خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۵)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک عشق

را

به شکل دوئالیسم یاری و (۱) بسط و تعمیم می دهد.

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عشق را به شکل دوئالیسم یاری و خودبایی بسط و تعمیم می دهد و از عاشق می خواهد که به انکار خویشتن خویش برخیزد.

سعدی

دیالک تیک خویشتن و یار را شرک می نامد.

اگر سعدی، فقط یک لحظه، چارچوب فئودالی تفکر خود را ترک کند و میان دیالک تیک عشق و وابستگی فرق بگذارد، آنگاه متوجه می شود که در دیالک تیک عاشق و معشوق رابطه دو طرفه و دیالک تیکی است و عاشق می تواند از نقطه نظر معشوقش، همزمان معشوق تلقی شود.

اکنون فرض کنیم که عاشق و معشوق هر دو به انکار خویش برخیزند.

این ماجرا ما را به یاد دهاتی هائی خواهد انداخت که می خواهند از دری وارد جائی شوند، ولی هر دو همزمان می خواهند که به یکدیگر تقدم قائل شوند.

کلنجار بی محتوا بر سر اینکه چه کسی اول از در بگذرد، می تواند انرژی جسمی و روحی کلانی از هر دو تلف کند.

معلوم نیست که چرا باید یار برای «یار بودن» بر هویت فردی خویش چشم پوشی کند؟

چرا نباید انسانها در خودبودگی خویش، عاشق همنوعان و یار و مددکار متقابل یکدیگر باشند.

چرا نباید دیالک تیک جهانشمول داد و ستد، شامل حال مهر و عشق و کین نیز باشد؟

ادامه دارد.

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۱)

خواندن خوشایند است و آدم را به جهان دیگری می برد.

این را کسانی می دانند که غرق در کتاب ،زمان و مکان را از یاد برده باشند.

زنان_کتابخوان_خطرناکند

اشتفان_بولمان

درنگی

از

میم حجری

ما این لاطائلات حریف را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم

تا از موضوع خارج نشویم و پرت و پلا نبافیم:

۱

خواندن خوشایند است و آدم را به جهان دیگری می برد.


مطالعه

فرمی از هماندیشی با همنوع است.

مطالعه

فرمی از هماندیشی با همنوعان غایب است.

همنوع

خواه در هیئت مؤلف و خواه در هیئت کاراکترهای مطروحه در کتاب.

به همین دلیل

مطالعه انتزاعی وجود ندارد:

هم


خرخوانی (همانیدشی پاسیو و منفعل با نویسنده و شخصیت های کتاب) مطالعه است

و

هم


خوداندیشانه خوانی (مطالعه اکتیو کتاب)

یعنی به چالش کشیدن دعاوی و نظرات و طرز رفتار کاراکترهای مطروحه در کتاب.

خرخوانی بهتر از هیچ است، ولی معجزه نمی کند.

ضمنا

ما با صدها نوع کتاب در فرم های مختلف سروکار داریم:

کتاب را هم می توان خواند، هم می توان شنید و هم می توان به صورت فیلم دید.

۹۹ درصد کتابخوانان

خر خوان اند و بی خطر.

خطر برای ارتجاع در خوداندیشی است و نه در کتاب خوانی خرکی و الکی و مکانیکی.

۲

این را کسانی می دانند که غرق در کتاب ،زمان و مکان را از یاد برده باشند.

کتاب داریم تا کتاب.

فقط در رمان می توان غرق شد و زمان و مکان را فراموش کرد و نه در انواع دیگر کتاب.

استغراق در کتاب

نشانه خامیت و خریت است.

خردمندان و خردگرایان همیشه هشیارند و غرق نمی شوند.

۳

زنان_کتابخوان_خطرناکند

نه زنان انتزاعی وجود دارند و نه فرقی بین زنان و نران وجود دارد.

افراد کتابخوان ولی بهتر از افراد بیگانه با مطالعه اند.

همین و بس.

نه کمتر و نه بیشتر.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۶)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

جان تولاند

(۱۶۷۰ ـ ۱۷۲۲)

آزاداندیش روشنگری از ایرلند

تغییر مذهب از کاتولیسیسم به پروتستانتیسم

تحصیلکرده فلسفه و تئولوژی

از پیروان جان لاک

مؤلف «نامه های سرنا» (۱۷۰۴)

کتابش تحت عنوان «مسیحیت غیر اسرارآمیز» در سال ۱۶۹۷ در دابلین علنا سوزانده شد.

از طرفداران پانته ئیسم

  • ماتریالیست های انگلیسی و فرانسوی درقرن هجدهم می کوشند، تا با تأکید بر جنبش درونی ماده و تفکیک ناپذیری حرکت از ماده، خود را از دست این استنتاج تئولوژیکی خلاص سازند:
  • تولاند حرکت را «خصیصه ماهوی ماده» می نامد و اعلام می کند که «جنبش برای ماده امری ضرور و ناگزیر است و ماده بدون خود جنبی قابل تصور نیست.»
  • (نامه شماره ۵ به سرنا)

پل هنری تیری د هولباخ

(۱۷۲۳ ـ ۱۷۸۹)

از متفکران رادیکال قرن هجدهم

از همکاران دید رو و دآلمبر

از مؤلفین دایرة المعارف (۳۵ جلدی) فرانسه

آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست

  • هولباخ حرکت را «شیوه وجودی ماده می نامد که از ماهیت و ذات ماده ناشی می شود.»
  • (هولباخ «سیستم طبیعت»، ص ۲۵)

ژولیان لامتری

(۱۷۰۹ ـ ۱۷۵۱)

پزشک

فیلسوف

پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری

آثار:

«قصه های طبیعت روح» (۱۷۴۵)

«انسان به مثابه ماشین» (۱۷۴۷)

۱

دنیس دیدرو

(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)

یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا

از مؤلفین برجسته دایرة المعارف فرانسه

و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.

  • دیدرو، لامتری، هلوه تیوس و ماتریالیست های دیگر در آن زمان نظر همانندی دارند و تلنگر اولیه الهی و تئوری فضاهای خالی مطلق را مورد انتقاد قرار می دهند.

۲

  • درک مکانیکی حرکت اگرچه با این برخورد دیالک تیکی زیر علامت سؤال می رود، ولی ماتریالیسم مکانیکی نمی تواند از عهده رد قانع کننده آن برآید.

۳

  • ایراد اصلی ماتریالیسم مکانیکی در آن بود که آن قوانین مکانیک کلاسیک را شامل حال همه انواع حرکت که با حرکت مکانیکی تفاوت کیفی دارند، می دانست و بدین طریق فرق اساسی موجود میان طبیعت و جامعه را منکر می شد.

گوتفرید ویلهلم لایب نیتس

(۱۶۴۷ ـ ۱۷۱۶)

فیلسوف

دانشمند

ریاضی دان

دیپلومات

فیزیکدان

مورخ

سیاستمدار

کتاب شناس

دکتر در حقوق دنیوی و کلیسائی

ایدئالیست عینی

روح یونیورسال زمانه خویش

۱

  • توضیح صریح خصلت دیالک تیکی حرکت و به ویژه درک آن به عنوان خودجنبی ماده، به وسیله لایب نیتس و به ویژه هگل صورت می گیرد.

۲

  • لایب نیتس از موضع ایدئالیسم عینی (در مخالفت با نظریه دکارت) پیوند کلی و ناگسستنی حرکت و ماده را مورد تأکید قرار می دهد.

۳

  • او ـ در مغایرت با دکارت و اسپینوزا ـ به مفهوم ماده، مفهوم نیروی کوشا و اصل خود کوشی را اضافه می کند.

۴

  • به نظر لایب نیتس، مونادها یعنی جواهر ساده دستخوش تغییر مدام اند و این تغییر از اصل درونی آنها ناشی می شود.

۵

  • لایب نیتس این اصل درونی را قوه محرکه عشق (طلب) می نامد.
  • (لایب نیتس، «مونادئولوژی»، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۸)

۶

  • لنین در این نظریات لایب نیتس ـ علیرغم ایدئالیسم او ـ «دیالک تیک خودویژه و ژرفی» را می بیند.

۷

  • هگل نیز به همان سان تمامی واقعیت عینی را به مثابه روندی در حرکت و تغییر مدام می بیند.

۸

  • حرکت به نظر هگل نه فقط حرکت مکانیکی، بلکه در وهله اول خودجنبی، حیاتمندی و محرکه است.

۹

  • لنین درک دیالک تیکی هگل از حرکت را هسته مرکزی فلسفه او می نامد و چنین شرح می دهد:
  • «جنبش و خودجنبی، حرکت خود کوش (مستقل)، خودپو، ذاتا ضرور.
  • تغییر، جنبش و حیاتمندی، اصل هر خود جنبی، قوه محرکه حرکت و کردوکار، ضد وجود مرده.»
  • (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۳۱)

۱۰

  • اصل و سرچشمه درونی خود جنبی را هگل در تضاد دیالک تیکی می داند:
  • تضاد دیالک تیکی «ریشه هر جنبش و حیاتمندی است.
  • فقط اگر چیزی تضادی در درون خود داشته باشد، به جنبش در می آید ، محرکه و کردوکار پیدا می کند.»
  • (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۴، ص ۵۴۶)

۱۱

  • به نظر هگل، حرکت با ماده در پیوند بی واسطه قرار دارد.
  • زیرا حرکت «زوال و رستاخیز مکان است در زمان و زوال و رستاخیز زمان است در مکان.»

۱۲

  • در حالیکه واقعیت ـ که در آن زمان و مکان به یکدیگر فرا می روند ـ «وحدت بی واسطه، یکسان و موجود هر دو است»، که به مثابه ماده خود نمائی می کند.
  • (هگل، «دایرة المعارف» پاراگراف ۲۶۱ )

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تمرکز سرمایه (تغلیظ سرمایه)  

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • تمرکز سرمایه به رشد دامنه سرمایه در دست سرمایه داران منفرد و یا گروه های سرمایه دار در اثر انباشت سرمایه، یعنی در اثر تبدیل بخشی از اضافه ارزش به سرمایه برای توسیع (وسعت بخشی به) تولید اطلاق می شود.

  • مراجعه کنید به انباشت

انباشت

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8442

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8461

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8464

پایان

۲

  • تمرکز سرمایه، فرم اصلی جامعتی گشتن کاپیتالیستی تولید است.

۳

  • تسریع (سرعت یابی) تمرکز سرمایه در پیوند تنگاتنگی با سانترالیزاسیون (مرکزیت یابی) سرمایه قرار دارد.

  • مراجعه کنید به سانترالیزاسیون سرمایه

۴

  • تمرکز سرمایه به طرق زیر پیش برده می شود:

الف

  • با گرایش به کسب سود اضافی

ب

  • با مبارزه رقابت آمیز

پ

  • با استفاده از علم و فن که به افزایش روز افزون حجم سرمایه منجر می شود.

۵

  • مبارزه رقابت آمیز، سرمایه داران رابه انباشت بخش اعظم اضافه ارزش برای تحصیل سود فزونتر وامی دارد.

۶

  • تمرکز سرمایه (وسانترالیزاسیون سرمایه) به تمرکز روز افزون تولید منجر می شوند.

  • مراجعه کنید به تمرکز تولید

تمرکز تولید

(تغلیظ تولید)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14709

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14713

پایان

۷

  • این توسعه، شالوده لازم برای پیدایش و تشکیل انحصارات (مونوپول ها) بوده است.

  • مراجعه کنید به انحصارات (مونوپول ها)

۸

  • حاکمیت انحصارات در دوران (؟) امپریالیسم به تسریع تمرکز سرمایه منجر می شود.

(مفهوم دوران (عصر) امپریالیسم (لنین)

مفهوم نادرستی است.

منظور لنین دوره امپریالیسم بوده است.

ما با دوران سرمایه داری سر و کار داشته ایم که امپریالیسم فقط مرحله ای از آن است

و

جای دوران فئودالیسم را گرفته است و با شروع دوران گذار به سوسیالیسم پایان یافته است.

مترجم)

  • مراجعه کنید به دوران، کاپیتالیسم، امپریالیسم

کاپیتالیسم

(نظام سرمایه داری)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14009

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14015

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14021

پایان

کاپیتالیسم

(نظام سرمایه داری)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2837

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2830

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2836

پایان

امپریالیسم

(کاپیتالیسم انحصاری، سرمایه داری انحصاری)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13181

دوران گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم و کمونیسم

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11109

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11127

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11133

۹

  • تمرکز سرمایه امروزه به طرز فزاینده ای با اقدامات انحصاری ـ دولتی پیشبرد کسب می کند.

  • با اقداماتی که به برکت آنها در شاخه های تولیدی تحت مالکیت انحصارات، انباشت عالی و سودهای عالی انحصاری امکان پذیر می گردد.

۱۰

  • در اثر این اقدامات، تضادهای سرمایه داری حدت و شدت خارق العاده کسب می کنند.

۱۱

  • تمرکز سرمایه و سانترالیزاسیون سرمایه در آلمان امپریالیستی پس از جنگ جهانی دوم به درجه بیسابقه ای رسیده است:

۱۲

· رشد شرکت های سهامی با سرمایه اصلی بیشتر از ۱۰۰ میلیون مارک به شرح زیر بوده است:

۱۹۳۸ از ۰/۵ درصد به ۲۵/۸ درصد

۱۹۵۴ از ۱/۳ در صد به ۳۲/۱ درصد

۱۹۶۵ از ۳/۳ درصد به ۵۷/۶ درصد

۱۹۷۰ از ۳/۹ درصد به ۶۶/۷ در صد

پایان

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۷۹) (سورة النساء و سوره زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

۱

زنا

به جفتگیری زن با نری بدون عقد ازدواج و بدون وجود رابطه بردگی فی مابین اطلاق می شود.
زنا

از گناهان کبيره شمرده شده و حرمت آن ضروری بين مسلمانان و ارتکابش موجب ثبوت حد است.

ریشه اجتماعی قانون شرعی زنا

احتمالا

در آنارشی سکس (هرج و مرج جنسی) در دوره تجزیه و تلاشی جامعه اولیه (ایام جاهلیت کذایی) بوده است.

وقتی بحران جامعتی در می گیرد، مناسبات جامعتی تخریب می شوند.

راسیونالیسم (خردگرایی) نسبی جای خود را به ایراسیونالیسم (خردستیزی) می دهد.

در نیتجه،

دیالک تیک غریزه و عقل وارونه می شود.

یعنی

غریزه قدر قدرت

عقل را از کالبد اندام تبعید می کند و در غیاب عقل، یکه تاز میدان می شود.

یعنی

بشر به حد جانور سقوط می کند.

دلیل قدر قدرتی غریزه جنسی در قرن ۲۱ نیز بحران عمومی سرمایه داری است.

مفهوم ایام جاهلیت در قاموس کریم (حضرت محمد)

انعکاس این وضعیت و شرایط بحرانی بوده است.

هدف انقلاب اسلامی تحت رهبری حزب الله از طرح قانون وحشت انگیز زنا،

لگام زدن به آنارشی غریزی ـ جنسی و احیای راسیونالیته بخور و نمیر از دست رفته است.

راه حل کریم برای نیل به این هدف،

جایگزینی هرج و مرج جنسی با ازدواج است.

می توان گفت که در این آیه، دیالک تیک آنارشی و آزادی مطرح می شود.

بدین طریق هم حوایج نفسانی (غریزی) ارضاء می شوند و هم راسیونالیته احیا می شود و هرج و مرج جنسی از بین می رود.

زنا

به جفتگیری زن با نری بدون عقد ازدواج و بدون وجود رابطه بردگی فی مابین اطلاق می شود.

اینجا ضمنا از ماهیت طبقاتی و فرماسیونی جامعه صدر اسلام پرده برمی افتد:

جامعه صدر اسلام، جامعه برده داری است.

اعضای جامعه به توده برده و آزاد طبقه بندی شده اند.

جفتگیری با برده خود

نه نیازی به ازدواج دارد و نه زنا محسوب می شود.

این ادعای خرافی که صدر اسلام، فرماسیون اقتصادی فئودالی بوده،

به ویژه در این مورد و موضوع، بی اعتبار می گردد.

اینجا اصلا اشاره ای به مناسبات ارباب ـ رعیتی در بین نیست.

سخن از مناسبات برده داری است و بس.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۴)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

چنین دارم از پیر داننده یاد

که شوریده ای سر به صحرا نهاد

پدر در فراقش نخورد و نخفت

پسر را ملامت بکردند و گفت:

»از آنگه که یار ام کس خویش خواند

دگر با کس ام آشنائی نماند.

به حقش، که تا حق جمال ام نمود

دگر هر چه دیدم خیال ام نمود

نشد گم، که روی از خلایق بتافت

که گمکرده خویش را باز یافت

پراکندگانند زیر فلک

که هم دد، توان خواندشان، هم ملک

ز یاد ملک، چون ملک نآرمند

شب و روز چون دد، ز مردم رمند

قوی بازوان اند، کوتاه دست

خردمند شیدا و هشیار مست

نه سودای خودشان، نه پروای کس

نه در کنج توحیدشان جای کس

پریشیده عقل و پراکنده هوش

ز قول نصیحتگر آکنده گوش

ندارند چشم از خلایق پسند

که آنان پسندیده حق بس اند

به خود سر فروبرده همچون صدف

نه مانند دریا بر آورده کف

نه مردم همین استخوان اند و پوست

نه هر صورتی جان معنی در او ست

نه سلطان خریدار هر بنده ای است

نه در زیر هر ژنده ای زنده ای است

حریفان خلوتسرای الست

به یک جرعه تا نفخه صور مست

به تیغ از غرض بر نگیرند چنگ

که پرهیز و عشق، آبگینه است و سنگ.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۷۸) (سورة النساء و سوره زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا ۖ فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا﴾
[ النساء: ۱۶]

و از میان شما، آن مرد و زنی که مرتکب آن ( عمل زشت) می شوند؛ آنها را آزاردهید، پس اگر توبه کردند و درستکار شدند، از آنها صرف نظر کنید، زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.

در این آیه کریم

طرز رفتار با زن و مرد زناکار تعیین می شود:

سؤال این است که منظور کریم از زنا و آزار زناکار مشخصا چیست؟

ما برای پاسخ مشخص و مفصل به این سؤالات به فقه شیعه مراجعه می کنیم:

زنا به جفتگیری زن با نری بدون عقد ازدواج و بدون وجود رابطه بردگی فی مابین اطلاق می شود.


زنا از گناهان کبيره شمرده شده و حرمت آن ضروری بين مسلمانان و ارتکابش موجب ثبوت حد است.

شرایط ثبوت زنا به اقرار

ثبوت زنا به اقرار، علاوه بر شرايط عمومی (بلوغ، عقل، اختيار و آزاد بودن) منوط به چهار بار اقرار در چهار مجلس است.

در اقرار کمتر از چهار بار حدّ ثابت نيست.

سؤال این است که مگر زن و نر زناکار مغز خر خورده که اقرار کند؟

شرایط ثبوت زنا با بيّنه

ثبوت زنا با بيّنه منوط به شهادت چهار مرد يا بنابر قول مشهور سه مرد و دو زن است.

در اينکه با شهادت دو مرد و چهار زن ثابت می‌شود يا نه،

اختلاف است.

البته بنابر اين قول، تنها حدّ تازيانه ثابت می‌شود نه رجم

حدّ زنا از حقوق اللَّه به شمار می‌رود.

از اين رو، شهادت تبرعی (بدون درخواست قاضی) نسبت به آن پذيرفته است.

زنا با آزمايشهای پزشکی ثابت نمی‌شود.

در ثبوت حدّ زنا، علاوه بر بلوغ، عقل و اختیار، لازم است مرد و زن زناکار به حرمت فعل علم داشته باشند يا آنچه به منزله علم است و در خصوص ثبوت حدّ رجم علاوه بر آنچه گفته شد، احصان نيز در هر دو معتبر است

(احصان حالت مردی را گویند که بالغ و عاقل و آزاد و مسلم باشد و با زنی بالغه و عاقله و آزاد و مسلمه بنکاح صحیح پیوسته باشد.)

حدّ زنا چند گونه است:

قتل، سنگسار، تازیانه،

تازيانه به همراه تراشیدنِ سر و تبعید و تازيانه توأم با سنگسار.

الف
قتل
حدّ افراد زير قتل است:


۱

کسی که با محرم نسبی خود، مثل مادر و دختر زنا کند.
برخی، محرم رضاعی و سببی، مانند مادر زن را در حکم ياد شده ملحق به محرم نسبی کرده‌اند؛
ليکن مشهور، قائل به اختصاص حکم قتل به محرم نسبی‌اند.


۲

ذمّی‌ای که با زنی مسلمان زنا کند.
ديگر اقسام کفار در اين مسئله حکم ذمی را دارند.


۳

کسی که به عنف و اجبار با زنی، زنا کند.


۴

به قول مشهور، بلکه اجماع ادعا شده، مردی که با همسر پدر خود زنا کند.


۵

مرد يا زن آزاد غير محصنی که بنابر قولی بيش از دو و بنا بر مشهور، بيش از سه بار، و برده‌ای که بنابر مشهور بيش از هفت و بنابر قولی بيش از هشت بار زنا کند.
به شرط آنکه در هر بار حد بر آنها جاری شده باشد.


۶

اگر کسی، ديگری را در حال زنا با همسرش ببيند،

بدون آنکه اکراهی در ميان باشد،
می‌تواند هر دو را بکشد.
برخی، جواز قتل هر دو را منوط به تحقق احصان در آنان دانسته‌اند.


درموارد ثبوت حدّ قتل،

تفاوتی بين برده وآزاد، پير و جوان و مسلمان و کافر نيست.

کيفيت قتل


به قول مشهور، در موارد ثبوت حدّ قتل، گردن زناکار با شمشير و مانند آن زده می‌شود؛
کشف اللثام، ج۱۰، ص۴۳۸.
ليکن برخی گفته‌اند: زناکار محصن را ابتدا تازيانه می‌زنند و سپس سنگسار می‌کنند و زناکار ِ غیر محصن را ابتدا تازيانه و سپس گردن می‌زنند.
برخی نيز مطلقا قائل به ثبوت تازيانه توأم با گردن زدن شده‌اند.
بعضی ديگر در ثبوت تازيانه علاوه بر گردن زدن، ترديد و توقف کرده‌اند.
بعضی نيز گفته‌اند: امام ميان گردن زدن با شمشير و سنگسار کردن مخير است

ب

رجم

سنگسار کردن حدّ مرد يا زن بالغ عاقل محصن آزادی است که با بالغ عاقل زنا کند. در ثبوت حد سنگسار بر مرد بالغ عاقل محصن و آزادی که با دختر نابالغ يا دیوانه زنا کند و نيز زن بالغ عاقل آزاد و محصنی که پسر نابالغی با وی زنا کند، اختلاف است.

بنابر قول به عدم ثبوت حدّ رجم تازيانه ثابت می‌شود؛ ليکن اگر مرد ديوانه با زن ياد شده زنا کند، زن سنگسار می‌گردد.

برخی در اين صورت نيز قائل به عدم ثبوت حد رجم بر زن شده‌اند.

در اينکه بر مرد ديوانه بالغ آزاد و محصنی که زنا کرده؛ حد، اعم از تازيانه، سنگسار و غير آن، ثابت می‌شود

يا نه، اختلاف است. ديدگاه مشهور عدم ثبوت مطلق حد، حتی تازيانه است

پ

تازيانه

صد ضربه تازيانه حدّ مرد يا زن زناکار بالغ عاقل آزاد و غیر محصن است و نيز به قول جمعی از فقها حدّ مرد محصن آزادی است که با زن نابالغ يا ديوانه زنا کند و نيز زن آزاد بالغ عاقل و محصنی که پسری نابالغ يا- بنابر قول برخی- دیوانه با او زنا کند، چنان که گذشت.

حدّ برده زناکار پنجاه تازيانه است؛ محصن باشد يا غیر محصن، مرد باشد يا زن، پير باشد يا جوان.

مگر در موارد ثبوت حدّ قتل که- چنان که گذشت- برده و غير برده در آن يکسان است.

تازيانه توأم با تراشيدن سر و تبعيد

اين حد بر مرد آزاد بالغ عاقل غير محصنی که زنا کرده جاری می‌گردد؛ ليکن در اينکه کيفر تبعید، به مرد زناکاری که ازدواج کرده، ليکن هنوز با همسرش هم بستر نشده، اختصاص دارد يا شامل غير او نيز می‌شود، اختلاف است.

بنابر قول مشهور، زن زناکار تبعيد نمی‌شود. بر اين قول ادعای اجماع نيز شده است.

چنان که برده زناکار نيز نه تبعيد و نه سرش تراشيده می‌شود

تازيانه توأم با سنگسار

بر پير مرد يا پير زن آزاد عاقل و محصنی که زنا کرده، ابتدا صد ضربه تازيانه می‌زنند و سپس او را سنگسار می‌کنند. در اينکه حدّ ياد شده نسبت به جوان محصن نيز جاری است يا اختصاص به پیر مرد و پیر زن دارد، اختلاف است. قول نخست به مشهور نسبت داده شده است؛ ليکن گروهی از قدما قول دوم را برگزيده‌اند.

تغليظ در حد

اگر مردی با زن مرده‌ای زنا کند، علاوه بر حد، تعزیر می‌شود.

همچنين است اگر زنا در مکان يا زمان شريفی همچون مسجد و مشاهد مشرفه و ماه رمضان انجام گيرد.

سقوط حد

با تحقق يکی از امور زير حدّ ساقط می‌گردد.

اکراه: اگر زن به زنا مجبور شود، حدّ از او ساقط می‌گردد.

در تحقق اکراه نسبت به مرد اختلاف است.

د.توبه: توبه کردن قبل از ثبوت زنا نزد حاکم، موجب سقوط حد است؛ ليکن کسی که به زنا اقرار و سپس توبه کرده، حاکم در اقامه حدّ بر او مخيّر است.

امّا اگر ثبوت زنا به بینه بوده، بنابر مشهور، حدّ از او ساقط نمی‌گردد.

ه.کسی که با کنيز فرزند خود زنا کرده، بنا بر مشهور، حدّ بر او جاری نمی‌شود، به خلاف عکس آن.

چگونگی اجرای حد

محکوم به حدّ رجم ابتدا غسل می‌کند و سپس اگر مرد باشد تا کمر و اگر زن باشد بنابر مشهور تا سینه در خاک دفن و آنگاه سنگسار می‌گردد.

کسی که محکوم به حدّ تازيانه شده، اگر مرد باشد، او را ايستاده و بنابر قول مشهور از نظر پوشش و برهنگی بر همان حالی که هنگام زنا يافته‌اند شلاق می‌زنند. البته عورتش را می‌پوشانند. و اگر زن باشد، او را نشانده و در حالی که بدن او را با لباسش پوشانده‌اند، تازيانه می‌زنند.

تازيانه بايد بر همه بدن- جز مواضع خطرناک، مانند سر و صورت- تقسيم شود.

زناکاری که در اثنای اجرای حدّ فرار کرده، در صورتی که حدّش رجم و ثبوت آن با بینه باشد، بازگردانده می‌شود؛ امّا اگر ثبوت حدّ به اقرار باشد، بنابر مشهور بازگردانده نمی‌شود.

و چنانچه حدش تازيانه باشد در هر صورت بازگردانده می‌شود.

ساير احکام زنا

نَسَب به زنا ثابت نمی‌شود؛ از اين رو، کودک به وجود آمده از زنا شرعاً نه به مرد منتسب می‌گردد و نه به زن.

البته اگر انتساب وی به زناکار مشکوک و زن، شوهردار باشد، کودک شرعاً به زوج ملحق است، نه به مرد زناکار

به قول مشهور از اسباب حرمت نکاح با زنی، زنا با مادر يا دختر او است، به شرط آنکه عمل زنا قبل از ازدواج با آن زن صورت گرفته باشد، بنابر اين، اگر با مادر يا دختر زنی زنا کند، نمی‌تواند با آن زن ازدواج نمايد.

کسی که با زن مجرد زنا کند، بنابر مشهور می‌تواند با او ازدواج نمايد، هرچند زن توبه نکند؛ اما اگر با زنِ متأهل يا زنی که در عدّه رجعی به سر می‌برد، زنا کند، زن يادشده نسبت به مرد زناکار حرمت ابدی پيدا می‌کند.

عده زن متأهلی که از راه زنا باردار شده و سپس از شوهرش طلاق گرفته، همانند عدّه زن غير باردار است و می‌تواند پس از گذشت عدّه ازدواج کند، هرچند زایمان نکرده باشد. و اگر مجرد باشد، عدّه‌ای ندارد و می‌تواند ازدواج کند.

همچنين زن مجردی که زنا داده، ليکن باردار نشده، بنابر مشهور عده ندارد.

اگر مردی به همسر خود نسبت زنا دهد، در صورتی که بين آنان لعان واقع گردد، زن بر مرد حرام ابدی می‌شود و چنانچه زن کر و لال باشد بدون وقوع لعان، حرمت ابدی حاصل می‌گردد.

ما باید این متن را تجزیه و تحلیل کنیم.

ادامه دارد.

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۰)


عشق و عاشقی ، هر چند لطیف و پر احساس باشد، ریشه در شهوت دارد!

هرچه انسان از لحاظ درونی غنی تر باشد، دیگران را تهی تر می یابد؛

و بسیاری از چیزهایی که افراد عادی را ارضا می کند، برای او سطحی و پوچ است.

آرتور_شوپنهاور

درنگی

از

میم حجری

همه اجامر مرتجع

چه فاشیستی و امپریالیستی و چه فئودالی و فوندامنتالیستی

گنده گوزند و بس.

رابطه عشق با سکس

مثل رابطه سماور با سوراخ خروج بخار است.

اگر سکس نباشد

عاشق منفجر می شود.

مگر ریشه سماور در سوراخ خروج بخار است

ای بدبخت؟

شوپنهاور

معلم نیچه بوده

و

رابطه فکری اش با نیچه

شبیه رابطه فکری بروجردی با خمینی

بوده است.

شوپنهاور

بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش

را

دعوت و ترغیب به کفن و دفن داوطلبانه می کند.

مبلغ یأس و نومیدی و بدبینی و مرگ است.

نیچه
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش

را

شیر می کند و به جنگ پرولتاریای انقلابی می فرستد

و

ضمن تف باران کردن بردگان،

ابدیت حاکمیت برده داران را تئوریزه می کند.

بروجردی و خمینی

جای بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش

را

با اشراف فئودال و روحانی ایستاده بر لب گور تاریخی اش عوض می کنند.

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تمرکز تولید (تغلیظ تولید) (۲) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

تمرکز تولید سوسیالیستی

۱

  • تمرکز تولید تحت مناسبات تولیدی سوسیالیستی به مثابه روندی اقتصادی، شالوده توسعه مبتنی بر پلان تولید بزرگ سوسیالیستی را در صنعت و کشاورزی تشکیل می دهد.

۲

  • فاکتور (عامل) تعیین کننده برای وحدت مؤثریت اقتصادی رشد یابنده با بهبود رشد یابنده شرایط کار و زندگی زحمتکشان را، تمرکز ظرفیت پژوهشی و تولیدی، به ویژه تمرکز بخش تعیین کننده نیروی انباشت و تشکیل و تکمیل هرچه بیشتر کادرها تشکیل می دهند.

۳

  • فرم های مهم تمرکز تولید سوسیالیستی را تشکیل کارخانجات بزرگ، کومبینات ها و غیره تشکیل می دهند.

کومبینات

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14271

پایان

۴

  • با تولید بزرگ، تأثیرات تمرکز تولید برای نیل به آماج های زیر مورد استفاده قرار می گیرند:

الف

  • نیل به مطالبه فشرده سازی تولید

ب

  • برای بر آمدن از عهده راسیونالیزاسیون

اوتوماسیون

(اوتوماتیزاسیون)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8403

پ

  • برای ارتقای سطح تخصص یابی

ت

  • برای ترکیب آنها

۵

  • تمرکز تولید در کشاورزی سوسیالیستی به صور زیر صورت می گیرد:

الف

  • با وحدت داوطلبانه دهقانان زحمتکش، کارگران روستاها و زحمتکشان در تعاونی های تولیدی کشاورزی

ب

  • با همکاری بعدی میان تعاونی های تولیدی کشاورزی (ال پی گی)، تعاونی های تولید باغبانی (گی پی گی) و کارخانجات تحت مالکیت خلق.

پ

  • با همکاری میان کارخانحات کشاورزی سوسیالیستی

ت

  • با همکاری میان کارخانجات تولیدی و تجاری (با عقد قرارداد) در واحدهای کئوپراتیو (مبتنی بر کئوپراسیون و همکاری) به مثابه راه اصلی برای تشکیل کشاورزی ئی که به طور فشرده و صنعتی تولید می کند.

  • مراجعه کنید به روابط کئوپراسیون در کشاورزی

پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۳)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

بدان زهره دست ات زدم در رکاب

که خود را نیاوردم اندر حساب.»

معنی تحت اللفظی:

دلیل جسارت به بوسیدن رکابت

هیچ انگاری خویشتن خویش بود.

سعدی

در این بیت شعر،

نه تنها دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز مسخ و مثله و مخدوش می کند، بلکه آن را به مثابه حقیقتی بی چون و چرا در ضمیر گدازاده تزریق می کند.

گدازاده نه تنها منکر خودیت و هویت خویش است،

بلکه حتی خود را در شاهزاده مضمحل می داند و او را (۱) اراده، عمل و اندیشه خود می شمارد.

بلکه حتی خود را در شاهزاده مضمحل می داند و او را منبع اراده، عمل و اندیشه خود می شمارد.

سعدی با این مزخرفات به تخریب شعور توده ها دست می زند و توده ای نوکرصفت و بی شخصیت تربیت می کند.

ما با چشم باز در آثار او دنبال حداقل یک مورد خواهیم گشت که شاهزاده ای عاشق گدازاده ای شده و به انکار هویت و فردیت و منیت خویش برخاسته باشد.

سعدی و حافظ

در لفافه عشق

حاکمیت طبقاتی اشراف بنده دار، فئودال و دربار را تحکیم می بخشند و روان جامعه را به پذیرش بندگی و سرسپردگی آماده می سازند.

اکنون می توان فهمید، که منظور واقعی حافظ از شیرین دهنان چیست، که خدا انسانها را نسبت به آنها متعهد کرده و برای تحمل جور و جفای شان صبر و ثبات داده است:

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

ما همه، بنده و این قوم خداوندان اند.

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۰۲)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/07/blog-post_28.html

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۵)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۸

حرکت و سکون در عصر جدید

۱

  • با پیشرفت علوم طبیعی (علم الاشیاء)، مسئله پیوند ماده و حرکت بار دیگر موضوع پژوهش فلسفی قرار می گیرد.

۲

  • در سایه پیشرفت شتابان علم مکانیک که تحت تأثیر حوایج فنی در دوره مانوفاکتور و شیوه تولیدی سرمایه داری آغازین قرار داشته، درک مکانیکی ـ ماتریالیستی از حرکت رواج می یابد.

۳

  • بنا بر آن، حرکت مکانیکی، یعنی تغییر محل (جا به جایی) ، تنها فرم حرکت است و انواع دیگر تغییر از این حرکت ناشی می شوند.

توماس هوبس

(۱۵۸۸ ـ ۱۶۷۹)

ریاضی دان

دولتتئوریسن

فیلسوف انگلیسی

در

عصر جدید آغازین

کتاب معروف او «هیولا» نام دارد.

  • حرکت ـ به نظر هوبس ـ عبارت است از جا عوض کردن مدام اجسام.

رنه دکارت

(۱۵۹۶ ـ ۱۶۵۰)

فیلسوف، ریاضی دان و عالم علوم طبیعی

از مؤسسین راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین

تفکر راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.

دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.

  • حرکت ـ به نظر دکارت ـ عبارت است از انتقال یک جسم از مجاورت چیزهای ثابت که با آن در تماس قرار دارند، به جوار چیزهای دیگر.

۴

  • خلاصه کردن حرکت در حرکت مکانیکی (یعنی در جا عوض کردن چیزها) مشخصه کلیه جریانات ماتریالیسم بورژوائی در قرن ۱۷ و ۱۸ بوده است.

۵

  • این طرز تفکر نمی توانست نظریه تئولوژیکی تلنگر اولیه و تکانه «از خارج از ماده» را رد کند.

اسحاق نیوتون

(۱۶۴۲ ـ ۱۷۲۷)

فیزیکدان

ریاضی دان

ستاره شناس

کیمیاگر

فیلسوف و کارمند دولتی

سرگردان میان تئولوژی طبیعی، علوم طبیعی و فلسفه

  • از این رو ست که نیوتون اعلام می کند که کلیه حرکت ها در جهان، مثلا حرکت سیاره ها به دور خورشید، بر طبق قوانین مکانیکی صورت می گیرند و باعث و بانی همه آنها تلنگر اولیه الهی بوده است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تمرکز تولید (تغلیظ تولید) (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· تمرکز تولید به جمعبندی نیروهای کار و وسایل تولید در کارخانجات بزرگ اطلاق می شود.

۲

· تمرکز تولید به خصلت جامعتی روز افزون تولید اطلاق می شود.

۳

· تمرکز تولید، نتیجه توسعه پیش رونده نیروهای مولده است.

· مراجعه کنید به نیروهای مولده

نیروهای مولده

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3956

پایان

۴

· تعیین کننده محتوای جامعتی تمرکز تولید، مناسبات تولیدی مربوطه اند.

· مراجعه کنید به مناسبات تولیدی

مناسبات تولیدی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3156

پایان

قانون مطابقت (همخوانی) مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12565

تمرکز تولید در جامعه سرمایه داری

۱

· تمرکز تولید در جامعه سرمایه داری از طریق انباشت سرمایه صورت می گیرد.

· یعنی از طریق استحاله اضافه ارزش به سرمایه و با سانترالیزاسیون (مرکزیت یابی) سرمایه صورت می گیرد.

· مراجعه کنید به انباشت سرمایه، سانترالیزاسیون سرمایه

۲

· تمرکز تولید روند قانونمندی است که با مبارزه رقابتی پیش برده می شود.

· مراجعه کنید به رقابت

رقابت

(کونکورنتس)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14621

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14624

پایان

۳

· تمرکز تولید پس از رسیدن به حد معینی از توسعه، به انحلال رقابت آزاد توسط انحصارات (مونوپول) منجر می شود.

(این به زبان فلسفی بدان معنی است

که تغییرات کمی (تمرکز تدریجی تولید) در جامعه سرمایه داری، پس از رسیدن به حد عینی مقرره،

به تحول جهشی کیفی

(به گذار از رقابت آزاد به انحصارات)

منجر می شود.

این یک قانون دیالک تیکی است که در کل هستی معتبر و مؤثر است.

مترجم)

قانون گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12613

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12615

پایان

۴

· تمرکز تولید در دوره های بحران اقتصادی و در ایام جنگ تسریع می شود (سرعت پیدا می کند).

· چگونه؟

· از طریق خانه خرابی (ورشکست) کارخانجات کوچک و متوسط و بلعیده شدن توسط شرکت ها و کارخانجات بزرگتر (انحصارات.)

تمرکز تولید در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

۱

· تمرکز تولید در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی به عالی ترین مرحله خود می رسد.

۲

· تمرکز تولید در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی حاکی از جامعتی گشتن توسعه یافته تولید است و به اوج گرفتن (تشدید) تضاد اساسی سرمایه داری منجر می شود.

· تضاد اساسی ئی که با گذار به سوسیالیسم حل می شود.

· مراجعه کنید به تضاد اساسی سرمایه داری

تضاد اصلی سرمایه داری

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12860

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12864

پایان

۳

· تمرکز تولید با سانترالیزاسیون سرمایه تسریع می شود (سرعت کسب می کند.)

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۲)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

گر ام جرم بینی، مکن عیب من

توئی سر بر آورده از جیب من

معنی تحت اللفظی:

اگر جرمی در من می بینی، عیب خود من نیست.

این تو هستی که از گریبان من سر برآورده ای.

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک عشق قلابی

را

به شکل دیالک تیک تخلیه و (۱) بسط و تعمیم می دهد.

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عشق قلابی را به شکل دیالک تیک تخلیه و ترکیب بسط و تعمیم می دهد.

عاشق کذائی از خویشتن خویش تهی و از معشوق پر شده است.

این چیزی جزعرفان نیست.

این عرفان تسلیم طلب است، نه عرفان (۲).

عرفان سربه زیر است، نه عرفان (۳)

این عرفان تسلیم طلب است، نه عرفان مقاوم و مبارز.

این عرفان سربه زیر است، نه عرفان سربلند و سرکش.

ما این را عرفان افیونی نامیده ایم.

اینجا عاشق و معشوق در هم ذوب و یکی می شوند، ولی نه به نفع و زیان هر دو.

فقط به نفع معشوق و به زیان عاشق.

در عرفان افیونی، برعکس عرفان (۴)،

انسان خدا نمی شود، بلکه در خدا مضمحل و نیست و نابود می شود.

در عرفان افیونی، برعکس عرفان عاصی،

انسان خدا نمی شود، بلکه در خدا مضمحل و نیست و نابود می شود.

در عرفان افیونی سعدی و حافظ،

برعکس عرفان عاصی حلاج، زیردست در زبردست مضمحل می شود و زبردست در نتیجه آن، نیرو و انرژی جدیدی می گیرد و تقویت می گردد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۴)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۶

اپیکور

(۳۴۱ ـ ۲۷۱ ق. م.)

مؤسس مکتب اپیکوریسم

۱

  • اپیکور منشاء الهی و ماورای جهانی قائل شدن به حرکت را و تعیین هر نوع هدف برای آن را رد می کند و تئوری ماتریالیستی ـ اتمیستی را دوباره مطرح می سازد.

۲

  • با این تفاوت که او در مغایرت با تئوری دموکریت، مبنی بر «گردباد» اتم ها و قلمداد کردن اولین برخورد اتم ها به مثابه علت اولیه حرکت، تئوری انحراف اتم ها در سقوط آزاد را فرمولبندی می کند و هر نوع هدفمندی برای حرکت اتم ها را رد می کند و برای آن گشتاوری از تصادف عینی قائل می شود.

۳

  • نظریات رایج درفلسفه یونان باستان راجع به چند و چون حرکت ـ در مجموع ـ خصلت کم و بیش حدس و گمان داشته اند.

۴

  • نظریات ماتریالیستی مربوطه نیز فاقد پایه و شالوده مبتنی بر علوم طبیعی بوده اند.

۷

حرکت و سکون در فلسفه اسکولاستیک

۱

  • فلسفه اسکولاستیکی قرون وسطی هم به سبب ضعف علوم طبیعی در توضیح ماهیت فرم های مختلف حرکت و هم به سبب جانبداری تئولوژیکی (ممنوعیت عدول از نظریات ارسطو) نمی تواند به رشد و توسعه کیفی آموزه حرکت خدمت کند.

۱

یوهانس بوریدان

(۱۳۰۰ ـ ۱۳۵۸)

از فلاسفه، فیزیکدانان و منطقیون اسکولاستیک

  • در اسکولاستیک واپسین و در محافل نوپای نومینالیسم به سبب ابراز علاقه به علوم طبیعی (علم الاشیاء) تصوری رواج می یابد، که گویا حرکت زمینی و سماوی نتیجه مبارزه میان مقاومت هوا و برخورد و ارتعاش اتم ها ست.

  • (بوریدان)

۲

نیکولاس کوزانوس

(۱۴۰۱ ـ ۱۴۶۴)

فیلسوف، تئولوگ، ریاضی دان، کاردینال

از نخستین هومانیست های آلمانی در دوره گذار از قرون وسطای واپسین به عصر جدید آغازین

۱

  • درفلسفه کوزانوس و در طبیعتفلسفه ایتالیا (کاردانوس، تلستوس، برونو) در اوایل عصر جدید، حرکت و سکون، شدن و فنا شدن به مثابه تضادهای واقعی مورد توجه قرار می گیرند و تضادمندی وجود چیزهای واقعی مطرح می گردد.

۲

  • تضاد در آن زمان به عنوان نیروی محرکه کاینات تصور می شود که ناشی از خدا ست و خدا کل مطلق است که اضداد در او در همدیگر ذوب می شوند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل و تعویض)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل و تعویض) به قابل تبدیل و یا قابل تعویض بودن اسکناس های بانکی با طلا و قابلیت تعویض مستقیم ارزهای کشوری با یکدیگر اطلاق می شود.

۲

· تا شروع بحران عمومی سرمایه داری، مشخصه کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل و تعویض) را برجستگی آزاد سکه های طلا و محتوای طلای ثابت واحد ارزی، تعویض و مبادله آزاد پول با سکه های طلا و با جریان آزاد طلا میان کشورهای سرمایه داری تشکیل می داد.

۳

· پس از در هم شکستن استاندارد طلا در اوایل جنگ جهانی اول، ارزها در بازار جهانی سرمایه داری زمانی قابل تعویض و تبدیل محسوب می شوند که با ارزهای دیگر (غیر از طلا) قابل تعویض و تبدیل باشند.

۴

· در رابطه با میزان و نوع کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل و تعویض)، فرم های متعددی وجود دارند.

۴

· در کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل) جزئی (بخشی) فقط خارجی های ارزی و صاحب ارز می توانند بدون محدودیتی بنا بر تبدلات تأیید شده به تعویض و تبدیل مبادرت ورزند.

۵

· در کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل) محدود، تبدیل و تعویض فقط میان کشورهای معینی (حوزه ارزی) میسر است.

۶

· تقریبا در کلیه کشورهای سرمایه داری در حال حاضر، تعینات قانونی وجود دارند که کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل و تعویض) آزاد را فقط به کشورهای ارزی محدود می سازند.

· مثلا در سفر و سیر سرمایه.

۷

· از آنجا که کونورتیبیلیته (قابلیت تبدیل و تعویض) یکی از متدهای سیاست ارزی دولتی است، نمی تواند حکم فراگیری راجع به وضعیت ارزها صادر کند.

۸

· قابلیت تبدیل و تعویض ارزها میان کشورهای سوسیالیستی به طور پلان بندی شده بر پایه انحصار دولتی سیاست اقتصادی خارجی در مطابقت با شرایط مادی همکاری اقتصادی گام به گام بهبود می یابد.

۹

· پرداخت های تجاری میان این کشورها در ارز کلکتیو این کشورها در روبل قابل انتقال صورت می گیرد.

· مراجعه کنید به روبل قابل انتقال

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۰۱)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/07/blog-post_64.html

ادامه دارد.

وجود و شعور (۶۲)

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

۳

روانی به مثابه سوبژکتیو

ادامه

۸

  • تئوری خواص اولیه و ثانویه در آثار جان لاک پیچیده تر از تفسیر سوبژکتیویستی آن است که در آن، فقط به استنتاجات نهایی اش بسنده می شود، بدون اینکه جریان فکری جان لاک در نظر گرفته شود.

۹

  • به نظر جان لاک، خواص اولیه به خود اجسام تعلق دارند و نمی توان آنها را از اجسام مجزا ساخت.

۱۰

  • در حالیکه خواص ثانوی ‍«در واقع، در خود چیزها نیستند.»
  • (همانجا، ص ۱۴۱)

۱۱

  • جان لاک ضمنا این افکار را توضیح می دهد و تدقیق می بخشد.

۱۲

  • به معنی معینی، به نظر جان لاک، خواص ثانوی هم متعلق به چیزها هستند.
  • اما فقط به مثابه «نیروهایی» که در احساس به ایجاد خواص حسی (رنگ، لحن، بو) می پردازند.
  • ولی نه به مثابه خود این خواص و یا به مثابه «تصاویر» آنها.

۱۳

  • جان لاک به همین دلیل به ندرت موضع سوبژکتویستی اتخاذ می کند.

۱۴

  • به نظر جان لاک، خواص ثانوی، ذاتی خود چیزها نیستند.

۱۵

  • مخالفین آنها اما بر خلاف نمایندگان درک جان لاکی، ادعا می کنند که مثلا رنگ مشخصه عینی (اوبژکتیو) چیزها ست.

۱۶

  • مشاجره بر سر خصلت سوبژکتیو و اوبژکتیو خواص ثانوی، اصولا به بن بست رسیده است.
  • برای اینکه این مشاجره آنتی تز غلطی را مبنا قرار داده است.

۱۷

  • مسئله به شرح زیر طرح شده است:
  • رنگ و طعم و غیره یا فقط در رابطه با سوبژکت وجود دارند و لذا سوبژکتیوند و یا آنها خواص اوبژکتیو چیزها هستند و لذا مستقل از سوبژکت وجود دارند

۱۸

  • در واقع، رنگ فقط در رابطه کوررلاتیو با سوبژکت، یعنی با فرد وجود دارد.
  • سوبژکت و یا فردی که تجهیزات درخوری را در اختیار دارد.

۱۹

  • رنگ اما در عین حال، اوبژکتیو است.

۲۰

  • تردیدی نیست که رنگ نشاندهنده مشخصه سطح اوبژکتیو چیزها ست که امواج نوری معینی را جذب می کند و امواج نوری دیگری را بازتاب می بخشد.

۲۱

  • اینکه این مشخصه سطح جسمی به صورت رنگی نمودار می گردد، نیز به همین دلیل اوبژکتیو است که به مثابه رنگ در تأثیر متقابل با چشم، با دستگاه بینایی فرد نمودار می گردد.
  • چشمی که بسان امواج نور واقعی است.
  • بسان امواج نوری که بر فرد مؤثر می افتند.
  • بسان سطح جسم که امواج نور را بازتاب می بخشد.

۲۲

  • از این رو، دلیلی وجود ندارد تا اولی را اوبژکتیو محسوب داریم و و دومی را فقط سوبژکتیو قلمداد کنیم.

۲۳

  • باید اضافه کرد که خواص اولیه چیزها نیز فقط در روند شناخت کشف می شوند.

۲۴

  • اگر بسان مدعیان سوبژکتیویته خواص ثانوی، همه چیز را سوبژکتیو محسوب داریم ، همه چیز را که با کردوکار معرفتی سوبژکت در پیوند است، در آن صورت باید تز سوبژنتیویته خواص ثانوی را بالضروره، بر خواص اولیه نیز بسط دهیم.

۲۵

  • این نظر که خواصی که با تأثیر متقابل چیزها عرض اندام می کنند، خواص اوبژکتیو خود چیزها هستند و خواصی که با تأثیر متقابل چیزها با ارگان های حسی عرض اندام می کنند، فقط کیفیت های سوبژکتیو چیزها هستند، به طور اجتاب ناپذیری منجر به جایگزینی ارگان های حسی با احساس ها و جایگزینی سوبژکت با شعور آن می شود.

۲۶

  • بدون این ادعای کاملا نابجا، الترناتیو غلط نیز بی اعتبار می گردد.
  • الترناتیوی که مشاجره بر سر خواص ثانوی مبتنی بر آن است.

۲۷

  • خواص چیزها فقط به شرط تأثیر متقابل ارگانیسم (اندام) مثلا به مثابه رنگ چیزها نمودار می گردند.
  • ارگانیسمی که حاوی تجهیزات درخور (ارگان های حسی) است.

۲۸

  • در تأثیر متقابل با این دستگاه اما خواص خود چیزها عرض اندام می کنند.
  • این ارگان های حسی در توسعه ای تحت تأثیر خواص درخور چیزها تشکیل یافته اند.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۷۷) (سوره النساء ویا زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۚ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾
[ النساء: ۱۳]

اينها احكام خداست.

هر كس از خدا و پيامبرش فرمان برد، او را به بهشتهايى كه در آن نهرها جارى است درآورد و همواره در آنجا خواهد بود و اين كاميابى بزرگى است.

﴿وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ﴾
[ النساء: ۱۴]

و هر كه از خدا و رسولش فرمان نبرد و از احكام او تجاوز كند،

او را داخل در آتش كند و همواره در آنجا خواهد بود و براى اوست عذابى خواركننده.

کریم

در این دو آیه،

برای تحمیل قوانین نظام برده داری به مسلمین،

همه اختراعات حقوقی ضد و نقیض طبقه حاکمه برده دار و روحانی (آل عبا)

را

به حساب خدای واهی و انتزاعی می گذارد.

هدف کریم

از این جا زدن قوانین طبقاتی ـ زمینی به عنوان قوانین ماورای طبقاتی ـ الهی،

پرهیز از اقامه دلیل علمی و تجربی و منطقی است.

همین کار را روحانیت در تمام طول تاریخ جامعه طبقاتی پیشه کرده است.

کودکان مردم را به ابزار سکس این و آن تبدیل می کنند و مادام العمر به لحاظ روحی و روانی و شخصیتی بیمار می سازند و بی شرمانه ادعا می کنند

که این حکم و قانون الهی و ضمنا خدمت به زنان است.

کریم

در این دو آیه

هم

کما فی السابق

دیالک تیک تطمیع و تهدید (امید و بیم)

را

به شکل دیالک تیک اجر و زجر (جنت و جهنم) بسط و تعمیم می بخشد

تا توده مسلمین را خام و رام و مطیع و فرمانبردار سازد.

﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ ۖ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾
[ النساء: ۱۵]

و از زنان شما آنان كه مرتكب فحشا مى‌شوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهيد. اگر شهادت دادند زنان را در خانه محبوس داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى پيش پايشان نهد.

در این آیه کریم

زن ستیزی طبقاتی ریشه ای او تبیین می یابد:

اگر زنی مورد تجاوز جنسی قرار گیرد و ۴ نره خر ببیند،

به عوض حمایت از زن ستمدیده، باید او را در خانه زندانی کرد

تا یا از گرسنگی و تشنگی جنون بگیرد و بمیرد و یا خدای کذایی راهی پیش پایش بگذارد.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۱)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

مرا با وجود تو هستی نماند

به یاد تو ام خود پرستی نماند

معنی تحت اللفظی:

گدازاده گفت:

با وجود پادشاه زاده برای من نه هستی هست و نه خودپرستی.

ضد دیالک تیکی خودپرستی، نه دگرپرستی، بلکه (۱) است.

ضد دیالک تیکی خودپرستی، نه دگرپرستی، بلکه همنوع پرستی (هومانیسم) است.

دگرپرستی به ظاهر با خودستیزی همراه است، ولی در واقع سرشته به (۲) خودپرستی مستور است.

دگرپرستی به ظاهر با خودستیزی همراه است، ولی در واقع سرشته به خودپرستی مستور است.

گدازاده همانطور که قبلا اشاره شد، از عشق یکطرفه و بی محتوا نردبام ترقی مجازی می سازد.

تلاش طبقات انگل برای نجات از ذلت اجتماعی خویش، همواره محتوای ضد اجتماعی و ضد هومانیستی دارد.

سعدی باید برای بیان حقیقت از مفاهیم مناسب استفاده کند.

سعدی از زبان گدا زاده به انکار هستی او برمی خیزد.

انکار هستی خود به معنی انکار استقلال عمل و اندیشه است، به معنی وابستگی مطلق به غیر است، به معنی «از خود بیگانگی» است.

آنچه سعدی، در نهایت معصومیت، در لفافه عشق کذائی به خورد خواننده می دهد، تأیید بندگی توده مولد و زحمتکش در مقابل طبقه حاکمه است.

این امر به معنی انسانیت زدائی انسانها ست.

به معنی لغو حقوق انسانی توده مولد و زحمتکش است.

سعدی تحت عنوان رکیک «خود پرستی»، بی اعتنائی به حقوق انسانی و اجتماعی انسانهای دیگر را مورد انتقاد قرار نمی دهد.

او در واقع، به نفی و تحقیر و تخریب فردیت، استقلال عمل و اندیشه و خود مختاری انسانی می پردازد.

سعدی میان اعضای طبقات مولد، زحمتکش و بی خانمان و جانوران و اشیاء فرقی قائل نمی شود.

سعدی باید مفاهیم را بنا بر ماهیت عینی و واقعی آنها تعریف کند، نه به دلخواه خویش.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۳)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۵

Bild

ارسطو

(۳۸۴ ـ ۳۳۲ ق. م.)

از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ

او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار داده است.

از آن جمله اند:

تئوری علوم

منطق

بیولوژی

فیزیک

اتیک

شعر تئوری

دولت تئوری

ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است:

ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)

علوم تئوریکی (نظری)

علوم پراتیکی (عملی)

علوم پوئه تیکی (شعری)

علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند:

فلسفه اولین (متافیزیک)

علوم طبیعی

علوم ریاضی (مته متیک)

فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود:

تئوری جوهر

تئوری اصول

تئولوژی

۱

· ارسطو با رد نظریه زنون (مبنی بر اینکه حرکت محال است) پیوست زمان و مکان را در مرکز توجه خود قرار می دهد.

۲

· به نظر ارسطو، حرکت واقعی نه فقط به معنی تغییر جا (جاری شدن اتم ها به فضاهای خالی)، بلکه همچنین به معنی تغییرات کمی و کیفی است.

۳

· ارسطو در پاسخ به ایراد زنون مبنی بر این که «یک جسم درحال حرکت، نمی تواند در زمان واحد، در مکان واحد باشد و نباشد، این یک تناقض منطقی است و لذا محال است»، اعلام می کند که حرکت ـ به معنی وسیع کلمه ـ عبارت است از گذار از بالقوه به بالفعل، گذار از امکان به واقعیت.

۴

· و در حیطه این گذار، تناقض یاد شده (یعنی بودن و نبودن همزمان در یک مکان) اعتباری ندارد.

۵

· همانند افلاطون که در مخالفت با تئوری ماتریالیستی ـ اتمیستی، باعث و بانی حرکت را روح جهانی خود جنبان می انگاشت، ارسطو نیز ـ بدین طریق ـ فرضیه ایدئالیستی خود را مطرح می سازد که بنا بر آن، جهان عرصه بروز ماده بی فرم و بی تغییر از سوئی و فرم های سلسله مراتبی گوناگون از سوی دیگر است و خدا عالی ترین فرم است.

۶

· به نظر ارسطو خدا به مثابه عالی ترین فرم، محرک اولیه بی حرکت و ساکن است.

۷

· خدا تعیین کننده سمت و سوی هستی است.

۸

· خدا اصل خارجی و لذا محرک واقعی است.

۹

· ارسطو ـ بدین طریق ـ به طور متافیزیکی، ماده را از حرکت جدا می کند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ت) تئوری همگرایی

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • تئوری همگرایی، تئوری جامعتی آنتی کمونیستی بورژوایی است.

۲

  • تئوری همگرایی جزئی از خرابکاری ایده ئولوژیکی امپریالیسم در چارچوب استراتژی گلوبال (تمام ارضی) بر ضد سوسیالیسم است.

  • مراجعه کنید به خرابکاری ایده ئولوژیکی، استراتژی گلوبال

خرابکاری ایده ئولوژیکی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13065

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13072

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13078

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13082

پایان

خرابکاری

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10685

پایان

استراتژی گلوبال (تمام ارضی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12696

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12700

پایان

۳

  • تئوری همگرایی ادعا می کند که سوسیالیسم و کاپیتالیسم در توسعه بعدی شان به همدیگر نزدیک خواهند شد و نهایتا به صورت «جامعه صنعتی مدرنی» در خواهند آمد.

۴

  • تئوری همگرایی توسط اکونوم ها (اقتصاد دانان)، جامعه شناسان و فلاسفه بورژوایی از قبیل باکینگهام، گالبریت، تینبرگن، آرون، سوروکین و غیره در پیوند با تغییر سمتگیری استراتژیکی نیروهای رهبری امپریالیسم در مبارزه بر ضد سوسیالیسم، عمدتا در سال های ۶۰ قرن بیستم تدوین شده است.

۵

  • تئوری همگرایی بنا بر محتوای سیاسی و ایده ئولوژیکی اش، انعکاس تناسب نوین قوا میان سوسیالیسم و امپریالیسم و بیانگر بحران ایده ئولوژی بورژوایی است.

۶

  • متد غیرعلمی تئوریسین های تئوری همگرایی، مقایسه عناصر معین اقتصاد و فن و غیره بی اعتنا به محتوای اجتماعی به لحاظ طبقاتی تعیین شده آنها، بی اعتنا به جایگاه و فونکسیون آنها در فرماسیون های اقتصادی جامعتی متضاد، فقط بر اساس شباهت های ساختاری معین است که ضمنا تضادهای اجتماعی و سیاسی روز افزون سیستم های جامعتی نادیده گرفته می شوند و ماستمالی می شوند.

۷

  • محتوای ضد انقلابی تئوری همگرایی در این ادعا عرض اندام می کند که قبل از همه، تغییرات معینی در جامعه سوسیالیستی نهایتا به تشکیل سیستم جامعتی «نوین» منجر می شوند.

۸

  • بنا بر تئوری همگرایی، تحت فشار انقلاب علمی و فنی، جامعه سوسیالیستی به «لیبرالیزاسیون سیاسی» روی خواهد آورد.
  • یعنی به تخریب نقش حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و همزمان به «ایده ئولوژی زدایی» مبادرت خواهد ورزید و جامعه سرمایه داری متدهای معینی را در تنظیم اقتصاد و عرصه های دیگر به خدمت خواهد گرفت.

  • مراجعه کنید به سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6889

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6888

۹

  • اینجا از آماج تئوری همگرایی در زمینه خالی کردن سوسیالیسم از مبانی سیاسی، اقتصادی و ایده ئولوژیکی پرده بر می افتد.

۱۰

  • این به معنی تخریب تدریجی جامعه سوسیالیستی از درون است.

پایان

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۹)

سیلونه در دههٔ ۱۹۲۰ میلادی

ینیاتسیو سیلونه

(۱۹۰۰ ـ ۱۹۷۸)

سیلونه دوران کودکی را با فقر و تنگدستی گذراند و در زمین‌لرزه سال ۱۹۱۵ ایتالیا پدر و مادر و پنج برادر خود را از دست داد.

در ۱۹۲۱ به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و با دستگاه فاشیستی موسولینی به مبارزه پرداخت.

در ۱۹۲۷ سفری به شوروی کرد و پس از بازگشت از آن سفر راه مستقلی در پیش گرفت.

در این سرزمین سرنوشت خوشی نداریم، فکر کنم تو هم با من موافق باشی

اما تا زمانی که زن و مردی به هم می گویند:

«دوستت دارم ؛ دوستم داری؟!»،

شاید هنوز بشود به آینده امیدوار بود!

اینیاتسیو سیلونه

درنگی

از

میم حجری

کسی که یأس و امیدش به آینده

وابسته به تحویل خرکی و الکی و خرکنکی دروغ توسط زن و نر به همدیگر باشد،

هنوز آدم نیست.

چنین خری تفاله یک آدم است.

یأس و امید به آینده

باید عینی و علمی و قانونمند باشد و نه ذهنی و خرافی و بند تنبانی.

کسی که از کسی بپرسد:

«دوستم داری؟»

بدبخت ترحم انگیزی است که توان تمیز «هر» از «بر» را ندارد.

چون نمی داند که محتوا و معنی «دوست داشتن» کذایی چیست.

مبنای عشق و نفرت،

منافع مادی و روحی و روانی است.

به همین دلیل، عشق و نفرت با هم دیالک تیکی را تشکیل می دهند و چه بسا به همدیگر تبدیل می شوند.

خودپرستی (اگوئیسم)

تمایل طبیعی و غریزی بنیادی ئی است:

اگر اشتراک منافع در بین باشد،

کفه عشق در ترازوی دیالک تیکی عشق و نفرت

سنگینتر می شود

و

اگر اختلاف منافع در بین باشد،

کفه نفرت.

فرق بشر با خر

کسب لیاقت خوداندیشی و شناخت محیط خویش و همنوع خویش است.

در این صورت،

دیگر نیازی به سؤالات بند تنبانی نمی افتد.

مارکسیسم

را

رسولان پرولتاریا

برای همین آفریده اند.

برای خروج از طویله خریت و ورود به عالم آدمیت.

محتوای طرح سؤال «دوستم داری»، در تحلیل نهایی،

التماس عشق و محبت از همنوع است.

عشق و نفرت

بر خلاف خرد و خوداندیشی

طناب مطمئنی برای فرو شدن در چاه زندگی نیستند

و

فقط به درد خران و خردستیزان و خر پروران می خورند.

پایان

خودآموز خوداندیشی (بخش صد و یکم)

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)

خودآموز خوداندیشی (بخش صد و یکم)

۱۰۰۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14633

۱۰۰۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14643

۱۰۰۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14648

۱۰۰۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14653

۱۰۰۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14659

۱۰۰۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14672

۱۰۰۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14679

۱۰۰۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14681

۱۰۰۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14688

۱۰۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14693

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۲)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

الئات ها

زنون کیتونی

(۴۹۰ ـ ۴۳۰ ق. م)

از شاگردان پارمنیدس

از فلاسفه ماقبل سقراطی

مخترع هنر استدلال از طریق کشف تناقض در گفتار حریف

فن یاد شده را دیالک تیک می نامیدند.

۱

  • تضادمندی واقعی ـ دیالک تیکی حرکت را الئات ها، به ویژه زنون ـ البته به عنوان یک تناقضمندی منطقی ـ مطرح می کنند.

۲

  • زنون بر آن بوده، که حرکت یعنی بودن و نبودن همزمان، درمکان واحد.

۳

  • و چون چنین ادعائی ضد و نقیض است، پس او به این نتیجه می رسد که حرکت محال است.

پوتاگوریسم

۱

  • فلسفه پوتاگوری، که سمتگیری مبتنی بر مته متیک (علم ریاضی) داشته، برخلاف طبیعتفلسفه معروف به فلسفه ایونی، وجود تغییرناپذیر را به جای شدن در کانون تفکر فلسفی خود قرار می دهد.

۲

  • و پارمنیدس ـ بنیانگذار مکتب الئات ـ وجود محض، تغییرناپذیر، بی زمان و بی مکان را به عنوان تنها چیز واقعی قلمداد می کند.

طبیعتفلسفه

دموکریت

(۴۶۰ ـ ۳۷۱ ق. م.)

فیلسوف ماتریالیست یونان باستان

از فلاسفه پیشا سقراطی

شاگرد لویکیپ و بزرگترین فیلسوف طبیعتفلسفه

نماینده ماتریالیسم اتمیستی

او کل طبیعت را متشکل از ذرات تجزیه ناپذیر (اتم) می دانست.

شعار اصلی او:

چیزها

فقط به ظاهر رنگ دارند،

فقط به ظاهر طعم دارند:

تلخ و شور و شیرین اند.

در واقع

فقط اتم ها وجود دارند،

در فضای خالی!

۱

  • انکار حرکت اما با حرکت و تغییر مدام آشکار در طبیعت و حیات انسانی در تضاد قرار داشته است.

۲

  • از این رو طبیعتفلسفه در یونان باستان، دوباره به نظریه هراکلیتی حرکت روی می آورد و در آموزه (تعلیمات) اتمیستی خود بدان دامنه و وسعت می بخشد:
  • بنا بر این آموزه، پیدایش کیفیت های مختلف، نتیجه اختلاط و اتفصال(قاطی شدن و جدا شدن) اتم ها ست که در نتیجه تصادم و برخورد آنها صورت می گیرد و حرکت ذاتی عناصر اولیه و یا اتم ها ست.

۳

  • لویکیپ و دموکریت برخلاف زنون بر آن بوده اند که در جوار اتم ها (اتم های تجزیه ناپذیر) فضاهای خالی وجود دارد.

۴

  • و حرکت (یعنی رقت، غلظت و رشد) نتیجه پرشدن فضاهای خالی یاد شده به وسیله اتم ها ست.

ادامه دارد.

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۸)

اروین دیوید یالوم

(۱۹۳۱)

نویسنده اگزیستانسیالیست امریکایی

من قبول کردم که باید آزاد باشم؛ اگر چنین جامعه ای پیدا نمی‌شود، باید بدون جامعه زندگی کنم!

فکر نمی کنم زیر سؤال بردن،بیماری باشد؛

اطاعت کورکورانه بدون سوال کردن،بیماری است!

مسئله_اسپینوزا

اروین_د_یالوم

معنی تحت اللفظی:

من پذیرفتم که باید آزاد باشم.

اگر جامعه آزادی وجود نداشته باشد، من در جنگل زندگی خواهم کرد.

زیر علامت سؤال قرار دادن چیزها، دال بر بیماری نیست.

زیر علامت سؤال قرار ندادن چیزها، دال بر بیماری است.

حریف

مثل دیگر مجانین اگزیستانسیالیست

از تعریف مفهوم فلسفی اختیار و یا آزادی بی خبر مانده است.

حریف خیال می کند

که

بشر یا می پذیرد که آزاد باشد و یا نمی پذیرد.

حریف

اما

نمی داند که معنی آزادی چیست.

حریف

ضمنا خیال می کند که جوامع بشری به دو دسته تقسیم بندی می شوند:

جامعه آزاد و جامعه دربند.

حریف علاوه بر اینها،

معیاری سوبژکیتو برای بیماری (روانی) اختراع می کند تا گنده گوزی کند:

معیار ابتلاء به بیمار روانی

زیر علامت سؤآل قرار ندادن جامعه است.

گنده گوزی

کسب و کار اصلی اگزیستانسیالیست ها از سارتر تا کامو، از جلال آل احمد تا احمد شاملو ست.

پیش شرط کسب اختیار و یا آزادی

خروج از خریت است.

خر نمیتواند مختار باشد

حتی اگر از طویله فرار کند و در بیابان زندگی کند.

آزادی با آگاهی پیوند دیالک تیکی (ناگسستنی) دارد.

جامعه به شرطی رایش آزادی است که آگاهانه سازمان داده شود.

یعنی

سوسیالیستی و کمونیستی باشد.

مبتنی بر پلان و پیش بینی علمی و انقلابی باشد.

بشر در خارج از جامعه

عاجزتر از خر است.

بشر نمی تواند در جنگل و بیابان زندگی کند.

بشر فقط می تواند در جامعه زنده بماند.

سعدی هم می داند:

ابر و باد و مه خورشید و بشر در کارند

تا تو نانی به کف آری و به ذلت بخوری.

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۰۰)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2024/07/blog-post_42.html

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کونونسیون

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· کونونسیون به معانی زیر به کار می رود:

الف

۱

· به معنی روایت

۲

· به معنی تبار

۳

· به معنی طایفه

۴

· به معنی رسم و رویه

ب

۱

· به معنی موافقت

۲

· به معنی کمپرومیس

پ

۱

· به معنی مشخصه ای برای قرارداد حقوقی ـ مللی کامل میان دو و یا چند دولت در زمینه مسائل حقوقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره.

۲

· بین قرارداد بین المللی و قرارداد حقوقی ـ مللی کامل دیگر فرق چشمگیری وجود ندارد.

۳

· قوت مکلف ساز این قراردادها (بی اعتنا به نام و عنوان و محتوای آنها) برای دول امضاء کننده قرارداد یکسان است.

پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۰)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

رکابش ببوسید روزی، جوان

بر آشفت و برتافت از وی عنان

معنی تحت اللفظی:

روزی گدا زاده رکاب پادشاه زاده را بوسید.

پادشاه زاده عصبانی شد و افسار اسب را کشید و دور شد.

بخندید و گفتا:

«عنان بر مپیچ

که سلطان عنان بر مپیچد ز هیچ

معنی تحت اللفظی:

گدازاده خندید و گفت:

از من دور نشو.

سلاطین از هیچ و پوچ دور نمی شوند.

۱

مرا با وجود تو هستی نماند

به یاد تو ام خود پرستی نماند

معنی تحت اللفظی:

گدازاده گفت:

با وجود پادشاه زاده برای من نه هستی هست و نه خودپرستی.

گدازاده

به برکت عشق،

از فنای خویش سخن می گوید و از صعود به قله ای که او را از صفت ننگین «خودپرستی» تطهیر می کند.

عشق در قاموس نوکران سرسپرده نظام جامعتی بنده داری و فئودالی

چنین اکسیری است.

سعدی با این کار دست به عوامفریبی می زند.

اولا

خودپرستی (اگوئیسم، غریزه حفظ نفس)

خصیصه اله منتاری (بنیادی) است.

خودپرستی

شامل حال همه موجودات هستی از نبات تا جانور و بشر می شود.

خودپرستی

نه ننگ آور، بلکه فخر انگیز است.

خودپرستی

ضرورتی صرفنظرناپذیر است.

اگر موجودات خودپرست نباشند، به بهانه ای دست به انتحار می زنند.

در عصر کنونی

که فاشیسم و فوندامنتالیسم از مرگ، فضیلت می سازد،

خودپرستی به فضیلتی اجتماعی ـ انقلایی مبدل می شود.

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۲۷۶) (سوره النساء ویا زنان)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿۞ وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ ۚ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ ۚ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ ۚ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّكُمْ وَلَدٌ ۚ فَإِن كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم ۚ مِّن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ ۗ وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ ۚ فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذَٰلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ ۚ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ ۚ وَصِيَّةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾
[ النساء: ۱۲]

اگر زنانتان فرزندى نداشتند، پس از انجام دادن وصيتى كه كرده‌اند و پس از پرداخت دين آنها، نصف ميراثشان از آن شماست.

و اگر فرزندى داشتند يك چهارم آن.

و اگر شما را فرزندى نبود پس از انجام دادن وصيتى كه كرده‌ايد و پس از پرداخت وامهايتان

يك چهارم ميراثتان از آن زنانتان است.

و اگر داراى فرزندى بوديد

يك هشتم آن.

و اگر مردى يا زنى بميرد و ميراث‌بر وى نه پدر باشد و نه فرزند او

اگر او را برادر يا خواهرى باشد هر يك از آن دو يك ششم برد.

و اگر بيش از يكى بودند همه در يك سوم مال - پس از انجام دادن وصيتى كه كرده است بى‌آنكه براى وارثتان زيانمند باشد و نيز پس از اداى دينش - شريك هستند.

اين اندرزى است از خدا به شما و خدا دانا و بردبار است.

برای بررسی این آیه باید آن را تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

۱

اگر زنانتان فرزندى نداشتند، پس از انجام دادن وصيتى كه كرده‌اند و پس از پرداخت دين آنها، نصف ميراثشان از آن شماست.

مخاطب کریم

همیشه نران اند و نه زنان.

اگر زن کسی بمیرد.

نصف ارثیه اش

پس از دادن بدهی هایش، به شوهر می رسد.

سؤال این است که نصف دیگرش به کی داده می شود.

ضمنا

منظور از دارایی زن چیست؟

جهیزیه اش؟

مگر زنان در صدر اسلام مجاز به کشت و زرع و تجارت و غیره بودند؟

۲

و اگر فرزندى داشتند يك چهارم آن.

در صورتیکه زنان فرزند داشته باشند، نه نصف ارثیه اش،‌بلکه یک چهارم آن به شوهر می رسد.

۳

و اگر شما را فرزندى نبود پس از انجام دادن وصيتى كه كرده‌ايد و پس از پرداخت وامهايتان

يك چهارم ميراثتان از آن زنانتان است.

اگر مردی بمیرد، پس از دادن بدهی هایش، نه نصفش ارثیه اش، بلکه یک چهارم آن به زنش می رسد.

چرا و به چه دلیل؟

چرا نصف ارثیه زن به شوهر می رسد.

ولی یک چهارم ارثیه شوهر به زن؟

این اگر دال بر زن ستیزی رادیکال کریم نیست،

دال بر چیست؟

۴

و اگر داراى فرزندى بوديد

يك هشتم آن.

اگر شوهر فرزند داشته باشد، نه یک چهارم ارثیه اش، بلکه یک هشتم آن به زن می رسد.

دلیل این مرغبونیت عمدی زنان در قاموس کریم و ایده ئولوژی نظام برده داری،

نیمه نر تصور کردن زنان است.

ارثیه بر اساس معاییر و هنجارهای فکری حاکم تقسیم می شود.

۵

و اگر مردى يا زنى بميرد و ميراث‌بر وى نه پدر باشد و نه فرزند او

اگر او را برادر يا خواهرى باشد هر يك از آن دو يك ششم برد.

در این بخش از آیه، تصادفا زن و نر (خواهر و برادر)

سهم برابر از ارثیه می برند.

چرا و به چه دلیل؟

این بدان معنی است که اصولیتی و معیاریتی در بین نیست.

۶

و اگر بيش از يكى بودند همه در يك سوم مال - پس از انجام دادن وصيتى كه كرده است بى‌آنكه براى وارثتان زيانمند باشد و نيز پس از اداى دينش - شريك هستند.

در این بخش از آیه نیز به خواهران و برادران زن و یا نر مرده،

تصادفا سهم برابر (یک سوم ارثیه) می رسد.

۷

اين اندرزى است از خدا به شما و خدا دانا و بردبار است.

این آیه اصلا اندرز نیست.

ضمنا

از خود کریم است و نه از خدای کذایی.

علاوه بر این نشانه فقدان پرنسیپ و اصولیت در بینش آنتی فمینیستی کریم است.

ضمنا

این تعیین تکلیف

کمترین ربطی به دانایی و بردباری خدای کذایی ندارد.

ادامه دارد.