درنگی در خرافه ای از فروید (۳)

Ist möglicherweise ein Bild von Blume und Natur

میم حجری

فروید
می‌توانیم هر قدر دوست داریم بر این نکته تاکید کنیم که عقل بشر ضعیف‌تر از غرایز اوست، و حق نیز با ماست.
ولی این ضعف ویژگی عجیبی دارد.
صدای عقل ملایم است ولی تا گوش شنوایی نیابد آرام نمی‌گیرد و در نهایت، بعد از تکرار بی‌پایان موفق می‌شود.
این یکی از نکات معدودی است که ما را به آینده انسان امیدوار می‌کند.

 

فروید که نمی داند، عقل چیست،

دلیل قوی تر بودن غریزه از عقل

را

نه

در

عینیت و قدمت و قوت و ضرورت صرفنظرناپذیر غریزه،

بلکه در چیز بندتنبانی دیگری می داند.

 به

نظر فروید

غریزه

اگرچه قویتر و قدر قدرت تر از عقل

است،

ولی

در 

مقایسه با عقل

ناپیگیر

است.

 

اکنون

معلوم می شود

که

فروید

غرایز و نقش صرفنظرناپذیر و حیاتی ـ مماتی آنها

را

هم

نمی داند.

 

اگر قوای غریزی موجودات زنده

لحظه ای از کار افتند،

موجود زنده

در

طرفة العینی

می میرد.

 

همین تنفس حیاتی ـ مماتی

که

۲۴ ساعته

یعنی

حتی در عالم خواب

به طرز پیگیر و لاینقطعی صورت می گیرد،

تحت رهبری قوای غریزی 

است.

موجودات زنده

از

حشره تا انسان

حتی

لحظه ای نمی توانند از قوای غریزی صرفنظر کنند.

 

غریزه

بهترین یار و مددکار هر موجود زنده است.

 

عقل

نمی تواند

جای غریزه

را

پر کند.

 

کسانی که تحت شکنجه های بهیمی قرار می گیرند،

متوجه می شوند

که

غریزه 

برای تحمل پذیرسازی زجر و ازار بی حد و حصر

مواد مخدر

همتراز با افیون و هروئین

سنتز می کند

(تولید داروهای روانی)

و

آرام می بخشد.

 

اگر غریزه حفظ نفس

نباشد

موجود زنده

به

محض مواجهه با دشواری های زندگی

دست به خودکشی می زند.

 

فروید

احتمالا

غریزه 

را

در

غریزه جنسی

خلاصه می کند.

جهان «بینی» فروید

هم

بند تنبانی

(آلت تناسلیستی)

است.

فروید

همه چیز هستی 

را

با

توسل به حوایج جنسی آدمیان

درک می کند و به خیال خود توضیح می دهد.

اگر کسی با سکنه جمکران هماندیشی کند،

به

همین نتیجه فروید می رسد:

لکوموتیو تاریخ

حوایج جنسی اند.

 

خلایق بی خبر از جهان بینی پرولتاریا (مارکسیسم ـ لنینیسم)

هنوز

آدم

به معنی حقیقی کلمه

نیستند.

 

چنین کسانی

واقعا

هم

نیازی جز حوایجغریزی

بالاعم

و

لهو و لعب، سکس شفاهی و کتبی

بالاخص

ندارند.

سعدی 

هم

می دانست:

خور و خواب و خشم و شهوت

خور و خواب و خشم و شهوت

 شغب (فساد) است و جهل و ظلمت

حیوان 

خبر ندارد ز جهان آدمیت

 

مشتریان پر و پا قرص فروید و شرکاء

هم

عمدتا

زنان اشراف فئودال اطریش بوده اند

که

حوایج شان در خور و خواب و جنگ و جنایت و سیر و سفر و شهوت

خلاصه می شود.

 

ادامه دارد.

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۵)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

 

۱

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    سیاوش در این بند شعر، دیالک تیک دست و دل را از سوئی و دیالک تیک گرفتن و پیش راندن را از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد تا اندیشه معینی را به بهترین وجهی به تبیین بنشیند.

·    دیالک تیک دست و دل و دیالک تیک گرفتن و پیش راندن اما حاوی چه محتوائی اند؟

 

۲

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    دیالک تیک دست و دل اولا بسط و تعمیم دیالک تیک پراتیک و تئوری است:

·    دست مظهر کرد و کار است و دل (ضمیر) مظهر تفکر و شعور و شناخت.

 

·    هوشنگ ابتهاج همرزم سیاوش همین دیالک تیک پراتیک و تئوری را در انتقاد از عجبای عنگلاب اسلامی به شکل دیالک تیک دست و زبان بسط و تعمیم داده است:

 

یا رب

چقدر فاصله دست و زبان است!

 

·    در این بند از شعر سیاوش، هیولای توده تجلی گاه دیالک تیک عمل و اندیشه است:

·    توده هم در تلاش است و هم در هماندیشی.

·    به همین دلیل دست های هزارگانه اش لرزان اند و دل های هزارگانه اش پرجوش.

 

۳

·    دیالک تیک دست و دل اما از سوی دیگر بسط و تعمیم دیالک تیک عمل و عاطفه است.

·    چون دل در ادبیات کشور آرش و سیاوش به مثابه مخزن عشق و احساس و عاطفه نیز است.

·    لرزش دستان توده با جوش و خروش دل آن توأم است.

 

·    اما چرا و به چه دلیل؟

 

۴

·    دست و دل معمولا زمانی دستخوش لرزش و جوش و خروش است که مغز بر امر به مراتب مهمتری تمرکز دارد و فرصت ارسال فرمان لازمه به دست و دل را ندارد.

·    سیستم عصبی آدمی در این جور شرایط دشوار، چنان و چندان متشنج است که اعضای اندام قادر به انجام هیچ کاری نیستند.

 

·    سیاوش بدین طریق، از کلافه وارگی و تشنج عصبی توده پرده برمی دارد.

 

 

۵

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    دیالک تیک گرفتن و پیش راندن کسی بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است که یکی از عام ترین دیالک تیک های عینی هستی از ذره تا کهکشان است.

 

·    دیالک تیک جذب و دفع نیز فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است.

·    هستی هر موجود زنده و حتی هر ذره اتمی وابسته به همین دیالک تیک ستد و داد است.

·    تشنج عصبی توده خود را در همین دیالک تیک ستد و داد، در همین دیالک تیک گرفتن آرش  و پیش راندنش به بهترین وجهی نمودار می سازد:

·    هیولای توده قهرمان خود را  گهی می گیرد، به سینه می فشارد، یعنی مانع رفتنش می شود و گه پیش می راند.

 

·    دو دلی و تردید و تشنج عصبی و کلافه وارگی آدمی را بهتر از این نمی توان تبیین داشت.

·    وقتی از عظمت بینشی و اسلوبی سیاوش سخن می رود، به همین دلایل است.

·    آنچه که چه بسا سهل و ساده می نماید، فوق العاده پیچیده، غنی و بغرنج است

 

۶

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    این طرز رفتار تناقض مند توده اما دلیل دیگری هم دارد که با دلیل اول (تشنج عصبی) در پیوند دیالک تیکی قرار دارد:

·    سیاوش بدین طریق، از پیوند عاطفی عظیم میان قهرمان و توده پرده برمی دارد:

·    برای توده «بی همه چیز»، فدا کردن جگرگوشه یگانه ی خویش کار سهل و آسانی نیست.

·    به همین دلیل است که می گیرد، به سینه می فشارد و مانع رفتنش می شود.

 

·    توده اما شکست خورده است و دشمن اولتیماتوم داده است:

·    از این رو، توده به فداکردن گوهر یگانه خویش برای ایفای نقش «کمانداری کمانگیر» مجبور گشته است و برای حفظ و حراست از همبود باید قهرمان عزیز خود را پیش براند.

 

·    اکنون فقط باید نقش تعیین کننده در این دو دیالک تیک تبیین یافته در این بند شعر، تعیین شود.

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۱۴۷)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه 

 

 

۴

بازسازی حزب

 

 

مارکس

ثانیا

فوری

دست به کار شد

تا

نیروهای انقلابی پراکنده پس از پیروزی ضد انقلاب (ارتجاع)

را

مجددا

وحدت بخشد

و

مهمترین گام در این زمینه

بازسازماندهی اتحادیه کمونیست ها بود.

 

کمتیه مرکز حزب

عملا

از کار افتاده بود.

 

اکثر سازمان های محلی حزب

 منحل شده بودند.

 

بسیاری از اعضای حزب

یا

دستگیر شده بودند

و

یا

در مبارزات مسلحانه جان باخته بودند.

 

پیوندها از هم گسیسخته بود.

 

 

مارکس

نخست

به

تشکیل کمیته مرکزی حزب

اقدام کرد

تا

به

حزب

مجددا

مرکزیت سیاسی و سازمانی

و

رهبری

اعطا کند.

 

از اعضای کمیته مرکزی سابق حزب،

هاینریش باوئر

فریدریش انگلس

و

چند ماه بعد

کارل شاپر

در

پایتخت انگلستان بودند.

 

ژوزف مول

در

نبرد مسلحانه بر ضد ارتجاع

به

خاک افتاده بود.

 

اعضای جدید از تورینگن

عبارت بودند

از

یوهان گئورگ اکاریوس

خیاط،

کارل فندر

 نقاش مینیاتور

کنراد شرام

نویسنده

و

اوگوست ویلیچ

فرمانده انگلس در ارتش انقلابی بادی ـ فلتسی.

 

تحت سلطه ضد انقلاب (ارتجاع)

حزب

می بایستی

مجددا

بسان سال های قبل از سال ۱۸۴۸

به

فعالیت زیر زمینی و مخفی

روی آورد.

 

رابطه با کمونیست هایی که در آلمان زندگی می کردند،

به طرز مخفیانه و دشوار

مجددا

برقرار شد.

 

روابط مکاتباتی مطمئن پدید آورده شد.

 

پس از مدتی

پیک هایی

به

اقصا نقاط قاره اروپا

فرستاده شدند

تا

در

تشکیل سازمان های محلی حزب

کمک کنند

و

مصوبات کمیته مرکزی

را

به

گوش شان برسانند.

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان (حزب سی دی او)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

 

۱

  •     اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان به حزب دموکراتیکی اطلاق می شود که در ۲۶ ماه ژوئن سال ۱۹۴۵ در جمهوری آلمان دموکراتیک تأسیس یافته است که در آن شهروندان  مسیحی سازمان یافته اند.

 

۲

  •     اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان تحت رهبری طبقه کارگر و حزبش تمام نیروی خود را در بلوک دموکراتیکی احزاب و سازمان های توده ای و در جبهه ملی جمهوری آلمان دموکراتیک  برای تقویت و تحکیم جمهوری آلمان دموکراتیک به کار می بندد.

 

  •     مراجعه کنید به بلوک دموکراتیکی احزاب و سازمان های توده ای، جبهه ملی جمهوری آلمان دموکراتیک 

 

۳

  •     تعیین کننده مؤثریت اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان، نتایج نهایی جامعتی مبتنی بر اصول اخلاقی صلح خواهی و همنوع دوستی، درس عبرت گیری از گذشته  و سنن ترقی طلبانه هومانیسم مسیحی  و قانونمندی های عینی توسعه جامعتی اند.

 

۴

  •     حدود ۳۰ هزار تن از اعضای اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان در کمیته های جبهه ملی و گروه های کاری آن و بیش از ۱۵ هزار تن از اعضای آن به مثابه کاندیدهای آن در نمایندگی های خلق فعالند.

 

۵

  •     فراکسیون اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان در پارلمان جمهوری آلمان دموکراتیک از ۵۲ نفر تشکیل می یابد.

 

۶

  •     اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان در ریاست پارلمان جمهوری آلمان دموکراتیک، در شورای دولتی آن، در شورای وزرای آن، در ریاست شورای وزرای آن و در شوراهای محلی آن نماینده دارد.

 

۷

  •     اعضای بیشماری از اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان به ریاست های سازمان های جامعتی انتخاب شده اند.

 

۸

  •     تشکیلات و کردوکار اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان مبتنی بر سانترالیسم دموکراتیک است.

 

  •     مراجعه کنید به سانترالیسم دموکراتیک

 

۹

  •     اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان به گروه های محلی، منطقه ای و ولایتی تقسیم بندی می شود.

 

۱۰

  •     عالی ترین ارگان اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان را گردهمایی عمومی آن تشکیل می دهد که انتخاب کننده رهبر اصلی آن است.

 

۱۱

  •     رهبر اصلی اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان به انتخاب رؤسا و شورای دبیران ان می پردازد.

 

۱۲

  •     ارگان مرکزی اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان، «عصر جدید» است.

 

۱۳

  •     اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان علاوه بر ارگان مرکزی، ۵ روزنامه منطقه ای دارد.

 

۱۴

  •     اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان برای اعضای خود مجله ماهانه ای تحت عنوان «اطلاعیه اتحادیه» را منتشر می کند.

 

۱۵

  •     مدال افتخاری اتحادیه مسیحی ـ دموکراتیکی آلمان، مدال اوتو نوشکه  است.

 

پایان

از طاها تا ماها

توده‌ای‌ها و فرقه‌ای‌ها؛ از تضاد تا ادغام

 

آره.

 

خود طاها

هم بسان حرفا

به

تحقیر دلقک

می پردازد.

 

معروفترین دلقک جهان

چارلی چاپلین

 بوده است.

 

بر خلاف تصورات طاها

زلنسکی عروسک کوکی امپریالیسم است.

 

شاید خودش نداند.

 

توده ای ها

اما

می دانند.

 

طاها

به غلط

میان استالینیست ها و توده ای ها 

علامت تساوی می گذارد.

 

توده ای ها

کاشفین هشیار اولیگارشیسم در روسیه 

و

 طوایل پسا سوسیالیستی دیگر 

بوده اند

و

 از 

همان اغاز حمله پوتین به پالان

به

افشای ماهیت انگلی پوتینیسم پرداخته اند.

 

البته

امر به زلنسکی چنان مشتبه شده

که رئیس جمهوری المان را به کیف راه نداد.

 

در حالیکه آلمان

بزرگترین کمک مالی و تسلیحاتی و هومانیستی 

را

 در 

اختیارش

 قرار داده است.

 

آلمانی ها

برای پذیرایی از پناهندگان اوکراینی

به

فراگیری زبان پناهندگان

روی اورده اند.

 

ارجمندی زلنسکی

اما

در تشکیل جبهه ملی در کشور خود و سازماندهی مقاومت ملی در 

مقابل اولیگارشیسم کثافت روس

 است.

 

البته خود اوکراین

مثل لهستان و مجارستان و آذربایجان طاها

طویله ای اولیگارشیستی است.

 

امپریالیسم 

مترقی تر و راسیونال تر از اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم است.

 

پایان

درنگی در خرافه ای از فروید (۲)

Ist möglicherweise ein Bild von Blume und Natur

میم حجری

فروید
می‌توانیم هر قدر دوست داریم بر این نکته تاکید کنیم که عقل بشر ضعیف‌تر از غرایز اوست، و حق نیز با ماست.
ولی این ضعف ویژگی عجیبی دارد.
صدای عقل ملایم است ولی تا گوش شنوایی نیابد آرام نمی‌گیرد و در نهایت، بعد از تکرار بی‌پایان موفق می‌شود.
این یکی از نکات معدودی است که ما را به آینده انسان امیدوار می‌کند.


 پایان

 

۱

 

فروید
می‌توانیم هر قدر دوست داریم بر این نکته تاکید کنیم که عقل بشر ضعیف‌تر از غرایز اوست، و حق نیز با ماست.

 

غریزه

قوه ای طبیعی و مادر زادی است.

 

اگر تیز بنگریم،

غریزه

در 

روند تجربه و تلاش و تقلا

به

عقل

استحاله می یابد.

 

مثال:

کودک

غریزتا

کنجگاو است و به هر سوراخ و سنبه سر می کشد و به هر چیز دور و برش دست می زند، لیس می زند، می خورد.

در روند همین سر کشیدن ها و دست زدن ها و لیس زدن ها و خوردن ها،

واقعیت عینی

در

آیینه ذهنش

منعکس می شود.

 

یعنی

گذار از محسوس به معقول

صورت می گیرد.

یعنی

گذار از حسی به عقلی

صورت می گیرد.

یعنی

دیالک تیک حسی و عقلی

قوام می یابد.

 

مثلا

کودک به آتش دست می زند و دستش می سوزد و می گرید.

در روند تکرار این تجربه،

کودک به خصلت سوزاننده آتش پی می برد.

یعنی

شناخت حسی به شناخت عقلی می بالد.

ضمنا

شناخت عقلی

متقابلا

به

خدمت شناخت حسی

کمر برمی بندد.

وقتی از دیالک تیک حسی و عقلی سخن می رود،

منظور همین همبایی و همستیزی (وحدت و تضاد) میان حسی و عقلی

است.

دلیل قوی تر بودن غریزه از عقل

تعیین کننده بودن غریزه در دیالک تیک غریزه و عقل است.

غریزه

چیزی طبیعی و قدیمی و خودپو و خودسر است.

غریزه

تابع میل و هوس و اراده موجود زنده نیست.

یعنی

تابع عقل نیست.

قضیه بر عکس است:

عقل 

چه بسا

به ساز غریزه می رقصد.

عقل از غریزه غول آسا می ترسد.

اگر عقل در مقابل غول غریزه مقاومت کند،

غریزه می تواند پوزه بند قطوری بر پوزه عقل ببندد و از معرکه تصمیمگیری بیرون براند

و

خودش

یکتنه

یکه تاز میدان شود.

فرد

در این صورت جنون می گیرد.

 

می توان گفت که در مجانین دیالک تیک غریزه و عقل مختل شده است.

مسئله اما این است که غریزه هم به مشاوره و تدبیر عقل نیازمند است.

مثلا

غریزه جنسی عاشق 

برای وصل با معشوق

به

تدبیر عقل نیاز دارد و گرنه وصل محال می گردد.

یعنی

از دیالک تیک غریزه و عقل

گزیر و گریزی نیست.

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۵۳۳)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش سیزدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

  

۱

کرم کن، نه پرخاش و کین آوری

که عالم به زیرنگین آوری

 

معنی تحت اللفظی:

مهربانی و جوانمردی کن و نه تندخویی و کین جویی

اگر قصد تسخیر جهان را داری.

 

سؤال

 

سعدی

 در این بیت شعر،

برای تسخیر جهان، دیالک تیک تدبیر و (۱) را به شکل دیالک تیک کرم و کین بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن تدبیر (کرم) می داند.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، برای تسخیر جهان، دیالک تیک تدبیر و شمشیر را به شکل دیالک تیک کرم و کین بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن تدبیر (کرم) می داند.

 

مفهوم «کرم»، البته به طرزی انتزاعی ادا می شود و معلوم نیست شامل حال چه کسی باید باشد.

 

بی تردید شامل حال زمامداران مغلوب نخواهد بود که بر طبق رهنمود سعدی باید به دست زندانیان خونخوار سابق سپرده شوند که با آنها همان کنند که مأمورین سیا و مجاهدین افغانی با سربازان ارتش سرخ کرده اند.

 

۲

چو کاری برآید به لطف و خوشی

چه حاجت به تندی و گردنکشی

 

معنی تحت اللفظی:

اگر انجام کاری به طرز مسالمت آمیز امکان پذیر گردد،

دلیلی برای اعمال قهر وجود ندارد.

 

سؤال

 

سعدی

در این بیت شعر،

برای تسخیر جهان، دیالک تیک تدبیر و (۲) را به شکل دیالک تیک لطف و تندی و دیالک تیک خوشی و گردنکشی بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، برای تسخیر جهان، دیالک تیک تدبیر و شمشیر را به شکل دیالک تیک لطف و تندی و دیالک تیک خوشی و گردنکشی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن تدبیر (لطف و خوشی) می داند.

اما به شرطها و شروطها!

اگر کاری به لطف و خوشی برنیامد، آنگاه تندی و گردنکشی در دستور روز قرار می گیرد.

 

سعدی

 تئوریسین آبدیده اشغال خاک دیگران

 است.

او طرفدار توسعه وسعت اراضی و قدرت طبقه حاکمه خودی است.

از این رو نحوه رفتار با اقوام مغلوب را چنان فرمولبندی می کند که بهانه برای شورش و قیام و نبرد رهائی بخش ملی به آنها داده نشود.

 

ادامه دارد.

درنگی در دیالک تیک جذب و دفع

 Keine Fotobeschreibung verfügbar.

 

میم حجری

 

وین شکم بی هنر پیچ پیچ

صبر ندارد که بسازد به هیچ

سعدی

 

شکم شناس نئی سعدیا خطا اینجا ست.

 

اولا

شکم

بی هنر نیست.

 

هیچ عضوی از اعضای اندام موجود زنده

بی هنر و هیچکاره نیست.

 

ثانیا

شکم کذایی کارگااه بیوشیمیایی غول آسایی است

که

از

مواد غذایی

چه ها که نمی سازد.

 

ثالثا

مهم ترین و حیاتی ـ مماتی ترین دیالک تیک در اندام هر موجود زنده

دیالک تیک جذب و دفع

است.

 

اگر این دیالک مختل شود،

موجود زنده

سلب حیات می شود.

 

مارکس

علیه الرحمه

کار

را

جذب و دفع بشر با طبیعت

می داند.

 

مثال:

سنگ اهن

چیزی طبیعی است.

آهنگر

از سنگ آهن

آهن

می گیرد

(جذب)

و

از آهن گاو آهن می سازد

 

و

سنگ و خاک سنگ آهن را به طبیعت پس می دهد.

(دفع)

 

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۱۴۶)

   

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه 

۳

کمک به مهاجران

 

مارکس

در وهله اول

به

یاری دیگر مهاجران المانی

به

تشکیل کمیته حمایت و همبستگی

مبادرت ورزید

تا

به

 تعدیل ذلت مهاجران

مدد رساند.

 

مارکس و بعدها انگلس

به ریاست این کمیته انتخاب شدند.

 

اعضای کمیته هم خودشان تحت فشار عظیمی قرار داشتند.

 

علیرغم آن

تصمیم گرفتند که خودشان از صندوق همبستگی کمترین کمکی دریافت نکنند.

 

مارکس و انگلس

بسان همرزمانش

از آنجمله کارگران کمونیست هاینریش باوئر و کارل فندر

ماه ها در تلاش پیدا کردن منابع کمک به مهاجران بودند

و

از

هواداران

پول جمع اوری می کردند و سرپناه و محل کاری برای مهاجران پیدا می کردند و به نومیدان امید می دادند.

 

انگلس

منشی کمیته بود

و

قبل از همه

مسئولیت مکاتبه و جمع آوری پول برای کمیته را به عهده داشت.

 

در اعلامیه همبستگی کمیته آمده بود:

«امید ما این است،

که

کسانی که در راه آزادی و آبروی خلق المان به مبارزه مسلحانه برخاسته اند،

 مجبور نشوند که نان بخور و نمیر خود را در کنج خیابان های لندن گدایی کنند.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۷، ص ۵۵۳)

 

اعلامیه مؤثر افتاد و از شهرهای مختلف انگلستان و فرانسه و آلمان و امریکا حمایت های مالی به صندوق کمیته همبستگی سرازیر شد.

 

چه بسا

۵۰ تا ۶۰ کارگر بیکار

با این حمایت مالی تا پیدا کردن کار مورد حمایت قرار گرفتند.

 

کمیته همبستگی

مدتی

با اجاره خانه ای با آشپزخانه مشترک و محل تولید دستی کوچک

به

جلوگیری از بی سرپناهی و گرسنگی مهاجران

می پرداخت.

 

 

مارکس و انگلس

بنا بر تجارب شخصی خود می دانستند

که

 این حمایت  و همسبستگی

چه تأثیر مادی و روحی بر مهاجران خسته از پیکار در راه انقلاب می گذارد و چه شهامت و نیرویی به آنها اعطا می کند.

 

 همبستگی از همرزمان و همراهان

برای

مارکس و انگلس

امری طبیعی بود

و

 بیانگر اخلاق کمونیستی بود.

 

ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ش) شووینیسم (۲) (بخش اخر)

Chauvinismus Synonyme Kreuzworträtsel bedeuten Erklärung und Verwendung   

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

۶

  •     شووینیسم در حال حاضر خود را به عنوان مثال در زمینه های زیر نمودار می سازد:

 

الف

  •     در جنگ نژادی در ایالات متحده امریکا بر ضد جمعیت افریقایی ـ امریکایی

 

ب

  •     در رویارویی ها و اعمال نژادی در جمهوری افریقای جنوبی

 

  •     مراجعه کنید به سیاست آپارتاید

 

پ

  •     در فعالیت نیروهای نئونازیستی در المان فدرال

 

ت

  •     در تمایلات ناسیونالیستی که توسط رژیم های صهیونیستی تاکنونی در اسرائیل تقویت می شوند.

 

ث

  •     در سیاست گروه گرد آمده دور مائوتسه تونگ

 

  •     مراجعه کنید به مائوئیسم

 

 

مائوئیسم

 

۱

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9270

 

 

... 

 

۷

·    یکی از فرم های نمودین خاص شووینیسم، شووینیسم قدرت بزرگ (ابرقدرتی) است که به تقویت و تشدید خطوط خصلتی شووینیستی منجر می شود.

 

۸

·    شووینیسم تبیین بربرمنشانه اش را در فاشیسم آلمان یافت که مدعی بود که آلمانی ها «عالی ترین» نژاد (نژاد ابربشری) اند که رسالت شان سلطه بر کلیه خلق های جهان و برده سازی و ریشه کنی کلیه خلق های جهان است.

 

۹

·    احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی در مقابل شووینیسم و دیگر فرم های ناسیونالیسم بورژوایی، انترناسیونالیسم پرولتری را قرار می دهند.

 

۱۰

·    انقلاب سوسیالیستی به امحای ریشه های اجتماعی شووینیسم منجر می شود.

 

۱۱

·    در جریان انقلاب سوسیالیستی میان خلق ها، روابط مبتنی بر همکاری برابرانه، دوستانه و خواهرانه ـ برادرانه تشکیل می یابند و توسعه می یابند.

·    به همان سان که در اتحاد جماهیر شوروی به نحو ستایش انگیزی تشکیل یافته اند و توسعه یافته اند.

 

۱۲

·    احزاب کمونیستی و کارگری بر اساس مارکسیسم ـ لنینیسم، به مبارزه مصممانه و آشتی ناپذیری بر ضد کلیه پدیده های شووینیستی برمی خیزند و زحمتکشان را با روحیه انترناسیونالیسم پرولتری و میهن پرستی سوسیالیستی تربیت می کنند.

 

·    مراجعه کندی به انترناسیونالیسم پرولتری، میهن پرستی

 

 

 

 

انترناسیونالیسم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9150

 

 

میهن پرستی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3341

 

پایان

 

پایان

از اسم تا ایسم

میم حجری

 

 سورج
طبقه ستمکشى که براى آموختن طرز استعمال اسلحه و بدست آوردن آن نکوشد فقط شايسته آن است که با وى همانند برده رفتار کنند.
" لنین "
بدون شک که جوهر مارکسیسم-لنینیسم مبارزه مسلحانه است ،
هر کی مبارزه مسلحانه را قبول ندارد ، مارکسیست - لنینیست نیست !
فراموش نکنید ما در جامعه طبقاتی زندگی میکنیم .


این مطلب سورج
خرافه ای بیش نیست
 و
 فاقد ارزش علمی است.

 اولا
جوهر مارکسیسم ـ لنینیسم
جنگ مسلحانه نیست.

مارکسیسم ـ لنینیسم اصلا چیست؟

 ثانیا
هر حرف مارکس و انگلس و لنین که درست نیست.

آنها که پیغمبر نبوده اند تا حرف شان وحی منزل باشد.
آنها فرقی با ما نداشته اند.

خیلی از حرف های انها نادرست اند.

مارکسیسم ـ لنینیسم
مثل ریاضیات و فیزیک و شیمی
علم است
و
ربطی به مارکس و انگلس و لنین ندارد.

 ما دیری است که زندگی مارکس و انگلس را ترجمه و منتشر میکنیم.
حتی احدی نگاهی به آنها نمی اندازد
تا با مارکس و انگلس و مارکسیسم آشنا شود.

همه در بدر به دبنال آیه و روایت و حدیث می گردند
اگر احیانا دنبال عکس نگردند.

 

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۰۶) (قسمت دوم)

Bild

 

میم حجری

۳۲۰۴
نام باقی طلبی، گرد کم آزاری گرد
سنایی

معنی تحت اللفظی:
اگر دنبال نام باقی از خویشتنی،
از مردم آزاری پرهیز کن.

زیبایی فرمال این مصراع شعر سنایی
در استفاده تردستانه از گرد (به معنی دور) و گرد (به معنی گشتن، بگرد) است.

دیالک تیک نام و ننگ
از دیالک تیک های بسیار مهم در فلسفه فردوسی است.
ولی
منظور فیلسوف بزرگ طوس را کمتر کسی فهمیده است.
منظور از نام و ننگ چیست؟

 

۳۲۰۵
کسرایی توده ای بود و توده ای های تو ـ دهی در مسکو به آزارش برخاستند
حریف

آره.
قدر زر
زرگر
بداند
قدر گوهر
گوهری

خر چه می داند بهای شعر شیرین دری


۳۲۰۶
اثری از پروانه اعتمادی

هنر و نجات از وحشت زیست
هنر تنها نجات دهنده ما از وحشت حیات است
حریف


تنها ره رهایی از دهشت جامعه طبقاتی و نه اگزیستانس
انقلاب است
انقلاب است
انقلاب

 

۳۲۰۷
کلاغ و کبریت

 

۳۲۰۸
نور و پنجره و زن و خواب

 

۳۲۰۹
یک دلار = ۷۸ روبل چه ربطی به آچمز شدن امپریالیسم دارد.

امروز خود کرملین از تلفات وحشت انگیزش گزارش داد.

صحبت از ۱۹ هزار نفر کشته و انبوهی از تانک و توپ و هلی کوپتر و هواپیمای نابود و سرنگون شده است.

 

۳۲۱۰
رمضان است و همه خوردنیان هست حرام
من غم ات را چی کنم

گر نخورم می میرم؟
 

۳۲۱۱
قلب و عشق
این سخنان فاقد اعتبار علمی اند

 

۳۲۱۲
در این شهر مردها و زن ها به سرعت در عمل عشق پیش میروند، ولی اصل مطلب در این است که آنها وقت تفکر ندارند، یکدیگر را بدون اینکه درک کنند دوست میدارند.
کامو


عشق نیازی به تفکر ندارد.

عشق چیزی غیر ارادی و ضد عقلی است

۳۲۱۳
حریف


اگر گروه های مافیایی با هم بجنگند، من طرف هیچیک را نمی گیرم،

چون سودی از آن نمی برم.



کار خوبی می کنی


ولی بیطرفی تو
 برای فاطی تنبان نمیشه



در روز اول حمله پوتین به پالان 
۱۰۰ هزار نفر آواره شده اند


که


اکنون


تعدادشان از مرز ۴ میلیون نفر
گذشته است.
 

۳۲۱۴
حریف


اگر بخواهیم از روی ضدیت با یک سو، در سوی دیگر غش کنیم، آن می شود که باید امروز مثل برخی ها ج.ا را بعنوان ستون «محور مقاومت علیه آمریکا» ستود!



ج.ا. واقعا هم ضد امپریالیستی است.



مسئله این است 
که 
ج. ا.
 از موضعی ارتجاعی تر 
ضد امپریالیستی
 است.



با جریان ازموضع ارتجاعی تر


هم 


می توان مخالفت کرد 


و


هم


باید مخالفت کرد.


اولیگارشیسم 
هم
 جریانی ضد خلقی و ضد امپریالیستی و ضد عقلی است.


پوتین و پالان


مرتجع تر از مرکل و ماکرون اند.
 

۳۲۱۵
هدایت و منم منم
آره.

تو خیلی محشری.

مثل عادولفی
تمایلات این و ان که تعیین کننده نیست.

تعیین کننده چیست؟

۳۲۱۶
انقلاب و کف خیابان

لطف کنید بفرمایید که منظورتان از انقلاب چیست؟

۳۲۱۷
در جامعه ای که سود جویی ، ثروت اندوزی فردی و رقابت ، مبانی فعالیتهای اقتصادی را تشکیل می دهد طبیعی است که از منابع طبیعی غیر قابل جایگزینی بشکل بی رویه بهره برداری می شود و محیط زیست تابع مطامع سرمایه داران و ثروت اندوزان می شود .
نابودی محیط زیست ضایعه ایست که سرمایه داری به ارمغان آورده است . سوسیالیسم به آینده بشریت و سعادت نسلهای آینده نظر دارد . با اجتماعی شدن تولید و مبادله ، امکان سازماندهی تولید با کمترین ضایعات زیست محیطی بوجود می آید .
تولید به شیوه ای که کمترین آسیب را به محیط زیست برساند ، یکی از جنبه های تولید سوسیالیستی است و کوشش برای حفظ محیط زیست و تغییر شیوه های تولید سازگاری آن با محیط زیست از اهداف تکامل اقتصادی و اجتماعی در جمهوری فدراتیو شورایی جدایی ناپذیر است .
" از برنامه جمهوری فدراتیو شورایی ایران "
فداییان کمونیست

 

۳۲۱۸
در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما یاد نکردی..
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
حزین لاهیجی

 

۳۲۱۹
دولت چیست؟
 دولت دیکتاتوری طبقاتی است!

دولت زور سازمان یافته و مسلح طبقه حاکم برای سرکوب طبقه محکوم است!

دولت زمانی برای همه میشود که زوال یافته باشد، یعنی دولت مُرده، دولت برای همه است!


حریف



دولت مرده
 که نمی تواند دولت باشد.



این قول ها و نقل قول ها 
باید تحلیل دیالک تیکی شوند.



ما 
باید مارکسیسم را بیاموزیم.



مارکسیسم 
علم است و ربطی به مارکس و انگلس و لنین و آن و این ندارد.



کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم 
که 
پیغمبر 
و 
حرف های کلاسیک ها 
که 
وحی منزل نیستند.



دولت


مثل مذهب، قضاوت، هنر و غیره


یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی 
در هر جامعه است


و


به 
ساز زیربنای اقتصادی آن جامعه 
می رقصد.



با تغییر زیربنای اقتصادی 
(یعنی با پیروزی انقلاب اجتماعی)


ماهیت طبقاتی دولت هم تغییر می یابد.



مثال:


دولت شاه


پس از کودتای ۲۸ مرداد


دولتی فئودالی بوده است


و


پس از پیروزی انقلاب سفید


دولتی بورژوایی.



هر گردی


گردو نیست.



دولت


وظایف و فونکسیون های متنوع و متفاوت دارد


و

باید مشخصا درک شوند و توضیح داده شوند.


۳۲۲۰
آره.

بازار توطئه ـ تئوری گرم است.

مرکز اصلی این بازار خرگاه پوتین الدوله دیلمی است

۳۲۲۱
ندیده خیر جوانی، غم تو کرد مرا پیر
برو که پیر شوی ای جوان خیر ندیده
شهریار

 

تریاک تو را پیر کرده و نه این و آن.

۳۲۲۲
تنها چیزی که به حساب می‌ آید ، این است که انسان در جمعیت دنیا دخالت نکند ...
چون جمعیت مثل پول است ، هر قدر بیشتر چاپ شود ، ارزشش کمتر می‌ شود. یک جوان بیست ساله امروز هیچ ارزشی ندارد ، چون دنیا پر از این جوان‌هاست.
 رومن گاری

خداحافظ گاری کوپر
 

۳۲۲۳
من یک زنم.
من یک انسان هستم 
اختیار نوع زندگی برایم باهمه ی انسانهایکی است نوع زندگی، پوشش، ورزش ، تفریحات وسلیقه و فعالیت ها همه بافکر واندیشه ام بستگی دارد نرگس

این سخن نرگس مبتنی بر وارونه اندیشی است.

 

۳۲۲۴
سخنگوی کاخ سفید:
در مورد انواع سیستم‌ها و تجهیزاتی که ما ارائه می‌کنیم، برای هر تانک روسی در اوکراین، ایالات متحده ۱۰ سامانه ضد تانک ارائه می‌کند یا قبلاً ارائه کرده است.


عجب دور و زمانی است.
مرتب
بر سر مردم اوکراین منت می گذارند
و
اعلام می دارند که چند میلیارد دلار کمک تسلیحاتی به پالان کرده اند.
هر کدام از این سلاح های ضد تانک
۲۰۰ هزار دلار قیمت دارد
و
هر گلوله اش
۱۰۰ هزار دلار.
این توهم در افکار عمومی ریشه می بندد
که
انگار
حضرات
حاتم طایی شده اند.
کمتر کسی از توطئه اقتصادی خلیفه و از بدهی های کمرشکن خلق بینوای اوکراین
خبر دارد.
همه اعمال پوتین و پالان
به نفع خلیفه تمام می شوند و نه به نفع خلق.


۳۲۲۵
هنگامی که جامعه‌ای به دروغ‌گوییِ سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند،
"صداقت" به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوینده‌ حقیقت،
حتی اگر به دنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنشگر سیاسی محسوب می شود!
در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید!
شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید:
یا به تشکیلات دروغ می پیوندید،
یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید!
هانا

۳۲۲۶
اوکراین نازی ها
فرح پهلوی صدهزار بار با شعورتر از براهنی بوده است.

چگونه حوریه به عنوان یک زن مرگ زنی دگراندیش را جشن می گیرد؟
نظرها که شخصی نیستند.

نظر حوریه و مرضیه و مهستی و دلکش که وجود ندارد.

نظرات

طبقاتی اند و بیشک محترم نیستند.

این حق شهبانوی کشوری است که برای تحکیم پایه های طبقه حاکمه چادر سر کند و به زیارت حرم حریفی برود.

این نشانه هوشمندی او ست و نه نشانه نادانی اش.
 

۳۲۲۷
مهاجرت از دید مهاجران

 

۳۲۲۸
آنارشیست ها که نمی توانند انقلاب کنند.

اصلا نمی دانند که انقلاب چیست.

اینها بمب در جیب می گذارند و مثل طالبان به میان مردم می روند و یا بمبی را به دست دیوانه ای می دهند تا به میان مردم برود و از دور منفجر می کنند.

فیلم های متعددی از کردوکارهای اینها منتشر شده است.

جوزف کنراد

رمان های متعددی راجع به شق القمر و هنر آنارشیست ها نوشته است
ما منفعلیم؟

منظور از فعالیت در قاموس آنارشیسم چیست؟

ترور؟

بمبگذاری؟

جاسوسی؟

خرابکاری؟
 

۳۲۲۹
از داشتنش زیاد خوشحال نباش! همین الان که با توئه داره به گزینه های بعدیش فکر میکنه!!
زهرا

مگر این حالت دو طرفه نیست؟
مگر زنان در ضمن همبایی با نران
به نران دیگر نمی اندیشند
و
حتی خواستگارهای قبلی را به رخ آنان نمی کشند؟

 

۳۲۳۰
یا دست رفاقت نده و دست نگه دار
 یا تا ته خط، حرمت این دست نگه دار
احسان

منظور از رفاقت چیست؟
دوستی حتی حکم کیمیا پیدا کرده است
چه رسد به رفاقت.

۳۲۳۱
خلاصه ی سخنان این مادر مولداوی به " مایا‌ساندو " رئیس جمهور مولداوی این است:
" ما پسرانمان را برای جنگ به دنیا نیاوردیم ، اگر روس ها به مولداوی بیایند با نان و نمک با آنها ملاقات خواهیم کرد."


مادر ما
هم
راجع به حملات قشون وحشی چنگیز الدنگ و تیمور لنگ و اعراب مسلح به شمشیر و خدنگ
همین حرف را زد
و
به این روز افتادیم.
باید در مقابل خلق اوکراین کلاه از سر برداشت
که
پوزه اولیگارشیسم انگل گندیده روس را بر خاک می مالند.

 

۳۲۳۲
اطلاعات ویکی پیدیا اطلاعات مرده اند و فقط به درد آنارشیست ها می خورند

۳۲۳۳
فرح باشعور ترین شخصیت در دربار پهلوی بوده است.

به نظر ما باشعورتر از براهنی بوده است.

ما بخش اعظم مطالب حوریه را بازنشر داده ایم.

فرح به راحتی می توانست مثل حوریه رونویسی و قلمفرسایی کند.

۳۲۳۴
درنگی در فرق و تفاوت و تضاد اسم با ایسم



مارکس و انگلس


تعیین کننده 
نیستند.



تعیین کننده


مارکسیسم است 
که ربط تعیین کننده ای به مارکس و انگلس ندارد.



اگر آندو هم نبودند،


مارکسیسم 
توسط دیگر نمایندگان پرولتاریا


توسعه داده می شد و تدوین می یافت



هدف ما از ترجمه 
زندگی مارکس و انگلس


تمرین و فراگیری طرز تفکر مارکسیستی است.



این اثر درخشان گمکوف


فقط بیوگرافی مارکس و انگلس نیست.



تحلیل روند تشکیل مارکسیسم 
و
تعریف مفاهیم و اصول سوسیالیسم علمی هم است.

۳۲۳۵
در زمان رسول اکرم اصلا دوچرخه وجود نداشت تا اسلام با ان مخالفت داشته باشد.
 قطار در ان زمان کاروان بود و خودرو شتر و دوچرخه، خر و گاو.

۳۲۳۶
درنگی در فرق و تفاوت و تضاد شاه با شیخ



روشنفکران عجق ـ وجق جمکران


هنوز


تفاوت رژیم سلطنتی با رژیم ولایی


را 
نمی دانند 
و 
خیال میکنند 
که 
خمینی را شاه روی کار آورده است.



فرق شاه با شیخ


انقلابی ـ بورژوایی بودن شاه 
و
ارتجاعی ـ فوندامنتالیستی ـ فئودالی بودن شیخ


است.



مفاهیم رئالیستی و راسیونالیستی ارجمندی از شاه به یادگار مانده است


که از خدمات فکری و فرهنگی او ست:


مثلا
مفهوم ارتجاع سرخ و سیاه 


مفهوم خرابکاران

۳۲۳۷
خشم و علتش
درنگی در دلایل عصابیت طرفة العینی بعضی ها


خشم نشانه سنگینی کفه غریزه بر کفه عقل

در

ترازوی دیالک تیکی غریزه و عقل

است.

به همین دلیل
خلایق
کسانی را که فوری از کوره در می روند،
خر محسوب می دارند.

۳۲۳۸
جنگ به مثابه پل گذار از توحش و بربریت به تمدن و آدمیت



احمدیان


گمانم تاریخ مدنیت پاسخ بسیاری از رفتار ما را نشان میده و هنوز انسان دارای ویژگیهایی هست که ان را به تمدن رسانده یکی از انها پدیده جنگ هست . اگر جنگ نبود به احتمال قریب به یقین انسان هنوز به درجه تمدن نرسیده بود



آره.
احمدی نجات خودمان
هم
از احمدیان است
و
همین فلسفه احمدیان
را
هم
نمایندگی می کند
و
هم
جامه عمل می پوشاند.

به همین دلیل
در همکاری با پوتین و پالان
یمن و بین النهرین و سوریه و لیبی
را
به
تمدن متعالی
رسانده است
و
حالا
نوبت به اوکراین
رسیده است.

۳۲۳۹
درنگی در خوب و بد (خیر و شر، هابیل و قابیل) انتزاعی



منظور از ادم خوب کیست؟ 



معیار علمی و عینی برای تعیین خوبی آدم ها


چیست؟



مثال:


تاجری به سائلی پشیزی می دهد و در افکار عمومی آدم خوب تلقی می شود.



اما 
انباشت ثروت تاجر 
در نیتجه خانه خراب کردن دهقانان است.



یعنی


همین سائل


محصول غارت تجاری از قبیل او ست.



چرا باید تاجر
آدم خوب محسوب شود و نه سائل بینوا؟
 

۳۲۴۰ 
تو به انتظارِ رسیدنِ من
من به انتظارِ رسیدنِ تو
ولی ما،
هیچ‌وقت به‌هم نمی‌رسیم.
همیشه دستی هست که پیش از رسیدن‌مان‌
ما را نرسیده و کالْ بچیند!
رضا کاظمی


این سخن کاظمی
به
نوعی مغلطه
سرشته است.
منظوراو
رسیدن من و تو
(یعنی بلوغ من و تو)
بوده است
و
نه
به هم رسیدن من و تو.
ضمنا
میوه نرسیده و کال
را
حتی
میمونان و دیوانگان
نمی چینند
چه رسد
به
آدمیان و عاقلان.


۳۲۴۱
طبقه ستمکشى که براى آموختن طرز استعمال اسلحه و بدست آوردن آن نکوشد فقط شايسته آن است که با وى همانند برده رفتار کنند.
" لنین "
بدون شک که جوهر مارکسیسم-لنینیسم مبارزه مسلحانه است ،
هر کی مبارزه مسلحانه را قبول ندارد ، مارکسیست - لنینیست نیست !
فراموش نکنید ما در جامعه طبقاتی زندگی میکنیم .

 

عجب خرافه ای

۳۲۴۲
پوتین انجیل را با نهایت خلوص می بوسد.

ترامپ با انجیل در دست جلوی کاخ سفید عوامفریبی میکند.

این چیزها دیپلوماسی اند.

مارکسیسم را برای تشخیص ماهیت طبقاتی اشخاص و احزاب آفریده اند.

بدون مارکسیسم فقط میتوان عوامفریبی کرد.

حوریه عکس و فحش تحویل خواننده می دهد.

برای اینکه توان تفکر مفهومی ندارد و حاضر به فراگیری اش هم نیست.



ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۰۶)  (قسمت اول)

 

Bild

 

میم حجری

 

۳۱۶۸

  ناظم حکمت
بگذار
مرگ دست از سرمان برندارد
خورشید بر نعشمان خواهد تابید عزیزم
و اگر
لبخندت را
مرگ به گلوله ای
نشانه رفت
از خاطر مبر که امید با هیچ گلوله ای
نخواهد مرد.


عجب حرفی مشد حکمت.
بعد از مرگ،
تابش خورشید بر جنازه و امید قراضه
به چه درد مرده می خورد؟

 

۳۱۶۹
ممنون مش رعنا.

ما ترجیح می دهیم زنده بمانیم.

بی خیال  تابش آفتاب بر جنازه و امید قراضه.

ما برای یک میلیون سال کار داریم

۳۱۷۰
 سخنگوی ج. خ. چین


مسايل مربوط به بشردوستی را نباید سیاسی کرد.



 

چرا؟ 



همه چیز سیاسی است.



اگر شک داشتی 
از برتولت برشت بپرس.



مثال:


مگر


اینهمه حمایت از آوارگان اوکراین

هومانیستی است و نه 
سیاسی؟

  

رفتار المان و فرانسه و ایتالیا و انگلستان و امریکا و یونان با اوارگان را 
در نظر بگیر 
و 
مقایسه کن.



همین لهستان 
مرزهایش را به روی اوارگان بینوای عراق و افغانستان 
در سرمای زمستان 
سیم خاردار کشید.



طنز تلخ تر از زهر تاریخ

را

باش


که


حالا


بیش از ۲ میلیون آواره از اوکراین


بر سرش آوار شده اند.

کمونیست باید تحلیل کند و نه گزارش.

مارکسیسم را برای همین آفریده اند و نه برای پوز دادن و عشوه ریزی و عیاشی.
 

۳۱۷۱

یکی از زیباترین اتفاقای زندگی هرکسی
انجام دادن کاری که
انگار دقیقا برای اون کار ساخته شده


متاسفانه این اتفاق برای همه نمی افته!


نرگس

 




کسی ساخته نمی شود

خلقت



خرافه ای بیش نیست.




هر کس آن میکند که فراگرفته است




به عبارت دقیقتر



هر کس کردوکار پدر و مادرش را ادامه می دهد




بچه رفتگر 

رفتگری پیشه می کند


و 



بچه بانکدار 

بانکداری
 

۳۱۷۲
اینکه میگن آدم وقتی یکی رو دوست داره در واقع تصور خودش از اون آدم رو دوست داره بعد خود واقعیش رو

خیلی قبول دارم.

اینو بعد اینکه نسبت به اون آدم بی احساس شدید میفهمید.
فا
 
عاشقجماعت
المجانین اند
و

مجانین

تصور روشنی از کسی و چیزی ندارند.
مجانین

شبیه سگانند که مجذوب مولکول های بویناک حریفی اند.
صم بکم عمی فهم لایعقلون
اند.
لال و کر و کور و خرند.
عاقل
هرگز
عاشق نمی شود.

 

۳۱۷۳
چرا.

حاکمیت رایج ترین واژه در ادبیات سیاسی و فلسفی است که به سلطه و غیره ترجمه می شود.

البته کسی تعریف علمی این مفهوم فلسفی و سیاسی را نمی داند و کورکورانه بر زبان می رانند.

هیئت حاکمه به دولت و حکومت مربوط می شود و نماینده سیاسی حاکمیت است.

حاکمیت در زیربنای اقتصادی جامعه است و در هیئت طبقه حاکمه عرض اندام می کند.
 

۳۱۷۴
کارگران کذایی صربستان و یونان همانقدر کارگرند که پوتین کمونیست است
پیوند سکنه یونان و صربستان با پوتین

مسحیت ارتودوکس

است

و

نه

منافع طبقاتی مشترک

 

۳۱۷۵
بدون درهم شکستن ماشین دولتی

یعنی بدون تسخیر دستگاه دولتی

انقلاب اجتماعی

یعنی تغییر زیربنای اقتصادی حاکم

محال است.

تسخیر و تخریب دولت می تواند به انواع مختلف صورت گیرد.

این بستگی به تناسب قوا در هر جامعه دارد.

 

۳۱۷۶
پس برو رئیس جمهور اوکراین شو.

یک بیلیون دلار همین امروز برایش هدیه داده شده است.

 

۳۱۷۷
ادب و مؤدب
ادب یکی از سجایای اخلاقی و فضایل فئودالی ـ روحانی است.

منظور حضرات از ادب

تزویر و تظاهر و تملق و تقیه و تئاتر و ریا ست

 

۳۱۷۸
ویرایش: 


نیما یوشیج



«در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟»


پرسید کرم را مرغ از فروتنی:



«تا چند منزوی در کنج خلوتی


در بسته تا به کی در محبس تنی؟»



 

«در فکر رستنم»،


پاسخ بداد کرم


«خلوت نشسته ام زین روی منحنی



فرسوده جان من از بس به یک مدار


بر جای مانده ام چون فطرت دنی



‏همسال های من پروانگان شدند


جستند از این قفس، گشتند دیدنی



در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ


یا پر بر آورم بهر پریدنی



اینک تو را چه شد، کای مرغ خانگی


کوشش نمی کنی، پری نمی زنی؟



پا بنده ی چه ای؟


وابسته ی که ای؟


تا کی اسیری و در حبس دشمنی؟»



پایان

ایراد نظری این شعر نیما چیست؟

 

۳۱۷۹
نه.


نوشتن مثلا شعری و یا قصه ای، 
کشیدن نقاشی ئی


و


یا

ساختن تندیسی،


تصنیف ترانه ای


و


یا


خواندن آوازی


به 
هنرمند 
تحمیل می شود.



تبیین هنری


مثلا نوشتن شعری و قصه ای


چه بسا 
نوعی رهایش روحی و روانی برای هنرمند است. 


مثال:



اگر شهریار 
حیدر بابا


را


و


سیاوش کسرایی


حماسه آرش و مهره سرخ 


را


نمی سرود، جنون می گرفت

.

انتقام چیه؟
 

۳۱۸۰
نه.

کثافت و ارتجاعیت فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم

از

ماهیت طبقاتی آنها

سرچشمه می گیرد.

این جریانات

عمیقا ضد عقلی و ضد خلقی و ضد بشری اند.

داعشیسم (فوندامنتالیسم سنی) و خمینیسم (فوندامنتلیسم شیعی)

ارتجاعی تر از امپریایلسم و پهلویسم بوده اند.




۳۱۸۱


حوریه
پنجاه سال دیگر ،برادران حزب اللهی در جایگاه شاه الهی
روحت شاد سید علی
به یاد دوران طلایی سید علی ملقب به مقام معظم .
زمانی که حکومت را از پهلوی تحویل گرفتیم ده تا دانشگاه در کشور نبود ،در زمان مقام معظم ما بیش از ۱۵۰ دانشگاه داشتیم ،در زمان پهلوی برای گرفتن یک خط تلفن خانگی میبایست ۱۰ سال در نوبت باشی و یک تلفن موبایل هم نبود ،در زمان مقام معظم هر کور کچلی یک موبیل جیب اش است
در زمان پهلوی دوتا اتوبان بیشتر نداشتیم الان هر گوشه کشور اتوبان است
زمان پهلوی یک خط مترو نداشتیم ،در زمان مقام معظم صد ها کیلومتر خط مترو تاسیس کردیم .
در زمان پهلوی حدود ۵۰۰۰ زندانی سیاسی داشتیم در زمان حکومت حضرت عمام در یک هفته ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را کُشتیم
در زمان پهلوی مجلس هیچ نقشی در سیاست کشور نداشت در زمان مقام معظم تقریبا در همان رویه را ادامه داد .
سانسور روزنامه و مجله و کتاب و فیلم در زمان پهلوی ،مردم را خفه کرده بود ،در زمان مقام معظم زجر کُش کرد .
در زمان پهلوی ساواک داشتیم و نصیری و پرویز ثابتی که برا مردم پرونده سازی میکردند ،در زمان مقام معظم اقا مجتبی و برادران طائب و اطلاعات سپاه مردم را شکنجه میکنند .
در زمان پهلوی هویدا داشتیم به عنوان نخست وزیر که هیچ کاره بود در زمان مقام معظم ، خاتمی و روحانی و احمدی نژاد که تدارکات چی بودند
در زمان پهلوی، شاه همه کاره بود و متخصص در همه امور ،در زمان مقام معظم، اسید علی .
در زمان پهلوی آمریکا و انگلیس نفت را میبردند ،در زمان مقام معظم چین و رو سیه
در زمان پهلوی خرج طلا کاری قبر حسین و رضا و زینب را ما میپر داختیم ،در زمان مقام معظم علاوه بر این ها امام زاده های جدید هم پیدا کردیم
در زمان پهلوی نیروی نظامی به ظفار و مراکش می فرستادیم در زمان مقام معظم به سوریه و عراق و یمن .
نمک نشناس ها این همه کار ها ندیدید ،حیف از مقام معظم که قدرش را ندانستید
نور به قبرش ببارد .

 

۳۱۸۲
یعنی این زلنسکی نمی داند که بازیچه اش کرده اند؟

۳۱۸۳
بهشت برین بر پهنه زمین

 

۳۱۸۴
پوتین می گوید برای نازی زدایی به اوکراین حمله کرده است

ولی نمی دانم چرا همه نازی ها و شبه نازی های اروپا با پوتین رابطه حسنه و دوستانه دارند.

از لوپن در فرانسه گرفته تا حزب آ اف د در آلمان.

دو روز پیش یکی از اعضای حزب آ اف د به نام نوربرت کلاین وشتر که در تویتی از "پروپاگاندای منزجر کننده پوتین" فاصله گرفته بود

از طرف حزبش تنبیه شد و تا سه ماه حق سخنرانی در پارلمان را ندارد.
عکس لاوروف با رییس فراکسیون آ اف د در پارلمان.

این عکس مربوط به قبل از حمله روسیه به اوکراین است
 

۳۱۸۵
خودت باش!
اگر خوش کسی نیایی، نیا!
دنیا کارخانه‌ی مجسمه سازی نیست که به خواهش دیگران انسان تولید کند.
آیسل

دنیا و به عبارت دقیقتر جامعه

کارخانه ای است که به فرمان طبقات حاکمه می چرخد.

این طبقات حاکمه اند که مربی اعضای جامعه اند و بسته به ماهیت طبقاتی شان

یا مجسمه می سازند و یا شخصیت می پرورند
 

۳۱۸۶
پوتین و استالین
پوتینیسم



آش شوله قلمکاری


از


روسوفیلیسم


الکلیسم


استالینیسم


فاشیسم
ن

ئونازیسم


لومپنیسم


فوندامنتالیسم


لاشخوریسم


آنتی کمونیسم


آنتی بلشویسم


آنتی سویه تیسم


آنتی اتیسم (اخلاق ستیزی)


ایراسیونالیسم (خردستیزی)


ایرئالیسم (رئالیسم ستیزی)


تروریسم


تزاریسم

و

غیره

است.
 

۳۱۸۷
نه
روسیه
جامعه ای کاپیتالیستی است
و
نه
اوکراین
و
نه
دیگر طوایل سابقا سوسیالیستی.
اینها طوایل اولیگارشیستی اند
که ارتجاعی تر از امپریالیسم اند.


۳۱۸۸
نازی ستیزی کذایی پوتین و استالینیست های محروم از حافظه بخور و نمیر

مهمترین ترین متحد هیتلر
استالین بود
که
باند باندرا
به گردش حتی نمی رسید.
اگر هیتلر به اتحاد شوروی حمله نکرده بود
این وحدت فاشیسم با استالینیسم ادامه می یافت.
هنوز هم فراکسیونی در فاشیسم آلمان
منتقد حمله هیتلر به اتحاد شوروی تحت سلطه استالینیسم است.
وحدت استالین با هیتلر
یاداور وحدت کیانوری با خمینی است.


۳۱۸۹
پوتین 
در 
باطلاق اوکراین 
آچمز شده است.



همان بلا بر سر تانک و توپ پوتین آمده که بر سر تانک و توپ هیتلر آمده بود


و


مثل خر در گل گیر کرده است. 



اکنون عملا ناتو با روسیه می جنگد.


فقط در حرف


ارتش اوکراین با ارتش روسیه درگیر است.



قیمت این سلاح ضد تانک
۲۰۰ هزار دلار است


و


قیمت هر گلوله اش
۱۰۰ هزار دلار

 

۳۱۹۰
دروغ مصلحت امیز به از راست فتنه انگیز


سعدی



روزی پادشاهی با درباریان وارد روستایی می شود.


رعیتی پیش می اید و به پادشاه دشنام می دهد و نفرینش می کند.



پادشاه از وزیرش می پرسد:


چه گفت؟


وزیر می گوید:


برای اعلیحضرت عمر طولانی از خدا خواست. 


یعنی وزیر به پادشاه دروغ مصلحت آمیز می گوید.


در غیر این صورت پادشاه ممکن بود که از فرط خشم فرمان قتل عام سکنه روستا را صادر کند.



یکی از مشاوران پادشاه پیش می اید و می گوید:


نه 
اعیحضرتا به شما دشنام داد و نفرین تان کرد.



پادشاه می گوید:


برو گمشو.


دروغ مصلحت امیز بهتر از راست فتنه انگیز است.
 

۳۱۹۱
باران و مسجد و میخانه

 

۳۱۹۲
آتنا دایمی

از ما می ترسند و آزادی را از ما می گیرند چرا که آزادی ما نابودی آنهاست!
عالیجنابان هر روز ما را محدودتر کنید !
از کودکی ما را همسر و مادر خوبی تربیت کنید!
با قوانین ارتجاعی تان هر روز به ما و حقوق مان تجاوز کنید!
سهم الارث و دیه و حق طلاق ما را ببلعید!
در محیط کار ، محیط خانواده و در اجتماع ما را نادیده بگیرید!
کارهای خرد و در آمد اندک را به ما بسپارید . ما را نیروی کار ارزان و مصرف گرا تلقی کنید!
خشونت علیه ما را تبلیغ کنید!
ناموس پرسی و غیرت را ترویج کنید!
برای ما و رحم ما و سقط جنین و تخت خواب ما هم تصمیم بگیرید!
ما و برادرانمان را بازداشت کنید ، در انفرادی و زندان حبس کنید!
یا اصلا ما و رفقایمان را بکشید و مادرانمان را نیز داغدار کنید!
مادرانمان را نیز بزنید و حبس کنید و بکشید!
پوشش اجباری را بر تن ما کنید!
ما را به ورزشگاه‌های بدرد نخورتان راه ندهید . اسپری فلفل هم به چشمانمان بزنید!
دوچرخه و موتور را برای ما ممنوع کنید!
هر کار می خواهید بکنید با این خیال که ما را حذف کنید . اما ما حذف نمی شویم . ما هستیم و برای احقاق حقوقمان تلاش می کنیم تا شما را حذف کنیم!


۳۱۹۳
در آرزوی جلوه ی مهتاب جمالش
یا رب! گذراندیم چه شب های سیاهی
  شهریار


خیلی زیبا ست. چرا و به چه دلیل؟

 

۳۱۹۴
رهبران ماضی باید در پیش قاضی حساب پس بدهند.

برای روشنگری بدیلی وجود ندارد

۳۱۹۵
حواس ضعیفه پرت است
و نمی داند

که
 ولادیمیر

پالان و پوتین

است

و

نه

لنین
 

۳۱۹۶
حسین جنتی
تنگ است راه سینه، چنان کز هجومِ بغض،
حرف شکــــایتی به زبانــم نمی‌رســــــــد.

دخترک و گربه

 

۳۱۹۷
نقش بازی زلنسکی

1. Zelensyky the ham actor adopting his best 'serious leader' expression in preparation for a propaganda photo shoot...
  2. Minutes later when the act is over.

مگر پوتین و ترامپ و مرکل و ماکرون و بلر و غیره

نقش بازی نمی کنند؟

این بدبخت نمی داند که آلت دست است

۳۱۹۸
یک نفر یک خبر از عشق ندارد بدهد؟
دل ما خیلی از این بی خبری سوخته است
حامد نیازی

از عشق نمی توان خبر داد.
عشق بلایی است که ناگهان بسان بهمنی بر سر بدبختی آوار می شود.

 

۳۱۹۹
درنگی در دیار مفاهیم و مقولات فلسفی



مفاهیم فلسفی 
تعریف علمی استاندارد دارند 
و 
نمی توان
 بسته به میل خود 
تحریف کرد.



بود و ذات و سرشت و نهاد و غیره


ترجمه مفهوم فلسفی مهم ماهیت


به زبان فارسی اند.



ما با دیالک تیک های مهم زیر در رابطه با مفهوم ماهیت سر و کار داریم:


۱


دیالک فرم و محتوا



۲


دیالک تیک پدیده و یا نمود و ماهیت



مارکس از ترکیب ایندو دیالک تیک


دیالک تیک عمیق دیگری 
برای درک و توضیح بهتر مسائل هستی
 پدید آورده است:


دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی


را



یادش به یاد باد.


حکیم بی ادعای پرولتاریا
 

۳۲۰۰
این شعر که به تقلید از شعری از مولانا 
با همین محتوای عرفانی ـ خرافی 
سروده شده است


مملو از ایرادات متنوع است.



ایرادات این شعر


نه


ایرادات پوئه تیکی، 
نه
ایرادت مربوط به صنعت و ساختار شعر،


بلکه ایرادات نظری اند.



ما می توانیم آن را بیت به بیت تحلیل کنیم


و


صحت نظر خود را اثبات کنیم.



ضمنا


منتقد مثلا شعر و یا نقاشی و یا قصه


حتما نباید شاعر و نویسنده و نقاش باشد.

 

۳۲۰۱


بحث 
فلسفی است.


هدف کشف ماهیت ها ست و نه جبهه گیری الکی و دلخوش کنکی.



بحث بر سر این است 
که 
فئودالیسم 
متمدن تر و راسیونال تر 
از 
فوندامنتالیسم است.



شریعتمداری 
متمدن تر و راسیونال تر از خمینی و خلخالی و خامنه ای است.



امپریالیسم


متمدن تر و راسوینال تر از اولیگارشیسم است.



بایدن و ماکرون و شولتس


راسیونال تر و متمدن تر از پوتین و پالان است.



ما دهها تحلیل راجع به هر دو منتشر کرده ایم.


بخوانید و بدانید.

 

۳۲۰۲
 هزاران چشم گویا و لب خاموش
مرا پیک امید خویش می داند 

هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم، گه پیش می راند 

پیش می آیم
دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم
به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند
نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند!»

سیاوش کسرایی

۳۲۰۳
شب ها غم انگیز نیستند، این ماییم ک تنهاییم.
تیگور

تنهایی و همبایی
ربط تعیین کننده ای به غم و شادی ندارند.
مرتاضان طراز نوین
علیرغم تنهایی
سر حال تر از همبایان اند.
غم و شادی
ناشی از شرایط درونی و برونی اند.
نیازهای طبیعی، اجتماعی و غریزی
برآورده نمی شوند و فرد غم می خورد.


ادامه دارد.

درنگی در خرافه ای از فروید (۱)

Ist möglicherweise ein Bild von Blume und Natur

میم حجری

فروید
می‌توانیم هر قدر دوست داریم بر این نکته تاکید کنیم که عقل بشر ضعیف‌تر از غرایز اوست، و حق نیز با ماست.
ولی این ضعف ویژگی عجیبی دارد.
صدای عقل ملایم است ولی تا گوش شنوایی نیابد آرام نمی‌گیرد و در نهایت، بعد از تکرار بی‌پایان موفق می‌شود.
این یکی از نکات معدودی است که ما را به آینده انسان امیدوار می‌کند.


 پایان

 

ما برای تحلیل این خرافه فروید،

نخست

آن را تجزیه می کنیم:

 

۱

فروید
می‌توانیم هر قدر دوست داریم بر این نکته تاکید کنیم که عقل بشر ضعیف‌تر از غرایز اوست، و حق نیز با ماست.

 

فروید

احتمالا

خیال می کند 

که 

عقل هم بسان غریزه

چیزی لدنی و جبلی و مادرزادی

است.

 

فروید

بیشک

خیال می کند

که

بشر

با

 دوئالیسم غریزه و عقل 

دست به گریبان است.

 

یعنی

هر نوزادی

مجهز به دوئالیسم غریزه و عقل

  از

 مادر 

زاده می شود.

 

به همین دلیل 

به

 مقایسه غریزه و عقل

 خطر می کند.

 

راستی

عقل چیست و چگونه تشکیل می یابد؟

 

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،

باید به فرم های مختلف شناخت بشری اشاره کرد:

 

شناخت بشری

از

گردنه دو دیالک تیک معرفتی زیر می گذرد:

 

۱

دیالک تیک حسی و عقلی

(دیالک تیک سنسوئال و راسیونال)

 

۲

دیالک تیک تجربی و نظری 

(دیالک تیک امپیریکی و تئوریکی)

 

در دیالک تیک حسی و عقلی، نقش تعیین کننده از آن حسی است

و

در دیالک تیک تجربی و نظری،

نقش تعیین کننده از آن تجربی است.

 

قبل از توضیح چند و چون تشکیل و توسعه و تکامل این دو دیالک تیک،

باید خاطرنشان شد

که

ما

نه

با
دوئالیسم غریزه و عقل،

بلکه با دیالک تیک غریزه و عقل سر و کار داریم.

 

تفاوت دوئالیسم با دیالک تیک چیست؟

 

در «روابط» دوئالیستی

میان اقطاب متضاد، دیوار نفوذ ناپذیری کشیده شده است.

یعنی

اقطاب دوئالیستی

کمترین ربطی به همدیگر و کمترین رابطه ای با همدیگر

 ندارند

و

هرگز نمی توانند به یکدیگر تبدیل شوند

و

در یکدیگر مؤثر افتند.

 

نماینده دیرین طرز تفکر دوئالیستی،

مانی پیامبر

و

مذاهب بزرگ

(یهودیت، مسیحیت، اسلام)

بوده اند.

مثلا

دوئالیسم نور و ظلمت،

دوئالیسم اهورا و اهریمن

دوئالیسم هایبل و قابیل

(دوئالیسم خیر مطلق و شر مطلق)

را

نمایندگی کرده اند.

 

در روابط دیالک تیکی

اما

میان اقطاب متضاد، وحدت و تضاد همزمان وجود دارد.

یعنی

اقطاب متضاد 

و

نمی توانند جدا از یکدیگر باشند

و

 مؤثر در یکدیگر نباشند

مثال:

دیالک تیک پروتون و الکترون در هر اتم.

دیالک تیک جذب و دفع در هر موجود.

اگر این رابطه دیالک تیکی مختل شود،

هم

اتمیت اتم از بین می رود و هم موجودیت موجود زنده.

 

ادامه دارد

درنگی در خرافه ای از چه گوارا

 Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Text

میم حجری

 

چگوارا
 آدم خوبی بود
ولی از الفبای مارکسیسم
حتی
 خبر نداشت.

کفه  شور او در ترازوی دیالک تیکی شور و شعور
سنگین تر از کفه شعور او بود.

البته
 در روزهای اخر عمرش
در بولیوی
شروع به خواندن مطالبی از مارکس کرده بود.

در یاد داشت هایش هست.

 حماقت و ساده لوحی ثانوی اند.

 شعور جامعتی
 تابع وجود جامعتی
 است.

مربی و معلم و مدرس جامعه
طبقات حاکمه اند.

هم
معلمین
 مأمورین طبقات حاکمه اند
 و
هم
 کتب درسی
 توسط ایده ئولوگ های طبقات حاکمه تحریر می یابند
و
هم
روشنفکران هر جامعه
مثلا
شعرا، نویسندگان، هنرمندان، وعاظ، سخنرانان، سیاستمداران و فلاسفه و علما
بیش یا کم
نوکر طبقات حاکمه
 و
 مبلغ ایده ئولوزی طبقات حاکمه اند.

 

 

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ش) شووینیسم (۱)

Chauvinismus Synonyme Kreuzworträtsel bedeuten Erklärung und Verwendung   

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

۱

  •     شووینیسم به ایده ئولوژی و سیاست ارتجاعی بورژوازی اطلاق می شود.

 

۲

  •     شووینیسم به ناسیونالیسم افراطی و گسترش طلب اطلاق می شود که با کین توزی نسبت به خلق ها و جنگ طلبی در رابطه است و به تبعیض، به زیر یوغ کشیدن و غارت علنی، مستقیم و بربرمنشانه ملل و خلق های دیگر مبتنی است.

 

  •     مراجعه کنید به ناسیونالیسم

 

 

ناسیونالیسم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3606

 

پایان

 

۳

  •     شووینیسم به لحاظ فرم مدعی (نماینده) به اصطلاح برتری و سرکردگی (هژه مونی) ملتی بر نژادها و ملل دیگر است.

 

۴

  •     شووینیسم به لحاظ محتوای اجتماعی اش، به معنی تجلیل از حاکمیت طبقات اجتماعی حاکم کشوری بر ملت خودی و ملل بیگانه از سویی و توجیه جنگ های امپریالیستی در لفافه «مدافعه از میهن» است.

 

۵

  •     شووینیسم که فاقد کمترین پایه و اساس علمی است و توسط طبقات حاکمه با عوامفریبی، دروغ و هارت و پورت به میان توده های خلق برده می شود، سیراب از نگرش های چندین باره راسیستی (نژاد پرستی)، روانشیستی (انتقامگیری) و تقریبا همیشه، آنتی کمونیستی (کمونیسم ستیزی) است.

 

  •     مراجعه کنید به آنتی کمونیسم (کمونیسم ستیزی)

 

 

آنتی کمونیسم

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6098

 

۲

http://hadgarie.blogspot.com/2011/03/4_20.html

 

پایان

 

ادامه دارد.

احمدشاه و حجاب

آمار دقیقی از زنانی که در استان کبک از روبنده استفاده می‌کنند موجود نیست

 

 

 

ماشاءالله شاشیدم توی اسلام و قرآن کریم و خوداوندی مهربان
احمدشاه


احمدشاه جان
حجاب ربطی به اسلام ندارد.

حجاب
 یکی ازعلائم ایده ئولوژیکی فوندامنتالیسم است.

حجاب
زن و نر هم ندارد.

 نران طرفدار  فوندامنتالیسم هم حجاب دارند:
 عبا و عمامه و ریش و پشم و غیره.

 فوندامنتالیسم
 جریانی ضد مذهبی است.

 فوندامنتالیسم
مذهب را آلت دستی برای عوامفریبی قرار داده است.

پایان

درنگی در مفهوم عشق در ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال

Ist möglicherweise ein Bild von eine oder mehrere Personen und Text

 

میم حجری

مى رفت و به كبر و ناز مى گفت:
«بى ما چه كنى؟»
 به لابه گفتم:
«بنشينم و صبر پيشه گيرم
دنباله كار خويش گيرم.»

سعدى


در این شعر سعدی
مفهوم عشق در ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
تبیین می یابد:


عاشق
موجودی ذلیل و زباله است و به تحمل هر ذلتی حاضر است.


عاشق
در ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
شباهت غریبی به سگی دارد
که معتاد بوی کسی می شود و چاره ای جز له له زدن پشت سر او ندارد.

مشخصه مهم معشوق
در ایده ئولوژی اشرافیت برده داری و فئودالی
عشوه فروشی، بی رحمی، سنگیندلی، قساوت و حتی سادیسم (عاشق آزاری، لذت از زجر همنوع) است.


«رابطه» عاشق با معشوق
در ایده ئولوژی اشرافیت برده داری و  فئودالی
به
رابطه جلاد و محکوم به اعدام
به
 رابطه شکنجه گر و قربانی
شباهت پیدا می کند.

عشق در ایده ئولوژی اشرافیت برده داری و  فئودالی
انعکاس «رابطه» برده با برده دار، رعیت با ارباب فئودال است.


به همین دلیل مورد تجلیل اغراق آمیز قرار می گیرد.


هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


عشق توده به اعضای طبقات حاکمه
حتی
در آیینه آسمان منعکس می شود
و
 به صورت عشق بنده به خدا (عشق الهی) و انبیاء و ائمه و خوانین و سلاطین
در می آید.

مثلا

از
 کربلا
به عنوان قتلگاه عشاق

دم زده می شود.

 

پایان

اوکراین از دید لنین

Ist möglicherweise ein Bild von steht, Skulptur, außen und Denkmal

 

ایرلند و اوکراین
سخنرانی لنین، در زوریخ

 (اکتبر ۱۹۱۴)

 

«آنچه ایرلند برای انگلیس بود،
 تبدیل به اوکراین برای روسیه
 شده است:

به شدت استثمار شده
و
در ازایش
هیچ چیز دریافت نمی کند.

 بنابراین،
منافع پرولتاریای جهانی  بالاعم
 و پرولتاریای روسیه  بالاخص
 ایجاب می کند
 که
 اوکراین استقلال ملی خود را دوباره به دست آورد.

 زیرا تنها چنین استقلالی
 امکان رشد سطح فرهنگ مورد نیاز پرولتاریا را
فراهم می کند.

 متأسفانه برخی از رفقای ما
 میهن پرستان امپراتوری روسیه
 شده اند.

 ما
مسکوئی ها به بردگی گرفته شده ایم،
نه فقط به این دلیل که اجازه می دهیم تحت ستم قرار بگیریم،
بلکه به این دلیل که انفعال ما به دیگران نیز اجازه می دهد که تحت ستم قرار گیرند،
امری که به نفع ما نیست.»

 

پایان

خود آموز خود اندیشی (۵۳۲)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش سیزدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

۱

اگر جز تو داند که عزم تو چیست

بر آن رأی و دانش بباید گریست

 

معنی تحت اللفظی:

اگر این و آن از عزم تو باخبر باشد،

باید فاتحه ای بر فکر و علم تو خواند.

 

لحن ایدئولوگ طبقه و نظام اجتماعی را تماشا کنید.

 

حفظ نظام اجتماعی حاکم برای سعدی ارزش حیاتی ـ مماتی دارد.

 

سؤال

 

رهبر طبقه نباید دهن لق و بی (۱)  باشد.

 

جواب

 

رهبر طبقه نباید دهن لق و بی انضباط باشد.

کاش رهبران توده مولد و زحمتکش هم چنین می بودند.

 

جامعه و جهان فئودالی از دشمنان رنگارنگ آشکار و نهان پر است و لذا رهبر جامعه باید رازدار و ژرف اندیش باشد و نیات خود را برای خود نگه دارد.

 

سعدی در این بیت شعر، افشای راز را به معنی بی اعتباری و بی ارزشی آن می داند.

 

اکنون می توان به اهمیت راز در قرون وسطای فئودالی پی برد.

 

علت این امر در سطح نازل توسعه نیروهای مولده باید باشد.

 

امروزه حمله به یک کشور از ماهها قبل اعلام می شود و افکار عمومی جهان برای روز ایکس آماده و تحریک می شود.

 

حتی مردم می توانند، از اروپا به اسرائیل سفر کنند و از تپه شرم به تماشای قتل عام مردم با بمب ها و هلیکوپترهای مدرن بایستند و کف بزنند و هورا بکشند.

 

مگر می شود، تمام وقت خود را به تمرین آدمکشی در صفحه کامپیوتر صرف کرد

و

آدمکش نشد؟

 

ادامه دارد.

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۶۵)

  [Mao Zedong] 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

 

 

فصل ششم

سیاست مائوئیستی جامعه

تحت فشار نقش تاریخی عینی طبقه کارگر

ادامه

 

 

 

۸۲

  •     مائوئیست ها با طرح اجتماعی ـ سیاسی مبتنی بر سطح حتی الامکان نازل زندگی کارگران هر چه بیشتر در تضاد با آماج خود یعنی توسعه حتی الامکان سریع تولید قرار می گیرند.

 

۸۳

  •     سمتگیری در جهت سطح زندگی نازل طبقه کارگر با بسیج اقتصادی طبقه کارگر در تضاد قرار دارد
  •     به همین دلیل، سدی در راه استفاده حداکثر از طبقه کارگر  به مثابه نیروی مولد محسوب می شود.

 

۸۴

  •     ما اینجا با تضاد زیر سر و کار پیدا می کنیم:
  •     تضاد میان بی نیازی به مثابه ایدئال (آرمان) مائوئیستی و مطالبات مربوط به توسعه جامعتی.

 

۸۵

  •     این تضاد فرم نمودین تضاد عام میان سوبژکتیویسم مائوئیستی و واقعیت جامعتی عینی است.

 

۸۶

  •     این تضاد، قوای گرد آمده دور مائوتسه تونگ را به مانور وامی دارد.

 

۸۷

  •     این مانور در موضع خود نسبت به شرایط زندگی مادی زحمتکشان نیز بخشی از تلاش رهبری چین جهت گسترش پایگاه سیاسی خود و اثر گذاری شدیدتر بر طبقه کارگر است.

 

۸۸

  •     در چارچوب این تاکتیک، رهبری چین می بایستی به شرایط کاری و شرایط زندگی زحمتکشان برای مدت زمانی و یا در بخش های معینی توجه بیشتر مبذول دارد.

 

۸۹

  •     ما در این مورد، نه با موضع ثابت رهبری چین، بلکه با موضع فوق العاده متغیری سر و کار پیدا می کنیم که بسته به نقطه نظرهای تاکتیکی و تناسب قوا در خود رهبری مائوئیستی راجع به شرایط مادی طبقه کارگر بوده است.

 

۹۰

  •     این حاکی از تضادمندی سیاست مائوئیستی در کل است که این رابطه را دستخوش نوسانات تاکتیکی شدیدی کرده  است.

 

۹۱

  •     تمکین اجباری رهبری مائوئیستی چین به منافع اقتصادی زحمتکشان در خدمت عوامفریبی اجتماعی مائوئیسم قرار دارند.

 

۹۲

  •     بدین طریق باید رهبری مائوئیستی به آماج های زیر برسد:

 

الف

  •     بی حقوقی سیاسی زحمتکشان باید بدین طریق پرده پوشی  شود.

 

ب

  •     از زحمتکشان موضعگیری مثبت اکتیو نسبت به آماج ها و متدهای سیاسی مائوئیسم خواسته شود.

 

پ

  •     اطاعت و تبعیت روز افزون زحمتکشان از دیکتاتوری مائوئیستی حاصل آید.

 

۹۳

  •     حقایق امور محالیت (امکان ناپذیری) زیر را اثبات کرده اند:
  •     هرگز نمی توان در آن واحد هم بر ضد سوسیالیسم جهانی مبارزه کرد  و هم سیاستی در داخل کشور در پیش گرفت که بیانگر منافع طبقه کارگر خودی، یعنی طبقه کارگر ملی باشد.

 

۹۴

  •     در دوره پس از سال ۱۹۶۹ خصومت مائوئیست ها با همبود سوسیالیستی، فرم های خشن تری به خود گرفته است.

 

۹۵

  •     این خصومت تبیین غلیظ خود را در تشکیل بلوک با امپریالیسم پیدا می کند که دشمن مشترک مجموعه طبقه کارگر بین المللی و کلیه نیروهای انقلابی در سراسر جهان است.

 

۹۶

  •     مائوئیست ها بدین طریق، جبهه دومی بر ضد سوسیالیسم جهانی گشوده اند.

 

۹۷

  •     بلوک بندی با امپریالیسم، عنصر مرکزی تلاشی با سیاستی تمام ارضی است  که در نتیجه ی آن، همبود سوسیالیستی «مورد محاصره قرار داده می شود.»

 

۹۸

  •     محتوای اجتماعی این سیاست عبارت است از سمتگیری در جهت «محاصره» عالی ترین فرم توسعه کنونی جنبش کارگری بین المللی.

 

۹۹

  •     خصومت مائوئیست ها نسبت به نیروی اجتماعی اصلی دوران ما حاوی ماهیت ارتجاعی داخلی و خارجی است.

 

۱۰۰

  •     این ماهیت ارتجاعی به دلیل زیر مؤکدیت کسب می کند:
  •     این مبارزه در مقیاس جهانی به کمک همراهی مائوئیست ها با نیروهای به لحاظ تاریخی در حال احتضار و رو به زوال عصر ما صورت می گیرد.

 

ادامه دارد.

از تحریف بی شرمانه مفاهیم تا تخریب بی رحمانه نیروهای مولده کشورها (۱)

لاوروف: ترامپ تضمینهای پوتین درباره عدم مداخله روسیه در انتخابات آمریکا را پذیرفته است

میم حجری

 

لاوروف گفت:

«عملیات نظامی روسیه در اوکراین

 باید
 پایان بخش سلطه کامل آمریکا گردد»

 

سران اولیگارشیسم روس

بی شرم ترین تحریف کنندگان مفاهیم اند.

 

 جنگ تزاری ـ چنگیزی خود بر ضد همسایه بینوای خود

را

عملیات نظامی

جا می زنند

و

هر کسی که جرئت کند و این توحش تزاری را جنگ بنامد،

باید

 پیه ۱۵ سال حبس در شرایط پوتین مخوف 

را

بر تن بمالد. 

 

 

مگر هدف از جنگ ویرانگر

نازی زدایی اوکراین نبود؟

 

مگر از پایان دادن به سلطه کامل امریکا حرفی در میان بود؟


تحریف بی شرمانه مفاهیم 
مقدمه تخریب بی رحمانه نیروهای مولده کشورها ست.


پوتین و اوباش
ظاهرا
آنتی فاشیست های سلحشورند 

و

فکر و ذکری جز نازی زدایی 

ندارند.


به همین دلیل
سودای نازی زدایی اوکراین را دارند.

 

انگار
در جاهای دیگر

از 

نازی 

کمترین خبری نیست 

تا سپاه پوتین لشکر کشی کند و حساب نازی ها را کف دست شان بگذارد.

فقط نباید پرسید که فاشیسم چیست و آنتی  فاشیست کیست؟

راستی ضد فاشیسم چیست؟


ضد فاشیسم 

هومانیسم (بشردوستی) است.

 


ضد فاشیسم 

 به عبارت دقیقتر
کمونیسم است 

که 

هومانیسم متکامل + ناتورالیسم متکامل 

است.


 سؤال سمج این است 

که
مگر می توان آنتی فاشیست بود 

و

 بهترین روابط را با احزاب فاشیست و افراد فاشیست سرسخت جهان داشت؟
مثلا
با
احزاب دست راستی امریکا که نماینده معروف شان دونالد ترامپ بوده است.
با
حزب فاشیستی فرانسه تحت رهبری خاندان لوپن
با
فورسا ایتالیا
تحت رهبری خاندان موسولینی و برلسکونی
با
آ اف دی
حزب فاشیستی آلمان
با
سران سیاسی سرمایه داری انحصاری
مثلا گرهارد شرودر
صدر اعظم سوسیال ـ امپریالیست سابق آلمان،

با
وزیر امور خارجه سابق اطریش
با
فوندامنتالیسم شیعی تحت رهبری سیدعلی
با
خاندان قدیروف قسی القلب خونخوار و الی اخر؟

مگر می شود آنتی فاشیست بود 

و 

لقب ارتش سری خود 

را 

واگنر 

نهاد 

که

 از هر سوراخ سنبه اش چرک و کثافت فاشیسم بیرون می زند؟

مگر می شود  آنتی فاشیست بود
و
هیتلر و پینوچه 

را
سرمشق خود قرار داد؟


مگر می شود  آنتی فاشیست بود

و

موسولینی

را

مو به مو

تقلید کرد؟

 

 مگر می شود  آنتی فاشیست بود
و
کشور سابقا برادر و همسایه خود 

را  

به خرابات شام تبدیل کرد و  ۷ میلیون زن و کودک بی پناه 
را
دربدر ساخت؟ 

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (م) منشور

 CHARTA versichern verbindet

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

۱

  •     منشور به سند قانونی و یا به سند تأسیس سازمان های بین المللی اطلاق می شود.

 

۲

  •     به عنوان مثال، منشور ملل متحد که در ۲۶ ماه ژوئن سال ۱۹۴۵ در کنفرانس تأسیسی ملل متحد در شهر سانفرانسیسکو تدوین شده است.

 

  •     مراجعه کنید به سازمان ملل متحد

 

پایان

درنگی در ماهیت احزاب کمونیست سابقا موجود

 Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person

میم حجری

روی احزاب کمونیست سابقا موجود
مثلا
ح. ک. روسیه و امثالهم
و
حزب توده ایران و راه توده و ماه توده و مهر توده و عدالت و انصاف و غیره
باید بحث کرد.

این احزاب
دیگر
احزاب کمونیستی
نیستند.

حزب ک. روسیه
شبیه احزاب سوسیال ـ دموکرات (احزاب امپریالیستی)
است.

به همین دلیل
همان موضعی را که احزاب سوسیال ـ دموکرات در جنگ جهانی اول داشتند،
حزب ک. روسیه در رابطه با جنگ اولیگارشیسم روس بر ضد اولیگارشیسم اوکراین و امپریالیسم
دارد.

لنین
 سوسیال ـ دموکرات های آلمان و امثالهم

 را
سوسیال ـ امپریالیست 

می نامید.

کم و نیست های روسیه و امثالهم

 را
باید
سوسیال ـ اولیگارشیست
نام داد.

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوریته

https://assets.deutschlandfunk.de/FILE_3f7597e772be7716816a0a6188f54802/1920x1080.jpg?t=1597524171927   

 پروفسور دکتر هانس شولتسه

برگردان

 شین میم شین 

 

۱

  •     اوتوریته به معنی قدرت و نفوذ است.

 

۲

  •     اوتوریته، به معنی نفوذ و اعتبار مقبول العموم یک شخص و یا یک سازمان در عرصه های معین حیات جامعتی به کار می رود.

 

۳

  •     اوتوریته ـ به مثابه یک رابطه اجتماعی ـ بیانگر فرمی (فرمی به لحاظ تاریخی تعویض پذیر) از تابع هنجارهای اجتماعی ساختن اعمال انسانی است.

 

۴

  •     اوتوریته وسیله ای است برای حفظ انضباط اجتماعی.

 

۵

  •     عرصه استفاده از اوتوریته و مبانی و حاملین آن، بسته به مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه تغییر می یابد.

 

۶

  •     به قول لنین، در جامعه اولیه، انضباط اجتماعی، نظام کاری، بدون زور دولتی، به وسیله «قوه عادات و سنن، به وسیله اوتوریته و یا احترام نسبت به پیران قوم و یا زنان» حفظ می شد.
  •     (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۲۹، ص ۴۶۵)

 

۷

  •     در جوامع طبقاتی آنتاگونیستی بعدی (جوامع برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری)، اوتوریته طبقات استثمارگر ـ در وهله اول ـ بر دولت استوار می شود که به مثابه وسیله قدرت در اختیار آنان قرار دارد.

 

۸

  •     این طبقات استثمارگرعلاوه بر این، می کوشند اکثریت مردم تحت استثمار را با سوء استفاده از مذهب، با تحمیق و عوامفریبی و امثالهم به لحاظ اخلاقی به تبعیت از هنجارهای اجتماعی وادارند و نظام مبتنی بر استثمار را حفظ کنند.

 

۹

  •     در مبارزه طبقه کارگر برای رهاسازی خویش (خودرهانی) و برای ساختمان سوسیالیسم، اوتوریته اخلاقی ـ سیاسی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و رهبری آن تشکیل و توسعه می یابد.

 

۱۰

  •     مبانی اوتوریته حزب و رهبری حزبی، از سوئی عبارتند از پیوند استوار آنها با مردم، فدا کردن خود در راه منافع مردم، درپیش گرفتن سیاست خدمت به خلق و از سوی دیگر عبارتند از فهم سیاست حزب از سوی زحمتکشان، درک وظایف اجتماعی خویش و پذیرش انضباط آگاهانه و داوطلبانه.

 

۱۱

  •     در جامعه سوسیالیستی، اوتوریته طبقه کارگر، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و دولت آن بر این حقیقت امر مبتنی است که آنها نماینده منافع تمام مردم اند و هنجارهای اجتماعی لازم را برای حفظ و توسعه هرچه بیشتر جامعه سوسیالیستی با شرکت و توافق مجموعه مردم تدوین می کنند و به مورد اجرا می گذارند.

 

۱۲

  •     اگر دولت طبقه کارگر پس از تسخیر قدرت سیاسی، در آغاز به مثابه وسیله حفظ و دفاع از اوتوریته طبقه کارگر در مقابل طبقات استثمارگر سلب قدرت شده عمل می کند، همگام با از بین رفتن تضادهای طبقاتی  و تحکیم پیوند اقشار مردم با طبقه کارگر و با شرکت این اقشار در ساختمان سوسیالیستی جامعه این فونکسیون دولت از بین می رود.

 

۱۳

  •     اما با تحکیم روزافزون وحدت سیاسی ـ اخلاقی مردم، انضباط اجتماعی، هرچه بیشتر خصلت یک انضباط آگاهانه و داوطلبانه به خود می گیرد.
  •     برای اینکه پایه آن بر این ضرورت استوار است که هنجارهای رفتار اجتماعی تصویب شده با شرکت، توافق و همکاری همه شهروندان باید در عرصه های مختلف حیات جامعتی به طور قطعی مراعات شوند.

 

۱۴

  •     در رابطه با اوتوریته شخصیت های منفرد می توان گفت که در مناسبات سوسیالیستی هر شهروندی به طور عینی قادر به کسب اوتوریته است.

 

۱۵

  •     پیش شرط لازم برای کسب اوتوریته عبارت است از توسعه و تکامل تک تک افراد به شخصیت های سوسیالیستی.

 

۱۶

  •     ملاک و معیار اوتوریته را خدمت، دانش و درایت رهبری کلکتیو های کار تشکیل می دهند.

 

۱۷

  •     اوتوریته خاص رهبری کلکتیو سوسیالیستی باعث از بین رفتن اوتوریته شخصیت ها و اعضای منفرد این کلکتیو ها نمی شود، بلکه آنها را پیش شرط خود قرار می دهد و تقویت می کند.

 

پایان

 

تحریف تحلیل مارکس از مذهب

Ist möglicherweise ein Schwarz-Weiß-Bild von Denkmal und außen

میم حجری

 

مارکس
هرگز نگفته که دین افیون توده ها ست.

 
مارکس
گفته دین دیالک تیک آه و افیون است.

دین
به توده ستمدید مؤمن
امید می دهد
و
توده ستمدیده 

را
به
مقاومت و مبارزه
برمی انگیزد .

(آه)

 
به قول انگلس
همرزم مارکس
کلیه جنبشهای انقلابی
در
قرون وسطی
مذهبی بوده اند.


این بدان معنی است
که
دین
ایده ئولوژی
است
و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است:
مذهب رعایا و پیشه وران
با
مذهب اشراف فئودال و روحانی
دو چیز کاملا متفاوت و حتی متضاد است.

ای بسا کشیشان زن و مرد
که کلیساها و معابد را به پایگاه مقاومت دهقانان تبدیل کرده اند
و
پیشاپیش دهقانان
بر ضد فئودالیسم
مسلحانه
جنگیده اند و بر دار شده اند.

همین مذهب 

اما 

می تواند
افیون توده  

هم 

باشد
و

 توده را تحدیر کند و به تسلیم در مقابل طبقات حاکمه دعوت کند.

مذهب
فرمی از شعور 

است.

اگر مردم
شعور مذهبی را از دست بدهند
مثل داوکینز و پیروانش
بی شعور می مانند.

 

پایان

درنگی در ارتکاب خریت و خطا

Ist möglicherweise ein Bild von Blume und Natur

 

میم حجری

 

تا حالا کاری کردین که از خودتون بدتون بیاد؟
رها


آره.
همه
مرتکب خریت و خطا می شوند
و
چه بسا مادم العمر از خودشان شرمنده می شوند.

قرآن
ضمنا
مملو از انتقاد از رسول اکرم است.

یعنی
رسول اکرم
مرتب از خودش انتقاد کرده است.

سعدی هم انتقادات او را در دو اثر مهمش
بوستان و گلستان
منعکس کرده است
تا
به اثبات صحت اندرز خود نایل آید.

آدم ها اما تحت شرایط مادی و معرفتی معینی
مرتکب خریت و خطا می شوند.
یعنی تقصیری ندارند.

دلیل آدمکشی
در کتاب بیگانه
اثر البر کامو
گرمای سوزان درجهنم الجزایر
اعلام می شود.

تحت شرایط دشوار زندگی
آدم می تواند جنون بگیرد.

 

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ص) صلح شهروندان (بورگر فریدن)

https://bilder.mundmische.de/bedeutung/32096-Burgfrieden.jpg

 

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

۱

  •     صلح شهروندان اصطلاحی به میراث مانده از فئودالیسم است.

 

۲

  •     صلح شهروندان به درک حقوقی ئی در فئودالیسم اطلاق می شد که برای ممانعت از جنگ میان شهرهای فئودالی منعقد می شد.

 

۳

  •     صلح شهروندان در جنگ جهانی اول به رابطه میان رهبران احزاب سوسیال ـ دموکرات و سندیکاهای تحت نفوذ سوسیال ـ دموکراسی اطلاق می شد.

 

۴

  •     احزاب سوسیال دموکرات در جنگ جهانی اول با لغو مصوبات بین الملل دوم و مصوبات خود احزاب سوسیال ـ دموکرات به صرفنظر از رهبری مبارزه طبقاتی بر ضد طبقه حاکمه خودی، یعنی «دشمن اصلی خود در کشور» (لیبکنشت) می پردازند و به حمایت از سیاست جنگ حکومت امپریالیستی خود از نقطه نظرهای متعدد زیر می پردازند:

 

الف

  •     تأیید و تصویب وسایل و امکانات لازم برای جنگ افروزی

 

ب

  •     دادن تبلیغات جنگی امپریالیستی به خورد طبقه کارگر

 

پ

  •     دعوت از خلق به خرید رهن های جنگی

 

ت

  •     شرکت در حکومت های امپریالیستی و غیره

 

۵

  •     سیاست مبتنی بر صلح شهروندان به معانی زیر بود:

 

الف

  •     به معنی خیانت بر طبقه کارگر بود.

 

ب

  •     به معنی خیانت بر کل خلق کشور خود بود.

 

پ

  •     به معنی خیانت بر طبقه کارگر بین المللی بود.

 

۵

  •     پیامدهای صلح شهروندان از قرار زیر بودند:

 

الف

  •     تقویت حکومت های (رژیم های) امپریالیستی  

 

ب

  •     امکان پذیر ساختن جنگ

 

پ

  •     طولانی تر سازی جنگ

 

ت

  •     قربانی عظیم گرفتن از توده های خلق

 

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۱۴۵)

   

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه

 

۲

در اواسط ماه سپتامبر

جنی

همراه با لنشن دموت و سه فرزندش

به

مارکس

 پیوست.

 

جنی

ضمنا

حامله بود.

 

مارکس به مدد گئورگ ویرت

خانه ای در محله چلسی در لندن در خیابان اندرسون

اجاره کرد.

 

در ۵ ماه نوامبر سال ۱۸۴۹

فرزندش

هاینریش گیدو مارکس

چشم بر جهان گشود.

 

در این خانه

علیرغم تنگی اش

دوستان مارکس هم موقتا اقامت می گزیدند.

 

انگلس

در ۵ ماه اکتبر

از

ایتالیا

به

گئورگ جولیان هارنی

نوشت:

«به تو می نویسم تا به مارکس هم خبر دهی

که

من

امروز و یا فردا

وارد شهر جنوا خواهم شد

و

اگر هوا و باد مناسب باشد،

سوار بر کشتی به همت ناخدا استیونس

به

سوی لندن به راه خواهم افتاد.

 

این سفر من

احتمالا

۴ تا ۵ هفته

طول خواهد کشید.

و

در اوسط ماه نوامبر در لندن خواهم بود.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ، ص ۵۱۳)

 

واقعا هم در ۱۲ ماه نوامبر

کشتی

از کانال تمزه گذشت.

مارکس بی تابانه منتظر انگلس بود.

 

مارکس

ضمنا

بیکار ننشسته بود..

 

مارکس

ضمن نگرانی از بابت نان روزانه و اجاره نسبتا سنگین خانه

با

انرژی و نیروی فوق العاده

به

تحریر اثری سه جلدی همت گماشته بود که پیوند تنگاتنگی با هم داشتند:

محتوای این سه کتاب از قرار زیر بود:

 

۱

نجات مهاجرین پرولتری از سقوط

 

۲

تحکیم مجدد حزب (اتحادیه کمونیست ها)

 

۳

جمعبندی آموزه های انقلاب برای مبارزات آتی و تدارک این مبارزات.

 

ادامه دارد.

درنگی در شعری از شاملو (۱)

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Text

 

درنگی 

از

میم حجری

 

با این همه
ای قلب دربدر
از یاد مبر
که ما
_من و تو_
عشق را رعایت کردیم
انسان را رعایت کردیم،
خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود.
احمد شاملو


معنی تحت اللفظی:
شاملو و قلب دربدرش
انسان و عشق را رعایت کرده اند.
عادولفان
چنینند در ایرانزمین


انسان
در قاموس شاملو و سارتر و کامو وعادولفان دیگر
انسان مجرد و یا انتزاعی است
و
نه
انسان واقعی و مشخص.

انسان انتزاعی فقط ذهن آدمیان
وجود دارد
و
نه در خارج از ذهن آنها.

به همین دلیل
دم زدن از «رعایت انسان»
یاوه ای بیش نیست.

ما
فقط می توانیم انسان های مشخص را
مثلا
حسن باربر
را
حسین رفتگر
را
سید علی شیاد
را
نرگس رختشو
را
نسترن خیاط
را
رعایت بکنیم و یا رعایت نکنیم.
ضمنا رعایت و عدم رعایت کسی و چیزی
هنر و شق القمر نیست
تا به دلیل آن پوز بدهیم و منت سر این و آن بگذاریم.

 

ادامه دارد.