فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوماتیزاسیون (اوتوماسیون) (۴)

Automatisierung Roboter

 پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

 شین میم شین 

 

 

۳۳

  •     از این رو ست که مسائل بیولوژیکی می توانند نقش مهمی بازی کنند:
  •     به عنوان مثال، مطالعه برخی از روندهای تنظیم در ارگانیسم های زنده می تواند الهامات و معارف ارزنده ای برای تشکیل تنظیمگر فنی ارائه دهد.

 

۳۴

  •     پیاده کردن اصول تنظیم «کلاسیک» (تنظیم ارزش ثابت، تنظیم برنامه و تنظیم مراحل پایانی) بر مسائل تکنیکی و تکنولوژیکی فقط اولین مرحله تلاش برای استفاده ثمربخش از تفکر سیبرنتیکی در زمینه اوتوماتیزاسیون است.

 

۳۵

  •     سیبرنتیک در عرصه ای مورد استفاده ثمربخش تر قرار خواهد گرفت که در اوتوماتیزاسیون مدرن به تازگی آغاز می شود.

 

۳۶

  •     فرم به اصطلح سیبرنتیکی اوتوماتیزاسیون، مرحله توسعه کیفی وسایل اوتوماتیزاسیون به مراتب بالاتری را به همراه می آورد.

 

۳۷

  •     مشخصه اصلی آن عبارت از این است که وسایل و اگره گات هائی که مورد استفاده قرار می گیرند، قابلیت انطباق چشمگیری دارند.

 

(اگره گات عبارت است از مجموعه ماشین ها، دستگاه ها و بخش های منفردی 

که مثلا در الکتروتکنیک با هم کار می کنند.

مترجم)

 

۳۸

  •     این پدیده امکان آن را فراهم می آورد که در مواردی هم که ما با تولید انبوه سر و کار نداریم، برای تولید قطعات و یا وسایل کار منفرد با تعداد اندک بتوانیم اوتوماتیزه کنیم.

 

۳۹

  •     اگر با استفاده از اصول تنظیم کلاسیک و تکنولوژی کلاسیک فقط تولید سری های بزرگ و تولید انبوه با صرفه تر است (یعنی از طریق تولید زنجیری)، اکنون با استفاده از متدها و وسایل سیبرتیکی امکان تولید سری های کوچک و تکمیل فردی کالاها نیز پدید می آید.

 

۴۰

  •     نطفه های فرم سیبرنتیکی اوتوماتیزاسیون امروزه وجود دارند.

 

۴۱

  •     آنها به شکل ماشین هائی از قبیل ماشین های همه هدفی، ماشین های تراش یونیورسال و یا در مرحله عالی تر به شکل ماشین های کار که بر طبق برنامه کار می کنند، وجود دارند.

 

۴۲

  •     امکان آن وجود دارد که با جمع کردن این ماشین ها در زیر یک سقف، بتوان آنها را به هم وصل کرد و از مرکز الکترونیکی واحدی به طور اوتوماتیک به کار انداخت.

 

۴۳

  •     در هر سیستم فنی، به بغرنجی مثلا یک کارخانه، فقط جریانات تنظیمی نیستند که به شکل تنظیم ارزش ثابت، تنظیم برنامه و تنظیم مراحل پایانی قابل کنترل و هدایت اند.

 

۴۴

  •     روندهای تکنولوژیکی بغرنجتر به مراکز بیشتری احتیاج دارند.
  •     مراکزی که باید تصمیمات منطقی اتخاذ کنند و اعمال منطبق با آن تصمیمات را سازمان دهند که فقط به وسیله سه نوع تنظیم فوق الذکر نمی توانندعملی شوند.

 

۴۵

  •     در حال حاضر، به عنوان مثال، مدیران کارخانه ها هستند که بخش های منفرد اوتوماتیزه شده را با همدیگر انطباق می بخشند، تظیمات مطلوبی را جامه عمل می پوشانند و بیشتر اوقات به برکت تجارب چندین ساله خویش تصمیمات لازمه را اتخاذ می کنند.

 

۴۶

  •     تکنیک مدرن و استفاده از سیبرنتیک امکان پیدایش سیستم های هدایتی (الکترونیکی) را فراهم می آورد.
  •      سیستم هائی که قادر به انجام بغرنج ترین عملیات منطقی اند و انواع گوناگون پیوندهای منطقی را تحقق می بخشند.

 

۴۷

  •     این سیستم ها با وصل به سیستم های یادگیرنده می توانند به اتخاذ تصمیماتی مبادرت ورزند که مدیران مجرب کارخانه ها ـ به لحاظ دقت، سرعت و صحت ـ ناتوان از انجام آن هستند.

 

۴۸

  •     بدین طریق، امکان واقعی برای اوتوماتیزاسیون بغرنج از نوع مدرن فراهم می آید.

 

۴۹

  •     روند اوتوماتیزاسیون تعداد بیشماری از مسئله گذاری های فلسفی و سوسیولوژیکی به همراه می آورد.
  •     مسائلی که هرگز نمی توان ادعا کرد که همه حل شده اند و یا به زودی حل خواهند شد.

 

۵۰

  •     اما با اطمینان خاطر می توان گفت که راه های حل واقعا علمی آنها، تنها در سطح مارکسیسم ـ لنینیسم امکان پذیر است.

 

ادامه دارد.

 

درنگی در اندیشه ای (۳۸)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

میم حجری

 

 

برای برخی از ملل

فاجعه ای برای به هوش امدن کافی است.

فقط آلمانی ها کهستند که برای ب ههوش امدن نیاز به انقراض دارند.

آرتور مولر

 

من ـ زور مشد عار تور

از «آلمانی ها»

گله دنباله رو هیتلر و اجامر است

و

نه خلق المان.

 

خلق آلمان

خلق خردگرایی بوده است.

 

به قول انگلس

آلمان

کشور فلسفه بوده است.

 

آلمان

  گهواره غولانی از قبیل کانت و فیشته و فویرباخ و هگل و مارکس و انگلس و برشت و بور و هزاران فرزانه بی نظیر دیگر

بوده است.

 

همچنان و هنوز

هم

تفاوت عظیمی بین آلمانی ها و بقیه ملل است.

 

پایان

قصه های خانم گاف (۶۴)

 

   گاف سنگزاد

 

https://www.jmberlin.de/blog-en/jmbblog-en/wp-content/uploads/2016/06/Sonderheft_Philosophie-Magazin_Hannah-Arendt_Titelblatt.jpg

 

قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد.
چیزی که هیچ‌گاه از این لوله در نمی‌آید 

قدرت است.


هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید.


خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.


قدرت هیچ‌گاه مال فرد نیست؛

 به گروه تعلق دارد و فقط تا زمانی وجود خواهد داشت که گروه گرد هم بماند. 

وقتی از شخصی که در قدرت است 

سخن می‌گوییم در واقع به این اشاره می‌کنیم که گروهی از مردم به او قدرت داده‌اند

 تا به نام‌شان عمل کند. 

لحظه‌ای که صدای تفنگ‌ها بلند شود

 سیمای گروه، که خاستگاه قدرت است، 

محو می‌شود.
هانا آرنت


۱

چیزی که هیچ‌گاه از این لوله در نمی‌آید 

قدرت است. 

 

 هانا آرندت

در این جملات 

آگاهانه و یا ناخودآگاه

شعاری از مائوتسه تونک

را

رد می کند:

 

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

 

مائو: 

قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید.

 

 

هانا

معنی قدرت را نمی داند.

 

قدرت یک مفهوم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است.

 

قدرت در جامعه شناسی به معنی اوتوریته است.

 

اوتوریته

انواع متفاوت و حتی متضاد دارد.

 

مثال:

هم

 ارباب فئودال و سرمایه دار 

اوتوریته

 (قدرت)

 است

که از استثمار رعیت و کارگر زندگی می کند

و

هم

روشنگر علمی و انقلابی

اوتوریته است

که

نیتی جز دفاع از حقیقت ندارد

و

هم

مادر و پدر برای فرزند

اوتوریته است 

که

عاشق اصیل و بی توقع و سینه چاک فرزند خویش است.

 

 

هانا

قدرت 

را 

با 

قلدری و زورگویی

عوضی می گیرد.

 

 ۲

مائو: 

قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید.

 

البته نظر مائو هم خرافه ای بیش نیست

و

از این لحاظ 

حق با هانا ست:

از لوله تفنگ قدرت و یا اوتوریته نشئت نمی گیرد.

 

منشاء اوتوریته و یا قدرت

باید تحلیل مشخص شود و تعیین گردد.

 

مثال:

اوتوریته ارباب برده دار و یا فئودال و یا سرمایه دار

از 

مالکیت خصوصی بر وسایل تولید 

(اراضی کشت، قنوات، باغات و ابزار تولید، مال و ثروت و غیره)

نشئت می گیرد.

 

بر خلاف ادعای خرافی مائو

قدرت سیاسی

نه از چوب و چماق و توپ و تفنگ، بلکه از قدرت اقتصادی نشئت می گیرد و به کسب قدرت اقتصادی مدد می رساند.

 

هدف طبقات اجتماعی انقلابی نیز از کسب قدرت سیاسی،

تسخیر قدرت اقتصادی 

و

تغییر فرم مالکیت موجود بر وسایل اساسی تولید

است

و

نه

 قدرت سیاسی صوری صرف.

 

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۳۷)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

میم حجری

 

گفته می شود که ما آزاد زاده شده ایم.

اما ما در غل و زنجیریم.

حریف

 

کسی که مدعی

زاده شدن آزاد آدم ها ست،

معنی آزادی را نمی داند.

 

آزادی با آگاهی 

می افتد و برمی خیزد.

 

خر

نمی تواند مختار و یا آزاد باشد.

 

نوزاد هم موقع تولد

اگر خرتر از خر نباشد

خر است

و

نه

آدم

و

نه

آگاه

و

نه

آزاد.

 

پایان

 

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تفکر

Was ist Freies Denken?  (©  metamorworks - stock.adobe.com)  

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

  

۱

  •     تفکر به عالی ترین فرم کردوکار روانی انسان اطلاق می شود که خاصیتش (خودویژگی اش) در انعکاس مفهومی عام، ماهوی و قانونمند در اشیاء (موضوعات شناخت) و روندهای واقعیت عینی است.

 

  •     مراجعه کنید به مفهوم

 

۲

  •     تفکر به حلاجی مواد حاصل از دانش حسی (انعکاس حسی) می پردازد که وحدتی (دیالک تیکی) از عام و منفرد، ماهوی و نمودین (فرعی)، ضروری و تصادفی اند.

 

۳

  •     تفکر از این وحدت (دیالک تیکی ـ عینی) بی تمایز، به مدد عملیات آنالیتیکی و سنته تیکی (عملیات مبتنی بر تجزیه و تحلیل و ترکیب) و قبل از همه با تجرید و تعمیم، به برجسته سازی عام و ماهوی و ضرور (جبری) می پردازد و آنها را به صورت مفهوم مجرد و انتزاعی تثبیت می بخشد.

 

(مثلا از کار بر روی سیگنال های حسی مربوط به سرو و صنوبر و سپیدار و غیره

مفهوم درخت

را

می سازد.

مترجم.)

 

۴

  •     تفکر بدین طریق به تشکیل تصاویر فکری از واقعیت عینی در آیینه ضمیر (روح، شعور) انسان نایل می آید.

 

۵

  •     از آنجا که فقط تفکر است که قادر به برجسته کردن عام و ماهوی و ضرور و قانونمند از انبوهه مغشوش مواد    حاصل از انعکاس حسی است، ابزار معرفتی (شناختین) تعیین کننده ای است.

 

۶

  •     تفکر انسان را به تسلط رشدیابنده بر قوانین طبیعی و به هدایت آگاهانه و پلان بندی شده توسعه جامعتی قادر می سازد.

 

۷

  •     تفکر از همان آغاز به طور جامعتی مشروط بوده است و با زبان پیوند تنگاتنگ داشته است.

 

۸

  •     تفکر از از آن خود کردن عملی محیط پیرامون توسط انسان شروع شده است.

 

(منشاء تشکیل سیگنال های حسی، کار مادی انسان ها بوده است.

مترجم)

 

۹

  •     مشروطیت (مشروط بودن) جامعتی تفکر، آن را به مشخصه خاص انسان به مثابه موجودی جامعتی تبدیل می کند.

 

۱۰

  •     تفکر حاوی خصلت اکتیو و استقلال نسبی است.

 

۱۱

  •     تفکر می تواند از طریق کار کردن با مفاهیم ضمن رعایت قوانین منطقی  به شناخت حقیقی نایل آید.
  •     شناختی که با انعکاس حسی و یا با انعکاس حسی به طور بیواسطه، نمی تواند حاصل آید.

 

  •     مراجعه کنید به شناخت.

 

۱۲

  •     این لیاقت تفکر، امکان پیش بینی علمی را و در نتیجه تدوین فرضیه های علمی و تئوری ها را فراهم می آورد که ما رابه درک عمیقتر و مطمئنتر واقعیت عینی قادر می سازد.
  •     عمیق تر و مطمئن تر از شناختی که بر پایه انعکاس حسی صرف امکان پذیر است.

 

۱۳

  •     استقلال تفکر اما نه مطلق، بلکه نسبی است.
  •     برای اینکه تفکر در تحلیل نهایی بر دانش حسی (سیگنال های حسی) مبتنی است (بنا می شود) و در روند پراتیک جامعتی توسعه می یابد.
  •     پراتیکی که آخرین محک و معیار حقیقت است.

 

  •     مراجعه کنید به پراتیک، حقیقت، واقعیت، تجرید، تعمیم

 

پایان

قصه های خانم گاف (۶۳)

 

   گاف سنگزاد 

 

خانم گاف

  در بحث با حریفی آلمانی گفت:

بگذاریذ نظر شما را تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

 

۱

دموکراسی کاملترین فرم حاکمیت بورژوایی است.

 

منظور از بورژوازی چیست؟

 

ما با دو نوع بورژوازی در تاریخ سر و کار داشته ایم:

 

۱

بورژوازی مترقی آغازین

با

غولان فلسفی از قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و دیدرو و لامتری و هلوه تیوس و هولباخ

که

نمایندگان سربلند هومانیسم، روشنگری، پیشرفت اجتماعی، راسیونالیسم و اخلاق 

و

مبارزان سرسخت بر ضد فئودالیسم و مذهب و خرافه و کلیسا و سلطنت بوده اند

و

میراث فکری شان

تحت عنوان فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان، اقتصاد سیاسی کلاسیک انگلیس و کمونیسم اوتوپیکی فرانسه 

منابع مارکسیسم بوده اند.

 

۲

بورژوازی مرتجع واپسین

با نمایندگانی از قبیل شوپنهاور و نیچه و غیره

که

بدترین دشمن بورژوازی آغازین 

و

مؤسسان فاشیسم، روشنگری ستیزی، ایراسیونالیسم  و نیهلیسم اخلاقی بوده اند.

 

بورژوازی واپسین و معاصر

متحد برده داران، اشراف فئودال و روحانی و مبلغ خرافات و مذاهب و خریت است.

 

ادامه دارد. 

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوماتیزاسیون (اوتوماسیون) (۳)

Automatisierung Roboter

 پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

 شین میم شین 

 

 

۲۳

  •     اوتوماتیزاسیون بالاخره به انقلابی کردن کلیه عرصه های اقتصاد ملی و کلیه حوزه های زندگی انسانی، از کرد و کار فیزیکی سنگین تا کار کلیشه ای ـ یکنواخت روحی منجر می شود.

 

۲۴

  •     یکی از شروط ضرور برای اوتوماتیزاسیون گام به گام، عبارت است از راسیونالیزاسیون سوسیالیستی بغرنج.

 

(راسیونالیزاسیون عبارت است از فنی کردن، اوتوماتیزاسیون، تقسیم کار و غیره جریان کار برای افزایش راندمان کار و کاهش هزینه ها و مخارج.

مترجم)

 

۲۵

  •     راسیونالیزاسیون به سبب استفاده مطلوب از تکنیک، بهسازی سازمان تولید، تکنولوژی و غیره به تهیه و تولید وسایل ضرور برای اوتوماتیزاسیون منجر می شود.

 

۲۶

  •     استفاده از تکنیک حلاجی اطلاعات الکترونیکی مدرن نیز که به برنامه ریزی  و اداره علمی تر و ثمربخش تر روند تولید اجتماعی کمک می کند، سهم در خوری در راسیونالیزاسیون دارد و در نتیجه خدمت درخوری به اوتوماتیزاسیون تولید ادا می کند.

 

۲۷

  •     درجه اوتوماتیزاسیون و درجه تکمیل آن به بهره گیری و استفاده از معارف (شناخت های) حاصله در عرصه های علوم طبیعی و علوم اجتماعی بستگی تعیین کننده دارد.

 

۲۸

  •     سیبرنتیک یکی از پیش شرط های بنیادی برای فرم های عالی تر اوتوماتیزاسیون محسوب می شود.

 

۲۹

  •     اوتوماتیزاسیون را همانقدر دشوار می توان تعیین صرف وظایف فنی تلقی کرد که تحدید (محدودسازی) استفاده از سیبرنتیک به عرصه تکنیک را.

 

۳۰

  •     حل مسائل بیشماری در اوتوماتیزاسیون به در نظر گرفتن جنبه های سیبرنتیکی سلسله ای از اصول نیاز دارد که بنا بر تصورات رایج ظاهرا ربطی به چنین مسائی ندارند.

 

۳۱

  •     از آنجمله اند، به عنوان مثال روانشناسی، پداگوژیک و زیست شناسی.

 

۳۲

  •     چون اوتوماتیزاسیون همواره به معنی تقلید از کرد و کارهای فیزیکی و فکری معین انسانی است.
  •     بنابرین می توان به آسانی به رابطه آن با روانشناسی و پداگوژیک پی برد.

 

ادامه دارد.

قصه های خانم گاف (۶۲)

 

   گاف سنگزاد

 

https://www.jmberlin.de/blog-en/jmbblog-en/wp-content/uploads/2016/06/Sonderheft_Philosophie-Magazin_Hannah-Arendt_Titelblatt.jpg

 

قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد.
چیزی که هیچ‌گاه از این لوله در نمی‌آید 

قدرت است.


هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید.


خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.


قدرت هیچ‌گاه مال فرد نیست؛

 به گروه تعلق دارد و فقط تا زمانی وجود خواهد داشت که گروه گرد هم بماند. 

وقتی از شخصی که در قدرت است 

سخن می‌گوییم در واقع به این اشاره می‌کنیم که گروهی از مردم به او قدرت داده‌اند

 تا به نام‌شان عمل کند. 

لحظه‌ای که صدای تفنگ‌ها بلند شود

 سیمای گروه، که خاستگاه قدرت است، 

محو می‌شود.
هانا آرنت

 

برای تحلیل این ادعای هانا آرندت پرمدعا

نخست آن را تجزیه می کنیم:

 

۱

قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد. 

 

هانا در این جمله،

بی آنکه خودش متوجه باشد،

دیالک تیک دستها بالا و تسلیم

را

به شکل دیالک تیک دستور و اطاعت بسط می دهد

و

نقش تعیین کننده را از آن دستور دست ها بالا (شلیک گلوله) می داند.

 

بدین طریق

پیش شرط تسلیم توده،

ترور توده قلمداد می شود.

 

ایراد بینشی همیشگی معشوقه هایدگر فاشیست،

طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) او ست.

 

هانا

دستور

را

از محتوای مادی، طبقاتی و مشخصش تخلیه می کند 

و

 بدان خصلت ماورای طبقاتی، انتزاعی و کلی و همیشه همان می بخشد.

 

برای هانا

سوبژکت (فاعل) صادر کننده دستور

(تفنگدار)

نه، وجود مشخص، بلکه وجود مجرد دارد.

 

عوامفریبی هانا

دقیقا

همینجا ست.

 

برای اینکه صاد کننده دستور

هرگز و هیچ کجا

ماورای طبقاتی و کلی و انتزاعی و مجرد نیست.

بلکه طبقاتی، جزئی و مشخص است.

 


۲
قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد.

 

هانا 

عملا و عینا

ترور

را

ایدئالیزه می کند.

به عرش اعلی می برد.

مطلق می کند.

 

به همین دلیل از قاطع ترین دستور دم می زند که با ترور عریان شروع می شود

و

در طرفة العینی به طور کامل به تسلیم می انجامد.

 

منظور هانا

این است که تروریست مسلح به محض ترور بخشی از جامعه، 

کل جامعه را به تسلیم وامی دارد.

 

هانا

نمی داند و یا نمی خواهد بداند که جامعه چیست.

 

در بینش جامعتی هانا

تفنگدار

نه، عضو جامعه،

نه، عضو یکی از طبقات و اقشار اجتماعی،

بلکه چیزی شناور بر فراز طبقات اجتماعی است.

 

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۳۶)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

یا از آن خود کردن مارکسیسم ـ لنینیسم 

و کسب یارای رادیکال اندیشی

و

یا عرعر و عوامفریبی ضمن خودفریبی

 

راه سومی در بین نیست.

 

سؤال

 از 

مدعیان عامی و عوامفریب

 این است

که

پوتین و پالان کیستند و نماینده کیستند.

 

فقط پس از تعیین رئالیستی و راسیونالیستی طبقه حاکمه 

در 

طویله پوتین و پالان

می توان راجع به اختلاف فی مابین بحث کرد.

 

وقتی سوسیالیسم سرشته به طاعون استالینیسم

در کشوری شکست بخورد

از شکست آن چه می تواند جز قارچ بروید؟

 

قارچی که از جنازه سوسیالیسم مرده تغذیه می کند.

 

ما این قارچ را اولیگارشیسم نام داده ایم

که

ارتجاعی تر از امپریالیسم است

که

خویشاوند با فاشیسم و فوندامنتالیسم است.

 

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۱۶۳)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل یازدهم

نان تلخ تبعید

 

 

۴

نشستن در عزای سه  فرزند

 

بدترین سال

اولین سال فرار به لندن

بود.

 

در ۱۹ نوامبر سال ۱۸۵۰

هاینریش گیدو

فرزند یکساله جنی و مارکس

اولین قربانی این ذلت شد.

 

جنی می نویسد:

«دردم حد و اندازه نداشت. 

او اولین بچه مان بود که به خاک سپردیم.

نمی دانستم که چه دردهای عظیم دیگری در راهند.

درد فروکش همه چیز، همه چیز در هیچ.»

(«مور و ژنرال»، ص ۲۱۵)

 

واقعا هم پس از یک و نیم سال،

در ۱۴ ماه آوریل سال ۱۸۵۲

فرانسیسکای کوچولو

که

در ۲۸ ماه مارس سال ۱۸۵۱ تولد یافته بود،

به خاک سپرده شد.

 

جنی

نوزاد را پس از تولد بالاجبار به دایه سپرده بود،

برای اینکه نگهداشتن نوزاد در دخمه ای تنگ و نمور ممکن نبود.

 

جنی دردمند می نویسد:

«کودک مظلوم ۳ روز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

چه دردی را می بایستی تحمل کند.

اندام بی روح کوچکش در پستوی خانه افتاده بود

و

ما

همگی در اتاق جلویی کلافه بودیم

و

وقتی شب از راه رسید، روی زمین شدیم.

مرگ بچه کوچولو در بدترین ایام ذلت ما رخ داد.»

 

«دوستان آلمانی مان در ان روزها یارای یاری به ما نداشتند.

من ازناچاری به پناهنده ای از فرانسه پناه بردم که در نزدیکی ما زندگی می کرد و روزی به دیدن مان آمده بود.

از او درنهایت درماندگی کمک خواستم.

او هم با همدردی دوستانه ۲ پوند به من داد

و

ما توانستیم با آن پول تابوتکی برای کودک بخریم.

تابوتکی که بچه کوچولوی مظلوم اکنون در آن

 آرمیده است.

وقتی بچه ام به دنیا آمد،

از نعمت گهواره محروم بود و بعد هم از نعمت مسکنکی محروم ماند.»

(ایضا همانجا. ص ۲۱۲ ـ ۲۱۳)

 

ادامه دارد.

قصه های خانم گاف (۶۱)

 

   گاف سنگزاد

 

خانم گاف

  در بحث با حریفی آلمانی گفت:

بگذاریذ نظر شما را تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

 

۱

دموکراسی کاملترین فرم حاکمیت بورژوایی است.

 

دموکراسی به چه معنی است؟

 

آیا مانی پولاسیون و تحمیق عمیق اعضای جامعه از سنین کودکستان

و

بعد تشویق عوامفریبانه آنان به انتخاب خرکی یکی از مهره های احزاب به ظاهر رنگارنگ، ولی ماهیتا یکسان طبقه حاکمه

به معنی دموکراسی است؟ 

 

به 

قول حریفه شهیدی از آلمان

«اگر مضحکه انتخابات به ضرر طبقه حاکمه می بود،

درجا 

ممنوع می شد.»

 


در لاموندا چه گذشت؟/ روایت‌هایی از مرگ سالوادور آلنده

 

اگر تحکیق عمیق توده کارگر نیفتد و احیانا سالوادوری انتخاب شود،

در 

طرفة العینی 

سر و کله فاشیسم مخوف خون آشامی 

از 

آستین طبقه حاکمه دموکراسی گرا 

بیرون می زند 

و

وحشت می آفریند

تا

توده

توبه کند 

و

به

انتخابات خطرناک برای طبقه حاکمه

 جسارت و جرئت نکند.

 

پایان

درنگی در اندیشه ای (۳۵)

Schlank durch Gedanken e1478769570488

 

 

میم حجری

 

 

گفت و گو با آوا:

 

 

بورژوازی به چه معنی است؟

 

آوا:

طبقه ای دارای ثروت و ابزار تولید کار

 

اولا

ابزار تولید

و

یا

ابزار کار.

 

مفهومی به عنوان ابزار تولید کار وجود ندارد.

چون بی معنی است.

 

ثانیا

مگر طبقات اجتماعی برده دار و فئوال و روحانی

صاحبان و مالکان ثروت و ابراز تولید

 نبوده اند و نیستند؟

 

برده داران و اشراف فئودال و روحانی

بدترین دشمنان بورژوازی 

 بوده اند

و

نه

بورژوازی.

 

بورژوازی چیست و کیست؟

 

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تظاهرات

Kundgebung und Kinderfest des DGB

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 ۱

  •     تظاهرات به وسیله مبارزاتی طبقه کارگر و نیروهای دموکراتیک متحد با طبقه کارگر برای اعلام یکپارچه و مصممانه مطالبات و آماج های معینی اطلاق می شود.

 

۲

  •     تظاهرات یکی از مهمترین وسایل مبارزه برون ـ پارلمانتاریستی در دول کاپیتالیستی است و چه بسا در رابطه با دیگر وسایل مبارزاتی مثلا اعتصاب مورد استفاده قرار می گیرد.

 

  •     مراجعه کنید به اعتصاب

 

۳

  •     در حالیکه تظاهرات در کشورهای سرمایه داری قاعدتا بر ضد سیاست طبقه حاکمه است، در کشورهای سوسیالیستی بیانگر وحدت سیاسی ـ اخلاقی خلق مثلا به مناسبت اول ماه مه است.

 

۴

  •     فرم های مختلف تظاهرات به شرح زیرند:

 

الف

  •     گردهمایی های توده ای

 

ب

  •     راهپیمایی های توده ای

 

پ

  •     اعتراضات توده ای

 

۵

  •     تظاهرات در شرایط کنونی در زمینه های زیر حائز اهمیت است:

 

الف

  •     در زمینه اعلام همبستگی بین المللی

 

ب

  •     در زمینه اعتراض بر ضد سیاست تجاوزگرانه  امپریالیسم

 

پ

  •     در زمینه حفظ صلح جهانی

 

پایان

قصه های خانم گاف (۶۰)

 

   گاف سنگزاد

 

خانم گاف

  در بحث با حریفی آلمانی گفت:

بگذاریذ نظر شما را تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

 

۱

هر حکمی (مثلا جمله ای) که مبنی بر بد بودن چیزی باشد، غیرعلمی است.

برای اینکه فاقد ارزیابی است.

 

اولا

چرا و به چه دلیل؟

 

چرا تمیز خیر از شر در زمینه ای

بی اعتنا به صحت و سقمش

 فاقد ارزیابی است؟

 

ثانیا

چرا

علمیت (علمی بودن) هر حکمی

با شر نامیدن چیزی و یا جریانی از بین می رود.

 

ضمنا

 با خیر نامیدنش هم اثبات می شود؟

 

پیش شرط علمیت هر حکمی

حقیقی بودن آن حکم است.

 

تفاوت ادعا با حکم همین جا ست.

صحت و حقیقت (حقیقی بودن) ادعا هنوز اثبات نشده است.

 

مثال:

سیب میوه ای قابل خوردن است.

این حکمی حقیقی است.

فقط کافی است که این حکم را به محک تجربه بزنیم:

 

مثلا

به خورد خری بدهیم

و

یا

خودمان بخوریم

و

به قابل خوردن بودنش ایمان بیاوریم.

 

پایان

قصه های خانم گاف (۵۹)

 

   گاف سنگزاد

 

خانم گاف 

در کامنتی بر نظر حریفی

مبنی بر اینکه فیدل کاسترو از ۶۲۶ توطئه تروریستی سازمان سیا جان سالم به در برده بود،

نوشت:

 

ترور

هرگز

دال بر قوت فیزیکی و فکری و اخلاقی تروریست نبوده و نیست:

فرق هم نمی کند

که

تروریست کی باشد و چی باشد:

هیتلر باشد

و

یا

استالین باشد.

 

طالبان باشد و یا جمکران باشد.

 

سازمان سیا باشد و یا کا گ ب باشد.

 

ساواک باشد و یا ساواما باشد.

 

پوتین باشد و یا عردوغان باشد.

 

توسل به ترور همنوع

نشانه بن بست عملی و نظری تروریست است.

 

نشانه کوری و کودنی تروریست است.

 

نشانه بیگانگی تروریست از توده خلق و بی اعتمادی تروریست به توده خلق است.

 

پایان

 

خود آموز خود اندیشی (۵۳۵)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش سیزدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

به بازو توانا نباشد سپاه

برو همت از ناتوانان بخواه

 

معنی تحت اللفظی:

معیار توانایی ارتش، نه قدرت آتش، بلکه درجه جلب حمایت همت توده است.

 

سؤال

 

سعدی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه حاکمه و (۱)

را

 به شکل دیالک تیک توانا و ناتوان بسط و تعمیم می دهد و وارونه و زیر و زبر می سازد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را به شکل دیالک تیک توانا و ناتوان بسط و تعمیم می دهد و وارونه و زیر و زبر می سازد:

سرچشمه قدرت نه زور بازو، بلکه همت ناتوانان است.

 

حافظ همین اندیشه وارونه سعدی را مو به مو به خدمت می گیرد:

 

ای توانگر، نفروش این همه نخوت، که تو را

سر و زر در کنف همت درویشان است

 

سعدی اکنون با یک تیر دو نشان می زند:

اولا

 پادشاه را به عوامفریبی و حمایت از ناتوانان فرامی خواند، تا آوازه نیکنامی در کند و فرزندان رعایا در سپاه بهتر جانفشانی کنند و خاک دیگران اشغال و ثروت آنان را غارت کنند.

 

ثانیا

 به توده مولد و زحمتکش حقنه می کند که آنها، اگرچه مولدین ثروت اجتماعی اند، ولی جز مشتی ناتوان و علیل و ذلیل نیستند تا سودای انتقاد و انقلاب بر سرشان نزند.

 

ادامه دارد.

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۵)

Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

سهراب خشم خورده و نالان

     ز آن رو که ژاژخواه دهانی به نیشخند نگوید:

     « نوخاسته را نگر که به بازو

      بربسته نابجا

    طوق و نگین رستم دستان»،

     آنگاه

   تهمینه را به حوصله خواهان:

      «مادر درود بر تو و بدرود

     دردا که مرگ، دامنت از دست من ربود

 

      مادر،

   هر مهر کز برای منت در نهان بود

     بی هر ملامتی

    با تهمتن بدار،

 که

 اینک

     تنهاترین کسی است که در این جهان بود

    با او بدار مهر، که شایای آن بود.

 

    برخیز و رخ بشوی و برآرای گیسوان

     دیگر نکن به زاری، آشفته ام روان»

 

   از باره جوان

    تهمینه زین و برگ و سلاح و لگام را

 ـ به نوازش ـ

    بر می گیرد

   با اسب تن سپرده به تاریکی و به دشت

    تا چندگامکی

      همراه می رود

   آنگه درون ظلمت

    ـ  پیچان و پاکشان ـ

    گویی که شکوه هایی با باد می کند:

 

      « بدرود رود من، بود ونبود من

    ای ناگرفته کام

 

     داماد مرگ حجله شهنامه

   داماد بی عروس

    ای سرو سرخفام

 

    گفتم بپرورم فرزندی

   زیبا و پر هنر

 

     در رامش آورم سر پر شور تهمتن

   باشد که همنشینی این پور و آن پدر

 

    در سرزمین ما

   بیخ گیاه کینه بسوزاند

   و این مرز و بوم را

    با با ل های مهر بپوشاند

 

    اینک پسر

    ـ  گوزن جوان گریزپای ـ

    بر پشته ای به خاک غریبی غنوده است

 

       اینک پدر

    ـ  تهمتن ـ

    آن کوه استوار

    در آسیای دردش

    چون سنگ سوده است.

 

    تنها و دورمانده و ناشاد

    در این میانه من چو غباری به گردباد

 

    ای آفریدگار،

    دادی تو بهترین و ستاندی تو بهترین

 

     بیداد و داد چیست؟

     آن چیست؟

    چیست این؟»

 

ادامه دارد.

 

درنگی در فیلم مارمولک (۱۰)

دانلود فیلم مارمولک

 

میم حجری

۱

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

  ما برای درک و توضیح بهتر مفهوم «اهلی کردن»

به نمونه ای از شیخ شیراز اشاره می کنیم.

 

من از آن روز که در بند تو ام، آزاد ام

پادشاه ام که به دست تو اسیر افتادم

 

  معنی تحت اللفظی:

  من از روزی که در قید و بند تو هستم، احساس آزادی می کنم.

  به پادشاهی شباهت دارم که به اسارت تو در آمده است.

 

 سعدی 

در این بیت شعر، 

همان ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین 

را 

تبلیغ می کند 

که سنت اگزوپری در «شازده کوچولو»:

 عاشق 

در این بیت شعر سعدی نیز سلب آدمیت شده است.

  وارونه بینی و وارونه اندیشی و وارونه سازی 

را 

و

ضمنا

ایراسیونالیسم و ایرئالیسم

را

بهتر از این نمی توان نشان داد:

  عاشق کذائی در این بیت شعر سعدی نیز اهلی شده است.

  درست بسان اسبی که به کمندی گرفتار می افتد و به تدریج، به ضرب تازیانه و توهین و آزار، 

سلب اسبیت می شود.

  اهلی می شود.

   رام ارباب خویش می گردد.

 

 به قول سازمان های امنیتی طبقه حاکمه، 

«شست و شوی مغزی داده می شود.» 

 

۲

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم، 

هیچ

یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

 

  معنی تحت اللفظی:

  من از وصل تو هیچ انتظاری ندارم.

  برای اینکه یاد تو، منافع شخصی مرا از یاد من برده است.

 

 عاشق کذائی در این بیت شعر، 

سلب فردیت و شخصیت شده است.

  آن سان که چراغ منافع شخصی خود را خاموش و مصالح خود را به کلی فراموش کرده  است

و 

بسان سگ اهلی شده ای، فکر و ذکری جز منافع ارباب ندارد.

 

۳

دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک

حاصل آن است که چون طبل تهی، پر باد ام

 

  معنی تحت اللفظی:

  ثروت و سرمایه ای ندارم که بسان خاک زیر پای تو بریزم.

 

  در نتیجه به طبل توخالی پر از باد شباهت دارم.

 

 در این بیت شعر سعدی

 از 

خودستیزی عاشق اهلی شده

 پرده برداشته می شود:

  عاشق اهلی شده، توخالی است.

  ثروت و سرمایه ای جز باد ندارد.

  این هم معنائی جز آدمیت زدائی از آدم ندارد.

 

  نیازی به استدلال و اثبات نیست که چنین زباله ای، 

نه، می تواند و نه، می خواهد که دوست کسی باشد 

و

 نه، کسی می تواند و می خواهد که رابطه دوستی با او برقرار کند.

 

۴

می ‌نماید که جفای فلک از دامن من

دست، کوته نکند تا نکند بنیادم

 

ظاهر آن است که با سابقه حکم ازل

جهد، سودی نکند، تن به قضا در دادم

 

ور تحمل نکنم جور زمان را، چه کنم؟

داوری نیست که از وی بستاند دادم

 

  معنی تحت اللفظی:

  ظاهرا، جور فلک تا بنیاد مرا برنکند، 

دست از دامنم بر نخواهد داشت.

  چون مسابقه با حکم ازل بیهوده و بی فایده است، 

من تصمیم گرفته ام که تسلیم قضا شوم.

  اگر جور زمان را تحمل نکنم، چه می توانم بکنم؟

  دادستانی نیست که داد مرا از او بازستاند.

 

 سعدی در این سه بیت شعر، 

اهلی گشتن داوطلبانه عاشق کذائی را توجیه تئوریکی می کند.

  امری مقدر محسوب می دارد.

 

  عاشق

 در این ابیات شعر نیز سلب آدمیت شده است.

  آن سان که وابستگی به ارباب (معشوق کذائی) را

 امری ماورای طبیعی و اجتماعی و الهی تصور و یا قالب می کند.

 

  در اشعار عاشقانه شعرای فئودالی قرون وسطی ایران و شعرای عقب مانده معاصر از قبیل شهریار و غیره، 

 عاشق زباله واره تصور و تصویر می شود.

 

  درست بسان روباه در قصه «شازده کوچولو»،

 که داوطلب اهلی گشتن است و بی شرمانه بدان نام برقراری دوستی می دهد و نه نام وابستگی.

 

ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوماتیزاسیون (اوتوماسیون) (۲)

Automatisierung Roboter

 پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

 شین میم شین 

 

        

۱۲

  •     مثلا در جامعه سرمایه داری در اثر اوتوماتیزاسیون، کارگران سلب تخصص (تخصص زدایی) می شوند، از محل کار پر درآمد خود بیرون رانده می شوند و چه بسا، بیکار می گردند.

 

۱۳

  •     هدف از اوتوماتیزاسیون در سوسیالیسم اما عبارت است از بهسازی شرایط زندگی همه انسان ها.

 

۱۴

  •     از این رو ست که اوتوماتیزاسیون به مثابه روند همه جانبه، فراگیر و پیگیر بر طبق برنامه صورت می گیرد، گام به گام به اداره و برنامه ریزی اقتصاد ملی بسط می یابد و ضمنا ساختار تخصصی و مهارتی آموزش و پرورش تمامخلقی را در مطابقت با سطح توسعه علمی و فنی تغییر می دهد و نتیجتا به آزاد سازی دم به دم انسان ها از کار سنگین فیزیکی و از کار یکنواخت فکری منجر می شود.

 

۱۵

  •     طرحریزی، ساختمان و برقراری سیستم های اوتوماتیکی، پژوهش های مقدماتی در عرصه های علوم طبیعی و فنی را الزامی می سازند.

 

۱۶

  •     در ضمن به توسعه مواد و مصالح و عناصر ساختمانی نوینی نیاز دارد.

 

۱۷

  •     علاوه بر این، بررسی های تکنولوژیکی ـ اقتصادی، سوسیولوژیکی و مقدماتی برای توسعه علم برنامه ریزی و اداری لازم است.

 

۱۸

  •     اوتوماتیزاسیون کیفیت نوینی را در روند توسعه نیروهای مولده نمودار می سازد.

 

۱۹

  •     اوتوماتیزاسیون را باید به مثابه یک روند تاریخی تلقی کرد که گام به گام تحقق می یابد.

 

۲۰

  •     این حکم در همه عرصه های زندگی اجتماعی صادق است.

 

۲۱

  •     اوتوماتیزاسیون در شرایط سوسیالیستی، آنجا آغاز می شود که سطح توسعه فنی موجود بزرگترین فواید را برای اقتصاد ملی به همراه می آورد.

 

۲۲

  •     اوتوماتیزاسیون در جمهوری آلمان دموکراتیک بنا بر ساختار و شرایط اقتصادی موجود، قبل از همه در صنعت شیمی، که به تولید انبوه می پرداخت و در تعدادی از عرصه های ماشین سازی  صورت گرفت و بعد دیگر رشته های اقتصاد ملی را تحت تأثیر قرار داد.
  •      رشته هائی که در آنها نیز تا حد معیی وسایل اوتوماتیزاسیون مورد استفاده قرار می گرفتند.

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۱۶۲)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل یازدهم

نان تلخ تبعید 

 

۳

برگشت مجدد به شرکت ارمن و انگلس

 

انگلس

دوباره به شرکت ارمن و انگلس در شهر منچستر برگشت

 که یکی از صاحبانش پدرش بود.

 

انگلس

 در این شرکت  از سال ۱۸۴۲ ـ ۱۸۴۴ کار کرده بود.

 

انگلس

از ماه نوآمبر سال ۱۸۵۰ به عنوان کارمند و معاون ارمن (رئیس شرکت)

 مشغول کار شد.

 

او می بایستی هر روز ۱۰ ساعت و گاه حتی بیشتر در شرکت حساب داری کند و به مکاتبات بین المللی به زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی  و اگر لازم می آمد به زبان های ایتالیایی و اسپانیایی بپردازد و اخبار بورس را مطالعه کند.

 

انگلس

 در آغاز

نه حقوق ثابت، بلکه «اجرت نمایندگی و پول توجیبی» از پدرش

 دریافت می کرد.

(انگلس، «نامه به مارکس»)

 

بعد

رفته رفته به دریافت حقوق ثابت نایل آمد و حتی در سود شرکت سهیم شد.

 

اما

ضمنا

مکلفات او افزایش یافت.

 

انگلس

بعدها تام الاختیار شد

و

پس از درگذشت پدرش در سال ۱۸۶۱ از صاحبان شرکت گشت.

 

اکنون خود او می بایستی شرکت را در بورس نمایندگی کند و چه بسا مکلفات نمایندگی را به عهده بگیرد.

 

بدین طریق

انگلس می بایستی بخش اعظم ساعات  روز را به عوض پرداختن به کار علمی لذت بخش

 در کار منفور تجارت تلف کند.

 

اما ضرورت امرار معاش خود و کمک به خانواده مارکس

او را در پیگیری تصمیم متخذه اش تقویت می کرد.

به قول خودش

یوغ «تجارت سگی»

را

تا زمانی که شرایط دشوار سیاسی و ذلت خانواده مارکس

الزامی می دارد،

  به گردن بگیرد.

 

از سال ۱۸۵۱

انگلس توانست کمک مالی مرتب معینی به خانواده مارکس بکند.

 

اگرچه ذلت زندگی مارکس

بدتر از آن بود که با کمک های مالی هرازگاهی برطرف شود.

 

ادامه دارد.

 

قصه های خانم گاف (۵۸)

 

   گاف سنگزاد 

 

 

  

خانم گاف 

در چالش با استالینیستی گفت:

بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

 

۱

 فراگیری مارکسیسم ـ لنیینسم

(از آن خود کردن آن به قول مارکس)

به 

هر مشقت و قیمت

برای 

کشف حقیقت

 

۲

تحقیر و توهین و تفتیش و تخریب و ترور نمایندگان اصیل مارکسیسم ـ لنیینسم

برای سرپوش نهادن بر حقیقت

 

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) رفرم مدرسی دموکراتیک (۳) (بخش آخر)

Publikation Schule und Erziehung in der DDR 

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

  

۱۱

  •     تقریبا سه چهارم معلمین که عضو حزب نازی بودند، می بایستی اخراج شوند.

 

۱۲

  •     زحمتکشان ـ عمدتا از طبقه کارگر ـ برای خدمات مدرسی انتخاب شدند و برای تقبل شغل معلمی آموزش داده شدند.

 

۱۳

  •     کتب درسی پداگوژیکی در آغاز، ترجمه ای از آثار مؤلفین اتحاد شوروی بودند.

 

۱۴

  •     کتب درسی و مواد آموزشی جدید برای مدت موقت منتشر شدند و برنامه های مدرسی واحد گام به گام تدوین شدند.

 

۱۵

  •     بر ضد مقاومت نیروهای ارتجاعی، مدارس دموکراتیکی وحدتمند (واحد، یکپارچه) تشکیل یافتند که هسته مرکزی شان دبستان ۸ کلاسه بود که برای کودکان ۶ ـ ۱۴ ساله امکانات آموزشی ـ پرورشی یکسانی را عرضه می کرد.

 

۱۶

  •     رفرم مدرسی دموکراتیک، در روستاها به ویژه ژرفتر، مؤثر افتاد.

 

۱۷

  •     رفته رفته شیوه مدارس تک کلاسی که از سال ۱۹۴۵  ۳۸ درصد کلیه مدارس خلقی را تشکیل می داد، با مدارس جدید التأسیس جایگزین شدند.

 

۱۸

  •     کودکان کارگران و دهقانان مورد توجه جدی قرار گرفتند و از امکانات آموزشی ـ پرورشی عالیه برخوردار شدند.

 

۱۹

  •     تبدیل دانشگاه ها و مدارس عالی که مراکز فاشیسم بودند، به تأسیساتی که در خدمت منافع کارگران و دهقانان باشند، به مبارزه زمانگیر تدریجی و دشواری بر ضد تصورات و عادات جانسخت باقی مانده از سیستم فاشیستی و پیوند تنگاتنگ پژوهش و آموزش و پروش با ساختمان نظام جامعتی نوین، نیاز داشت.

 

۲۰

  •     مارکسیسم ـ لنینیسم در چالش مستمر با تئوری های بورژوایی سرانجام حاکم گشت.

 

۲۱

  •     با ساختمان سوسیالیسم، رفرم مدرسی دموکراتیک به  تحول سوسیالیستی امور مدرسی و دانشگاهی مبدل شد.

 

۲۲

  •     رفرم مدرسی دموکراتیک، سنگ بنای اولیه برای سیستم آموزشی ـ پرورشی سوسیالیستی واحد در جمهوری آلمان دموکراتیک محسوب می شود.

 

پایان

قصه های خانم گاف (۵۷)

 

   گاف سنگزاد 

 

 

 

شعارهای  آلترناتیف استالینیست های قاطرلطیف

 

۱

اولیگارش های همه طویله ها

متحد شوید.

 

۲

اولیگارش ها جز پول پهن واره ی باد آورده،

چیزی برای از دست دادن، ندارند.

 

اما

در عوض

یک بهش برین به نام زمین

به دست خواهند آورد.

 

پایان

درنگی در دیالک تیک استثناء و قاعده

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person

 مؤسس حزب نازی در اوکراین

 

Ist möglicherweise eine Nahaufnahme von 1 Person, Bart und Brille

پسر مؤسس حزب نازی در اوکراین

که

سفیر کنونی اوکراین در المان

است. 

 

 

فرق طبقه حاکمه اوکراین با طبقه حاکمه جوامع امپریالیستی

(فرق اولیگارشیسم اوکراین با امپریالیسم)

همین جا ست:

پدران سیاستمداران تحت سلطه سرمایه 

هم 

جز این نبوده اند.

دختران و پسران شان 

اما 

به

داشتن سمتگیری ضد فاشیستی تظاهر می کنند

و

پوز انتقاد سرشته به ریا از پدر دارند.

 

پدر و یا پدر بزرگ صدر اعظم آلمان (اولاف شولتس از حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان)

پدر وزیر خارجه سابق آلمان (گابریل از حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان)

و

پدر خیلی های دیگر 

فرقی با پدر حریف اوکراینی 

نداشته اند.

 

سؤال این است

که

چرا در طوایل اولیگارشیستی،

 نیازی به تظاهر و تئاتر و ریا نیست؟

 

راهنمایی تئوریکی کوچکی برای دادن پاسخ به این پرسش:

 

برای کمونیسم سه آلترناتیو ارتجاعی وجود دارد و بس:

 

۱

اولیگارشیسم

 

۲

فاشیسم و یا نازیسم

 

۳

فوندامنتالیسم

 

ماهیت فاشیستی طبقه حاکمه طوایل پسا سوسیالیستی

امری قانونمند است.

 

برای این طبقه ارتجاعی 

آلترناتیو دیگری جز فاشیسم و یا نازیسم وجود ندارد.

 

فرق حریف با پوتین

بی ریایی حریف و ریاکاری پوتین

است.

 

پوتین

بر خلاف حریف

خود را نازی ستیز و نازی زدا

جا می زند.

 

ضمنا

تفاوت طوایل طبقاتی با جوامع سوسیالیستی

در

 ارثی نبودن پست و مقام و منصب

در 

جوامع سوسیالیستی

 است.

 

سیاستمداران جوامع سوسیالیستی

مأموران هر لحظه قابل عزل طبقه کارگر و توده اند

و

نه میراث خواران شجره و تبار خویش.

 

پایان

 

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۴)

Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

ابری عبور کرد

گویی به دستمال سپیدش، خیال را

از دیدگان خسته سهراب می سترد:

 

«مادر،

کجا کجا،

این اسب بالدار، کجا می برد مرا؟»

 

تهمینه

باره را

از پای تا به سر همه می بوید

 

بر زین و برگ و گردن او دست می کشد

در یال های او

رخساره می فشارد و می موید:

 

«یکتای من، پسر

 

کجا شدی؟

 

ای جنگل جوانه امید،

چون شد کز این درخت پر از شاخ آرزو،

بی گه جدا شدی؟

 

گفتم تو را،

نگفتم؟

کز عطر راز تو

افراسیاب نیز مبادا که بو برد؟

 

اما تو را غرور به پندارهای نیک

اما تو را شتاب به دیدار تهمتن

چشم خرد ببست

 

دشمن

ـ به مصلحت ـ

می داد با تو دست

 

اما تو

ـ بی خبر ـ

با آن دو رویگان

ـ به خطا ـ

داشتی نشست.»

 

می کوفت سم پیاپی بر خاک، آن سمند

سر در نشیب زین

تهمینه می کند روی و موی

در برگرفته گردن آن باره جوان

در خویش می گریست و می کرد گفتگوی:

 

«آخر چرا نشانه یکتای تهمتن

آن شهره مهره را

بیهوده زیر جامه نهان کردی

 

و این گونه شوربخت پدر را

بدنام و تلخ کام جهان کردی؟»

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوماتیزاسیون (اوتوماسیون) (۱)

Automatisierung Roboter

 پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

 شین میم شین 

 

 

۱

 

  •       اوتوماتیزاسیون (اوتوماسیون) به مدرن ترین و عالی ترین فرم تاکنونی تولید انبوه ماشینی اطلاق می شود.

 

 

 

۲

 

  •       مشخصه اوتوماتیزاسیون عبارت است از اینکه کرد و کار انسانی در روند تولید ـ قبل از همه ـ اگر خصلت کلیشه ای، تکراری و همیشه همان به خود گیرد، هر چه بیشتر با سیستم های مصنوعی سیبرنتیکی (اوتومات ها) جایگزین می شود.

 

 

 

(کار کلیشه ای به کاری اطلاق می شود که به طور مکانیکی، بدون تأمل و ابتکار عمل، همیشه یکسان انجام می یابد.

 

مترجم)

 

 

 

۳

 

  •       تحقق اوتوماتیزاسیون در مهمترین عرصه های اقتصاد ملی راه اصلی پیشرفت علمی و فنی در سوسیالیسم و کاپیتالیسم است.

 

 

 

۴

 

  •       مارکس این توسعه را با دقت حیرت آوری پیشگوئی کرده است:

 

  •       «این دیگر کارگر نخواهد بود که چیزهای طبیعی دگرگونگشته (ابزار کار) را میان خود و اوبژکت وارد عمل سازد، بلکه خود روند طبیعی به روند صنعتی تبدیلگشته خواهد بود که به انجام این کار می پردازد.

 

  •       آنگاه، کارگر در کنار روند تولید خواهد ایستاد، به جای اینکه آژان و عامل اصلی تولید باشد.»

 

  •       (مارکس، «گروندریسه»، ص ۵۹۲ ـ ۵۹۳)

 

 

 

۵

 

  •       روند اوتوماتیزاسیون به افزایش غول آسای راندمان کار به صد و یا حتی هزار برابر منجر می شود.

 

 

 

۶

 

  •       روند اوتوماتیزاسیون اکنون بخش ماهوی انقلاب علمی و فنی را در کلیه کشورهای به درجه عالی توسعه یافته ـ چه کاپیتالیستی و چه سوسیالیستی ـ تشکیل می دهد.

 

 

 

۷

 

  •       اگر دولت های کاپیتالیستی به دلایل تاریخی نسبت به دول سوسیالیستی سبقت دارند، اما به برکت اوتوماتیزاسیون طولی نخواهد کشید که از دولت های سوسیالیستی عقبتر خواهند ماند.

 

 

 

۸

 

  •       روند اوتوماتیزاسیون در کاپیتالیسم اما در خصلت و تأثیر گذاری هایش با روند اوتوماتیزاسیون در سوسیالیسم و کمونیسم تفاوت ماهوی دارد.

 

 

 

۹

 

  •       در کاپیتالیسم، اوتوماتیزاسیون در نهایت بنا بر علایق سودجویانه بورژوازی انحصاری صورت می گیرد.

 

 

 

۱۰

 

  •       این امر سبب می شود که اوتوماتیزاسیون به طور همه جانبه، فراگیر و پیگیر و به نفع مجموعه جامعه صورت نگیرد.

 

 

 

۱۱

 

  •       تحقق، توسعه و تأثیر گذاری های اوتوماتیزاسیون در جامعه سرمایه داری ماهیتا با آنتاگونیسم میان کار و سرمایه همراه است.

 

 

 

  (معنی تحت اللفظی آنتاگونیسم عبارت است از مبارزه علیه یکدیگر، جنگ و ستیز.

  در فلسفه مارکسیستی مفهوم «آنتاگونیسم» به معنی نوع خاصی از تضاد دیالک تیکی در عرصه جامعه به کار می رود که با وجود جامعه طبقاتی در پیوند است و بر تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقات اجتماعی و گروه های اجتماعی مختلف استوار است. 

مترجم)

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۱۶۱)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل یازدهم

نان تلخ تبعید 

 

۱

زندگی در آوارگی

ادامه

 

۲

امید به درآمد بخور و نمیری از انتشار «روزنامه راین نوین» و مجله «مرور سیاسی ـ اقتصادی»

دیگر وجود نداشت.

 

در سال های اخیر در سراسر قاره اروپا

ناشری جرئت و جسارت انتشار مطلبی به قلم  مارکس و انگلس را نداشت.

 

جامعه بورژوایی

بدین طریق از رهبران پرولتاریا انتقام می گرفت.

 

آنچه که از طریق محاکمه، تحریک و تبعید برای ارتجاع میسر نگشته بود،

اکنون از طریق تحمیل ذلت اقتصادی بی رحمانه و مرگ از گرسنگی به خانواده مارکس

 صورت می گرفت.

 

 

ذلت مادی وصف ناپذیر خانواده مارکس

شبیه ذلت مادی میلیون ها پرولتر در آن زمان بود.

 

جنی و مارکس

از این نقطه نظر

استثناء نبودند.

 

تفاوت آندو با توده پرولتاریا این بود

 که

جنی و مارکس

 این ذلت سخت و سنگین را داوطلبانه تحمل و تقبل کرده بودند.

 

جنی و مارکس

 با تحصیلات عالیه و با منشاء طبقاتی بورژوایی

از زندگی بی دغدغه صرفنظر کرده بودند

 تا به آرمان (اعتقاد) انقلابی خود  و آماج مشترک مادام العمر خود،

 وفادار بمانند.

 

 

جنی و مارکس

چنان عمل می کردند که مارکس در انشائی در دبیرستان نوشته بود:

«اگر ما موضعی را برگزیده ایم که در آن حداکثر مؤثریت به بشریت میسر می شود،

پس نباید زیر بار آن به زانو در آییم.

چون هر فداکاری فقط به خاطر همه ابنای بشر است.»

(مارکس و انگلس «کلیات»، جلد ۱، ص ۵۹۴)

 

بدهکاری خانواده مارکس روز به روز افزایش می یافت.

بدهکاری به فروشندگان وسایل و مایحتاج زندگی،

 بدهکاری به بقال و غیره

بدهکاری به پزشک.

 

کمبودهای روزمرده

و

هوای مه آلود اختناق آور لندن

موجب بیماری مستمر کودکان مارکس می گشت.

 

خطر اخراج از خانه و بی خانمانی برای خانواده جنی و مارکس می رفت.

 

 

  انگلس

تصمیم دشواری می گیرد.

 

سال سکونت در لندن

انگلس را به این نتیجه رسانده بود که تنها ره نجات از ذلت

شروع دوباره به کار منفور تجارت است.

 

فقط بدین طریق امکان ان پدید می آمد

که از مرگ مارکس و خانواده اش ممانعت به عمل آید

 و تداوم کارعلمی و سیاسی مارکس به نفع پرولتاریا

 تسهیل گردد.

 

 انگلس

بی شکوه و شکایت و بی افاده فروشی این خدمت را به عهده گرفت.

 

 مارکس هم این فداکاری همرزمش را ضمن قدردانی و افتخار به داشتن چنین دوستی

 پذیرفت.

 

ادامه دارد.

درنگی در فیلم مارمولک (۹)

دانلود فیلم مارمولک

  

 میم حجری

 

۱

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

   وای اگر دیل کارنگی ـ دیگر علامه امپریالیسم ـ این راه دوست یابی سنت اگزوپری و آخوند حزب اللهی را بشنود.

 

  با اهلی کردن کسی که نمی توان او را به درجه دوست ارتقا داد.

 

  با اهلی کردن کسی فقط می توان او را برده و غلام و نوچه و نوکر و کلفت و کنیز و وابسته خود ساخت و نه دوست خود.

 

  پیش شرط تشکیل رابطه دوستی میان کسانی، 

برابری بی چون و چرای آنها ست 

و  

نه رابطه واره یکسویه ی وابستگی.

 

دو نفر بر اساس منافع مشترک با هم دوست می شوند و با پیدایش اختلاف منافع چه بسا حتی دشمن می گردند.

مراجعه کنید

به

شعر کسرایی تحت عنوان «نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار»

۲

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

 دیل کارنگی راه حل بهتری دارد 

که

 آخوند های عیران هم ازبر کرده اند و هم بدان جامه عمل پوشانده اند.

  به همین دلیل اخوندها به تعداد ستارگان آسمان، 

دوست دارند 

که برای شان شلاق می زنند، ترور می کنند، تهدید می کنند، سر می برند و اعدام می کنند.

 

  ترفند دوست یابی دیل کارنگی این است که قبل از همه 

نام نامزد دوستی را بیاموزی و او را مثلا آقای مارمولک صدا بزنی.

 

۳

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

  دلیل دشواری دوست یابی 

نه عدم عرضه آن در بازار سرمایه داری 

و 

نه عجز آدم ها از اهلی کردن یکدیگر،

 بلکه این است که رابطه دوستی میان انسان ها در روند همکاری

 ـ چه همکاری فکری و نظری و چه همکاری مادی و عملی ـ 

و

 بر شالوده برابری آنها 

می تواند تشکیل یابد.

 

  دلیل بی دوست ماندن آدم ها،

 «فقدان مغازه برای خرید و فروش دوست» نیست.

  بورژوازی واپسین 

برای همه چیز از ناخن دست و پا تا موی سر و مژه چشم، 

از چشم و ابرو تا لب و دندان، 

مغازه باز کرده است.

  بورژوازی واپسین

 همه چیز را کالا واره ساخته است.

  از صدا تا آخ و اوخ را

  از نگاه تا چشم شوخ را

  خیل بیشماری از دختران، زنان و جوانان،

 کارشان نشستن در شرکت های مربوطه برای عرضه این چیزها و چیزهای شرم انگیز و به مراتب  بدتر از این چیزها ست.

 

 حتی فوندامنتالیسم سنی و شیعه (فوندامنتالیسم عیران و عرعرستان) 

 در خطه دولت اسلامی داعش و مرقد مطهر امام رضا و غیره 

به داوطلبان جهاد و زوار، 

سکس از هر نوع عرضه می کنند

  سخنان اخیر همسر اردوغان را باید در همین رابطه درک کرد و توضیح داد:

 

الف

  دختران نوجوان باکره از عرعرستان داوطلبانه به سوریه و مناطق تروریستی ـ فوندامنتالیستی دیگر می روند تا دهها نفر از جهادی ها را از نعمت سکس سیراب سازند. 

ب

  جمهوری ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی 

حتی برای دختران باکره مملکت امام «ضمان»، 

«مغازه» رسمی باز کرده و تعیین قیمت کرده است. 

 

پیش شرط دیگر تشکیل رابطه دوستی میان آدم ها، 

آدمیت آنها ست.

  به همین دلیل، 

دلیل «بی دوست ماندن آدم ها»، سلب آدمیت از آدم ها ست.

 

  وقتی «آدم ها» از فرق سر تا نوک پا، کالا واره شده باشند، 

عملا آدمیت زدائی شده اند.

  «آدم» آدمیت زدائی شده، 

نه، می تواند و نه، می خواهد که دوست کسی باشد 

و 

 نه، کسی می تواند و می خواهد که با او رابطه دوستی برقرار کند.

 

  سؤال این است که «آدم» آدمیت زدائی شده چه نام دارد؟

 به عبارت علمی تر، 

جایگاه اجتماعی «آدم» آدمیت زدائی شده 

چیست؟   


۳
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

  از همین جفنگجمله علامه امپریالیسم و آخوند حزب اللهی،

 هم ایرئالیسم او عربده می کشد و هم ایراسیونالیسم او:

 هیچ حشره و حیوانی به کسی نمی گوید:

 «مرا اهلی کن.»

 

  این جفنگجمله ی علامه امپریالیسم و آخوند فوندامنتالیسم،

 توهین به شعور غریزی ـ ژنه تیکی حشرات و حیوانات است، 

چه رسد به انسان به مثابه اشرف خردگرا و خردمند موجودات.

 

۴

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

  علامه امپریالیسم روند و روال اهلی کردن حیوانات را حتی نمی داند 

و یا می داند و پرده پوشی می کند.

 معلوم نیست که این حیوان زندگی اش را در امریکا چگونه تلف کرده 

که از روند و روال اهلی کردن حیوانات حتی بی خبر است.

  چون بندرت می توان فیلم امریکائی در آن زمان دید 

که اهلی کردن اسب ها به عنوان هنر بزرگ بزرگمردان تگزاس 

محسوب نشود.

  کدام اسبی می آید و به بزرگمردی چون رونالد ریگان می گوید:

  « بیا و مرا اهلی کن»؟

 

  سؤال این است که چرا ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیسم فئودالیستی

به تبلیغ این ایده ایرئالیستی ـ ایراسیونالیستی و این استیل ذلت بار زیست وارونه روی آورده است؟


۵
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

  آنچه که علامه امپریالیسم (بورژوازی واپسین)  و اخوند فوندامنتالیسم از زبان روباه به شازده و رضا می گوید، تازگی ندارد.

  ما در ایده ئولوژی دیگر طبقات اجتماعی واپسین از برده داری واپسین تا فئودالیسم واپسین، شاهد تبلیغ همین ایده ی ایرئالیستی ـ ایراسیونالیستی و این استیل ذلت بار زیست وارونه هستیم.

 

  بخش اعظم دیوان های شعر اکثریت قریب به اتفاق شعرای ایران از دیرباز عرصه تبلیغ همین ایده و استیل زیست است.

 

 مراجعه کنید 

به 

تحلیل مقوله عشق در اشعار و آثار سعدی و حافظ و شاملو و شهریار و غیره 

 در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

 

ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ر) رفرم مدرسی دموکراتیک (۲)

Publikation Schule und Erziehung in der DDR 

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

۶

  •     فراخوان مشترک حزب کمونیست آلمان و حزب سوسیال ـ دموکراتیک آلمان به تثبیت وظایف رفرم مدرسی دموکراتیک  به شرح زیر مبادرت ورزید: 

 

الف

  •     اشغال پست های رهبری فونکسیون های مدرسی توسط آنتی فاشیست ها

 

ب

  •     لغو کلیه امتیازات آموزشی ـ پرورشی

 

پ

  •     تشکیل سیستم مدرسی یکپارچه

 

ت

  •     جدایی مدرسه از کلیسا

 

ث

  •     از بین بردن مدارس خصوصی

 

ج

  •     پاکسازی پرسنل تعلیمی و اداری از نیروهای فاشیستی و میلیتاریستی

 

ح

  •     تربیت و تعلیم آنتی فاشیست ها برای حرفه مدرسی

 

خ

  •     تهیه و تدوین پلان های تعلیمی و کتب درسی نوین

 

د

  •     رفرم مجموعه امور مربوط به مدارس عالی

 

۷

  •     در منطقه جمهوری آلمان دموکراتیک، رفرم مدرسی دموکراتیک در مبارزه طبقاتی سرسختانه ای تحت رهبری طبقه کارگر و حزبش جامه عمل پوشید.

 

۸

  •     فونکسیونرهای مدرسی از حمایت نظری و عملی افسران آموزشی ـ پرورشی شوروی برخوردار بودند.

 

۹

  •     فونکسیونرهای مدرسی در زمینه بازسازی ساختمان های مخروبه مدارس و شروع تدریس در مدارس نیز از حمایت افسران آموزشی ـ پرورشی شوروی برخودار بودند.

 

۱۰

  •     در ماه مه و ژوئن سال ۱۹۴۶ ادارات ایالتی و ولایتی  به تصویب قوانین واحد در زمینه دموکراتیزاسیون مدارس نایل آمدند. 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۵۳۴)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش سیزدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

۱

نخواهی که باشد، دلت دردمند

دل دردمندان برآور ز بند

 

معنی تحت اللفظی:

اگر می خواهی که دلت دردمند نباشد، دل دردمندان را از بند درد رهایی بخش.

 

سؤال

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک (۱) و آماج

را

 به شکل دیالک تیک دلداری از دردمندان و بی دردی بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

  

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک دلداری از دردمندان و بی دردی بسط و تعمیم می دهد:

اگر می خواهی دلت دردمند نباشد (آماج)،

 دل دردمندان به دست آور (وسیله)!

 

سؤال

 

در این مورد نیز ماهیت پراگماتیستی آنچه که ظاهر (۲)  دارد، آشکار می گردد.

 

جواب

 

در این مورد نیز ماهیت پراگماتیستی آنچه که ظاهر هومانیستی دارد، آشکار می گردد.

 

سؤال

 

حمایت از دردمندان

نه به دلیل هومانیسم،

نه به دلیل برادری انسانها،

 نه بدلیل احساس مسئولیت نسبت به اعضای همبود،

 بلکه برای (۳)  شخصی و طبقاتی است.

 

جواب

 

حمایت از دردمندان نه بدلیل هومانیسم، نه به دلیل برادری انسانها، نه بدلیل احساس مسئولیت نسبت به اعضای همبود، بلکه برای سود شخصی و طبقاتی است.

 

سود شخصی و طبقاتی سلاطین و خوانین مورد نظر سعدی است:

اجر مادی:

حفظ و تحکیم قدرت خود

 و

اجر معنوی:

پاداش اخروی.

 

ادامه دارد.