تحلیلی از

 ربابه نون

 

حریف

ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ

ﺁﻧﺘﻮﺍﻥ ﺩﻭ ﺳﻨﺖ ﺍﮔﺰﻭﭘﺮﯼ

 

1

ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۳ برای ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﻨﺘﺸﺮ می شود.

 

2

ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۲۵۰ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﮔﻮﯾﺶ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺷﺪﻩ

ﻭ ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۲۰۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﺴﺨﻪ،

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺮﻓﺮﻭﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ.

ﮐﺘﺎﺏ ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ

«ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ » ﻭ «ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺷﺪﻩﺗﺮﯾﻦ» ﮐﺘﺎﺏ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺯﺑﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ

ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﺮﻥ ۲۰ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

 

3

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺳﺎﻟﯽ ۱ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﺴﺨﻪ

ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ.

 

4

ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۰۷ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﺘﺎﺏ

ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ ﺷﺪه است.

 

5

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ

ﺳﻨﺖ ﺍﮔﺰﻭﭘﺮﯼ

ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﺍﯼ ﺳﻮﺭﺭﺋﺎﻟﯿﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ .

 

6

ﻃﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺳﻨﺖ ﺍﮔﺰﻭﭘﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ،

ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺭﮐﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ب ۶۱۲ ﺁﻣﺪﻩ،

ﭘﺮﺳﺸﮕﺮ ﺳﺆﺍﻻﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾ ﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ .

( ﻭﯾﮑﯽ ﭘﺪﯾﺎ )

 

7

مترجمین این کتاب به فارسی:

ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﺿﯽ

ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻧﺠﻔﯽ

ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺣﻤﺎﻧﺪﻭﺳﺖ

ﺭﺿﺎ ﻃﺎﻫﺮﯼ

ﺍﺣﻤﺪ ﮐﺎﻣﯿﺎﺑﯽ ﻣﺴﮏ

ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ

 

8

ﺻﻤﺪ ﺑﻬﺮﻧﮕﯽ

در قصه اولدوز و کلاغ ها

در رابطه با بزرگسالان

تحت تأثیر سنت اگزوپری بوده است.

 

9

ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ

ﻧﺴﺨﻪ ﺍﯼ ﺻﻮﺗﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﻣﺘﻦ ﮔﻮﺳﺘﺎﻭ ﻣﺎﻟﺮ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ،

ﺗﻬﯿﻪ و عرضه ﮐﺮﺩه است.

 

ﭘﺮﻭﯾﺰ ﭘﺮﺳﺘﻮﯾﯽ

ﺩﺭ ﻧﻘﺶ ﺭﺿﺎ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ 

ﺭﻝ ﺩﺯﺩ ﻻﺕ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﯽ ﺧﺒﺮی ﺭﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪﯼ ﺧﻮﺵ ﻣﺸﺮﺏ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻝ

ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.

ﺍﺯ ﻗﻀﺎﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﺷﻐﻞ ﺁﻥ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺧﻮﺵ ﺻﺤﺒﺖ ﻭ ﺍﻫﻞ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺵ، ﮔﭽﭙﺮﯼ ﻭ ﻋﻤﻠﮕﯽ، ﭘﯿﺸﻪ ﯼ ﺁﺑﺎ ﻭ ﺍﺟﺪﺍﺩﯼ ﺍﺵ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.

ﺭﺿﺎ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺵ ﻣﺸﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﺩ

ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭ ﺭﺿﺎ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ،

ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ « ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ» ﺍﺳﺖ:

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﯼ ﺁﻗﺎ ﺭﺿﺎ

 

ﺭﺿﺎ:

ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﯿﻪ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ؟

ﺍﮔﻪ ﺟﻬﻨﻤﯽ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ، ﺟﺎﯼ ﻣﺎ ﺗﻪ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺧﻮﻧﺸﻪ!

 

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺮﺍﺩﺭ

ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﻫﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ

 

ﺭﺿﺎ:

ﺧﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟

 

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﺷﻮ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﻧﻤﯽ ﺑﻨﺪﻩ.

 

ﺭﺿﺎ:

ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﺍ

ﺷﻤﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪﺍ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻧﺨﻮﻧﯿﻦ ﺍﻣﻮﺭﺍﺗﺘﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻩ!

 

ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ:

ﻧﻪ ﻭﺍﻟﻠﻪ !

ﻓﻘﻂ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ !

 

( ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﺘﺎﺏ ﺷﺎﺯﺩﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ):

روباه:

«ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ»

 

شازده کوچولو ﭘﺮﺳﯿﺪ:

ﺍﻫﻠﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟

 

روباه ﮔﻔﺖ:

ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﺮﺩﻥ

ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰی اﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﺎﮎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ

 

شازده کوچولو ﭘﺮﺳﯿﺪ:

ﺭﺍﻫﺶ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ ! ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ »

 

ﺭﺿﺎ:

ﻋﺠﺐ!

ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ !

ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ!

 

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ.

 

• ما برای تحلیل این ادعای سنت اگزوپری به تجزیه و تحلیل آن خطر می کنیم:

 

1

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

 

• آیا قضیه واقعا از این قرار است؟

 

2

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

 

• در نگاه سرسری، چنین به نظر می رسد که علامه امپریالیسم به خورد کودکان مردم می دهد:

• آدم ها حوایج خود را از فروشگاه ها می خرند.

 

• بنظر کودکان و بزرگسالان خرفت و خر چنین جلوه گر می شود که حلقه آغازین خرید و فروش مایحتاج زندگی فروشگاه های مختلف اند.

• اما اگر کسی به اندازه ارزنی مغز اندیشنده در کدوی کله داشته باشد، در این ادعای غلامه امپریالیسم شک می کند و موقع خواندن قصه او به فرزند و شاگرد خویش، به ریش نویسنده و مترجم می خندد تا کودک هر چه در سفره فکری بیابد بدون تأمل نخورد و نیاشامد و از خطر مسمومیت ایده ئولوژیکی مصون بماند.

 

3

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

 

• پدر و معلم اندیشنده و مغزمند به فرزند و دانش آموز خود خبر می دهد که هر کالائی تولید می شود.

• تولید بر توزیع تقدم دارد:

 

الف

• کفش قبل از اینکه در فروشگاه برای فروش عرضه شود، در کارگاه و یا کارخانه کفشدوزی به مشقتی عظیم دوخته می شود.

 

ب

• چرم کفش به نوبه خود در دباغی به زحمت عظیمی از پوست گوسفند و غیره تهیه می شود.

 

ت

• گوسفند و گاو غیره نیز به نوبه خود در دامپروری های مربوطه پروار می شوند.

 

پ

• برای پروار گوسفند و غیره خانواده ها چه بسا شب تا سحر بیدار می مانند تا گوسفندان را از حمله گرگان گرسنه در امان نگه دارند.

 

ث

• گوسفندان در کوه و دشت و طویله تغذیه می شوند و الی آخر.

 

• به قول حریفی به نام سعدی:

 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت «بخوری.»

 

4

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

 

• سیر و سرگذشت تشکیل هر کالای دیگر را نیز می توان تبیین داشت تا کودک بداند که تولید بر توزیع تقدم دارد و کالا از آسمان به فروشگاه نازل نمی شود تا هر کس هر چه خواست، از آن بخرد.

• اگر کسی به قصه های مثلا لئو لیونی نظر اندازد، متوجه می شود که روشننفکران توده های مولد و زحمتکش تربیت فکری کودکان را با چه مسئولیتی در آثار خود جامه عمل می پوشانند.

• تفاوت روشنفکر توده با روشنفکر طبقه حاکمه در همین جور موارد آشکار می گردد.

 

• مراجعه کنید به قصه های لئو لیونی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

5

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ.

 

• این جفنگ علامه امپریالیسم به چه معنی است و کودک معصوم از این جمله او چه برداشتی می تواند کسب کند؟

 

الف

• کودک پس از خواندن این جمله علامه، بطور غیر ارادی و خودپو میان دوست و هر کالای دیگر، علامت تساوی خواهد گذاشت.

• دوست به چیزی در حد کفش و جوراب و کت و شلوار تنزل خواهد یافت.

 

ب

• کودک ضمنا دچار فتبشیسم کالائی (کالاپرستی) خواهد شد و همه چیز را قابل خرید و فروش تلقی خواهد کرد.

 

ت

• سنت اگزوپری نه فقط ایراسیونالیست (خردستیز) است، بلکه ضمنا ایرئالیست (ضد رئالیست) است.

• چون در جامعه سرمایه داری، بر خلاف ادعای علامه امپریالیسم، دوست که سهل است، همسر و همبستر و مادر و پدر و کودک و هر چه دل تنگ هر کس بخواهد، قابل خرید و فروش است.

• فقط باید فروشگاه مربوطه را پیدا کرد.

 

• کسب و کاری که با انقلاب کامپیوتری، تسهیل گشته است.

• میلیون ها دختر و پسر ماهرو و خوش اندام می توانند در اسرع وقت اجاره داده شوند و یا حتی خرید و فروش شوند و می شوند.

 

پ

• دوست که سهل است، امروزه سگ و گربه و موش و سوسک و ملخ و هر نبات و پرنده و خزنده و درنده و غیره را هم می توان خرید.

 

ث

• دوست و رفیق و همسر و همبستر که سهل است، امروزه می توان دل و قلوه آدمیان را از فروشگاه های سیار کذائی خرید.

 

6

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

 

• آنچه که علامه امپریالیسم نمی داند و یا می داند و پرده پوشی می کند، دلیل کیمیاوارگی دوست است.

• دلیل تنهائی انسان ها ست.

 

• راستی چرا پیدا کردن دوست فوق العاده دشوار و حتی محال شده است؟

 

• آیا دلیل تنهائی انسان ها، واقعا آن سان که علامه از زبان روباه ادعا می کند، عدم فروش دوست در فروشگاه ها ست؟

 

7

 

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

• وای اگر دیل کارنگی ـ دیگر علامه امپریالیسم ـ این راه دوست یابی سنت اگزوپری را بشنود.

 

• با اهلی کردن کسی که نمی توان او را به درجه دوست ارتقا داد.

 

• با اهلی کردن کسی فقط می توان او را برده و غلام و نوچه و نوکر و کلفت و کنیز و وابسته خود ساخت و نه دوست خود.

 

• پیش شرط تشکیل رابطه دوستی میان کسانی، برابری بی چون و چرای آنها ست و نه رابطه واره یکسویه ی وابستگی.

 

8

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

دیل کارنگی راه حل بهتری دارد که آخوند های عیران هم ازبر کرده اند و هم بدان جامه عمل پوشانده اند.

• به همین دلیل اخوندها به تعداد ستارگان آسمان، دوست دارند که برای شان شلاق می زنند و ترور می کنند، تهدید می کنند، سر می برند و اعدام می کنند.

 

• ترفند دوست یابی دیل کارنگی نهنگ این است که قبل از همه نام نامزد دوستی را بیاموزی و او را مثلا آقای مارمولک صدا بزنی.

 

9

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

• دلیل دشواری دوست یابی نه عدم عرضه آن در بازار سرمایه داری و نه عجز آدم ها از اهلی کردن یکدیگر، بلکه این است که رابطه دوستی میان انسان ها در روند همکاری ـ چه همکاری فکری و چه همکاری مادی ـ و بر شالوده برابری آنها می تواند تشکیل شود.

 

 

«ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

 

· سؤال این بود که چرا «آدم ها بی دوست مانده اند»؟   

 

1

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

 

· دلیل بی دوست ماندن آدم ها، «فقدان مغازه برای خرید و فروش دوست» نیست.

· بورژوازی واپسین برای همه چیز از ناخن دست و پا تا موی سر و مژه چشم، از چشم و ابرو تا لب و دندان، مغازه باز کرده است.

· بورژوازی واپسین همه چیز را کالا واره ساخته است.

· از صدا تا آخ و اوخ را

· از نگاه تا چشم شوخ را

· خیل بیشماری از دختران، زنان و جوانان، کارشان نشستن در شرکت های مربوطه برای عرضه این چیزها و چیزهای شرم انگیز و بمراتب  بدتر از این چیزها ست.

 

2

 

 

 

· حتی فوندامنتالیسم سنی و شیعه (فوندامنتالیسم عیران و عرعرستان) در خطه دولت اسلامی داعش و مرقد مطهر امام رضا و غیره به داوطلبان جهاد و زوار، سکس از هر نوع عرضه می کنند

· سخنان اخیر همسر اردوغان را باید در همین رابطه درک کرد و توضیح داد:

 

 

الف

 

· دختران نوجوان باکره از عرعرستان داوطلبانه به سوریه و مناطق تروریستی ـ فوندامنتالیستی دیگر می روند تا دهها نفر از جهادی ها را از نعمت سکس سیراب سازند. 

 

 

 

ب

 

· جمهوری ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی حتی برای دختران باکره مملکت امام «ضمان»، «مغازه» رسمی باز کرده و تعیین قیمت کرده است.

 

3

· سؤال خود را تکرار می کنیم:

· چرا «آدم ها بی دوست مانده اند»؟  

 

4

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

 

· برای پاسخ به این پرسش باید به سؤال زیر جواب پیدا کرد:

· پیش شرط تشکیل رابطه ی دوستی چیست؟

 

5

ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ

 

· پیش شرط تشکیل رابطه دوستی میان آدم ها، آدمیت آنها ست.

· به همین دلیل، دلیل «بی دوست ماندن آدم ها»، سلب آدمیت از آدم ها ست.

 

· وقتی «آدم ها» از فرق سر تا نوک پا، کالا واره شده باشند، عملا آدمیت زدائی شده اند.

· «آدم» آدمیت زدائی شده، نه، می تواند و نه، می خواهد که دوست کسی باشد و نه، کسی می تواند و می خواهد که با او رابطه دوستی برقرار کند.

 

· دلیل بی دوست ماندن «آدم ها» همین است.

 

· سؤال این است که «آدم» آدمیت زدائی شده چه نام دارد؟

· به عبارت علمی تر، جایگاه اجتماعی «آدم» آدمیت زدائی شده چیست؟   


6
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

· از همین جفنگجمله علامه امپریالیسم، هم ایرئالیسم او عربده می کشد و هم ایراسیونالیسم او:

· هیچ حشره و حیوانی به کسی نمی گوید:

· «مرا اهلی کن.»

 

· این جفنگجمله ی علامه امپریالیسم، توهین به شعور غریزی ـ ژنه تیکی حشرات و حیوانات است، چه رسد به انسان به مثابه اشرف خردگرا و خردمند موجودات.

 

6

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

· علامه امپریالیسم روند و روال اهلی کردن حیوانات را حتی نمی داند و یا می داند و پرده پوشی می کند.

· معلوم نیست که این حیوان زندگی اش را در امریکا چگونه تلف کرده که از روند و روال اهلی کردن حیوانات حتی بی خبر است.

· چون بندرت می توان فیلم امریکائی در آن زمان دید که اهلی کردن اسب ها به عنوان هنر بزرگ بزرگمردان تگزاس محسوب نشود.

· کدام اسبی می آید و به بزرگمردی چون رونالد ریگان می گوید:

· « بیا و مرا اهلی کن»؟

 

· سؤال این است که چرا ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی به تبلیغ این ایده ایرئالیستی ـ ایراسیونالیستی و این استیل ذلت بار زیست وارونه روی آورده است؟


7
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ

 

· آنچه که علامه امپریالیسم (بورژوازی واپسین)  از زبان روباه به شازده می گوید، تازگی ندارد.

· ما در ایده ئولوژی دیگر طبقات اجتماعی واپسین از برده داری واپسین تا فئودالیسم واپسین، شاهد تبلیغ همین ایده ی ایرئالیستی ـ ایراسیونالیستی و این استیل ذلت بار زیست وارونه هستیم.

 

· بخش اعظم دیوان های شعر اکثریت قریب به اتفاق شعرای ایران از دیرباز عرصه تبلیغ همین ایده و استیل زیست است.

 

· مراجعه کنید به تحلیل مقوله عشق در اشعار و آثار سعدی و حافظ و شاملو و شهریار و غیره  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

 

· ما به نمونه ای از شیخ شیراز اشاره می کنیم.

 

8


من از آن روز که در بند تو ام، آزاد ام

پادشاه ام که به دست تو اسیر افتادم

 

· معنی تحت اللفظی:

· من از روزی که در قید و بند تو هستم، احساس آزادی می کنم.

 

· به پادشاهی شباهت دارم که به اسارت تو در آمده است.

 

· سعدی در این بیت شعر، همان ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین را تبلیغ می کند که سنت اگزوپری در «شازده کوچولو»:

· عاشق در این بیت شعر سعدی نیز سلب آدمیت شده است.

· وارونه بینی و وارونه اندیشی و وارونه سازی را بهتر از این نمی توان نشان داد:

· عاشق کذائی در این بیت شعر سعدی نیز اهلی شده است.

· درست بسان اسبی که به کمندی گرفتار می افتد و بتدریج، به ضرب تازیانه و توهین و آزار، سلب اسبیت می شود.

 

· اهلی می شود.

 

· رام ارباب خویش می گردد.

 

· به قول سازمان های امنیتی طبقه حاکمه، «شست و شوی مغزی داده می شود.» 

 

9

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم، هیچ

یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

 

· معنی تحت اللفظی:

· من از وصل تو هیچ انتظاری ندارم.

 

· برای اینکه یاد تو، منافع شخصی مرا از یاد من برده است.

 

· عاشق کذائی در این بیت شعر، سلب فردیت و شخصیت شده است.

· آن سان که چراغ منافع شخصی خود را خاموش و مصالح خود را بکلی فراموش کرده و بسان سگ اهلی شده ای، فکر و ذکری جز منافع ارباب ندارد.

 

10

دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک

حاصل آن است که چون طبل تهی، پر باد ام

 

· معنی تحت اللفظی:

· ثروت و سرمایه ای ندارم که بسان خاک زیر پای تو بریزم.

 

· در نتیجه به طبل توخالی پر از باد شباهت دارم.

 

 

 

· در این بیت شعر سعدی از خودستیزی عاشق اهلی شده پرده برداشته می شود:

 

· عاشق اهلی شده، توخالی است.

 

· ثروت و سرمایه ای جز باد ندارد.

 

· این هم معنائی جز آدمیت زدائی از آدم ندارد.

 

· نیازی به استدلال و اثبات نیست که چنین زباله ای، نه، می تواند و نه، می خواهد که دوست کسی باشد و نه، کسی می تواند و می خواهد که رابطه دوستی با او برقرار کند.

 

11

می ‌نماید که جفای فلک از دامن من

دست کوته نکند تا نکند بنیادم

 

ظاهر آن است که با سابقه حکم ازل

جهد، سودی نکند، تن به قضا در دادم

 

ور تحمل نکنم جور زمان را، چه کنم؟

داوری نیست که از وی بستاند دادم

 

· معنی تحت اللفظی:

· ظاهرا، جور فلک تا بنیاد مرا برنکند، دست از دامنم بر نخواهد داشت.

 

· چون مسابقه با حکم ازل بیهوده و بی فایده است، من تصمیم گرفته ام که تسلیم قضا شوم.

 

· اگر جور زمان را تحمل نکنم، چه می توانم بکنم؟

 

· دادستانی نیست که داد مرا از او بازستاند.

 

· سعدی در این سه بیت شعر، اهلی گشتن داوطلبانه عاشق کذائی را توجیه تئوریکی می کند.

· امری تقدیری محسوب می دارد.

 

· عاشق در این ابیات شعر نیز سلب آدمیت شده است.

· آن سان که وابستگی به ارباب (معشوق کذائی) را امری ماورای طبیعی و اجتماعی و الهی تصور و یا قالب می کند.

 

· در اشعار عاشقانه شعرای قرون وسطی ایران و شعرای عقب مانده معاصر از قبیل شهریار و غیره، عاشق زباله واره تصور و تصویر می شود.

 

· درست بسان روباه در قصه «شازده کوچولو»، که داوطلب اهلی گشتن است و بی شرمانه بدان نام برقراری دوستی می دهد و نه وابستگی.

 

ادامه دارد.