاهای سوبژکتیو را سازماندهی کرد و به مورد اجرا گذاشت.

ادامه دارد.

وجود و شعور (۴۴)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۱

تئوری انعکاس

ادامه

۱۱۱

· اگر در پره میس های (پیش فرض های) آغازین، سوبژکتیویته (سوبژکتیو بودن) بی غل و غش پدیده های روانی ادعا شود، این خطا را نمی توان به مدد استدلالات بعدی تصحیح کرد.

۱۱۲

· در آن صورت، نه، می توان پیوند پدیده های روانی با واقعیت عینی را توضیح داد و نه، امکان شناخت پدیده های روانی را در اختیار داشت.

۱۱۳

· چنین درک سوبژکتیویستی ئی از پدیده های روانی باید در مواضع فکری اغازین، پیشاپیش مستثنی شود.

(باطل اعلام شود.

نمایندگی نشود.

مترجم)

۱۱۴

· پدیده های روانی در اثر تأثیر متقابل سوبژکت با جهان اوبژکتیو (عینی) پدید می آیند.

۱۱۵

· پدیده های روانی در روندی پدید می آیند که با اثرگذاری چیزها بر انسان ها شروع می شود.

۱۱۶

· این خود چیزها هستند که منبع و سرچشمه کلیه تصورات ما از آنها هستند.

۱۱۷

· پیوند پدیده های روانی با واقعیت عینی به طور مستقیم در پیدایش آنها (پدیده های روانی) دخلیل است.

۱۱۸

· شالوده و پایه و اساس وجود پدیده های روانی را واقعیت عینی تشکیل می دهد.

۱۱۹

· شعور بنا بر معنا و ماهیت خود، همیشه، وقوف به چیزی است که در ورای آن (در خارج از آن) وجود دارد.

۱۲۰

· شعور عبارت است از وقوف به اوبژکتی که در ورای سوبژکت شناخت (بشر، شناسنده) قرار دارد، که در روند شناخت تحول می یابد و به صورت احساس، اندیشه و غیره در می آید.

۱۲۱

· طبیعی است که بدین طریق، تفاوت موجود میان شعور و اوبژکت آن، یعنی وجود، نفی نمی شود.

(دیالک تیک سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت

به جای خود می ماند.

اوبژکت شناخت در آیینه سوبژکت شناخت منعکس می شود.

مترجم)

۱۲۲

· بدین طریق، وحدت شعور (احساس، تفکر و غیره) و اوبژکت روشن می شود و این حقیقت امر مورد تأکید قرار می گیرد که اوبژکت شناخت، شالوده ای برای این وحدت است.

(یعنی

در دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت،

نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت است.

یعنی

محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است.

مترجم)

۱۲۳

· این درک از پدیده های روانی، نقطه آغازینی (آغازگاهی) برای مونیسم ماتریالیستی است.

۱۲۴

· در رابطه معرفتی پدیده های روانی با اوبژکت آنها، تضاد (ضدیت دیالک تیکی. مترجم) میان سوبژکتیو و اوبژکتیو عرض اندام می کند.

· تضادی که در عرصه معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) اهمیت ماهوی دارد.

۱۲۵

· اما برای اینکه این تضاد، دوئالیسم قلمداد نشود، باید وحدت فی مابین نیز نمودار گردد.

· وحدتی که در چارچوب آن این تضاد عرض اندام می کند.

۱۲۶

· از این رو، باید نه فقط تضاد (تضاد سوبژکت شناخت با اوبژکت شناخت. مترجم) برجسته شود، بلکه علاوه بر آن، وحدت اولیه احساس ها، افکار، یعنی شعور با واقعیت عینی نیز اعلام گردد.

· واقعیت عینی ئی که احساس ها و افکار (شعور) انعکاس آن اند، یعنی وقوف به واقعیت عینی اند.

۱۲۷

· جهان بینی ایدئالیستی از «جهان» دربسته پدیده های روانی سوبژکتیو به راه می افتد.

(جهان بینی ایدئالیستی

دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح)

را

هم

چه بسا

منکر می شود

و

هم

وارونه می سازد.

یعنی

نقش تعیین کننده را از آن شعور (روح، احساس) می داند.

یعنی وجود (ماده، واقعیت عینی، سیب) را مخلوق شعور (روح، احساس) می داند.

جهان بینی ایدئالیستی ـ ذهنی

(برکلی)

حتی وجود واقعیت عینی را مثلا سیب را انکار می کند.

در قاموس جهان بینی ایدئالیستی ـ ذهنی

اگر بشر نباشد، واقعیت عینی مثلا خورشید حتی وجود نخواهد داشت.

مراجعه کنید به ژرژ پولیتسر، «اصول مقدماتی فلسفه».

مترجم)

۱۲۸

· تفکر فلسفی محبوس در چنین جهان بینی ئی، بیهوده می کوشد تا ثابت کند که می توان از این سوبژکتیویته دربسته بیرون آمد و (یا اصلا نمی توان بیرون آمد) و وارد جهان اوبژکیتو (عینی) شد.

۱۲۹

· مونیسم ماتریالیستی ماتریالیسم دیالک تیکی، بلاواسطه (مستقیما) از جهان عینی خارجی به راه می افتد و تئوری انعکاس از آنجا (از جهان عینی خارجی) به پدیده های روانی می پردازد.

انعکاس

(عکس برداری، عکس اندازی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9440

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9448

پایان

۱۳۰

· این چرخشی کوپرنیکانیستی است که تئوری انعکاس ماتریالیسم دیالک تیکی به انجام می رساند.

۱۳۱

· بدین طریق، اولین مشخصه اساسی و خودویژه تئوری انعکاس ماتریالیسم دیالک تیکی این است که ایزولاسیون (مجزاسازی، منفصل سازی) تصویر از شیئ و مقابل هم قرار دادن دوئالیستی تصویر و شیئ از بین می رود.

۱۳۲

· محتوای معرفتی تصویر (احساس، ادراک و غیره) را نمی توان از شیئ (موضوع مربوطه تصویر) مجزا و منفصل ساخت..

۱۳۳

· به همان سان هم نمی توان تصویر را از روند انعکاس، یعنی از کردوکار معرفتی سوبژکت، مجزا و منفصل ساخت.

۱۳۴

· تفاوت گذاشتن میان تصویر و روند، روندی که در آن، تصویر مورد نظر پدید می آید، به ویژه مجزا سازی تصویر از روند، وسیله اصلی ئی است که نئو رئالیسم انگلو ـ امریکایی و پراگماتیست ها به مدد آن، نیات تئوریکی خود را جامه عمل می پوشانند.

۱۳۵

· این کردوکار به طرز علنی و عریان و خشن به عنوان مثال (همانطور که ذکرش گذشت) در آثار برتراند راسل عرض اندام می کند.

۱۳۶

· برتراند راسل، در ادراک (استنباط)، تصویر (پرسپت) را از ادراک (پرسپسیون) به مثابه روند، مجزا و منفصل می سازد.

۱۳۷

· نئو رئالیستی که ماخیسم را تداوم می بخشد، به مجزاسازی تصویر از روند روانی، از این رو نیاز دارد که آن، دست او را در گذاشتن تصویر به جای چیز آزاد می گذارد.

(برای نشاندن حسن به جای حسین

باید هم پیشایپش، آندو را از هم جدا ساخت،

یعنی رابطه آندو را قطع کرد.

مترجم)

۱۳۸

· در غیر این صورت، روندی که تصویر از آن فراهم آمده است، محتوای پسیکولوژیکی خود را از دست می دهد و بس می کند که روندی پسیکولوژیکی باشد.

۱۳۹

· در غیر این صورت، روانی به مثابه شیئ (موضوع) بررسی پسیکولوژیکی، «دود می شود».

۱۴۰

· به همین دلیل در روان شناسی نئو رئالیسم و پراگماتیست ها، بیهیویوریسم (رفتارگرایی) علم فتح الفتوح برمی افرازد:

الف

· حضرات شعور را از بشر مجزا می سازند و به جای وجود می گذارند.

ب

· بشر به مثابه موضوع روان شناسی، فقط واکنش های خود را حفظ می کند.

۱۴۱

· طبقه بندی ادراک به تصویر (پرسپت) و روند (پرسپسیون) را برتراند راسل دلیلی بر «بیطرفی» خود در مبارزه میان ماتریالیسم و ایدئالیسم می داند.

۱۴۲

· دلیل بر اینکه او نه طرفدار ماتریالیسم است و نه طرفدار دشمن ماتریالیسم، یعنی ایدئآلیسم.

· مراجعه کنید به بیهیویوریسم (رفتارگرایی)

رفتارگرایی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5636

رفتارگرائی

جریانی در روانشناسی بورژوائی است

که

در

دهه اول قرن بیستم

در

ادبیات ایالات متحده آمریکا

پا به عرصه وجود نهاده است.

رفتارگرائی

عمدتا

به

بررسی رفتار (واکنش های) انسان و حیوان نسبت به تأثیرات (تحریکات) محیط زیست می پردازد.

(روانشناسی رفتار)

رفتارگرائی

ـ بلحاظ فلسفی ـ

تحت تأثیر شدید پوزیتیویسم

قرار دارد.

ادامه دارد.