درنگی

از

مسعود بهبودی

مداح احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

با جادوی ترکیب واژه‌هایی که زبان غنی پارسی در اختیارش گذاشته بود،

خودش را در سرزمین شعر و ادبیات ایران کاشت و رفت.
تا در آینده‌ای نه چندان دور،

شکوفه‌های نهال «سادگی بعد از پیچیدگی»،

سرزمین شعر و ادبیات ایران

را

فراگیرد

تا شاید سیاست نادان هم کمی بیاموزد، خجالت بکشد و بدون خشونت سیاست ورزد.

مداح احمدی

احمق تر از خود او ست.

احمدی پس از کاشتن خود به جادوی ترکیب واژه های پارسی، رفته است.

هنر نزد ایرانیان است و بس.

هم

خودکار

تشریف دارند

و

هم

خودرو.

اما هدف و آماج احمدی

از این خودکاری و خودروی چه بوده است؟

۱

تا در آینده‌ای نه چندان دور،

شکوفه‌های نهال «سادگی بعد از پیچیدگی»،

سرزمین شعر و ادبیات ایران

را

فراگیرد

عجب اهداف و آماج هایی تحفه های نطنز طویله دارند:

خودشان را می کارند و می میرند

تا

نهال «سادگی پس از پیچیدگی» در سرتاسر طویله به شکوفه نشیند.

این هنوز چیزی نیست.

۲

تا شاید سیاست نادان هم کمی بیاموزد، خجالت بکشد و بدون خشونت سیاست ورزد.

این دیگر نور علی نور است:

مداح خر

احمق تر و خرتر از مرادش، احمدی

مفاهیم عجق ـ وجق عرعر می کند:

سیاست نادان.

من ـ زور مداح احمق،

سیاستمداران نادان است.

ولی از فرط پخمگی و بی شعوری از سیاست نادان دم می زند.

سیاست نادانی

که

تحت تأثیر خودکاری و خودروی احمدی

شاید اندکی بیاموزد.

ضمنا

خجالت بکشد

و

بدون خشونت سیاست ورزد.

مگر احمدی موضع سیاسی داشته است تا سیاست نادان از او تبعیت کند؟

باید ببینیم.

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

ادامه دارد.