درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۷)

درنگی

از

مسعود بهبودی

فروغ

۱

من گمان می‌کنم

که

انسان وقتی واقعاً به حدّ خلاقیت رسید،

تنها وظیفه‌اش این است که این نیرو را دور از هر انتظار و قضاوتی بروز دهد.

منظور فروغ از خلاقیت چیست؟

در دیار عه هور او عا شورا

هر ننه قمری شاعر است.

«شعر» توخالی، بی محتوا و چه بسا بی معنا سرهم بندی کردن

که

خلاقیت نمی خواهد.

حتی اگر کسی واقعا شاعر باشد،

وظیفه ندارد تا نیروی کذایی اش را بروز بدهد و یا ندهد.

از یک میلیون شاعر در این دیار،

حتی به اندازه انگشتان دست نمی توان، شاعر و شعر به درد بخوری پیدا کرد.

ضمنا

کسی از شعرای کذایی انتظاری ندارد و کسی راجع به لاطائلات شعرای کذایی،

قضاوتی ندارد.

۹۹ در صد خوانندگان اشعار

حتی توان درست خواندن عشعار را ندارند.

فهم معنی آنها که جای خود دارد.

اکنون که در فضای مجازی هر علاف و عیالشی برای رفع حاجت بند تنبانی اش، ابیاتی از این و آن رونویسی و یا کپی می کند و پست می کند،

سطح بیسوادی شان روشن می شود.

چنان بر شعر سعدی بینوا، آفتابه برمی دارند، که حال آدم به هم می خورد.

خیلی از مدعیان،

حتی تحمل ترجمه تحت اللفظی عشعار بند تنبانی را ندارند.

چه رسد به داشتن حوصله فهم چیزی و احیانا رشد بخور و نمیر فکری و فرهنگی.

این جماعت

به

شعرای بی شعور

چک سفید داده اند تا به دلخواه خود جفنگ در آخورشان بریزند و خرترشان سازند.

روشنگری در این دیار بخت برگشته،

بدبختی است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۶۹۴)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

کسی نیک بیند به هر دو سرای

که نیکی رساند به خلق خدای.

معنی تحت اللفظی:

اگر کسی به مردم نیکی کند، در دنیا و عقبا نیکی می بیند.

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک داد و ستد

را

به شکل دیالک تیک نیکوکاری و پاداش دنیوی و اخروی بسط و تعمیم می دهد.

دیدن گشتاور تطمیع در این بیت دشوار نیست.

سعدی

پیش شرط نیکی دیدن دنیوی و اخروی را نیکی در حق خلق می داند.

این بیت شعر سعدی

از باور عمیق او به پراگماتیسم و از بیگانگی او با هومانیسم

پرده برمی دارد.

این ادعای سعدی

دروغ بیشرمانه ای بیش نیست.

بانیان بیدریغ خیر و نیکی

توده مولد و زحمتکش بوده اند، هستند و خواهند بود.

اما هنوز که هنوز است،

کسی از نیکی دیدن دنیوی و اخروی آنها نشانی نداده است.

این بیت شعر سعدی، نتیجه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک داد و ستد زمینی است:

کسی که در این دنیا به کسی نیکی می کند (داد)،

بطور مستقیم و یا غیرمستقیم، بطور با واسطه و یا بی واسطه

نیکی دریافت می کند (ستد).

کسی که به کسی در این دنیا نیکی می کند، این عمل او به معنی شکر نیکی خدا در حق او ست.

پس او با نیکی به کسی به خدا شکر می دهد (داد) و درآن دنیا از خدا بهشت و حوری و مخلفات (نیکی) دریافت می کند (ستد).

نیکی به خلق را سعدی باید جامه مشخص بپوشاند.

دادن پشیزی به انسانی، ضمن تحقیر او و تخریب شخصیت و وجهه اجتماعی او

نه نیکی به معنی واقعی کلمه، بلکه بدی در حق او ست.

نیکی به خلق خدا،

یعنی کمک به توسعه همه جانبه نیروهای مولده جامعه، توسعه علم و فن و دانش و صنعت و کشاورزی و دامداری.

نیکی به خلق،

یعنی برداشتن سدهای اجتماعی از جلوی پیشرفت جامعه، یعنی به گور سپردن نظام اجتماعی بنده داری، فئودالی و سرمایه داری و ساختمان جامعه کمونیستی.

نیکی به خلق

یعنی گشودن راه رهایش نهائی خلق از بندهای مرئی و نامرئی ستم و استثمار مادی و فکری.

نیکی به خلق،

یعنی آگاه کردن خلق به حقایق اجتماعی، متشکل کردن خلق در حزب توده مولد و زحمتکش و بسیج خلق برای به دست گرفتن قدرت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر سازی (۲)

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

شناخت از دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی

۱

· شناخت از دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی عبارت است از تصویرسازی از چیزها، خواص و غیره واقعیت عینی بر افکار، مفاهیم، احکام و غیره.

۲

· شناخت بدان معنی است که سیستمی از چیزها، روابط و غیره بر سیستمی از افکار، مفاهیم، احکام و غیره تصویرسازی می شوند.

۳

· به لحاظ سیبرنتیکی کسب یک تصویر فکری از جهان مادی می تواند به معنی ساختن مدل درونی از جهان برونی (خارجی) تلقی شود.

۴

· این مدل درونی به هیچ وجه مدل ایستائی نیست.

(قبل از همه

به این دلیل که اصل مدل درونی، یعنی واقعیت عینی

چیز ثابت و ساکن و ایستا و همیشه همانی نیست.

وقتی اصل چیزی در تغییر مدام باشد،

عکسش هم باید در تغییر مدام باشد.

ثانیا

سوبژکت شناسنده

در تغییر مدام مادی و فکری و روحی و روانی و معرفتی و علمی است.

در نتیجه انعکاس چیزها در ایینه ذهنش

نمی تواند یکسان بماند.

مترجم)

۴

· بنابرین، در مقابل هم قرار دادن خشک تصویر و تصویر اولیه فقط در انتزاع مجاز است.

۵

· مدل درونی از جهان برونی بیشتر در روند پیوند برگشتی اطلاعاتی با جهان خارج قرار دارد.

۶

· تصویرسازی یک روند است.

۷

· تصاویر ما بنیان هایی برای اعمال ما می شوند.

· مثلا پیشگوئی های علمی که عمل ما را هدایت می کنند و موفقیت و یا عدم موفقیت اعمال ما مبنائی برای بهتر کردن تصاویر و یا سیستم ما از تصاویر است.

۸

· «پیوند برگشتی» حاوی ساختار عام است:

· واقعیت عینی، ادراک و احساس، تبدیل ادراکات حسی و احساس ها به تصاویر انتزاعی (مجرد) و یا سیستمی از تصاویر، اعمالی که ما در نتیجه سیستم حاصله خود از تصاویرانجام می دهیم، تأثیرگذاری بر واقعیت عینی به برکت اعمال خود، دریافت مجدد نتایج تأثیرگذاری خود در فرم احساس ها و ادراکات، تصحیح و یا تأیید تصاویر.

۹

· بنابرین، مفهوم ماتریالیستی ـ دیالک تیکی تصویر با مفهوم پراتیک پیوندی ناگسستنی دارد.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۳۲)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/07/blog-post_36.html

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ق) قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان (اس ای دی) (۲)  (بخش اخر))


هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

بخش دوم قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان

۱

  • بخش دوم قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان به مبارزه در راه سوسیالیسم اختصاص داشت.

۲

  • بخش دوم قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان بر آن بود که جامه عمل پوشیاندن به مطالبات کنونی در وهله اول، شرایط لازم را برای سوسیالیسم فراهم می آورد.

۳

  • آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان که از قرار زیرند، اما فقط با سوسیالیسم قابل نیل اند:

الف

  • «رهایش از هرنوعی از استثمار و سرکوب و ستم

ب

  • رهایش از بحران های اقتصادی

پ

  • رهایش از فقر

ت

  • رهایش از بیکاری

ث

  • رهایش از خطر جنگ امپریالیستی.»

۴

  • حزب سوسیالیستی متحده آلمان، تعریف مارکسیستی از ماهیت سوسیالیسم عرضه می دارد و روشن می سازد که شرایط بنیادی برای تحقق سوسیالیسم را «تسخیر قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر» تشکیل می دهد.

۵

  • حزب سوسیالیستی متحده آلمان، بدین طریق با کلیه تصورات اوپورتونیستی راجع به ماهیت سوسیالیسم و راه نیل به سوسیالیسم مرزبندی تعیین کننده و قاطع و قطعی می کند.

۶

  • حزب سوسیالیستی متحده آلمان در قوانین و آماج های خود اعلام می دارند که طالب گذار به سوسیالیسم با وسایل مسالمت آمیز است.
  • البته اگر ارتجاع با وسایل قهرامیز به مقابله با طبقه کارگر مبادرت نورزد.

بخش سوم قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان

۱

  • در بخش سوم قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان اعلام می شود که وظیفه حزب سوسیالیستی متحده آلمان این است که مبارزه طبقه کارگر را چنان رهبری کند که به تحقق (جامه عمل پوشی) سوسیالیسم منجر شود.

۳

  • حزب سوسیالیستی متحده آلمان، در عین حال همبستگی تنگاتنگ خود را با کارگران آگاه به منافع طبقاتی در کلیه کشورهای جهان را اعلام می دارد.

۴

  • قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان دال بر این بوده اند که حزب سوسیالیستی متحده آلمان چگونه تصورات روشنی از گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم در آلمان داشته است.

ادامه دارد.

درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۶)

درنگی

از

مسعود بهبودی

۱

حالا بگذار دیگران بگویند که «دیدی، این یکی هم تمام شد.»

اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی، نمی‌خواهد جوابش را بدهی،

فقط در دلت و به خودت بگو:

«من که کارخانۀ شعرسازی نیستم و دنبال بازار هم نمی‌گردم.»

از این جمله فروغ،

درک و استنباط او از هنر و شعر نمودار می گردد.

فروغ

در این جمله،

تولید هنری را امری دلبخواهی، اختیاری و آگاهانه می پندارد.

این همان خرده ای است که خود فروغ به سیاوش کسرایی گرفته است.

اکنون معلوم می شود که فروغ محتوای علمی ایراد خود را ندانسته است.

شعر

به شرطی شعر است که به شاعر تحمیل شود.

محمد زهری به همین دلیل و با همین استنباط است، که می گوید:

می جوشد از درونم، آتشفشان آواز.

این بدان معنی است که شعر خودجوش و خودپو و بی اراده و بی اختیار سروده می شود.

ای بسا شعرا که اصلا سواد نداشته اند.

ناصر خسرو هم دیده است و نوشته است:

قطران نام شاعری در دیار آتش ها دیده است که شعر نیکو می سروده، ولی فارسی بلد نبوده و ناصر اشعارش را معنی کرده است.

مثال:

شهریار

شعر حیدربابایه سلام

را

نه اگاهانه، بلکه بالاجبار و تحت فشار روحی ( رواین ـ درونی سروده است.

اگر نمی سرود، احتمالا جنون می گرفت.

اکثر شعرا، شاعر به معنی حقیقی کلمه و اکثر عشعار، شعر به معنی حقیقی کلمه

نبوده اند و نیستند

ما فکر نمی کنیم که امثال احمدرضا احمدی ها شاعر باشند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر سازی (۱)

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱

· تصویرسازی، واقعیت امری است که در عرصه های مختلف علوم منفرد و فلسفه از اهمیت بنیادی برخوردار است و موجب پیدایش تئوری های مختلف شده است.

۲

· امروزه مفاهیم خاص تصویرسازی در عرصه های مختلف، بنیان خود را به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تئوری مجموعه ها دارند.

تصویرسازی از نقطه نظر تئوری مجموعه ها

۱

· تصویرسازی، از نقطه نظر تئوری مجموعه ها، دستورالعملی است که به هر عنصر (x) متعلق به مجموعه (M) ـ به طور روشن ـ عنصر دیگری به نام (y) از مجموعه (M`) نسبت داده می شود.

۲

· این نسبت دادن را تصویرسازی از (M) در (M`) می نامند.

۳

· بنا بر این تعریف، توابع ریاضی را می توان به عنوان مثال جزو تصویرسازی ها محسوب داشت.

۴

· این مفهوم تصویرسازی اما خصلت بسیار عام دارد.

تصویرسازی از نقطه نظرهای مختلف

· تصویرسازی ها را می توان از نقطه نظرهای مختلف طبقه بندی کرد:

۱

· اینجا باید تصویرسازی های به ویژه مهم را یعنی طبقه تصویرسازی های صریح و بی ابهام را برجسته کرد.

۲

· چنین تصویرسازی از (M) در (M`) به شرط های زیر مطرح می شود:

الف

· اولا به شرط اینکه برای هر عنصر از (M) یک و فقط یک عنصر از (M`) نسبت داده شده باشد.

ب

· ثانیا به شرط اینکه با هر عنصر از (M`) یک عنصر از (M) انطباق داشته باشد.

پ

· ثالثا به شرط اینکه با دو عنصر متفاوت از (M) همیشه دو عنصر متفاوت از (M`) انطباق داشته باشند.

۳

· بنابرین، مفهوم تصویرسازی در تئوری شناخت را باید تابع مفهوم عام تصویر تلقی کرد.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۶۹۳)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

سر

در این بیت شعر سعدی

به مثابه فرم و قالب به کار می رود و مغز به مثابه محتوا.

به نظر سعدی:

داشتن مغز در سر، همان و خردمندی، همان.

خردمندی، همان و کرم پیشگی، همان.

سعدی ما را بی اختیار یاد ماتریالیست های مکانیکی در قرن هجدهم می اندازد که فکر می کردند، که مغز سرچشمه اندیشه است، به همان سان که کیسه صفرا سرچشمه صفرا ست.

سعدی

وسیله را با منشاء عوضی می گیرد.

مغز وسیله اندیشیدن است، نه چشمه اندیشه.

داشتن صرف مغز هنوز به معنی تفکر نیست.

همانطور که داشتن داس و بیل به معنی دهقان بودن نیست.

مغز

در

دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت

آغاز به تفکر می کند.

دیالک تیکی که در روند کار و به برکت کار قوام می یابد و رشد می کند.

ما این دیالک تیک خجسته را در جاهای دیگر توضیح داده ایم.

همه موجودات مغز دارند و ادعای سعدی مبنی بر این که «که دون همتان اند، بی مغز و پوست»،

ادعای مطلقا غلطی است.

اندیشیدن به همت افراد ربطی ندارد.

اندیشیدن را می توان مثل هر علم دیگری آموخت.

اما افکار و نظرات انسانها در جامعه طبقاتی

از صافی طبقاتی می گذرند.

اینکه خود سعدی و حافظ حقایق اجتماعی را وارونه و معکوس منعکس می کنند، در وهله اول، دلیل طبقاتی دارد.

نوکر و نماینده طبقات ارتجاعی بودن، می تواند آدمی را کر و کور و کودن کند.

اینکه سعدی و حافظ مغز و پوست دارند و استثنائا بهترین مغز و پوست را دارند،

از آفرینش های هنری و فکری آنها معلوم است.

بیت شعر دیگر سعدی مبنی بر این که «کرم ورزد آن سر، که مغزی در او ست»، نیز به همان سان بی پایه است.

کرم

ربطی به مغز ندارد.

اتفاقا برعکس، اگر کسی مغز اندیشنده و شناسنده داشته باشد، باید به جای دادن «ماهی به کسی، قلاب ماهیگیری به او دهد و صید ماهی را به او بیاموزد.»

بدین طریق نه قشر انگل گدا در جامعه تشکیل می یابد، نه شخصیت انسانها تخریب می شود، نه انسان ماهیت انسانی، یعنی مولد بودن خود را از دست می دهد و نه کسی از توسعه جسمی و فکری باز می ماند و لاابالی می شود.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ق) قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان (اس ای دی) (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان به اسناد برنامه ای حزب سوسیالیستی متحده آلمان اطلاق می شود که در شهر برلین در ۲۱ ـ ۲۴ ماه آوریل در سال ۱۹۶۰ به تصویب حزب کمونیست آلمان و حزب سوسیال ـ دموکرات المان رسیده اند.

۲

· قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان به حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان پایه مارکسیستی مستحکم اعطا کرده اند.

۳

· قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان راه گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را در آلمان نشان داده اند.

۴

· مطالبات ۱۴ گانه قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان مبتنی بر فراخوان کمیته مرکزی حزب کمونیست آلمان در ۱۱ ماه ژوئن سال ۱۹۴۵ و فراخوان کمیته مرکزی حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان در ۱۶ ماه ژوئیه سال ۱۹۴۵ بوده اند.

۵

· قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان حاوی وظایفی بودند که که به طور بیواسطه در روند انقلاب قابل حلند.

۶

· قوانین و آماج های حزب سوسیالیستی متحده آلمان ضمنا خواهان انجام اقدامات زیر بودند:

۱

· مجازات کلیه مقصران جنگی

۲

· تصفیه حیات همگانی و اقتصاد از اجامر نازی و مرتجعین دیگر

۳

· ازبین بردن انحصارات کاپیتالیستی

۴

· گذاشتن کارخانجات مقصران جنگی در اختیار ارگان های خودفرمایی

۵

· امحای (نابود سازی) میلیتاریسم

· مراجعه کنید به میلیتاریسم

میلیتاریسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3332

۶

· سلب قدرت از زمینداران کلان

۷

· اصلاحات ارضی دموکراتیک

۸

· اداره کلیه تأسیسات همگانی و اقتصاد توسط دموکرات ها و آنتی فاشیست ها

۹

· انتقال کلیه کارخانجات دولتی، ذخایر زیر زمینی و بانک ها به دست قصبات و استان ها و ایالات

۱۰

· ساختمان اقتصاد بنا بر پلان های اقتصادی

۱۱

· تضمین حقوق خلقی دموکراتیک

۱۲

· اصلاحات (رفرم) دموکراتیکی مجموعه امور آموزشی ـ پرورشی و تربیتی

۱۳

· تشکیل وحدت آلمان به مثابه جمهوری آنتی فاشیستی، پارلمانی ـ دموکراتیکی

۱۴

· به رسمیت شناسی تکلیف بهسازی مجدد (جبران خسارات وارده توسط فاشیسم به ملل و خلق های دیگر)

۱۵

· مبارزه بر ضد تحریکات راسیستی (اشاعه نفرت و خصومت نسبت به «نژاد» ها و خلق های دیگر

۱۶

· همزیستی مسالمت آمیز با ملل دیگر.

ادامه دارد.

تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12815

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12816

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12819

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12822

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12826

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12829

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12831

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12833

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12836

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12842

۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12846

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری) (۱۱) (بخش آخر)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

بخش سوم

آموزه (تعلیمات) عمومی تصویرسازی

مجموعه (M) بر و یا در مجموعه (M')

و

یا

از مجموعه (M) بر و یا در مجموعه (M')

۱

  • تصویرتئوری انتزاعی نه به طبیعت و نوع عناصر مجموعه ای که از آنها تصویرسازی به عمل می آید، توجه مبذول می دارد و نه به طبیعت و نوع عناصر مجموعه تصویرساز.

۲

  • تصویرتئوری انتزاعی فقط به بررسی روابط ریاضی و یا منطقی میان تصاویر و تصاویر اولیه می پردازد.

۳

  • مورد خاص تصویرسازی که به لحاظ فلسفی جالب است، عبارت است از تئوری های شناخت معینی که شناخت بشری را ـ در تحلیل نهائی ـ چیزی جز تصاویر (و یا انعکاسات) واقعیت عینی نمی دانند.

۴

  • اما هر فرم تئوری شناخت یک تصویرتئوری نیست.

۵

  • آنجا که شناختن به معنی خودشناسی و یا یادآوری ایده ها ست (افلاطون) و یا پیش شرط آن عناصر معرفتی اند که قبل از هر تجربه ای وجود دارند (کانت)، آنجا نوع کاملا دیگری از تئوری شناخت مطرح است.

۶

  • از سوی دیگر هر تصویرتئوری یک تصویرتئوری ماتریالیستی نیست.
  • چه برسد به تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی.

  • مراجعه کنید به تصویر، تصویرسازی، شناخت، تئوری شناخت.

تصویر (نقش)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12811

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12813

پایان

شناخت

(معرفت)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11286

تئوری شناخت

(نظریه معرفتی)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11337

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اجاره اراضی کشت بنیادی (۳) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۲۰

  • فرم های نمودین و فرم های رئالیزاسیون (جامه عمل پوشی) اجاره اراضی کشت بنیادی در نظام سرمایه داری (کاپیتالیسم) را اجاره، بهره وام و بهای اراضی تشکیل می دهند.

۲۱

  • اجاره اراضی کشت بنیادی، تریبوتی (دهشی، هدیه ای) برای زمینداران کلان و درامدی انگلی است.

۲۲

  • اجاره اراضی کشت بنیادی، یکی از علل عقب ماندگی توسعه کشاورزی در کاپیتالیسم است.

۲۳

  • اجاره اراضی کشت بنیادی بار سنگینی بر دوش دهاقین است و روند خانه خرابی آنها را سرعت می بخشد.

۲۴

  • اجاره اراضی کشت بنیادی به ویژه در گروهی از کشورهای آسیا و امریکای لاتین اختناق آور است.

  • در کشورهایی که زمینداران کلان مواضع به مراتب قوی تر دارند.

۲۵

  • در کاپیتالیسم علاوه بر اجاره اراضی کشت، برای زمینداران، اجاره زمین برای ساختمان و در اراضی حاوی مخازن طبیعی، اجاره بابت معادن وجود دارد.

۲۶

  • در سوسیالیسم، ماهیت اجتماعی ـ اقتصادی اجاره اراضی کشت بنیادی به کلی تغییر می یابد.

۲۷

  • با لغو مالکیت خصوصی بر اراضی بزرگ کشت از طریق ملی سازی اراضی (در اتحاد شوروی) و یا از طریق تقسیم اراضی کشت میان دهقانان (جمهوری المان دموکراتیک) فاتحه ای بر اجاره اراضی کشت بنیادی مطلق خوانده می شود.

۲۸

  • در کشورهای سوسیالیستی به دلیل وجود تولید کالایی سوسیالیستی در کشاورزی سوسیالیستی فقط اجاره اراضی کشت بنیادی دیفرنسیال در فرم های مختلف وجود دارد.

۲۹

  • یکی از وظایف مهم سیاست کشاورزی سوسیالیستی این است، که از اجاره اراضی کشت بنیادی دیفرنسیال چنان استفاده شود که توسعه کشاورزی را پیشبرد بخشد.

۳۰

  • از این رو، بالاعم بنا بر قانون اساسی باید دولت سوسیالیستی اجاره اراضی کشت بنیادی دیفرانسیال اول را لغو کند.

  • چون به دلیل وجود تفاوت های طبیعی، عنصر دریافتی بی دلیل کاری کارخانجات با شرایط بهتر است.

۳۱

  • اجاره اراضی کشت بنیادی دیفرنسیال در تعاونی های کشاورزی نوع سوم، از سال ۱۹۷۱ پرداخت به طور اقتصادی مستدلی است.

۳۲

  • اجاره اراضی کشت بنیادی دیفرنسیال دوم برای کارخانجات به مثابه تشویقی برای سرمایه گزاری های بیشتر در اقتصاد کشاورزی می ماند.

پایان

خود آموز خود اندیشی (۶۹۲)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

کرم ورزد آن سر، که مغزی در او ست

که دون همتان اند، بی مغز و پوست

معنی تحت اللفظی:

خردمندان بخشنده اند و خسیسان، پوسته بی هسته ای (بی خرد) اند.

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به شکل دیالک تیک سر و مغز و دیالک تیک پوست (پوسته میوه) و مغز (هسته میوه) بسط و تعمیم می دهد.

سعدی

معیار مغزمندی (خردمندی) انسانها

را

در سخاوت می داند

و

دون همتان را از داشتن مغز محروم می سازد.

سعدی

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به صدها شکل مختلف توسعه و تعمیم داده است و ما باید در فرصتی جمعبندی همه جانبه ای از دیالک تیک های سعدی به عمل آوریم.

به نظر سعدی اگر کسی خردمند باشد، کرم پیشه می کند و فرومایگان از دیالک تیک پوسته و هسته فقط پوسته اش را دارند.

ادامه دارد.

درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۵)

درنگی

از

مسعود بهبودی

۱

وقتی دیدی که داری یک ایدۀ مشخص را تکرار می‌کنی،

اصلاً قلم و کاغذ را کنار بگذار.

این رهنمود فروغ فیلسوف،

اگر جامه عمل بپوشد

(و روزی جامه عمل خواهد پوشید)،

باید ۹۹ درصد اشعار میلیون ها شاعر کج و کوله،

به عنوان کاغذ باطله

تخمیر شود.

چون اگر همه مفاهیم این حضرات را جمع کنیم، از تعداد انگشتان دست و پای شان فزونتر نخواهد بود:

دل و عشق و شمع و پروانه و گل و باغ و بلبل و بهار و خزان و ماه و خورشید و غیره.

در اکثر این لاطائلات از ایده اصلا خبری نیست.

۲

من که لااقل برای یک‌سال کنار خواهم گذاشت.

زندگی می‌کنم و صبر می‌کنم تا باز دوباره شروع کنم.

البته این تصمیم فروغ، بی دلیل است.

فروغ به لحاظ توان تفکر، کم و کسری ندارد.

فروغ

حتی از سنین نوجوانی، متفکری بی همتا بوده است.

سواد فقهی فروغ

حتی

کمتر از سواد مجتهدین جامع الشرایط نیست.

مراجعه کنید

به

تحلیلی بر شعر فروغ فرخزاد تحت عنوان «عصیان بندگی»

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11381

تحلیلی بر شعر فروغ

تحت عنوان «عصیان خدایی»

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11382

۳

اصل،

ریشه است

که

نباید گذاشت از میان برود.

این ادعای فروغ، در مورد نباتات، غلط نیست.

سؤال این است که منظور فروغ از ریشه در اینجا چیست که نباید از بین برود؟

منظور فروغ احتمالا پیگیری فعالیت هنری است.

ولی مفهومی که فروغ به خدمت گرفته، نا به جا و نامناسب و نارسا است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری) (۱۰)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

بخش دوم

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱

  • تصویرتئوری مارکسیستی، قبل ازهمه، دستاوردهای ریاضیات، سیبرنتیک، اطلاعتئوری، نویرو سیبرنتیک و غیره را به خدمت می گیرد تا به فهم عمیقتر و دقیقتر روند تصویرسازی نایل آید و قادر به توضیح مسائل زیر باشد:

الف

  • چرا این تصاویر حالت ایستا و تغییرناپذیر ندارند؟

ب

  • چرا و چگونه این تصاویر در تغییر مدام اند؟

پ

  • چرا تصویرسازی از واقعیت عینی در روند تغییر مدام خود می تواند هرچه بیشتر بهتر و دقیقتر صورت گیرد؟

۲

  • از این رو، تصویرسازی از واقعیت عینی به مثابه روند پیوند برگشتی جلوه می کند که در جریان آن کلیه تصاویر مربوط به اجزاء، جنبه ها و سیستم های واقعیت عینی، یعنی مدل درونی از محیط زیست، به برکت مقایسه پی در پی با واقعیت، که در پراتیک جامعتی صورت می گیرد، خود را مرتب دقیقتر و کاملتر می سازد.

  • مراجعه کنید به پیوند برگشتی

۳

  • از این نقطه نظر، دستگاه شناخت هر انسان منفرد به مثابه زیرسیستم دستگاه شناخت کلی جامعه جلوه گر می شود و هر دو (یعنی دستگاه شناخت هر انسان منفرد و دستگاه شناخت جامعه) خصلت سیستم های سیبرنتیکی خودمطلوب ساز را دارند.

تفاوت تصویرتئوری مارکسیستی با تصویرتئوری ماتریالیستی ما قبل مارکسیستی

۱

  • تفاوت تصویرتئوری مارکسیستی با تصویرتئوری ماتریالیستی ما قبل مارکسیستی در نکات زیر است:

الف

  • در تأکید بر خصلت روندین (پروسه ای، فرایندی) تصویرسازی است:
  • یعنی برعکس مقایسه ایستای خشک و خالی تصویر با تصویر اولیه است.

ب

  • در توجه ماهیتا عمیقتر به طبیعت تصاویر است:
  • تصاویر حاوی خصلت سمانتیکی اند، نه ایکونی، آنطور که دموکریت می گفت.

پ

  • همچنین در درک نوینی از خصلت تجرید و انتزاع است.

۲

  • تصویرتئوری مارکسیستی ـ به مثابه آموزه فلسفی ـ اگر چه جزو علوم منفرد محسوب نمی شود، اما به دستاوردهای نوین علوم منفرد و اصول مدون جدید آنها متکی است.

۳

  • روانشناسی اطلاعاتی، نویرو سیبرنتیک و غیره فوت و فن اجرای آزمایشات در عرصه تصویرتئوری فلسفی را به دست می دهند.

۴

  • سیبرنتیک سیستم های فنی جدیدی را پدید آورده که حاوی خصلت مدل های فنی جریان تصویرسازی اند.

۵

  • تصویرتئوری مارکسیستی به وسایلی که به کمک آنها تصویرسازی صورت می گیرد، یعنی به زبان طبیعی، زبان رشته علمی و زبان هنری توجه جدی مبذول می دارد.

۶

  • تصویرسازی از دیدگاه اطلاعتئوری عبارت است از کد گذاری علائم محیط زیست.

۷

  • تصویرتئوری مارکسیستی قانونمندی های این رشته علمی را در نظر می گیرد و به مطالعه کدهای مختلف می پردازد که در روند تصویرسازی به وسیله سوبژکت شناسنده مورد استفاده قرار می گیرند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اجاره اراضی کشت بنیادی (۲)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۹

  • اراضی کشت به لحاظ حاصلخیزی و جایگاهشان در رابطه با بازار (مخارج حمل و نقل) متفاوتند و قابل تکثیر دلبخواهی نیستند.

۱۰

  • در نتیجه، اراضی کشتی که حاوی حاصلخیزی بالاترند و و یا در نزدیگی بیواسطه به بازارقرار دارند، در مقایسه با اراضی کشتی که حاوی حاصلخیزی کمتری اند و دور از بارار قرار دارند، محصول و سود بیشتری عرضه می دارند.

۱۱

  • اجاره کنندگان کاپیتالیستی اراضی کشت باید حداقل سود میانگین کسب کنند.

۱۲

  • اجاره کنندگان کاپیتالیستی اراضی کشت حاصلخیزتر سود اضافی به جیب می زنند.

۱۳

  • انحصار تولید کشاورزی کاپیتالیستی در اراضی کشت از این رو، به سود اضافی منجر می شود.

۱۴

  • انحصار مالکیت بر اراضی کشت این سود اضافی را به اجاره دبفرانسیال اراضی کشت مبدل می سازد که اجاره کنندگان کاپیتالیستی اراضی کشت باید به مالکین خصوصی اراضی بپردازند.

۱۵

  • انحصار مالکیت بر اراضی کشت، اجاره کنندگان اراضی کشت کمتر حاصلخیز و دور از بازار را هم به پرداخت اجاره بهای بنیادی اراضی کشت وادار می سازد.

۱۶

  • این به این دلیل است که محصول نه بسته به مخارج تولید، بلکه بسته به ارزش رایج در بازار به فروش می رسد.
  • ارزشی که در پی ترکیب ارگانیکی نازل سرمایه در کشاورزی بالاتر از بهای تولیدی است.

۱۷

  • تفاوت بهای تولیدی با ارزش (در بازار)، اجاره مطلق اراضی کشت است.

۱۸

  • علاوه بر حاصلخیزی و جایگاه متقاوت اراضی کشت، اجاره دیفرانسیال اراضی کشت با بهسازی حاصلخیزی اراضی کشت پدید می آید که مالکین اصلی اراضی کشت به کمک قراردادهای اجاری از طرق سرمایه گذاری اضافی به جیب می زنند.

۱۹

  • بنا بر علت تفاوت فوق الذکر، میان فرم های زیرین اجاره دیفرانسیال اراضی کشت، تفاوت گذاشته می شود:

الف

  • اجاره دیفرانسیال اراضی کشت به دلیل کیفیت متفاوت اراضی کشت

ب

  • اجاره دیفرانسیال اراضی کشت به دلیل جایگاه متفاوت اراضی کشت در رابطه با بازار

پ

  • اجاره دیفرانسیال اراضی کشت به دلیل بهره وری متفاوت از سرمایه در سرمایه گذاری.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۶۹۱)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

معنی تحت اللفظی:

پیش شرط بخشایش خدا، خدمت به خلق است.

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک داد و ستد

را

به شکل دیالک تیک آسایش و بخشایش بسط و تعمیم می دهد:

هرکس موجب آسایش خلق باشد (داد)، از خدا بخشایش دریافت خواهد کرد (ستد).

این بیت شعر سعدی به معنی منعکس کردن دیالک تیک داد و ستد زمینی در آیینه آسمان است:

عمل خیر (داد) به ازای پاداش اخروی (ستد).

خدای سعدی

علیرغم حاکم مطلق جهان بودن،

عمدتا فاقد خودمختاری است.

او نمی خواهد و یا نمی تواند خود مستقیما برای خلق آسایش ایجاد کند و شب و روز دنبال کسی می گردد که این وظیفه را به دوش گیرد و به انجام رساند.

آنچه سعدی به خدا نسبت می دهد،

انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک داد و ستد رایج در بازارهای عقب مانده قرون وسطی است.

در این بازارها

دو طرف داد و ستد

به تنهائی قادر به انجام معامله نیستند

و

لذا شخص ثالثی به عنوان دلال و میانجی وارد عرصه می شود و دو طرف معامله را به پذیرش شرایط مقبول قانع و راضی می کند و با دریافت مزد دلالی،

تضاد دیالک تیکی داد و ستد را حل می کند.

خدای سعدی

نیز قادر به حل و فصل تضاد داد و ستد با بنده هایش نیست،

او نمی تواند آسایش مورد نظر خود را به بنده ها بفروشد و سپاس و اطاعت و امثالهم بطلبد.

از این رو به دنبال دلالی می گردد که آسایش را شامل حال خلق کند و به عنوان مزد دلالی بخشایش بگیرد.

هسته معقول این نظر سعدی نقش کاتالیزاتور در واکنش های شیمیائی و بیوشیمیائی است.

مثلا اکسیژن و هیدروژن برای این که با هم ترکیب شوند و تشکیل آب بدهند، به کاتالیزاتور (واسطه و دلال شیمیائی) نیاز پیدا می کنند.

کاتالیزاتور (مثلا پلاتین) خود در واکنش شیمیائی شرکت نمی کند، بلا تغییر می ماند، ولی واکنش را به راه می اندازد و بدان سرعت هزاران باره می بخشد.

اما منظور سعدی از مفهوم «خلق» چیست؟

اگر خلق از توده مولد تشکیل می یابد، که مولدین همه نعمات مادی و فکری جامعه اند،

اگر خلق خدای واقعی زمین است،

چرا باید «بنده» ای از او سلب آسایش کند؟

این «بنده» ستمگر و خلق ستیز کیست و در کجای جامعه قرار دارد؟

چرا سعدی به جای خلق

همواره ستمگر را مورد خطاب قرار می دهد؟

چرا سعدی از خلق نمی خواهد که شر «بنده» ستمگر و خلق ستیز را از سر خود کم کند؟

چرا به خلق رهنمود نمی دهد؟

چرا خلق را به تسلیم و تحمل و سکوت و انفعال و رضا

فرا می خواند؟

چرا خدا به جای دلال جوئی و بخشایش بخشی،

شر ستمگر را از سر خلق کم نمی کند؟

چرا خدا از خلق نمی خواهد که شر ستمگر را خود از سر خود کم کند؟

چرا باید خلق همیشه منفعل و مفعول تلقی شود و نه فعال و فاعل؟

ادامه دارد.

خودآموز خوداندیشی (بخش شصت و نهم)

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)

۶۸۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12780

۶۸۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12784

۶۸۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12792

۶۸۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12798

۶۸۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12804

۶۸۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12807

۶۸۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12814

۶۸۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12823

۶۸۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12830

۶۹۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12834

ادامه دارد.

درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۴)

درنگی

از

مسعود بهبودی

سعی نکن زیاد شعر بگویی.

فریفتۀ هیجان و شدت نشو.

بگذار همه چیز در ذهنت ته‌نشین شود.

آنقدر ته‌نشین شود که فکر کنی اصلاً اتفاق نیفتاده.

زندگی کن تا از یک‌نواختی بیرون بیایی.

آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد،

هر روز استحاله‌ای در او صورت می‌گیرد

و

این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه و روز به‌روز می‌سازد و وسعت می‌دهد.

ما این فراز از رهنمود فروغ به احمدی را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

۱

سعی نکن زیاد شعر بگویی.

در این رهنمود فروغ،

عینا و عملا

دیالک تیک کمیت و کیفیت

به خدمت گرفته می شود.

برای فروغ کمیت شعر تعیین کننده نیست.

همین جمله حاکی از طرز تفکر دیالک تیکی فروغ است.

احتمالا بدون اینکه او از دیالک تیک خبر داشته باشد.

۲

فریفتۀ هیجان و شدت نشو.

فروغ در این رهنمود،

شاعر جوان را از اسیر هیجانات شدن نهی می کند.

اسارت در کمند هیجانات

پای راسیونالیسم و رئالیسم (حردگرایی و واقعیتگرایی)

را

لنگ می کند.

هنر و شعر اما تابع خرد و رئالیته (واقعیت) نیست.

نباید هم باشد.

شعر

پدیده ای جبری، خودجوش و خودپو ست و نه اختیاری، ارادی و آگاهانه.

شعری که اختیاری و ارادی و حساب شده و مصلحتی و آگاهانه باشد،

شعار است و نه شعر.

فروغ هم می داند.

به همین دلیل فروغ در شعریت شعر کسرایی شک دارد و او را فاقد صمیمیت می داند.

۳

بگذار همه چیز در ذهنت ته‌نشین شود.

آنقدر ته‌نشین شود که فکر کنی اصلاً اتفاق نیفتاده.

در این رهنمود فروغ،

دیالک تیک تجربه و دانش تجربی

در نظر گرفته شده است.

از دید فروغ،

شاعر زمانی باید به سرودش شعری بپردازد، که به بلوغ تجربی نسبی رسیده باشد

و

گرنه، شعرش شبیه عرعر خواهد بود.

منظور فروغ از ته نشین شدن همه چیز در ذهن،

انباشت تجارب شخصی است.

۴

زندگی کن تا از یک‌نواختی بیرون بیایی.

منظور فروغ از یکنواختی زندگی، روند انباشت تدریجی و بی سر و صدای تجارب در ذهن فرد است.

اکنون باید پرسید که احمدی به لحاظ طبقاتی چه موقعیتی دارد؟

چه کاره است؟

اگر فرد علافی باشد، انباشت تجربه محال خواهد بود.

۵

آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد،

هر روز استحاله‌ای در او صورت می‌گیرد

و

این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه و روز به‌روز می‌سازد و وسعت می‌دهد.

اکنون صحت تحلیل ما آشکار می گردد:

انباشت طبیعی و تدریجی تجربه در جریان زندگی،

به

استغنای (غنی تر گشتن) گنجیه دانش تجربی او

منجر می شود

و

به پختگی فکری و فردی او می انجامد.

ادامه دارد.

ارسال شده توسط شین میم شین در ۸:۳۴

درنگی در لاطائلات شیخ محسن قرائتی

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Text

درنگی

از

میم حجری

حسبنا کتاب الله
همین چند سال پیش بود که شیخ محسن قرائتی اسلام‌شناس ! پایه ثابت صدا و سیما در جمع کتابداران افاضه فرموده بودند :
شما به هیچ کتابی نیاز ندارید و قرآن برای شما کافی است. من 33 سال در صدا و سیما هر پنجشنبه برنامه داشتم و یک شب هم این برنامه تعطیل نشده است هیچ کتابی هم مطالعه نمی‌کنم اگر شما تفسیر قرآن را بخوانید بی‌نیاز می‌شوید، هر چه که بخواهید در قرآن هست.»
من در یک سال یک ساعت هم روزنامه نمی‌خوانم، کمبود هم ندارم. خلاصه اخبار کافی است
همینطور فرموده بودند :
مثلا در یکی از آیات قرآن آمده است بدترین صدا، صدای خر است حالا اگر شما این را به یک نفر در کانادا یا آمریکا نشان دهید می‌گوید این بود دین شما که می‌گوید صدای خر بدترین صدا است؟ اما همین خودش یک پروژه علمی است. شما بزرگترین دکترهای اعصاب را دعوت کنید تا بر روی تأثیر صدای همه موجودات روی اعصاب انسان آزمایش کنند و آن‌گاه نظر بدهید.
لابد با توجه به نظریات گذشته ایشان سثخ سواد و تخصص طبیبان روحانی وضعیت روانی اطفال معصوم این مملکت در اینده از پیش معلوم است .



این لاطائلات شیوخ مرتجع شیعی باید تحلیل مارکسیستی شوند.


اولا
پداگوژیک (تربیت اعضای جامعه)
ربطی به تدریس فرمالیسم قرائت قرآن ندارد.


مربی جامعه کیست؟


ثانیا
جایگزین سازیکلیه دستاوردهای علمی، فکری، فلسفی و فرهنگی با قران کریم
تازگی ندارد.


مشخصه مرکزی مهم فوندامنتالیسم اسلامی
فرمالیسم

است.
وقتی قرار باشد که جامعه به صدر اسلام برگردانده شود،
تعجبی ندارد که قران ایدئالیزه شود و مرجع و مأخد و مبنا قرار داده شود.


ایراد این اوتوپی این است که قران کریم تفسیر می شود و نه تحلیل.


تفاوت و تضاد تفسیر با تحلیل چیست؟


تفسیر
برخوردی سوبژکتیویستی (دلبخواهی، هوسی، میلی، جزمی و مصلحتی) است.


تحلیل مارکسیستی

اما دیالک تیکی و علمی و عینی است.


ما بخشی از قرآن را تحلیل مارکسیستی کرده ایم و باید ادامه دهیم.


مراجعه کنید به قران کریم از دیدی دیگر


قرآن کریم از دیدی دیگر
(بخش ۱ ـ ۱۱)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9731

(بخش اول)

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1120

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1121

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1122

۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1123

۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1124

۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1125

۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1126

۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1127

۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1128

۱۰
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1129

ادامه دارد.



روحانیت به مثابه اطبای روحی و فکری اطفال

دلیل ارائه این پیشنهاد چیست؟


در تربیت ـ تئوری روحانیت فئودالی و فوندامنتالیستی
تربیت اعضای جامعه باید از سلول اساسی اش، یعنی خانواده شروع شود.


این عینا و عملا بدان معنی است که ننه ها و بابا ها باید نقش مربی بازی کنند.


ایراد این شیوه تربیتی کجا ست؟

اکنون پس از گذشت ۴۴ سال
این تربیت ـ تئوری حضرات ورشکست شده است.


یعنی ننه ها و بابا ها
عاجز از ایفای نقش سنتی خود بوده اند.
پس مقصر توده است.


اکنون
پیشنهاد می کنند که جای ننه ها و باباهای نالایق و بی عرضه را آخوندها بگیرند.

این ایده
مثل ایده تشکیل خود جنقوری اسلامی
سوقات فرنگ است.


جنقوری اسلامی هم به تقلید از واتیگان به توصیه جلال آل عبا (نیمه فاشیست ـ نیمه فوندامنتالیست) تشکیل یافته است.


کلیسای مسیحی هم به تربیت اطفال می پردازد.


در اسپانیای فاشیستی (فرانکو)
حتی رادیکالتر عمل می کردند.


کودکان را از زایشگاه ها به شیرخوارگاه های کاتولیکی ـ فاشیستی منتقل می کردند و به مادران بدبخت می گفتند که نوزادان مرده زاده شده اند.


بعد به تربیت کاتولیکی ـ فاشیستی نوزادان می پرداختند.


کاتولیسیسم با فاشیسم دست در دست می رفت.


سؤال این است که چرا این ایده فاشیستی
پس از ۴۴ سال به ذهن حضرات رسیده است؟


دلیلش
مواجهه حضرات با عصیان کودکان و نوجوانان است.


همان کسانی که کودکان و نوجوانان را شیر کرده اند و به جنگ شیران (ساواک و ارتش وشهربانی و غیره) فرستاده اند و سوار بر امواج خون شان به قدرت رسیده اند،
اکنون به روز شاه افتاده اند و قادر به مهار کودکان و نوجوانان جنقوری نیستند.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری) (۹)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱۵

موریتس اشلیک

(۱۸۸۲ ـ ۱۹۳۶)

فیزیکدان

فیلسوف

مؤسس محفل وین

  • مطلق کردن این علائم قراردادی و تفسیر ایدئالیستی آنها از سوی نئوپوزیتیویسم به پیدایش تئوری علائم شناخت منجر شده که بنا بر آن، شناخت از تنظیم علائم مربوط به واقعیات امور معینی تشکیل می یابد.
  • (اشلیک، «آموزه شناخت عمومی»، ص ۱)

۱۶

  • تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی بر بنیان دستاوردهای علم الاشیاء ‌(علوم طبیعی) جدید، تدوین یافته و بنیان های مبتنی بر علم الاشیایی خود را قبل از همه در نویروفیزیولوژی و فیزیولوژی کردوکار عصبی عالی و در نویرو سیبرنتیک می یابد.

  • مراجعه کنید به بازتاب، سیستم علامتی

۱۷

  • جامعه شناسی عامیانه به ساده کردن تصویرتئوری به مثابه تصویرتئوری مکانیکی مبادرت می ورزد و بدین طریق روند تاریخی ـ فکری از آن خود کردن واقعیت عینی و استقلال نسبی آن را نادیده می گیرد.

۱۸

  • انگلس در سال ۱۸۹۰ میلادی در مخالفت با این طرز برخورد، درنامه ای به کنراد اشمیت می نویسد:

الف

  • «فلسفه اما به مثابه تقسیم کار معینی در هر دوره، مواد فکری معینی در اختیار دارد.

ب

  • فلسفه این مواد فکری معین را از فلسفه های پیشین به میراث می برد و بر بنیان این مواد فکری معین آغاز به کار می کند.

پ

  • از این رو ست که کشورهای به لحاظ اقتصادی عقب مانده (مثلا آلمان در آن زمان) می توانند در زمینه فلسفه پیشقراول گردند.

ت

  • به عنوان مثال:

۱

  • فرانسه در قرن هجدهم در مقایسه با انگلستان که فلسفه اش مرجع فرانسوی ها بود

۲

  • و بعدها آلمان در مقایسه با انگلستان و فرانسه.

ث

  • اما رشد فلسفه در آلمان و فرانسه نیز به شکوفائی ادبی آن زمان شباهت داشت و نتیجه رشد اقتصادی بود.

ج

  • اقتصاد اینجا مستقیما چیزی را به وجود نمی آورد، بلکه نحوه تغییر و تکامل مواد فکری به میراث رسیده را اغلب به طور غیرمستقیم تعیین می کند.
  • زیرا بازتاب های سیاسی، حقوقی و اخلاقی اند که بزرگترین تأثیر مستقیم را بر فلسفه می گذارند.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۷، ص ۴۹۳)

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اجاره اراضی کشت  بنیادی (۱)

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اجاره اراضی کشت بنیادی (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • اجاره اراضی کشت بنیادی به محصول اضافی (محصولی که پس از کسر محصول ضرور (محصولی که صرف هزینه تولید می شود)، باقی می ماند) اطلاق می شود که در کشاورزی توسط مولدین بیواسطه (رعایا، دهاقین و غیره)، تولید می شود و در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی توسط صاحبان اراضی کشت، کلا و یا بخشا تصاحب می شود.

۲

  • اجاره اراضی کشت بنیادی در بسیاری از نظامات جامعتی وجود دارد.

۳

  • تعیین کننده ی خصلت اجتماعی ـ اقتصادی اجاره اراضی کشت بنیادی و فرم هایش، مناسبات تولیدی حاکم است.

۴

  • اجاره اراضی کشت بنیادی در نظام جامعتی فئودالی (فئودالیسم) بیانگر روابط استثماری ماهوی و مهم میان اربابان فئوددال و رعایا بوده است.

۵

  • اجاره اراضی کشت بنیادی به مثابه بهره کاری به صورت بهره طبیعی و یا بهره پولی پرداخت می شد.

۶

  • اجاره اراضی کشت بنیادی در نظام سرمایه داری (کاپیتالیسم) بخشی از اضافه ارزش تولید شده در تولید کشاورزی است که فزونتر از سرمایه میانگین مصروفه در کشاورزی است و توسط صاحبان اراضی کشت تصاحب می شود.

  • مراجعه کنید به اضافه ارزش

۷

  • اجاره اراضی کشت بنیادی یکی از فرم های تغییریافته اضافه ارزش است.

۸

  • فرم های اصلی اجاره اراضی کشت در نظام سرمایه داری (کاپیتالیسم) به شرح زیرند:

الف

  • اجاره اراضی کشت دیفرانسیال که مبتنی بر انحصار کشت کاپیتالیستی اراضی بنا بر محدودیت اراضی است.

ب

  • اجاره اراضی کشت مطلق مبتنی بر انحصار اراضی و املاک کلان خصوصی (تحت مالکیت خصوصی) است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۶۹۰)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

بگیر ای جوان، دست درویش پیر

نه خود را بیفکن، که دستم بگیر

معنی تحت اللفظی:

جوان باید به عوض انتظار دستگیری، خودش اکتیو شود و از پیر، دستگیری کند.

سعدی

برای عوامفریبی از موضوع بحث خارج می شود

و

پرت و پلا می بافد.

حریف

رزاقیت خدا را به محک آزمون زده است.

در گوشه محراب نشسته است تا ببیند، خدا روزی اش را می رساند و یا نه.

و خرافه سعدی

رسوا شده است.

حالا سعدی زده به بر و بیابان و پرت و پلا به خورد خواننده می دهد.

در این حکایت اصلا از پیر و برنا و دستگیری و غیره حرفی در بین نبوده است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری) (۸)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱۰

  • شناخت، نه روندی مکانیکی، بلکه روندی بغرنج و سرشار از تضادهای دیالک تیکی است.

۱۱

  • روند شناخت از دیالک تیک های زیر تشکیل می یابد:

الف

  • از وحدت عناصر اوبژکتیو و عناصر سوبژکتیو

(دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو.

مترجم)

ب

  • از وحدت بی واسطگی و با واسطگی

پ

  • از وحدت درک حسی و درک عقلی

ت

  • از وحدت عام ـ خاص ـ منفرد

ث

  • از وحدت مجرد و مشخص

ج

  • از وحدت عناصر امپیریکی و عناصر تئوریکی
  • (عناصر تجربی و نظری )

۱۱

  • و لذا تصاویر واقعیت عینی که در روند شناخت حاصل می آیند، نه کپیه های مکانیکی، بلکه «ترجمان» های بغرنج متناسب با قوانین خودویژه کرد و کار معرفتی انسانی اند.

۱۲

  • اما میان تصاویر و چیزهای تصویرسازی شده، رابطه روشنی وجود دارد.
  • نوعی همفرمی (ایزومرفی) که در فرم های تصویری متفاوت، فرم های متفاوتی به خود می گیرند.

۱۳

  • تصاویر در شناخت عقلی به درجات مختلفی با عناصر قراردادی، به ویژه با علائم و سیستم های علامتی پیوند دارند.

  • مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی

۱۴

  • این تصاویر برای تدوین سیستم های تئوریکی و برای فرمالیزه کردن آنان ضروری اند.

  • مراجعه کنید به سمیوتیک

ادامه دارد.

درنگی در شعری از فریدون مشیری

درنگی

از

میم حجری

مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
– آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید!
من به دنبال فضائی می گردم،
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم.
آه!
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما “خفته ی چند”!
چه کسی می آید با من فریاد کند؟
پایان

ما این شعر مشیری را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:


الف
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان!


مشیری
دچار خفقان است.
دیوانه وار مشت بر در و دیوار می کوبد و دست بر شیشه پنجره ها می ساید.


چرا؟

مگر چی شده است؟



ب
من به تنگ آمده ام از همه چیز


به این دلیل که از همه چیز به تنگ آمده است.
من ـ زور از همه چیز چیست؟


ضمنا
چه باید کرد؟

پ
بگذارید هواری بزنم:
– آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید!
من به دنبال فضائی می گردم،
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم.


راه مشیری برای غلبه بر خفقان
هوار کشیدن و داد زدن است.
تا خلایق خفته بیدار شوند و هوار شاعر عنقلابی را بشنوند و بشتابند و در خانه اش را بشکنند و او را به لب بامی و یا جایی ببرند تا نفسی تازه کند.

ت
آه!
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!


باشد.

ث
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند.


درمان درد (خفقان) شاعر، داد و فریاد است.

ج
از شما “خفته ی چند”!
چه کسی می آید با من فریاد کند؟


شاعر
که درمان دردش فریاد است، دنبال خفتگانی می گردد که با شنیدن فریادش بیدار شوند و با او فریاد کنند.

این دیگر تناقض دست و پا گیری است.
مگر قرار نبود که خفتگان بیدار شوند و در طویله شاعر را بشکنند و او را به لب بامی ببرند تا فریاد کند
و
نه اینکه با او فریاد کنند.


شاید بقیه دچار خفقان نباشند.

این هنوز چیزی نیست.


شاعر هروئینی تحفه خودشیفته ای
حتی
پا فراتر از مشیری می نهد.


او ادعا می کند که خودش شخصا درد مشترک است.
او هم بسان مشیری
درمان درد را در فریاد می داند.
به همین دلیل، می خواهد که او را (یعنی درد مشترک) را فریاد کنند.

درمان سازی از داد و فریاد برای درد
فقط در طویله عه هورا و عاشورا امکان پذیر است.


چنین درمانی به فکر احدی در کره ارض نمی رسد.


ماشاء الله به شعور شعرای کشور عه هورا و عا شورا.


شاعر دیگری
تحت تأثیر مشیری و شاملو
راه دیگری برای درمان درد مشترک کشف می کند و رهنمود می دهد:

تنها نمان به درد
کاین درد مشترک
هرگز
جدا جدا درمان نمی شود.


یعنی به قول دیوانه ای که از پیروان مولای کربلا بود:
باید یکی شویم یاران.

بالاخر درد مشترک در اثر یکی شدن شان و فریاد کردن در مشترک شان
درمان شد.
اکنون ۴۴ سال است
که
خلایق در حسرت خفقان نور به گور
به خیابان امده اند و فاجعه و فریاد ادامه دارد.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری) (۷)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱۶

مارکس، انگلس و لنین

۱

  • تصویرتئوری ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی که توسط مارکس و انگلس تدوین و توسط لنین توسعه و تکامل یافته، به معنی مرحله کیفی نوینی در پیشرفت تئوری شناخت ماتریالیستی است.

۲

  • تصویرتئوری ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی اندیشه های اصلی درست ماتریالیسم (ماتریالیسم های. مترجم) پیشین را ادامه می دهد، نواقص و معایب آن را برطرف می کند و نتایج و مسائل درست مطروحه از سوی تصویرتئوری ایدئالیستی را مورد ارزیابی انتقادی قرار می دهد.

کیفیت نوین تصویر تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی

  • کیفیت نوین تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی را می توان در نکات زیرین دید:

۱

  • تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی، بر خلاف کلیه تئوری های شناخت دیگر، خصلت و تعین (دترمینیسم) اجتماعی روند تصویرسازی را در نظر می گیرد.

  • مراجعه کنید به دترمینیسم و ایندترمینیسم

دترمینیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7907

ایندترمینیسم

(ضد دترمینیسم)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11287

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11294

پایان

۲

  • پراتیک اجتماعی در فرم های متنوعش، بنیانی است که روند تصویرسازی در ضمیر انسانی بر مبنای آن صورت می گیرد.

۳

  • پراتیک، آخرین و تعیین کننده ترین معیار برای تعیین درجه انطباق تصاویر با اوبژکت هائی است که مورد تصویرسازی قرار می گیرند.

۴

  • پراتیک، معیار تصحیح و تدقیق پیاپی تصویرسازی است.

۵

  • توانائی شناخت انسانی و دستگاهی که به کمک آن تصویرسازی از واقعیت عینی صورت می گیرد، نه تنها محصول تکامل بیولوژیکی و تطبیق انسانی با محیط پیرامون خود، بلکه علاوه بر آن محصول توسعه جامعتی است.

۶

  • به قول مارکس، «تشکیل حواس پنجگانه، (ثمره ی) کار تمامی تاریخ جهان تاکنونی بوده است.»

۷

  • موضوع شناخت نیز به سبب تغییر مداوم طبیعت از سوی جامعه بشری، خصلت اجتماعی به خود می گیرد.

۸

  • از آنجا که تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی را نیز بنیان فلسفی خود قرار داده، می تواند روند تصویرسازی را در مشروطیت جامعتی آن درست ارزیابی کند.

  • در حالی که تصویرتئوری ما قبل مارکسیستی، به لحاظ بنیان فلسفی اش فقط می توانست روند تصویرسازی را در قالب فردی، انفرادی و لذا انتزاعی آن دریابد.

۹

  • تصویرتئوری مارکسیستی ـ لنینیستی، بر خلاف درک ماهیتا غیردیالک تیکی ماتریالیسم های پیشین، خصلت دیالک تیکی روند تصویرسازی را با وضوح تمام مورد بررسی قرار داده و قرار می دهد.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۶۸۹)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

سعدی باید افراد زیر را به نام بنامد:

مقدمه گلستان

دگر خواست، کافزون کند تخت و تاج

بیفزود بر مرد دهقان، خراج

طمع کرد در مال بازارگان

بلا ریخت، بر جان بیچارگان.

معنی تحت اللفظی:

یکی از شاهزادگان

برای تکثیر ثروت خود ، خراج دهقاان را افزونتر کرد.

اموال تجار را غارت کرد و بر درماندگان ستم کرد.

مقدمه گلستان

درم به جور ستانان زر به زینت ده

بنای خانه کنانند و بام قصر اندای

به عافیت، خبر آمد که مرد ظالم مرد

به سیم سوختگان، زرنگار کرده سرای

بخور مجلسش، از ناله های دودآمیز

عقیق زیورش، از دیده های خون پالای

سعدی

باید بگوید

که

«درم به جور ستانان زر به زینت ده»

کیانند؟

«بنای خانه کنان و بام قصر اندای»،

«به سیم سوختگان، زرنگار کرده سرای»

به کدام طبقات اجتماعی تعلق دارند؟

سعدی

باید بگوید

که

در مصراع «بخور مجلسش، از ناله های دودآمیز»

سخن از کیست؟

و

در مصراع «عقیق زیورش، از دیده های خون پالای»،

سخن از چه کسی است؟

سعدی

باید بگوید که به مثابه «خداوند رأی»

برای توده مولد تحت استثمار و ستم چه نسخه رهائی بخشی جز تئوری رضا و تسلیم و تحمل در انبان گردآلود خود دارد؟

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصویر تئوری (انعکاس ـ تئوری) (۶)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور مانفرد بور

پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱۵

برکلی و هیوم

۱

جورج برکلی

(۱۶۸۵ ـ ۱۷۵۳)

اسقف

تئولوگ (فقیه)

امپیریست

فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی

مؤسس ایدئالیسم ذهنی

  • اندیشه تصویرتئوری از سوی نمایندگان ایدئالیسم در مبارزه بر ضد تئوری شناخت ماتریالیستی مورد تحریف ایدئالیستی ـ ذهنی قرار گرفته است.

۲

  • برکلی و هیوم تصویرتئوری ذاتی را بنیان می گذارند که فلسفه معاصر بورژوائی را همچنان و هنوز تحت تأثیر خود قرار داده است.

۳

  • برکلی ایده هائی را که به ذهن می رسند، یعنی در واقع، احساس ها را به مثابه چیزهای واقعی تلقی می کند و ایده ها ـ به معنی محدود کلمه ـ را یعنی اندیشه ها را به مثابه تصاویر آنها قلمداد می کند.

۴

  • آن سان که اندیشه ها ـ به نظر او ـ تصاویر احساس ها محسوب می شوند.
  • (برکلی، «راجع به اصول شناخت بشری»، ص ۳۳ )

۵

دیوید هیوم

(۱۷۱۱ ـ ۱۷۷۶)

فیلسوف

اقتصاددان

تاریخدان

از نمایندگان برجسته روشنگری انگلستان

از اقتصاددان ما قبل اقتصاد کلاسیک

معلم کانت

از دوستان و همفکران آدام اسمیث

  • هیوم هم به همان سان تصورات و یا اندیشه ها را تصاویر احساس ها و یا ادراکات تلقی می کند و کل روند تصویرسازی را در همه فرم هایش، ذاتی شعور می داند.
  • (دیوید هیوم، «بررسی ئی راجع به فهم بشری»، ص ۲)

۶

  • ماهیت ماتریالیستی تصویرتئوری به وسیله برکلی و هیوم مورد تحریف ایدئالیستی ـ ذهنی قرار می گیرد.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۳۱)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/07/blog-post_80.html

ادامه دارد.

درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۳)

درنگی

از

مسعود بهبودی

۱

برای تو که هوش و ذوق فراوانی داری

و

همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان،

و

همچنین ذهنی پاک و تأثرپذیر،

یک دوره زندگی مستقل و دور از جریان‌های مصنوعی و کم عمق،

بهترین زمینه و پشتوانۀ تکامل می‌تواند باشد.

فروغ

در اولین جمله نامه اش به مثابه رهبری مجرب و مترقی و خردمند و فیلسوف

به

احمدرضا احمدی

رهنمود می دهد.

هشدار سرشته به اخطار فروغ،

مبنی بر مرزبندی با روشنفکریت خرده بورژوایی ـ بورژوایی واپسین

احتمالا

پس از پیروزی مناسبات سرمایه داری (در اثر انقلاب سفید) بوده است.

ایرادی که بر طرز تفکر فروغ در سرتاسر این نامه وارد است،

فراموش کردن نقش خاستگاه و پایگاه طبقاتی روشنفکران (مثلا شعرا) ست.

فروغ

سمتگیری های هنری

را

بدون پایه طبقاتی شان

در نظر می گیرد.

فروغ

ماتریالسم تاریخی

را

دقیق و عمیق

درک نکرده است.

برقراری رابطه زناشویی با ابراهیم گلستان بورژوا نیز دال بر این است.

رهنمود فروغ به احمدرضا احمدی جوان

(یک دوره زندگی مستقل و دور از جریان‌های مصنوعی و کم عمق،

بهترین زمینه و پشتوانۀ تکامل می‌تواند باشد.)

دال بر عدم درک دلایل طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی «جریان‌های مصنوعی و کم عمق»

کذایی

از سویی

و

خاستگاه و پایگاه طبقاتی خود احمد رضا احمدی

از

سوی دیگر

است.

دادن صفات «مصنوعی» و «کم عمق» به سمتگیری های هنری

نشانه ناتوانی نظری (تئوریکی) فروغ از تجزیه و تحلیل هنر خرده بورژوایی ـ بورژوایی واپسین

است.

فروغ

تحول فرماسیونی جامعه را پس از پیروزی انقلاب سفید نمی بیند.

فروغ

فقط شعر و شعرا را می بیند و شعور را نمی بیند.

شعوری که در نتیجه تغییر وجود (وجود جامعتی) تشکیل یافته و می یابد.

ادامه دارد.