پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۵)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی 

 

هی ضعیفه از طویله

 

۱

اولا

طبیعی است

که

پس از شقه شقه کردن کمونیست ها

و طعمه ددان خاوران کردن آنها

لشاخر (لاشخورهای) ضد ملی و ضد مذهبی جماران

کینه به مرده نداشته باشند.

 

۲

حتی

خواجه حافظ

که

خصم خونخوار عرفا بود

در

مدح حلاج خر

بهترین بیت شعر خود را

سروده است:

 

گفت:

«آن یار کز او گشت سر دار بلند

جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد.»

 

۳

مرده خطر ندارد تا جانیان بالفطره

کینه به مرده داشته باشند.

 

۴

ضمنا

ای ناقص العقل

جزنی

حتی

کم و نیست

نبوده

چه رسد به اینکه کمونیست باشد.

 

۵

طویله های سیاسی در زمان شاه مغفور و مرحوم

فئودالیستی بوده اند و نه کمونیستی.

ارتجاع سرخ و سیاه بوده اند.

 

۶

کمونیست حقیقی

همان محمد رضا شاه نور به گور بوده است

 

هی هاتف غیبی محروم از علم غیب.

 

۱

محمد زهری مخالف سرسخت بزرگان کذایی است.

 

۲

محمد زهری

سگ سرسپرده بی تباران است

 

۳

مشت در جیب

 

بی تباران انبوهند,

 

مگر از کومه بر آید دودی،

گیرد و آتش ژرفی گردد

ورنه چشمم نخورد آب ز «من»,

- یا «من» ها -

کآب مان سرد،

نان مان گرم،

مشت مان در جیب است،

حرف مان

اما

از

آتش و خون است

مدام.

 

مطمئنید

که

مبارزه درمان دردها ست؟

 

۱

مگر

حزب الله و داعش و طالبان و القاعده و کوکلوس کلان، یونایتد رایت و اتم وافن دیویزیون و غیره

مبارزه نمی کنند؟

 

۲

مگر

این مبارزان خرفت و کودن و خردستیز بی شرم و بی شعور

خود

درد بی درمان این روزگار بی سامان

نیستند؟

 

نمودی از طرز تفکر پراگمایتستی ـ استالینیستی

 

۱

ببینید.

شما برای اثبات طرفداری طبری از سوسیالیسم

به

عبدالکریم کثافت

حیثیت و علمیت نظری

می بخشید.

 

۲

عبدالکریم

دیری است

که

طویله عوض کرده است:

از طویله جماران به طویله یانکستان رفته است.

 

۳

عنگلابی سابق

عنقلابی شده است

و

شب و روز به تبلیغ عرفان و خرافات و خردستیزی های (ایراسیونالیسم های) دیگر

اشتغال دارد.

 

۴

می توان

اثار و افکار طبری

را

تحلیل کرد.

 

۵

ما

از قضا

همین کار را می کنیم.

 

۶

شما و صدای مردم و غیره

از

هارت و پورت عبدالکریم در رابطه با طبری

(من حاضر به بحث با طبری سکته کرده نشدم)

برای طبری اعتبار فراهم می آورید.

 

۷

یعنی

عملا

به

عبدالکریم

اعبتار می بخشید

و

طبری

را

بی اعتبار می سازید.

 

۸

تفاوت پراگماتیسم و استالینیسم با مارکسیسم

همین جا ست.

 

۸

این اتفاقا یکی از بزرگ ترین معایب سران حزب توده پس از پیروزی عنگلاب اسلامی بوده است

 

۹

بخش اعظم نامه مردم

تکرار یاوه های بند تنبانی و تا حدی مفید آخوندها بوده است

 

۱۰

اتفاقا

به طبری

در ان روزگار

ایراد گرفته شد.

 

۱۱

حالا

سؤال این است که دلیل این جور کردوکارها

چیست؟

 

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۴)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی

 

 

سید علی شیره ای

«جریان چپ مارکسیستی دیگر در دنیا آبرویی ندارد و از فقر اندیشه‌ورزی، فقرِ سیاسی و فقر نیروی میدانی کارآمد در رنج است.»

 

۱

فوندامنتالیسم شیعی و غیره

بسان نازیسم و فاشیسم

چپنما ست.

 

۲

یعنی

به مثابه رقیبی در مقابل مارکسیسم وارد عرصه می شود تا پرولتاریای عقب مانده و دورمانده از حزب طراز نوین خود

را

تحت تأثیر قرار دهد، اغوا کند،

زیر علم سیاه خود متشکل و بسیج کند و روانه دوزخ با عذاب الیم سازد.

 

۳

سید علی اصلا نمی داند که اندیشه ورزی و مارکسیسم چیست.

 

۴

ولی

به

مدد شم تیز طبقاتی

دریافته

که خطرناک ترین جریان چپ

فقط میتواند چپ مارکسیستی - لنینیستی باشد.

 

۵

به همین دلیل به دانشجویان دانش کاه طویله به طرز غیر مستقیم عندرز می دهد که از مارکسیسم بگریزند.

 

۶

ولی از یک نظر هم حق دارد:

مارکسیسم - لنینیسم

اولا

توسط مدعیان قلابی آن

بی آبرو شده است.

 

۷

ثانیا

مارکسیسم - لنینیسم

در هیئت احزاب ک. مدعی داشتن ایده ئولوژی مارکسیستی ـ لنینیستی

شکست خورده است.

 

۸

غافل از اینکه دلیل شکست احزاب ک. کذایی

بی خبری از با مارکسیسم ـ لنینیسم

و

حتی

بیگانگی با تفکر مفهومی بوده است.

 

۹

احزاب ک. کذایی

عمدتا

طویله بوده اند.

 

۱۰

ولی

بدترین حزب ک.

بهتر از بهترین حزب بورژوایی، فئودالی و روحانی در مقیاس جهانی بوده است.

 

۱۱

از سوی دیگر

باید خاطرنشان شد که

بی اعتباری جهانی مارکسیسم - لنینیسم

به دلیل

موفقیت طبقه حاکمه در خردستیزی و خر پروری گلوبال است

 

۱۲

به همین دلیل

ما

در این ۲۰ سال پارس بی بند

بیش از ۲۰ هزار دوست داری

مولی

احدی از این ۲۰ هزار نفر

حوصله تمرین تفکر مفهومی را ندارد

یکی از همین ۲۰ هزار نفر

خود یاسر ابن عزیز است.

 

۱۳

اگر اجنه نبودند

قوت قلبی برای سگان چپ مارکسیستی نمی ماند تا

بر ضد لاشخورهای طبقه حاکمه از هر نوع

پارس کنند و پاچه درند

و

اجر عظیم برند.

 

اهلی سازی اندیشه ها توسط توده ها

 

«سخن خارج از مصداق»

علی علیه السلام

 

یکی از نشانه های برجسته عقب ماندگی فرهنگی به کاربردن جمله یا عبارت و یا بیتی است، خارج از مصداق آن.

نمونه بسیار است. مثلا بیتی در یکی از داستانهای گلستان سعدی آمده که بسیار هم رایج است.

«بزرگش نخوانند اهل خرد

که نام بزرگان به زشتی برد»

اگر به همین ظاهر بسنده کنیم که هیچ. اما اگر ببینیم سعدی این بیت را در کدام حکایت از گلستان آورده نکاتی دیگر به میان می آیند.

 

«حکایت- اسکندر رومی را پرسیدند دیار مشرق و مغرب به چه گرفتی که ملوک پیشین را خزاین و عمر و ملک و لشکر بیش از این بوده است و ایشان را چنین فتحی میسر نشده. گفتا به عون خدای عز و جل هر مملکتی را که گرفتم رعیتش نیازردم و نام پادشاهان جز به نکویی نبردم.

بزرگش نخوانند اهل خرد

که نام بزرگان به زشتی برد.»

 

نخست- این که اسکندر مقدونی بوده و نه یونانی، چه رسد به رومی که این را می گذاریم به این حساب که همانگونه که اروپا را در زمان قاجار فرنگ (فرانسه) نامیدند در زمان سعدی هم آن را روم می‌دانستند.

دو- تعریف «بزرگ» در این جا آشکار می شود که اسکندر صراحتا از «پادشاهان» نام آورده است. یعنی برده دار بزرگ در دوران برده داری و یا فئودال بزرگ در دوران فئودالیسم.

سه- این که چگونه اسکندر بدون آزردن کسی (رعیت) توانسته دیار را بگيرد، بی گمان هرگز آشکار نخواهد شد چون این رعیت بودند که در این جنگ ها کشته و مجروح می شدند، و اگر در مرتبه عالی تری در خدمت شاه بودند، با تحویل دیار خود به جنگجویی بیگانه دنبال عاقبت به خیری خود بوده اند.

این گرفتاری هنوز به شدت ادامه دارد.

پایان

 

الف

«سخن خارج از مصداق»

یکی از نشانه های برجسته عقب ماندگی فرهنگی به کاربردن جمله یا عبارت و یا بیتی است، خارج از مصداق آن.

 

۱

نه.

خیلی از جملات و ابیات

در طول زمان

ضرب المثل شده اند.

 

۲

یعنی

استقلال نسبی از مؤلف و متن اصلی کسب کرده اند.

 

۳

یعنی

چه بسا

توده ای شده اند.

 

۴

یعنی

حتی

بر ضد معنا و محتوای خود

به خدمت گرفته می شوند.

 

۵

مثال

حریفی در ایام کودکی

در مسجد با دهاقین و بقالین نشسته بود.

 

یکی از آنها می گوید:موقع نماز بین رکعت ۲ و ۳ شک کردم

می خواهم از آخوند مسجد بپرسم.

 

حریف که سن و سال زیادی نداشت:

می گوید:

لازم نیست از آخوند بپرسی.

اگر بار دیگر شک ردی

فکر کن که رکعت دوم بوده است و به نمازت ادامه بده.

 

مرد سالمند

حیرت زده و به ستایش می گوید:

پسر فلانی است که قرآن از بر می داند.

عاقبت گرگ زاده گرگ شود.

 

۶

این مصراع هم از گلستان است و نظر سعدی کاملا

ضد این برداشت مثبت حریف است.

 

۷

توده 

ولی 

آن 

را

بسان سگی، اهلی می کند و به خدمت می گیرد.

 

هی پروفسور

 

۱

نه

خنده

اختیاری است

و

نه

حتی

گریه.

 

۲

خنده و گریه

واکنش طبیعی و غریزی خودپوی آدمیان به حوادث است.

 

۳

نمی توان تصمیم گرفت و خندید و یا گریست.

 

۴

حداقل

باید نره خر گردن کلفت خشم الود پشم آلویی پیدا شود

و

با

شلاق اعلی

اسیر شصت ـ هفتاد ساله ای

را

قلقلک کند

تا

قهقاه خنده سر در دهد

و

مؤمنی معمم و مجهز به ریش و پشم

مرثیه خواند

تا

خلایق

های های گریه سر در دهند.

 

۵

کردوکار الغا (الاغ ها) در طویله ها

حساب و کتاب ندارد

 

۶

ما فکر میکنیم

که

من ـ زور از بسیج دانش آموزان

بسیج همین الاغه های طویله است

که

نه

خنده آور و نه گریه اور است

فقط

تهوع آور است

 

۷

کجا ست

سطل تهوع

که

عق زنند خلایق بر این شرایط نکبت بار؟

 

عبدالکریم سروش و دفاع غیورانه از شوروی

 

مقاله ای از سروش در سایتها درج شده

از جمله

(در سایت زیتون)

به تاریخ دوازدهم دی ماه سال ۱۳۹۵

با

عنوان"به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده خودرا"

 

سروش

بعد از اظهارات فضل وسخن ها اندر فواید مناظره ها و... سر دادن

به عنوان من رستم دستانم که با اسیر محاجه کردن را خوش نمی دانم .

 

گفته است:

"پس از خاتمه‌ی آن مناظرات،

یک بار دیگر احسان طبری را دیدم

و

آن

شبی از شب‌های ماه رمضان سال۶۳ (؟) بود

که

وی را از زندان به خانه مرحوم محّمدتقی جعفری آوردند

و

مرا هم بدان خانه فراخواندند.

 

طبری

حال و روز خوشی نداشت

دهان و فک‌اش گویا شکسته یا کج شده بود.

 

جعفری می‌خواست‌

با وی محاجه کند

اما

من مطلقا خوش نداشتم

که با اسیری در بحث شوم

و نشدم.

 

یک‌بار که آقای جعفری سخنی در نقد شوروی (سابق) گفت،

احسان

تکانی خورد و دفاعی غیورانه کرد

 

پایان

 

۱

زنده باد عبدالکریم استاد

جهانپهلوان طویله جماران

 

۲

الحمد لله که طبری از شر طایفه اصلا حشری

خلاص شده است

و

دیگر نیست تا ازش بپرسیم که دفاع غیورانه اش

از

شوروی مرحوم

چی بوده است؟

 

۳

اما بحمد الله

عبدالکریم سر و مر و گنده است

و

بغل دست شیطان بزرگ

با

مجسمه جاندار آزادی حال میکند

 

۴

مؤمن متدینی که تلفن دارد

زنگی به او بزند

و

بپرسد که طبری از شوروی چگونه دفاع کرده است

تا

غیرت ما هم گل کند

و

بتوانیم

از شوروی

دفاع کنیم.

 

شاید شق القمر کردیم.

 

۵

پرچم شوروی را پوتین

هنوز نگهداشته است

با

داس و چکشش.

کس چه می داند

شاید

دوباره احیا کند.

 

۶

طبری وقتی که نه دهن و فکش شکسته بود و نه کج شده بود

توان مناظره با تمساح یزدی و سروش و طلاب را نداشت 

و 

ما در آن زمان که شیرخواره بودیم

به عوض شیر حلال

حسابی حرص حرام

خوردیم.

 

چه رسد به دوره پس از شکنجه های برادرانه در دانشگاه اوین و مداوای اطبای سکته شناس رفسنجان و مطالعه عرعریات طباطبایی و برگشت به شرع آن ور و این ور

بتواند از شوروی سابقا موجود

دفاع کند.

 

تابنده

تاسف تاسف که دستهای پنهان ولی کاملا آشکار نماد‌های گذشته ما را سیستماتیک نابود می‌کند.

 

۱

هدف حضرات

تخریب نمادهای گذشته نیست.

 

۲

از قضا

برعکس

 

۳

حضرات سرسخت ترین پاسداران گذشته بر باد رفته ی از یاد رفته اند.

 

۴

حضرات

بنیاد گرا و یا فوندامنتالیست هستند.

 

۵

حضرات

برگشت به ریشه های پوسیده را تبلیغ می کنند.

 

۶

زنان جامعه

را

زباله جا می زنند

و

برای شان گونی سیاه تهیه می کنند تا از دید این و آن محفظ دارند.

 

۷

دختربچه های مردم

را

برده واره خرید و فروش می کنند.

 

۸

به غل و زنجیر می کشند.

 

۹

دگراندیشان طویله را

گردن می زنند.

 

۱۰

دست می برند

 

۱۱

سنگسار می کنند

تا

تظاهر به برگشت به صدر اسلام کنند.

 

۱۲

ضمنا

این خرابکرای ها

خاص طویله جماران هم نیست.

 

۱۳

نشانه بارز چیست؟

 

۱۴

دهه ها قبل

احمد شاملو

با هارت و پورت در لوس آن جلس

به تخریب اعتبار فردوسی پرداخت.

 

۱۵

کسی نفهمید که هدف حریف عنقلابی حراف

چیست؟

 

۱۶

مشخصه مهم فلسفه فردوسی

راسیونالیسم و یا خردگرایی است .

 

۱۷

هدف از حملات رنگارنگ و چه بسا متضاد الصور بر فردوسی

چه از سوی دربار فاشیست و نژاد پرست پهلوی و چه از سوی خرگاه فاشیست و فوندامنتالیست و میلیتاریست خمینی و خامنه ای

تخریب خانه خرد است

 

۱۸

هدف اجامر

حمایت و توسعه خردستیزی است.

 

الف

اولی با فاشیست و نژاد پرست و جنگ طلب جا زدن فردوسی

 

ب

دومی

با

شاه پرست قلمداد کردن او

 

۱۹

ولی

هدف ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی هر دو

یکی است.

 

۲۰

ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی

ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.

 

۲۱

فردوسی خردگرای رادیکال و سرسخت و پیگیری بوده است:

خرد

بهتر از هر چه ایزد بداد

خرد

رهگشای و خرد رهنمای

خرد

دست گیرد به هر دو سرای

....

 

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۳)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی 

 

آره.

 

۱

تحلیل شما درست است.

 

۲

ولی استقلال نسبی ضرب المثل ها

مورد نظر ما بوده است.

 

۳

پوزه بند زدن به روشنگران

یکی از ترفندهای ارتجاعی کثیف طبقه حاکمه است

که با شعارهای متنوع نمایندگی می شود:

 

۴

تفاوت در اندیشه (یعنی آتش بس ایده ئولوژیکی)

وحدت در عمل

 

۵

بحث پس از مرگ شاه

 

۶

انسانیت به عوض حقیقت

 

۷

خودفریبی و عوامفریبی

به عوض روشنگری

 

۸

پرهیز از انتقاد به نیت عدم آزار عوامفریب

به

مثابه رعایت انساندوستی

 

۹

قبول تفاوت نظر

بی اعتنا به حقیقت

 

۱۰

احترام به نظرات این و آن

بی اعتنا به صحت و سقم شان

 

هی

کارشناس خر

حضرت خضر

قرار بود در خیابان ها خدمت

کند

 

ولی پاسبان ها شاعر شدند

و به خدمت در خیابان ها پرداختند

 

آنگاه قرار شد که حضرت خضر

در بیابان ها

مشغول خدمت شود

و به کسانی که در بیابان ها راه گمکرده اند

راه نشان دهد.

 

حضرت ادریس

در حوزه های لواطیه

لواط

تدریس می کند.

 

دیالک تیک خریت و خر پروری در مقیاس تمامطویلتی

 

حریف

 

این لاشخور

خیلی باحاله

یه جوری

از

عنبیا و اجنه و ائمه

صحبت میکنه

که

انگاری

صبحانه اش

را

با

اجنه

میخوره

 

ناهارش

را

با

عنبیا

 

شامش را

هم

با

ائمه

 

چون اسامی همه را هم

از بر می دونه.

 

اندیشه ها
عالی و پست نیستند.


چیستند؟

 

آنچه که انتقاد از فاشیسم (پان ترکیسم) می نماید

خود

مبتنی بر طرز تفکر فاشیستی است.

 

۱

چون

در

فرمایش ارامنه

جای

طبقه

را

مذهب

می گیرد

 

۲

بشریت بدین طریق

به

طبقات قلابی و بند تنبانی و خرافی مسلمان و مسیحی و یهودی

طبقه بندی می شود.

 

۳

این همان

طرز «تفکر» رجاله های جماران و جمکران و اجامر امپریالیستی از بوش تا وحوش است

 

وارونه سازی دیالک تیک اوتوپی و علم

خیال و رئال

خریت و خردگرایی

 

لنگستون هیوز

رویاها

برگردان:

احمد شاملو

الف. بامداد

 

رویاهاتو محکم بچسب

واسه این که اگه رویاها بمیرن

زندگی عین مرغ شکسته بالی میشه

که دیگه مگه پروازو خواب ببینه.

 

رویاهاتو محکم بچسب

واسه این که اگه رویاهات از دس برن

زندگی عین بیابون ِ برهوتی میشه

که برفا توش یخ زده باشن.

 

رویاهاتو از دست نده

واسه اینکه اگه رویاهات از دست برن

زندگی عین بیابون برهوتی میشه

که برفا توش یخ زده باشن

بذا بارون ماچت کنه

بذا بارون مث آبچک نقره

روسرت چکه کنه.

 

توگرگ و میش اگه پرسه بزنی

گاهی راتو گم می کنی

گاهی هم نه

اگه به دیفار مشت بکوبی

گاهی انگشتتو میشکونی

گاهی هم نه

همه می دونن گاهی پیش اومده

که دیواربرمبه

گرگ و میش صبح سفید بشه

و زنجیرا

ازدسا و پاها بریزن .

 

پایان

 

۱

محتوا و معنای این شعر

وارونه کردن دیالک تیک خیال و رئال

اوتوپی و علم

است.

 

۲

مطلق کردن رؤیا به معنی فراموش کردن واقعیت، علم و عقل اندیشنده است

و

به معنی خواندن فاتحه ای بلند بر حقیقت عینی است.

 

۳

بدین طریق

جای علم

را

خواب و خیال و رؤیا می گیرد

و

نتیجتا

جای عمل

را

عرعر

و

جای ضرورت

را

تصادف

و

جای اختیار (آزادی)

را

بردگی و بربریت و خریت و خردستیزی و هرج و مرج

می گیرد.

 

۴

فاشیسم همشیره آنارشیسم است.

 

ادامه دارد.

درنگی در شعر سهراب سپهری (۷)

 

 

درنگی

از

ربابه نون

 

۱

در قیر شب

 

این عنوان اولین شعر سهراب جوان

است.

 

در این عنوان شعر

شب

مادیت و شیئیت می یابد:

قیر واره می شود.

محسوس و مشهود و ملموس و مؤثر می گردد.

 

اگر 

این شعر سهراب

را

بخوانیم

متوجه می شویم

که

در 

مفهوم قیر شب

کل شعر

تقطیر می یابد.

 

عنوان هر اثر

باید هم تقطیر کل آن باشد.

 

این تعیین دقتمند عنوان شعر

کار کمی نیست

و

دال بر  لیاقت فکری و معرفتی ستایش انگیز سهراب جوان 

است.

 

۲

دیر گاهی است 

در 

این تنهایی

رنگ خاموشی 

در 

طرح لب 

است

 

معنی تحت اللفظی:

دیری است 

که 

در 

این تنهایی 

  طرح لب

به

رنگ خاموشی

است.

 

اکنون

هم

صحت تحلیل رئالیستی ـ راسیونالیستی سیاوش 

اثبات می شود:

و

هم

لیاقت معرفتی (شناخت) ستایش انگیز او.

 

او 

شعر 

می نگاشت

او 

رنگ 

می سرود

 

۳

دیر گاهی است 

در 

این تنهایی

رنگ خاموشی 

در 

طرح لب 

است.

 

موضوع شناخت سهراب در این بند آغازین اولین شعرش،

تنهایی

است.

 

مشخصه مهم تنهایی

خاموشی

است.

 

برای اینکه فرد تنها

حریف و همدمی برای گفتگو ندارد تا لب واکند.

 

طزز تبیین این اندیشه ساده

توسط سهراب جوان

تأمل انگیز است:

سهراب

برای تبیین نظر در این زمینه

از

قلمرو کلام

بیرون می زند

و

وارد

خطه نقاشی و تصویر می شود:

 

به

 قول سیاوش

به

نقاشی شعر کمر برمی بندد:

لب

را

تصویر می کند

و

بدان رنگ سکوت می زند.

 

بدین طریق

سکوت

به

صورت رنگ نادر و کمیاب و کیمیایی

 درمی آید

و

خشت نخست ایرئالیسم و ایراسیونالیسم (واقع بینی ستیزی و خردستیزی)

در

عمارت شعر ایرئالیستی و ایراسیونالیستی سهراب

نهاده می شود

تا

شعر

تا 

ثریا

به

طرز ایراسیونالیستی و ایرئالیستی

(ضد عقلی و ضدواقعی) 

بالا رود.

 

۴

بانگی از دور مرا می خواند

 

لیک پاهایم در قیر شب است

 

دومین گام ایراسیونالیستی و ایرئالیستی

بلافاصله

برداشته می شود.

 

سهراب

به

عوض گفتن اینکه کسی او را صدا می زند و به سوی خود فرامی خواند،

اعلام می دارد

که

بانگی

او

را

فرامی خواند. 

 

به

عوض اینکه دیالک تیک سوبژکت ـ وسیله ـ آماج

به

شکل دیالک تیک فلانکس ـ بانگ - دعوت بسط و تعمیم داده شود،

به

شکل دیالک تیک ناقص الخلقه وسیله و آماج (بانگ و خوانش)

تخریب می شود.

 

این چیزی جز خردستیزی نیست.

 

۵

بانگی از دور مرا می خواند

 

لیک پاهایم در قیر شب است

 

هدف سهراب

گفتن این نکته است

که

نمی تواند برود.

 

سهراب 

اما

به

عوض تبیین نظر به مدد کلام،

قلم مو برمی دارد

و

تصویر خود را در دریایی از قیر می کشد.

 

شعر

را

نقاشی می کند

و

رنگ

را

می سراید.

 

سیاوش

به

احتمال قوی

تحلیل خود

را

از

 همین اولین شعر سهراب

استخراج کرده است.

 

شاید هم همه اشعار سهراب چنین باشند.

 

خواهیم دید.

 

ادامه دارد.

درنگی در شعر سهراب سپهری (۶)

 

 

درنگی

از

ربابه نون

 

در قیر شب

 

دیر گاهی است 

در 

این تنهایی

رنگ خاموشی 

در 

طرح لب 

است

 

بانگی از دور مرا می خواند

لیک پاهایم در قیر شب است

 

رخنه ای نیست دراین تاریکی

در و دیوار به هم

پیوسته

 

سایه ای لغزد اگر روی زمین

نقش وهمی است ز بندی رسته

 

نفس آدم ها

سر به سر افسرده است

 

روزگاری است دراین گوشه پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است

 

دست جادویی شب

در به روی من و غم می بندد

 

می کنم هر چه تلاش

او به من می خندد

 

نقش هایی که کشیدم 

در 

روز

شب

 ز راه آمد

 و

 با 

دود 

اندود

 

طرح هایی که فکندم

 در شب

روز 

پیدا شد 

و

 با

 پنبه 

زدود

 

دیرگاهی است 

که 

چون من 

همه 

را

رنگ خاموشی 

در 

طرح لب

 است

جنبشی نیست دراین خاموشی

دست ها، پاها 

در

 قیر شب

 است.

 

پایان

ادامه دارد.

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (بخش شصت و سوم)

 

 

پیشکش

به

امیر حسین آریان پور

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 

           

۶۲۱   

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5590

 

۶۲۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5596

 

۶۲۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5601

 

۶۲۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5612

 

۶۲۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5630

 

۶۲۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5638

 

۶۲۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5651

 

۶۲۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5658

 

۶۲۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5664

 

۶۳۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5674

 

ادامه دارد.

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۶۳۰)

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 

 

پابلیک ریلی شنز

(روابط عمومی)

ادامه

 

۴

·    فونکسیون پابلیک ریلی شنز، اشاعه این توهم است که منافع سرمایه داران (کنسرن های امپریالیستی)، منافع جامعتی اند.

·    یعنی با منافع تک تک اعضای جامعه همخوانی و مطابقت دارند.

 

۵

·    هدف و آماج پابلیک ریلی شنز در عرصه اقتصادی فروش بی واسطه این و یا آن کالا و خدمات نیست.

 

۶

·    هدف و آماج پابلیک ریلی شنز جلب اعتماد مردم به شرکت ها، کارخانه ها و مؤسسات (سرمایه داران) و سیاست سرمایه داران است.

·    تا به طرز با واسطه (به واسطه پابلیک ریلی شنز) حداکثر سیل سود به کیسه سرمایه داران جاری شود.

 

۷

·    در حالیکه هدف و آماج آگهی های تبلیغاتی و بازاریابی،  عمدتا کسب موفقیت های تجاری کم و بیش کوتاهمدت است.

 

۸

·    هدف و آماج  پابلیک ریلی شنز، دربرگیرنده برنامه سیاسی ـ ایده ئولوژیکی به مراتب وسیعتر و فراگیرتری برای تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی است.

 

۹

·    برای اینکه در پابلیک ریلی شنز در مطابقت با هر گروه معینی از مردم، وسایل و متدهای درخوری به خدمت گرفته می شوند.

 

۱۰

·    وسایل پابلیک ریلی شنز در این زمینه به شرح زیرند:

 

الف

·    اطلاعات مطبوعاتی و رسانه ای

 

ب

·    کنفرانس های مطبوعاتی و رسانه ای

 

پ

·    گزارشات کارخانه ای، شرکتی، بانکی، مؤسساتی (کنسرنی) 

 

ت

·    گزارشات سالانه

ث

·    مجلات کارخانه ای

ج

·    مجلاتی برای مشتریان

ح

·    کتب تجاری برای همکاران

 

خ

·    سازماندهی بازدید دانش آموزان، دانشجویان و غیره از کارخانه ها

چ

·    تبلیغ سیاست کارخانه و شرکت و مؤسسه در کارخانه و در جامعه از طریق نامه، اعلامیه، آگهی های تبلیغاتی، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، فیلم و از طریق گفتگوها و سخنرانی های مدیران و رؤسا

 

ذ

·    تهیه و توزیع مواد آموزشی برای دانش آموزان و دانشجویان و غیره.

 

ادامه دارد.

متاتحلیلی بر تحلیل خسروی از آثار گارسیا لورکا

 

 

 رکن‌ الدین خسروی 

(۱۳۰۸ ـ ۱۳۹۵)

(۱۹۳۰ –  ۲۰۱۷) 

نویسنده، کارگردان تئاتر، مترجم  

 

منبع:

نامه مردم

https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/4095-2018-10-01-23-58-37

 

تلخیص، ویرایش و تحلیل

از

میم حجری

 

 

۱

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_73.html

 

۲

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_86.html

 

۳

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_69.html

 

۴

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_27.html

 

۵

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_57.html

 

۶

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_25.html

 

۷

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_68.html

 

۸

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_72.html

 

۹

https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_67.html

 

۱۰

http://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_78.html

 

پایان

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۶) (قسمت دوم)

 

احسان طبری

در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر

[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]


منبع: سایت نوید نو
 

ویرایش و تحلیل

از

یدالله سلطان پور 

 

۶

مثال:

 

در

عرصه جامعه

قطب تعیین کننده

 در

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

 

سوبژکت

است.

 

تحریف

اوبژکتیویستی

به

نادیده گرفتن سوبژکت می پردازد.

 

در

نتیجه

تحولات جامعتی

به

تغییرات طبیعی

شباهت پیدا می کند.

 

مثال:

 

انقلابات اجتماعی

به

مثابه پدیده ها و روندهای خودپو

(شبیه پدیده ها و روندهای طبیعی، مثلا زلزله و طوفان)

یعنی

بی اعتنا به سوبژکت تاریخ

بررسی بند تنبانی می شوند. 

 

می توان گفت

که

رفرمیسم و سوسیال ـ دموکراتیسم

فرمی

 از

اوبژکتیویسم 

است.

 

۷

مثال:

در

عرصه تئوری شناخت

قطب تعیین کننده

 در

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

 

اوبژکت

است.

 

محتوای شناخت 

در

اوبژکت (موضوع) شناخت

است.

 

 سوبژکتیویسم معرفتی

اما

اوبژکت شناخت

را

یعنی

موضوع شناخت

را

نادیده می گیرد

و

سوبژکت شناخت

را

مثلا

صاحب نظر

را

تحلیلگر

را

اوتوریته اندیشه معینی

را

انبیاء و ائمه و اولیا و مارکس و لنین و مائو و آن و این 

را

مطلق می کند.

 

در

نتیجه

تحلیل عینی اوبژکت شناخت

و

تمیز حقیقت از باطل

محال می گردد.

 

همه چیز به صورت دگم، آیه، حدیث، وحی منزل

در می آید.

 

چون

فلان پیغمبر چنین گفته،

پس

چنین است.

 

سؤال 

این است

که

تفاوت و تضاد اوبژکتیویسم و سوبژکتیویسم

با

مارکسیسم ـ لنینیسم

چیست؟

 

تفاوت فی مابین

این است

که

مارکسیسم ـ لنینیسم

هم

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

را

در نظر می گیرد

و

به

نقش تعیین کننده اقطاب دیالک تیکی در عرصه جامعه و طبیعت و شناخت

توجه اکید می دارد

و

هم

زراد خانه ای از کلیه شناخت افزارهای دیالک تیکی

را

مورد استفاده درخور قرار می دهد.

 

ادامه دارد.

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۶) (قسمت اول)

 

احسان طبری

در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر

[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]


منبع: سایت نوید نو
 

ویرایش و تحلیل

از

یدالله سلطان پور 

 

۱

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی

و

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی  است.  

 

سؤال

 این بود

که

منظور

 از
اوبژکتیویسم

 (عینگرایی)

و

 سوبژکتیویسم

 (به اصطلاح ذهنگرایی)

چیست؟

 

برای درک و توضیح اوبژکتیویسم و سوبژکتیویسم،

بهتر است

که

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

را

به

خدمت گیریم:

 

۲

اوبژکتیویسم

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

را

تخریب می کند.

 

قطب اوبژکت

را

مطلق می کند

 و

قطب  سوبژکت 

را

دور می اندازد.

 

مثال:

 

اوبژکتیویسم

در

جامعه شناسی بورژوایی

مسائل و تصمیمات و اقدامات به عمل آمده توسط مثلا طبقه حاکمه امپریالیستی

را

چنان

مورد بررسی قرار می دهد

که

انگار

سوبژکتی

مثلا

اجامر و عوامل طبقه حاکمه ای

در بین نیست.

 

ضمنا

اسم این تحریف واقعیات امور

را

بی طرفی علمی

می گذارد

و

تحریف خود

را

به

مثابه تحلیل علمی به خورد خلایق می دهد.

 

۳

سوبژکتیویسم

هم 
بسان اوبژکتیویسم

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

 را

تخریب می کند.

 

قطب اوبژکت 

را

دور می اندازد

و

قطب  سوبژکت

را

مطلق می کند.

 

 در این صورت

شرایط اوبژکتیو (عینی) مربوط به مسائل و تصمیمات و اقدامات به عمل آمده،

نادیده گرفته می شود

و

با

تکیه بر میل و هوس و منافع سوبژکت های معین

«توضیح» داده می شوند.

 

۴

اوبژکتیویسم و سوبژکتیویسم

هم

مظاهر (فرم های نمودین) متنوع دارند

و

هم

در

 دو عرصه مهم زیر

برای تحریف حقایق 

به

خدمت گرفته می شوند:

 

الف

در عرصه جامعه

 

ب

در عرصه تئوری شناخت 

 

۵

برای کشف این فرم از عوامفریبی

باید

توجه اکید داشت

که

قطب تعیین کننده 

در

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

در

دو عرصه فوق الذکر 

ضد یکدیگر است:

 

الف

در

عرصه جامعه

قطب تعیین کننده

 در

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

 

سوبژکت

است.

 

ب

در

عرصه تئوری شناخت

قطب تعیین کننده

 در

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

 

اوبژکت

است.

 

به

همین دلیل

کشف تحریف اوبژکتیویستی و سوبژکتیویستی 

مستلزم دقت دیالک تیکی است.

 ادامه دارد.

هنجار (۲)

 پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن

برگردان

 شین میم شین

 

۱

·      هنجار به تعینی برای تنظیم و قاعده مند کردن اعمال انسان ها و یا گروه های اجتماعی در حیات جامعه نیز اطلاق می شود.

 

۲

·      این معنی مفهوم «هنجار» بیش از دیگر معانی، اهمیت فلسفی و سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) دارد.

 

۳

·      این گونه هنجارها به اجرا (و یا عدم اجرای) مقررات فکری مربوط به اعمال انسانی مربوط می شوند که بنا بر مصالح اجتماعی به نیات زیر وضع می شوند:

 

الف

·      برای تنظیم اعمال انسانی

 

ب

·      برای هدایت و تعیین سمت و سوی اعمال انسانی

 

ت

·      برای هماهنگ سازی اعمال انسانی

 

پ

·      برای برقراری و حفظ نظام اجتماعی معینی.

 

۴

·      هنجارها به تعیین یک و یا چند عمل (و یا شیوه عمل) از انبوهه اعمال (و یا از انبوهه شیوه های عمل) ممکنه می پردازند و مراعات آن را به تکلیف اجتماعی همه اعضای  جامعه مربوطه مبدل می سازند.

 

۵

·      مقرراتی که به واسطه هنجارها تعیین می شوند، پیوند آماج ـ وسیله ـ شرایط عمل را مطرح می سازند. 

 

·      (دیالک تیک وسیله – شرایط ـ آماج. مترجم)

 

۶

·      هنجارها را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:

 

الف

هنجارهای عملی

 

·      هنجارهای عملی به آماج های عمل مربوط می شوند.

 

ب

هنجارهای کردوکاری

 

·      هنجارهای کردوکاری به طرق، انواع، عواقب و ترکیب عملیات عملی مربوط می شوند.

 

ت

هنجارهای ابزاری

 

·      هنجارهای ابزاری به استفاده از وسایل مربوط می شوند.

 

پ

هنجارهای مشروط

 

·      هنجارهای مشروط در وابستگی به شرایط معینی تعیین می شوند.

 

ث

هنجارهای نامشروط

 

·      هنجارهای نامشروط در عدم وابستگی به شرایط معینی تعیین می شوند.

 

ادامه دارد.

درنگی در شعر سهراب سپهری (۵)

سیاوش کسرایی

تراشه های تبر

در رهگذار باد

 

درنگی

از

ربابه نون

 

پیشکش

 به 

ملودی و مهلا

 

۱

مرغی

 شبی

 به

 صخره 

نشست 

و 

غریب

 خواند.

 

پروانه ای ز دشت گذر کرد و دشت ماند.

 

سیاوش

در این بند شعر

اولا

تریاد ماده ـ مکان ـ زمان

را

به

شکل تریاد مرغ ـ صخره ـ شب

 بسط و تعمیم می دهد.

 

سهراب 

بدین طریق

به

مرغی منزوی 

تشبیه می شود

که

بر صخره ای می نشیند، غریبانه می خواند و می پرد.

 

۲

پروانه ای ز دشت گذر کرد و دشت ماند.

 

سیاوش

در این جمله

دیالک تیک رهرو و ره

را

به

شکل دیالک تیک پروانه و دشت بسط و تعمیم می دهد

و

ضمنا

موقتیت رهرو (پروانه)

را

و

ماندگاری راه (دشت)

را

خاطر نشان می شود

تا

از

مرگ غم انگیز سهراب پروانه وش 

پرده بردارد.

 

۳

مرغی

 شبی

 به

 صخره 

نشست 

و 

غریب

 خواند.

 

پروانه ای ز دشت گذر کرد و دشت ماند.

 

دیگر مشخصه مهم سیاوش

هومانیسم و ناتورالیسم توده ای او ست.

 

در این بند شعر

همین دیالک تیک هومانیسم و ناتورالیسم توده ای سیاوش

به

بهترین و صمیمانه ترین و صادقانه ترین وجهی

تبیین می یابد.

 

در این بند شعر

هم

مهر عمیق شاعر

 به 

پرنده و صخره 

و
پروانه و دشت

به

زیور شعر آراسته می شود

 و

هم

مهر عمیق او به فرزند شاعر و نقاش جامعه

سهراب.

 

سیاوش

به

لحاظ عاطفی

از

هر نوع تنگ نظری بری است.

 

یعنیسهراب

را

بی اعتنا به تعلقات طبقاتی، تمایلات ایده ئولوژیکی و سمتگیری نظری و سیاسی اش

 تماتیزه می کند.

 

تفاوت سیاوش با شاملو

همین جا ست.

 

سیاوش

بر خلاف شاملو و شعرای بند تنبانی دیگر

  بی اعتنا به خویشتن و خویش

است.

 

سیاوش

اصلا و اصالتا

همنوعگرا

ست

و

نه

منگرا.

 

به

همین دلیل

سیاوش

از

عظمت فکری و هنری خویش

به

غایت

غافل است.

 

سواد سیاوش

صد برابر سواد نیما و طبری است

ولی

سیاوش

چنان با نیما و طبری هماندیشی می کند

که

انگار

طلبه ای در محضر مجتهدی است.

 

ما

برخی از این هماندیشی های سیاوش

را

تحلیل و منتشر کرده ایم.

 

این خصلت ستایش انگیز سیاوش

خصلتی 

عمیقا توده ای ـ لنینی است.

 

۴

او 

شعر 

می نگاشت

او 

رنگ 

می سرود

 

خاموش 

و

 ای دریغ

با 

هیچ کس نگفت 

که 

چشم انتظار کیست.

 

سیاوش در این بند شعر

هنر سهراب

را

به

طرز پوئه تیکی

آنالیزه می کند:

 

سهراب

به

عوض سرایش شعر،

به

نقاشی شعر

مبادرت می ورزد

و

به

عوض نقاشی رنگ،

به

سرایش رنگ

می پردازد.

 

این اما به چه معنی است؟

 

۵

او 

شعر 

می نگاشت

او 

رنگ 

می سرود

 

این مدح شبیه ذم

است.

 

این

تحسین ظاهری (نمودین) و تقبیح ذاتی (ماهوی) است.

 

این

انتقاد سیاوش

از

خردستیزی سهراب

است.

 

اصولا و اساسا

شعر

باید 

سروده شود

و

نقاشی

باید

کشیده شود

و

نه برعکس.

 

۶

خاموش

 و

 ای دریغ

با 

هیچ کس نگفت 

که 

چشم انتظار کیست.

 

سؤال سیاوش

در این جمله شعر

راجع به ایدئال و ایده ئولوژی سهراب

است.

 

سیاوش

به

احتمال قوی

وقوف تئوریکی

 به

ایده ئولوژی سهراب

 نداشته است.

 

فلسفه سیاوش

از 

ناپیگیری های تئوریکی

بری نیست.

 

ولی

او

تقصیری 

هم

ندارد.

 

برای کسب پیگیری تئوریکی

باید

دایرة المعارف مفاهیم فلسفی ـ علمی

فراگرفته شود.

 

۷

در

 

 رهگذار باد 

 

نگهبان لاله

 

بود.

 

این کلام آخر سیاوش

و

ضمنا

پاسخ سیاوش به پرسش خویش است:

 

سهراب

در

رهگذار باد

از

لاله

نگهبانی می کند.

 

لاله خردی

که

در

برهوت عاری از آب 

و 

حتی

عاری از سراب

کنار تخته سنگی

تصادفا

 روییده است.

 

این انتقاد ویرانگر نهایی سیاوش از سهراب است:

سهراب

آب در هاون کوبیده است.

 

پایان

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۲) (قسمت دوم)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی 

 

اندکی اندر باب تحلیل

 

۱

تحلیل اثار هنری

(شاید هم هر عرصه دیگر)

هرگز آخرین تحلیل نیست.

 

۲

چرا و به چه دلیل؟

 

۳

به همین دلیل

باید

هر تحلیلی

(هر آنالیزی)

متا آنالیزه شود.

 

۴

یعنی به نوبه خود مورد تحلیل قرار گیرد.

 

۵

کار ما

هم تقریبا همین است.

 

۶

بگذارید کار همنوعان ما

هم همین باشد

تا

رشد کنیم

و

رشد کنند

و جامعه

درجا نزند

نگندد

و

پیشرفت کند.

 

ابوالفضل قدیانی

"حقیقت این است که در انتخاب میان جان و سلامت انسان‌ها و پول و اقتصاد،

علی خامنه‌ای پول را بر جان و سلامت و حیثیت و آبروی انسان‌ها ترجیح می‌دهد. "

 

۱

حقیقت این نیست.

ای سایت عوامفریب کلمه و جمله و کتاب و هارت و پورت

 

۲

حقیقت چیست؟

 

۳

حقیقت این است

که

سید علی و تمساح یزدی و جنتی جذامی و لاشخورهای دیگر

سرسپردگان طبقه حاکمه طویله اند.

 

۴

یعنی

مأموران معذورند.

 

۵

این از الفبای مارکسیسم است

و

هرکس نداند

و

نخواهد که بداند

یا

خر است و یا خر رنگ کن

 

۶

یا

عامی و بیسواد و ساده لوح است

و

یا

عوامفریب و حتی خودفریب

 

تازه

اگر لاشخور نباشد.

 

۷

طبقه حاکمه

اگر بخواهد و لازم بداند

تک تک این جنازه های جماران را به چاه جمکران می اندازد.

 

۸

روزی هم خواهد انداخت.

دیر و زود دارد

سوخت و سوز ندارد.

به قول طبری تواب

 

۹

حقیقت این است که بخش دیگر همین طبقه حاکمه

را

مثلث موسوی و مش زهرا و کروبی یعنی همین دار و دسته کثافت کلمه

و

بخش دیگرش 

را

شازده رضا پهلوی قمارباز و عیاش

و

زباله های دیگر

نمایندگی می کنند.

 

۱۰

توده

بی پناه و بی کس و یار است.

 

۱۱

توده نماینده ندارد.

 

۱۲

حقیقت

از قضا

در انحصار توده و نماینده توده است

 

۱۳

حقیقت در انحصار حزب طراز نوین توده است.

 

۱۴

طبقه حاکمه

در

غیاب حزب طراز نوین توده و توده متشکل در حزب توده

از دو سفره زیر تغذیه می کند و روز به روز چاق تر و چله تر و قوی تر و غنی تر و قدر قدرت تر می شود.

 

الف

از سفره طبیعت

از

نعمات طبیعی

از

نفت و گاز و مواد معدنی

 

اکنون

به برکت نعمت الهی کرونا

نفت و گاز

حتی

به

قیمت گوز

خرید و فروش نمی شود.

 

جاوید باد کرونا و خدا

 

نعمت الهی کرونا

شده سمی مهلک برای آیات خدا

 

ب

از سفره خالی توده مولد و زحمتکش

 

۱۵

به قول حضرت علی

انباشت ثروت و نعمت در قطبی

در سایه انباشت ذلت و ریاضت در قطب دیگر

میسر است.

 

یادش به یاد باد

سردار انقلابی فرماسیون اقتصادی برده داری

 

فروغ فرخ‌زاد

 

آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟

آیا دوباره باغچه‌ها را بنفشه خواهم کاشت؟

و شمعدانی‌ها را

در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟

آیا دوباره روی لیوان‌ها خواهم رقصید؟

آیا دوباره زنگ ِ در ، مرا بسوی انتظار صدا خواهد برد؟

به مادرم گفتم: «دیگر تمام شد»

گفتم:" همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد

باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم"‌

 

۱

انتظار صدا

چرا؟

 

بهش برین 

را

چه

حاجت

به

کارگر؟

 

۱

کار

مال خره

(امام خران)

 

۲

خدا کارگره

(امام خران)

 

۳

پس نتیجه می گیریم که خدا خره

 

۴

سؤال این است

که

مؤمن به خدای خر

چیست؟

 

۵

طویله جماران

همان بهشت برین

در

پهنه زمین است.

 

۶

در بهشت برین

چیزی تولید نمی شود.

 

۷

همه چیز

بنا بر حکم

کن ـ فیکون

برای ابد هست.

 

۸

خدا

برف و باران را در آسمان ها

انبار کرده است

 

۹

بنده خدا هم در پهنه زمین

انباردار است.

 

۱۰

در

طویله همه چی به وفر هست:

یونجه و کاه و علوفه

تا دل خر می خواد.

 

۱۱

بهشت برین در پهنه زمین

جای کار و کارگر نیست.

 

۱۲

جای جماعت انگل و علاف و عیاش است.

 

۱۳

الله اکبر

مرگ بر کارگر

 

۱
مکانمندی
برای آثار هنری
مفهوم درست و دقیق و بجایی نیست.

۲
هنر
اگرچه تحت تأثیر عوامل مکانی (جغرافیایی، محیط زیستی، فرهنگی) است
ولی
پدیده ای انسانی است.

۳
در آثار هنری
حوایج روحی و روانی انسان به طور کلی
تماتیزه می شوند.

۴
این تماتیزاسیون در دیالک تیک مکانی ـ جهانی
صورت می گیرد.

۵
مثلا شعر شعرای شیراز
ضمن حفظ عناصر مکانی خاص فارس
حاوی عناصر جهانی است که از سرحدات جغرافیایی فراتر می روند.
مثلا حاوی همین عشق کذایی است که معلوم مان نشد که چیست.

 

مرد مردان

 

برتولت برشت

در نمایشنامه‌­ی «ننه دلاور و فرزندان او» می‌نویسد:­­

تا وقتی فساد هست،

امید هم هست.

 

رشوه

بهترین شانس انسان است

 

تا وقتی قضات رشوه می‌گیرند

احتمال دادگستری

وجود دارد.

 

۱

خوب منظور پیر پرولتاریا از این ایده چیست؟

ای مرد مردان

از

شمیران

 

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۲) (قسمت اول)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی 

 

اینجا نشسته بر سر هر راهی

دیو دروغ و ننگ و ریاکاری

 

در آسمان تیره نمی بینم

نوری ز صبح روشن بیداری

 

۱

آره

آرزو بر جوانان

عار نیست.

 

۲

توله ها

به

تنها چیزی که نمی اندیشند

مادر و پدر خویش است

 

۳

مگر

وقتی که خود مادر و پدر توله های خود گردند

 

۴

و 

حنا

به حنای پس از پایان عروسی

مبدل شود.

 

وقتی گفته می شود که فوندامنتالیسم کثیف تر از فاشیسم است
به همین دلایل است.

این زباله ها روی هیتلرها و موسولینی ها و پینوچه ها و فرانکوها
را
سفید کرده اند.

 

سرهنگ رحیم شمسی پس از سال ۱۳۵۷ به حزب توده ایران پیوست و در بهمن ۱۳۶۱ دستگیر شد. دادگاهِ سرهنگ رحیم شمس در آذر ماه سال ۱۳۶۲ در تهران تشکیل و او را به علت عضویت در حزب توده ایران به حبس ابد محکوم کردند، اما در شهریور ۱۳۶۷ جنایت پیشگان، رای دادگاه خودشان به طور کاملا غیر قانونی زیر پا گذاشته در جریان اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷) در زندان اوین به دار آویخته شد.

 

برشت

برگردان

الف میم کاوه مهر

 

درباره نام‌گذاری مهاجران

 

همواره اشتباه دانسته‌ام،

 

این نامی را که بر ما نهاده‌اند: مهاجران

 

مهاجران به معنای کوچندگان است.

 

اما ما کوچ نکردیم

 

به خواست و انتخاب خود به کشوری دیگر.

 

ما مهاجرت نکردیم تا در کشوری برای همیشه بمانیم،

 

بلکه ما گریختیم.

 

ما رانده‌ شدگانیم، تبعیدی‌ها.

 

و نه خانه،که تبعیدگاه، سرزمینی است، که ما را پذیرفت.

 

 

ناآرام، هر چه نزدیک‌تر به مرز به سر می بریم

 

در انتظار روز بازگشت،

 

کوچک‌ترین دگرگونی را درآنسوی مرز

 

می‌پاییم،

 

از هر تازه واردی

 

کنجکاوانه می‌پرسیم

 

تا هیچ چیز فراموش نشود

 

از یاد نرود

 

و همچنین بخشوده نشود.

 

آن چه رخ داد، نباید بخشیده شود!

 

آه، حتی آرامش تنگه ـ راه‌های آب نیز، ما رانمی‌فریبد.

 

ما فریاد را

 

از اردوگاه‌های آنان تا این جا می‌شنویم.

 

 

ما نیز خود کم و بیش همانند خبرهای تبهکاری‌ها‌یی هستیم

 

که از اردوگاه‌ها برآمدند و از مرزها برگذشتند.

 

هر یک از ما که با کفش‌های پاره از میان جمع می‌گذرد

 

گواهی می‌دهد

 

بر ننگی که اینک، کشور ما را لکه‌دار کرده است.

 

 

اما هیچ یک از ما

 

این جا نخواهد ماند.

 

واپسین سخن هنوز، رانده نشده است.

 

پایان

 

هی مش برشت

 

۱

ما

در دوره ای به مراتب تیره تر از دوره تو به سر می بریم.

 

۲

فوندامنتالیسم

کثیفتر و تهوع انگیزتر و وحشی تر و موحش تر از فاشیسم است.

 

۳

فوندامنتالیسم

عقب مانده تر

و

ایراسیونال تر

از

فاشیسم

است.

 

۴

ما

اصلا

حال و حوصله شنیدن عرعریات لاشخورهای طویله جماران

را

نداریم.

 

۵

ضمنا

ذره ای امید به بهبود

هم

نداریم

چه رسد

به

تصور برگشت به طویله

 

دریغا دریغ

 که

خرد

مرغی پر وبال بسته است.

چون حیات و ممات خرد

هم

 به

 آب ودانه

 وابسته است.

 

۱

منظور حریف از این این هشدار این است که طرز تهیه نان می تواند

به

پوزار بر دهان

منجر شود:

 

۲

کسی که نات را بدهد

خواه و ناخواه

افسار افکار و گفتارت

را

به

دست

می گیرد.

 

۳

اینجا ولی تأمل در شعری

بی اعتنا به رزاق و مرزوق

مطرح است

و

هراسی نیست.

 

ویرایش:

 

جواد شیردل

 

هواپیما و کشتی را بزن

اصلا

خیالی نیست

چهل سالش گذشته کدخدا،

دیگر مجالی نیست

 

بزن ما را بکش

ای شیخ

ما سیریم از این جان

که جز دوری از آن حوری که میگفتی

ملالی نیست

 

کفن دوزان و غسالان ما

بازارشان داغ است

به جز این طرح ها دیگر امید اشتغالی نیست

 

یقینا مردم این سرزمین خسته میدانند

که در این خاک،

تدبیر و امید و اعتدالی نیست

 

پریشب شیخ

کج

میرفت راه

و

گفت در گوشم

نزن روغن ْبنفشه!

من زدم با پنبه مالی نیست

 

تعجب میکنم در سرزمین کاوه و آرش

امیدی،

کورسویی،

شیر مرد لیبرالی

نیست

 

هوا،

دریا،

زمین

هر جای این ویرانه نا امن است

به جز رنج و غم و اندوه

دیگر شرح حالی نیست

 

پایان

ادامه دارد.

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۵)

 

احسان طبری

در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر

[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]


منبع: سایت نوید نو
 

ویرایش و تحلیل

از

یدالله سلطان پور 

 

۱

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی

و

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی 

 است. 

 

به

 زعم طبری
رفتار

(اتیک و یا اخلاق)

به

مثابه یکی از اجزاء و عناصر روبنای ایده ئولوژیکی

نه

مبتنی بر زیربنای اقتصادی جامعه بشری،

بلکه

مبتنی بر تفکر اعضای جامعه بشری

است.

 

این

قبل از همه

به

معنی بی خبری طبری از دیالک تیک زیربنا و روبنا

است

که

یکی از اساسی ترین دیالک تیک های ماتریالیسم تاریخی

است.

 

طرفه این است که طبری

خود

را

نماینده اتیک مارکسیستی تصور می کند.
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]

 

۲

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی

و

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی 
 است. 

 

این ادعای طبری

از

سوی دیگر

به

معنی

داشتن بینش سوبژکتیویستی

است.

 

طبری

رفتار (اتیک و اخلاق) اعضای جامعه

را

مبتنی بر طرز تفکر آنها می داند

و

نه

مبتنی بر طرز زندگی آنها

و

نه

مبتنی بر جایگاه اجتماعی آنها

و

نه

مبتنی بر تعلقات طبقاتی آنها.

 

درک طبری از جامعه و تاریخ

ایدئالیستی

است

و

نه

ماتریالیستی.

 

طبری

ظاهرا

مهم ترین کشف مارکس

(تز موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ)

را

نفهمیده است.

 

اگر

از

روحانیت

هم

مبنای رفتار و اتیک و اخلاق اعضای جامعه

را

بپرسند،

همین جواب طبری

را

خواهند داد:

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر ایمان به شریعت

و

رفتار غلط 
مبتنی بر بی ایمانی به شریعت است.  

 

ایمان به شریعت

هم

در

تحلیل نهایی

طرز تفکر

است.

 

۳

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی

و

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی  است.  

 

طبری

در این جمله

تفکر

را

هم

به

دو دسته طبقه بندی می کند:

 

الف

تفکر عینی

 

ب

تفکر ذهنی

 

سؤال این است 

که 

منظور طبری

 از

 تفکر عینی و ذهنی 

 چیست؟

 

حیرت انگیز

است.

 

حتی

در

اصول مقدماتی فلسفه

که

ژرژ پولیتسر شهید

برای کارگران فرانسه

تدریس و تحریر کرده است،

طرز تفکر بشری

به

دو دسته زیر طبقه بندی شده است:

 

الف

طرز تفکر متافیزیکی

 

ب

طرز تفکر دیالک تیکی

 

۴

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی

و

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی  است.  

 

تفکر

اصولا و اساسا

روندی سوبژکتیو 

است

و

بسان هر چیز و پدیده و روند و سیستم سوبژکتیو،

انعکاس چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های اوبژکتیو (عینی)

 است.

 

سؤال

فقط

این است که منظور طبری از تفکر اوبژکتیو (عینی)

چیست؟

 

منظور طبری

به

احتمال قوی

 از 

تفکر اوبژکتیو (عینی)

تفکر اوبژکتیویستی (تفکر مبتنی بر عینگرایی)

است

و

منظورش

از

تفکر سوبژکتیو (به اصطلاح ذهنی)

تفکر سوبژکتیویستی 

است.


اوبژکتیویسم

 (عینگرایی)

و

 سوبژکتیویسم

 (به اصطلاح ذهنگرایی)

 از

مکاتب معرفتی ـ نظری امپریالیستی اند.

 

اوبژکتیویسم

 (عینگرایی)

و

 سوبژکتیویسم

 (به اصطلاح ذهنگرایی)

ضمنا

هر دو

فرم های مختلفی از طرز تفکر متافیزیکی اند.

یعنی

ضد دیالک تیکی اند.

 

یعنی

هم

ضد دیالک تیک ـ ذهنی (هگلیانیستی) اند

و

هم

ضد دیالک تیک ـ عینی (مارکسیستی ـ لنینیستی) اند.

 

ضمنا

هر دو

باطلند

و

به

درد شناخت واقعیت عینی نمی خورند.

 

سؤال اکنون این است

که

منظور

 از
اوبژکتیویسم

 (عینگرایی)

و

 سوبژکتیویسم

 (به اصطلاح ذهنگرایی)

چیست؟

 

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۱)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی

 


هی مشد حشمت الرؤسا

لاشخورهای خونخوار جماران
بدترین دشمن
مردم افغانسان اند.

هوش موشی
به دست آر
تا
رستگار شوی

 

داغ شدن شاخص بورس تهران برای «جهش تولیدیِ» خامنه‌ای با رویکرد«اقتصاد کازینوییِ» روحانی!

حریف

 

۱

مفهوم جهش را سید علی از کجا دارد؟

 

۲

جهش به چه معنی است؟

 

۳

اقتصاد کازینویی و یا سرمایه داری کازینویی از مفاهیم بورژوایی است.

 

۴

صفری رحمة الله علیه

واژه نامه اقتصادی ـ سیاسی ازشمندی به میراث نهاده است

 

۵

بگردید

اگر در آن پیدا کردید

به ما هم خبر دهید

تا برای تان دعا کنیم.

 

۶

ما

این اثر او را

از

فرط خریت به خری دادیم که خودکشی کرد

و

اکنون پشیمان ترین سگ جهانیم.

 

چراییِ تداوم توطئه‌های امپریالیسم و دستگاه‌های امنیتی رژیم ولایت فقیه علیه حزب تودهٔ ایران

حریف

 

۱

دلیلش چیست؟

 

۲

دلیلش نه خطرناکی احزاب الکی به نام توده

بلکه چیز دیگری چیست.

 

۳

دلیلش این است که با سرکوب رادیکال و ریشه ای آخرین ارواح سرگردان حزب توده

آخرین بقایای احزاب و شخصیت های سیاسی

به گور سپرده شد.

 

۴

از آن به بعد

در طویله جماران

نه

حزب سیاسی وجود دارد

نه

شخصیت سیاسی

 

۵

سؤال این است

که

چی وجود دارد؟

 

۶

مهم ترین شخصیت اوپوزیسیون

در حال حاضر

مسیح آل عبا و قبا و دعا ست

 

تأملی در جمع اسامی مفرد مرکب 

 

۱

مهد های کودک

معنی دیگری دارد.

 

۲

پیشنهاد:

«مهد کودک» ها

 

۳

چند مثال:

جمع خانه خدا

باید

خانه خدا ها باشد

و

نه

خانه های خدا

 

۴

جمع یتیم خانه

باید

یتیم خانه ها باشد

و

نه

یتیم های خانه

 

مش جلوه جواهری با کمال و با جمال

 

وقتی گفته می شود 

که

در اثر عنگلاب اسلامی

جامعه طویله شده

بعضی ها دلخور می شوند.

 

کودک همسری مسیله ما نیست.

ضعیفه از طویله

 

۱

این الاغه های طویله جماران

ضعیفه جسمی و فکری و فرهنگی و روحی و روانی چند طبقه اند.

 

۲

این الاغه های طویله جماران

آبروی زنان جهان را می برند.

 

۳

اگر

ورق برگردد

تربیت این زباله ها

انرژی و نیروی عظیمی

را

از

جامعه طلب خواهد کرد.

 

۴

مشخصه منحصر به فرد این الاغه ها

خودستیزی

در

فرم زن ستیزی و کودک ستیزی است

که

از

آخور خریت و خردستیزی

تغذیه می کند.

 

توده

اولا

وطن ندارد

اگرچه بانی و حافظ و معمار وطن طبقه حاکمه انگل بوده و است.

 

ثانیا

مصدق

خر است.

 

ثالثا

مصدق چه ربطی به وطن دارد؟

 

محمد زهری

حکیمسخندانشاعری بی همتا 

 ست.

 

۱

طرز قرائت شعر

توسط زهری

بی نظیر است.

 

۲

طرز قرائت شعر توسط سیاوش و سایه

به این زلالی و طراوت و زیبایی نیست.

 

۳

عجیب این است که اثری از لهجه سکنه شمال

به چشم نمی خورد.

 

مینا اسدی

خیل حامیان آنان (اجامر جماران)

خودفروخته،‌ میهن فروش و مردم فروشند.

 

۱

ایرادات رنگارنگ این نظر مینا

(و نه فقط مینا)

کجا ست؟

 

انتقاد عامیانه، عوام فریبانه و کودکانه از امریکا و اسرائیل
شده بهانه نئاندرتال ها
برای دفاع از فوندامنتالیسم کثافت شیعی

 

عجب خرافه ای

 

۱

حیوانات

نیاکان آدمیان اند.

 

۲

حیوانات که سهل است

نباتات

حتی

نیاکان آدمیان اند.

 

۳

گاو

که سهل است

گرگ ها

کودکان شیرخواره را

چه بسا

می ربایند و بزرگ می کنند.

 

۴

حتی

کریم

۱۴۰۰ سال قبل

می دانست

و

قصه ای

در

این زمینه

در قرآنش دارد

 

خورخه خره.

 

۱

عشق را نمی توان جست.

 

۲

عشق جوینده است و نه جست و جو شونده

 

۳

عشق از جنس سرطان و وبا و جذام و زلزله و کرونا ست.

 

۴

آدم باید بسان خورخه خر باشد

و

به دنبال عشق در به در باشد.

 

۵

شاعری از ایران باستان

هم

می دانست:

 

چون عقل را به گوشه میخانه باختیم

عشق تو شد

در

همه حالی

دبیر ما

 

نه قبول ندارم

دوران ظهور حکومت رایش سوم

بسی تیره تر از هم اکنون مان بود.

حریف

 

۱

این جمله ات را با اندکی دقت بخوان

تا ببینی که غلط اندر غلط است.

 

۲

اولا

دوران زمان تقویت جنبش فاشیستی

با

دوران کنونی فرق ماهوی نداشته است.

 

۳

دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم بوده و است.

 

۴

ثانیا

در آن دوره

( و نه دوران)

جنبش کارگری ـ کمونیستی جهانی

نیرومند و امید بخش و پیشتاز بوده

و

جنبش فاشیستی

برای جلوگیری از فرمانفرمایی پرولتاریا

چپنمایانه و عوامفریبانه وارد صحنه جهان شد

 

۵

فاشیسم (نیچه ئیسم) = تهییج و تشکل و تجهیز و تشویق بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی به هجوم بر دژهای انقلاب پرولتری

 

۶

اما

فوندامنتالیسم = تهییج و تشکل و تجهیز و تشویق اشرافیت فئودالی و روحانی ایستاده بر لب گور تاریخی به هجوم بر دژهای انقلاب بورژوایی و انقلاب پرولتری

 

۷

بورژوازی صد ها فرسنگ جلوتر از اشرافیت فئودالی و روحانی است

 

۸

بورژوازی

ضد پرولتاریا ست

 

۹

اشرافیت فئودالی و روحانی

مظهر ارتجاع محض است

یعنی

مرتجع تر از بورژوازی است

 

۱۰

اشرافیت فئودالی و روحانی

نه شرقی ـ نه غربی است

 

۱۱

یعنی

همزمان

هم

ضد بورژوایی است (ضد کاپیتالیسم)

و

هم

ضد پرولتری (ضد سوسیالیسم) است

 

۱۲

جناح فوندامنتالیستی اشرافیت فئودالی و روحانی

حتی

عهد بوقی تر است

صدر اسلامی تر است

بر خلاف فاشیسم

 

۱۳

اشرافیت فئودالی و روحانی

نه

با

توپ و تفنگ

بلکه با دشنه و شمشیر و قمه و قداره می کشد.

 

۱۳

حتی بدتر از بدترین فاشیست ها

هر نفسکشی را

ترور می کند

 

۱۴

مثال:

کسانی که

چه راستگرا و چه چپگرا

در

طویله جماران شقه شقه و اعدام شده اند و می شوند

اصلا

خطری برای این مجانین نبوده اند.

 

۱۵

خالحالی

با ارزیابی خرکی نگاه همنوع وحشت زده ای

حکم اعدام برایش صادر کرده است.

 

۱۶

مثال دیگر

در

زندان های طویله جماران

اصلا

زندانی سیاسی وجود ندارد

 

۱۷

فرزندان مردم

به

خاطر مخالفت با مثلا

حجاب

اهانت به فلان آخوند شپشو

ابراز نظر عصبی در مورد فلان مسئله

زجرکش و زجرکش می شوند.

 

۱۸

فاشیسم کجا

فوندامنتالیسم کجا

 

ادامه دارد.

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۶۲۹)

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 

 

پابلیک ریلی شنز

(روابط عمومی)

 

۱

·    پابلیک ریلی شنز عنوانی برای مجموعه تلاش های مدیریت کاپیتالیستی جهت تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی به نفع کارخانه و شرکت و مؤسسه خود و علاوه بر آن به نفع سرمایه داری انحصاری ـ دولتی است.

 

۲

·    پابلیک ریلی شنز ضمنا توسط نهادها و مؤسسات، رژیم ها، احزاب، سازمان های جامعتی، کلیسا ها، ارتش ها و غیره سیستم انحصاری ـ دولتی  به عناوین و نیات زیر انجام می یابد: 

 

الف

·    به عنوان و نیت «فعالیت برای جلب افکار عمومی»

 

ب

·    به عنوان و نیت «تبلیغ برای جلب اعتماد عمومی»

 

پ

·    به عنوان و نیت «تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی»

 

۳

·    پابلیک ریلی شنز در عرصه اقتصادی به برنامه مبارزه ایده ئولوژیکی بورژوازی بزرگ اطلاق می شود که با استفاده از کلیه رسانه های عمومی و با استفاده از تماس های خصوصی، افکار عمومی را در جهات زیر تحت تأثیر قرار می دهد:  

 

الف

·    در جهت جلب اعتماد عامه مردم به کارخانه و شرکت و مؤسسه خود

 

ب

·    در جهت جلب اعتماد عامه مردم به سیاست کارخانه و شرکت و مؤسسه خود

 

پ

·    در جهت جلب اعتماد عامه مردم به فراورده های   کارخانه و شرکت و مؤسسه خود

 

ت

·    در جهت جلب اعتماد عامه مردم به نظام جامعتی کاپیتالیستی

 

ادامه دارد.

درنگی در شعر سهراب سپهری (۴)

سیاوش کسرایی

تراشه های تبر

در رهگذار باد

 

درنگی

از

ربابه نون

 

پیشکش

 به 

ملودی و مهلا


۱

با آنکه در کویر سرایش ز هیچ سوی

حتی 

سراب

 نیست

کوچکترین صدا

از 

پای آب 

نیست

اما

در 

قاب 

هم

 به

 سینه دیوار روبه رو

قد می کشد 

هنوز

آن 

گوشه گیر لاله خردش 

کنار سنگ.

 

معنی تحت اللفظی:

اگرچه در برهوت سرای سهراب،

نه

از صدای آب،
خبری هست

و

نه

حتی

از

سراب،

اما

علیرغم آن

حتی

در

قاب نصب شده بر دیوار روبرو،

لاله منزوی کوچک سهراب،

در کنار سنگ

رشد می کند.

 

این بند شعر سیاوش،

هم

به

 لحاظ فرم و ساختار 

و

 هم

 به

 لحاظ محتوا و معنا

شاهکار

به

معنی واقعی کلمه

است.

 

این بند شعر سیاوش

علیرغم اختصار و ایجاز،

در

نهایت جمال و کمال

است.

(سعدی)

 

جرعه ای

با

کیفیت دریا ست.

 

۲

با آنکه در کویر سرایش ز هیچ سوی

حتی 

سراب

 نیست

کوچکترین صدا

از 

پای آب 

نیست

اما

در 

قاب 

هم

 به

 سینه دیوار روبه رو

قد می کشد 

هنوز

آن 

گوشه گیر لاله خردش 

کنار سنگ.

 

سرای سهراب

از

دید حکیم توده

برهوتی بیش نیست.

 

اما

در

آثار هنری سهراب

علیرغم فقدان آب و حتی سراب

لاله رنجوری

در

جوار سنگ

قد می کشد.

 

آنچه

که

به

ظاهر

ابراز نظر مثبت بی ضرری

نمودار می گردد،

حاوی و حامل انتقاد علمی و انقلابی عمیقی است.

 

انتقاد حکیم توده

از

فقدان انسجام منطقی و عقلی در آثار سهراب است.

 

منطقی و عقلی 

اسن است

که

برای رویش حتی لاله کوچکی در تابلوی نقاشی کسی

حداقل 

باید 

به

عوض آب

سرابی

تصور و تصویر شده باشد.

 

سیاوش

از

 تخریب دیالک تیک آب و حیات

انتقاد دارد.

 

از

نادیده گرفته شدن

آب

به

مثابه مایه حیات.

 

۳

با آنکه در کویر سرایش ز هیچ سوی

 

حتی 

سراب

 نیست

 

کوچکترین صدا

 

از 

پای آب 

نیست

 

اما

 

در 

قاب 

هم

 به

 سینه دیوار روبه رو

 

قد می کشد 

هنوز

 

آن 

 

گوشه گیر لاله خردش 

 

کنار سنگ.

 

سؤال این است

که

چرا

 این انتقاد سیاوش

به ندرت و به زحمت

کشف و درک می شود؟

 

سیاوش

همین شعر

را

می توانست در حضور سهراب هم بخواند،

بی آنکه سهراب متوجه این انتقاد عقلی و منطقی و علمی و انقلابی سیاوش بشود و از او برنجد 

ولی

 ضمنا

دیر یا زود

 منظور سیاوش را دریابد.

 

مشخصه منحصر به فرد مهم اتیک (اخلاق) سیاوش

همین است:

«آیین افزودن آیینه وار به حسن دوست»

 

مثال

از

شعر هدیه برای خاک

   http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5662 

 

- باران،

 ستاره باران،

دیدی
دشمن 

چه دشمن

 است!؟


- ولی دوست!


- بگذار تا خموش بمانم 

چو آینه
آیین حسن دوست فزودن
عمری است در تصور آیینۀ من است.

 

معنی تحت اللفظی:

متوجه درجه خصومت دشمن

شدی

که

ستارگان کهکشان توده

را

به

خاک نشاند.

 

اما

از دوست چه باید گفت؟

 

بگذار

در 

سنت آیینه 

راجع به دوست

سکوت کنم

 برای اینکه «آیین افزودن آیینه وار بر حسن دوست 

  در 

عمری است که تصور آیینه ضمیر من،

 است.»

 

این 

به 

معنی برجسته سازی جنبه های مثبت دوست، ضمن نقد جنبه های منفی او.

 

این

به

معنی رعایت دیالک تیک روشنگری

است:

تبیین همزمان جوانب و جنبه های مثبت و منفی دوست.

 

دیالک تیک روشنگری

اما

در

مورد دشمن

وارونه می شود:

یعنی

جوانب و جنبه های منفی دشمن

برجسته می شوند.

 

مراجعه کنید

به

شعر هدیه برای خاک

 

بلوغ فکری و فرهنگی و فلسفی و اتیکی و استه تیکی سیاوش 

حتی 

در

 مقیاس جهانی 

ستایش انگیز و حیرت انگیز

است.

  

ادامه دارد.

درنگی در شعر سیاوش کسرایی تحت عنوان «هدیه برای خاک» (۱)

 

هدیه برای خاک

  سیاوش کسرایی 

 

ویرایش و تحلیل

از

ربابه نون 

 

- بر آسمان چه رفته 

که 

امشب
تلخ است و تیره و تنگ است

 آسمان


یکپارچه سیاه
سنگ

 است 

آسمان!؟

 

- باران، ستاره باران،
خالی است آسمان.

 

- با این ستاره باران
باید زمین چراغ فلک باشد
باید زمین ببالد از این باران
باید به کهکشان
شمع بلندپایۀ تک باشد.

 

- غوغا مکن 

غریب
آن شمعدان بگیر و فرود آی!

 

- اینجا مزار لاله و سرو است!؟


- نه


اینجا نهال آرزو و عشق
کاشته ام من.


از نردبان خشم فرا رفته
بر آسمان درد
یک افق خون
نگاشته ام من. 

 

آهسته پا بنه
بر کشتزار من
گل‌های خسته خفته
بیدار می‌شوند


در خون طپیدگان
از گریه تو، 

دخترک من
بیمار می‌شوند.

 

بگذار تا شهیدان
ـ مستان بزم خون ـ
شب

 را

 سحر کنند


بگذار درد و داغ
از 

جان شان 

به 

خاک

 نشیند.


وین تشنگان شادی و آزادی

یکدم برآی و پنجره بگشای
وین شهر را ببین:

شهر عروس‌های جوان‌بیوه
شهر زنان غمگین در قاب پنجره
شهر هزار مادر آواره
شهر رها شده گهواره!

 

مردان 

درون اشک زنان

 ذوب گشته اند
و حسرتی به وسعت یک شهر
در دیده مانده است.


شهر بلاکشیده
این بیوۀ عبوس، جوانی 

را
از خویش رانده است.

 

در زیر طاق این شب دلمرده، 

نغمه‌ای
جز تلخ‌مویه نیست


نه 

نه 

دگر

 درآی

 دلاویز شب‌شکاف
آهنگ و زنگ آن جرس راهپویه نیست.

 

ای دور مانده 

چه تنهایی
وقتی تمام عاطفه‌هایت

 را
یکجا

 به‌ 

یک نفس
نابود می‌کنند.


تا می‌روی خبر بگیری از گل یک شمع
می‌بینی 

 ای دل غافل
آن شمع‌های پر گرفته همه دود می‌کنند.

 

کشتند.
کشتند

 تا 

که 

عشق
بی یار و یادگار 

بماند در انتظار.


کشتند 

تا 

جدا ز سرانگشت اشتیاق
گل‌ها بپژمرند به هر شاخ و شاخسار.


کشتند

 تا 

که

 زیبایی

 سیاه بپوشد.


کشتند

 تا 

دروغ

 را

 به

 کرسی

 بنشانند.


کشتند 

تا 

امید

 بمیرد در این دیار.


کشتند 

تا 

که

 آزادی،
یک نغمه هم ز ني لبک سرخ خود ننوازد.


کشتند 

تا 

سرود

 بگرید

 به زار زار.


آری 

برای این‌همه 

کشتند.
کشتند بی‌شمار.

 

هر روز،
شلاق‌ها 

شکنجه، 

پابند و دستبند.
سوز عصب‌گداز چو طغیان گردباد
در گسترای تن.


تکرار درد و داد
و آنگه، 

گلوله باران
تک نقطه‌های سربی پایان.


پایان،
نه آشنا و نه دیدار
مانده به لب، 

نگفته 

چه بسیار.


 

- باران،

 ستاره باران،

دیدی
دشمن 

چه دشمن

 است!؟


- ولی دوست!


- بگذار تا خموش بمانم 

چو آینه
آیین حسن دوست فزودن
عمری است در تصور آیینۀ من است.

 

اینک
مايیم و ما و سرخ گل ما و چشم تر
با 

توده‌های پر
از 

بلبلان گمشده در پردۀ سحر.


اما 

به‌

گوش 

می‌شنوم من ز عمق باغ
آواز بلبلان بهاران دور 

را
زین رو دوباره خشت نوین می‌نهم به خشت
تا بر کُنم به چشم تو قصر غرور 

را.

 

دردا 

که

 باز، 

خون
ظن خطا به راهروان سپیده 

را
ز اندیشه‌های خواب روان 

پاک می‌کند


دردا بر آدمی 

که 

حقیقت 

را
بس دیر 

چهره می‌گشاید 

و

 بس زود
در خاک می کند.

 

باری،
دریادلان،
صیادهای سرخوش مروارید
تا 

بهر تو 

ز کام خطر 

هدیه آورند
در

 شامگاه سرخ

 به 

غرقاب‌ها 

زدند
رفتند.


دیگر بر این کرانه از آنان نشانه نیست.
موج ز ره رسیده ولی دارد این پیام:
«گوهر اگر بایدت از بحر
راهی جز این تلاش و تک جاودانه نیست.»

 

مرغ سپید من!
این هرزه‌پو شکارگران

 آیا
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت 

را
آماج می‌کنند؟


و آنگه به بیهده در بال سرخ تو
شوق مدام رهایی را
تاراج می‌کنند!؟

 

گفتی،
گفتی و آه کشیدی:
- «کز خلق بی‌شمار
دارد کسی سپاس این‌همه ایثار؟»

 
- بنگر چه طرفه می‌گذرد کار:
بر خاک «خاوران»،
با آن‌که گزمه از پی هم پاس می‌دهد
دستان ناشناسی هر شب
بر گورهای تازه، گل سرخ می‌نهد
و داغدیدگان
- ناسازگار مردم پیشین -
در بزم غم، 

کنون
یارند و غمگسار و هم‌آوا
به معجزۀ خون.

 

ما 

قلب‌های خود

 را،
چون سیب‌های سرخ،
از شاخه می‌کنیم


ما

 قلب‌های مان

 را
چون جام می 

– به مهر و به سوگند -
بر سنگ می‌زنیم.


ما 

رنج می‌بریم
ما 

درد می‌کشیم،
دشمن ببیند،

 آری
ما گریه می‌کنیم.


قلب شکاف خوردۀ خود 

را
چونان
بذری ز خشمدانۀ آتش
بر خاک شخم خورده ز غم، 

هدیه می‌کنیم.

 

صبح است،
برخیز

 ای شب آمده غمگین غمگسار
کاین جامۀ سیاهِ غم‌آلوده بردریم
وز خون آفتاب
سهمی 

به 

راهتوشه

 بَرِ زندگان بریم.

 

پایان

ادامه دارد.

هنجار (۱)

 

 پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن

برگردان

 شین میم شین

   

۱

·      هنجار (نرم) به معنی قاعده، قانون اساسی راهنما، دستور العمل، میزان، الگو و غیره است.

 

۲

·      مفهوم هنجاربه معانی مختلف مورد استفاده قرار می گیرد.

 

۳

·      به ویژه می توان میان معانی زیر تفاوت قائل شد.

·      البته باید توجه داشت که نکات زیر حتما طبقات مجزا از یکدیگر تشکیل نمی دهند:

 

۴

·      هنجار به معنی فنی اش.

·      به معنی میزان، علامت و نوع استانداردی.

 

۵

·       هنجار به معنی الگوی فنی و یا دستورالعمل فنی

 

۶

·      هنجار به معنی متدی از قواعد استعمالی ممکنه و یا ضرور در عملیات فکری و یا مادی.

 

۷

·      هنجار به معنی سیستمتئوریکی اش.

 

۸

·      هنجار به مثابه اندازه تعیین شده هر سیستم تنظیمی

 

۹

·      هنجار بمثابه وضع و حالتی که هر سیستم سیبرنتیکی به برکت دارا بودن مکانیسم های تنظیمگر دو باره بدان برگردانده می شود.

 

۱۰

·      هنجار، به معنی اندازه تعیین شده ی هر سیستم در این میان می تواند یکی از دو مورد زیر باشد:

 

الف

·      اندازه ای ثابت باشد.

·      (تنظیم مبتنی بر ارزش ثابت باشد.)

 

ب

·      اندازه ای متغیر باشد.

·      (تنظیم تعاقبی باشد.)

 

 ادامه دارد.

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۴)

 

احسان طبری

در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر

[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]


منبع: سایت نوید نو
 

ویرایش و تحلیل

از

یدالله سلطان پور

۵
 

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی، 

این فضا را پیوسته مصفّا، نشاط ‌آور و شفاف نگاه‌ می دارد.
رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی، 

آن را از تناقضاتِ مضر، هوای مسموم و کدر انباشته می کند، 

 

رگه‌های نفاق و افتراق را ژرف میکند 

 

و

 

 بسط می دهد، 

 

موجدِ بحران‌های شدید درونی می‌شود، 

 

نشاطِ مبارزه را زائل می سازد

 

 و 

 

لذا بدیهی است 

 

که

 

 کار 

 

را 

 

احیاناً به شکست ها، فروریختگی‌ها و حتی زوال می‌کشاند.


ما این جملات طبری
را
تجزیه و تحلیل می کنیم:

۱

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی
است. 
 
طبری
با
مفهومی فلسفی و سوسیولوژیکی رفتار
اصلا
آشنا نیست.

منظور طبری
از
رفتار
بیشتر
اخلاق 
است.
روش نشست و برخاست و گفتار
است.

مراجعه کنید 
به 
رفتار
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
  طبری
رفتار اعضای جامعه
را
بسان معملین اخلاق فئودالی و بورژوایی
به
رفتار صحیح و رفتار غلط
طبقه بندی می کند.

۹۹ درصد مدعیان طرفداری از حزب توده
همه بدون استثناء
معلم و مدافع و مبلغ رفتار (اخلاق) صحیح اند.

به
همین دلیل
یکی از حضرات
این
جزوه طبری
را
به
ما
فرستاده است
تا
بخوانیم و خوش رفتار و خوش اخلاق شویم.
 
ولی
احدی از این جماعت خوش اخلاق
قادر به تعریف اخلاق نیست.

اخلاق چیست؟

اگر طبری تعریف مارکسیستی اخلاق
را
می دانست
این مزخرفات
را
سر هم بندی نمی کرد.

۲
اخلاق چیست؟

اخلاق و یا اتیک
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است.

این 
اما
به چه معنی است؟

این بدان معنی است
که
اخلاق
به
مثابه یکی از اجزاء و عناصر روبنای ایده ئولوژیکی،
تابع زیربنای اقتصادی
است.

یعنی
اخلاق حاکم در هر جامعه
(بسان دیگر عناصر و اجزاء روبنای ایده ئولوژیکی)،
اخلاق طبقه حاکمه
است.

یعنی
تعیین کننده معاییر، موازین و سجایا و فضایل اخلاقی در هر جامعه،
طبقه حاکمه
است
که
همه اهرم های اقتصادی و سیاسی و آموزشی و پرورشی و فکری و فرهنگی جامعه
را
در
انحصار و اختیار خود دارد.

مربی اصلی اعضای هر جامعه
از خرد تا کلان 
و
نسل در پی نسل
نه
ننه ها و بابا ها
بلکه
طبقات حاکمه
اند.

خلایق
نمی دانند
که
ادب و اخلاق حاکم و معتبر و مطلوب در هر جامعه
اصلا
اخلاق طبقاتی خود آنها نیست.

بلکه
اخلاق طبقه اجتماعی معینی است که مالک وسایل اساسی تولید است.

۳
اخلاق چیست؟

این 
ثانیا
بدان معنی است
که
ادب و اخلاق و روش و رویه و رفتار
چیزی طبقاتی 
است
و
نه
چیزی انتزاعی و ماورای طبقاتی.

اگر
تحقیر واژه ها و تجلیل واژه های رایج در هر جامعه
تحلیل شوند،
محتوا و ماهیت طبقاتی اخلاق حاکم در آن جامعه
روشن می گردد.

اینکه
نیمه دیگر جامعه
ناقص العقل 
قلمداد می شود،
در
ملأ عام
مورد ضرب و شتم قرار می گیرد،
اینکه
سرو 
آزاد
و
اسب 
نجیب
و
درختان میوه
برده
و
خر
نفهم
و
اجامر و اراذل فئودال و روحانی و بورژوا
  شریف و بزرگ
و
توده های مولد و زحمتکش،
دهاتی و خر
قلمداد می شوند،
نشانه بارز ادب و اخلاق فئودالی و بورژوایی
است.

۴

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی،

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی

به
همین دلیل
رفتار
را
نمی توان
به
طرز سوبژکتیو (دلبخواهی، بسته به میل و هوس)
به
رفتار صحیح و غلط
طبقه بندی کرد
و
عوام فریبی نکرد.

اگر 
طبری
توان تفکر مارکسیستی می داشت،
به
تحلیل طبقاتی رفتار اعضای جامعه و اعضای حزب
خطر می کرد
و
نه
به
تحریف آخوندیستی آن.

۵

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی،

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی 
«تعریف» طبری از رفتار
شنیدنی است:
رفتار صحیح و غلط
در
قاموس طبری
تعریف ندارد.

طبری
بیگانه با مفاهیم فلسفی و جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
و
ناتوان از تفکر مفهومی است.
 اگر 
طبری
توان تفکر مفهومی می داشت،
به
عوض عوام فریبی
به
تعریف رفتار صحیح و غلط خطر می کرد.
 
طبری
ولی
به
عوض تعریف رفتار صحیح و غلط،
اعلام می دارد
که
رفتار صحیح و رفتار غلط
مبتنی (بنا شده) بر چه چیزی است.

۶

رفتارِ صحیح 

مبتنی بر تفکرِ عینی و منشِ جمعی،

رفتار غلط 
مبتنی بر تفکرِ ذهنی و منشِ فردی

است.
رفتار
به
طور کلی
در
قاموس طبری
مبتنی بر تفکر است.

رفتار صحیح
مبتنی بر تفکر عینی و منش جمعی
است
و
رفتار غلط
مبتنی بر تفکر ذهنی و منش فردی
است.

خود این ادعای طبری
مملو از ایرادات متنوع است.

ادامه دارد.

پسیکوتکنیک

  

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

 

۱

·    پسیکوتکنیک تا سال ۱۹۴۰ به روان شناسی عملی اطلاق می شد.

 

۲

·    مفهوم پسیکوتکنیک را اشترن مطرح کرده بود.

 

۳

·    مؤسس پسیکوتکنیک مونستربرگ بوده که میدان بررسی روان شناسی را به کلیه عرصه ها بسط داده است.

 

۴

·    پسیکوتکنیک عمدتا در صنعت کسب اهمیت کرده بود:

·    پسیکوتکنیک برای به کارگیری مطلوب انسان ها و برای خم و راست کردن آنها در راسیونالیزاسیون (اوتوماتیزاسیون) کاپیتالیستی به خدمت گرفته شده بود.

 

۵

·    پسیکوتکنیک به دو جریان زیر تقسیم بندی می شد که در آلمان نیز رواج وسیع داشت:

 

الف

·    سوبژکت ـ پسیکوتکنیک

ب

·    اوبژکت ـ پسیکوتکنیک

 

۶

·    سوبژکت ـ پسیکوتکنیک به مسئله حرفه آموزی افراد در زمینه کردوکار معینی می پرداخت.

 

۷

·    اینجا نه شخصیت افراد، بلکه شناخت هر کدام از فونکسیون های روانی در مد نظر قرار داده می شد.

 

۸

·    اوبژکت ـ پسیکوتکنیک به تنظیم راسیونل (حداکثر اقتصادی بودن) ماشین ها و شرایط مادی کار می پرداخت.

 

۹

·    استفاده از اوبژکت ـ پسیکوتکنیک چنان یکجانبه بود که دیالک تیک انسان و محیط زیست را نادیده می گرفت و روابط اجتماعی را علت یابی نمی کرد و تغییر نمی داد.

 

۱۰

·    عناصر اساسی پسیکوتکنیک را مشاهده، بررسی کردوکار کاری و بالاخره روش (امتحان) آزمایشی تشکیل می دادند که روان شناسی کار و روان شناسی مهندسی به عهده می گیرند و توسعه می دهند.  

 

۱۱

·    پسیکوتکنیک به مثابه حوزه کاری مستقل، امروزه دیگر وجود ندارد.

 

پایان

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۶۲۸)

 

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

پسیکوتکنیک

 

۱

·    پسیکوتکنیک تا سال ۱۹۴۰ به روان شناسی عملی اطلاق می شد.

 

۲

·    مفهوم پسیکوتکنیک را اشترن مطرح کرده بود.

 

۳

·    مؤسس پسیکوتکنیک مونستربرگ بوده که میدان بررسی روان شناسی را به کلیه عرصه ها بسط داده است.

 

۴

·    پسیکوتکنیک عمدتا در صنعت کسب اهمیت کرده بود:

·    پسیکوتکنیک برای به کارگیری مطلوب انسان ها و برای خم و راست کردن آنها در راسیونالیزاسیون (اوتوماتیزاسیون) کاپیتالیستی به خدمت گرفته شده بود.

 

۵

·    پسیکوتکنیک به دو جریان زیر تقسیم بندی می شد که در آلمان نیز رواج وسیع داشت:

 

الف

·    سوبژکت ـ پسیکوتکنیک

ب

·    اوبژکت ـ پسیکوتکنیک

 

۶

·    سوبژکت ـ پسیکوتکنیک به مسئله حرفه آموزی افراد در زمینه کردوکار معینی می پرداخت.

 

۷

·    اینجا نه شخصیت افراد، بلکه شناخت هر کدام از فونکسیون های روانی در مد نظر قرار داده می شد.

 

۸

·    اوبژکت ـ پسیکوتکنیک به تنظیم راسیونل (حداکثر اقتصادی بودن) ماشین ها و شرایط مادی کار می پرداخت.

 

۹

·    استفاده از اوبژکت ـ پسیکوتکنیک چنان یکجانبه بود که دیالک تیک انسان و محیط زیست را نادیده می گرفت و روابط اجتماعی را علت یابی نمی کرد و تغییر نمی داد.

 

۱۰

·    عناصر اساسی پسیکوتکنیک را مشاهده، بررسی کردوکار کاری و بالاخره روش (امتحان) آزمایشی تشکیل می دادند که روان شناسی کار و روان شناسی مهندسی به عهده می گیرند و توسعه می دهند.  

 

۱۱

·    پسیکوتکنیک به مثابه حوزه کاری مستقل، امروزه دیگر وجود ندارد.

 

پایان 

 ادامه دارد.

 

درنگی در شعر سهراب سپهری (۳)

سیاوش کسرایی

تراشه های تبر

در رهگذار باد

 

درنگی

از

ربابه نون

 

پیشکش

 به 

ملودی و مهلا

 

۱

در 

کوچه 

هم چنان

جنگ بزرگ باد و مباد

 است

بحث بلند بود و نمود 

است.

 

این شعر سیاوش

به 

لحاظ شیوایی و دلنشینی و زیبایی

یکی از بهترین و برجسته ترین اشعار او ست.

 

راستی چرا و به چه دلیل؟

 

به

واژه های همین بند اول شعر

اگر دقت کنیم،

یکی از دلایل فرمال و نمودین این شیوایی و دلنشینی و زیبایی شعر

آشکار می گردد:

 

۲

در 

کوچه 

هم چنان

جنگ بزرگ باد و مباد

 است

بحث بلند بود و نمود 

است.

 

در

واژه های کوچه و چنان

حرف «چ»

حامل این شیوایی و زیبایی

است.

 

اولین شاعری که از این فوت و فن استه تیکی

بهره برگرفته

احتمالا

منوچهری

بوده است:

 

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است

باد خنک از جانب خوارزم وزان است
 

آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است

گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزان است
 

دهقان به تعجب سر انگشت گزان است
کاندر چمن و باغ ، 
نه گل ماند و نه گلنار

 

۳

در 

کوچه 

هم چنان

جنگ بزرگ باد و مباد

 است

بحث بلند بود و نمود 

است.

 

در

واژه های جنگ و بزرگ

حرف «گ»

در

واژه های بزرگ و باد و مباد و بحث و بلند و بود

حرف «ب»

در

واژه های بلند و نمود

حرف «ن»

و

در

واژه های بحث و است

حروف همصدای «ث و س»

حاملین این شیوایی و دلنشینی و زیبایی

اند.

 

۴

در 

کوچه 

هم چنان

جنگ بزرگ باد و مباد

 است

بحث بلند بود و نمود 

است

 

بر 

بوم سرخ فام خیابان

گل گل

 شکوفه های آتش و دود 

است

 

 معنی تحت الفظی:

بر زمینه سرخ رنگ خیابان،

شکوفه های آتش و دود

چشمگیرند.

 

در این بند شعر سیاوش،

خیابان

به

فرشی

تشبیه می شود

که

بر بوم سرخ رنگش 

گل های آتش و دود

روییده اند.

 

این بند شعر 

مکمل معنوی ـ مضمونی بند پیشین شعر است:

جنگ بزرگ باد و مباد

و

بحث بلند بود و نمود

به

ریخته شدن خون مبارزین

و

به 

خونین گشتن بوم خیابان 

منجر شده است.

 

منظور سیاوش از دود

احتمالا

بقایای گاز اشگ آور

است

که

ساعت ها پس از انفجار

در

هوای کوچه و خیابان 

شناور می ماند.

 

۵

در 

باغ های ساده سهراب

اما

در 

دره های پر مه و مهتاب و برگ و باد

رشد بهار 

نیمه تمام است.

 

معنی تحت اللفظی:

در

نقاشی های سهراب 

(در باغ های ساده در دره های مه آلود مهتاب زده پر از برگ و باد)

اما

رشد بهار

نیمه تمام مانده است.

 

این تحلیل پوئه تیکی - انتقادی ـ سیاسی سیاوش

از

تابلوهای نقاشی سهراب

است.

 

اگر محتوای فکری این بند شعر

را

با

محتوای فکری بند های قبلی شعر

مورد مقایسه قرار دهیم،

منظور سیاوش روشن می گردد:

 

کوچه و خیابان

میدان مبارزه طبقاتی است.

مبارزه طبقاتی ئی که سرکوب می شود.

ولی

  بهار

رو به رشد می رود.

 

تابلوهای نقاشی سهراب

اما

انعکاس رئالیستی و راسیونالیستی جامعه نیستند.

  مبارزه طبقاتی 

در

آثار سهراب

انعکاس نمی یابد

تا

رشد بهار

به

طرز تام و تمام

  تصویر شود.

 

سهراب

از

دید سیاوش

نه

هنرمند توده

بلکه هنرمند طبقه حاکمه است

و

آثار هنری سهراب،

نه

انعکاس رئالیستی و راسیونالیستی (واقع گرایی و خردگرایی) جامعه،

بلکه

انعکاس ایرئالیستی و ایراسیونالیستی (انعکاس غیرواقعی و غیرعقلی) و ناقص و نارسای جامعه

است.

 

طبقه حاکمه

هم

می داند.

 

به

همین دلیل

سهراب 

توسط بنیاد شهبانو

حمایت نامی و مالی می شود.

 

وقتی از حکمت (فلسفه) سیاوش سخن می رود،

به

همین دلایل است.

 

سیاوش

فیلسوف بزرگ حزب توده بوده است.

 

احسان طبری

حتی

به 

گرد سیاوش

نمی رسد.

 

ولی

سیاوش

از

عظمت فکری و فلسفی خود

غافل و بی خبر بوده است.

 

سؤال

این است

که

دلیل این غفلت و خودناشناسی سیاوش

چیست؟

 

ادامه دارد.

چشم ها را باید شست، مارکسیستی باید دید. (۲۹)

 

تأملی

از

مسعود بهبودی 

 

مریم

 

ولى

 اين يهوديها هم زيادى دارن مظلوم نمايى مى كنند 

 همين هولوكاست رو بهونه كردند 

 تو دنيا كسى جرأت نمى كنه بهشون بگه بالا چشمت ابروست

 و

 با حمايتهاى آمريكا در هر زمينه اى در دنيا اختيار تام كسب كردند ، 

البته نبايد منكر توانمنديهاى اين قوم در تاريخ جهان شد ،

 الحق خيلى زيرك و خوش فكر هستند ، 

 اولين ها و بهترينها در هر زمينه اى هستند  

 

اندکی اندر باب خلق یهود

 

۱

نه.

اتفاقا

قضیه برعکس است.

 

۲

خلق یهود

اصلا 

اهل مظلوم نمایی 

نیست.

 

۳

خلق یهود

در کوره رنج

آبدیده شده اند.

 

۴

روان شناسی خلق یهود

و

اتیک خلق یهود

پس از پایان جنگ جهانی دوم

زیر و رو شده است.

 

۴

خلق یهود

برای تشکیل جامعه خاص خویش

سنگر کنده است

به

مقاومت و مبارزه زیر زمینی خونینی

برخاسته است

و

پیروز شده است.

 

۵

روان شناسی خلق یهود

قبلا

از

قرار دیگری بوده است.

 

۶

مراجعه کنید 

به

دیکتاتور بزرگ

از

چارلی چاپلین

 

۷

خلق یهود

اکنون

روی پای خود

ایستاده است.

 

۸

به

تسلیحات اتمی و میکروبیولوژیکی و شمیایی و غیر

مسلح شده است.

 

۹

هر متجاوزی را به جای خود نشانده است.

 

۱۰

این ما هستیم

که

ستم وارده بر خلق یهود

را

یادآوری می شویم.

 

تا

از حقیقت عینی دفاع به عمل آوریم

 

۱۱

خلق یهود

به

چس ناله و مظلوم نمایی

نیازی ندارد.

 

۱۲

حتی به امپریالیسم

و

ناتو

اعتمادی و اعتنایی ندارد.

 

پایان

درنگی در فرازی از «هدف ادبیات» از ماکسیم گورکی

 

درنگی

از

یدالله سلطانپور

 

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5587

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5593

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5597

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5602

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5611

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5621

 

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5627

 

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5635

 

۹

  http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5654

 

پایان

درنگی در فرازی از «هدف ادبیات» از ماکسیم گورکی (۹) (بخش آخر)

 

تأملی

از

یدالله سلطانپور

 

به این ترتیب

خواننده

با

 دید نویسنده

در خود می‌نگرد

و

زمانی که زشتی بی‌اندازه خود

را

 دید

امکان بهتر شدن را در خود نمی‌یابد.

 

این ادعای مرد غریبه

مملو از عیب و ایراد است:

 

۱

به این ترتیب

خواننده

با

 دید نویسنده

در خود می‌نگرد

 

اولا

آثار هنری

نتایج انعکاس چه بسا عینی واقعیت عینی  در آیینه ذهن و ضمیر هنرمندند.

 

یعنی

هنرمند

واقعیت عینی

را

در

طول عمر خود

چه بسا

بی آنکه خود متوجه باشد،

یعنی

بی اختیار و بی اراده و بی دخل و تصرف

از

آن خود

کرده است

و

روزی از روزها

تحت شرایط معینی و تحت فشار روحی و روانی معینی

باز هم بی آنکه دست خودش باشد و به میل خودش باشد،

یعنی

بی آنکه بخواهد و بداند

از

حافظه 

دریافت می کند و مادیت می بخشد.

 

بدین طریق

تجربه ای

شعر می شود

قصه می شود

رمان می شود

ترانه و تندیس و تابلوی نقاشی می شود.

 

یعنی

اثر هنری

از

دید هنرمند

تولید نمی شود.

 

اثر هنری

چه بسا

به

هنرمند

دیکته و تحمیل می شود.

 

۲

به این ترتیب

 

خواننده

 

با

 دید نویسنده

 

در خود می‌نگرد

 

 

مرد غریبه

بیگانه با آثار هنری است.

 

اگر

در

عمرش

یکبار

  قصه ای خوانده بود،

متوجه می شد

که

خواننده

خود را با کارکتری  از کاراکترهای قصه

هویت یابی می کند.

 

یعنی

در

جلد کاراکتر قصه 

فرو می رود،

به

کاراکتر قصه مبدل می شود

و

همراه با آن

توسعه می یابد.

زجر می کشد.

لذت می برد.

جنون می گیرد.

 

مثال

 

حریفی 

اثر رومن رولان

تحت عنوان «ژان کریستف»

را

در

  زندان

خوانده بود.

 

در

خاطراتش می نویسد

که

چنان هویت ژان را از آن خود می کرد

که

بدون کمترین دلیل

به

زندانیان هم سلولی خود

گیر می داد، خشم می گرفت، پرخاش می کرد.

 

رومن رولان

اصلا

دید خود

را

در

رمان یاد شده

مطرح نمی کند.


رومن رولان

تجارب زندگی خود

را

از

خود و خلایق

تبیین می دارد.

 

تأثیر بخشی آثار هنری

هم

درست

به 

دلیل همین ایدنتیفیکاسیون (هم هویت گردی) مصرف کننده با کاراکتر مربوطه و یا با تجربه معینی است.

 

۳
و

زمانی که زشتی بی‌اندازه خود

 

را

 دید

 

امکان بهتر شدن را در خود نمی‌یابد.

 

اولا

در

اثار هنری

فقط 

جنبه های منفی اعضای جامعه

منعکس نمی شوند.

 

ثانیا

اگر هم جنبه های زشت کاراکتری منعکس شود،

خواننده

به

خودشناسی می رسد

و

به

انتقاد از خود می پردازد و معایب رفتاری و فکری و شخصیتی خود

را

تصحیح می کند.

 

ادعای اینکه خودشناسی به سدی در برابر خود بهسازی مبدل می گردد،

خرافه ای بیش نیست.

 

خیلی از فرزندان افراد

به

تقلید از مادر و پدر خود می پردازند.

 

ای بسا

مادران و پدران

با

مشاهده خصایص منفی خود

مثلا

طرز خندیدن و خوردن و گفتن تهوع آور خود

ضمن تصحیح رفتار کودک

رفتار و گفتار و کردار خود 

را

 نیز

 تصحیح می کنند.

 

تغییر و تحول و توسعه و تکامل

از

شناخت خود و محیط زیست خود و همنوعان خود

شروع می شود.

 

بدون شناخت چیزی

تغییر آن چیز

محال است.

 

مرد غریبه

مغز خر خورده است

که

جفنگیاتی از این قبیل گفته است.

 

۴

آیا تو می‌توانی این امکان را در اختیار او قرار بدهی؟

 

عجب سؤالی!

نویسنده 

هنرمند

است

و

نه

معلم اخلاق

نه

 مربی

و

واعظ

و

ملا.

 

۵

در

 نتیجه 

من که تمام آثار تو و امثال تو را می‌خوانم،

از تو می‌پرسم:

«شما نویسنده‌ها به چه منظوری می‌نویسید؟»

 

همین سؤال خرکی

را

می توان از هر خواننده ای، نقاشی، تندیس سازی، شاعری، نوازنده ای هم پرسید.

 

اجامر جماران

پس از قدغن کردن موزیک و ترانه و آواز

همین سؤال خرکی

را

از

زیباترین خواننده ایران

پریسا

کرده بودند.

 

پریسا

جواب مارکسیستی ـ لنینیستی عرعرشکن

به

الغای جماران

داده بود.

 

من

 برای دل خود خوانده ام و خواهم خواند.

بی اعتنا

به

این و آن.

 

زنان شان

چنینند 

ایرانیان.

 

پایان

روان شناسی

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

 

۱

·    روان شناسی به علمی اطلاق می شود که به بررسی پدیده های روانی بنیادی انسان ها و جانوران می پردازد.

 

۲

·    موضوع واقعی روان شناسی را توسعه ها و قانونمندی های کردوکار روانی تشکیل می دهند که مشخصه شان کیفیت خاص انعکاس است.

 

۳

·    پدیده های روانی انسان ها بر خلاف پدیده های روانی جانوران در فرم شعور (روح) عرض اندام می کنند.

 

۴

·    تعیین کننده در زمینه برجسته گشتن روان شناسی، کار در پیوند با توسعه زبان است.

 

۵

·    روان شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی مبتنی بر اصول زیر است:

 

الف

اصل وحدت شعور (روح) و کردوکار

 

۱

·    شعور در کردوکار تشکیل می شود، شکل می گیرد و تبیین می یابد.

·    (کار، یادگیری، بازی)

 

۲

·    بدین طریق برخورد متدئولوژیکی ئی حاصل می آید که پژوهش اوبژکتیو (عینی) جریانات روانی را امکان پذیر می سازد.

 

۳

·    این بر عکس مکاتب اینترو اسپکسیونیستی (خودنگری) بورژوایی است که بر آنند که جریانات روانی  فقط از طریق خودنگری سوبژکتیو امکان پذیر است.

 

ب

اصل وحدت روانی و فیزیکی

 

۱

·    پدیده های روانی از سویی مبتنی بر مکانیسم های نویرو فیزیولوژیکی (علم الاعصاب) اند و از سوی دیگر، قابل تقلیل به مکانیسم های نویرو فیزیولوژیکی نیستند.   

 

۲

·    سیستم عصبی سانترال، بنیان (سوبسرات مادی، تغذیه گاه) پدیده های روانی است.

 

۳

·    پدیده های روانی از سوی دیگر وابسته به اوبژکت مورد نظرند.

·    اوبژکتی که پدیده های روانی را منعکس می کند.

 

۴

·    دلیل انعکاسات درونفردی و میانفردی (انعکاسات درونی هر فرد و میان افراد) این است که شرایط برونی (اوبژکتیو، عینی) توسط شرایط درونی (سوبژکتیو) «شکاف برمی دارند.»

 

****

 

۶

·    روان شناسی هم به بررسی و تمییز (کشف تفاوت) روند های روانی به مثابه پدیده های جاری اکتوئال (فعلا جاری) می پردازد و هم به بررسی و تمییز روند های روانی به مثابه خصایص روانی که نسبتا ثابتند.

·    یعنی وابسته به هیئت برونی مربوطه اند.

·    هابیتوئل اند.

 

۷

·    در روان شناسی میان روندهای زیر تفاوت گذاشته می شود:

 

الف

روندهای معرفتی

 

۱

·    احساس (حس کردن)

     

۲

·    ادراک (استنباط)

۳

·    تصور

۴

·    حافظه    

۵

·    قوه تلقین و قوه تخیل    

۶

·    روندهای فکری    

 

ب

روندهای عاطفی (احساسی)

   

پ

روندهای انگیزشی (ارادی)

 

۸

·    خصایص روانی به انواع زیر متمایز می گردند:

 

الف

·    به جنبه های کارآیی

 

ب

·    به جنبه هایی از قبیل استعدادها و معارف

 

پ

·    به جنبه های رفتاری از قبیل خصایص شخصیتی، خصایص روحی، انگیزش، موضعگیری ها، منافع و غیره

 

۹

·    متد های بنیادی روانشناسی به شرح زیرند:

 

الف

·    خودنگری و بیگانه نگری    

 

ب

·    پرس و جوی شفاهی (مصاحبه، توضیح)    

 

پ

·    پرس و جوی کتبی

   

ت

·    متد آزمایشی

 

۱

·    آزمایش طبیعی

 

۲

·    آزمایش آزمایشگاهی    

 

ث

·    آنالیز (تجزیه و تحلیل) عینی سازی (اوبژکتیواسیون، فراورده های کردوکاری) که در عرصه روندهای روانی عمدتا به مثابه متدهای ازمایشی به خدمت گرفته می شوند.             

 

۱۰

·     روان شناسی، امروزه به زیربخش ها و زیررشته های مختلف تقسیم بندی می شود که هر کدام از آنها حاوی عرصه پژوهشی نسبتا مستقلی است:   

 

الف

·    روان شناسی عمومی (عام) به بررسی مبانی و قانونمندی های روانی ئی می پردازد که باید در مورد افراد عادی معتبر باشد.

·    یعنی مجزا از شخصیت منفرد افراد باشد.    

 

ب

·    روان شناسی و روانبیماری شناسی (پسیکو دیاگنوستیک) به بررسی شخصیت با طرز رفتارش و استعدادهایش می پردازد.    

 

پ

·    روان شناسی اجتماعی (سوسیال ـ پسیکولوژی) به بررسی مناسبت فرد با محیط زیست اجتماعی می پردازد و رشته مستقلی در روان شناسی است و به مثابه جریان عملی از اهمیت خاصی برخوردار است.      

 

ت

·    ضمنا میان روان شناسی توسعه، به ویژه روان شناسی توسعه کودکان و روان شناسی توسعه جوانان تفاوت گذاشته می شود.    

 

ث

·    روان شناسی حیوانی که به بررسی طرز رفتار حیوانات و دلایل آنها می پردازد و مبانی بیولوژیکی لازم برای درک آدمیان را کشف می کند.    

 

ج   

روان شناسی استعمالی

 

۱

·    برای بسیاری از عرصه های جامعه و زندگی روان شناسی های خاصی به وجود آمده است که هر کدام موضوع و متد خاص خود را دارد.

 

۲

·    رشته های روان شناسی به اصطلاح استعمالی به شرح زیرند:

 

الف

·    روان شناسی کار

ب

·    روان شناسی مهندسی

 

پ

·    روان شناسی طبی

ت

·    روان شناسی پداگوژیکی (تربیتی)

 

ث

·    روان شناسی دادگاهی

 

ج

·    روان شناسی حمل و نقل

 

ح

·    روان شناسی نظامی (ارتش)

 

خ

·    روان شناسی ورزش

 

پایان

روان شناسی

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5630

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5638

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5651

 

پایان

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۶۲۷)

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

 

روان شناسی  

ادامه 

 

۱۰

·     روان شناسی، امروزه به زیربخش ها و زیررشته های مختلف تقسیم بندی می شود که هر کدام از آنها حاوی عرصه پژوهشی نسبتا مستقلی است:   

 

الف

·    روان شناسی عمومی (عام) به بررسی مبانی و قانونمندی های روانی ئی می پردازد که باید در مورد افراد عادی معتبر باشد.

·    یعنی مجزا از شخصیت منفرد افراد باشد.    

 

ب

·    روان شناسی و روانبیماری شناسی (پسیکو دیاگنوستیک) به بررسی شخصیت با طرز رفتارش و استعدادهایش می پردازد.    

 

پ

·    روان شناسی اجتماعی (سوسیال ـ پسیکولوژی) به بررسی مناسبت فرد با محیط زیست اجتماعی می پردازد و رشته مستقلی در روان شناسی است و به مثابه جریان عملی از اهمیت خاصی برخوردار است.      

 

ت

·    ضمنا میان روان شناسی توسعه، به ویژه روان شناسی توسعه کودکان و روان شناسی توسعه جوانان تفاوت گذاشته می شود.    

 

ث

·    روان شناسی حیوانی که به بررسی طرز رفتار حیوانات و دلایل آنها می پردازد و مبانی بیولوژیکی لازم برای درک آدمیان را کشف می کند.    

 

ج   

روان شناسی استعمالی

 

۱

·    برای بسیاری از عرصه های جامعه و زندگی روان شناسی های خاصی به وجود آمده است که هر کدام موضوع و متد خاص خود را دارد.

 

۲

·    رشته های روان شناسی به اصطلاح استعمالی به شرح زیرند:

 

الف

·    روان شناسی کار

ب

·    روان شناسی مهندسی

 

پ

·    روان شناسی طبی

ت

·    روان شناسی پداگوژیکی (تربیتی)

 

ث

·    روان شناسی دادگاهی

 

ج

·    روان شناسی حمل و نقل

 

ح

·    روان شناسی نظامی (ارتش)

 

خ

·    روان شناسی ورزش

 

پایان

ادامه دارد.