خود آموز خود اندیشی (۷۱۶)
شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
به منزلگه حاتم آمد فرود
برآسود چون تشنه بر زنده رود
سماطی بیفکند و اسبی بکشت
به دامن شکر دادشان، زر به مشت
معنی تحت اللفظی:
رسول سلطان روموقتی به قصر حاتم رسید،
بسان تشنه ای که بر لب رود رسد، به استراحت پراخت.
حاتم هم برایش سفره ای گسترد و اسبی را ذبح کرد و دامنی قند و شکر و شیرینی به خوردش داد و چندین مشت زر هدیه اش کرد.
رسول سلطان روم بالاخره به خیمه حاتم می رسد، اسبی ذبح می شود و شکر به دامن و و زر به مشت پخش می شود.
قصر حاتم به خیمه ای شباهت دارد که ظاهرا تصادفی برپا شده و بیش از یک اسب دم درش نیست.
اما
مشت مشت زر هست و دامن دامن قند و انگبین و شکر.
ادامه دارد.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 6:41 توسط سیاوش زهری
|