درنگی در کیفیت سمتگیری های روشنفکران وطنی

Ist möglicherweise ein Bild von außen und Text

میم حجری

 
روشنفکران کشور ما
نه
سواد
دارند
و
نه
صداقت.

هر کدام مشتری دکه و دکانی است
و
فقط خرافات دکه و دکان خاص خود را
حقیقت مطلق می پندارد.

به همین دلیل
برای حقیقت
اصلا
عینیت قائل نمی شوند.

مثال:
خیلی ها از پوتین دفاع می کنند
ولی حتی سخنان این لاشخور را نشنیده اند
چه رسد به شنیدن و تحلیل کردن شان.

این جماعت
مثل حزب اللهی ها هستند.

پوتین از مسیحیت ارتودوکس
چنان دفاع می کند
که فیزیکدانان از تئوری نسبیت اینشتین
دفاع می کنند.

این شیاد اصلا مذهبی نیست.
عوامفریب است.

مدافعان بی شرم و بی شعور پوتین
ادعای کمونیست بودن هم دارند.

ولی نمی دانند که حزب کمونیست
طویله نیست
تا
هر خری کمونیست باشد.

پایان

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۴)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

 

۲

گئورگی والینتینوویچ پله خانف

 (۱۸۵۶ ـ ۱۹۱۸)

ژورنالیست و فیلسوف روس

او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد.

لنین پله خانف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست.

پله خانف و اکسلرود

اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:

«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.

ما مخالف تبلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»

پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به فینلند رفت و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.

آثار:

چرنیشفسکی

آنارشیسم و سوسیالیسم

اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم

۱۹۱۷ میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)

تاریخ از دیدگاه مونیستی

حقایق منطقی

اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری

نقش شخصیت در تاریخ

مسائل اساسی مارکسیسم

 

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

  •     آرش در این بند شعر از رابطه خود با توده پرده برمی دارد:
  •     به زبان فلسفی، آرش  از دیالک تیک شخصیت و تاریخ (پله خانف)، از دیالک تیک قهرمان و توده پرده برمی دارد.

 

  •     تبیین استه تیکی ـ تئوریکی ـ هنری دیالک تیک قهرمان و توده از سوی سیاوش جوان هم بسیار بغرنج و تأمل انگیز است و هم بسیار زیبا و شورانگیز.

 

۲

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

  •     توده در این بند شعر در هیئت هیولائی نجیب و نگران تصور و تصویر می شود:
  •     هیولائی نجیب و نگران با هزاران چشم و هزاران لب.
  •     ما در اساطیر یونان با چنین هیولاهائی برخورد می کنیم، ولی نه در این فرم بکر و بدیع و نه در این چارچوب دیالک تیکی ژرف که سیاوش تصور و تصویر می کند.

 

۳

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

  •     هزاران چشم هیولا در گفتارند و هزاران لب آن خاموش.
  •     فونکسیون ها جا به جا شده اند.
  •     لبانی که فونکسیون سخن گوئی دارند، خاموش اند و چشمانی که فونکسیون نگرش و خموشی دارند، گویا.
  •     این شیوه تبیین سیاوش مبتنی بر جا به جائی فونکسیون ها ست.

 

  •     سیاوش برای این جا به جائی فونکسیون ها بی تردید دلیل و یا دلایلی دارد.

 

۴

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

  •     ما برای کشف دلیل و یا دلایل سیاوش، به کشف شناخت افزار دیالک تیکی مناسب نیاز مبرم داریم.

 

  •     اما کدامین شناخت افزار دیالک تیکی در این مورد بخصوص مناسب است؟

 

  •     ما یکی از اقطاب دیالک تیکی را به نام نامیده ایم:
  •     قطب فونکسیون را.

 

  •     این خود کمک بزرگی است، برای کشف شناخت افزار دیالک تیکی مربوطه.

 

  •     شناخت افزار دیالک تیکی خودویژه ای که  مفاهیم آن را احتمالا شخص شخیص مارکس در روند تألیف و تدوین  «سرمایه»، برای اثبات نظرات خود، کشف و فرمولبندی کرده است:
  •     مجموعه مفهومی متشکل از «عنصر»، «ساختار»، «سیستم» و «فونکسیون» در رابطه با مقولات دیر آشنای «فرم» و «محتوا»  
  •     ما از این  مفاهیم ضمنا به شناخت افزارهای دیالک تیکی زیر می رسیم:

 

۱

  •     دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم

 

۲

  •     دیالک تیک ساختار و فونکسیون 

 

  •     حالا می توانیم به درک منظور سیاوش نایل آییم:

 

۵

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

  •     سیاوش در این بند شعر، دیالک تیک ساختار و فونکسیون را به شکل دیالک تیک چشم و نگرش و دیالک تیک لب و گویش بسط و تعمیم می دهد.
  •     ساختار سیسم چشم متناسب با نگرش و بینش است و ساختار سیستم لب متناسب با گویش و گفتار.

 

  •     این ساختارها در طول تاریخ توسعه بشری تشکیل یافته اند.

 

  •     سیاوش ولی بلافاصله چشم و لب را فونکسیون زدائی می کند:
  •     بدین طریق و ترفند، فونکسیون چشم به لب انتقال می یابد و فونکسیون لب به چشم.
  •     هیولای نجیب و نگران توده در این بیت شعر هزاران چشم گویا دارد و هزاران لب خاموش.

 

  •     اما چرا و به چه دلیل؟

 

۶

  •     شاید به دلیل نگرانی و دلهره و اضطراب عمیق.

 

  •     ارگان های اندام انسانی در شرایط روحی و روانی غیر عادی از انجام فونکسیون خاص خود در می مانند.

 

  •     این حالت، شاید به این دلیل باشد که مغز بر پدیده بسیار مهمتر دیگری متمرکز می شود و از فونکسیون همیشگی خاص خود در زمینه هدایت کلیه ارگان ها شانه خالی می کند.

 

  •     ارگانیسم در این شرایط خاص به حال خود رها می شود و ارگان ها از انجام فونکسیون همیشگی خود در می مانند.
  •     سیاوش نیز بی شک قصد تبیین همین حقیقت امر روحی و روانی توده را دارد.

 

  •     این اما به چه معنی است؟ 

 

۷

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

  •     پاسخ به این پرسش را سیاوش در بند بعدی شعر می دهد:
  •     هیولای تاریخ ساز توده، یعنی خدای خاک و منبع لایزال نیرو و امید، اکنون  چشم امید به فردی (آرش، قهرمان، شخصیت) دوخته است.

 

  •     این به معنی وارونگی دیالک تیک شخصیت و توده است:
  •     اینجا هم فونکسیون ها جا به جا شده اند:
  •     توده به جای چاوش امید آرش ها بودن، در آرش، یعنی در فردی برگزیده از میان افراد خود، چاوش امید خویش را می بیند.
  •     در همین جا به جائی فونکسیون ها از نقش بسیار مهم شخصیت در لحظات تاریخی خارق العاده پرده برمی افتد.

 

  •     آنچه سیاوش در نهایت فروتنی توده ای می آموزد، چیزی جز لنینیسم ناب نیست.
  •     شاید حتی بتوان به معنی توسعه، تکامل و تعمیق خلاق لنینیسم تلقی کرد.

 

ادامه دارد.

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۶۴)

  [Mao Zedong] 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

 

 

فصل ششم

سیاست مائوئیستی جامعه

تحت فشار نقش تاریخی عینی طبقه کارگر

ادامه

 

 

۶۹

  •     «پلیس خلقی» در جوار ارتش، «کمیته انقلاب» و مدرسه کادرها موسوم به «۷ ماه مه»، (اردوگاه بازپروری (تربیت از نو) سیاسی ـ ایده ئولوژیکی)، عنصر مهمی در دستگاه اجبار (زور) و سرکوب مائوئیستی است.

 

۷۰

  •     نقش ابزار واره  طبقه کارگر چین برای طرح مائوئیستی در موضع قوای گرد آمده دور مائوتسه تونگ نسبت به موقعیت مادی طبقه کارگر نیز انعکاس می یابد.

 

۷۱

  •     سمتگیری به سوی بی نیازی مادی طبقه کارگر، همزمان به معنی سمتگیری به سوی بی ارادگی طبقه کارگر بوده است.

 

۷۲

  •     در عرصه ادبیات کنونی در جمهوری خلق چین نیز به  تعیین جای طبقه کارگر در هیرارشی جامعه  اشاره رفته است.
  •     آن سان که در قصه ای از کارگران شانگهای تحت عنوان «پیچ کوچیکه» می خوانیم:
  •     «هر کارگری باید بکوشد که پیچ کوچولویی در ماشین بزرگ امر ساختمان سوسیالیسم (یعنی پیشبرد خط مائو) باشد.»

 

۷۳

  •     بر طبق طرح «خلق به مثابه خمیر» (به مثابه ابزار قابل خم و راست دلبخواهی) در خدمت سیاست ابرقدرتگرایی شووینیستی و بر طبق طرح فونکسیون فقر به مثابه «نیروی محرکه تاریخ»، باید نتیجه کار به میزان مینیمال و در حد رفع نیاز بی چون و چرا به  کارگران تعلق یابد و سطح زندگی کارگران در همان حد بماند. 

 

۷۴

  •     نتیجه کار کارگران باید به میزان ماکسیمال (حد اکثر) در خدمت توسعه پایه مادی ـ فنی سیاست شووینیستی باشد.

 

۷۵

  •     خبرگزاری چینهوا در ۱۸ سپتامبر ۱۹۷۱ گزارش داد که میانگین مزد سالیانه کارگران و کارکنان ۶۵۰ یوان است.
  •     این تقریبا به همان میزان است که در سال ۱۹۵۷ بوده است.
  •     ( ابر، «توسعه وضع مادی طبقه کارگر چین از سال ۱۹۵۷»، در «طبقات و روابط طبقاتی در جمهوری خلق چین»، ص ۱۲۴)

 

۷۶

  •     مائوئیست ها تلاش در جهت همترازسازی دستمزد در هر صورت اندک کارگران صنعتی با سطح زندگی در دهات را با شعار «وحدت کارگر و دهقان» پرده پوشی می کنند.

 

۷۷

  •     در مقاله ای از سال ۱۹۷۱ می خوانیم:
  •     «برای تقویت وحدت کارگران و دهقانان و برای تحکیم آن، دستمزد کارگران و کارکنان نباید زیاد باشد.»
  •     (هفته نامه پکن، ۱۹۷۱، شماره ۴۰، ص ۱۳) 

 

۷۸

  •     محدودسازی چشمگیر مصرف جامعتی از طریق محول سازی مخارج صندوق مرکزی دولتی به صندوق کارخانه ای صورت گرفته است.
  •     این به معنی گذاشتن قبل از همه بار مخارج آموزشی بر دوش کارخانجات بوده است. 

 

۷۹

  •     وضع مادی کارگران در خیلی از کارخانجات کوچک که از سال ۱۹۵۷ بدون حمایت دولتی تشکیل یافته اند و با وسایل تولید بدوی کار می کنند، به مراتب بدتر از وضع کارگران در کارخانجات صنعتی بزرگ و مدرن است.

 

۸۰

  •     دستمزد کارگران فصلی و قراردادی در حال حاضر آگاهانه در سطح زندگی نازل دهقانان نگهداشته می شوند.

 

۸۱

  •     فاکتور مادی مهم به زیان کارگران موقت، عضویت آنها در  کمون های خلق است.
  •     از دستمزد ناچیزی که کارگران موقت دریافت می کنند، باید بخش مهمی از آن به صندوق کمون خلقی و یا به صندوق گردان تولید داده شود.

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۱۴۴)

   

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه

 

۱

 

در تبعید در انگلستان

 

 

 

 

 

مارکس

 

در ۲۶ ماه اوت سال ۱۸۴۹

 

وارد لندن شد.

 

 

 

 

 

مارکس

 

برای سومین و یا چهارمین بار بود که وارد انگلستان می شد.

 

 

 

مارکس فکر می کرد

 

که

 

باید چند ماه

 

ـ تا شعله ور گشتن مجدد آتش انقلاب در قاره اروپا ـ

 

شاید هم یک سال

 

در آنجا بماند.

 

 

 

اما

 

ماه ها

 

سال شدند

 

و

 

سال ها

 

دهه ها.

 

 

 

 

 

 انگلستان برای مارکس

 

علیرغم میلش

 

میهن ثانی شد

 

که

 

او

 

اگر از سفرهای کوتاهمدتش صرفنظر شود،

 

 هرگز ترکش نکرد.

 

 

 

وضع یأس انگیزی برای مارکس بود.

 

انقلابی که مارکس همه امیدش را بدان بسته بود،

 

سرکوب شده بود.

 

 

 

همه ارث پدری اش را برای انتشار «روزنامه راین نوین» خرج کرده بود.

 

 

 

مارکس

 

با کلی بدهی

 

در

 

غربت انگلستان

 

 مانده بود

 

و

 

خانواده اش بدون پشیزی

 

 در

 

غربت پاریس.

 

 

 

آیا اینها دلیل کافی برای قطع امید نبود؟

 

 

 

در چنین شرایطی

 

نمی بایستی

 

از

 

انقلاب

 

از

 

طبقه کارگر

 

و

 

از

 

 سوسیالیسم

 

روی برگرداند؟

 

 

 

آیا

 

«انقلابیون» دو آتشه سابق

 

پس از شکست انقلاب

 

به

 

آشتی با ارتجاع

 

روی نمی آورند؟

 

 

 

مارکس

 

اما

 

اهل سازش با ارتجاع نبود.

 

 

 

او بعدها در نامه ای به دوستی می نویسد:

 

«من می بایستی برای رسیدن به هدف به هر مشقتی تن در دهم.»

 

(مارکس و انگلس، «کلیات»، ۲۹، ص ۵۷۰)

 

 

 

وفاداری به طبقه کارگر

 

برای مارکس و هر انقلابی اصیل

 

بالاتر از هر وسوسه بود.

 

بالاتر از هر سازش و مصالحه بود.

 

 

 

او

 

و

 

همسر دلاورش

 

در این شرایط دشوار

 

چنین هم عمل کردند.

 

 

 

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۰۵) (قسمت دوم)

Bild

 

میم حجری

 

۳۱۲۹
معرفی ابوجهل!
عمرو بن هشام بن مغيرة مخزومي مشهور به ابو الحکم (پدر حکمت) از اشراف و خانواده ای ثروتمند در قریش متولد شد.
بدلیل هوش , ذکاوتی و دور اندیشی که داشت در سن ۳۰ سالگی به عضویت در دارالندوه که مجلسی مربوط به بزرگان قریش برای تصمیم گیری و گفتگو بر سر مسائل مهم بود درآمد سن برای عضویت در این مجلس ۴۰ سال تمام میبود.
مادرش اسماء دختر مخربة بن جندل حنظلی از بنی‌تمیم و تجار عطر بود و یکی از زنان پر قدرت مکه، که به امانتداری نيز معروف بود است،
ابدجهل در پاسخ به سوالاتش از محمد و پیروانش پاسخی منطق نیافت و به همین‌ دلیل از قبول اسلام خودداری کرد
او همواره در کارهای خیر و غذا به دیگران زبان زده خاص و عام بود
به هرحال بدلیل مخالفت او با اسلام از طرف محمد پيامبر مسلمانها ملقب به ابو الجهل (پدر نادانی ) معرفی شد.
ابوجهل بر اثر حمله سپاه اسلام در نبرد بدر کشته شد.
در جنگ بدر „معاذ بن عمرو بن جموح“ با ضربتی پای ابوجهل را قطع کرد، „معوذ بن عفرا“ ضربه‌ای کاری به وی وارد ساخت و بعد „عبدالله ‌بن مسعود“ او را به قتل رسانید…
وی در هنگام مرگ هفتاد سال داشت.
عبدالله بن مسعود می گوید
پیامبر فرمودند: میان کشتگان کفار برو و اگر کسی را [مانند ابوجهل] یافتی که زنده است، او را به قتل برسان.
عبدالله در ادامه می گوید: میان کشتگان به ابوجهل (مخالف سرسخت پیامبر) رسیدم که هنوز رمقی داشت، روی سینه اش نشستم و گفتم: خدا را سپاسگزارم که تو را خوار ساخت. ابوجهل چشمهایش را باز کرد و گفت: پیروزی با کیست؟ گفتم: پیروزی با خدا و پیامبرش است، به همین دلیل تو را می کُشم، آن گاه پا بر سینه اش گذاشتم، او متکبرانه گفت: ای جاهل کوچک بر خاست نادانی! هیچ دردی بر من سخت تر از این نیست که منطق و عقل نابود می شود،
اکنون که می خواهی سرم را از تن جدا کنید از پایین گردن قطع کن تا در نظر محمد و اصحابش با هیبت و بزرگ جلوه نماید.
گفتم: من از دهان سرِ تو را جدا می کنم تا کوچک و حقیر جلوه کند. سرش را بریدم و چون خدمت حضرت رسول آوردم به پاس شکر این نعمت به سجده رفت، سپس فرمودند: ابوجهل از فرعون زمان موسی بدتر بود؛ چون فرعون هنگام هلاکت شدن خدا را قبول کرد؛ ولی ابوجهل هنگام مرگ در عوض زنده مانده وجود خدا ار نپذیرفت
این روایت‌های به جا مانده نشانه های از ترس در برابر دانش و اعتبار ابوجهل توسط پیامبر اسلام و اطرافیانش بود است. که نشان می دهد ابوجهل فرد صاحب دانش و منطق مقتدر بوده است.
با استفاده از کتابها و مقاله گوناگون و متفاوت توانستم
این مقاله کوتاه را تهیه کنم تا هر چند اندک حقایقی را گردگیری کرده باشم
ابوجهل


۳۱۳۰
She is not Ukrainian, she is from Gaza, she has blue eyes, and there is sadness in her beautiful feature

دخترکی از غزه
اوکراین فرقی با غزه ندارد و پوتین فرقی با شیخ یاسین

 

۳۱۳۱
« ـ "وارتان"! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير.
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه ميفکن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار. . . »
"وارتان" سخن نگفت.
سرافراز
دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت. . .
« ـ "وارتان"! سخن بگو!
مرغ سکوت، جوجۀ مرگي فجيع را
در آشيان به بيضه نشسته است!»
"وارتان" سخن نگفت.
چو خورشيد
از تيرگي بر آمد و در خون نشست و رفت. . .
"وارتان" سخن نگفت
"وارتان" ستاره بود
يک دم درين ظلام درخشيد و جست و رفت. . .
"وارتان" سخن نگفت
"وارتان" بنفشه بود
گل داد و
مژده داد: «زمستان شکست!» و
رفت. . .
احمد شاملو


کاش سخن می گفت و زنده میماند.

محل چاپ اعلامیه را لو دادن که فاجعه نبود.

در ان صورت دیگر کسی از او قهرمان نمی ساخت و برایش شعر نمی سرود

۳۱۳۲
اسلحه ضد تانک

 

۳۱۳۳
هر لحظه زندگی میبردت اون بالا منتظر باش با کله بندازتت پایین
آرام

زندگی کسی را بالا و پایین نمی برد.
خود افرادند که همت می کنند و بالا می روند و بعد پایین می افتند.
همه چیز هستی دیالک تیکی است:
هر صعودی با سقوطی همراه است.
هر فرازی با فرودی
هر بلندی با پستی
بهتر هم همین است

 

۳۱۳۴
اعتماد کردن اشتباهه محضه

هیچ وقت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست
آرام

با بی اعتمادی مطلق نمیتوان زندگی کرد
همه چیز در جامعه
دلیل و علتی دارد
بیوفایی کسی به عهدی
بیدلیل نیست
او چه بسا خودش از بی وفایی شرمنده است
شرایط آدمیان را به هر پستی وامی دارد
مثال:
کسانی به دلیل دادن کتابی به کسی توسط او در زیر شکنجه لو می روند
بعد همین حرف آرام را می زنند

 

۳۱۳۵

محمود درویش


«سلام بر کسانی که معنی عشق را میدانند اما محبوبی ندارند»



 

محمود درویش


آدم خوبی است


ولی عاجز از تفکر است.



پیش شرط شناخت مثلا عشق


تجربه پیشاپیش عشق


است.



تجربه


(پراتیک)


هم


زادگاه اندیشه
است


و


هم


ملاک و معیار تعیین و تشخیص صحت و حقیقت اندیشه.



کسی که محبوبی ندارد


همانقدر از عشق خبر دارد 
که 
نوزاد شیرخوار خبر دارد


 

۳۱۳۶
هر چیزی حدی دارد.
حد

یکی از مهم ترین مفاهیم فلسفی است.
کار

حد و اندازه دارد.
وگرنه ویرانگر خواهد بود
از هر لحاظ و نظر
و
به هر دلیل و علت


۳۱۳۷
در ایینه می توان بهترین رفیق زندگی خود را پیدا کرد
حتی منجی خود را
فروغ می دانست
ما هم می دانیم.

وقتی آیینه داشته باشی،

از هر کس و ناکس

بی نیاز می گردی.
 

۳۱۳۸
ایالات متحده وعده‌های داده شده به روسیه پس از پایان جنگ سرد مبنی بر عدم گسترش ناتو را نقض کرد ولی با این حال لازم ندانست که عذرخواهی کند.
نویسنده این مقاله معتقد است که واشنگتن و متحدانش فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک سوسیالیستی را به عنوان پیروزی خود و آغاز نظم جهانی جدیدی که در آن شروع به تسلط خواهند کرد، تلقی کردند. فرانسیس فوکویاما، کارشناس علوم سیاسی از آمریکا، این رویدادها را “پایان تاریخ” نامید.
به گزارش اسپوتنیک، در ادامه گزارش اشاره شده که آمریکا با تقویت نقش ناتو، اروپا را محکم‌تر به ارابه خود می‌بندد. آمریکا با مسلط کردن موقعیت خود، اروپا را دچار تشدید بحران و جانبداری از یکی از طرفین جنگ می‌کند. هدف نهایی آمریکا این است که اروپا را دائماً تحت کنترل خود داشته باشد.

به حریف بگویید

که

خود پوتین

از خدا می خواست که عضو ناتو شود.

ضمنا بلوک سوسیالیستی کذایی از سر گندید و نتیجه اش پیدایش قارچ هایی به نام اولیگارشیسم است

که

پوتین و پالان

نماینده اش هستند.

صد رحمت به امپریالیسم

که

حداقل عقل بخور و نمیری دارد
 

۳۱۳۹

شمس لنگرودی
نه.

عصر حاضر عصر

اعجازهای ستایش انگیز پی در پی است.

فقط شاعران غافل اند

۳۱۴۰
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

 

۳۱۴۱
هزاران نفر از کشورهای مختلف بر ضد ارتش پوتین می جنگند.

حتی مجاهدین خلق و کردها و غیره.

پوتین هم مزدورانی از سوریه و غیره دارد.

ضمنا واحد فاشیستی موسوم به واگنر و ارتش قدیروف برای پوتین می جنگند.

در اغاز حمله دو پایگاه امپریالیستی

۲۰۰۰ نفر

نابود شده اند

که به عنوان افراد عادی به گور سپرده شده اند.

 

۳۱۴۲
مردم اوکراین قربانی تضاد و کشمکش دو ابرقدرت جهان سرمایه داری قرار گرفته اند.
اکثریت


 روسیه مگر ابر قدرت است؟
روسیه عقب مانده تر از ترکیه است.

 

۳۱۴۳
به سرآغاز یک دوران مهم انتقالی از استبداد نیمه هیتلری به اصلاحات انقلابی می ماند؟

جامعه در زمان رضاشاه

فئودالی بوده است.

پس از انقلاب ضد فئودالی سفید

به جامعه سرمایه داری مبدل می شود.

راه توده

از

الفبای مارکسیسم

حتی بی خبر است.
 

۳۱۴۴

گردش به چپ در روسیه
گریزناپذیر شده!
راه توده

گردش به چپ در روسیه
 گریزناپذیر شده؟

حزب یک زمان کمونیست روسیه شده حزب کم و نیست استالینیستی

چیزی شبیه حزب توده.

۳۱۴۵
نه.

محل چاپ اعلامیه ای بند تنبانی توسط یکی دو نفر اداره می شد.

یکی از معایب ایده ئولوژیکی حزب توده و استالینیسم

وجود گرایشات نیهلیستی در انها ست.

۳۱۴۶
دین اسلام ربطی به احادیث و آیات و حتی قران ندارد.

دین اسلام ایده ئولوژی است

۳۱۴۷
چه چیز باعث می‌شود انسان‌ها دروغ بگویند؟


ال بطروس

 



دروغ


هزاران دلیل دارد.



دروغ 
حتما نباید بد باشد. 



سعدی هم می داند:


دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز. 



گاهی


دروغی


حقیقی تر از هر حرف راستی است 
و 
تعیین کننده 
حقیقت است و نه راست و دروغ فرمال و صوری.



هر حرف راست 
که حتما نباید حقیقی باشد.



مثال:


پاسداری


زنان و دختران مردم را


در خیابان


به گلوله بست و کشت. 



این خبر 
راست است 
ولی حقیقی نیست. 



حقیقت نه در ظواهر امور 
بلکه در اعماق است.



پاسدار 
مأمور مزد بگیری است.


پاسدار 
با
 آدمکشی 
امرار معاش می کند.


یعنی فرقی با عمله و بنا ندارد.



حقیقت


این است

که

طبقه حاکمه

جلاد است


و


با کشتار زنان و دختران و جوانان مردم


به
تحکیم حاکمیت طبقاتی خود 
می پردازد.


۳۱۴۸
putin ist nicht Russland.

Putin ist vertreter herrscheder Klasse in Russland

. die Oligarchen

Putin ist selbst ein Olugarch.

russische Gesellschaft ist ein oligarchistische Gesellschaft  die reaktionärer als Imperialismus ist.

ein Pilzartiges System ist

۳۱۴۹
آزادى در بند
براى بسيارى افراد، آزادى به معناى آزادى در چارچوب همان حوزه هاى دينى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى است كه در آن زندگى مى كنند، مى باشد، مثلن ما در حيطه مناسبات سرمايه دارى آزاد هستيم كه به هر كارى كه مى خواهيم، بپردازيم.
آزادى در محدوده ى خاص دير يا زود به محكم كردن چارچوب و ساختارى مى انجامد كه در برابر هر تغييرى مى ايستد و افراد را در همان محيط زندانى و امكان برون رفت آن را نخواهد داد. آزادى محدود در فرايندى تغيير ناپذير خود به تابويى مبدل مى شود كه به خود جنبه هاى تقدس و الاهى مى دهد و هر گونه تفكر متضادى را به معنى نافرمانى از گفتار خدا محسوب و با بيرحمى آن را از سر راه خود بر مى دارد.
آزادى هاى محدود همواره در حفظ ارزش ها، ثبات افكار ، نظم و تضمين مناسبات پيشين تلاش مى كند و مانع هر گونه ايده، ارزش، نظم و مناسبات نوين مى شود. آزادى به معناى حفظ آزادى در همان ساختار فرهنگى، سياسى، دينى و اقتصادى موجود نيست، زيرا اين گونه آزادى به معنى نابودى هر تفكر و افق انديشه نوينى است كه مى خواهد از آن ساختار بيرون بيايد، می باشد.
آزادى نياز به حدود قرمز و محدوديت و مصون داشتن آن از ديگر انديشى نيست، زيرا آزادى در نقد مداوم از آن و وجود آزادى ديگرى معنا پيدا مى كند، آزادى محدود، سبب نابودى تفكر مى شود و اولين قربانى آن انديشيدن مى باشد.
دازاين

 

۳۱۵۰
در گذشته، سانسور از طريق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در می آمد.

در قرن بیست و یکم، از طريق غوطه ور کردن انسانها در سیلاب اطلاعات بی اهمیت و نامربوط عملی می‌شود.
انسان‌ها واقعا نمی‌دانند به چه چیزی توجه نشان دهند، و اغلب وقت خود را صرف بحث و بررسی درباره موضوعات فرعی می‌کنند. در زمان‌های دور، قدرت داشتن به معنی دسترسی به اطلاعات بود.
اکنون قدرت یعنی آگاهی بر اینکه از چه چیز باید چشم پوشید.
یووال نوح هراری

 

۳۱۵۱
دین ایده ئولوژی است.

ایده ئولوژی طبقاتی تر از هر چیز طبقاتی است
 

۳۱۵۲

عطر نباتات
حاوی مولکول های الکلی متنوعند که دمای تبخیرشان خیلی نازل است.
ماریا که سهل است
مارال (آهو) حتی مست می شود و تلو تلو می خورد

در میخانه های پر مشتری

هم

بدون خوردن عرق سگی

می توان مست شد.

 

۳۱۵۳
بالابری و خیلی بد یهو با کله بیای پایین اصلا نرمال و عادی نیس عادلانه هم نیس اونم وقتی حتی چند لحظه هم خوشحالی بالا بودنت طول نکشیده
آرام

زندگی (جامعه و طبیعت) قوانین و قانونمندی های عینی خاص خود را دارد
عدل و انصاف در بین نیست.
مبارزه تنها ره رهایی است
هم
مبارزه بر ضد قوای طبیعی از سیل تا طوفان
و
هم
مبارزه طبقاتی از اعتصاب تا انقلاب

۳۱۵۴
آتش زدن به
بنر
سیدعلی در قم
روزی را می بینیم که تمامی کاخ های ستمگران در آتش شعله ور خشم توده های کارگر و زحمتکش می سوزند
حمید قربانی


۳۱۵۵
روزی را می بینیم که تمامی کاخ های ستمگران در آتش شعله ور خشم توده های کارگر و زحمتکش می سوزند؟ طبقه کارگر نه خرابکار،‌نه بارباروس، نه آنارشیست، بلکه انقلابی است. طبقه کارگر تسخیر میکند و نه تخریب. سلب مالکیت کنندگان را نه اعدام، بلکه سلب مالکیت میکند تا مثل خودش کار کنند و نان از عمل خویش خورند

 

۳۱۵۶
فلسفه چیزی است که با آن می‌توان به همه چیز فکر کرد ..

از چیزهای ساده و روزمره پیرامونی چون نحوه غذا خوردن تا به چیزهای غامض در خود فلسفه ..

این گونه فکر کردن به چیزها چگونه است و چرا به این نحو است ..؟

احتمالا هنوز دو نوع نگرش یا امکان‌های شناخت چیزها وجود دارد: یا کانتی است که سعی در شناخت ذات چیزها دارد .. یا هگلی است که در حال بررسی روند آن‌ها است .. ذات‌نگری بیهوده است .. در نهایت ذات کسی و ذات چیزی به کاوش یکسوئه دانشمند و شی مورد کاوش محدود می‌ماند .. اما بررسی روند و مسیر تاریخی چیزها بین مقولات و فرد رابطه ارگانیک ایجاد می‌کند .. با چنین شرطی ما تنها ناظر چیزها نیستیم بلکه در رابطه با چیزها هستیم ..
حریف

۳۱۵۷
Das ist nicht die Ukraine, das ist Mosul im Irak. Die Stadt mit 3 Millionen Einwohnern wurde bei zwei Bombenanschlägen 2003 komplett zerstört. im Jahr 2017. und die westlichen Medien haben kein einziges Foto von einem Opferskörper veröffentlicht, noch hat Bush ihn beschuldigt, ein Kriegsverbrecher zu sein!!!
Liegt es daran, dass sie Muslime sind und nicht weiß!?

موصل عراق

 

۳۱۵۸
خستم احساس میکنم یکیو گم کردم
دلم یکیو میخواد حرف نزنه فقط گوش بده

حرف برنید.

ببینیم چی برای گفتن دارید

 

۳۱۵۹
می گن یک روز صبح که حیوانات ساکن در کشتی نوح بیدار شدند؛ گرگ رو کرد به گوسفند و گفت پدر سوخته امروز خیلی گردوخاک می کنی!
میخوام بخورمت!
گوسفند گفت عمو انگار وسط آبیم ها!
همه جا خیسه؛گرد و خاک کجا بود؟
میخوای بخوری بیا بخور!
چرا بهانه ی الکی می گیری؟

 

۳۱۶۰
یا فراگیری فوت و فن تفکر مفهومی (مارکسیسم ـ لنینیسم) و یا عوامفریبی.

برای کشف حقیقت باید ماهیت طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی امپریالیسم و اولیگارشیسم و غیره را کشف کرد.

فقط در این صورت میتوان موضع حقیقت گرایانه گرفت.
 

۳۱۶۱
هیچ وقت نخواستم دشمنانم را بشناسم چون می‌دانستم خیلی از دوستانم را از دست می‌دادم!
کلینت استود

این جمله حریف
سرشته به بدبینی است.
منظورش این است که دوست حقیقی حکم کیمیا دارد.
اگر کسی در صدد شناخت دشمن برآید
دوستی برایش باقی نمی ماند.
یعنی دوستانش
دشمنان مستور او هستند.
این ضمنا بدان معنی است
که
پیش شرط دوست یابی
دشمن شناسی پیشاپیش است
فیلسوفشاعری از شمال ایران
همین اندیشه را به شعر کشیده است:
دوست را باید میان خیل دشمن جست.

 

۳۱۶۲
هدایت و روزه

 

۳۱۶۳
حالا ایرانیا مجبورن کلمات انگلیسی وسط حرفهاشون استفاده کنن..
وقتی "بهاره رهنما" بازیگر سینمای در پیتی ایران در جریان صحبتش در باره اشخاصی که از او بدشان میآید، کلمه انگلیسی Haters به معنی "متنفرها" را به غلط و با اعتماد بنفس خاصی، Heaters به معنی "گرم کننده‌ها" تلفظ می‌کند!


ژاله فتوره چی

 



میم



آره.


حق با ژاله است.


ولی محتوای سخن بهاره 


دقیق و درست است:


تنفر از کسی


ضمنا


به معنی توجه به او ست. 



یعنی حریف متنفر 
او را موضوع شناخت خود قرار داده است


و 
نسبت به او 
موضع گرفته است.



این دراکه بهاره 


فی نفسه

ستایش انگیز است و نباید دستکم گرفته شود.

 



مونا ایرونی


در ضمن Hater لزوما به معنای کسی که از کسی تنفر داره نیست و بیشتر به این معنا هست که فرد اون مورد یا واقعه یا ایده رو دوست نداره 
ولی خب چون انتقاد سازنده ارائه نمی کنه و معمولا هم با حالت تمسخر انتقادشون رو میگن در نگاه عام بهشون گفته میشه Hater
که خب من به شخصه واقعا نمی پسندم انسان ها رو بر اساس یک اعتقاد یا یک عملکرد خاص بهشون برچسب میزنن.
 

۳۱۶۴
سخنان تکان دهندە لیونل زینسو رئیس جمهور سابق کشور آفریقایی بنین پیرامون جنگ در اکراین:
"اکنون همە ما فقط دربارە این بحران میشنویم، محاصرە های اقتصادی ضد روسی، نفت، گاز (...). شما می فهمید کە این بحران مثلا برای آفریقا بە چە معنایی است؟ کشور روسیە غلە و ذرت ما را تامین میکند. تمام تدارکات از طریق دریای سیاە انجام میگیرد. کشورهای آفریقایی با بهت و وحشت بە آنچە اتفاق افتاد، نگاە کردند، بهت و وحشت بخاطر اقدامات آمریکا و اتحادیە اروپا. شما نمیتوانید داستانهایتان راجع بە دمکراسی را بە آفریقاییها قالب کنید. این داستانها فقط بە درد مصرف داخلی میخورند. اکثریت نخبگان آفریقایی در اتحاد جماهیر شوروی فار‌‌غ التحصیل شدەاند، پزشکان، مهندسین، خلبانان، استادان، پژوهشگران. روسها تنها اروپاییهایی بودند کە آفریقا را استعمارزدایی کردند و آفریقا این را بە خاطر دارد، همچنانکە وحشیگریهای اروپاییها (ی دیگر) را نیز بیاد دارد. بنابراین کشورهای آفریقایی از قطعنامە سازمان ملل مبنی بر محکوم کردن روسیە پشتیبانی نکردند و آنها هیچگاە از چنین قطعنامەهایی پشتیبانی نخواهند کرد.
این (نکتە) در ذهن هر آفریقایی ریشە دواندە است کە کشور روسیە خوب است، علیرغم آنکە سایرین چە میگویند. این یک اصل است. تمام آفریقا بە رویدادهای کشور مالی نگاە میکند. آنچە را اروپاییها بمدت دهها سال نتوانستند، روسها در مدت یک سال انجام دادند. آنجا بجای یک دولت جمهوری باندها حاکم بودند، امروز آنجا یک دولت واقعی بر سر کار است.
من میدانم کە در اینجا دیپلماتها و کارمندان وزارتخانەهای خارجی حضور دارند. من از شما ، از دیپلماسی فرانسە خواهش میکنم کە هرچە سریعتر راهی برای رفع مشکلتان بیابید، چراکە اگر این درگیری در عرض یک ماە بە پایان نرسد، آفریقا منفجر میشود (بە پا میخیزد). برای شما مسایل انرژی الویت دارد، در بدترین حالت شما کمتر گرما و ماشین خواهید داشت، ولی ما مشکل گرسنگی در آفریقا خواهیم داشت. گوش فرا دهید! بحران در آفریقا نابود شدن اروپا را بدنبال خواهد داشت، بخود بیایید، راههای دیپلماتیک را جستجو کنید و فراموش نکنید کە کشورهایی چون هند و چین از روسیە پشتیبانی میکنند، آفریقا از روسیە پشتیبانی میکند. من نمیخواهم در بارە دمکراسی سخن بگویم و شما یک آفریقایی را با تعریف داستانهایی در بارە اکراین مظلوم و بە جوش آوردن احساسات انساندوستی نمیتوانید با خود همراە کنید. دمکراسی شما تجارت شما است. لازم نیست تصورات خود را بر ما تحمیل کنید کە ما آفریقاییها چگونە باید زندگی کنیم. یکبار دیگر! سازشهایی را پیدا کنید، دیپلماتها را بە میدان آورید. زمان از دست میرود. ما ٣٠ روز وقت داریم! ٣٠ روز! نە بیشتر!"

اینها افریقایی ها را اصلا آدم حساب نمی کنند.

ضمنا توان تفکر هم ندارند.

 

۳۱۶۵
جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه است
که ردیفش همه "دلتنگ توام" می آید.
محسن نظری

این عکس منطبق با محتوای این بیت شعر عاشقانه نیست.

شاعر آخر هفته دلش برای جانانش تنگ می شود

۳۱۶۶
حلیمه پرهیز

زن ۲۷ ساله ای که حاضر به سقط جنین نبود

توسط شوهرش در روستای زینالی از توابع کهگیلویه و بویراحمد به آتش کشیده شد
حلیمه و آتش


این جنایات باید تحلیل شود

نجوای زنان.

اگر قصد ختم آنان را دارید
 

۳۱۶۷

گربه چف
مأمور سیا

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۰۵)  (قسمت اول)

Bild

 

میم حجری

 

۳۰۹۶  
همسایه ام یه زن ایتالیاییه که با یه مرد مسلمان مراکشی ازدواج کرده و حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و پسره، دیروز برام تعریف میکرد که بعد دو سال از مرگ همسرش، با یه مردی آشنا و وارد رابطه شده، و پسر ۲۹ ساله اش که یه مسلمان افراطیه ( مسلمان بودنش ربطی به پدرش نداره) تا به حال دوبار با چاقو به خودش و پارتنرش حمله کرده و مادره رو تهدید کرده که اگه از این رابطه نامشروع خارج نشه جفتشون رو میکشه... به پلیس زنگ زدن و نهایت کاری که پلیس کرده اخطار دادن به پسره بوده.
تعریف میکرد که تو این دوسال بعد مرگ همسرش، پسرش اجازه پوشیدن پیرهن های کوتاه، دامن و ... رو بهش نمیداده، اجازه آرایش کردن بهش نمیداده و خلاصه دین مبین اسلام رو با جدیت هرچه تمام تر در خانه و در قبال مادر و خواهرش داره اعمال میکنه. گفتم چون پدرش مسلمان بوده اینم این طوری شده؟ گفت نه، دوستاش مسلمان هستند، پدرش دینش رو به خانواده اش تحمیل نکرده ( این از موارد نادره واقعا).هرچی یاد گرفته از دوستای مسلمانشه.
اسلام چه بر قدرت سیاسی و در اکثریت ، چه بدون قدرت سیاسی و در اقلیت، اولین قربانی هاش رو همیشه از زنان خانواده میگیره...
چه بر قدرت و چه زیر قدرت در هر دو صورت خطرناکه، وقتی در اقلیت قرار میگیره در نقش قربانی هم دست کمی از زمان به قدرت رسیدن نداره...
و درد اینجاست که توضیح این مسائل برای چپ اروپایی معتقد به نسبیت فرهنگی واقعا دشواره...
سولماز

 

۳۰۹۷  
شاپور احسانی‌راد، زندانی سیاسی در پیام آخرش شرایطش را چنین بیان کرد:
زندان رفتن من به خاطر این است که #کارگر هستم و حقوق خودم و هم‌طبقه‌ای‌هایم را طلب کرده و برای آن ایستاده‌ام.
از نظر خودم اگر ۳۰دفعه‌ی دیگر بمیرم و دوباره در همین طبقه و همین شرایط زنده شوم باز هم همین راه را ادامه می‌دهم.
سرمایه‌داری ایران بداند که در جهنمی که برای #فرودستان و #مزدبگیران درست کرده خواهد سوخت.
شاپور از هماهنگ کنندگان طومار‌ ۴۰ هزار‌ نفری کارگران برای افزایش‌ دستمزد است و به همین جهت توسط حاکمان سرمایه‌دار به شش سال زندان‌ محکوم شده است و از روز ۲۷خرداد ماه ۹۹ تاکنون در زندان تهران بزرگ زندانی است.

 

۳۰۹۸  
دروغ چیست؟

اگر مطالب رسانه ها دروغ باشد، کسی نمی پذیرد.

در حالیکه مطالب آنها را خلایق می پذیرند.

پس رسانه ها دروغ نمی گویند.

۳۰۹۹  
عنوان این مطلب غلط است.

من ـ زور مترجم چیز دیگری است.

این قربانیان به روایتی روس اند و نه اوکراینی.

  حامیان روسی بوده اند که به سکنه اوکراین مواد غذایی و غیره می دادند.

اینها

در فیلم های خبری روسیه،

بازوبند سفید دارند

که

احتمالا توسط باندهای باندرا ترور شده اند. ا

لبته الله اعلم
 

۳۱۰۰   
نظر دیگر این است

که

اینها اوکرانی هایی بوده اند که برای هواداری از ارتش روسیه

بازوبند سفید بسته بوده اند

و

به همین جرم

توسط باند باندرا ترور شده اند.

بازوبند سفید مشخصه سربازان روسی است

۳۱۰۱  
فاشیسم فرم دیگری از حکومت بورژوازی است.

برای چه بورژوازی بخواهد با فاشیسم مخالفت کند؟

 

۳۱۰۲  
در خلوت روشن با تو گریسته‌ام
برای خاطر زنده‌گان،
و در گورستان تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مرده‌گان این سال
عاشق‌ترین زنده‌گان بودند.

آره.

ورثه مردگانی که عاشق ترین زندگان بوده اند

۴۰ سال است که بر گرده زندگان نشسته اند و حاضر به پایین امدن نیستند
 

۳۱۰۳  
من به تو رازی خواهم گفت که در معابد نخواهی آموخت. خدایان به ما (انسان‌ها) رشک می‌ورزند.
به ما رشک می‌ورزند چرا که ما فانی هستیم، چرا که هر لحظه از زندگی ممکن است آخرین لحظه باشد. چون محکوم به فناییم همه چیز زیباتر است.
هرودوت

 

۳۱۰۴  
”یک مسلمان ایرانی تنها از این جهت مسلمان است که پدرش مسلمان بوده است و پدر او نیز بهمین دلیل مسلمان بوده که پدری مسلمان داشته است و پایان این خط زنجیر به زرتشتی فلک زده ای می رسد که با شمشیر عرب "لااله الاالله" گفته بود، بی آنکه حتا معنی آنرا دانسته باشد.”
(شجاع الدین شفا – تولدی دیگر)

 

۳۱۰۵  
اساسن باید فلسفه‌ای وجودی و کارکردی نهادهای آموزشی را بلخصوص در افغانستان به چالش کشید،

بطور مثال این ها باید مطرح شوند

مکتب و دانشگاه ها روی چی هدفی تاسیس میشوند؟
هدف از ایجاد این نهاد ها کشف استعداد هاست یا قالب سازی اذهان و استعدادها در یک روند محدود و خیلی سطح بین؟
اگر این نهادها مکان و مرجع‌ایست برای کشف استعداد ها و بروز نوآوری،

پس چرا ما یک عالم باسوادِ بی ظرفیت و ناکارآمد داریم؟
اگر هدف از ایجاد این نهادها در سراسر جهان بلخصوص جهان سوم هراس از فقر و جلوگیری از فقر نیست ،پس چرا بشکل عمده دانشجویان دنبال رشته های پر درآمد اند تا رشته های دلخواه و مطابق با ذوق شخصی؟
اگر راه اندازان، مسئولین و حامیان این نهادها بشکل علمی و فنی روی باسواد سازی دانشجویان کار میکنند،پس چرا هنوز فرهنگ پیوستن به این نهاد ها بیشتر بشکل یک دایره‌ای سنتی است که قبلن مردم بشکل گله وار مذهب و سنت را دنبال میکردند و اکنون مکتب و دانشگاه را؟
باید به این توجه شود این نهاد‌ها بشکل عجیبی سست و بی پایه اند و هیچ ماهیت علمی،اجتماعی،فکری و انقلابی در عرصه های متفاوت ندارند.خیلی نیاز است روی موجودیت و چگونگی عمل آن تمرکز و توجه گردد.


۳۱۰۶  
اگر قرار بود با درس خواندن محض چیزی حتا در معرض تغییر قرار بگیرد، طی این بیست سال حداقل حالا باید یک نسل بوسیله درس ساخته می شد و نمی کذاشت به کام زامبی ها سقوط کنیم.

بیست سال زمان خیلی خیلی زیادی ست.

فیدل کاسترو در کوبا،

طی یک و نیم سال، ۹۵ فیصد مردم اش را با سواد ساخت و بعد «جنبش سوادآموزی کوبا» به سرتاسر آمریکای لاتین رفت.
مسله اساسی این است که درس و مکتبی که در کشورهای ما رایج است(در بهترین حالت اش)سفله پرور است و ماشین تولید بی مسوولیتی و ناآگاهی ست، هیچ دانش تغییری در خود ندارد، وضعیت فعلی را اتفاقن صف طویلی از درس‌خوانده های مدرک دار بوجود آوردند نه بی سوادان، گله های لیسانس و ماستری ودکترا !
هیچ حد وسطی وجود ندارد، دانشی که به تغییر بنیادین مناسبات کمک نکند، حتا «غنیمت» هم نیست، ضد دانش است و نسل ها را آلوده می کند. صرفن موجودیت مکتب به درد نمی خورد و دو پول ارزش ندارد. خصوصن زمانی که توسط مناسبات حاکم و حاکمیت اشغال شده است.

 

۳۱۰۷  
جزئیات نیست.

روایات مختلف از دو طرف اند.

لاوروف

مثل ترامپ

گفته:

فیک نیوز است.

پوتین که مترقی تر از زلنسکی نیست.

اینها نمایندگان اولیگارشیسم اند

 

۳۱۰۸  
راشا تودی

رسانه فیک نیوز است.

کسب و کارش تولید توطئه ـ تئوری و عوام فریبی است.

فقط به درد عوام الناس بی خبر از خدا و خرما می خورد.
 

۳۱۰۰۹  
جنگ و کرونا و غیره بهانه برای تخریب رفاه اجتماعی در کشورهای سرمایه داری

 
فقط کرونا و جنگ نیست.

احتیاجی هم به کرونا و جنگ نیست.

وظیفه مأمورین طبقات حاکمه

پر کردن مستقیم و غیرمستقیم کیسه خلیفه است و بس.
 

۳۱۱۰  
کشورهای پسا سوسیالیستی

کشورهای امپریالیستی و کاپیتایلستی نیستند.

کشورهای اولیگارشیستی اند

که

ارتجاعی تر 

دیوانه تر

و

خردستیزتر

از

امپریالیسم اند.

۳۱۱۱ 
این چیزها حنای پس از عروسی اند.

پیش به سوی تحلیل ماضی به عوض توجیه ماضی

۳۱۱۲ 
خدا

در انجیل

به درستی و به زبان فلسفی تعریف شده است:
خدا کلمه بود و کلمه خدا بود.
اگر دقیقتر بگوییم
خدا یک مفهوم است.
مثل دختر که یک مفهوم است.
دختر فقط در ذهن ما وجود دارد.
در خارج از ذهن ما
یعنی

در عالم واقعی
متانویا وجود دارد
ماری وجود دارد
رها و سارا وجود دارند

۳۱۱۳ 
درنگی دیگر در اولیگارشیسم



ما


اولیگارشیسم 
را 
دهها بار 


به


اجنه


مفصلا توضیح داده ایم.



اگر وقت داشتید بخوانید. 


خواندن نظرات سگان آواره بی ضرر و ضرور است.


اگر شک داشتید از اجنه بپرسید.



طبقه حاکمه 
در 
روسیه و اوکراین و لهستان و مجارستان و آذربایجان و غیره


نه


بورژوازی


بلکه مشتی اولیگارش انگل اند.



بورژوازی


تاریخ دارد.


سیر تکاملی ـ تاریخی دارد.



فلاسفه بورژوازی انقلابی آغازین


غول هایی


از


قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و دیدرو و هلوه تیوس و روسو و لامتری و دآلمبر و و روبسپیر و هولباخ


بوده اند


و


فلاسفه بورژوازی مرتجع واپسین


شوپنهاور و نیچه و غیره.



اولیگارشیسم


اصلا


ریشه ندارد.



اصلا


تاریخ ندارد.


اصلا


سیر تکاملی ـ تاریخی ندارد.



اولیگارشیسم


چیزی شبیه قارچ است


که

با تغذیه از جنازه سوسیالیسم


رشد کرده است.



اولیگارشیسم

اصلا فیلسوف ندارد

.

پوتین و پالان
هم یکی از انها و نماینده سیاسی آنها ست
 

۳۱۱۴ 
چیکار کنم این نهیلیسم کوفتی از اعماق وجودم خارج شه؟
دختر بی پروا

نیهلیسم
عل متنوع و متفاوت دارد.
برای غلبه بر آن
نخست
باید علت یابی کنی
بعد به علت مکشوفه غلبه کنی.
مثال:
علت نیهلیسم می تواند علافی باشد.
در این صورت باید کار کرد
کار یدی، فکری، هنری و غیره
در روند کار و در اثر کار
متوجه میشوی که زندگی نه زباله، بلکه فوق العاده زیبا ست

 

۳۱۱۵ 
نه.

شما در اوتوبوس ها و دیسکوتک ها و مجامع عمومی انتحار عنگلابی

کرده اید.

شما بازماندگان اردوگاه های مرگ نازیستی را ترور کرده اید.

نبرد من هیتلر در دیار شما بست سلر است
 

۳۱۱۶ 
آره.

در

روسیه و آلمان و فرانسه و امریکا و ج.ا.

ده برابر اوکراین

نازی هست.

رفقای شفیق پوتین

نئو نازی های جهانند.

ماری لوپن است.

ا اف دی است.

ترامپ است.

برلسکونی است

 

۳۱۱۷ 
سرمایه داری

ربطی به اولیگارشیسم ندارد.

به همانسان که فئودالیسم ربطی به فوندامنتالیسم مثلا خمینیسم و داعشیسم و طالبانیسم ندارد.

۳۱۱۸ 

مارکس مهم نیست.

مهم مارکسیسم است.

۳۱۱۹ 
در ابتدای عاشقی، نوعی جنون و دیوانگی تو را گرفتار خود می‌کند.
مانند زلزله تو را می‌لرزاند و سپس آرام می‌شود.
زمانی که آرام گرفتی، باید تصمیم بگیری.
باید تصمیم بگیری که آیا واقعاً ریشه‌های شما چنان به هم گره خورده است که نتوانید با هم نبودن را تصور کنید؟
قسمت واقعی عشق، همین است.
عشق، حبس شدن نفس در سینه با دیدن یا شنیدن معشوق نیست.
هیجان نیست.
آرزوی هر لحظه هم‌آغوشی نیست.
بیدار نشستن شبانه با رؤیای بوسه‌باران کردن تن معشوق نیست.
خشمگین نشوید. اما اینها عشق نیست.
عشق آن احساسی است که وقتی زلزله‌ٔ عاشقی به پایان رسید، در ما باقی می‌ماند.
هیجان‌انگیز نیست. می‌دانم. اما واقعی است!
دوران عاشقی

همینگوی

ای ای هاچنر

نه.

عشق به شرطی مبدل به جنون می شود که غریزه عقل را از کار بیندازد.

جنون = مطلق العنانی غریزه
 

۳۱۲۰  
اگر خوشحال و راضی به چیزی که داری باشی، ‏ثروتمندی!

 



ملاک و معیار فقر و غنا


شادی و رضایت دلخوشکنک دلبخواه نیست.



شادی و رضایت سوبژکتیو 
نه 
واقعیت دارد 
و 
نه 
ارزش.



شادی و رضایت


باید واقعی و عقلی باشد 
تا ارزش داشته باشد.



مبلغ شادی و رضایت سوبژکتیو


روحانیت عوامفریب است


که


خودش در ناز و نعمت به سر می برد


و


توده را به قناعت و رضایت الکی و خرکی و دلخوشکنکی (سوبژکتیو)


فرامی خواند.

۳۱۲۱
با من حرف بزنید.
فرنوش

ابتدا به ساکن که نمی شود با کسی حرف زد.
ما یک میلیون اندیشه منتشر کرده ایم
بخوان و ایرادات شان را بگو
تا ما هم بیندیشیم و هم ابراز نظر کنیم و هم رشد کنیم و تو هم به آرزویت برسی


۳۱۲۲
هنر چیست؟

هنر مثل میتولوژی، مذهب و فلسفه

فرمی از شناخت و شعور است.

ذلت در جامعه چه ربطی به قابلمه اسطوره و مذهب و هنر دارد؟
 

۳۱۲۳
روزی گفتیم
فقط مرگ می‌تواند
ما را از یکدیگر جدا کند
مرگ دیر کرد
و ما از یکدیگر جدا شدیم.
محمود درویش

آدم ها برای رفع نیازشان خیلی حرف ها می زنند که پس از رفع نیاز فراموش می کنند.

زنده باد رئالیسم و راسیونالیسم (واقع بینی و خردگرایی)

۳۱۲۴
اعاده شرف چپ با دخیل بستن به اردوگاه راست
اکثریت

اعاده یعنی بازگرداندن.

چگونه می توان با دخیل بستن به راست به اعاده شرف نایل آمد؟

ضمنا مگر پوتین و پالان جزو اردوگاه چپ اند؟

 

۳۱۲۵
ما باید ممنون باشیم و نه شما.
طرح پرسش
صد برابر دشوارتر از دادن پاسخ به پرسش است

 

۳۱۲۶
اگر کسانی مایل باشند بین «استبداد شرقی» و «دموکراسی غربی» انتخاب کنند، شاید حق داشته باشند دموکراسی غربی را انتخاب کنند.

اما کسانی که از آرمان‌های برابری، عدالت و دموکراسی دست برنداشته‌اند، مجبور به چنین انتخابی نیستند.

آن‌ها همچنان انتخاب‌ها و رویاهای خود را دارند.

این انتخاب‌ها و رویاها مبارزه با سرمایه‌داری و ایجاد جامعه‌ای عادلانه با فرصت‌های برابر، فارغ از استانداردهای دوگانه و نهایتا ایجاد دموکراسی سوسیالیستی است.

دموکراسی‌ای که نه در شکل، که در عمل، همه دارای فرصت‌های برابر باشند.
 

۳۱۲۷
دین اسلام


دینی یونیورسال است و نه دین عرب و عجم.



دین اسلام


ضمنا بهترین دین در جهان است. 



علاوه بر این


جریانات فوندامنتالیستی شیعی و سنی


همانقدر 
ربط به اسلام دارند


که


داس و چکش 
در پرچم ارتش وحشی پوتین و پالان


ربط به کمونیسم دارد.



اولی برای بردن آبروی اسلام است


و


دومی برای بردن آبروی کمونیسم
 

۳۱۲۸
کلاغ و گل سرخ
مهدی اصلانی

کلاغ و گل سرخ خاطرات مهدی اصلانی است از زندانهای جمهوری اسلامی در فاصله ی سالهای ١٣٦٣ تا ١٣٦٧؛ از شبِ تازیانه تا سالِ دار؛ از شبِ چشم‌بند تا دوزخ‌سالِ ١٣٦٧؛ از طلوعِ زخم تا پاییزِ غروبِ نگاهِ دوست. کلاغ و گل سرخ قصه‌ی نامکرری است از گلویی دیگر. قصه‌ی زندان، همیشه همان است: فریاد از جورِ کلاغ و یادِ بغض سازِ گل سرخ؛ انگار همیشه صدای یاران می‌خواهد چشم‌ها را به پرده نبردِ یاران بخواند. کلاغ به روایت قصه‌ای از جهان اسطوره‌ها، معلمِ اولِ گورکنی است: قابیل برادر خود، هابیل، را کشته است، اما نمی‌داند جسد برادر را چه‌گونه از چشم‌ها پنهان کند. کلاغی، کلاغِ مرده‌ای بر منقارش، در کنارِ قابیل می‌نشیند؛ تا رسمِ دفنِ برادر به او بیاموزد.

قصه‌ی نامکرری است از گلویی دیگر؟

ای فرخنده کشتی ما را از خنده
 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوپی (۵) (بخش آخر)

  

 

 

 پروفسور دکتر وینفرید شرودر

(۱۹۴۳ ـ ۲۰۰۹)

برگردان

 شین میم شین 

 

 

۴۷

  •     از آنجایی که سوسیالیسم علمی به معنی پایان اوتوپی است، از آنایی که اوتوپی در سوسیالیسم بعد واقعی خود را از دست داده است، پس مفهوم «اوتوپی» را دیگر نه تنها نمی توان به دلخواه مورد استفاده قرار داد، بلکه رمان های اوتوپیکی قرون ۱۹ و ۲۰ نیز اساسا اعتبار خود را از دست داده اند، نامعاصر و کهنه محسوب می شوند.

 

 (دلیل صفت علمی برای سوسیالیسم و کمونیسم، سوسیالیسم علمی و کمونیسم علمی نامیدن آن توسط کباسیک های مارکسیسم، مرزبندی با سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی بوده است.

   یعنی پایان اوتوپی و جایگزینی اوتوپی با علم بوده است.

  مترجم)

 

۴۸

·    به قول ورنر کراوس:

 

۱

«اوتوپی دیگر نمی تواند در قلوب ما عمیقا نفوذ کند.

 

۲

دورنمای امیدهای پایدار خلل ناپذیر تنها از جهان تغییرناپذیر تحقق ناپذیر سخن می گوید.

 

۳

انتظار ما از آینده بهتر اما در حرکت نیرومند زمان حال ما به اندازه کافی تضمین شده است.

 

۴

از این رو ست

که

«با یقین خارائین می توان گفت که پیشگوئی های ادبیات اوتوپیکی، علیرغم محبوبیت کنونی شان، نامناسب اند.»

(ورنر کراوس، «سفر به دیار اوتوپی»، ۱۹۶۴)

 

·    مراجعه کنید به سوسیالیسم اوتوپیکی و کمونیسم اوتوپیکی.

 

 

کمونیسم اوتوپیکی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3238

 

پایان

 

کمونیسم علمی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3240

 

پایان

 

پایان

هماندیشی با میلاد عزیزی

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Bart 

 

میم حجری

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9925

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9927

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9928

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9947

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9954

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9957

 

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9963

 

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9968

 

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9977

 

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9982

 

۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9988

 

ادامه دارد.

هماندیشی با میلاد عزیزی (۱۱) (بخش آخر)

 Bild

 

 

میم حجری

 

میلاد عزیزی

 میر شمس‌الدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.

 اما او یک‌تنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.

 

https://www.magiran.com/ppic/3360/3983/32-18.jpg

 

میرشمس‌الدّین ادیب‌سلطانی

(۱۹۳۱)

 

 پزشک، فیلسوف، زبان‌شناس، نقّاش، ریاضی‌دان، نویسنده و مترجم متون مهمّ ادبی و فلسفی است. 

  مترجم منطق ارسطو، سنجش خرد ناب کانت و همچنین رسالهٔ منطقی-فلسفی ویتگنشتاین به زبان فارسی است. 

 ویکی‌پدیا

 

ادیب سلطانی،

ظاهرا

خرد محض کانت

را

مورد سنجش قرار داده است

و

یا 

به

فارسی

ترجمه کرده است.

 

اما

میلاد عزیزی

بر آن است

 که

 ادیب سلطانی

به

تنهایی

حریف بربریت ایرانیان نشده است.

 

جهان بینی میلاد عزیزی

به

قول یکی از رفقای فیسبوکش،

ایدئالیستی

است.

 

به همین دلیل

وارونه می اندیشد:

آلمانیان

بربر بوده اند

و

نه

ایرانیان.

 

با توجه به همین جمله میلاد

می توان به رفیقش حق داد.

 

ایرانیان انتزاعی

هنوز از مادر نزاده اند.

 

فقط و فقط

ایرانیان مشخص

بسان هر چیز مشخص دیگر

وجود دارند

و

چیزی کمتر از آلمانیان ندارند.

 

سطح توسعه انسان ها

ربطی به ملیت و محل زیست و نژاد و زبان و مذهب و غیره آنها ندارد.

 

یکی از مهم ترین کشفیات کلاسیک های مارکسیسم

همین

است:

تعیین کننده سطح توسعه فکری افراد،

سطح توسعه نیروهای مولده در جامعه مربوطه

 است.

 

مفهوم نیروهای مولده 

یکی از مهم ترین مفاهیم ماتریالیسم تاریخی

و

به

قول لنین

معیارالمعاییر

(معیار معیارها)

 است.

 

با توجه به مسئله اساسی فلسفه

 می توان گفت:

تعیین کننده شعور جامعتی،

وجود جامعتی

است.

 

لودویگ فویرباخ

منتقد جهان بینی کانت و فیشته و هگل

هم

می دانست:

طرز تفکر

(سطح توسعه فکری)

 در

کاخ و کوخ

متفاوت است.

 

اگر فویرباخ ماتریالیست از دیالک تیک خبر می داشت، اضافه می کرد:

برای اینکه وجود جامعتی کاخ نشین و کوخ نشین متفاوت و حتی متضاد است.

 

ایرانیان

علیرغم عقب ماندگی های شرم انگیزشان،

بربر 

نبوده اند و نیستند.

 

بیهوده و بی دلیل نبوده

که

شاعری سروده:

ایران

خورشیدی تابان دارد.

 

فلاسفه و ادبا و شعرای کلاسیک بورژوایی

از قبیل کانت و شیللر و غیره

چه بسا

فارسی فرا گرفته اند 

تا

از 

آثار سعدی و غیره

لذت روحی ببرند.

 

اگر مارکس و انگلس

زبان فارسی را فراگرفته بودند و با دیالک تیک خودپوی سعدی و با عناصری از ماتریالیسم تاریخی در آثار او

 آشنا می شدند،

هم 

حظ عظیم می بردند

و

هم

در مقابل شیخ شیراز

کلاه از سر برمی داشتند و تعظیم می کردند.

 

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ش) شهردار

Stehen an diesem Sonntag als neuer Sylter Bürgermeister bzw. Bürgermeisterin zur Wahl: Markus Ballentin (v.r.n.l.), Bernd Reinartz, Gabriele Pauli, Robert Wagner, Lars Schmidt und Nikolas Häckel  

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

  

۱

  •     شهردار به رئیس شورای شهر و یا قصبه اطلاق می شود.

 

  •     مراجعه کنید به شهر، قصبه 

 

۲

  •     شهردار در گردهمایی نمایندگان شهر و یا نمایندگان قصبه انتخاب می شود.

 

  •     مراجعه کنید به گردهمایی نمایندگان شهر و نمایندگان قصبه

 

۳

  •     شهردار در جمهوری آلمان دموکراتیک هم باید پاسخگوی کردوکار خود باشد و هم پاسخگوی کردوکار شورای شهر و یا قصبه به مثابه ارگان همکاری نمایندگی خلق.

 

۴

  •     شهردار باید ضمنا در مقابل شورای منطقه حساب پس بدهد.
  •     (قانون اساسی جمهوری آلمان دموکراتیک ماده ۸۳)

 

  •     مراجعه کنید به شورای منطقه

 

۵

  •     شهردار باید در زمینه وظایف محوله به خود در مقابل کلکتیو شورا پاسخگو باشد.

 

۶

  •     شهردار قبل از همه باید در زمینه ارزیابی و تحقق بنیادی مصوبات حزب طبقه کارگر و قوانین و مصوبات قدرت دولتی مافوق در کلیه کردوکارهای نمایندگی منتخب خلق، شورای آن و و ارگان مربوطه پاسخگو باشد.

 

۷

  •     شهردارها باید حتی الامکان نمایندگان منتخب باشند.

 

۸

  •     پاسخگویی خاص شهردار به مثابه رئیس شورای شهر و یا قصبه در زمینه توسعه کلکتیویته (دسته جمعیت) در کار شورا ست.

 

۹

  •     شهردار به تضمین تدارک و اجرای مصوبات شورا می پردازد.

 

۱۰

  •     شهردار رئیس خدماتی کلیه همکاران اداری اصلی شورای شهر و یا قصبه است.

 

  •     مراجعه کنید به شوراهای محلی

 

پایان

 

پوتینیسم چیست؟

Bild

درنگی

از

میم حجری

 

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9782

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9783

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9785

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9788

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9791

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9798

 

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9804

 

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9808

 

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9809

 

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9813

 

پایان

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۳)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

 

۵

دلم از مرگ بیزار است

که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است

 

  •     دلیل بیزاری آرش از مرگ اما تأمل انگیز است:
  •     سیاوش برای اثبات حقانیت دفاع از زندگی، دیالک تیک دیر آشنای یزدان و اهریمن را به شکل دیالک تیک آدمی (خدای خاک) و مرگ اهرمن خو بسط و تعمیم می دهد و مرگ را به دلیل ضدیت با آدمی (خدای خاک) محکوم می کند و می کوبد.

 

  •     این موضعگیری سیاوش، چیزی جز جانبداری از هومانیسم طراز نوین نیست:
  •     جانبداری از زندگی انسانی از سوئی و ارتقای انسان به مقام الهی از سوی دیگر.
  •     یعنی به زیر کشیدن خدای موهوم به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات برده دار، فئودال و سرمایه دار و اعتلای انسان نوعی به مقام الهی.

 

۶

ولی آن دم که ز اندوهان، روان زندگی تار است

ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکاراست

فرو رفتن به کام مرگ شیرین است

همان بایسته ی آزادگی این است

 

  •     سیاوش در این بند شعر، برای تئوریزه کردن ضرورت مقاومت و پیکار در راه رهایش اجتماعی، دیالک تیک استثناء و قاعده را به خدمت می گیرد:
  •     زندگی عالی ترین نعمت هستی و سرمایه بشری است.
  •     ولی در مبارزه در راه دفاع از خیر در مقابل شر، باکی از مرگ نیست.
  •     بهتر هم همین است.
  •     در غیر اینصورت زندگی کیفیت زدائی می شود و به چیزی بدتر از مرگ تنزل می یابد. 
  •     این بدان معنی است که دفاع از زندگی قاعده است و مرگ در راه دفاع از زندگی استثنائی است که در تحلیل نهائی به معنی زندگی است.

 

 هزاران چشم گویا و لب خاموش

 

مرا پیک امید خویش می داند
 

 

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

 

گهی می گیردم، گه پیش می راند
 

 

پیش می آیم

 

دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم

 

به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند

 

نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند!»

 

 

 

 

 

  •     ترجمه تحت اللفظی:

 

  •     مرا هزاران چشم سخنگو و لب خاموش، چاوش امید خویش می دانند.

 

  •      مرا هزاران دست لرزان و دل پرجوش گاهی می گیرند و گاهی پیش می رانند.

 

  •     پیش می آیم.

 

  •     دل و جان خود را به سجایای انسانی زینت می بخشم.

 

  •     به برکت نیروئی که زندگی در چشم و لبخند دارد، از چهره هراس انگیز مرگ نقاب برخواهم کند.

 

 

 

۱

 

هزاران چشم گویا و لب خاموش

 

مرا پیک امید خویش می داند

 

 

 

  •     این بند شعر سیاوش، همزمان، حاوی دو دیالک تیک زیبای زیر است:

 

 

 

۱

 

دیالک تیک چشم و لب

 

 

 

۲

 

دیالک تیک سخنگو و خاموش

 

(ناطق و لال)

 

 

 

  •     سیاوش بی آنکه بداند، در سنت مارکس، از ترکیب دو دیالک تیک فوق الذکر، دیالک تیک مرکب زیر تشکیل می دهد:

 

 

 

دیالک تیک چشم گویا و لب خاموش

 

(چشم ناطق و لب لال)

 

را.

 

 

 

  •     کسب و کار مارکس در روند تحریر کاپیتال هم همین بوده است.

 

  •     مثلا از ترکیب دیالک تیک فرم و محتوا با دیالک تیک نمود و ماهیت، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را ساخته است و به میراث نهاده است.

 

 

ادامه دارد.

درنگی در دیار مفاهیم و مقولات فلسفی (۲)


Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Bart

 

میم حجری

 

مفاهیم فلسفی
تعریف علمی استاندارد دارند
و
نمی توان
بسته به میل خود
آنها را تحریف کرد.

بود و ذات و سرشت و نهاد و غیره
ترجمه مفهوم فلسفی مهم ماهیت
به زبان فارسی اند.

ما با دیالک تیک های مهم زیر در رابطه با مفهو ماهیت سر و کار داریم:


۱
دیالک فرم و محتوا

۲
دیالک تیک پدیده و یا نمود و ماهیت


مارکس 

از 

ترکیب این دو دیالک تیک
دیالک تیک عمیق دیگری
برای درک و توضیح بهتر مسائل هستی
پدید آورده است:
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را

مارکس

صفت فرم نمودین

را

 از 

ترکیب فرم و نمود 

پدید آورده است.

 

 

صفت محتوای ماهوی

را

از

ترکیب محتوا و ماهیت.


یادش به یاد باد.
حکیم بی ادعای پرولتاریا

 

ادامه دارد.

درنگی در دیار مفاهیم و مقولات فلسفی (۱)

 Ist möglicherweise ein Bild von 2 Personen und Text

 

بحث 

اینجا
بحثی فلسفی است.

 
هدف 

کشف ماهیت ها 

ست 

و 

نه 

جبهه گیری الکی و خرکی و دلخوشکنکی.

بحث بر سر این است
که
فئودالیسم
متمدن تر و راسیونال تر
از
فوندامنتالیسم 

است.

شریعتمداری و بروجردی
متمدن تر و راسیونال تر 

از 

خمینی و خلخالی و خامنه ای 

است.

امپریالیسم
متمدن تر و راسوینال تر 

از 

اولیگارشیسم 

است.

بایدن و ماکرون و شولتس
راسیونال تر و متمدن تر 

از 

پوتین و پالان 

است.

ما دهها تحلیل راجع به هر دو منتشر کرده ایم.
بخوانید و بدانید.

 

ادامه دارد.

هماندیشی با میلاد عزیزی (۱۰)

 Bild

 

 

میم حجری

 

میلاد عزیزی


 مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم."

از نامه‌ی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسه‌ی هومر) - می ۱۸۰۵
 
میر شمس‌الدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.

 اما او یک‌تنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.

 

۱

 مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم.

 

هگل

بر آن است

که

با 

ترجمه فلسفه به آلمانی،

یعنی

با اتمام فلسفه خود،

امکان پرداختن به امور سطحی و بی محتوا، با توسل به بیانی ظاهرا عمیق،

محال خواهد بود.

 

منظور هگل

از

«بیانی ظاهرا عمیق»،

بیان فلسفی

است

و

منظورش 

از

«امور سطحی و بی محتوا» 

مثلا

آثار هنری

است.

 

هگل پس از اتمام فلسفه خود،

فرمان الغاء و امحای هنر 

را

صادر کرد.

 

هگل

دچار این توهم شده بود،

که

پس از تدوین فلسفه اش،

بشریت 

دیگر

نیازی به آثار هنری در فرم های متنوع از قصه و رمان و شعر تا نقاشی و موسیقی و مجسمه سازی و غیره

ندارد.

 

 

۲

آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم.

 

یکی از ایرادات مهم هگل،

فراموش کردن خصلت و ساختار دیالک تیکی چیزهای هستی از ذرات تا کاینات است.

 

مثال:

 

هگل 

در این جمله

خواه و ناخواه

و

آگاهانه و ناخود آگاه

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به

شکل دیالک تیک بیانی ظاهرا عمیق و امور سطحی و بی محتوا بسط و تعمیم می دهد.

 

ایراد اول این اندیشه هگل،

دم زدن از چیزهای توخالی، بی مایه و بی محتوا ست.

 

این اما به معنی انکار دیالک تیک فرم و محتوا ست.

این به معنی مطلق کردن فرم و تحقیر و انکار محتوا ست.

 

یعنی

به

معنی انکار خصلت و ساختار دیالک تیکی همه چیز هستی است.

 

اصولا و اساسا

فرم بی محتوا

وجود ندارد.

نمی تواند هم وجود داشته باشد.

 

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

 

سعدی

هم

این خطای هگل

را

مرتکب می شود

و

پیاز

را

که

پوسته و لایه و قشر اندر پی پوسته و لایه و قشر

(فرم اندر پی فرم) 

است،

فرم محض

می پندارد

و

نمی داند

 که

 فرم و محتوا 

رابطه دیالک تیکی با هم دارند

و

با بمب اتم حتی نمی توان روابط دیالک تیکی را از هم گسست.

 

به محض کندن پوست پیاز که حاوی کل پیاز به عنوان محتوا بود،

پوسته زیرین

جای آن را می گیرد و حاوی مابقی  پیاز  به عنوان محتوا می شود.

یعنی

بخشی از محتوای پیشین پیاز به فرم  مبدل می شود.

 

هگل 

به همین دلیل هم است 

که

در جای دیگر

 از

 فرمالیسم محض

 دم می زند.

 

همانطور که امروزه کم و نیست های فلسفه فقیر (استالینیست های محروم از نعمت مغز)

 از 

جهان مونو پولار (تکقطبی)

 دم می زنند 

که 

گویا 

با

 حمله پوتین به پالان

 دو قطبی شده است.

 

۳


آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم.

 

ایراد دیگر این جمله (حکم، فکر، نظر) هگل

بی اعتنایی او

به 

مطابقت عینی فرم با محتوا 

ست.

برای پرداختن به مسائل بند تنبانی

نمی توان و نباید تبیین فلسفی را به خدمت گرفت.

فرم

طبیعتا

 با 

محتوا

مطابقت دارد.

 

این بدان می ماند 

که 

کفش و جوراب و کت و شلوار (فرم) مرد ۴۰ ساله 

را 

به 

کودک ۴ ساله 

بپوشانند.

 

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۱۴۳)

   

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

 

پس از شکست انقلاب در قاره اروپا

کشتی های راهی انگلستان و ایالات متحده امریکا

مملو از مهاجران سیاسی بودند.

 

  انقلابیون مغلوب

در

 آلمان، اطریش، فرانسه، مجارستان و دیگر کشورها

سه راه بیشتر در پیش نداشتند:

مرگ

حبس

فرار

(مهاجرت)

 

انگلستان

دولت پلیسی

نبود.

 

انگلستان

برای مهاجران سیاسی

یکی از کشورهای نسبتا امن و امان در قاره اروپا بود.

 

از این رو

در ماه های پسا تابستان سال ۱۸۴۹

دهها هزار تن از انقلابیون

با عبور از کانال به انگلستان مهاجرت کردند.

 

کارل مارکس و فریدریش انگلس

هم

جزو آنان بودند.

 

ادامه دارد.

درنگی در فرمایشی از سپیده ای (۴) (بخش آخر)

Sepideh Gholian 6.jpg

 

سپیده قلیان

(۱۳۷۳)

دانشجوی حقوق و دامپزشکی

 

منبع:

حریفی در فیسبوک

 

 ما چهار خانواده بزرگ سیاسی داریم:

۱

پهلوی‌گرایان

۲

ملی‌گرایان

۳

اسلام‌گرایان

۴

 چپ‌گرایان.


ما وقتی رستگار می‌شویم که این چهار خانواده فراسوی اختلافاتشان بفهمند باید بر سر چیزی مشترک توافق کنند.
 آن چیز مشترک «ایران» به عنوان جامعهٔ سیاسی، افق و هدف مشترک است.

 

بنا بر منطق تق و لق سپیده

بی اعتنا به منافع طبقاتی،

همه خانواده های سیاسی چهارگانه

باید متحد شوند تا جامعه سیاسی موسوم به «ایران» نجات یابد.

 

محتوای این سخن سپیده

این است

که

ایران

تحت سلطه نیروی خارجی اشغالگری

است.

اصطلاح «اشغالگر»

را

سازمان مجاهدین جولیانی

از دیرباز به کار می برد

و

اصطلاح «حکومت تازیان»

را

سطلیون مولیانی.

 

ما

خیال می کردیم

که

مجاهدین جولیانی

ادای فلسطینی ها را در می آورند

که

یهودی ها 

را

اشغالکر

می نامند.

 

این فرمایش سپیده

را

هم

مجاهدین جولیانی

در فیسبوک منتشر کرده اند.

 

قبل از حلاجی این اندیشه

باید پرسید:

سپیده در تپه های هفتگانه نیشکر

دنبال چه بوده است که به ۱۹ سال و ۶ ماه زندان محکوم شده است؟

 

جامعه سیاسی ایران

که

در

هفت تپه نیشکر نبود.

 

کارگران هقت تپه نیشکر

خواهان دریافت دستمزد به تعویق افتاده خود بوده اند

و

نه

در پی نجات جامعه سیاسی «ایران».

گرسنه بودند و نه سیر تا منجی ایران باشند.

 

بنا بر این تئوری سپیده

تضاد اصلی جامعه سیاسی ایران

تضاد بین مردم و بیگانگان

است.

این رهنمود سپیده

ماهیتا

همان رهنمود حزب اللهی ها

در زمان شاه است.

آنها هم در محوطه دانش کاه تهران

بحث ها را به هم می زدند 

و

می فرمودند:

«بحث پس از مرگ شاه»

 

پس از مرگ شاه

هم

دیکتاتوری سیاه نعلین

را

برقرار کردند

و

هر نفسکش مشکوکی را آش و لاش و لاشه کردند.

 

البته

سپیده

در این زمینه

تنها نیست.

شعار شازده رضا

هم

از دیرباز

همین است:

شازده حتی کمونیست ها را به و وحدت فرامی خواند تا تئوکراسی سرنگون گردد و مردم طی رفراندمی رهبر با دم و یا بی دم

انتخاب کنند.

حزب توده و راه توده و ماه توده و مهر توده و غیره

هم

خواهان تشکیل جبهه متحد خلق برای سرنگونی شیخ اند.

قبلا هم خواهان تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری برای سرنگونی شاه بوده اند.

حزب توده

حتی

شعار وحدت همه با همه

را

تئوریزه کرده است:

تفاوت در عندیشه، وحدت در امل.

 

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز.

غریو و ولوله در جان شیخ و شاب اندازد.

 

پایان

خود آموز خود اندیشی (۵۳۱)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش سیزدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

 

چو بهمن به زاولستان خواست شد

 

چپ، آوازه افکند و از راست شد

 

 

 

معنی تحت اللفظی:

 

بهمن

 

وقتی می خواست به زابلستان برود،

 

تظاهر به رفتن به سمت و سوی چپ کرد،

 

ولی به سمت و سوی راست رفت.

 

 

 

سعدی

 

در این بیت شعر

 

هم

 

دیالک تیک درونی و برونی

 

را

 

به

 

شکل دیالک تیک نیت و نمود بسط و تعمیم می دهد و ضمنا از نقش تعیین کننده درونی (نیت) در این دو دیالک تیک پرده برمی دارد.

 

 

 

دیالک تیک داخلی و خارجی

 

یکی از دیالک تیک های مهم در فلسفه علمی (مارکسیسم ـ لنینیسم) است.

 

 

 

سعدی مثل استراتژیسین های نظامی کارآزموده

 

 می اندیشد.

 

 

 

ادامه دارد.

درنگی در کیفیت و حقیقت داوری ها

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und steht

 

چه چیز باعث می‌شود انسان‌ها دروغ بگویند؟
ال بطروس

 

میم حجری

دروغ
هزاران دلیل دارد.

دروغ
حتما نباید بد باشد.

سعدی هم می داند:
دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز.

گاهی
دروغی
حقیقی تر از هر حرف راستی است
و
تعیین کننده
حقیقت

 است 

و

 نه 

راست و دروغ فرمال.

هر حرف راست
که حتما نباید حقیقی باشد.

مثال:
پاسداری
زنان و دختران مردم 

 را
در 

خیابان
به گلوله بست و کشت.

این خبر
راست است
ولی حقیقی نیست.

حقیقت نه در ظواهر امور
بلکه در ماهیت آنها ست.

پاسدار
مأمور مزد بگیری است.
پاسدار
با
آدمکشی
امرار معاش می کند.
یعنی فرقی با عمله و بنا ندارد.

حقیقت
این است 

که

جلاد

 طبقه حاکمه  

است
و
با کشتار زنان و دختران و جوانان مردم
به
تحکیم حاکمیت طبقاتی خود
می پردازد.

 

پایان

 

هماندیشی با میلاد عزیزی (۹)

 Bild

 

 

میم حجری

 

میلاد عزیزی


 مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم."

از نامه‌ی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسه‌ی هومر) - می ۱۸۰۵
 
میر شمس‌الدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.

 اما او یک‌تنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.

 

۱

می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید. 

 

آرزوی هگل این است که فلسفه را به آلمانی ترجمه کند،

به همان سان که مارتین لوتر، 

انجیل

 را 

و 

یوهان هاینریش ووس،

 آثار هومر

را

  به

 آلمانی

ترجمه کرده اند.

 

ایراد این آرزوی هگل

در

گذاشتن علامت تساوی میان انجیل و آثار هومر و فلسفه است.

 

برای درک و توضیح این ایراد بینشی ـ تعریفی ـ مفهومی هگل

باید پرسید:

آثار هومر،

انجیل

و

فلسفه 

چیستند؟

 

۲

معرفی کتاب/ داستان ایلیاد و ادیسه چیست؟

 

 ایلیاد و اودیسه

   اشعار حماسی هومر ـ شاعر نابینای یونان باستان ـ اند. 

 

این دو اثر هومر

آثار هنری ـ میتولوژیکی (اساطیری) اند.

 

انجیل

هم

اثری تئولوژیکی (مذهبی)

است.

  

هنر و میتولوژی (علم الاساطیر) و تئولوژی (مذهب)

 فرم های مختلف شناخت و شعور اند.

 

فلسفه

(فیلوسوفی)

هم

فرمی از شناخت و شعور

است.

 

فلسفه

را

می توان

قابل مقایسه با هنر و میتولوژی و تئولوژی

تلقی کرد.

ولی

نمی توان با آثار هنری و میتولوژیکی و تئولوژیکی

یعنی

با

اودیسه و ایلیاد و انجیل

قابل مقایسه دانست.

 

شناخت و شعور هنری

توسط شناخت و شعور میتولوژیکی

نفی دیالک تیکی شده است.

 

یعنی جنبه های منفی اش

نقد و نفی و حذف شده اند

و

جنبه های مثبتش حفظ شده اند و توسعه داده شده اند.

 

به همین دلیل 

آثار میتولوژیکی

مثلا

همین دو اثر حماسی هومر

حاوی عناصر هنری اند.

 

شناخت و شعور میتولوژیکی

هم

به نوبه خود

توسط شناخت و شعور تئولوژیکی

نفی دیالک تیکی شده است.

 

به همین دلیل

آثار مذهبی

مثلا

همین انجیل و قران

هم

حاوی عناصر هنری اند

 و

 هم

حاوی عناصر میتولوژیکی اند.

 

 

 هگل هم از این حقایق امور

باخبر است.

 

هگل هم می داند که فلسفه قابل مقایسه 

با 

انجیل و اودیسه و ایلیاد و دیگر آثار هنری و میتولوژیکی 

 نیست.

 

سؤال این است

که

اگر چنین است،

پس چرا هگل دست به این مقایسه می زند

و

می خواهد فلسفه را به همان سان به زبان آلمانی ترجمه کند که آثار هومر و انجیل ترجمه شده اند؟

 

دلیلش این است

که

هگل

میان فلسفه به طور کلی و آثار خود

علامت تساوی می گذارد.

 

بورژوازی هم به همین پندار دامن می زند

و

فلسفه هگل

را

یعنی ف

لسفه  کلاسیک بورژوایی آلمان

را

پایان فلسفه 

قلمداد می کند.

 

ادامه دارد.

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم (۶۳)

 

والتر اولبریشت 

 

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم

و

کاربست آن در آلمان دموکراتیک

برگردان

شین میم شین

 

 

فصل دوم

شیوه تولید سوسیالیستی در جمهوری دموکراتیک آلمان

 

بخش اول

انقلاب آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی و سوسیالیستی

 

قسمت سوم

 

 

گذار از اقتصاد جنگی به تولید مبتنی بر صلح

 

(تشکیل بخش اقتصاد تحت مالکیت خلق)

 

 

 

۱

 

·    تشکیل شیوه تولید سوسیالیستی در خاک آلمان از همان آغاز توسط حزب طبقه کارگر به مثابه یک روند جامعتی محسوب شده است که در روند آن با توجه به پیوند ها و تأثیرات متقابل میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی و روبنا، تحت شرایط قدرت سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر  و متحدینش آگاهانه اداره می شود و به طرز پلان بندی شده توسعه داده می شود.

 

 

 

(در این سخن دو دیالک تیک مهم ماتریالیسم تاریخی به خدمت گرفته شده اند:

 

 

 

۱

 

دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

 

 

 

۲

 

دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی.

 

مترجم)

 

 

 

۲

 

·    پس از پایان جنگ جهانی دوم و سال های بعد اما می بایستی شرایط لازم برای آن نخست پدید آیند.

 

 

 

۳

 

·    قبل از همه می بایستی در عرصه اقتصادی، زیربنای امپریالیسم در هم کوبیده شود، مهمترین مواضع کلیدی در اقتصاد توسط کارگران به لحاظ طبقاتی آگاه تسخیر شوند و مبانی اقتصادی و مادی دیکتاتوری انقلابی ـ دموکراتیکی کارگران و دهقانان پی ریزی شوند.

 

 

 

۴

 

·    هدف تشکیل سیستم اقتصادی نوین است.

 

 

 

۵

 

·    این سیستم می بایستی هم ارتقای تولید  را و هم بهبود تأمین مایحتاج مردم را شامل شود و هم در راستای توسیع (وسعت بخشی) مواضع دولتی و اقتصادی سیر کند، نفوذ حزب مارکسیستی ـ لنینیستی را تعمیق بخشد و یک اقتصاد دموکراتیکی مبتنی بر صلح پدید آورد.

 

 

 

۶

 

·    متدهای اداری (ادمینیستراتیو) ساختمان اقتصادی با پلان های تولیدی و تأمین حوایح همگانی در این دوره صرفنظرناپذیر و پیشاپیش مسلط بودند.

 

 

 

۷

 

·    فقط بدین طریق، امکان استفاده معنامند از منابع اقتصادی اندک پدید می آمد، سازمان های اقتصادی ـ سیاسی سرمایه داران در هم کوبیده می شد و کلیه گام های مصممانه به طور کلی برداشته می شدند  تا اقتصاد صلح به کار انداخته شود. (استارت بخورند.)

 

 

 

۸

 

·    فرامین دکترین نظامی سویه تیکی (شوروی) در آلمان  اما بدان معنی نبودند که دکترین به طور کلی در مسائل تولیدی اند.

 

 

 

۹

 

·    با این فرامین دکترین نظامی سویه تیکی برای اولین بار در آلمان، عناصر هدایت مبتنی بر پلان کردوکار تولیدی به نفع زحمتکشان شروع شد.

 

 

 

۱۰

 

·    اقداماتی بودند که به زحمتکشان راه ساختمان صنعت، کشاورزی و تجارت خود را نشان می دادند.

 

 

 

ادامه دارد.

خودآموز خوداندیشی (بخش پنجاه و سوم)

 لئو لیونی

 

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی) 

  

۵۲۱

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9754

 

 

 

۵۲۲

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9759

 

 

 

۵۲۳

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9787

 

 

 

۵۲۴

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9816

 

 

 

۵۲۵

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9826

 

 

 

۵۲۶

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9845

 

 

 

۵۲۷

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9874

 

 

 

۵۲۸

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9894

 

 

 

۵۲۹

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9937

 

 

 

۵۳۰

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9974

 

 

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۵۳۰)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش سیزدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

 

سکندر که با شرقیان حرب داشت

 

در خیمه گویند در غرب داشت

 

 

 

معنی تحت اللفظی:

 

اسکندر موقع جنگ با شرقیان

 

برای رد گم کردن، در چادرش رو به غرب باز بود.

 

 

 

سعدی

 

در این بیت شعر،

 

 مثالی تاریخی برای رد گم کنی می آورد:

 

اسکندر موقع جنگ با شرقیان، خیمه اش دری به غرب داشت.

 

 

 

در همین تجاوز اخیر پوتین به اوکراین،

 

حتی سربازان و درجه داران و افسران ارتش پوتین

 

از

 

حربش با غرب خبر نداشتند.

 

خیال می کردند که بیرون امده اند تا سیزده به در کنند.

 

 

 

اگر مرجع تقلید پوتین

 

شیخ شیراز نیست،

 

 پس کیست؟

 

 

 

ادامه دارد.

درنگی در فرمایشی از سپیده ای (۳)

Sepideh Gholian 6.jpg

 

سپیده قلیان

(۱۳۷۳)

دانشجوی حقوق و دامپزشکی

 

منبع:

حریفی در فیسبوک

 

 ما چهار خانواده بزرگ سیاسی داریم:

۱

پهلوی‌گرایان

۲

ملی‌گرایان

۳

اسلام‌گرایان

۴

 چپ‌گرایان.


ما وقتی رستگار می‌شویم که این چهار خانواده فراسوی اختلافاتشان بفهمند باید بر سر چیزی مشترک توافق کنند.
 آن چیز مشترک «ایران» به عنوان جامعهٔ سیاسی، افق و هدف مشترک است.

برای جامعه شناسی

باید

به تجزیه و تحلیل طبقاتی جامعه

خطر کرد.

احزاب و سازمان ها و شخصیت های سیاسی

هم

کم یا بیش

نمایندگان اقشار و طبقات جامعه اند.

فرق هم نمی کند 

که 

خودشان بدانند و یا ندانند.

بخواهند و یا نخواهند.

 

هر آهی

حتی

بیانگر تعلقات طبقاتی 

است،

چه رسد به احزاب و سازمان ها و شخصیت های سیاسی و مذهبی و هنری و استه تیکی و اتیکی و غیره.

به قول لنین

همه چیز را باید از صراحت طبقاتی گذراند.

فرق فرزانه با ساده لوح

همین جا ست.

 

منافع

یکی از مهم ترین مفاهیم ماتریالیسم تاریخی است.

 

منافع

 

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2656

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2659

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2663

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2733

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2740

 

پایان

 

منافع طبقاتی

مهم ترین قبله خلایق است.

 

به همین دلیل باید دست به ریشه برد و به شناخت ترکیب طبقاتی جامعه و آرایش طبقاتی آن نایل آمد.

فقط در آن صورت 

می توان تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی از جامعه عرضه کرد.

 برای تمرین تفکر مفهومی

خانواده های سیاسی کذایی سپیده

را

مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم

تا

اثبات کنیم که وحدت میان آنها نه امکان پذیر است و نه معقول و نه مقبول.

 

ادامه دارد.

شادی و رضایت

https://scontent-ham3-1.xx.fbcdn.net/v/t39.30808-6/277733795_319755843587151_8808652664526487488_n.jpg?_nc_cat=101&ccb=1-5&_nc_sid=730e14&_nc_ohc=qHhv7-1LS14AX9PlXes&_nc_ht=scontent-ham3-1.xx&oh=00_AT8kFdEsG-jqMTKDa6WK9Qlwf64UyIvtF2WsI0f355StIw&oe=6251DEFD

اگر خوشحال و راضی به چیزی که داری باشی، ‏ثروتمندی!

مرجانه 

میم حجری

 

ملاک و معیار فقر و غنا
شادی و رضایت دلخوشکنک دلبخواه (سوبژکتیو) نیست.

شادی و رضایت سوبژکتیو
نه
واقعیت دارد
و
نه
ارزش.

شادی و رضایت
باید 

رئال و راسیونال

(واقعی و عقلی)

 باشد
تا ارزش داشته باشد.

مبلغ شادی و رضایت سوبژکتیو
روحانیت عوامفریب است
که
خودش در ناز و نعمت به سر می برد
و
توده را به قناعت و رضایت الکی و خرکی و دلخوشکنکی (سوبژکتیو)
فرامی خواند.

 

پایان

درنگی در اولیگارشیسم (۲)

Diese Oligarchen mussten in diesem Jahr Milliardenverluste hinnehmen

 

 میم حجری

ما
اولیگارشیسم
را
دهها بار
به
اجنه
مفصلا توضیح داده ایم.

اگر وقت داشتید بخوانید.
خواندن نظرات سگان آواره بی ضرر و ضرور است.

ایران

خورشیدی تابان دارد

که

از

کهکشان توده

طلوع کرده است.
اگر شک داشتید از اجنه بپرسید.

طبقه حاکمه
در
روسیه و اوکراین و لهستان و مجارستان و آذربایجان و غیره
نه
بورژوازی
بلکه مشتی اولیگارش انگل بی همه چیز اند.

بورژوازی
تاریخ دارد.
سیر تکاملی ـ تاریخی دارد.

فلاسفه بورژوازی انقلابی اغازین
غول هایی
از
قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و دیدرو و هلوه تیوس و روسو و لامتری و دآأمبر و و روبسپیر و هولباخ
بوده اند
و
فلاسفه بورژوازی مرتجع واپسین
شوپنهاور و نیچه و غیره.

اولیگارشیسم
اصلا
ریشه ندارد.

اصلا
تاریخ ندارد.
اصلا
سیر تکاملی ـ تاریخی ندارد.

اولیگارشیسم
چیزی شبیه قارچ است
که با تغذیه از جنازه سوسیالیسم
رشد کرده است.


اولیگارشیسم اصلا فیلسوف ندارد.

پوتین و پالان
هم یکی از اولیگارش های بی همه چیز و نماینده سیاسی آنها ست

 پایان

 

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم (بخش ششم)

  Der deutsche Philosoph, Schriftsteller und Politiker Karl Marx in einer Aquatinta-Radierung von Werner Ruhner

 

 

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم

و

کاربست آن در آلمان دموکراتیک

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

شیوه تولید سوسیالیستی در جمهوری دموکراتیک آلمان

بخش اول

انقلاب آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی و سوسیالیستی

قسمت دوم

حل مسئله قدرت در بازسازی دموکراتیک

  

۵۴

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9696

 

 

 

۵۵

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9702

 

 

 

۵۶

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9721

 

 

 

۵۷

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9737

 

 

 

۵۸

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9755

 

 

 

۵۹

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9802

 

 

 

۶۰

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9825

 

 

 

۶۱

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9843

 

 

 

۶۲

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9969

 

 

 

پایان

 

 

 

ادامه دارد.

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم (۶۲)

 

والتر اولبریشت 

 

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم

و

کاربست آن در آلمان دموکراتیک

برگردان

شین میم شین

 

 

فصل دوم

شیوه تولید سوسیالیستی در جمهوری دموکراتیک آلمان

 

بخش اول

انقلاب آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی و سوسیالیستی

 

قسمت دوم

حل مسئله قدرت در بازسازی دموکراتیک

ادامه 

 

 

۸۲

  •     اگرچه ارتش های متجاوز فاشیسم آلمان در اتحاد جماهیر شوروی مرتکب جنایات و خرابکاری های بیشمار شده بودند، مجموعه کردوکار دکترین نظامی سویه تیکی (شوروی) در آلمان مبتنی بر اصول انترناسیونالیسم پرولتری و تحت نفوذ روحیه هومانیسم سوسیالیستی بوده است.

 

۸۳

  •     در این ایام همکاری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ـ تربیتی  سازمان یافته در سطح دولتی، دشمن هم شروع به خرابکاری می کرد.
  •     یعنی به بقایای فاشیستی در تفکر و انسان ها روی می آورد.
  •     به امواج ناسیونالیستی دامن می زد.
  •     آنتی کمونیسم را احیا می کرد.
  •     بازار تمایلات ضد سویه تیکی (شوروی ستیزی) را گرم می کرد تا به تخریب پایه مستحکم دوستی خلل ناپذیر میان خلق المان و خلق شوروی در همه عرصه ها بپردازد.

 

۸۴

  •     موفقیت حاصل در آغاز و بعدها اثبات کرد که پیروزی در تاریخ در گرو پیوند برادرانه با اتحاد شوروی است.

 

۸۵

  •     در حالیکه محافل بورژوایی در تلاش برای بازتشکیل دستگاه دولتی بوروکراتیک کاپیتالیستی ـ انحصاری و حراست از آن در مقابل خلق بودند، حزب طبقه کارگر و دیگر نیروهای دموکراتیکی، طرح انقلابی خود را پیش می بردند:
  •     آنها دموکراسی تحت رهبری طبقه کارگر را به مسئله مرکزی دولت سازی در آلمان تبدیل می کردند.

 

۸۶

  •     برای اولین بار در المان، ارگان های دولتی ئی تشکیل یافتند که ماهیتا منطبق با دیکتاتوری دموکراتیک کارگران و دهقانان با شرکت دیگر اقشار خلق بودند.

 

۸۷

  •     این ارگان های دولتی بیانگر منافع خلق بودند.

 

۸۸

  •     آنها به سازماندهی ابتکارات توده ها در راه بازسازی جامعتی می پرداختند.

 

۸۹

  •     این، روند بغرنج خارق العاده ای بود.

 

۹۰

  •     هر گروه نسبتا کمشماری از فعالین در آغاز، به غلبه بر تضادها و دشواری های غیرقابل تصوری نایل می آمد تا فعالیت اکثریت زحمتکشان را در راه حل این وظایف عاجل سوق دهد.

 

۹۱

  •     با تکیه بر نیروی خود و به کمک قدرت سوسیالیستی شوروی امکان آن فراهم آمد که در مدت کوتاهی مهم ترین وظایف (مسائل) سیاسی انقلاب آنتی فاشیستی ـ دموکراتیکی حل شوند.

 

پایان

ادامه دارد.

هماندیشی با میلاد عزیزی (۸)

 Bild

 

 

میم حجری

 

میلاد عزیزی


" لوتر انجیل را واداشت تا به آلمانی سخن بگوید،
شما نیز همین کار (اثر) را با هومر کردید
 بزرگ‌ترین هدیه‌ای که می‌توان به مردم داد.
 
زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمی‌شوند،
چیز‌های عالی را می‌شناسند و داراییِ شخصی‌شان قلمداد می‌کنند
که با زبان خودشان به شناخت آن‌ها نایل شوند.
 
 مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم."

از نامه‌ی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسه‌ی هومر) - می ۱۸۰۵
 
میر شمس‌الدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.

 اما او یک‌تنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.

 

۱

زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمی‌شوند،
که

با افکار متعالی آشنا شوند و آنها را از آن خود کنند.

(هضم و جذب کنند.)

 

درگیری مارکس و انگلس با هگلیانیست های جوان

هم

دقیقا

بر سر این نظر وارونه هگل بود.

 

هگلیانیست های جوان

خیال می کردند

که

اگر افکار متعالی کذایی را تبلیغ کنند، دوزخ زمین به بهشت برین،

تبدیل می شود.

 

مارکس و انگلس جوان

برای اثبات بطلان ادعای هگلیانیست های جوان،

می گفتند:

با افکار متعالی، فقط می توان افکار خرافی

را

نقد و نفی کرد

و

نه

شرایط مادی

(زیربنای اقتصادی)

را.

برای نفی شرایط مادی، به قوه مادی 

نیاز مبرم است

و

تئوری انقلابی

پس از نفوذ در توده ها

به

قوه مادی بدل می شود.

قوه مادی ئی که قادر به تحول شرایط مادی (زیربنای اقتصادی) است.

(نقل به مضمون) 

 

چکیده سخن مارکس و انگلس 

این بود

که

انقلاب اجتماعی

امر توده ها ست.

امر توده ها تحت رهبری سوبژکت تاریخ.

سوبژکت تاریخی که تحت رهبری حزب انقلابی خویش است.

حزب انقلابی ئی که مسلح به تئوری علمی و انقلابی است.

به عبارت بهتر

انقلاب اجتماعی

امر توده های پیرو سوبژکت تاریخ است.

سوبژکت تاریخی که پیرو حزب انقلابی خویش است.

در

جامعه سرمایه داری

توده گردآمده زیر پرچم پرولتاریا.

پرولتاریای متشکل در حزب مارکسیستی ـ لنینیستی خویش.

 

 

۲

زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمی‌شوند،
که

با افکار متعالی آشنا شوند و آنها را از آن خود کنند.

(هضم و جذب کنند.)

 

منظور هگل از بربریت،

نه

بربریت

به 

مثابه دوران تاریخی،

بلکه فئودالیسم است.

 

هگل

(بسان کانت و فیشته و فویرباخ و دیدرو و هلوه تیوس و هولباخ)

فیلسوف بورژوازی آغازین

بوده است.

 

هگل و فویرباخ

خاتم الفلاسفه بورژوازی آغازین بوده اند.

مارکس و انگلس

هم

اثری تحت همین عنوان به رشته تحریر کشیده اند:

«لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک المان»

 

بربریت کذایی

به

مثابه زیربنای اقتصادی

روبنای ایده ئولوژیکی درخور خود

را

پدید می آورد

و

در

دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی

نقش تعیین کننده از آن زیربنای اقتصادی است.

 

بدون تغییر زیربنای اقتصادی، تغییر روبنای ایده ئولوژیکی هم محال است و هم آب در هاون کوبیدن است و بی ثمر است.

 

تبلیغ افکار متعالی

چیزی جز سیر و سلوک در روبنای ایده ئولوژیکی نیست.

 

هگل و فویرباخ

از

دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی

خبر نداشته اند.

 


دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی

یکی از مهم ترین دیالک تیک های ماتریالیسم تاریخی است

که

توسط کلاسیک های مارکسیسم تدوین شده است.

 

ماتریالیسم تاریخی

بسط و تعمیم ماتریالیسم دیالک تیکی بر جامعه بشری

است. 

 

ماتریالیسم دیالک تیکی 

شامل حال کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) می شود.

 

ماتریالیسم تاریخی

فقط

شامل حال جامعه بشری می شود.

 

ادامه دارد.

درنگی در فرمایشی از سپیده ای (۲)


Sepideh Gholian 6.jpg

 

سپیده قلیان

(۱۳۷۳)

دانشجوی حقوق و دامپزشکی

 

منبع:

حریفی در فیسبوک

 

 ما چهار خانواده بزرگ سیاسی داریم:

۱

پهلوی‌گرایان

۲

ملی‌گرایان

۳

اسلام‌گرایان

۴

 چپ‌گرایان.


ما وقتی رستگار می‌شویم که این چهار خانواده فراسوی اختلافاتشان بفهمند باید بر سر چیزی مشترک توافق کنند.
 آن چیز مشترک «ایران» به عنوان جامعهٔ سیاسی، افق و هدف مشترک است.

 

۱

ملی‌ گرایان

منظور سپیده از خانواده ملی گرایان

جبهه ملی و دار و دسته های دیگر

است؟

 

ما چند بار در صفحات فیسبوکی اینها خطر به ابراز نظر کردیم و مؤدبانه بلاک شدیم.

۲
اسلام‌ گرایان

 

منظور سپیده از خاواده سیاسی اسلام گرایان چیست؟

طبقه حاکمه و یا امثال مجاهدین اسلام و مجاهدین جولیانی و مولیانی؟

 

مجاهدین جولیانی

مگر جریانی سیاسی است؟

به نظر ما 

سواد بخور و نمیر مجاهدین اسلام، بیشتر از مجاهدین جولیانی است.

این بدان معنی است که مجاهدین جولیانی بیسواد مطلق اند.

 

۳

 چپ‌گرایان.

 

منظور سپیده از خانواده چپگرایان چیست؟

احزاب و سازمان های کذایی چپ

که

چشم دیدن همدیگر را ندارند.

به همین دلیل به صدها دار و دسته منشعب شده اند.

البته

در

بیسوادی

ردخور ندارند.

یعنی

عوام واره های عوام فریب حرفه ای اند.

کسب و کارشان شیره مالیدن بر سر خلایق است.

۴

ما وقتی رستگار می‌شویم 

که 

این چهار خانواده 

فراسوی اختلافاتشان 

بفهمند 

باید بر سر چیزی مشترک توافق کنند.
 آن چیز مشترک «ایران» به عنوان جامعهٔ سیاسی، افق و هدف مشترک است.

 

منظور سپیده از اختلافات خانواده های سیاسی چهارگانه چیست؟

پیش شرط کشف اختلاف نظر

داشتن پیشاپیش نظر

است.

خانواده های سیاسی چهارگانه هپیلی هپو

که

نظر ندارند

تا

اختلاف نظر داشته باشند.

 

اصلا

نمی دانند که نظر چیست؟

همه از دم شبیه سپیده اند.

سپیده بی کم ترین تردید

نمی داند که جامعه چیست.

به همین دلیل از جامعه سیاسی دم می زند.

 

ادامه دارد.