Bild

 

 

میم حجری

 

میلاد عزیزی


 مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آن‌گاه دیگر بی‌نهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بی‌مایه بپردازیم."

از نامه‌ی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسه‌ی هومر) - می ۱۸۰۵
 
میر شمس‌الدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.

 اما او یک‌تنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.

 

۱

می‌خواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید. 

 

آرزوی هگل این است که فلسفه را به آلمانی ترجمه کند،

به همان سان که مارتین لوتر، 

انجیل

 را 

و 

یوهان هاینریش ووس،

 آثار هومر

را

  به

 آلمانی

ترجمه کرده اند.

 

ایراد این آرزوی هگل

در

گذاشتن علامت تساوی میان انجیل و آثار هومر و فلسفه است.

 

برای درک و توضیح این ایراد بینشی ـ تعریفی ـ مفهومی هگل

باید پرسید:

آثار هومر،

انجیل

و

فلسفه 

چیستند؟

 

۲

معرفی کتاب/ داستان ایلیاد و ادیسه چیست؟

 

 ایلیاد و اودیسه

   اشعار حماسی هومر ـ شاعر نابینای یونان باستان ـ اند. 

 

این دو اثر هومر

آثار هنری ـ میتولوژیکی (اساطیری) اند.

 

انجیل

هم

اثری تئولوژیکی (مذهبی)

است.

  

هنر و میتولوژی (علم الاساطیر) و تئولوژی (مذهب)

 فرم های مختلف شناخت و شعور اند.

 

فلسفه

(فیلوسوفی)

هم

فرمی از شناخت و شعور

است.

 

فلسفه

را

می توان

قابل مقایسه با هنر و میتولوژی و تئولوژی

تلقی کرد.

ولی

نمی توان با آثار هنری و میتولوژیکی و تئولوژیکی

یعنی

با

اودیسه و ایلیاد و انجیل

قابل مقایسه دانست.

 

شناخت و شعور هنری

توسط شناخت و شعور میتولوژیکی

نفی دیالک تیکی شده است.

 

یعنی جنبه های منفی اش

نقد و نفی و حذف شده اند

و

جنبه های مثبتش حفظ شده اند و توسعه داده شده اند.

 

به همین دلیل 

آثار میتولوژیکی

مثلا

همین دو اثر حماسی هومر

حاوی عناصر هنری اند.

 

شناخت و شعور میتولوژیکی

هم

به نوبه خود

توسط شناخت و شعور تئولوژیکی

نفی دیالک تیکی شده است.

 

به همین دلیل

آثار مذهبی

مثلا

همین انجیل و قران

هم

حاوی عناصر هنری اند

 و

 هم

حاوی عناصر میتولوژیکی اند.

 

 

 هگل هم از این حقایق امور

باخبر است.

 

هگل هم می داند که فلسفه قابل مقایسه 

با 

انجیل و اودیسه و ایلیاد و دیگر آثار هنری و میتولوژیکی 

 نیست.

 

سؤال این است

که

اگر چنین است،

پس چرا هگل دست به این مقایسه می زند

و

می خواهد فلسفه را به همان سان به زبان آلمانی ترجمه کند که آثار هومر و انجیل ترجمه شده اند؟

 

دلیلش این است

که

هگل

میان فلسفه به طور کلی و آثار خود

علامت تساوی می گذارد.

 

بورژوازی هم به همین پندار دامن می زند

و

فلسفه هگل

را

یعنی ف

لسفه  کلاسیک بورژوایی آلمان

را

پایان فلسفه 

قلمداد می کند.

 

ادامه دارد.