درنگی در فیلم مارمولک (۸)

دانلود فیلم مارمولک

 

https://tamasha.com/v/0zkLL

 

میم حجری

 

۱

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ.

 

 این جفنگ علامه امپریالیسم به چه معنی است 

و 

 از این جمله او چه برداشتی می توان داشت؟

 

الف

 پس از خواندن و شنیدن این جمله علامه، 

خواننده و شنونده

بطور غیر ارادی و بی اختیار میان دوست و هر کالای دیگر، علامت تساوی می گذارد.

 دوست

 به چیزی در حد کفش و جوراب و کت و شلوار 

تنزل می یابد.

 

ب

خواننده و شنونده

  ضمنا دچار فتیشیسم کالائی (کالاپرستی) می شود

 و همه چیز را قابل خرید و فروش تلقی می کند.

 

پ

  سنت اگزوپری

 نه فقط

 ایراسیونالیست (خردستیز)، بلکه ضمنا ایرئالیست (ضد رئالیست) 

است.

  چون در جامعه سرمایه داری، بر خلاف ادعای علامه امپریالیسم، دوست که سهل است، همسر و همبستر و مادر و پدر و کودک و هر چه دل تنگ هر کس بخواهد،

 قابل خرید و فروش است.

  فقط باید فروشگاه مربوطه را پیدا کرد.

اگر کسی به جهان مجازی سفر کند،

متوجه فروشگاه های درخور برای خرید حتی محبت و ناز و نوازش و سکس کتبی و شفاهی و غیره خواهد شد.

 کسب و کاری که با انقلاب علم و فنی، تسهیل گشته است.

 میلیون ها دختر و پسر ماهرو و خوش اندام می توانند در اسرع وقت اجاره داده شوند و یا حتی خرید و فروش شوند و می شوند.

 

ت

  دوست که سهل است، 

امروزه سگ و گربه و موش و سوسک و ملخ و هر نبات و پرنده و خزنده و درنده و غیره را هم می توان خرید.

 

ث

  دوست و رفیق و همسر و همبستر که سهل است، 

امروزه می توان دل و قلوه آدمیان را از فروشگاه های سیار کذائی خرید.

 

۲

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

 

  آنچه که علامه امپریالیسم و آخوند فوندامنتالیسم

نمی داند و یا می داند و پرده پوشی می کند، 

دلیل کیمیاوارگی دوست است.

  دلیل تنهائی انسان ها ست.

 

 راستی چرا پیدا کردن دوست فوق العاده دشوار و حتی محال شده است؟

 

  آیا دلیل تنهائی انسان ها، 

واقعا آن سان که علامه از زبان روباه ادعا می کند:

عدم فروش دوست در فروشگاه ها 

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتومات (ماشین خودکار)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 پروفسور دکتر هاینتس لیبشر

برگردان

 شین میم شین 

     

۱

  •       اوتومات (ماشین خودکار) به سیستم دینامیکی (پویائی) اطلاق می شود که می تواند رفتارش را با استقلال نسبی از پیرامون خویش تنظیم کند.

 

۲

  •       این مفهوم «اوتومات» که در چارچوب سیبرنتیک تشکیل یافته، راه دراز تجرید (انتزاع) علمی را پشت سر گذاشته است و همه مراحل دیگر توسعه مفهوم را در بر می گیرد.

 

۳

  •       اوتومات به معنی تکنیک (کلاسیک و مدرن) عبارت است از ماشین، دستگاه، تأسیسات فنی، آلت و غیره که بی نیاز از مداخله انسان می تواند کار کند.

 

۴

  •       استقلال نسبی از پیرامون، اینجا در استقلال نسبی از انسان خلاصه می شود.

 

۵

  •       اوتومات به این معنا در جهان باستان (چین، مصر و یونان) نیز وجود داشته است.

 

۶

  •       اوتومات اما تنها در پیشمرحله انقلاب علمی و فنی (قرن بیستم) به مهمترین ابزار تولید مبدل شده است.

 

  •       مراجعه کنید به اوتوماتیزاسیون (اوتوماسیون)

 

 

اوتوماتیزاسیون

(اوتوماسیون)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8939

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8947

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8951

 

پایان

 

  •       برای هدایت هر سیستم پویا، در هر حال به فرمی از حلاجی اطلاعات ـ اگرچه متفاوت از نوع اوتومات ها ـ نیاز می افتد.

 

۷

  •       از این رو ست که اوتومات در سیبرنتیک عبارت است از سیستمی که اطلاعات را از پیرامون خود دریافت می کند، ذخیره می کند، مورد حلاجی قرار می دهد و به پیرامون خویش باز پس می دهد.

 

۸

  •       در تئوری سیبرنتیکی اوتومات ها، بدین معنا مدل های ریاضی از اوتومات ها ساخته می شوند که «اوتومات های انتزاعی» نامیده می شوند.

 

۹

  •       برای متمایز کردن این جور اوتومات ها باید گفت که آنها کدام سیگنال های اطلاعاتی را می توانند دریافت کنند، در کدام مراحل، ثباتمندند، کدام سیگنال ها را می توانند ارسال کنند، زمان چه نقشی در شیوه فونکسیون آنها بازی می کند.

 

۱۰

  •       سیستم های عصبی ارگانیکی و انتزاعی نیز بدین معنا اوتومات محسوب می شوند.

 

(سیستم های عصبی هم سیگنال های الکتریکی را دریافت می کنند، ذخیره می کنند، مورد حلاجی قرار می دهند و ارسال می دارند.

مترجم)

 

۱۱

  •       مزیت بزرگ این شیوه نگرش انتزاعی و تعمیمی ضمنا در این است که خواص و شیوه های رفتار و غیره فرم های مختلف حرکت ماده (تنظیم، ذخیره، تجارب، انطباق، یادگیری و غیره) در چارچوب یک تئوری واحد گرد آورده می شود و به طور مطلوب توصیف می گردد.

 

۱۲

  •       بدین معنا می توان تئوری مدرن اوتومات ها را نیز به مثابه فرمی و یا بخشی از تئوری عمومی سیستم های پویا تلقی کرد.

 

  •       مراجعه کنید به سیستمتئوری

 

۱۳

  •       در این مورد، مسئله فلسفی بحث انگیزی به شرح زیر مطرح می شود:
  •       اگر فرم های رفتاری به درجه عالی توسعه یافته مثلا تنظیم، انطباق  یاد گیری و غیره از اوتومات ها و یا سیستم های پویا در فرم های حرکتی مختلف بروز می کنند که در چارچوب یک تئوری عام قابل درک اند، این مسئله در مورد توانائی ها و استعدادهای «سیستم های پویای مادی» شناخته شده مثلا انسان ها چگونه است؟

 

۱۴

  •       این مسئله معمولا در فرم تند و تیز زیر مطرح می شود:
  •       آیا اوتومات ها (ماشین ها) می توانند باندیشند و شعورمند باشند؟

 

۱۵

  •       پاسخ به این مسئله دشوار است و به مسائل فلسفی و علمی و نظری بیشماری گره خورده است.

 

۱۶

  •       صرفنظر از اینکه با این مسئله در روابط مشخص، منظور دیگری بیان می شود و لذا پاسخ دقیق بدان، تحلیل منظور یاد شده را نیز الزامی می سازد، در حال حاضر چنین به نظر می رسد که در زمینه کارآئی اوتومات ها که بر شالوده مادی معینی تشکیل می یابند ـ به لحاظ کارآئی ـ حد و مرز اصولی وجود ندارد.

 

۱۷

  •       این امر با تز اساسی ماتریالیستی نیز انطباق دارد.

 

۱۸

  •       تز یاد شده به توسعه و چند و چون ترکیبی طبیعی روند تفکر و شعور انسانی باور دارد.

 

۱۹

  •       البته در حال حاضر، محدودیت های فنی معینی وجود دارند که قبل از همه برای اکنون و آینده نه چندان دور، این را که سیستم های سازمان یافته مورد نظر بتوانند به بغرنجی عالی لازم دست یابند، امکان ناپذیر می سازند.

 

۲۰

  •       اما در مبارزه ایدئولوژیکی بر سر مسئله تکنیک مدرن، داشتن موضع روشن ضرورت دارد، در مورد این مسئله خاص نیز به همین سان.

 

پایان

درنگی در اندیشه ای (۳۴)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

خطر برای جهان

نه در کرملین

بلکه در کسانی است که اخبار رسانه های امپریالیستی را تأیید می کنند.

گرالد

 

این جمله گرالد

حاوی ایرادات متعدد است:

 

۱

اولا

نه فقط کرملین

بلکه اولیگارشیسم به طور کلی

مشتاق سقوط جهان به قهقرای توحش و بربریت است.

 

فقط کافی است به حرف های پوتین و پالان گوش کنیم.

 

از این نظر میان پوتین و پالان و چارق و چکمه و نعلین

کمترین تفاوتی وجود ندارد.

 

تخریب نیروهای مولده جاندار و جامد

رسالت مشترک اصلی فاشیسم، فوندامنتالیسم، اولیگارشیسم و امپریالیسم است

 

۲

ایراد دوم 

در 

 بینش سوبژکتیویستی خود گرالد

  است

که

سطح فکری مصرف کنندگان زباله های ایده ئولوژیکی امپرالیسم

را

خطری برای جهان می پندارد.

 

یعنی

دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

 را

 پا در هوا می سازد 

و 

توده 

را 

مقصر اصلی و خطر اصلی برای جهان و جامعه

قلمداد می کند.

 

توده ای را که خمیری در دست طبقات حاکمه برای خم و راست کردن است.

توده ای را که مربای مربی اصلی جامعه یعنی طبقات حاکمه است.

 

ضمنا

گرالد

به تبرئه سویدو کریتیسیستی (انتقادگرایی کاذب) طبقه حاکمه می پردازد.

 

یعنی

 با دبدبه و کبکبه انتقاد سطحی و سرسری از توده

طبقه حاکمه را به آب زمزم می شوید 

و 

مطهرتر از ماتحت روحانیت می سازد.

 

پایان

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۳)

Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

 

 خم گشت آسمان

    ـ چون مادری ـ

 به گونه سهراب بوسه زد

 

    سهراب دیدگان را

   بر نقش تازه داد:

 

  تهمینه

    در برابر آئینه

   سرمست عشق و زمزمه پرداز

   گیسو فکنده در نفس باد

 

 «آواز داده اند و تهمتن

 

از راه می رسد.

 

  دلخواه دور من

 

  با گام های خویش به درگاه می رسد.

 

 رستم کجا و شهر سمنگان ما کجا؟

 

  نیروی چیست این

 

  کاو را چنین به سوی شبستان ما کشد؟

 

 

   آخر شکار گور و گمشدن رخش

 

  هر یک بهانه ای است در انبان روزگار

 

 

 

   تا فرصتی پدید کند بر نیاز من

 

  ای رهنمای چرخ و فلک در شبی چنین

 

    کامم روا بدار!

 

 

 

   این بانگ بشنوید:

 

   این شور درفتاده به شهر از برای او ست

 

      این کوه و دشت و برزن و بازار

 

   و این کاخ و بارگاه

 

   یا هرچه از من است

 

     دل و دیده جای اوست

 

   اینک که ناگهان

 

    از راه می رسد

 

   ای آینه،

بگو

  من چون کنم، چه سان که خوشایند او بود؟

 

      گیسو چگونه برشکنم باز

 

   یا در میان این همه رنگینه جامه ها

 

   آخر کدام یک بگزینم؟

 

 

 

     با او سخن چه گونه گشایم

 

   آرایه چون کنم که به چشمش نکو بود؟

 

   آئینه،

من به دلبری و حسن شهره ام

 

   دیگر که را رسد

 

 جز تهمتن که بر گل آتش گرفته ام،

 

  باران شبنمی برساند؟

 

   آری که را سزد

 

   تا کودکی یگانه دوران

 

   بر دست و دامنم بنشاند؟»

 

ادامه دارد

زندگی مارکس و انگلس (۱۶۰)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل یازدهم

نان تلخ تبعید

 

وقتی مارکس

 

خبر تعطیل اتحادیه کمونیست ها

 

را

 

به

 

انگلس داد،

 

انگلس از دو سال قبل ساکن شهر منچستر بود.

 

 

 

از اواسط ماه نوامبر سال ۱۸۵۰

 

انگس

 

تصمیم به ترک لندن

 

و

 

ضمنا

 

به

 

محرومیت از همبایی هر روزه با مارکس

 

گرفته بود.

 

 

 

دلیلش اما چه بود؟

 

 

 

۱

 

زندگی در آوارگی

 

 

 

دلیلش

 

ذلت زندگی بود.

 

 

 

نه

 

فقط

 

ذلت زندگی خود انگلس،

 

 بلکه ذلت زندگی رفیقش  و خانواده رفیقش.

 

 

 

مارکس و جنی و لنشن دموت با ۴ فرزندشان

 

به

 

دلیل عقب افتادن مکرر پرداخت اجاره خانه

 

در بهار سال ۱۸۵۰

 

از خانه شان در خیابان اندرسون

 

اخراج شده بودند.

 

 

 

آندو در حواشی شهر در کوچه ای تنگ (جنوب شهر لندن)

 

خانه محقری پیدا کرده بودند که بیش از دو اتاق و یک آشپزخانه نداشت.

 

 

 

اتاق نشیمن مشترک شان

 

ضمنا دفتر کار کارل مارکس بود.

 

 

 

 اتاق عقبی

 

محل خواب همه اعضای خانواده بود.

 

 

 

از آنجا که در آغاز، مبل و مخلفات هم نداشتند،

 

همگی روی زمین می خوابیدند.

 

 

 

لنشن دموت

 

هم

 

در

 

آشپزخانه

 

می خوابید.

 

 

 

شرایط بهداشتی

 

فاجعه بار بود.

 

 

 

اگر حمایت ناچیز مادر جنی نبود،

 

می بایستی از گرسنگی جان به جان آفرین بسپارند.

 

 

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) رفرم مدرسی دموکراتیک (۱)

Publikation Schule und Erziehung in der DDR 

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

۱

  •     رفرم مدرسی دموکراتیک به تحول آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی مجموعه امور آموزشی ـ پرورشی اطلاق می شود.

 

۲

  •     رفرم مدرسی دموکراتیک به بخشی از مبارزه در راه تشکیل نظام آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی پس از رهایش خلق آلمان از فاشیسم اطلاق می شود.

 

  •     مراجعه کنید به نظام آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی

 

۳

  •     فراخوان کمیته مرکزی حزب کمونیست آلمان در ۱۱ ماه ژوئن سال ۱۹۴۵ حاوی مطالبه ای در زمینه رفرم مدرسی دموکراتیک بود. 

 

۴

  •     رفرم مدرسی دموکراتیک منطبق با موافقت نامه پوتسدام بود و مورد حمایت همه جانبه دکترین نظامی شوروی در آلمان بود.

 

  •     مراجعه کنید به  موافقت نامه پوتسدام، دکترین نظامی شوروی

 

۵

  •     حزب کمونیست آلمان و حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان در فراخوان مشترک شان خطاب به «کلیه مادران و پدران و معلمان و اساتید مدارس عالی» در ۱۸ ماه اکتبر سال ۱۹۴۵ آماج های زیر را برای نوسازی دموکراتیک مدارس تعیین می کنند:

 

الف

  •     «رهایش جوانان از افکار نازیستی و میلیتاریستی

 

ب

  •     تربیت جوانان با روحیه نوین

 

پ

  •     تربیت جوانان با روحیه دموکراسی رزمنده (سلحشور)

 

ت

  •     تربیت جوانان با روحیه دوستی خلق ها
  •     خلق های صلح خواه

 

ث

  •     تربیت جوانان به تفکر و عمل مستقلانه، صادقانه، آزادی خواهانه و پیشرفت گرایانه»

 

ادامه دارد.

هماندیشی با تابنده

Ist möglicherweise eine Abbildung

فریتس والتر

 

گرانی در اروپا دلیل دیگری هم داره. 

تمام صاحبان صنایع و فروشگاه ها و.... 

برای همصدا شدن با اوضاع سیاسی حاکم به جنگ اوکراین و مردم اوکرایین کمک مالی میلیونی کردند

 فردایش خیلی راحت قیمت اجناس را به بهانه جنگ و گرانی ترانسپورت بالا بردند ...

یعنی دقیقا از جیب مردم عادی به جنگ اوکراین کمک کردند.

والسلام
تابنده

 

آره. 

همه جا 

همه چیز 

از 

سفره توده 

به طور مستقیم و غیر مستقیم، 

با واسطه و بی واسطه ، 

با بهانه و بی بهانه 

چپاول می شود 

و

 به کیسه خلیفه 

یعنی طبقه حاکمه انگل و انگشت شمار 

ریخته می شود. 

هم از سفره مادی توده و هم از سفره فکری توده. 

 

در نتیجه

ما با پاوپریسم (بی همه چیزی) مادی و فکری و هنری و اتیکی و استه تیکی سر و کار داریم.

 آنهم در مقیاس جهانی. 

 

به عوض اندیشه،

عندیشه

 تبلیغ می شود 

 

به عوض اثر هنری، 

زباله تهوع انگیز و تعفن انگیز تولید می شود

و

به خورد خلایق داده می شود. 

 

در دوران توحش و بربریت مدرن

دیگر

شاعری 

 وجود ندارد، 

علاف و عیاش وجود دارد 

که عشعار بند تنبانی چند کلمه ای غلط و غلوط 

سر همبندی می کند و خرمن استیکر و هلهله و هورا

 درو می کند.

 

پایان

 

درنگی در فیلم مارمولک (۷)

دانلود فیلم مارمولک

 

https://tamasha.com/v/0zkLL

 

میم حجری

 

 ﺭﺿﺎ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ در این فیلم

دست به خودکشی می زند.

زندانی دیگر متوجه خودکشی اش می شود و در درگیری با او دستش زخمی می شود و به زندان بیمارستان منتقل می شود. 

در بیمارستان زندان ﺑﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪﯼ ﺧﻮﺵ ﻣﺸﺮﺏ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻝ

آشنا می شود.

ﺍﺯ ﻗﻀﺎﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

 ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ 

ﺷﻐﻞ (؟) ﺁﻥ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺧﻮﺵ مشرب ﮐﺘﺎﺏخوان ﻧﺒﻮﺩه ﻭ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺵ، ﮔﭽبری، ﭘﯿﺸﻪ ﯼ ﺁﺑﺎء ﻭ ﺍﺟﺪﺍﺩﯼ ﺍﺵ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﺪه ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩه است.

ﺭﺿﺎ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺵ ﻣﺸﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﺩ

ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭ ﺭﺿﺎ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ،

ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ « ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ» ﺍﺳﺖ:

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﯼ ﺁﻗﺎ ﺭﺿﺎ

 

ﺭﺿﺎ:

ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﯿﻪ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ؟

ﺍﮔﻪ ﺟﻬﻨﻤﯽ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ، ﺟﺎﯼ ﻣﺎ ﺗﻪ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺧﻮﻧﺸﻪ!

 

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺮﺍﺩﺭ

ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﻫﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ

 

ﺭﺿﺎ:

ﺧﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟

 

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﺷﻮ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﻧﻤﯽ ﺑﻨﺪﻩ.

 

ﺭﺿﺎ:

ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﺍ

ﺷﻤﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪﺍ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻧﺨﻮﻧﯿﻦ ﺍﻣﻮﺭﺍﺗﺘﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻩ!

 

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﻧﻪ ﻭﺍﻟﻠﻪ !

ﻓﻘﻂ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ !

 

( ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﺘﺎﺏ ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ):

روباه:

«ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ»

 

شازده کوچولو ﭘﺮﺳﯿﺪ:

ﺍﻫﻠﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟

 

روباه ﮔﻔﺖ:

ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﺮﺩﻥ

ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰی اﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﺎﮎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ

 

شازده کوچولو ﭘﺮﺳﯿﺪ:

ﺭﺍﻫﺶ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ ! ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ »

 

ﺭﺿﺎ:

ﻋﺠﺐ!

ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ !

ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ!

 

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ.

 

 ما برای تحلیل این ادعای سنت اگزوپری و آخوند جنقوری اسلامی

به تجزیه و تحلیل آن خطر می کنیم:

 

۱

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

 

  آیا قضیه واقعا از این قرار است؟

 

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ؟

  در نگاه سرسری، چنین به نظر می رسد 

که 

آخوند عوامفریب از کتاب عوامفریب امپریالیسم 

می خواند و به خورد زندانی لات و لومپن می دهد:

  آدم ها حوایج خود را از فروشگاه ها می خرند.

این بدان معنی استکه

  حلقه آغازین خرید و فروش مایحتاج زندگی فروشگاه های مختلف اند.

  اما اگر کسی به اندازه ارزنی مغز اندیشنده در کدوی کله داشته باشد، 

در این ادعای علامه امپریالیسم و آخوند حزب اللهی

شک می کند.

 برای اینکه  هر کالائی تولید می شود.

  تولید بر توزیع تقدم دارد:

 

الف

  کفش قبل از اینکه در فروشگاه برای فروش عرضه شود، در کارگاه و یا کارخانه کفشدوزی به مشقتی عظیم دوخته می شود.

چرم کفش و سوزن وسندان و چکش و لباس کار و میخ و بند و مخلفات

هم

روند تشکیل بغرنجی دارند.

ب

 چرم کفش به نوبه خود در دباغی به زحمت عظیمی از پوست گاو و گوسفند و غیره تهیه می شود.

 

پ

  گوسفند و گاو غیره نیز به نوبه خود در دامپروری های مربوطه پروار می شوند.

 

ت

  برای پروار گوسفند و غیره خانواده ها چه بسا شب تا سحر بیدار می مانند تا گوسفندان را از حمله گرگان گرسنه در امان نگه دارند.

 

ث

  گوسفندان در کوه و دشت و طویله تغذیه می شوند و الی آخر.

 

  به قول حریفی به نام سعدی:

 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت «بخوری.»

 

  سیر و سرگذشت تشکیل هر کالای دیگر را نیز می توان تبیین داشت تا خواننده و شنونده قصه بداند 

که

 تولید بر توزیع تقدم دارد 

و 

کالا از آسمان به فروشگاه نازل نمی شود 

تا هر کس هر چه خواست، از آن بخرد.

  اگر کسی به قصه های مثلا لئو لیونی نظر اندازد، 

متوجه می شود که روشنفکران توده های مولد و زحمتکش، تربیت فکری کودکان را با چه مسئولیتی در آثار خود جامه عمل می پوشانند.

  تفاوت روشنفکر توده با روشنفکر طبقه حاکمه 

در همین جور موارد آشکار می گردد.

 

  مراجعه کنید

 به  

قصه های لئو لیونی

  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

ادامه دارد.

شازده کوچولو ـ تکخال ایده ئولوژیکی امپریالیسم

 

تحلیلی

 از

 ربابه نون

  

۱

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2013

 

 

 

۲

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2014

 

 

 

۳

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2015

 

 

 

۴

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2016

 

 

 

۵

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2017

 

 

 

۶

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2018

 

 

 

۷

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2019

 

 

 

پایان

 

 

زندگی مارکس و انگلس (فصل دهم)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین 

 

۱۴۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9993

 

۱۴۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9998

 

۱۴۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10018

 

۱۴۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10024

 

۱۴۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10044

 

۱۴۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10081

 

۱۵۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10087

 

۱۵۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10104

 

۱۵۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10111

 

۱۵۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10122

 

۱۵۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10126

 

۱۵۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10132

 

۱۵۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10162

 

۱۵۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10171

 

۱۵۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10205

 

۱۵۹

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10213

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۱۵۹)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه

 

 ۱۰

تعطیل اتحادیه کمونیست ها

 

اگر هم محکوم سازی همرزمان مارکس و انگلس دردناک بود،

ولی رضایت خاطر ضمنی آندو

از آن بود که در مطبوعات انگلیسی، آلمانی و امریکای شمالی

کسب و کار خبرچینی کثیف دستگاه قضایی پروس افشا و رسوا گشت.

 

ادامه حیات اتحادیه کمونیست ها

اکنون

به دلیل تداوم پیگرد همه جانبه پلیسی

امکان توهم آمیز گشته بود.

 

مارکس

در ۱۹ نوامبر سال ۱۸۵۲ به انگلس نوشت:

«اتحادیه کمونیست ها چهارشنبه گذشته به تقاضای من منحل شد

و

تدام آن در قاره اروپا با شراط زمانی حاضر ناسازگار اعلام شد.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۸، ص ۱۹۵)

 

مارکس و انگلس

بهتر از هر کس می دانستند

که

با تعقیب و سرکوب نمی توان جلوی توسعه قانونمند  نیروی نوینی به نام جنبش کارگری و حزب انقلابی اش

را

سد کرد

که

جامعه مدرن به همراه آورده است.

 

 انگلس

با امیدی  لازال در جواب به مارکس نوشت:

«ولی آنها هرگز نمی توانند

«روزنامه راین نوین»

را

«مانیفست حزب کمونیستی»

را

و

 و

دستاوردهای بیشمار دیگر

را

از تاریخ حذف کنند.

برای آنها زوزه بیهوده می ماند و بس.»

 (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۲۵۴)

 

پایان

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۳۳)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

پاندمی کرونا

مغز خلایق را به هم ریخته است.

و گرنه اینهمه علاقه به جنگ در خلایق قابل درک و توضیح نیست.

حریف آلمانی

 

نه.

وضع مغزی خلایق

قبل از پاندمی

هم

بهتر از این نبود.

 

جنگ شیفتگی

جنایت شیفتگی

شهوت شیفتگی

خریت شیفتگی

مذهب شیفتگی

نشانه سنگین تر گشتن کفه ترازوی دیالک تیکی غریزه و عقل

به نفع هرچه بیشتر غریزه است.

 

خردستیزی

ایده ئولوژی امپریالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم 

است.

 

عقل بشری 

هرگز اینگونه حقیر و ذلیل و ترحم انگیز نبوده است.

 

کیف خر بردن از مرگ دهها میلیون نفر از ابنای بشر و خانه خرابی ۱۲ میلیون همنوع در اوکراین و ۷۰ میلیون تن در سوریه و لیبی و عراق و سومالی و غیره

نشانه سقوط بشر به قهقرای خریت و خردستیزی 

است.

 

پاندمی کرونا

تقصیری در توحش و بربریت بشری

 ندارد.

 

پایان

 

 

درنگی در اندیشه ای (۳۲)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

درنگی در اندیشه ای

با پیوستن فینلند به ناتو

کابوس ناتویی پوتین واقعیت می یابد

(روزنامه جهان)

 

کردوکار اولیگارشیسم روس و اوکراین و لهستان و مجارستان و غیره

ایراسیونال تر (ضد عقلی تر) از کردوکار امپریالیسم است.

 

به همین دلیل

ما

اولیگارشیسم

را

از قبیله فوندامنتالیسم و فاشیسم

می دانیم.

 

فاشیسم و فوندامنتالیسم 

هم 

جریانات ایراسیونالیستی

 اند.

 

مؤسس ایراسیونالیسم (خردستیزی)

فریدریش نیچه بوده است.

 

فقط در پرتو درک مارکسیستی ـ لنینیستی ایراسیونالیسم

 است 

که 

می توان

کردوکار اولیگارشیسم را درک کرد و توضح داد.

 

مثال:

 

۱

نصف جمعیت اوکراین قبل از حمله پوتین به پالان

طرفدار روسیه بود.

 

این تناسب طرفداری در اثر حمله پوتین

به نفع امپریالیسم و به ضرر اولیگارشیسم روس

سنگین تر شده است.

 

۲

اولیگارشیسم روس

 در جهان ایزوله شده است و به لحاظ اقتصادی بدبخت شده است و بدبخت تر خواهد شد.

 

۳

اولیگارشیسم روس

اعتبار خود را در همه زمینه های سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و غیره

 از دست داده است.

کسی دیگر اعتمادی به اولیگارشیسم روس و حرف ها و عخبار رسانه هایش ندارد.

بی شرمانه دروغ شاخدار تحویل خلایق می دهند.

 

مثلا

نازی های اوکراین را عامل ویرانی اوکراین جا می زنند

و

نه

موشک ها و بمباران های خود 

را.

 

۴

حمله پوتین به پالان

باعث وحدت همه جانبه تر کشورهای عضو ناتو و اتحادیه اروپا و جی ۷ شده است.

 

۵

حمله پوتین به پالان

خطر قحطی بین المللی را و تنفر بین المللی از اولیگارشیسم روس 

را 

صد چندان کرده است.

 

۶

حمله پوتین به پالان

خطر شروع جنگ جهانی سوم و یا حداقل جنگ هسته ای و شیمیایی و میکروبیولوژیکی را افزایش داده است.

 

این بدان معنی است

که

خردستیزی اولیگارشیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم

با 

خریت شان

 دست در دست می رود.

 

درجه خریت امپریالیسم تا این حد نیست

اگرچه امپریالیسم هم نماینده ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.

 

پایان

 

فرهنگ مفاهیم سیاسی (س) سانترالیسم دموکراتیک (مرکزیت گرایی دموکراتیکی) (۴) (بخش آخر)

KP-Parteitag

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

  

۲۶

  •     مخالفین سانترالیسم دموکراتیک مرتب به خودمختاری (استقلال) و فدراسیون (اتحاد) اشاره می کنند که گویا وسیله ای برای مبارزه بر ضد تصادفات ناشی از سانترالیسم است.

 

۲۷

  •     سانترالیسم دموکراتیک اما در واقع هرگز و به هیچ وجه منکر آزادی و اختیار کامل عرصه های مختلف و حتی همبودهای دولت در تهیه و تحلیل و تعیین فرم های متنوع حیات دولتی و جامعتی و اقتصادی نیست.
  •     بلکه آنها را چه بسا پیش شرط قرار می دهد.»
  •     (لنین)

 

۲۸

  •     سانترالیسم دموکراتیک حربه ای برای کارکرد بی خلل (بی اصطکاک، بی برخورد) و یکپارچه حیات جامعتی در کلیه عرصه ها  و در کلیه مناطق کشور است.

 

۲۹

  •     سانترالیسم دموکراتیک،  پیوند میان اداره سانترال دولت و پلان بندی (که پیش شرط ضرور برای حفظ قدرت طبقه کارگر است) با ابتکارات جامعتی زحمتکشان را، با تنوعی از راه ها، متدها و وسایل برای نیل به آماج های مشترک پدید می آورد.

 

 ۳۰

  •     سانترالیسم دموکراتیک مانع آن می شود که شکوفایی ابتکارات توده ای به واسطه اگوئیسم محلی و فرمایشی و یا از بالا محدود گردد.

 

۳۱

  •     به سانترالیسم دموکراتیک به این معنا در قانون اساسی جمهوری آلمان دموکراتیک مقام و جای خاصی اختصاص داده شده است.

 

۳۲

  •     ماده ۴۷ قانون اساسی جمهوری آلمان دموکراتیک تعیینگر این است که خودمختاری خلق زحمتکش بر اساس سانترالیسم دموکراتیک جامه عمل می پوشد (واقعیت می یابد) که ستون فقرات عمارت دولت است.

 

  (یعنی عمارت دولت سوسیالیستی بر شانه های سانترالیسم دموکراتیک حمل می شود، استوار شده است. مترجم)

 

·    مراجعه کنید به ساختمان دولت جمهوری آلمان  دموکراتیک

 

۳۳

·    پراتیک کشورهای سوسیالیستی تأییدی بر شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی است که تقویت بی چون و چرای سانترالیسم دموکراتیک با پیشرفت توسعه جامعتی، قانونمندی ساختمان موفقیت آمیز سوسیالیسم است.

 

۳۴

 

·    به همین دلیل حزب سوسیالیستی متحده آلمان به مثابه جهت اصلی کار خود در زمینه تقویت فراتر قدرت دولت سوسیالیستی جمهوری آلمان دموکراتیک در دوره پیش روی ما، تأکید بر آن داشته است که اداره و پلان بندی سانترال دولتی به لحاظ کیفی توسعه داده شود  و با اکتیویته خلاق  رشدیابنده زحمتکشان در کلیه عرصه ها مرتبط گردد.

 

پایان

درنگی در اندیشه ای (۳۱)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

میم حجری

 

رسانه ها
نهاد نیرومندی در کره زمین اند که قادر به وارونه نمایی (معصوم نشان دادن مقصر و مقصر نشان دادن معصوم) اند.
رسانه ها قدرتی برای کنترل فهم توده اند.
ملکم ایکس


کم و نیست های آلمان
به چه روزی افتاده اند که به عوض خود اندیشی 

از هر ننه قمری آیه و حدیث منتشر می کنند.

رسانه ها
چیستند؟
ای بی خبران از الفبای مارکسیسم؟

رسانه ها
نهادی از نهادهای دولت امپریالیستی و فوندامنتالیستی و غیره اند.

رسانه ها
مثل ژاندارمری، پلیس، ارتش، نیروی ویژه و غیره اند.

تسلیحات رزمی رسانه ها
نه تانک و توپ
بلکه مفاهیم اند
و
فونکسیون و وظیفه رسانه ها
تحریف مفاهیم و تحمیق خلایق است
تا
زمین طویله شود 

و 

جز عرعر دلنشین
ترانه ای شنیده نشود

اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن حریفان دلسرد را

 

پایان

درنگی در اندیشه ای (۳۰)

 

 

میم حجری

 

سخنگوی پنتاگون (وزارت دفاع امپریالیسم امریکا):

 

ما

(امریکا، کانادا، انگلستان و دیگر متحدین مان)

اوکراین

را

۸ سال برای این جنگ

حاضر به یراق ساخته ایم.

مسئله فقط تسلیحات نیست.

مسئله خیلی چیزهای دیگر هم است که به موقع فاش خواهد شد.

 

آره.

اولیگارشیسم روس 

هم 

این جنگ ویرانگر را چه بسا بیش از ۸ سال 

تدارک دیده است.

 

هدف هر دو جبهه ارتجاع از جنگ

تخریب عمیق نیروهای مولده جانادر و جامد

برای به تعویق انداختن انقلاب اجتماعی است.

 

هدف هر دو جبهه ارتجاع از جنگ

حتی 

تبدیل زمین 

به 

بهش برین

 است.

 

ما که دیگر خر نیستیم.

دندان های تان را شمرده ایم

و

پارس مستمرمان برای افشای همین حقیقت امر است.

 

پایان

 

درنگی در دلایل حمایت اعجاب انگیز امپریالیسم از اوکراین (۵)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

سؤال این بود

که

محتوای حمایت امپریالیسم امریکا و اروپا از اوکراین چیست؟

 

حمایت همه جانبه دول امپریالیستی از اولیگارشیسم اوکراین،

سرشته به رقابت

 است.

 

رقابتی

که

به

ظاهر

فرم وحدت مند دارد.

 

در نگاه سرسری، 

همه دول امپریالیستی و اولیگارشیستی که در سه اتحادیه امپریالیستی

(اتحادیه اروپا، پیمان ناتو و جی ۷)

 گرد آمده اند، 

در رابطه با اوکراین وحدت نظر و وحدت عمل دارند.

 

ایده ئولوگ های امپریالیستی

شب و روز

مشغول وراجی اند

که

گویا

اولیگارشیسم اوکراین 

جامعه دموکراتیکی شبیه بقیه جوامع امپریالیستی

است

و

خلق اوکراین

 از

 ارزش های مشترک امپریالیستی 

(آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و فمینیسم، ال جی بی تی و غیره)

در مقابل پوتینیسم ناسیونالیستی ـ فوندامنتالیستی ـ ضد ال جی بی تی و غیره

دفاع می کند

و

به همین دلیل 

باید مورد حمایت مادی و مالی و هومانیستی و میلیتاریستی قرار گیرد.

 

اولیگارشیسم لهستان و مجارستان و رومانی و غیره

که

پناهنده ای را به دهها فرسنگی سرحدات شان راه نمی دادند،

اکنون چندین میلیون پناهنده اوکراینی را با عزت و احترام 

پناه داده اند،

بی آنکه خمی به ابرو بیاورند.

 

دول امپریالیستی از قبیل امریکا و آلمان و فرانسه و غیره 

صدها هزار پناهنده اوکراینی 

را

حتی بدون اعتراض باندهای فاشیستی شان

پناه داده اند

و

با کودکان شان همان رفتار را دارند که با کودکان خودی.

 

دهها هزار نظامی جنگ آزموده دول امپریالیستی

در

اوکراین مشغول جنگند.

 

این اما فقط ظاهر قضیه است.

 

در پشت پرده این تظاهر سرشته به وحدت 

تضادهای چرکین متفاوت درونطبقاتی امپریالیستی، اولیگارشیستی و فوندامنتالیستی،

شعله می کشند

که

دیدن شان دشوار نیست.

 

مثال:

همین اوکراین به ظاهر نور دیده

را

به

اتحادیه اروپا

راه نمی دهند.

 

فقط وعده می دهند.

به همان سان که وعده عضویت در ناتو را دادند و به خرابات شامش تنزل دادند.

 

امپریالیسم امریکا

که

دور خود دیوار آهنین کشیده است،

حاتم طایی شده است:

حمایت بلاعوض ۳۰ میلیارد دلاری از اوکراین می کند

و

صد هزار نفر از آوارگان اوکراین را پناه داده است.

 

در حالیکه صدها هزار تن از توده زحمتکش خود امریکا حتی کلبه ای برای زندگی ندارند 

و در حواشی خیابان ها به ذلت روزگار می گذرانند.

 

امپریالیسم المان هر سال به اوکراین از دهه ها قبل

۲ میلیارد یورو کمک می کند.

 

در عین حال

همین اولیگارشیسم لهستان و مجارستان

چشم طمع به مناطق لهستانی زبان و مجاری زبان اوکراین دارند.

یعنی

از این بابت

کمترین فرقی با اولیگارشیسم روس 

ندارند.

 

حیرت انگیز برای تماشاچی

خریت سیاستمداران اولیگارشیسم اوکراین 

است

و

نمی فهمند که پشت پرده حمایت چه می گذرد.

 

به

همین دلیل

شب و روز تئاتر بازی می کنند، سخنرانی از دور در مجالس امپریالیستی می کنند،

عشوه می ریزند.

فرمان تحریم و تحویل تسلیحات و حمایت مالی کلانتر  از کلان 

صادر می کنند.

 

مثلا

رئیس جمهوری آلمان

را

که قصد رفتن به اوکراین و ملاقات حضوری با پالان

را

داشت،

راه ندادند.

 

سفیر نازی اوکراین در آلمان

صدر اعظم آلمان

را

سوسیس نازک نارنجی

نامید.

 

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۲۹)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

میم حجری

 

چین:

هزّه مونی امریکایی و رفتار یک بام و دو هوای آن

به زیان کشورهای کوچک و متوسط است.

 

این تحلیل جمهوری خلق چین

 

اولا

هژه مونیستی و شبه استالینیستی است و نه مارکسیستی ـ لنینیستی.

 

ثانیا

سطحی و ساده لوحانه است و نه انقلابی و طبقاتی.

 

ثالثا

بند تنبانی و ناقص و نارسا است و نه عمیق و همه جانبه و علمی

 

رابعا

عوامفریبانه است و نه صادقانه.

 

حریف در این جمله

عینا و عملا

منکر امپریالیسم 

به 

عنوان حاکمیت طبقاتی جهانی واحد

 است.

 

انگار میان امپریالیسم امریکا و اروپا و ژاپن و کره جنوبی و غیره

تفاوت ماهوی وجود دارد.

 

ضمنا

هژه موینسم گرایش همه دول بزرگ امپریالیستی است 

و 

در

 انحصار امپریالیسم امریکا 

نیست.

 

دو جنگ جهانی اول و دوم

بر سر کسب سرکردگی جهانی (هژه مونی) بوده اند.

 

هم

فاشیسم آلمان در صدد کسب هژه مونی بود

و

هم

میلیتاریسم ژاپن

 

هدف هر دو بازتقسیم جهان و مستعمرات بود.

 

علاوه بر این 

هدف و آماج مائوئیسم

 نیز کسب سرکردگی است 

و

 دلیل اختلاف ج. خ. چین با اتحاد جماهیر شوروی 

هم 

همین بود.

 

ضمنا

میان دول امپریالیستی

و به ویژه امپریالیسم امریکا و اتحادیه اروپا

تضادهای درونطبقاتی 

شعله ورند.

 

این تضادها در زمینه جنگ پوتین با پالان 

نیز

 در پس پرده وحدت صوری شان

شعله ورند.

 

ما شاهد شعله ور شدن همین تضاد درونطبقاتی در اردوگاه امپریالیستی

 در

 تقسیم یوگوسلاوی

 بودیم 

که

 به نفع امپریالیسم آلمان تمام شد 

و 

پول رسمی مستعمرات جدید در بالکان

نه فرانک، 

نه دلار، 

بلکه مارک آلمان

 شد.

 

یکی از دلایل حمایت ۳۰ میلیارد دلاری بلاعوض امپریالیسم امریکا به اوکراین

همین رقابت میان دول امپریالیستی است.

 

پایان

 

 

زندگی مارکس و انگلس (۱۵۸)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه

 

 

 ۹

«همین چند ساعت قبل

بسته هایی از آدرس های به ظاهر تجاری و نامه های به ظاهر تجاری

از

 ویرت و انگلس

دریافت کردیم

که

کمکی برای افشای تحریفات پلیسی در پرونده های کمونیست های اسیر در کلن اند.

 

 

در خانه ما

اکنون

دفتر کار کاملی

تشکیل یافته است.

 

دو سه نفر

به

کار نوشتن بی وقفه مشغولند.

 

بعضی ها در جنب و جوشند.

بعضی ها صنار بر روی صنار می نهند تا نویسنده های نامه ها قوت لایموتی داشته باشند

و

به افتراهای پلیسی پاسخ داده شود.

 

در این واویلا سه بچه بازیگوش من

 آواز می خوانند و سوت می زند

و

خرمن پرخاش پدرشان را درو می کنند.

معرکه برپا ست.»

(نامه جنی به آدولف شوس، ۲۸ ماه اکتبر سال ۱۸۵۲)

 

امید جنی به پیروزی کمونیست ها در دادگاه

برآورده نشد.

 

هیئت منصفه دادگاه که بدون استثناء از زمینداران، بورژوازی و کارمندان دولتی تشکیل یافته بود،

علیرغم افشای همه توطئه های پلیس در دادگاه،

نوکرصفتی خود را به پادشاه پروس اثبات کردند.

 

در ۱۲ ماه نوامبر سال ۱۸۵۲

۱۱ تن از متهمین کمونیست

از آنجمله همرزمان مارکس و انگلس از قبیل فریدریش لسنر و پطر ناتیونگ خیاط

را  

به سالها زندان محکوم کردند.  

۴ نفر تبرئه شدند.

 

یکی از رفقای مارکس،

 دکتر رولند دانیال 

( پزشک)

اگرچه تبرئه شد،

ولی در اثر رفتار قساوت آمیز اجامر در زندان

درگذشت.

 

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۲۸)

Ist möglicherweise ein Bild von 3 Personen, Personen, die sitzen und Innenbereich

 

میم حجری

 

دکتر محمد قراگوزلو

برهه ی سوم جنگ بی پایان ناتو به منظور بازگشت هژمونی تضعیف شده ی امپریالیسم امریکا و تدقیق دلائل چیستی حمایت ما از نبرد فدراسیون روسیه علیه نئوفاشیسم و دولت محبوب ناتو در اکراین

 

پرولتاریا

کعبه ای جز حقیقت ندارد.

 

پرولتاریا

با حقیقت می افتد و بر می خیزد.

 

حقیقت اما چیست؟

 

فدراسیون روسیه چه نوع جامعه ای است 

و

 طبقه حاکمه اش از کیان تشکیل یافته است؟

 

طبقه حاکمه همه طوایل پسا سوسیالیستی

(روسیه و اوکریان و لهستان و مجارستان و تاجیکستان و اذربایجان و غیره)

را

اولیگارش های انگل بی شرم و بی شعور و بی شخصیت

تشکیل می دهند

که

پوتین

یکی از آنها و نماینده سیاسی آنها ست.

 

این طوایل طبقاتی

اصلا جامعه نیستند.

 

دلیل تشکیل طوایل اولیگارشیستی

فقدان بورژوازی (طبقه متوسط) در کشورهای سوسیالیستی بوده است.

 

پس از عنگلاب گربه چفی

جای خالی بورژوازی «ملی»

را

کنسرن های امپریالیستی و اولیگارش ها پرکرده اند.

 

بورژوازی 

تاریخ دارد 

و

 امپریالیسم

 نتیجه رشد و نمو بورژوازی انقلابی آغازین 

است.

 

امپریالیسم

محصول رشد و توسعه و تکامل نیروهای مولده است.

 

اولیگارشیسم 

اما

قارچ واره است.

 

انگل به تمام معنی است.

 

اولیگارشیسم

از 

لاشه سوسیالیسم 

تغذیه می کند.

 

اولیگارشیسم

کثافت محض است.

 

اولیگارشیسم

ارتجاعی تر از امپریالیسم است.

 

اولیگارشیسم

همشیره فاشیسم و فوندامنتالیسم 

است.

 

هنر و شق القمر و فونکسیون اصلی اولیگارشیسم

خرابکاری

(تخریب رادیکال نیروهای مولده جاندار و جامد)

است.

 

مشخصه معرفتی ـ نظری (صفتی از تئوری شناخت) اصلی اولیگارشیسم،

خردستیزی

 (ایراسیونالیسم) 

است

که

 مؤسسش نیچه است.

 

شاملوئیسم 

هم

 نماینده ایراسیونالیسم در شعر 

است.

 

محتوای طبقاتی جنگ اوکراین

را

جنگ اولیگارشیسم روس بر ضد اولیگارشیسم اوکراین

از سویی

و

جنگ اولیگارشیسم روس

برضد امپربالیسم

(و نه ناتو)

تشکیل می دهد.

 

ناتو 

چیست و ترکیب طبقاتی اش چیست؟

 

ناتو 

پیمانی نظامی میان امپریالیسم و اولیگارشیسم به استثنای روسیه (که در صدد عضویت بود و نشد) و چند طویله اولیگارشیستی دیگر و فوندامنتالیسم (عردوغانیسم) است.

 

جایگزینی امپریالیسم با ناتو

نشانه نوعی  نادانی و ناشی از نادانی است،

 اگر نوعی عوامفریبی نباشد.

 

پایان

 

فرهنگ مفاهیم سیاسی (س) سانترالیسم دموکراتیک (مرکزیت گرایی دموکراتیکی) (۳)

KP-Parteitag

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

۱۹

  •     سانترالیسم دموکراتیک بدین طریق، سانترالیسم آهنین را با دموکراسی پهناور درونحزبی  پیوند می زند.

 

۲۰

  •     سانترالیسم دموکراتیک برای وحدت و یکپارچگی حزب تعیین کننده است.

 

۲۱

  •     سانترالیسم دموکراتیک برای حفظ و ابقای نیروی مبارزاتی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی به مثابه رهبر طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان تعیین کننده است.

 

۲۲

  •     سانترالیسم دموکراتیک به مثابه اصل سازمانی، توسط دیگر احزاب و سازمان های توده ای دموکراتیک نیز پذیرفته شده است.

 

۲۳

  •     لنین با تکیه بر تجارب جنبش کارگری  و تعالیم (آموزه های) مارکس و انگلس، ضرورت و اهمیت سانترالیسم دموکراتیک را برای اداره دولتی جامعه سوسیالیستی اثبات کرده است.

 

۲۴

  •     آثار لنین راجع به حزب طراز نوین و راجع به دیکتاتوری پرولتاریا تا همین امروز مبنای تئوریکی مستحکمی برای کاربست سانترالیسم دموکراتیک و تکمیل و استکمال (کسب کمال) مداوم آن در پراتیک دولت های سوسیالیستی اند.

 

۲۵

  •     «ما طرفدار سانترالیسم دموکراتیک هستیم و باید به تفاوت سانترالیسم دموکراتیک با سانترالیسم بروکراتیک از سویی و به تفاوت سانترالیسم دموکراتیک با آنارشیسم از سوی دیگر وقوف حاصل کنیم.

 

(لنین در این رهنمود به خطرات ناشی از عدم درک دقیق دیالک تیک سانترالیسم و دموکراتیسم اشاره دارد:

 

۱

به خطر مطلق سازی سانترالیسم

و

تبدیل سانترالیسم دموکراتیک

به

 سانترالیسم بروکراتیک

 

۲

به خطر بی اعتنایی به سانترالیسم، ضمن مبالغه در دموکراتیسم و غلطیدن به منجلاب آنارشیسم.

مترجم)

 

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۲۷)

 Ist möglicherweise ein Cartoon von eine oder mehrere Personen und Text „Dummheit ist nicht

 میم حجری

 

کودنی نه به معنی کمدانی و نه به به معنی تمایل به نادانی

بلکه اعتقاد به پردانی (به اندازه کافی دانی) است.

کنفوسیوس

 

این وعظ کنفوسیوس باید تحلیل شود.

 

بنا بر منطق کنفوسیوس

خود او سردسته کودنان جهان است.

 

چون پیش شرط منبر نشینی و وعظ،

اعتقاد واعظ به پردانی خویش است.

 

دانش چیست؟

جهل چیست؟

جاهل کیست؟

کودنی به چه معنی است؟

 

برای جواب دادن به این سؤالات 

باید در نردبام مفهومی پله ها بالا رفت،

در آخرین پله ندبام مفهومی

به مفهوم فلسفی شعور و یا روح رسید

 و با بررسی شعور (روح) شروع به تأمل کرد.

 

شعور چیست

اگر انعکاس وجود نیست؟

 

بنابرین 

کسی کودن و جاهل 

نیست.

 

مسئله این است که هر کس به میزان تجربه اش در زمینه معینی

دانش تجربی دارد 

و 

طبیعی است که خود را در همان زمینه 

بحرالعلوم

 بپندارد.

 

 پایان

 

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۲)

Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

  اما هجوم تب

     سهراب را به بستر خونین گشوده لب:

«می سوزد ام،

به آبم

 

   اما نیاز نیست

 

نه،

 تشنگی فروننشیند مرا به آب

 

  ای داد از این عطش

 

    فریاد از آن سراب

 

 

   اینجا کجا ست، من به چه کارم؟

 

         چه ابرهای خشکی

 

   چه باغ های جادویی

 

   آن پیر، آن حکیم

 

   این میوه های تلخ به شاخ از چه آفرید؟

 

         آن دسته گل چه کس ز کجا چید؟

 

    مادر،

ز بهر من

 

   این جاودانه بستر پر را که گسترید؟

 

     آیا به باد رفت

 

  در باغ هر چه بود؟

 

   تنها به جای،

باز

 

    میوه کال گسستگی؟

   یاقوت های خون

 

  تک قطره های لعل

 

این مهره را که داد

 

  این سرخ گل، بگو، بگو که به پهلوی من نهاد؟

 

   دیر است، دیر دیر

 

     بشتاب ای پدر

 

    مادر،

به قصه ای

 

   با من ز آمدن

 

    وز شور و شوق دیدن آن پهلوان بگو

 

    بیم از دلم ببر!»

 

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۲۶)

Ist möglicherweise Kunst von 1 Person

 

ملتی که بزرگترین امیدهایش را به جوانان ببندد و جوانانش نیرو بسیج کند

شکوفا می شود.

ح. ک. چین

 

این شعار ح. ک. چین

غیرعلمی و عوامفریبانه است:

 

اولا

ملت تصمیمگیر اصلی و تعیین کننده نیست تا به چیزی امید ببندد.

 

تصمیمگیر اصلی و تعیین کننده

کیست؟

 

ثانیا

ملت 

ساختار و خصلت طبقاتی دارد.

 

ملت

توده واحد و یکپارچه و همگونی نیست.

 

ملت ترکیبی از طبقات و اقشار اجتماعی مختلف، متفاوت و حتی متضاد است.

 

هم میلیونرهای بیشمار ج. خ. چین جزو ملت اند که در کانادا و غیره سکونت دارند

و

هم

کارگران و دهقانان پنبه زارها و شالیزارها.

 

از این رو

نقش تعیین کننده در هر جامعه

را

طبقه حاکمه

به عهده دارد.

 

طبقه حاکمه

اما

هم

می تواند انقلابی باشد

مثلا طبقه کارگر باشد

و

هم 

می تواند ارتجاعی باشد

مثلا اشراف فئودال و روحانی باشد

بورژوازی باشد.

 

پایان

درنگی در دلایل حمایت اعجاب انگیز امپریالیسم از اوکراین (۴)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

سؤال این بود

که

محتوای حمایت امپریالیسم امریکا و اروپا از اوکراین چیست؟

 

روند و روالی در مقیاس جهانی

تکرار می شود

و

اوکراین 

حلقه ای در این روند و روال در مقیاس جهانی

است.

 

پس از پایان جنگ جهانی دوم،

تعویض سرکردگی (هژه مونی) جهانی

صورت گرفت.

 

هر دو جنگ جهانی 

(اول و دوم)

هم

بر سر تغییر هژه مونی جهانی بوده اند.

 

هدف و آماج امپریالیسم آلمان و شرکاء در هر دو جنگ جهانی،

کسب هژه مونی بوده است.

 

امپریالیسم آلمان و شرکاء 

 در جنگ جهانی اول هم شکست خوردند 

ولی هژه مونی امپرالیسم انگلیس (امپراطوری بریتانیکای کبیر)

دست نخورده باقی ماند.

 

در جنگ جهانی دوم

اما

هژه مونی دوگانه ای در مقیاس جهانی 

تشکیل یافت:

امپریالیسم امریکا

و

اتحاد جماهیر شوروی

به مثابه دو سرکرده جهان از ویرانه های جنگ جهانی دوم، قد علم کردند

و

جهان

عملا

به دو قطب امپریالیستی و سوسیالیستی تقسیم بندی شد.

 

امپراطوری بریتانیکای کبیر

مناطق تحت سلطه خود

را

یکی پس از دیگری

از

دست داد.

(یا به امپریالیسم امریکا و یا به اتحاد جماهیر شوروی)

 

امپراطوری بریتانیکای کبیر

کوهی بود که کاهی شد.

 

همین روند و روال

پس از شکست سیستم سوسیالیستی جهانی تحت سرکردگی اتحاد شوروی

تکرار شده و می شود و خواهد شد:

تسخیر مناطق تحت نفوذ اتحاد شوروی توسط امپریالیسم امریکا و شرکای امپریالیستی اش.

 

این روند و روال با تسخیر جمهوری آلمان دموکراتیک توسط امپریالیسم آلمان شروع شد.

 

بعد

نوبت به یوگوسلاوی رسید.

 

بعد

نوبت به عراق و لیبی و سومالی و سوریه و غیره رسید.

 

موقع حمله امپریالیسم امریکا و شرکاء به عراق

روسیه اولیگارشیستی در منجلاب آنارشی خونین وحشتناکی دست و پا می زد.

گربه چف

میو میویی کرد و خاموش شد.

 

در تخریب لیبی و سوریه و غیره توسط امپریالیسم امریکا و شرکای امپریالیستی و فوندامنتالیستی اش

روسیه اولیگارشیستی تحت رهبری دائم الخمری به نام یلسین 

یک سر داشت و هزار سودا.

در نتیجه حتی میومیویی سر داده نشد.

 

تا اینکه اوتوپی کودکانه اولیگارشیسم روس 

مبنی بر تبدیل شدن به دولتی امپریالیستی و تحت تابعیت خود در آوردن اروپا و اعضای پیمان ناتو

به صورت کابوسی در آمد.

 

روسیه اولیگارشیستی

تحت سرکردگی پوتین و اولیگارش های دیگر

به

بازسازی ارتش و صنایع نظامی به میراث مانده از اتحاد شوروی

اقدام کردند

و

در

سوریه

در

همکاری با فوندامنتالیسم شیعی

برای حفظ بشر الاسد در اریکه قدرت

وارد جنگ شدند و شام را به خرابات شام مبدل ساختند.

 

محتوای دعوای به تعویق افتاده میان اولیگارشیسم روس و امپریالیسم و شرکاء

حفظ چند وجب از منطقه تحت نفوذ اتحاد شوروی توسط اولیگارشیسم روس است.

 

امپریالیسم

در

سوریه و آذربایجان و ارمنستان و تاجیکستان و غیره

 به دلایل مختلف کوتاه آمده است.

 چون

روسیه اولیگارشیستی فاسد

برای امپریالیسم 

خطری جدی نبوده است و نیست

و

تجزیه و تلاشی و تخریب جمهوری خلق چین 

مقدم بوده است  است.

 

حمله پوتین به پالان

اکنون

حمله امپریالیسم به جمهوری خلق چین را به تعویق انداخته است.

 

ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم سیاسی (س) سانترالیسم دموکراتیک (مرکزیت گرایی دموکراتیکی) (۲)

KP-Parteitag

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

۱۳

  •     سانترالیسم دموکراتیک حاکی از نگرش علمی  طبقه کارگر راجع به چیزهای زیر است:

 

الف

  •     راجع به دموکراسی و سازمانیت (سازمان دهی، سازمان یابی) است.

 

(اینجا سخن از دیالک تیک دموکراسی و سازمانیت است. 

مترجم)

 

ب

  •     راجع به آزادی و انضباط است.

 

(اینجا هم سخن از دیالک تیک اختیار (آزادی) و انضباط است.

مترجم)

 

۱۴

  •     سانترالیسم دموکراتیک به مثابه اصل سازمانی (اصل سازماندهی و سازمانیابی) حزب طبقه کارگر انقلابی پدید آمده است که عمل یکپارچه (وحدتمند) کلیه اعضای حزب و اجرای مصوبات رهبری حزب را الزامی می سازد.

 

۱۵

  •     سانترالیسم دموکراتیک برای اولین بار در سال ۱۸۴۷ در اساسنامه اتحادیه کمونیست ها مطرح گشته است.

 

مراجعه کنید

به

زندگی مارکس و انگلس

 

 

زندگی مارکس و انگلس

(فصل اول)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8839

 

 

۱۶

  •     به سانترالیسم دموکراتیک بعدها توسط لنین در حزب طراز نوین توسعه و تکامل بیشتری داده شده است.

 

۱۷

  •     هر حزب مارکسیستی ـ لنینیستی بنا بر اصل سانترالیسم دموکراتیک تشکیل می یابد.

 

۱۸

  •     سانترالیسم دموکراتیک به معانی زیر است:

 

الف

  •     رهبری حزب از مرکز انتخاب شده ای تشکیل می یابد.

 

ب

  •      کلیه ارگان های رهبری حزب به طور پریودی (دوره ای) از پایین تا بالا انتخاب می شوند.

 

پ

  •     کلکتیویته (دسته جمعی بودن) رهبری حزب.

 

ت

  •     مکلفیت ارگان های حزبی به پاسخگویی پریودی در مقابل سازمان هایی که آنها را انتخاب کرده اند.

 

ث

  •     انضباط حزبی آهنین و تبعیت اقلیت از اکثریت

 

ج

  •     اجرای بی چون و چرای مصوبات ارگان های بالاتر توسط ارگان های پایین تر و اعضای حزب.

 

ح

  •     همکاری اکتیو (فعالیت مبتنی بر آگاهی و داوطلبی) اعضای حزب در سازمان های شان در راه اجرای مصوبات حزبی.

 

ادامه دارد.

درنگی در فیلم مارمولک (۶)

دانلود فیلم مارمولک

 

https://tamasha.com/v/0zkLL

 

میم حجری

 

زندانبان:

نامه اعمالت حسابی سیاه است.

بنابرین، تا آخر عمرت با هم خواهیم بود.  

 

زندانی:

ببخشید.

من خیلی اینجا نمی مانم:

 

پرونده ام اشتباهی شده است.

من اهل سرقت مسلحانه نیستتم. 

 

زندانبان:

من شما را نمی شناسم.

استناد من به این پرونده است.

پرونده به من میگه:

تو آدم ناراحتی هستی:

چندین بار به زندان رفتی.

ولی هرگز اصلاح نشدی.

پرونده به من میگه:

وجودت برای جامعه مضره.

 

همه اینها را گفتم، ولی یک نکته باقی است

و

 آن اینکه تو خوبی.

نه فقط تو، همه خوبند.

فطرت همه پاکه،

حتی آن قاتل و توی سارق مسلح. 

 

بگو ببینیم، مردم به خود زحمت می دهند و رژیم غذایی می گیرند،

برای چی؟سارق مسلح و قاتل و مجرح

 

زندانی:

برای اینکه لاغر شوند.

 

زندانبان:

برای لاغر شدن و برای سلامتی.

من میکم:

 برای سلامتی روح هم باید رژیم گرفت.

یک رژیم روحی.

پس اینجا زندان نیست.

منهم رئیس زندان نیستیم.

اینجا 

یک کلینیک امراض روحی است.

 

زندانی:

عجب!

 

زندانبان:

و 

شما

بیمارانی هستید که به اینجا رجوع کرده اید

تا

سلامتی روح و نفس خود

را

در مجاورت رژیم روحی به دست آورید.

من

شمارا می فرستم به بهشت، ولو به زور.

 

در قاموس فوندامنتالیسم شیعی (خمینیسم)

سارق مسلح

پس از تعقیب و شلیک گلوله، دستگیر و محاکمه و محکوم به حبس ابد نشده است.

 

بلکه بر عکس

داوطلبانه به کلینیک روحی حزب الله رجوع کرده است تا «سلامی روح و نفس» خود را در «مجاورت» رژیم روحی، به دست آورد.

 

اینجا

بیشرمی «معرفتی ـ منطقی» فوندامنتالیستی به اوج می رسد.

اینجا

دیگر مفاهیم نیستند که تحریف می شوند.

بلکه واقعیات امور عینی سر و مر و گنده اند.

 

اینجا

واقعیات امور

(اقدام به سرقت، تعقیب، تیراندازی، بازداشت و محاکمه )

تحریف می شوند.

 

در دستگاه معرفتی ـ منطقی فوندامنتالیسم

از 

انعکاس بخور و نمیر واقعیات امور

حتی

خبری نیست.

 

راستی

دروغ به مثابه معصیت کبیره

چیست،

اگر همین نیست؟

 

دروغگو

به مثابه دشمن خدا

کیست،

اگر سران فوندامنتالیسم نیست؟

 

۲

من

شمارا می فرستم به بهشت، 

ولو به زور.

 

آنچه که در نگاه سرسری،

هارت و پورتی خرده بورژوایی ـ آخوندی ـ فوندامنتالیستی، نمودار می گردد

و

زندانی

را

از خنده روده بر می کند،

حاوی ارزش سوسیولوژیکی، پسیکولوژیکی و ایده ئولوژیکی چشمگیری

است.

 

حریف حزب اللهی

خود

را

بسان فاشیستی به نام احمد شاملو،

خدا

می پندارد.

 

خدایی که کلید بهشت و دوزخ در اختیار او و در انحصار او ست.

 

بدین طریق

بر تمامت تئولوژی (فقه، شریعت، آیات و روایات و احادیث و اخبار)

 آفتابه برداشته می شود.

 

دار دنیا

در

ایده ئولوژی فوندامنتالیستی،

نه

آزمایشگاه بندگان خدا،

بلکه کلینیک تصفیه روحی و روانی مجرمین و قاتلین و سارقین است

و

رئیس کلینیک

قلدر زورگوی خیرخواهی

است

که

رژیم روحی به بیماران روانی می دهد تا به بهشت برین بفرستد،

ولو به زور

ولو به ضرب شلاق و شکنجه و آزار 

ولو با ارسال با دلیل و بی دلیل به سلول انفرادی

ولو با حبس ابد.

 

در این فیلم با وسایل هنری به ظاهر عادی و پیش پا افتاده

از

 ایده ئولوژی فوندامنتالیستی 

پرده برداشته می شود.

 

حسن این اثر هنری

همین افشاگری است.

 

رئیس زندان

اگر تیزتر بنگریم

هنرپیشه مشخص واقعا موجودی نیست.

 

رئیس زندان

نتیجه تجرید خلخالی ها، لاجوردی ها و لاشخورهای بیشمار وحشتگاه های زجر و شکنجه و آزار

است.

 

مشخصه مهم هنر در فرم فیلم

تجسم (جسمیت بخشیدن به) کاراکترهای انتزاعی

است.

 

اگر به خاطرات خلایق از خلخالی و لاجوردی و غیره رجوع شود،

تشابه چشمگیر زندانبان در فیلم مارمولک با آنان 

آشکار می گردد.

 

خلخالی

چه بسا

بسته به طرز نگاه اسیر بخت برگشته،

یعنی

 بدون محاکمه و مدافعه

یعنی

فقط

بسته به خیال و حال و هوای فکری و روحی و روانی خود

حکم اعدام صادر کرده و تیرباران کرده است.

 

دلیل خلخالی در این زمینه شنیدنی است:

«اگر حریف بیگناه بوده باشد، هراسی نیست.

چون در این صورت به جنت می رود.»

 

با اندکی دقت روشن می شود

که

خلخالی

هم

همین حرف زندانبان فیلم مارمولک 

را

می زند:

من

شمارا می فرستم به بهشت، 

ولو به زور.

 

ولو با تیرباران.

 

اگر شوهای نمایشی تهوع آور لاجوردی با اسرای سازمان سر به داران و غیره

تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی شوند،

نتیجه دیگری گرفته نخواهد شد.

 

ادامه دارد.

 

درنگی در اندیشه ای (۲۵)

Ist möglicherweise ein Bild von steht

 

میم حجری

 

حجاب

چیست؟

 

حجاب

سنگر ایده ئولوژیکی فوندامنتالیسم (شیعی و سنی) است.

 

حجاب

پرچم ایده ئولوژیکی فوندامنتالیسم است.

 

حجاب

 که

 فقط چادر نیست.

 

عبا و عمامه و ریش و پشم و مخلفات 

هم 

حجاب

 است.

حجاب نران

 است.

 

فوندامنتالیسم چیست؟

 

فوندامنتالیسم

 جریان سیاسی ضد امپریالیستی و ضد کمونیستی است:

نه شرقی نه غربی است.

 

فوندامنتالیسم

سوقات فرنگ نیست.

 

فوندامنتالیسم

ریشه های تنومندی در جوامع برده داری و فئودالی دارد.

 

فوندامنتالیسم

به لحاظ معرفتی (شناخت)

جریانی

ایراسیونالیستی (ضد عقلی)

است.

 

مثل نیچه ئیسم و فاشیسم و آگنوستیسیسم است.

 

نیچه 

مؤسس ایراسیونالیسم بوده است.

 

فوندامنتالیسم

به لحاظ فلسفی

جریانی

نیهلیستی (پوچیگرا)

و

حتی

نیهلیستی عملی 

است.

 

نیچه 

ستایشگر نیهلیسم و نیهلیسم عملی روس 

بوده است

....

 

پایان

 

درنگی در اندیشه ای (۲۴)

Ist möglicherweise Kunst von 1 Person

 

 

دیالک تیک چیست؟

عطر گل یاس

 

دیالک تیک خیلی ساده است.

 

سعدی

پدر دیالک تیک بود.

 

سطر سطر آثار سعدی

ساختار دیالک تیکی دارد.

 

دیالک تیک = همبایی و همستیزی اقطاب متضاد

 

دیالک تیک یعنی وحدت اضداد.

 

مثال:

دیالک تیک گل و خار

گل بی خار و خار بی گل وجود ندارد.

 

یعنی گل با ضدش توأم است.

یعنی

دیالک تیک

رابطه ای واقعی و عینی است.

 

در هستی به طور کلی

یعنی در طبیعت، جامعه و تفکر

چیزی یافت نمی شود که ساختارش

دیالک تیکی نباشد.

 

ساختار همه چیز هستی

از ذرات تا کاینات

دیالک تیکی

 است.

 

مثال:

هر اتم

دیالک تیکی از پروتون و الکترون است.

 

دیالک تیک خیر و شر

دیالک تیک زیبا و زشت

دیالک تیک خواب وبیداری

دیالک تیک واقعیت و رؤیا

و الی آخر.

 

بدون تسلط بر تفکر دیالک تیکی

و

بدون توجه به دیالک تیک عینی چیزها

نمی توان به کشف حقیقت نایل آمد.

 

بدون توسل به متد دیالک تیکی

فقط می توان عرعر و یا عوامفریبی کرد.

 

پایان

درنگی در اندیشه ای (۲۳)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

میم حجری

 

تابستون مزخرف‌ترین فصل ساله.

حریف

 

ما در ایام خریت

معلمی داشتیم که موضوعات انشایش

مقایسه فصول سال بود:

تابستان بهتر است و یا زمستان

بهار بهتر است و یا پاییز؟

 

نمی دانست

که

هر فصلی مشخصات اوبژکتیو (عینی) خاص خود را دارد

و

ارزیابی سوبژکتیو فصول

پشیزی ارزش ندارد.

 

ما در انشاء نوشتیم:

تابستان بهترین فصل می تواند باشد

اگر پشه نباشد.

 

 

چون در فصل تابستان

توت فت و فراوان بود و رایگان بود.

 


ولی من چون از گرما متنفرم گفتم
حریف


این برداشتی سوبژکتیو است و ربطی به کیفیت فصول سال ندارد.

 
عیب معرفتی خلایق
جایگزینی تحلیل اوبژکتیو
با
برداشت سوبژکتیو است.

 
به تویت ها نظر کنید و ایمان بیاورید:
همه را سخن از «من» و علایق و سلایق «من» است.

 
کسی که رماتیسم دارد
برخلاف شما
عاشق تابستان است
درست به دلیل گرمای آن.

 

پایان