تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۶۷)

Siyavash Kasraei.jpg

تحلیلی

از

شین میم شین

۴

در همین بند شعر «مهر سرخ»،

یکی از بنیادی ترین و تعیین کننده ترین کشفیات مارکس

تبیین استه تیکی می یابد:

با ورود پرولتاریا به عرصه تاریخ،

طبقه اجتماعی طراز نوینی گام به صحنه ی تاریخ می نهد

که

«جنگش پایان جنگ ها» ست.

طبقه اجتماعی طراز نوینی

که

رهایش طبقاتی اش،

به معنی رهایش بشریت است.

طبقه اجتماعی طراز نوینی

که

مبارزه رهائی بخشش

دیالک تیکی از خاص و عام است:

دیالک تیکی از رهایش خاص و رهایش عام است، دیالک تیکی از خودرهانی و بشریت رهانی است.

به عبارت صریحتر،

طبقه کارگر فقط به شرطی می تواند خود را به مثابه طبقه رها سازد که بشریت را رها سازد.

۵

سهراب

(سیاوش)

در شعر «مهره سرخ»،

تجسم سمبولیک پرولتاریا ست.

به همین دلیل

جنگش «پایان جنگ ها» ست.

سهراب

نه رزمنده ای تشنه به خون و خونریزی،

نه سرداری جنگ طلب،

بلکه سمبل طبقه آزادی خواه صلح جوی رادیکال است.

جنگ طبقاتی

به

«سهراب» از فرق سر تا نوک پا صلح طلب و آنتی جنگ

تحمیل می شود.

و

سهراب برای رهایش خود و بشریت از قید و بند بندگی

عزم خود را برای آخرین جنگ جزم می کند.

ز این پس، جهان ما همه عشق است و آشتی

و شاخه های گل

در تیردان و ترکش مردان رزمجوی،

نقش و نشان ما ست

این ایدئال سهراب است.

این ایدئال تحقق پذیر «سهراب» معاصر است:

امحای طبقات متخاصم در مقیاس جهانی

و

تبدیل جهان به عرصه عشق و دوستی فراگیر.

در این چنین جهانی

به جای تیر در تیردان،

شاخه های گل قرار خواهد داشت

و

این خود نقش و نشان «سهراب» طراز نوین

خواهد بود.

در همین بند شعر «مهره سرخ»،

پاسیفیسم سلحشور سیاوش

تبیین می یابد.

کمیابی و کیمیا وارگی سیاوش در همین تعالی شناخت و شعور استه تیکی و تئوریکی است.

یاد خروشانش به یاد باد.

دریغا که دیگر به دشواری می توان همانندی از طراز او پیدا کرد و چاره ای جز تکرار شعر او خطاب به خویشتن او نمی ماند:

اینک بگو به ما

چونان تو را کجا

ما جستجو کنیم؟

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۵۸۲)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۵)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

کجا عقل، یا شرع فتوی دهد

که اهل خرد دین به دنیا دهد؟

معنی تحت اللفظی:

معاضه دین با دنیا

نه

عاقلانه است و نه مؤمنانه.

سعدی

در این بیت شعر،

عرضه دین به ازای دنیا را، عرضه علم و ادب به ازای نان را برخلاف عقل و شرع می داند.

اما تقاضای دین به ازای دنیا را،

تقاضای علم و ادب به ازای نان را

درست می داند و می ستاید.

خرید و فروش دین به عنوان کالا

فی نفسه

خوب یا بد نیست.

خوبی و بدی وقتی مطرح می شود که پای سود و زیان پیش آید.

این طرز تفکر

را

پراگماتیسم

(مکتب اصالت سود)

(پراگماتیسم،

به اصالت عمل ترجمه شده، که ترجمه تحت اللفظی غلطی از آن است)

می نامند.

پراگماتیسم با هومانیسم سازگار نیست و چه بسا به ضد آن بدل می شود.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پایان پذیر و پایان ناپذیر (باپایان وبی پایان) (۳)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۴۲

  • پارامنیدس از سوی دیگر تصویر هندسی (شکل کره کامل) را برای نشان دادن وجود انتخاب می کند، که حاکی از آن است که وجود تقسیم ناپذیر و محدود یعنی پایان پذیر نمی تواند مجزا از نامحدود و پایان نا پذیر در نظر گرفته شود.
  • چون سطح کره همانند دایره نه آغاز دارد و نه پایان و لذا اگرچه پایان پذیر ولی نامحدود است.

۴۳

  • به نظر پارامنیدس وقتی چگالی وجود در همه جا یکسان باشد و موجودات به همدیگر برخورد کنند، آنگاه وجود پیوسته و مداوم می شود.

۴۴

  • پیاده کردن این نظریه براعداد و مفهوم پیوست در مقایسه با تعالیم پوتاگوری راجع به اعداد سالم آشناتر به نظر می رسد.

۴۵

  • بدین طریق انکار آغازین پایان ناپذیر توسط پوتاگوریست ها و بنیانگذار مکتب الئات ها منجر به طرح گسترده مسئله پیوست و پایان ناپذیری به طور کلی می شود:
  • آنسان که ما در مورد زنون مشاهده می کنیم.

۴۶

  • زنون مسئله پایان ناپذیری را به لحاظ مکانی ـ زمانی و کمی صرف مورد بررسی قرار داد.

۴۷

  • مسائل مرکزی «لاینحل های» او که به تجزیه و تحلیل منطقی حرکت و ساختار ماده اختصاص داده شده اند و حاکی از اثبات غیر واقعی بودن حرکت و مکان اند، به شرح زیرند:

الف

  • انبساط پایان ناپذیر

ب

  • تقسیم پذیری (تجزیه پذیری) پایان نا پذیر.

۴۸

  • زنون نشان می دهد که چگونه قبول تجزیه پذیری پایان ناپذیرو همچنین قبول وجود کوچکترین فواصل تجزیه ناپذیر مکانی و زمانی به تناقض می انجامد.

۴۹

  • اگر زنون از تناقض پایان ناپذیر، غیر واقعی بودن حرکت و مکان را نتیجه می گرفت، لویکیپ، دموکریت، اپیکور و بعدها در فلسفه رومی لوکرتس با صرفنظر کردن از قبول تجزیه پذیری پایان ناپذیر ماده، به واقعیت (واقعی بودن) غیر قابل انکار حرکت و مکان می رسند.

۵۰

  • آنها ادعا می کنند که وجود کوچکترین و تجزیه ناپذیرترین اجزای محدود ماده، یعنی اتم ها که در ترکیب های مختلف در مکان پایان ناپذیر، که خلاء تصور می شود، تعداد پایان ناپذیری از جهان ها را تشکیل می دهند.

  • مراجعه کنید به اتمیسم.

اتمیسم

(اتمیستیک)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7743

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7742

۵۱

  • گرایش ایدئالیستی در نظریات مربوط به پایان پذیر و پایان ناپذیر از پوتاگوریست ها به افلاطون می رسد.

۵۲

  • اگر پوتاگوریست ها عدد را به مثابه تجسم پایان پذیر، محدود و نظم مطرح می کنند و پایان ناپذیر را به مثابه عدم در مقابل آن قرار می دهند، افلاطون ایده ها را حاملین پایان پذیر قلمداد می کند.

۵۳

  • به نظر افلاطون، ایده ها، ماده بی شکل، ناقص و پایان ناپذیر را شکل و نظم می بخشند.

۵۴

  • در کنار این نظریه وفادار به پوتاگوریسم مربوط به رابطه پایان پذیر با پایان ناپذیر، افلاطون در تعریف فلسفی واقعی از پایان ناپذیر اعلام می دارد که پایان ناپذیر باید در حرکت پیشرونده بی وقفه قرار داشته باشد و به مثابه امکان بزرگتر کردن و یا کوچکتر کردن بی انتها تصور شود.

۵۵

  • ارسطو نیز به طرز مشابهی پایان ناپذیر را تعریف می کند.

۵۶

  • به نظر او پایان ناپذیر مستقل و مجزا از اشیاء محسوس دیگر وجود ندارد.

۵۷

  • پایان ناپذیر در حرکت اشیاء و در دیگر شدن مدام آنها خودنمائی می کند.

۵۸

  • پایان ناپذیر نه به لحاظ واقعی، بلکه فقط به معنی یک افزوده وجود دارد.

ادامه دارد

درنگی در «شعری» از محمد مختاری (۴)

پس کجای لبت آزادم کند؟

محمد مختاری

درنگی

از

میم حجری

۱

شمال، قوس بنفشی‌ست تا جنوب

در ابر و مرغ دریایی

موجی به تحلیل می‌رود

و آفتاب، تنها چیزی که تغییر کرده است.

لبت کجاست؟

معنی تحت اللفظی:

شمال

قوس بنفشی است که تا جنوب کشیده شده است.

موجی در ابر و مرغ منحل می شود.

و

آفتاب

تنها چیزی است که تغییر کرده است.

لبت

را

کجا قایم کرده ای؟

محمد مختاری

تعریف ساده ترین مفاهیم را که بر زبان می راند، نمی داند:

مثلا

شمال و جنوب

را

تغییر

را.

کسب و کار مختاری در این بند از «شعر»

تحریف مفاهیم است:

شمال

زیر قلم او، قوس بنفشی می گردد که تا جنوب امتداد یافته است.

موج

در ابر و مرغ دریایی تحلیل می رود،

این انحلال ایراسیونالیستی اما به نظر او به معنی تغییر موج و ابر و مرغ نیست.

چون بلافاصله اضافه می کند:


آفتاب، تنها چیزی است که تغییر کرده است.

این کردوکارهای محمد مختاری چیز جز خردستیزی نیست.

خردستیزی

اتفاقا

کسب و کار اجامر فاشیست و فوندامنتالیست است.

مؤسس خردستیزی

نیچه

(خاتم الفلاسفه امپریالیسم)

بوده است.

۲

صدای روز بلند است اما کوتاه است دنیا.
درست یک واژه مانده‌ است تا جمله پایان پذیرد

و هر چه گوش می‌سپارم تنها

سکوت خود را می‌آرایم
و آفتاب لبِ بام هم‌چنان سوتش را می‌زند
.

معنی تحت اللفظی:

صدای روز بلند است

دنیا اما کوتاه است.

برای اتمام جمله فقط یک واژه لازم است.

نتیجه گوش دادن مستمرم

آرایش سکوتم است.

آفتاب لب بام همچنان سوت می زند.

روز در این بند «شعر» مختاری،

سلب فونکسیونالیته می شود.

روز مثل گرگی زوزه می کشد

و

دنیا

کوتاه می شود و نه کوچک.

این کردوکارهای مختاری

چیزی جز تخریب خانه خرد خواننده نیستند.

گوش دادن شاعر هم سلب فونکسیونالیته می شود:

شاعر با گوش دادن، چیزی نمی آموزد، بلکه سکوتش را زیور می بندد.

مسئله اما این است که برای آرایش سکوت،

نیازی به نیوشیدن نیست.

منظور مختاری این است که با شنیدن سخن همنوع،

نه به شکست سکوت، بلکه به تحکیم سکوت مبادرت می ورزد.

این همان افاده فروشی بوف کوری صادق هدایت است.

آفتاب لب بام

هم

تکرار دیگر گونه همان «سایه بلند» خویش است.

چون آفتاب از کانون آسمان هرچه بیشتر فاصله داشته باشد،

سایه اشیاء

به همان میزان بلندتر می شوند.

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۳۰۰)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل بیستم

اخرین سال های مشترک مارکس و انگلس

پیشگفتار

از اواسط سال های ۷۰ قرن نوزدهم

حال مارکس رو به وخامت گذاشت.

استراحت در کارلباخ و شوارتسوالد و غیره

اگرچه به بهبود حالش منجر شد،

ولی برای مدت کوتاهی.

از اواسط سال ۱۸۷۸

حال همسرش هم رو به وخامت گذاشت.

جنی دچار بیماری ریه شده بود.

تحت این شرایط

تقسیم کار میان مارکس و انگلس که از سال ها صورت گرفته بود،

مثمر ثمر افتاد

انگلس

بخش اعظم کارهای مکاتباتی بین المللی مارکس

را

در زمینه مشاوره بیواسطه با رهبران کارگری در سراسر جهان

به عهده گرفت

انگلس

بدین طریق

مجددا

به کار خود در شورای رهبری انترناسیونال اول

در اوایل سال های ۷۰

روی آورد.

انگلس

ضمنا

در صدد دفاع از تئوری مشترک

در مقابل حملات علنی بورژوایی و اوپورتونیستی از صفوف جنبش کارگری بود.

مارکس

بدین طریق

می توانست به بررسی های اقتصادی خود متمرکز شود.

چیزی که انگلس اکیدا از او می خواست.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ه) همبود اقتصادی اروپا (بازار مشترک) (۲) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۹

  • مشخصه کردوکار همبود اقتصادی اروپا در تشکیل «بازار مشترک»، تضاد عمیق میان کشورهای عضو همبود اقتصادی اروپا، یعنی میان انحصارات آلمان غربی، فرانسه و بریتانیای کبیر (تمایلات سرکردگی جویی) بوده است.

۱۰

  • این تضادها در سال های اخیر حدت و شدت گرفته اند.

  • به ویژه با عضویت بریتانیای کبیر در ماه مه سال ۱۹۶۷ و دیگر کشورهای عضو «اتحادیه تجارت آزاد اروپا» در همبود اقتصادی اروپا.

۱۱

  • پس از ارائه راه حال های مصالحه مختلف، با گذشت زمان، بریتانیای کبیر، ایرلند، دانمارک و نروژ در ۲۲ ماه ژانویه سال ۱۹۷۲ تقاضای عضویت در همبود اقتصادی اروپا دادند و در اول ماه ژانویه سال ۱۹۷۳ عضو شدند.

۱۲

  • جنبش خلقی نیرومندی در این کشورها بر ضد عضویت در همبود اقتصادی اروپا تشکیل یافت و اکثریت جمعیت کشور نروژ، در همه پرسی ئی، مخالفت خود را با آن اعلام داشت و حکومت را مجبور به صرفنظر از عضویت ساخت.

۱۳

  • همبود اقتصادی اروپا در جوار ایالات متحده امریکا و ژاپن به صورت «مرکز اصلی رقابت (حریفیت) امپریالیستی تبلور یافت و به توسعه مبارزه رقابت آمیز اقتصادی و سیاسی میان این کشورها منجر شد.»

۱۴

  • همبود اقتصادی اروپا با دیگر «همبودهای اروپایی» برای ذغال سنگ و پولاد و همبود اتمی، ارگان های مشترک، شورای وزیران و به مثابه ارگان مجریه، کمیسیون مشترک دارد که محل اجلاسش شهر بروکسل و یا لوکزمبورگ است.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۵۵۸)

Ist möglicherweise ein Schwarz-Weiß-Bild von 1 Person

عزیز نسین
اگر از مبلغین متعصب دینی کسی پیدا شود و بگوید که توالت رفتن حرام است.
در این مملکت تعداد کسانی که درپیروی از این فتوا در جایشان خواهند رید ،
به اندازه‌ای زیاد هست که نمی‌توان شمرد.!
کشورهای عربی تا کنون چیزی تولید نکرده‌اند اما ثروتمندترین مردم هستند.
زیرا آنها دین خود را به جاهلان و نفت را به ثروتمندان می‌فروشند.


عزیز نسین
آدم خوبی بوده است
ولی دچار فقر مفهومی بوده است.


درست به همین دلیل
در عوامفریبی
فرقی با آخوندها نداشته است.


مفاهیم او در این سخنش
بند تنبانی اند.


او نمی داند که دین چیست.


دین فرمی از شعور است و لامذهب بهتر از متدین نیست.
اتفاقا اگر دین نبود
نظافت و رعایت و حمایت و مدنیت هم نبود.


فلسفه عرب و یا فلسفه اسلامی
اگر نبود
غرب اصلا به میراث فلسفی و هنری آنتیک (جهان باستان کلاسیک)

دسترسی پیدا نمی کرد.
با ترجمه آثار فلاسفه و هنرمندان انتیک از عربی به فرنگی


مسیحیت و کلیسا با افکار افلاطون و غیره آشنا شده اند.


دین کالا نیست تا به جهال فروخته شود.
دین اسباب خروج بشریت از خریت است.


ضمنا
فوندامنتالیسم اسلامی
ربطی به اسلام ندارد.


نفت

هم توسط صاحبانش
به ثروتمندان فروخته نمی شود.

نفت

به سرمایه داران و کارخانه داران و شرکت های صنعتی و غیره فروخته می شود.
نفت و گاز و غیره
کالا هتسند
مثل خرما و خر و خورجین و خردل و خرمالو

پایان

درنگی در «شعری» از محمد مختاری (۳)

پس کجای لبت آزادم کند؟

محمد مختاری

درنگی

از

میم حجری

۱

کسی نایستاده است آنجا یا اینجا
پس کجای لبت آزادم کند؟

بین دلیل و مدلول مختاری

به دشواری می توان رابطه منطقی و عقلی برقرار کرد.

نبودن کسی اینجا و آنجا

هرگز

دلیلی بر رهایی بخشی اینجا و آنجای لبی نمی شود.

مختاری را اجامر خر و خردستیز جنقوری اسلامی

ظاهرا

ترور کرده اند.

فقط باید از سید علی و موسوی پرسید

که

چه خطری از چنین کسی احساس کرده اند؟

۲

دو نقطه از هیچ جا، تا چشم
که جابه‌جا شده است
اما سایه‌ی بلندم را می‌بیند
که می کشد خود را همچنان بر اضطرابش.

معنی تحت اللفظی:

دو نقطه از هیچ جا

جا به جا شده اند.

دو نقطه از هیچ جا تا چشم جا به جا شده، جا به جا شده اند.

چشم جا به جا شده

اما

سایه بلند شاعر جنقوری را می بیند.

سایه بلندی که خود را همچنان بر اضطرابش می کشد.

زنده باد.

اگر چشم جا به جا نمی شد، سایه بلند شاعر را نمی توانست ببیند.

سایه بلندی

که

مضطرب است.

این هنوز چیزی نیست.

سایه بلند مضطرب، ضمنا خود را نه بر روی آسفالت و یا دیوار، بلکه بر روی اضطرابش می کشد.

تار و پود این زباله ـ شعر مختاری

به

خردستیزی

سرشته است.

معرکه در جنقوری اسلامی

جنگ بی پایان میان انواع مختلف خردستیزی است.

در کشورهای امپریالیستی

اوپوزیسیون های این چنینی را به بحث می کشند و آچمز می کنند.

وظیفه روشنفکریت هر جامعه

هم

همین است.

کسی نیازی به ترور ندارد.

ترور در غایب تحلیل رواج می یابد.

فقط

در جوامع گرفتار در کابوس فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم است

که

تنها راه و راه حل

ترور تلقی می شود.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۶۲)

میم حجری



جنقوری اسلامی بدترین دشمن کمونیسم است.
مش فرح پهلوی گفت:
خمینی با کشتار سران حزب توده
من و همسرم را به ارزوی قلبی مان رساند.
شاه اللهی ها حتی حرف های شاهان خود را نمی خوانند



اگه میخوای به آرامش برسی، گذشته رو هَمِش نزن
ملودی

چرا؟
کسی که بی خیال گذشته باشد
در زمان حال مدام درجا می زند و آینده ای ندارد.
زمان حال = پلی میان گذشته و آینده
بدون تحلیل گذشته نمی توان آینده ساخت



آز یاشا
آزاد یاشا
انسان یاشا..

نون

کوتاه بزی
آزاد بزی
انسان بزی
کیفیت
بدون کمیت
وجود ندارد.
کیفیت فقط در دیالک تیک کمیت و کیفیت وجود دارد
غلامحسین ساعدی
اثری تحت عنوان ۵ نمایشتانه مشروطه دارد.
جلاد تدارک زدن گرن حریفی را در مشهد می بیند
حریف از دستش قرار میکند و به حرم پناه میبرد
جلاد هم به او از همین حرفها می زند



میگن روزه نمیگیری نگیر ولی پولشو بده ما
سایه

سایه خردمندترین دوست ما ست.
البته محتوای این کردوکارها در اصل
هومانیستی بوده اند:
فقرا بدین طریق نانی برای سفره خالی خود به دست می آوردند.
به عوض اغنا نماز می خواندند
روزه می گرفتند
به حج می رفتند
و پولی می گرفتند
بد هم نبود.


عهد و پیمان از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی است
و وفا به عهد از سجایای اخلاقی طبقات حاکمه است.
برده و رعیت با ارباب
عهد می بندد:
نان بخور و نمیر به ازای کار تا حد مرگ و میر.
و باید به عهد منعقده وفا کند.
و گرنه به عهدشکنی متهمش میکنند و زجرش میدهند
خواجه هم برده دار بوده



ای کاش سیگاری بودم و حداقل یه چیزی برای آروم شدن داشتم
ماتیلده

سیگار سم است و به سرطان سینه منجر می شود.
برای آرامش می تواند استراحت کنی
سیر و ماست بخوری
بیندیشی
خرد اندیشنده
بهترین غمگسار است



چنان کاوه با پتک افکار خویش
به غیرت بزد مار دوشی، چو بیش
بماند بر سر عهد، با غریتش
بمیرم‌، به از بی وجودی و ریش
حوری

چو بیش؟
کاوه اصولا
نه اهل اندیشه
بلکه
اهل پیشه بوده است.
اهل اندیشه فریدون بوده است


بی طرف‌ها اولین جنایتکارانند اکثریت خاموش ، همان اکثریت جنایتکار است آنها ظلم را می‌بینند اما ... آرامش مُفت را به خطر مبارزه‌ی شرافتمندانه ترجیح می‌دهند . .
غاده السمان (کابوس‌های بیروت)

غاده السمان
معنی مفاهیمی را که مثل ربات نشخوار می کند، نمی داند.
به همین دلیل مثل فاشیست ها و فوندامنتالیست ها به توده تهیدست که نان سفره خود را از کام اژدهایی بدر می کشد، گیر می دهد و بی شرمانه جنایتکارش می نامد.
توده
برای خیزش
به حزب توده نیاز دارد
و
گرنه
اجامر
خرش می کنند و سوارش می شوند



بچه هایی که تو دامن ما دهه شصتیا بزرگ شدن با حرف هیچ آخوندی شستشو مغزی داده نمیشن بعله اینجوریاست فک کردید دهه شصتیا رو خفه کردید نه جونم ما نسلی پرورش دادیم که الان در برابرشون کیش و مات شدید
ماری

آرزویی دلکش است اما دریغ.
بچه های دهه شصتی ها
به لحاظ جهان بینی
کمترین فرقی با حزب اللهی ها ندارند.
فقط کافی است که به شعارهای شان دقت کند.




ما را دربست به آزادی نمی برند باید با پای خودمان به سمتش برویم راه دوری هم نیست نزدیک است
سایه

منظور از ما و آزادی چیست؟



ما برای ادامه دادن هیچکسی را نداریم جز((خودمان)) و این کافیست
حنا

این نشانه ضعف و ذلت است.
اگر به مواعظ خمینی دقت کنید
متوجه می شوید که اخوندها
خر نیستند.
بلکه خر پرورند.
خمینی
مرتب
به اجامر
توصیه می کند که حمایت توده را از دست ندهید و گرنه سرنگون می شوید.
زنان
متحد ارگانیک کارگران اند
و
طبقه کارگر
پیشاهنگ توده است و سوبژکت تاریخ است.
زنان باید توده ای شوند تا رها شوند.





نتیجه اعتراضات
بی اعتباری روسری نرانه (عمامه) و زنانه است.

فمینیست های فرنگی
منتقد انتشار عکس های لخت از زنان بودند.
طبقه حاکمه هم به انتقاد عنقلابی شان
واکنش عنگلابی نشان داد:
به انشتار عکس های لخت از نران هم مبادرت ورزید.
و مسئله حل شد.
برای طبقه حاکمه
مهم و تعیین کننده
نه
روسری و عمامه
نه
حتی
ولایت وقیح
نه
حتی حکومت تئوکراتیکی
بلکه امتیازات طبقاتی اش اند.
طبقه حاکمه
می تواند
تگ تک اخوندها را در ملأ عام حلق آویز کند
تا حاکمیت طبقاتی خود را حفظ کند.
طبقه حاکمه
زرادخانه ای از فوت و فن ها و ترفندها در آستین دارد.
به سقوط اتحاد شوروی بیندیشید
تا هوشیار شوید



سیسرو
سقوط هر امپراطوری
هر چه نزدیکتر شود
قوانینش مسخره تر می شوند.

هی سیسرو
قوانین چیستند؟
امپراطوری چیست
و
دلیل سقوط امپراطوری ها چیست؟

امپراطوری انتزاعی وجود ندارد.
امپراطوری همیشه فرم مشخصی از حاکمیت طبقه ای اجتماعی است
و
قوانین
دیکتات کتبی منافع استراتژیکی او ست
و
نزدیکی هر طبقه اجتماعی به سقوط
به معنی رشد چشمگیر نطفه طبقاتی آلترناتیو نافی (نفی کننده) در بطن آن طبقه اجتماعی است
نزدیکی به سقوط
دال بر کهنه و فرتوت و بی اعتبار و مزاحم گشتن قوانین او ست
و
دلیل وضع قوانین جدید مسخره
عقب نشینی مفتضحانه در مقابل طبقه اجتماعی انقلابی است که مبلغ قوانین انقلابی است.


سقراط
بر خلاف تصور غلط رایج
نماینده ایدئآلیسم بود.
جهان بینی اش مثل جهان بینی آخوندها بود

سقراط
جهان و مافیها را وارونه و پادرهوا می دید.
ضمنا
مبلغ ندانمگرایی (لاادریت) بود.
شعرش این بود:
من می دانم که نمی دانم.

سقراط
فرقی بین بنی ادم و بنی خر نمی دید.
درست مثل اخوندها
که
به تحقیر خرد انسانی می پردازند
بعد انسان را خلع خرد می کنند
تا تبلیغ خریت کنند
و
پس از تبدیل بشر به خر
سوار شوند و کیف خر کنند.



احتیاج شیر و روباه

چرا. آنچه شیران را کند روبه مزاج / احتیاج است احتیاج است احتیاج. همین جانیان جماران پهلوانان توده را به گریه و التماس و توبه واداشته اند. پهلوانانی که ۲۰ سال زندان کشیده بودند.


دیگه از مرگ نمیترسم عاشق شهامتم من
سمیره

قصه زیبایی ترجمه کرده ایم که اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند.
آخرین جمله این قصه این است:
خیر باید عمرش طولانی تر از شر باشد.
شهادت و شهامت از سجایای اخلاقی فئودالی ـ روحانی است
و
نشانه خریت است.
مرگ فاجعه است.
زنده باد زندگی.


شاه اللهی ها
مثل حزب اللهی ها
بیسوادند.
مخالفان انقلاب سفید
در مانیفست انقلاب سفید (کتاب انقلاب سفید) به طور علمی معرفی شده اند:
مرتجعین سرخ و سیاه
و
خرابکاران
این مفاهیم کتاب انقلاب سفید
مفاهیم علمی اند.
بخوانید تا بدانید.
کدام باسوادان
مخالف انقلاب سفید
و طرفدار عنگلاب سیاه
بوده اند؟



این زباله ها از دیرباز متحد و مقلد هیتلر بوده اند.
بخشی از متحدان هیتلر مسلمانجماعت در بالکان و فلسطین و مصر و غیره بوده اند.
یهودی ستیزی اینها
علاوه بر بهانه مذهبی،
ریشه فاشیستی دارد
.



برای مفت خوری ای به اسم خمس و زکات و کفاره که میره تو جیبشون
سایه

استثمار توده در جوامع برده داری (مثلا صدر اسلام) و فئودالی
فرم های متنوعی داشته است.
مهمترین انها گرفتن بهره مالکانه از رعایا بوده.
خمس و زکات و غیره
پیشفرم های مالیات بوده اند.
در جنقوری اسلامی
هم مالیات گرفته می شود
و
هم خمس و زکات و غیره.

گوژ بالا گوژ
به همین می گویند.

دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت



داستایفسکی
شب هر چه تیره تر
ستاره به همان اندازه رخشنده تر.

عجب بدبختی است.
توهم توانگر کند فرد را
خبر کن تو پوتین ولگرد را

غلظت و شدت نور ستاره
ربطی به شب و روز ندارد.
نوری که به پوتین و پالان می رسد
نور ستاره ای است که یک میلیون سال قبل
منفجر شده است


من اندوه عالمم
در سینه من وطنی است که می گرید.
غاده السمان

تواضع توانگر کند فرد را
خبر کن عادولفان ولگرد را

من هابیلم
من شرف کیهانم
من هروئینی درجه اولم

رضاشاه خودش خواندن و نوشتن بلد نبود.
زنش اما خاطرات نوشته است
یعنی باسواد بوده است.
رضا شاه و پسرش باسوادان کشور را زجرکش کرده اند.
به نظر ما دربار پهلوی مترقی تر از اجامر جنقوری بوده اند.
بحث اینجا بر سر حقیقت است و نه بر سر رضا و ممد رضا.




اهل نظر یعنی علافان عیاش بچه باز و دختر باز و زنباره



رفتار شورشیای سال ۵۷ مصداق بارز ضرب المثل یه دیوونه یه سنگ می ندازه تو چاه که صدتا عاقل نمی تونن درش بیارنه.ولی البته که سنگ از چاه درمیاد
سایه

عنگلاب اسلامی
نتیجه جامه عمل پوشاندن به اوتوپی ۱۰۰۰ ساله است.
تحقق اوتوپی برگشت به صدر اسلام است.
ضمنا
هر انقلاب و عنگلابی
زمانی پیروز می شود
که
طبقه اجتماعی معینی در داخل و خارج بخواهد.
عنگلاب اسلامی ضمنا با حمایت امپریالیسم بر انقلاب سفید پیروز شده است



آدم چیست؟
رحیم

آدم
موجودی نیمه طبیعی ـ نیمه جامعتی است.
آدم
حیوانی است که به برکت کار، اجتماعی شده است،
بی آنکه طبیعیت خود را از دست داده باشد




عشق فقط واژه ای است تا یکی بیاید و بدان معنی ببخشد.
حریفه

هر واژه به شرطی واژه است که معنی مند باشد.
واژه بی معنی اصلا واژه نیست.
واژه همیشه حاوی مفهومی و چه بسا حتی حاوی مفاهیمی است
یعنی چه بسا چندین معنی دارد.
مثال:
وآژه سیر
هم به معنی سیر بد بو ست
و
هم به معنی ضد گرسنگی و تشنگی است.



چون دم از ازادی میزنیم
باید به هر نوع پوشش احترام گذاشت
مش مهدی

عجب تحریفی از آزادی.
پیروان نهضت آزادی و سوسیال ـ دموکرات های مذهبی
حتی تعریف مفهوم آزادی را هم نمی دانند.
مدرضا هم همین درک بند تنبانی را از آزادی داشت
و
خیال می کرد که آزادی زنان یعنی آزادی پوشش و پالان.
عمامه
سمبل است
عمامه پرانی
حمله بر نمایندگان ریاکار طبقه حاکمه است که دخترکان مردم را به خاطر روسری
توسری می زنند
و
توله های خودشان در فرنگ لخت می گردند.
به عمامه نشسته در ماشین ضد گلوله که نمی توان دسترسی داشت



این دروغ بزرگ است به عنوان نواده همان خوانین میگویم رضا شاه زمین را از اجداد من گرفت در آن دانشگاه و دادگستری و ارتش و مدرسه و پایه های ایران مدرن را ساخت رعیت را به فرنگ فرستاد تا کسب علم کنند و تبدیل به ملت شوند خوانین برای ایران چه آوردند؟!
روزیتو

حداقل کتاب انقلاب سفید را بخوانید
تا بدانید
که
۵ درصد اراضی کشت کشور
متعلق به خانواده رضاشاه بوده است.
یعنی بهترین اراضی کشور.
بخش اعظم کشور کویر است.
رضاشاه
جامعه را به طور صوری مدرنیزه کرده:
کشف حجاب و تغییر البسه و مدرسه و دانشگاه و ارتش از انجمله اند.
فئودالیسم اما دست نخورده مانده است.
کدام بچه رعیتی به فرنگ رفته است؟
دهه ها بعد شاه با انقلاب سفید
فاتحه فئودالیسم را خوانده است و بورژوا شده است.


اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
حافظ

منظور حافظ از اهل نظر کیانند؟

اهل نظر یعنی عیاشان که فکر و ذکر جز عیش و نوش و نیش و شهوت ندارند



آدم دوست داره رو بعضیا بنویسه این مال منه
سارا

از انانکه می خواهند کسی را مثل سکه ای، سینه بندی، سرمه ای و سیگاری تصاحب کنند
باید پرسید:
حاضرید که کسی هم شما را به همان سان تصاحب کند؟
آدم که چیز نیست که رویش بنویسند:
سکه و سینه بند و سرمه و سیگار سارا.
آدم
آدم است و میلیون ها سال قبل از اشیاء متمایز شده است:
نباتی، جانوری و بالاخره آدمی شده است.


«هر کس باید بتواند به جایی پناه آورد، چون مواردی پیش می‌آید که حتماً لازم است انسان بتواند به یکجا، به هر کجا که باشد برود.» -
جنایت و مکافات؛ فئودور داستایوفسکی.

داستایفسکی
آخوند است.
آخوند بی عمامه و بی عبای مسیحیت است.
روشنفکران ایرانی
خیال می کنند که خوارج
علامه اند
و
هر ادعای خرافی خوارج را به زر و زیور می خرند و تبلیغ می کنند.
دریغ از ذره ای خوداندیشی



زمین های خان ها رو گرفتند یکی از آن خانها هم از اجداد من بود من هم اگر جای رضا شاه بودم همین کار را میکردم چون خوانین با رانت و آدم کشی و گردن کلفتی و راهزنی این زمینها رو در دوره قاجار به دست آورده بودند
روزیتو

گرفتن
را باید با جفت دیالک تیکی اش
یعنی
با
دادن
در نظر گرفت تا کشف حقیقت امکان پذیر گردد:
رضا شاه گرفت ولی به کی داد؟
میان رعایا تقسیم کرد؟
فئودالیسم را از بین برد؟

رضا شاه قبل از رضاشاه شدن رضا خان بود.
حتی سودای جمهوری بر سر داشت
پس از گرفتن اراضی خان های دیگر
خودش خان بزرگ شد
فئودال بزرگ شد
و
نظام ارباب و رعیتی را تقویت و تحکیم کرد
و
هر فرزانه انقلابی را به زندان انداخت و چه بسا زجرکش کرد


ولی خداییش اسمی که فرهمند علیپور برای ج.ا گذاشته خیلی برازنده است ؛ "امت بنی امیه" به عنوان کسی که تاریخ اسلام رو نخونده ، بلکه جویده میگم تمام مصدایق حکومت بنی امیه در ج.ا دیده میشه. هیچ اسم و لقب و صفتی به این اندازه جامع نیست. حالا اینا خودشون رو بکشند و بگند ما علی زمان هستیم
زهرا

حریفی ابلیس را به خواب دیده بود و محو زیبایی اش شده بود و پرسیده بود:
تو با اینهمه زیبایی چرا چنین کریه و نفرت انگیز توصیف شده ای؟
ابلیس گفته بود:
تقصیر من نیست
قلم به دست دشمن است.
همین یزید از بنی امیه که به لجن کشیده شده
شاعر بزرگی بوده است
و
اولین مصراع دیوان حافظ از او ست.




از اسماعیلیون خوشت نمیاد از مسیح علی‌نژاد خوشت نمیاد از شاهزاده پهلوی خوشت نمیاد خب وقتی تو انتخابات شرکت کرد و کابینه و برنامه‌هاش رو توصیف کرد، تو بهش رای نده اگه بقیه بهش رای ندادن که هم نظر تو زیاد بوده اگه بقیه بهش رای دادن، احترام بذار و دموکراسی رو قبول کن به همین سادگی
حریف

رأی دادن به این و آن
چه ربطی به دموکراسی دارد؟
همین لاشخورها
با رأی همین مردم روی کار امده اند.
حتی هیتلر که جهان را به جهنم مبدل ساخته
با رأی مردم روی کار امده بود.
به عوض دادن اندرز
باید تعریف مفاهیم را بیاموزیم
اگر قصد عوامفریبی نداریم


رسالت تـو پیمودن آن مسیر درخشان است. چه باک، از تاریکنای شب در پیرامونت.
ریچارد_باخ

ریچارد باخ
خلبان بوده است
و
مسیر درخشانش در واقع مسیر نور چراغ هواپیمایش بوده است.
یعنی
رسالت کذایی اش
عبور از ظلمت شکاف برداشته به خنجر نور چراغ هواپیما بوده است.





ده به ده پرچم خشم است که بر می خیزد،
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
امید

خیلی زیبا ست.
ویرایش:
ده به ده پرچم خشم است که بر می روید.
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است



ملتی که چیزی برای از دست دادن ندارند ، ترسناک ترینند.
تلسکوپ

در جنقوری اسلامی و دیگر کشورهای منطقه
ملت وجود ندارد.
ضمنا
عزیزتر از جان
که در این طویله ها در خطر لحظه به لحظه
است
چیزی وجود ندارد.
پس کسی یافت نمی شود که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد.
به شعارها باید لعابی از شعور زده شود تا مبدل به شعر نگردند.


نیچه کثافت محض است.
زن ستیز و حقیقت ستیز و خردستیز و بشریت ستیز است.
به نیچه و هیتلر و سیدعلی بگو:
زن = نر
از هر لحاظ و از هر نظر.
ما را به خیر نیچه نیازی نیست.
شر نرساند، راضی تریم.



ابن سینا
جهل منجر به ترس می شود.
ترس منجر به نفرت می شود.
نفرت منجر به خشونت می شود.
معدله این است.

هی ابن سینا
عیب مهم اصل علیت (اصل علت و معلول)
این است که حلقه اول و اخر ندارد.
مثلا در این سخن تو،
سؤال این است که چه چیزی منجر به جهل می شود؟
و
خشونت منجر به چه چیزی می شود؟
دیله مای آخوندها هم همینجا ست:
با اصل علیت به اثبات وجود خدا می پردازند:
خانه را بنا می سازد
پس دنیا را خدا ساخته است.
سؤال بی جواب این است که بنا را و خدا را کی ساخته است؟



هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد
تنها انسان بودن کافیست.
- آلبر کامو

البرن کامو
مرجع تقلید عادولف احمد بوده است.
هدف و هنرش
هارت و پورت برای خودنمایی بوده است.
منظور زباله های اگزیستانسیالیستی از انسان کذایی انتزاعی چیست؟

افلاطون و زنان
طرز «تفکر» افلاطون
دستکمی از طرز «تفکر» عنتریون ندارد:
هر دو طایفه
زنان را کنیزان خانه می خواهند.
کنیزانی که علاوه بر پخت و پز و رفت و روب و شست و شو و زاد و ولد و تربیت و نظافت و لطافت و طبابت و حراست
وظیفه تدریس به توله ها را هم به عهده دارند.


تفسیر رنگ
دیالک تیک رنگ و نیرنگ

درون هر رنگ ، درون هر صدا ، درون هر بی‌ صدایی ،
کسی‌ هست که ما نمی‌‌شناسیم اش
رنگکور

حریف هنرمند
رنگ و صدا و سکوت
را
فرم و قالب تصور می کند.
فرمی که محتوایش و قالبی که درونمایه اش
انسانی است.

هر کس بسته به حرفه اش
به درک و توضیح و تفسیر پدیده ها خطر می کند.
اگر حریف
نه
هنرمند
بلکه رنگرز و یا رنگ باز و رنگ ساز و رنگ شناس می بود،
درک و توضیح و تفسیر دیگری از رنگ عرضه می کرد.
رنگ در نباتات و جانوران و آدمیان
چه بسا نیرنگی برای ارضای نیازی است.



برای برداشتن و برنداشتن چتر
به گزارش هواشناسی نیاز است
و
برای برداشتن نقاب درخور
به
گزارش جامعه شناسی
رنه مگری


هر کس بسته به عوامل مختلف مادی و فکری و روحی و روانی
لیاقت معینی دارد
که در روند زندگی اش کسب می کند.
یکی در عطاری استعداد دارد و دیگری در حفاری.
حوایج بشری متنوع اند.
اساسی ترین حوایج را خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت تشکیل میدهند. حوایج دیگر حوایج فکری و هنری و فرهنگی اند.




عمامه آهنین



هی حریف
در ممالک متمدن
هر هفته از این تظاهرات صورت می گیرد
بی انکه خونی از دماغ کسی جاری شود.
بی انکه نظام حاکم
خدشه بردارد.
بی انکه تظاهرات
اغتشاشات جا زده شوند و تظاهر کنندگان به رگبار بسته شوند.
مگر چشم ندارید تا ببینید؟
به کجای این طویله میتوان اویخت پالان را؟






- تو به خدا اعتقاد داری جوزف؟!
+ بله خانم کوئید
اما اون خیلی وقته که چشماشو به روی اتفاقات اینجا بسته

عجب پرسش و پاسخی
اعتقاد به خدا
چه ربطی به باز و بسته بودن چشمان خدا دارد؟

خدا اصلا چیست؟



کسی که قادر به کنترل خود نباشد،
آزاد نیست.
پوتاگوراس

هی پوتاگوراس
مگر آزادی
امری مطلقا سوبژکتیو است؟
مثال:
اگر برده ای
که بردگی اش را عینیت مثلا نظام برده داری رقم زده است
قادر به کنترل کذایی خود باشد،
آزاد تلقی می شود؟

ضمنا
من ـ زور از کنترل خود چیست؟
کنترل امیال غریزی و طبیعی خود؟
یعنی صرفنظر از ارضای حوایج گوناگون خود؟
اینکه نشانه بدبختی است و نه نشانه آزادی کذایی



اگر ترور اجامر راه حل نیست
پس راه حل چیست؟
حریف

رادیکال بودن = از شاخه دل کندن و دست به ریشه بردن.
ریشه چیست؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید پرسید:
جامعه چیست؟
جامعه شبیه عمارت چند طبقه ای است که از دو قسمت مهم تشکیل می یابد:
از زیربنای اقتصادی
و
از روبنای ایده ئولوژیکی

برای تغییر جامعه
زیربنای اقتصادی باید تعویض شود.
یعنی حاکمیت طبقاتی باید تعویض شود.
یعنی
طبقه حاکمه باید تعویض شود.
راه حل
تعویض زیربنا و یا طبقه حاکمه است و نه ترور و عمامه پرانی و هارت و پورت.



فراخوان سازمان ملل برای جمع‌آوری مدارک جنایات جمهوری اسلامی تا ۲۵ نوامب
منیر

مگر این جنایت اول جنقوری اسلامی است
مش سازمان ملل؟
این جانیان از دریایی از خون گذشته اند و به اینجا رسیده اند.
شریف ترین سران و سرداران زحمتکشان
شقه شقه شده اند و در خاوران های علنی و مخفی
جلوی ددان درنده افکنده شده اند.


امروز بی‌بی‌سی داشت یه مستند از بی خانمان های لس آنجلس نشون میداد احتمالا داشت برای اخبار صدا و سیما رفرنس جور میکرد
قایق

چگونه به این نتیجه می رسید؟
بی بی ۳۰
رسانه ای امپریالیستی است.
بی بی ۳۰ اما بهترین رسانه امپریالیستی است.
فقط کافی است که بی بی ۳۰ را با ۳۰ عن عن مقایسه کنید و دریابید و در (گوهر) یابید.
در امریکا انتخابات میان دوره ای هست
به همین دلیل ذلت خلق امریکا را نشان داده است.


هرکسی در خودش تنهاست.
کسی با خودش هم نیست
تا چه رسد با دیگران...
شاهرخ_مسکوب

نه.
هر کس دیالک تیکی از من برونی و من درونی است.
هیچکس
تنها نیست.
درست به همین دلیل
می توان
یک سال زندگی کرد
و
بعد
با
خاطرات همان یکسال زندگی
دهها سال
در زندان انفرادی زنده ماند.


عجب لاطائلاتی.
آپارتاید به چه معنی است؟
آپارتاید
یعنی تبعیض نژادی است.
اولا
مگر بین خلق یهود و خلق فلسطین و اعراب
تفاوت نژادی وجود دارد؟
مگر هر دو متعلق به نژاد سامی ویا سیمیت نیستند؟
ثانیا
نژاد یکی از مفاهیم بیولوژیکی است
و
فقط برای طبقه بندی نباتات و جانوران به کار می رود.
نژاد ها در جامعه هزاران سال قبل به طبقات اجتماعی تبدیل شده اند.
منظور از اینها (فرانسوی ها و یا غربی ها) چیست؟
در فرانسه انقلاب بورزوایی با شعار برنامه ای آزادی ـ برابری ـ برادری پیروز شده است.
تبر بر ریشه های فئودالیسم و مذهب فرود امده است.
بورژوازی بعدها به ارمان های انقلاب فرانسه پشت کرده است و به طبقه ای ارتجاعی (امپریالیستی) مبدل دشه است.
در جمکران
انقلاب بورژوایی سفید شکست خورده است و اشراف فئودال و ورحانی روی کار آمده اند
و
به دساوردهای انقلاب سفید مثلا ازادی زنان، اصلاحات ارضی و جدایی سیاست از مذهب
آفتابه برداشته است
و
جامعه را به قهقرای قرون وسطی رانده است.


تندیس حاج قاسم
زن وبچه اش را سیدعلی
دلار باران و میلیونر کرده
و
راهی سواحل کانادا ساخته است.
حامی مستضعفین همین مش ترامپ بوده است.
عدو شود سبب کیف
اگر خدا خواهد.


رئالیسم به چه معنی است؟

حریف
رئال = واقعی
رئالیسم = واقعیت گرایی
مثال:
آثار بالزاک نویسنده فرانسه
رئالیستی اند.
بالزاک
مثلا اتاق نشیمن را چنانکه است، به رشته تحریر در می آورد.
بدون خیال بافی






تنها راهش کشتنشه
یوناس

این منطق خود این زباله ها ست.
ترور
راه حل نیست.
راه حل چیست؟



به امید انقراض نسل شغال و کفتار تو ایران
سایه

اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
را
هرگز
نباید با جانوران مقایسه کرد.
جانوران خردگرا هستند.
این اجامر اما خردستیزند.
جانوران
نیای بشریت هستند
این اجامر اما اعدای (دشمنان) بشریت اند.



همه چیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند ، به موقع اتفاق می افتد
حریف

کجای این جفنگ زیبا ست؟
مشد علی



مغزهای بسته براشون مهم نیست تغییر به نفعشون خواهد بود یا به ضررشون فقط یک چیز میدونن مخالف با هر تغییری چون مغزشون قابلیت آپدیت شدن رو نداره.
حریف

مغز کجا بود
مشد حریف.
در کله ها شلغم حتی نیست، چه رسد به مغز.
قبله خلایق
منافع آنی اند.
نیروهای سرکوب
نان از عمل خونین خویش می خورند.
مغز
خربزه حتی نیست.
فکر نانند که خربزه آب است.



دقت کردین تاکتیکای جنگی یزید یک به یک دارن اجرا میشن؟ بستن آب روی مردم و کودک کشی و تیراندازی سمت نمازگزارها. "تره به تخمش میره، حسنی به باباش" معلوم شد آب سنندج رو برای فشار به مردم و پایان دادن به اعتراضات بستن!
حریف

سرکوب خلق های کرد و بلوچ و عرب
با سرکوب خلق های دیگر جنقوری
تفاوت اساسی دارد:
خلق کرد و بلوچ و عرب
هم تحت ستم ملی اند
و
هم
تحت ستم مذهبی


به گمانم ما نه فقط به یک تغییر اساسی در حکومت وسیاست وقانون ومملکت‌داری نیازمندیم بلکه یک خانه‌تکانی عظیم درافکار وعقاید و نوع نگرش در ابعادمختلف فردی واجتماعی‌مون اولویت وضروریست! خانه از پایبست ویران است!
حریف

آرزویی دلکش است
اما دریغ.
اجامر
جامعه را طویله کرده اند.
گلزار کردن شوره زار دشوار است


خون و جنون

خون که بو ندارد.
ضمنا قحط خون و خونریزی در جهان بی سامان که نیست.
همه جای جهان خرابات شام سرشته به خون و جنون است

پاورچین
پاورچین
می آیی ؟
از کوچه های یخ زده
از دخمه های زندان
تا شعله ی خیابان
و زخمزار ِمرگستان ؟
می آیی
لوند و آفتابی و جانبخش ؛
با شورِدختران ِخیابان
با مشت ِمنفجرازخشم ؟
می آیی
با کف زدن ،
ترنم ،
گیسو فشان وُ
رقصان
وعزم ِمشتعل ازآتش
در جشن روسری سوزان؟
با اعتصاب می آیی
در خشم ِپُر تلاطم ِمیدان
و پایکوبی ِطوفان ؟
می آیی
درسوت کارخانه های ظفرمند
با نان وُ کار وُ آزادی
حکومت شورایی ؟
می آیی؟
چمان
چمان
رقصان
درگام های ِمردم ِدر بند
با خونچکان- درفش :
زن
زندگی
و آزادی ؟
آه...
ای شرار ِشیدایی
رویای ِخیره سر
ای یار ِبیقرار!
در راهی؟
(حسن حسام)


مهسا بلوچ زجر

اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرين ايام، زهرم در پياله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟
صحبت از پژمردن يک برگ نيست
واي! جنگل را بيابان مي کنند
دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان مي کنند
هيچ حيواني به حيواني نمي دارد روا
آنچه اين نامردمان با جان انسان مي کنند
صحبت از پژمردن يک برگ نيست
فرض کن مرگ قناري در قفس هم مرگ نيست
فرض کن يک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بيابان بود از روز نخست
در کويري سوت و کور
در ميان مردمي با اين مصيبتها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانيت است..
فريدون مشيري


خطرناک ترین جاسوس امریکا در سنندج دستگیر شد.

سربازان گمنام آقا امام زمان
توانسته‌اند طی یک عملیات مسلحانه متهوارنه و محیرالعقول
یک دانش آموز کلاس سوم ابتدایی را
که اقدام به دادن شعار کرده بود،
در شهر سنندج شناسایی و دستگیر کنند.
شایان ذکر است
که
چنین عملیاتی در تاریخ سرویس‌های امنیتی جهان
بی‌سابقه و بی نظیر است
و
نیروهای مخلص اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی
با این سبک از عملیات خارق‌العاده در تاریخ ماندگار می‌شوند.
آرازنیوز، آذربایجان دونیاسینا آچیلان پنجره

حرف ندارد تا بزند.
توهین
آلترناتیو و بدیلی برای تحلیل است.

کسی در جمکران
توان تحلیل ندارد.
روشنفکران جمکران و حتی جهان
انشاء نویس اند
و
نه اندیشنده و تحلیلگر.


سگ های وحشی
موفق ترین شکارچیانند
و پیشرفته ترین حیوانات.

سگ های وحشی
کودکستان دارند و مربی کودکان دارند.
محشرند.
۸۵ درصد اقدامات شان در شکار
با موفقیت همراه است.
موفقیت شیران و گرگ ها شاید ۳۰ در ضد باشد.



بی تباران انبوه اند
مگر از کومه بر آید دودی
گیرد و آتش ژرفی گردد
زهری

معنی تحت اللفظی:
توده بی تبار
اکثریت اعضای جامعه را تشکیل میدهند
و
برخلاف باتباران (اشراف فئودال و روحانی)
قادر به انجام انقلاب اجتماعی اند.

من که چشمم نخورد اب
از این «من»، «ما» ها
آب شان سرد
نان شان گرم
مشت شان در جبیب است



آره.
ارتجاع زخم برداشته است
زخمش ار می لیسد و می غرد و خون می ریزد.

آره.
مهم نیست که اندیشه از کیست.
مهم
این است که درجه حقیقت اندیشه از چه قرار است.

ادامه دارد.

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۶۶)

Siyavash Kasraei.jpg

تحلیلی

از

شین میم شین

گفتم که جنگ من

پایان جنگ ها ست

ز این پس، جهان ما همه عشق است و آشتی

و

شاخه های گل

در تیردان و ترکش مردان رزمجوی،

نقش و نشان ما ست

معنی تحت اللفظی:

با خود گفتم که جنگ من پایان جنگ ها خواهد بود و بعد از آن، جهان به جنت عشق و آشتی بدل خواهد شد و نقش و نشان ما شاخه های گل در تیردان و ترکش جنگاوران خواهد بود.

حدس ما درست بود.

سهراب سیاوش

در اکثر جاهای شعر «مهره سرخ»،

سهرابی از طرازی نوین است،

سهرابی از سر تا پا معاصر است.

آرزوها و ایدئال های او نیز نه اوتوپی توخالی، بلکه علم است و بر قانونمندی های عینی هستی اجتماعی مبتنی اند.

سهراب در این شاهکار سیاوش،

خود سیاوش

حزب توده مطلوب سیاوش

است.

گفتم که جنگ من

پایان جنگ ها ست

۱

سیاوش

در این بند شعر

از

سوئی

دیالک تیک وسیله و هدف (آماج)

را

به شکل دیالک تیک جنگ و صلح بسط و تعمیم می دهد.

در دیالک تیک وسیله و هدف (آماج)، نقش تعیین کننده از آن هدف (آماج) است.

۲

جنگ در تئوری اجتماعی (تاریخفلسفه) سیاوش،

به وسیله ای برای نفی جنگ استحاله می یابد.

جنگ در قاموس سیاوش

به

آنتی تز خود،

یعنی

به

ضد جنگ،

یعنی

به

صلح و دوستی و آشتی

استحاله می یابد.

جنگ

به

وسیله ای برای ریشه کن کردن جنگ بطور کلی

بدل می شود.

جنگ

به

وسیله ای برای استقرار صلح ابدی (ایمانوئل کانت) استحاله می یابد.

ضمنا می توان گفت که جنگ در این بند شعر،

خود

به

دیالک تیک منفرد (خاص) و عام

استحاله می یابد:

جنگ به مثابه جنگ واپسین (منفرد، خاص)

در

صورت پیروزی

به

نافی جنگ بطور کلی (عام)

استحاله می یابد.

وقتی از درک دیالک تیکی ژرف سیاوش سخن می رود، منظور همین است.

ما

در ایران و حتی جهان

اندیشنده ای از طراز سیاوش سراغ نداریم.

۳

فردوسی

هرگز نمی توانست این اندیشه را نمایندگی کند.

اگر هم نمایندگی می کرد،

به مثابه آرزو و اوتوپی نمایندگی می کرد

و

نه به مثابه واقعیت و علم.

در زمان فردوسی

هنوز

شرایط اوبژکتیو (عینی) و سوبژکتیو لازم

برای این امر پدید نیامده بود.

اما در زمان سیاوش و به عبارت دقیقتر از اواسط قرن نوزدهم،

طبقه اجتماعی طراز نوینی پا به عرصه نهاده

که

جنگ طبقاتی اش

به معنی پایان طبقات و نتیجتا به معنی پایان جنگ طبقاتی به طور کلی

است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۵۸۱)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۵)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۲

زیان می کند مرد تفسیردان

که علم و ادب می فروشد به نان

معنی تحت اللفظی:

مفسر قرآن که علم و ادب را با نان معاوضه می کند،

ضرر می کند.

سعدی

در این بیت شعر،

برای توضیح پراگماتیسم،

مثال مشخص می زند.

تفسیردانی

علم و ادب

را

به ازای نان مبادله می کند،

کالای فکری خود را به ازای کالای مادی مبادله می کند.

به نظر سعدی،

تفسیردان در این معامله زیان می کند و لذا کار نامعقول و بی خردانه ای انجام می دهد.

اگر از گرسنگی می مرد و علم و ادب را برای خود نگه می داشت،

سود می کرد و لذا کارش عاقلانه تلقی می شد.

مبادله علم و ادب با نان

فی نفسه

خوب و یا بد نیست.

وقتی بد است که تفسیردان در این معامله زیان کند.

اما نانفروش در این میان سود می کند و لذا کار خردمندانه ای انجام می دهد و می تواند سرمشق مردم باشد.

اگر امروز بود به عنوان کاسب نمونه و موفق جایزه باران می شد و عکسش را بر در و دیوار می زدند.

ادامه دارد.

خودآموز خوداندیشی (بخش پنجاه و هشتم)

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی)

۵۷۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11434

۵۷۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11447

۵۷۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11458

۵۷۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11466

۵۷۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11471

۵۷۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11478

۵۷۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11485

۵۷۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11498

۵۷۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11507

۵۸۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11514

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پایان پذیر و پایان ناپذیر (باپایان وبی پایان) (۲)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۱۶

  • در «طبیعتفلسفه» یونان قدیم، پایان پذیر و پایان نا پذیر در مورد جوهر ازلی به کار برده شدند.
  • جوهر ازلی ئی که از آن گویا کلیت جهان پدید آمده است.

۱۷

  • در حالیکه تالس، آناکسی منس و هراکلیت، جهان را ناشی از ماده ازلی با کیفیت معین و پایان پذیر (آب، هوا و آتش) می دانستند، آناکسی مندر «اپایرون»، ماده ازلی نامعین، بی کیفیت و لذا پایان نا پذیر را مطرح کرد که گویا کلیه فرم های مشخص و محدود ماده از آن ناشی شده اند.

۱۸

  • اپایرون به لحاظ کیفی، نامعین، نامحدود و لذا پایان نا پذیر قلمداد می شد.

۱۹

  • در مغایرت با این درک کیفی از پایان نا پذیر، آناکساگوراس پایان نا پذیری ماده را به لحاظ کمی مطرح ساخت.
  • یعنی به لحاظ تجزیه پذیری بی پایان ماده.

۲۰

  • به نظر او کلیه اجسام مادی از اجزای کیفیتا متفاوت و بی پایان، از «هومو ایزومرها» تشکیل یافته اند که از آغاز تعداد بیشماری از آنان وجود داشته اند.

۲۱

  • نظر ماتریالیستی و دیالک تیکی آغازین آناکسی مندر که مسئله پایان نا پذیری را با خصلت مطلق ماده پیوند می داد و وحدت پایان پذیر و پایان نا پذیر را با حرکت و تغییر ماده مرتبط می کرد، اگرچه به طور کلی درست بود، ولی علیرغم آن نامعین و تا حدی متناقض بود و مورد مخالفت فلسفه ایدئالیستی به ویژهپوتاگوریست ها قرار گرفت.

۲۲

  • فلاسفه پوتاگوری عدد را، یعنی یک پدیده فکری را به مثابه اصل کلیه چیزها تلقی می کردند.

۲۳

  • عدد نشانه پایان پذیر است.

۲۴

  • عدد حد و مرز کمی است و چون هر عدد معینی مثلا یا زوج است یا فرد، پس هرگز نمی تواند پایان نا پذیر باشد.
  • چون پایان نا پذیر نه زوج است، نه فرد، بلکه نفی نامعین و انتزاعی پایان پذیر است.

۲۷

  • اپایرون برعکس، به مثابه نشانه بی حد و مرز، نامعین و پایان نا پذیر تلقی می شد که بر خلاف عدد حاوی وجود است.

۲۸

  • اپایرون می بایستی تنها به مثابه عدم در ناوجود پایان پذیر (عدد) وجود داشته باشد.
  • به مثابه خلأ، که در فاصله میانی اعداد منفرد قرار دارد و طبیعت گسسته آنها را مشروط می سازد.

۲۹

  • خصلت «عدد سالم» بودن جهان به نظر پوتاگوری ها پایان پذیری و محدودیت همه وجود را در بر دارد.

۳۰

  • پوتاگوری ها پایان پذیر و پایان ناپذیر را بر مبنای ایدئالیستی از هم مجزا می ساختند و به طور مطلق و بی واسطه در مقابل هم قرار می دادند.

۳۱

  • برای اولین بار تصورات مربوط به پایان پذیر و پایان نا پذیر با نقطه نظرات اخلاقی هم پیوند داده می شوند:
  • پایان پذیر، یعنی عدد، معین به مثابه مثبت ارزیابی می شود و حاکی از خیر و کامل دانسته می شود.

۳۲

  • در حالیکه پایان نا پذیر، یعنی اپایرون، نامعین به مثابه منفی، شر و ناقص تلقی می شود.

۳۳

  • این ارزیابی اخلاقی، بی تردید علیه ماتریالیسم آناکسی مندر متوجه بود و علاوه بر آن هراس جهان بینانه از نتایج حاصل از کشف خود «اعداد مبهم» علیه «اعداد سالم» و پایان پذیری جهان نیز در آن، نقش بازی می کرد.

۳۴

  • کشف اعداد مبهم توسط پوتاگوری ها نشان می داد که مطلق کردن یکجانبه «اعداد سالم»، پایان پذیری و گسست جهان، به لحاظ منطقی متناقض و لذا غلط است.

۳۵

  • اما پژوهش های آنها (که از طرح مسائل فلسفی توسط ماتریالیست های ایونی فراتر می رفت) و تناقضات مکشوفه توسط طرز تفکر فینیتیکی، معضل منطقی پایان پذیر و پایان نا پذیر را مطرح کرده بود و راه را برای حل روشن مسئله به وسیله الئات ها هموار نموده بود.

۳۶

  • در حالیکه به نظر پوتاگوری ها تنها عدد به مثابه پایان پذیر، محدود و معین می توانست وجود داشته باشد و پایان نا پذیر فقط به معنی عدم و خلأ تلقی می شد، پارامنیدس این نظریه را به درجه قطعیت فلسفی آن ارتقا داد.

۳۷

  • پارامنیدس مفهوم وجود را به عالی ترین مفهوم فلسفی ارتقا داد و در مطابقت با آن، می بایستی تعین عددی در مقابل خصلت عام اشیاء ریاضی جا خالی کند و لذا وجود از دیدگاه او، دیگر نه عدد، بلکه همانند اشیاء ریاضی بی زمان، بی حرکت و تغییر ناپذیر باشد.

۳۸

  • وجود آن است که جز آن هیچ نیست و عدم، هیچ است.

۳۹

  • چون وجود همه جا یکی و واحد است، نمی توان بخش های معینی را از آن مجزا ساخت.

۴۰

  • وجود تقسیم ناپذیر است، همانطور که «اعداد سالم» پوتاگوری و وحدت، تقسیم ناپذیرند.

۴۱

  • وجود واحد (وحدتمند، یکپارچه) است و لذا نمی تواند محدود و پایان پذیر باشد.

ادامه دارد.

درنگی در «شعری» از محمد مختاری (۲)

پس کجای لبت آزادم کند؟

محمد مختاری

درنگی

از

میم حجری

۱

پس کجای لبت آزادم کند؟

این عنوان این به اصطلاح «شعر» محمد مختاری است.

معلوم نیست که «شاعر»

مفهوم لب رهایی بخش

را

از

تجرید چه کسانی و چه چیزهایی به دست آورده است.

ضمنا

منظور «شاعر» از این سؤال عنقلابی چیست؟

لب

از کی تا حالا

منجی «شعرا» شده است؟

آنهم نه خود لب،

بلکه اینجا و آنجای لب.

شاید «شاعر» از مخاطب،

لب می خواهد تا از قید و بند بندگی آزاد شود.

رد پای این عندیشه

احتمالا

از

تصنیف معروف به «مرا ببوس» است که گلنراقی خوانده است.

حریف انتزاعی در این ترانه هم محکوم به مرگ است

و

در آستانه اعدام،

از محبوبه بوسه می خواهد.

راستی چرا بوسه و نه چیزی دیگر؟

تصنیف ترانه مرا ببوس هم باید تحلیل شود.

چون مملو از خرافه است.

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (فصل نوزدهم)

Bild

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

۲۸۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11395

۲۸۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11408

۲۸۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11416

۲۹۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11430

۲۹۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11441

۲۹۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11452

۲۹۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11461

۲۹۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11469

۲۹۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11475

۲۹۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11488

۲۹۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11497

۲۹۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11503

۲۹۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11516

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۲۹۹)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل نوزدهم

افکاری راجع به جامعه آتی

۱۲

بدون همت همگانی

کمونیسمی وجود نخواهد داشت.

این پیشگویی نبوغ آمیز مارکس

را

که

در تکمیل آن، انگلس سهم بسزایی داشته است،

لنین

کاملتر ساخته و مشخصیت بخشیده است.

این پیشگویی

ساز و برگ تئوریکی احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی در ساختمان سوسیالیسم بوده است

و

توسط این احزاب در عمل به طور مستمر غنی تر گشته است.

بنا بر این تجارب:

همانطور که انگلس نوشته،

جامعه سوسیالیستی

در حقیقت،

«نه چیز اتمام یافته ای برای ابدالآباد، بلکه مثل همه اوضاع جامعتی،

چیزی است که در تغییر و تحول مدام است.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۷، ص ۴۴۷)

فقط

با شکوفایی کامل سوسیالیسم،

یعنی

با تشکیل گام به گام جامعه سوسیالیستی توسعه یافته،

می توان شرایط لازم را برای گذار به مرحله جامعه یکپارچه کمونیستی فراهم آورد.

به همین دلیل در برنامه حزب سوسیالیستی واحد آلمان (اس ای دی)

وظیفه استراتژیکی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان در جمهوری آلمان دموکراتیک،

«تشکیل جامعه سوسیالیستی توسعه یافته و فراهم آوردن شرایط بنیادی برای گذار تدریجی به کمونیسم است.»

(ص ۲۵)

اندیشه مارکس که بسان خط سرخی از تار و پود نقد برنامه گوتا

می گذرد،

این است

که

صرفنظرناپذیر در راه آینده کمونیستی،

شناخت قانونمندی های توسعه جامعتی، رعایت اکید آنها و استفاده از آنها ست.

فقط

با عمل آگاهانه انسان ها و قبل از همه طبقه کارگر و حزب رهبری کننده اش

می توان به مقصد رسید.

از این رو، مبارزه در راه سوسیالیسم و کمونیسم

به

همت تک تک افراد،

به

همت هر پیر و برنا

در هر زمان

نیاز مبرم دارد.

هر کوتاهی ناچیز، زیانبار است

و

هر تلاش منفرد، به تسریع رسیدن به آماج منجر می شود.

پایان فصل نوزدهم.

ادامه دارد.

درنگی در «شعری» از محمد مختاری (۱)

پس کجای لبت آزادم کند؟

محمد مختاری

درنگی

از

میم حجری

کسی نایستاده است آنجا یا اینجا
پس کجای لبت آزادم کند؟


دو نقطه از هیچ جا، تا چشم
که جابه‌جا شده است
اما سایه‌ی بلندم را می‌بیند
که می کشد خود را همچنان بر اضطرابش.


شمال، قوس بنفشی‌ست تا جنوب
در ابر و مرغ دریایی
موجی به تحلیل می‌رود
و آفتاب، تنها چیزی که تغییر کرده است.


لبت کجاست؟


صدای روز بلند است اما کوتاه است دنیا.
درست یک واژه مانده‌ است تا جمله پایان پذیرد

و هر چه گوش می‌سپارم تنها

سکوت خود را می‌آرایم
و آفتاب لبِ بام هم‌چنان سوتش را می‌زند.


شکسته پل‌ها پشت سر
و پیشِ رو شن‌هایی که خاکستر جهان است.


غروب ممتد در سایه‌ی درون جا خوش کرده است
و شب که تا زانو می‌رسد تحمل را کوتاه می‌کند.


چگونه است لبت؟


که انفجار عریانی، سنگ می‌شود در بی تابی‌های خاموش.


هوای قطبی،

انگار
انگار فرش ایرانی نخ نما کرده است.


نشانه‌ای نیست
نگاه می‌کنم
اگر که تنها آن واژه می‌گذشت
به طرفه العینی طی می‌شد راه
کودک باز می‌گشت تا بازیگوشی
و در چهارراه دست می‌انداخت دور گردنت
لبت کجاست؟
که خاک چشم به راه است.

پایان

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۵۸۰)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۵)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!


۱

گره بر سر بند احسان مزن

که این زرق و شید است و آن مکر و فن

معنی تحت اللفظی:

بند کیسه احسان را نبند.

بازگذاشتن کیسه احسان مکاری و ریاکاری است.

سعدی

در این بخش از حکایت

به ظاهر به تبلیغ احسان،

ولی ذاتا به تبلیغ پراگماتیسم می پردازد.

معیار حقیقت از نقنطه نظر پراگماتیسم

سودمندی عمل و نظر برای فرد مربوطه است.

از نقطه نظر پراگماتیسم،

حقیقت «در خود» وجود ندارد.

هرکس حقیقت خود را دارد.

نظر و اندیشه و عمل واحدی می تواند در آن واحد حقیقت باشد و نباشد.

تعیین کننده در این میان، نه محتوای آن نظر، اندیشه و عمل،

بلکه سودمندی و زیانباری آن است.

مثال:

حتی خرافه ای اگر برای کسی مفید باشد،

حقیقتی محسوب می شود.

مثال:

قتل عام مردم یک شهر اگر برای قاتل سودمند باشد، قاتل طرفدار حقیقت خواهد بود.

هدف مهم است، نه وسیله.

هدف

وسیله را توجیه می کند.

سعدی

احسان را با معیار پراگماتیستی مورد ارزیابی قرار می دهد.

احسان در قاموس سعدی،

داد و ستد است،

تعویض و مبادله متاعی به ازای متاعی دیگر است.

در

فلسفه سعدی،

قانون دیالک تیکی داد و ستد،

فراگیرترین دیالک تیک هستی است و حتی خدا هم باید بدان تمکین کند و تمکین می کند.

داد و ستد در قاموس سعدی

نمی تواند و نباید برای هر دو طرف معامله سودمند باشد.

در هر داد و ستدی،

به نظر سعدی،

یک طرف سود می برد و دیگری زیان.

از این رو داد و ستد واحدی، در آن واحد

هم درست است و هم غلط،

هم خوب است و هم بد.

معیار درستی و نادرستی، خوبی و بدی نه در خود داد و ستد، بلکه در نتیجه حاصل از داد و ستد است.

هومانیست و پراگمانیست در همین جا ست که از هم جدا می شوند و هرکس به راه دیگری می رود:

برای هومانیست،

معیار حقیقت در خود نظر و اندیشه و عمل است، نه در سود و زیان حاصل از آن.

برای هومانیست،

معیار حقیقت عینی و اوبژکتیو است، نه فردی و شخصی و سوبژکتیو.

برای پراگماتیست،

برعکس،

معیار حقیقت نه در خود خود نظر و اندیشه و عمل، بلکه در نتیجه حاصل از آنها ست.

معیار حقیقت فردی و شخصی و سوبژکتیو است، نه عینی و اوبژکتیو.

سعدی پراگماتیست است و هر تلاشی را برای کسب سود مباح می داند و همین معیار ارزیابی را در تبلیغ احسان به خدمت می گیرد:

برای سعدی

احسان معامله متاعی به ازای متاعی دیگر است،

معامله کالای دنیا به ازای کالای آخرت است.

ما برای فهم مسئله مثالی مشخص می زنیم.

توانگری گدائی را به شام دعوت می کند.

بخشی از ثروت خود را به ازای اجر اخروی و شاید هم دنیوی از دست می دهد.

گدا در این میان هیچکاره و هیچ است.

گدا

به ازای ستد خود،

دادی جز سپاس و دعا نمی دهد.

طرف واقعی معامله برای توانگر

نه

گدا

بلکه خدا ست،

که گدا را به گدائی انداخته تا با توانگر معامله کند.

توانگر حالا از خدا اجر طلب دارد.

سعدی

بر آن است

که

توانگر بر سر خدا کلاه گذاشته و با مکر وفن او را مقروض خود ساخته و سود کرده

و

لذا

عمل درستی انجام داده است.

ولی اگر توانگر گدا را به شام دعوت نمی کرد، «گره بر بند توبره احسان می زد» و شب تا صبح در صومعه تا حد بیهوشی نماز می خواند،

آنگاه «زرق و شید» به خرج می داد، ریاکار و مزور تلقی می شد و در نتیجه زیان می کرد.

اکنون می توان منظور سعدی و بعدها حافظ از زرق و ریا و سالوس و تزویر و غیره را دریافت.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پایان پذیر و پایان ناپذیر (باپایان وبی پایان) (۱)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۱

  • پایان پذیر و پایان نا پذیر مشخصه های متضاد ماده متحرک اند که در وحدت خود حاکی از وحدت مطلق و نسبی، وحدت پیوست و گسست، وحدت تغییرات کمی و تغییرات کیفی در حرکت و توسعه ماده است.

۲

  • ماده متحرک به مثابه یک تنوع بی پایان از فرم های متفاوت وجود، ساختار، حرکت و توسعه پایان پذیر گسسته کیفی وجود دارد.

۳

  • بنابرین پایان پذیر و پایان نا پذیر وحدتی را تشکیل می دهند.

۴

  • به مثابه هر فرم مشخص ماده متحرک، از سوئی در مکان و زمان و به لحاظ کمی و کیفی پایان پذیر، محدود و نسبی است و از سوی دیگر، به مثابه فرم ماده به لحاظ زمانی ـ مکانی، کیفی و کمی معین در عین حال حاکی از خصلت مطلق حرکت و وحدت مادی جهان و لذا حاکی از پایان نا پذیری ماده در روند توسعه بی پایان آن است.

۵

  • مفاهیم پایان پذیر و پایان نا پذیر و رابطه آندو نسبت به هم دیری است که موضوع بررسی های فلسفی اند.

۶

  • نظریات، راجع به ماهیت پایان پذیر و پایان نا پذیر، راجع به روابط ماهوی آنها و راجع به قابل شناخت بودن آنها در تاریخ فلسفه و علوم منفرد دستخوش تحولات بزرگی بوده اند.

۷

  • متفکران منفرد قاعدتا جنبه های مختلف پایان پذیر و پایان نا پذیر و یا وحدت آندو را مورد تأکید قرار داده اند.

۸

  • فلسفه مارکسیستی این نظریات مختلف را به مثابه راه حل های خاص و چه بسا یکجانبه مسئله می داند و آنها را از صافی دیالک تیک می گذراند:
  • فلسفه مارکسیستی معارف (شناخت های) حاصله راجع به ماهیت پایان پذیر و پایان نا پذیر و همچنین راجع به وحدت آندو در طول تاریخ فلسفه و علوم منفرد را بر مبنای ماتریالیستی ـ دیالک تیکی تعمیم می یخشد.

۹

  • تفکر انسانی در اوان طفولیتش، میان پایان پذیر و پایان نا پذیر تفاوت قائل می شد، ولی متضاد بودن آندو را درک نمی کرد.

۱۰

  • برای انسان اولیه مدت زمان های طولانی، فواصل بسیار بزرگ مکانی و مقادیر کمی که از حد پراتیک روزمره او فراتر می رفتند، به مثابه پایان نا پذیر جلوه می کردند.

۱۱

  • پایان نا پذیر در اینگونه موارد فقط به مثابه پایان پذیر بزرگتر، کوچکتر، طولانی تر و یا کوتاهتر تلقی می شد، یعنی به مثابه موارد خاصی از پایان پذیر.

۱۲

  • ضدیت پایان پذیر و پایان نا پذیر هنوز عمدتا مطرح نمی شد.
  • فقط درک ساده لوحانه ای از وحدت آندو در نظر گرفته می شد:
  • پایان نا پذیر جمع تعداد زیادی از پایان پذیر تصور می شد.

۱۳

  • پایان پذیر بخشی از پایان نا پذیر تلقی می شد.

۱۴

  • هرجه نیروهای مولده سریعتر رشد کردند و گذار به جامعه برده داری صورت گرفت و به همان اندازه علم و فرهنگ توسعه یافتند و تفکر رفته رفته فرم های انتزاعی ـ مفهومی بیشتری به خود گرفت، مفاهیم پایان نا پذیر و پایان پذیر نیز در متضاد بودن شان شناخته شدند.

۱۵

  • آنگاه پایان نا پذیر به معنی بی حد و مرز و لذا به مثابه نفی پایان پذیر، نفی محدود تلقی شد.

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۵۵۷)

Ist möglicherweise ein Schwarz-Weiß-Bild von 1 Person und Straße

میم حجری

رک بگویم
می‌خواهم ببوسمت
چنان با محبت که برای اولین بار
حس کنی که عشق
به سمت من تعادلش را از دست می‌دهد
حریف


بوسه چیست و ریشه بوسه کجا ست؟


بوسه
ریشه در علم حیوانات دارد که نیاکان بشریت بوده اند.


اگر دقت شود
حیوانات
سرتاپای خود را و توله های خود را می لیسند.


دلیل لیس از بین بردن بوی اندام خود و توله ها ست.

بدین طریق
رد پاهای شیمیایی برای درندگان حذف می شوند
و
حیوانات از خطر حمله آنها مصون می مانند.


خیلی از کردوکارهای بشری
طبیعی و غریزی اند و نه عقلی و اجتماعی.


بوسه
ربطی به عشق ندارد.


خود عشق هم ریشه در عوالم نباتی و جانوری دارد:
کشش طبیعی و غریزی به جفت خویش

برای تولید مثل و حفظ و تکثیر نوع است.


تجلیل افارطی از عشق و بوس و لاس و لیس
کسب و کار علافان جامعه بشری
مثلا اشراف انگل برده دار و فئودال و کلریکال (روحانی) و اخیرا بورژوازی است.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پایان ناپذیری (لایزالیت، ابدیت، لایتناهیت، بی پایانی)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۱

· پایان ناپذیری مشخصه ماده متحرک است و حاکی از آن است که خصلت مطلق حرکت و وحدت مادی جهان، خود را در تعداد بی پایانی از فرم های مشخص وجود، ساختار، حرکت و توسعه ماده نمایان می سازد.

۲

· «پایان ناپذیری واقعی» ماده را نباید به مثابه یک تعین کمی صرف تلقی کرد.

الف

· مثلا نباید به هر چیز موجود، تعین کمی بزرگ یا کوچک و یا تعین به مراتب بزرگتر و یا کوچکترنسبت داد

· (پایان ناپذیری بالقوه)

ب

· و یا آن را به مثابه مجموعه بی پایان واقعا موجود متشکل از اوبژکت ها، به مثابه تداوم و پیوست صرف تلقی کرد

· (پایان ناپذیری بالفعل).

۳

· «پایان ناپذیری واقعی» ماده به معنی وحدت تعین های کمی و کیفی است.

۴

· وحدت پیوست و شکست، مطلق و نسبی، امکان و واقعیت، پایان پذیر و پایان ناپذیر است.

· یعنی وحدت، وحدت دیالک تیکی است.

· مراجعه کنید به پایان پذیری و پایان ناپذیری و اتمام ناپذیری ماده.

پایان

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ه) همبود اقتصادی اروپا (بازار مشترک) (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • همبود اقتصادی اروپا به سازمان بین المللی دول سرمایه داری اروپای غربی اطلاق می شود.

۲

  • هدف از تشکیل همبود اقتصادی اروپا، تمرکز قوا به چالش با سوسیالیسم، برای حفظ و تحکیم مواضع کاپیتالیسم در اروپا بوده است.

۳

  • قرارداد مربوط به همبود اقتصادی اروپا در شهر روم در ۲۵ ماه مارس سال ۱۹۵۷ امضا شده و در اول ماه ژانویه سال ۱۹۵۸ به مورد اجرا گذاشته شده است.

۴

  • هدف همبود اقتصادی اروپا، تشکیل بازار مشترک توسط دول عضو آن بوده است.

۵

  • اعضای مؤسس همبود اقتصادی اروپا به شرح زیر بوده اند:

الف

  • بلژیک

ب

  • لوکزمبورگ

پ

  • هلند

ت

  • آلمان

ث

  • فرانسه

ج

  • ایتالیا

۶

  • کردوکار همبود اقتصادی اروپا، عمدتا تحت تابعیت پیمان اتلانیتک شمالی (ناتو) قرار دادن اعضا و تجزیه هر چه بیشتر اروپا بوده است.

۷

  • همه اعضای همبود اقتصادی اروپا، عضو ناتو بوده اند.

۸

  • بدین طریق، از بین بردن محدودیت های تجاری در درون همبود اقتصادی اروپا و تشکیل موانع گمرکی نسبت به خارج، امکانات بهتری برای فروش کالا پدید آورده و ضمنا به تبعیض نسبت به کشورهای ثالث و تشدید تضاد میان همبود اقتصادی اروپا و دیگر کشورهای سرمایه داری، به ویژه ایالات متحده امریکا منجر شده است.

ادامه دارد.

درنگی در گشت ارشاد (۷)

میم حجری

تقابل مردم و گشت ارشاد در تاریخ؛
نفرت از گشت ارشاد در اشعار شاعران ایرانی
فاطمه کاملی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان

۱

تجاوز محتسبان به حریم شخصی مردم و بردن آبروی ایشان

تنها به خاطر ظن و گمان

نیز

مورد انتقاد قرار گرفته است.
ابوسعید ابوالخیر در این باره سروده:
گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پردهٔ تو پیش جهانی بِدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسبست (محتسبت)
دریابد، قطره‌ای به جانی بخرد.

معنی تحت اللفظی:

محتسب با داشتن سوء ظن، تو را بی آبرو می سازد.

اگر محتسب تو، این شراب را بچشد، قطره ای از آن را به قمیت جانش می خرد.

این شعر ابوسعید

بیشتر از آن که در نقد محتسب باشد، در مدح شراب است.

اولا

با

ظن به مست بودن کسی،

آبروی او ریخته نمی شود.

او در بدترین حالت، مورد بازرسی قرار می گیرد.

ثانیا

این کنترل ها، در کلیه کشورهای جهان صورت می گیرد.

مثلا

پلیس کشورهای امپریالیستی هم در صورت داشتن سوء ظن،

به کنترل مستی رانندگان مبادرت می ورزد.

در همین ایالات متحده امریکا

مدتی

در میخانه ها را بسته بودند

و

خرید و فروش مشروبات الکلی

جرم محسوب می شد.

اگر به اخبار رسانه های امپریالیستی راجع به مرگ مهسا امینی دقت شود،

موافقت امپریالیسم با ضرورت وجودی گشت عرشاد به چشم می خورد.

حضرات فقط کنترل روسری را مورد انتقاد قرار می دهند.

عیرانیان عنقلابی در فرنگستان

چنان وانمود می کنند که انگار در طوایل امپریالیستی گشت عرشاد و بگیر و ببند وجود ندارد.

ضمنا

از فرط خریت

میان جنقوری اسلامی و جمهوری آلمان دموکراتیک

علامت تساوی می گذارند

و

در

بقایای دیوار برلین

بر ضد جنقوری اسلامی

هنرنمایی می کنند.

ادامه دارد.

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۶۵)

Siyavash Kasraei.jpg

تحلیلی

از

شین میم شین

بردارم از میان

آیین خود سری

کاووس را برانم و هر جا که دیو خو ست

کاخی به داد برکشم و مهر پروری

معنی تحت اللفظی:

هدفم

برچیدن بساط استبداد، خودکامگی و خودسری بود.

هدفم

سلب قدرت از کاووس و دیوخویان در همه جا بود.

هدفم

برپا داشتن کاخ دادگستری و مهرپروری بود.

هدف و آماج سهراب،

نشاندن داد در همه کشورها بر تخت قدرت بود

و

در سایه استقرار حکومت داد،

برقراری دوستی میان افراد و ملت ها،

یعنی

برقراری دوستی در مقیاس ملی و بین المللی.

پیش شرط طبیعی و منطقی مبرم برای استقرار این نظام مبتنی بر داد و دوستی،

اما برچیدن بساط خودسری در مقیاس ملی و بین المللی است.

آزادگی شود

آیین پاک ما

درها چو برگشایم بر گنج و خواسته

دیگر کسی گرسنه نخسبد به خاک ما

معنی تحت اللفظی:

از آن به بعد،

آئین ما آزادگی خواهد بود.

و

وقتی گنج و مال تحت مالکیت توده درآید،

دیگر کسی در کشور ما گرسنه نخواهد خفت.

۱

تفکر دیالک تیکی سیاوش

رفته رفته

آشکار و آشکارتر می گردد.

حلقات منطقی

یکی پس از دیگری

در

زنجیر استدلال علمی و منطقی سیاوش

ردیف می شوند.

الف

استقرار حکومت داد دست در دست با تشکیل و تحکیم پیوند دوستی در مقیاس ملی و بین الملی می رود.

ب

با حذف حکومت بیداد،

کینه و دشمنی میان اعضای جامعه و جهان نیز رخت بر می بندد.

پ

با تشکیل حکومت داد و دوستی،

تاریخ واقعی بشر شروع می شود.

این به معنی ورود بشریت به خطه آزادی (رایش آزادی) (به قول انگلس)

است:

آزادگی شود

آیین پاک ما

ت

آزادی اما با خودسری و خودکامگی در تضاد آشتی ناپذیر قرار دارد و لذا به استبداد نیز همراه با بیداد پایان داده می شود:

به جای کاخ بیداد و دشمنی،

کاخ داد و دوستی

و

به جای آئین ناپاک استبداد،

آئین پاک آزادی

می نشیند

و

نتیجتا

بیداد و همراه با بیداد، نابرابری، گرسنگی و محرومیت توده ای

پایان می پذیرد:

درها چو برگشایم بر گنج و خواسته

(توزیع عادلانه نعمات مادی میان اعضای جامعه)

دیگر کسی گرسنه نخسبد به خاک ما

ادامه دارد

خود آموز خود اندیشی (۵۷۹)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۵)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

گره بر سر بند احسان مزن

که این زرق و شید است و آن مکر و فن

زیان می کند مرد تفسیردان

که علم و ادب می فروشد به نان

کجا عقل، یا شرع فتوی دهد

که اهل خرد دین به دنیا دهد؟

ولیکن تو بستان، که صاحبخرد

از ارزانفروشان به رغبت خرد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پایانمندی

پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

۱

· پایانمندی، مشخصه کلیه فرم های ساختاری، حرکتی و توسعه عینی ـ واقعی ماده است، که بنا بر آن، فرم های یاد شده همواره در چارچوب محدودیت های زمانی ـ مکانی، کمی ـ کیفی معینی تحقق می یابند.

۲

· پایانمندی همه فرم های ماده و حرکت نتیجه خصلت نسبی آنها ست.

۳

· پایانمندی علاوه بر این، منتج از قانون گذار از تغییرات کمی به کیفی است.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۵۵۶)

میم حجری

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺫﺍﺗﺎ ﭘﺮﺍﺗﯿﮏ ﺍﺳﺖ.
مارکس


ما بهتر است که برای تمرین تفکر مفهومی

به عوض نقل کلمات قصار به نقد مارکسیستی آنها

خطر کنیم.


مثلا این ادعای مارکس عاری از ایراد نیست.


برای اینکه پراتیک به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
پراتیک در داربست دیالک تیکی تئوری و پراتیک وجود دارد.
نه
بدون تئوری
پراتیک

میسر می شود
و
نه
بدون پراتیک
تئوری

تشکیل می یابد.

۲
ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﺪ.
مارکس


این ادعای مارکس غلط نیست ولی جامع و مانع هم نیست.

یعنی
مارکسیستی نیست.
به جای شرایط
اوبژکت
را
و
به جای انسان
سوبزکت
را
بگذارید

تا متوجه ایراد متدیکی (اسلوبی) این ادعا بشوید:
اوبژکت و سوبژکت به تنهایی وجود ندارند تا یکی دیگری را تغییر دهد.
اوبژکت و سوبژکت رابطه دیالک تیکی با هم دارند:
خود اوبژکت
چیز قانونمندی است و در حرکت و تغییر مدام است.
فونکسیون مهم سوبژکت
کشف قانونمندی های حاکم بر اوبژکت

و

تغییر اوبژکت با استفاده از قانونمندی ها آن

و

ضمنا

توسعه خویشتن خویش در روند تغییر اوبژکت است.
رابطه دیالک تیکی همین است:
قطب عاطل و باطل در روابط دیالک تیکی وجود ندارد.

قطب تغییر دهنده، خودش هم به نوبه خود تغییر می یابد.
مسئله این است

که

در تحلیل نهایی

(انگلس)

یکی از قطب ها نقش تعیین کننده به عهده دارد.
بدون اینکه قطب دیگر
هیچکاره باشد.

سخن هر کس باید در بافت مربوطه درک شود و نه منقطع از بافت مربوطه.

۳
اما ، ماهیت انسانی امری مجرد نیست که ویژه یک فرد خاص انسانی باشد
مارکس


منظور از ماهیت چیست؟

ضمنا
مگر مجردیت چیزی به معنی فردی بودن آن چیز است؟


مجرد در دیالک تیک مشخص و مجرد وجود دارد.
مثال:
دختر
مفهومی است.


مفاهیم

چیزهای انتزاعی و یا مجردی اند و فقط در ذهن ما وجود دارند.


در خارج از ذهن ما

دختر

وجود ندارد.


در خارج از ذهن ما

مریم و مهسا و نرگس و ناهید

وجود دارند.
یعنی

دختران مشخص

وجود دارند
و

مفهوم دختر از تجرید مریم و مهسا و نرگس و ناهید و ...

تشکیل یافته است.

پایان

درنگی در گشت ارشاد (۶)

میم حجری

تقابل مردم و گشت ارشاد در تاریخ؛
نفرت از گشت ارشاد در اشعار شاعران ایرانی
فاطمه کاملی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان

۱

گویا محتسبان جدای از شرابخواری، چشم‌چرانی نیز می‌کرده‌اند.

امیرخسرو دهلوی در این باره می‌گوید:
گر کند رندی نظربازی روا ست
محتسب هم گاهگاهی می‌کند

فاطمه کاملی

چنان وانمود می کند که انگار محتسبان آدم نیستند و فاقد امیال و تمایلات طبیعی ـ غریزی انسانی اند.

همانطور که ذکرش گذشت،

محتسب

مأمور و مزدور طبقه حاکمه

است

و

نیروی کارش

را

به ازای لقمه نانی برای خود و خانواده اش به طبقه حاکمه

اجاره داده است.

محتسب

حتما

نباید متدین و مؤمن باشد.

آخوند

حتی

مأمور و مزدور طبقه حاکمه است

و

حتما

نباید به یاوه های خود ایمان داشته باشد و به آنها عمل کند.

مثال:

دروغگویی در دین اسلام حرام و گناه است.

دروغگو

دشمن خدا ست.

خود حضرت محمد و دخترش حضرت فاطمه

(آل عبا)

دروغگویان حرفه ای بوده اند:

مگر معراج و شق القمر دروغ های شاخدار نبوده اند؟

حریفی به سراغ حضرت علی می رود.

حضرت فاطمه می گوید:

علی خانه نیست.

اجنه با همدیگر اختلاف داشتند و علی رفته تا اختلافات شان را حل کند.

حضرت فاطمه ادعا کرده که با جنین در رحمش

مرتب حرف زده و حال کرده است.

تمساح یزدی گفته:

سیدعلی

هر دو هفته به آسمان هفتم می رود و با خضر و الیاس و امام زمان

جلسه دو هفتگی دارد و رهنمود می گیرد.

چرا خسرو دهلوی به محتسب گیر می دهد

و

نه

به

آل عبا و آل عمامه؟

برای اینکه دیوار محتسب بدبخت کوتاه است.

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۲۹۸)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل نوزدهم

افکاری راجع به جامعه آتی

۱۱

فقط

با

توسعه سریع نیروهای مولده

می توان به وفور نعمات مادی و فکری دست یافت.

فقط

با

راندمان عالی کار کلیه اعضای جامعه

فقط

با

تربیت صبورانه و خود پروری (تربیت خویشتن خویش) کلیه شهروندان به شخصیت های سوسیالیستی که تمام تلاش خود را در راه بهبود جامعه به خرج می دهند

فقط

با

چنین اقدامات،

غلبه بر نابرابری واقعی در تقسیم نعمات مادی و فکری

به تدریج

میسر خواهد شد.

فقط بدین طریق

شرایط لازم برای گذار تدریجی از سوسیالیسم به کمونیسم

فراهم خواهد آمد.

مارکس

بر آن بود که در کمونیسم، سطح زندگی و شرایط کار و زندگی و شعور انسان ها

دستخوش تحول بنیادی خواهد گشت.

شکوفایی تیرومند نیروهای مولده و وفور عمومی نعمات مادی و فکری،

ارضای کامل حوایج مادی و فکری ـ فرهنگی همه اعضای جامعه

را

امکان پذیر خواهد ساخت.

در آن صورت

هر کس امکان توسعه همه جانبه خود به عنوان شخصیت را به دست خواهد آورد.

مارکس می نویسد:

«در مرحله عالی تر جامعه کمونیستی،

پس از غلبه بر تحت تبعیت خردکننده تقسیم کار قرار دادن افراد و لذا پس از محو تضاد کار مادی با کار فکری،

یعنی

وقتی که کار، نه فقط وسیله ای برای زندگی، بلکه خود به اولین نیاز زندگی مبدل شود

و

پس از توسعه همه جانبه افراد و رشد عظیم نیروی مولده آنها

و

پس از جوشیدن کلیه چشمه های جامعتی ثروت،

جامعه می تواند شعار زیر را بر پرچمش بنگارد:

«از

هر کس

به اندازه استعدادش،

به

هر کس

به اندازه احتیاجش.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۷، ص ۴۴۷)

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ک) کنفرانس امنیت اروپا (۲) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۸

  • تکانه های نیرومند نوین برای تدارک و فراخوان کنفرانس امنیت اروپا از اجلاس کمیته مشاور دول عضو پیمان ورشو در پراگ با همرأیی قاطع در ۲۶ ماه ژانویه سال ۱۹۷۲ با صدور «اعلامیه مربوط به صلح، امنیت و همکاری در اروپا» تصویب شدند.

۹

  • دول عضو پیمان ورشو در این اعلامیه گام های لازم را در راه حفظ امنیت اروپا در زمنیه محتوا و خصلت ماهوی کنفرانس امنیت اروپا برداشتند.

۱۰

  • «اصول اساسی کنفرانس امنیت اروپا و روابط میان دول اروپایی» که در اعلامیه فوق الذکر فرمولبندی شده بود، به شرح زیر بوده اند:

الف

  • خدشه ناپذیری سرحدات ملی

ب

  • صرفنظر از قهر

پ

  • همزیستی مسالمت آمیز

۱۱

  • مبانی روابط مبتنی همسایگی حسنه و همکاری به نفع صلح، روابط مبتنی بر سودمندی متقابل میان دولت ها، خلع سلاح و حمایت از سازمان ملل متحد، عناصر مهم برنامه کنفرانس امنیت اروپا بوده اند.

۱۲

  • کنفرانس امنیت اروپا با تعیین این اصول مربوط به روابط بنیادی میان دولت ها، اولین شالوده آینده گرا را برای «سیستم امنیت اروپا» پیریزی می کند.

  • مراجعه کنید به سیستم امنیت اروپا

۱۳

  • تدارک و اجرای کنفرانس امنیت اروپا به مطالبه محافل وسیعی از خلق های اروپا مبدل می شود.

۱۴

  • سازمان های ملی و قاره ای (اروپایی) هر چه بیشتری به حمایت آشکار از این افکار برمی خیزند.

۱۵

  • این حمایت توده ای، خود را به طرز بارزی در گردهمایی (فوروم) افکار عمومی اروپا راجع به امنیت و همکاری در شهر بروکسل (۲ تا ۵ ماه ژوئن سال ۱۹۷۲) نمودار می سازد.

۱۶

  • در نتیجه این (و نه فقط این) توسعه، حکومت های دول اروپای غربی و شمالی، تحت تأثیر تغییر تناسب قوا در سطح بین المللی با نتایخ تاریخی مختلف حاصل از روند تشنج زدایی در اروپا به تشکیل کنفرانس امنیت اروپا تمکین می کنند و ایالات متحده امریکا هم بالاخره با تشکیل آن موافقت می کند.

پایان