Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

به منزلگه حاتم آمد فرود

برآسود چون تشنه بر زنده رود

سماطی بیفکند و اسبی بکشت

به دامن شکر دادشان، زر به مشت

معنی تحت اللفظی:

رسول سلطان روموقتی به قصر حاتم رسید،

بسان تشنه ای که بر لب رود رسد، به استراحت پراخت.

حاتم هم برایش سفره ای گسترد و اسبی را ذبح کرد و دامنی قند و شکر و شیرینی به خوردش داد و چندین مشت زر هدیه اش کرد.

رسول سلطان روم بالاخره به خیمه حاتم می رسد، اسبی ذبح می شود و شکر به دامن و و زر به مشت پخش می شود.

قصر حاتم به خیمه ای شباهت دارد که ظاهرا تصادفی برپا شده و بیش از یک اسب دم درش نیست.

اما

مشت مشت زر هست و دامن دامن قند و انگبین و شکر.

ادامه دارد.