کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۳)

 Hannie Schaft

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۵۹۸
بدبخت طبقه کارگری که فقط فریاد بلد است و هر چه باداباد.

 

۵۹۹
لیلای من همیشه پشت پنجره میخوابد 
 من با سیاهی دو چشم سیاه تو
خواهم نوشت
بر هر کرانه ی این باغ
دستی همیشه منتظر دست دیگرست
چشمی همیشه هست که نمی خوابد

اروتیسم به عوض راسیونالیسم.

وای اگر از پی امروز بود فردایی.

آخوندها خردگراتر از اوپوزیسیون بی خبر از خرد خردستیز اند.
 

۶۰۰
منظور از صداقت چیست؟
صداقت که مثل پهن
نریخته زیر پای جانوران دو پای آدم نما

۶۰۱
اینهم همانقدر چپ است که حزب جماران جپ است.
به بالا رود کار افتادگان
 لنینی کند چون در ایران ظهور.

 

۶۰۲
ویلی برانت، نماد سوسیال دموکراسی آلمان به عنوان یک عامل سرویس اطلاعات نظامی امریکا کارمیکرد!
حریف


احزاب سوسیالیست و سوسیال ـ دموکرات 
و کار و لیبر و غیره


ماهیتا


احزاب امپریالیستی اند


سرویس اطلاعاتی چیه؟


امپریالیسم آلمان


ارتجاعی تر از امپریالیسم امریکا ست
 

۶۰۳
ما ۲۰ سال است که دنبال یک توده ای می گردیم و هنوز پیدا نکرده ایم.
 تودهی که نمی تواند توده ای باشد.

 

۶۰۴
دیشب
 تله ویزیون یکی از ممالک اروپا
گزارش شیرینی از جمکران داد که آب در دهن هر آواره ای راه می افتاد.
 ایران امن ترین کشور جهان قلمداد شد.
انگار نه انگار که در همین جماران درعرض ۶ روز ۱۶۰۰ جوان به خاک افتاده است
 و در عرض ۶ ماه دهها هزار تن شقه شقه شده است.
 خاوران کجا ست؟

 

۶۰۵
تو اصلا نمی دانی که امپریالیسم چیست؟
دهاتی که با زدن گل حزب، توده ای نمی شود.
تو ـ دهی می شود و آبروی حزب توده را بر باد می دهد

 

۶۰۶
چرا نباید قضاوت کنیم

تا

قضاوت مان

  به محک تجربه زده شود
و صحت و سقمش معلوم شود؟

 

۶۰۷
بدبخت کسی که به تئوری کم بها میدهد.

حدس بزنید از کیست؟

 

۶۰۸
بر سرِ آنم، که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصّه سر آید
خلوتِ دل، نیست جای صحبتِ اضداد
دیو چو بیرون رود، فرشته درآید
صحبت حُکّام، ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی، بو که برآید
بر درِ ارباب بی‌مروّت دنیا
چندنشینی که خواجه کی به در آید؟
ترکِ گدایی مکن، که گنج بیابی
از نظرِ رهروی، که در گذر آید
صالح و طالح، متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد؟ و که در نظر آید؟
بلبل عاشق! تو عمر خواه، که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه، عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

ایراد نظری در این غزل خواجه کجا ست؟

 

۶۰۹
قشنگی شب یلدا اینه که کل خانواده حافظ میخونن و لذت میبری از این مشاعره
فاطمه
 
چرا غزلیات خواجه
لذت بخشند؟
تفاوت غزلیات خواجه با غزلیات سعدی چیست؟
 حافظ خوانی

که

به معنی مشاعره

نیست.
لذت بخشی اشعار حافظ
به این دلیل است
که
سرشته به افیونند
به عوض کشیدن یک بست تریالک اعلی از جماران
می توان غزلی از خواجه خواند.
غزلیان خواجه به درد تخدید می خورند
و
نه
به درد تعلیم و تعلم و تشجیع و تحرک.

 

۶۱۰
فاز این دخترایی که تا فالو میکنی انفالو میکنن چیه ؟ مثلا منظورشون چیه؟
نعنایی

به چنین سؤالاتی نمی توان جواب داد.
ضمنا
دوستی های جهان مجازی
و
حتی جهان حقیقی
بند تنبانی اند.
توخالی اند.
اصلا ارزش اندیشیدن ندارند.

 

۶۱۱

مغز

ارگان تفکر است. 


مغز

روی سیگنال های حسی که توسط حواس ارسال می شوند،

کار می کند


نتیجه این کار مغز


تشکیل مفاهیم و احکام است.


مثال:


کسی تبر بر تنه درخت می کوبد تا مثلا هیزم تهیه کند.


اولین تبر


به

تبرزن


نشان می دهد

که

درخت


خشکیده است و یا زنده است و یا پوک است.


همین سیگنال ها


به واسطه حس بینایی، لامسه و غیره


به کارگاه مغز ارسال می شوند.

بدین طریق


مفاهیم خشک، 
تر، 
پوک


تشکیل می یابند و بلافاصله جامه کلام می پوشند


بسته به زبان تبر زن.


سیگنال های حسی


شبیه عکس و تصویر از جهان خارجند.


مغز

این تصاویر حسی عقلی شده

را

ضمنا طبقه بندی می کند تا بعدها برای تشکیل احکام (افکار، جملات) مورد استفاده قرار دهد


این انبار مفاهیم و احکام را حافظه می نامند


حافظه

شبیه گالری عکس و تصویر است
 

۶۱۲
توتالیتاریسم از مفاهیم امپریالیستی برای خرپروری است.

 

۶۱۳
نه.
این اندیشه خواجه
رئالیستی است.
دل برای از دست رفتن
اجازه نمی گیرد.
عشق
مثل زلزله است

 

۶۱۴
این آقای صفروف نمی دونه که ما اینها رو میدونم، تازه رژیم عدل علی ما کل منطقه رو نجات داده، نگاه کنید به اسرائیل، فرانسه، امریکا... اگر عدل علی نبود، تا حال به هزار مصیبت گرفتار شده بودند!.
جمهوری اسلامی صنعت هسته ای روسیه را نجات داد. اگر قرارداد بوشهر نبود، صنعت هسته ای ما نابود می شد. نیروگاه ۵٠٠ کارخانه ما را فعال کرد!
طبق بررسی موسسه کارنگی، ساخت نیروگاه بوشهر توسط روسیه، حداقل ۱۱ میلیارد دلار برای مردم ایران هزینه داشته است، مبلغی که می‌توان با آن حداقل ۳ نیروگاه مشابه هسته ای ساخت.
عضو کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی: اکنون نیروگاه بوشهر ۱۰۰۰مگاوات تولید برق دارد و ۶ تا ۷ میلیارد دلار هزینه داشته و در فاز دوم و سوم احداث نیز قرارداد با روس‌ها ۱۰ میلیارد دلار پیش‌بینی شده است. عملیات احداث واحد دوم نیروگاه اتمی بوشهر در مهرماه سال ۱۳۹۸ آغاز و قرار است عملیات شروع فیزیکی در اسفندماه سال ۱۴۰۳ پیگیری شود. پس از بهره‌برداری آزمایشی، در دی ماه سال ۱۴۰۴ واحد دوم نیروگاه بوشهر با ظرفیت ۱۰۵۷ مگاوات وارد مدار تولید برق خواهد شد.
این درحالیست که جنرال الکتریک و صندوق صادراتی بریتانیا(UKEF)، پروژه خورشیدی ۱۳۵۰ مگاواتی ترکیه را کمتر از ۱ سال ساختند. هزینه ساخت این نیروگاه ۱/۳ میلیارد دلار بوده است!

اردشیر

 

۶۱۵
شناخت و معرفتی که از کار یدی و فکری بدست میاد هنر است.
بهاره

همه فرم های شعور
انعکاس وجودند.
مثلا
میتولوژی
تئولوژی
فیلوسوفی
ساینتولوژی

فرق فرم هنری شعور با بقیه چیست؟
ضمنا
شعور هنری
احتمالا قبل از شروع نیاکان ما به کار تشکیل یافته است
قبل از تکلم
حتیم
مثلا آثار هنری نیاکان ما در دیواره غارها

۶۱۶
درس رهبرى از گرگ ها!
در عكس سه گرگ جلو پير و بيمارند. آنها جلو ميروند تا بقيه با سرعت آنها حركت كنند.
پنج گرگ بعدى گرگ هاى قوى هستند كه جلو حركت مى كنند تا جلوى گله را محافظت كنند.
گرگ هاى وسط كاملاً در امان هستند.
چند گرگ آخر، گرگ هاى قوى هستند كه از پشت گله را محافظت مى كنند.
آخرين گرگ، رهبر گله است كه آخر از همه حركت مى كند تا گرگى جا نماند!

 

۶۱۷
معلمان
 نه مال جامعه
 بلکه مال طبقه حاکمه اند.
محتوای کتب درسی به زهر ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه سرشته است.
 مربی اصلی اعضای جامعه
طبقه حاکمه است
و معلمان و مربیان و مدرسان و واعظان و چاوشان و شعرا و نویسندگان و غیره

مزدوران و مأموران ایده ئولوژیکی و اخلاقی طبقه حاکمه اند
 

۶۱۸
نه.
حتما چیزی هست.
نفی نامعین وجود ندارد.
وقتی چله و نوروز و عاشورا و غیره چنگی به دل نمی زنند
بدیل بهتری در بین است.
بدیل بهتر حتما نباید سنت دیگری باشد.
می تواند مدرنیته باشد

ادامه دارد.

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۳۱)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

پیر مرد ـ اندوهگین ـ دستی به دیگر دست می سایید

از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید

برف روی برف می بارید

باد بالش را به پشت شیشه می مالید.

 

  •     در این بند شعر سیاوش، کشف فسون گمشده و اعلام اولتیماتوم مبتنی بر فسون از سوی دشمن، کلیه قوای طبیعی و اجتماعی را برمی انگیزد.
  •     در نتیجه رشته نامرئی ئی از دلهره و اندوه، عناصر مهم هستی طبیعی و اجتماعی را به هم گره می زند و زمینه پسیکولوژیکی لازم را برای تبیین نحوه ی تشکیل حماسه فراهم می آورد:

 

۱

پیر مرد ـ اندوهگین ـ دستی به دیگر دست می سایید.

 

  •     اولین عنصر که به اولتیماتوم دشمن واکنش عملی و پسیکولوژیکی نشان می دهد، پیرمرد اندوهگین است که سمبل خلق مغلوب و ضمنا راوی حماسه است.
  •     دست ساییدن بر دست نشانه دلهره و اندوه و تأمل و چاره اندیشی است.
  •     توالی واژه های حاوی حرف دال، بویژه سه واژه «دستی»، «دیگر» و «دست»، زیبائی فرمال خاصی را به این جمله شعر می بخشد.

 

۲

از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید.

 

  •     دومین عنصری که به اولتیماتوم دشمن واکنش نشان می دهد، طبیعت مادر در هیئت گرگی خسته و زوزه کش از میان دره های دور است.
  •     وقتی در بخش پیشین از وحدت کل هستی در این بند شعر سخن رفت، منظور همین بود.
  •     در فلسفه سیاوش، طبیعت مادر نسبت به وضع و حال جفت دیالک تیکی خود، یعنی جامعه و انسان بی تفاوت نیست و لذا نسبت به دلهره و اندوه او واکنش نشان می دهد.
  •     در این مصراع شعر نیز حروف دال در سه واژه حامل زیبائی فرمال خاصی است.
  •     اگر ما به جای سیاوش بودیم، به جای «از میان دره های دور» از «از درون دره های دور» می گذاشتیم تا زیبائی فرمال شعر تقویت شود.
  •     سیاوش از این حقیقت امر فرمال بیشک خبر داشته است.
  •     اما احتمالا به دلیلی عینی و تجربی، این فرم فرمولبندی را برگزیده است:
  •     دلیل عینی و تجربی سیاوش احتمالا این بوده که گرگ ها برای فزونتر ساختن برد ناله خود نه از درون دره ها، بلکه از جاهای بلندتر بهره برمی گیرند.
  •     به همین دلیل هم شاید سیاوش از مفهوم «از میان دره های دور» استفاده کرده است.  

 

۳

برف روی برف می بارید

 

  •     واکنش دیگر طبیعت مادر به اولتیماتوم دشمن بارش بی بند برف بر روی برف است.
  •     بارش برف همراه با وزش باد و بوران و سرما در عین حال نشانه های خشم و پرخاش طبیعت مادر اند.
  •     در این مصراع شعر، حرف «ب» در واژه های مختلف حامل زیبائی فرمال دیگری است.

 

۴

باد بالش را به پشت شیشه می مالید.

 

  •     در این مصراع، واکنش سرشته به خشم و پرخاش طبیعت به اولتیماتوم دشمن از طریق باد نشان داده می شود:
  •     باد بسان پرنده ای برآشفته بال بر پشت شیشه می مالد.
  •     مالیدن بال بر پشت شیشه از سوی باد شاید به نیت برف روبی از شیشه های پنجره و وسعت بخشیدن به میدان دید سکنه کلبه باشد.
  •     به زعم سیاوش، طبیعت در این صورت می خواهد که انسان در اتخاذ تصمیم از میدان دید وسیعتر برخوردار باشد.
  •     بال مالیدن بر پشت کسی اما از سوی دیگر به معنی اعلام حمایت از او و ابراز همبستگی و همدردی با او ست.
  •     باد در این صورت نیز منادی حمایت طبیعت مادر از انسان دردمند گرفتار در مصاف با دشمن است.

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۴۹۷)

خوداندیشی

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۵۰)

بخش هفتم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

  

۱

هر آن کاو قلم را نورزید و تیغ

بر او گر بمیرد، مگو ای دریغ

 

معنی تحت اللفظی:

هر کس که قلم زن و جنگاور نباشد،

ارزش ندارد.

 

بدین طریق

تنها کسانی ارزشمند قلمداد می شوند

یا

مثل خود سعدی اهل قلم باشند، یعنی روشنفکر باشند و فقط کار فکری انجام دهند

و

یا

مثل اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت فئودال و دربار)

سپاهی باشند و شمشیر کشند و آدم کشند.

 

در نتیجه

توده های زحمتکش

مثلا

دهقانان، غلامان، بردگان، کنیزان، کلفت ها، نوکرها، زنان، چوپان ها، پیشه وران، صنعتگران، کارگران، تجار، خرده بورژواها (اصناف، معلمین، محصلین، مدرسین و غیره)

آدم حساب نمی شوند.

 

ادامه دارد.

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۳۴)

 [Mao Zedong] 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

  فصل سوم

توسعه و تکامل طبقه کارگر چین و تبدیل گشتن آن به فاکتور سیاسی و اجتماعی اصلی جامعه

به مثابه مسئله اجتماعی هسته ای (مرکزی، اصلی)

 

 

۶

  •     این مسئله (ضعف کمی و کیفی طبقه کارگر چین و طی بیراهه رسیدن به جامعه سرمایه داری توسعه یافته و مسائل و وظایف بغرنج و پیچیده جامعه چین) از نقطه نظرهای زیر روشن می شود:    

 

الف

 

۱

  •     طبقه کارگر چین، سهم ناچیزی در جمعیت زحمتکش کشور دارد. 

 

۲

  •     آمار رسمی برای سال ۱۹۴۹ از قرار زیر است: 

 

الف

  •     تعداد کارگران و کارمندان در حدود ۸ میلیون نفر بوده است.

ب

  •     از این ۸ میلیون نفر، ۳ میلیون نفر کارگران تولیدی بوده اند.

 

پ

  •     یعنی ۲.۴ درصد و یا ۰.۹  درصد مجموعه شاغلین را تشکیل داده است.
  •     باید در نظر داشت که  در ۸ میلیون نفر اقشار معینی از کارمندان هم وجود دارند که جزو طبقه کارگر محسوب نمی شوند.
  •     (ففر، شوبه، شولتسه، «توسعه اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر در جمهوری خلق چین»، ص ۴۳)

 

۳

  •     تعداد کارگران و کارمندان در سال ۱۹۷۱ بنا بر آمار خود جمهوری خلق چین، ۶ برابر سال ۱۹۴۹ بوده است.

 

۴

  •     این تعداد، حدود ۵۰ میلیون نفر است که ۱۰ تا ۱۱ درصد جمعیت شاغل کشور را تشکیل می دهد.
  •     (ففر، شوبه، شولتسه، «توسه اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر در جمهوری خلق چین» ص ۷۸)

 

۵

  •     بنا بر آمار عرضه شده توسط گلبراس، از جمعیت ۸۰۰ میلیونی چین ، ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفر کارگر اند و در سیستم اقتصادی مرکزی مشغول کار اند.
  •     (و. گ. گیلبراس، «مسائل مربوط به توسعه طبقه کارگر در جمهوری خلق چین» در «طبقات و روابط طبقاتی در جمهوری خلق چین»،  ص ۱۰۸)

 

۶

  •     تعداد کارگران در سیستم اقتصادی هدایت شده محلی، بنا بر آمار گیلبراس ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر است.
  •     (همانجا)

 

۷

  •     این  ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر کارگر در وهله اول، گروه های به شدت متمایز گشته حواشی طبقه کارگر را تشکیل می دهند.

 

۸

  •     حدس زده می شود که ۵ تا ۸ میلیون نفر از نیروی کار هدایت شده محلی ـ قبل از همه هدایت شده ناحیه ای ـ در صنایع کوچک برای مدت معینی مشغول کار هستند.

 

ب

 

۱

  •     طبقه کارگر چین، طبقه ای نسبتا جوان است و منشاء  بخش اعظم آن، نسلی از دهقانان و اقشار بینابینی غیر پرولتری شهری بوده است. 

 

۲

  •     تعداد کارگران در نسل دوم در سال ۱۹۷۰ به دشواری بیشتر از ۱۰ در صد بوده است.
  •     (انیسیموف و فورپروسو، ۱۹۷۲، بخش ۳، ص ۱۱۸)  

 

۳

  •     سن و سال بخش اعظم کارگران چینی در حال حاضر کمتر از ۳۰ است.

 

۴

  •     بنا بر تخمین انیسیموف، در اوایل سال ۱۹۷۲، فقط ۵ میلیون نفر از کارگران و کارمندان مسن تر از ۳۹ سال بودند.
  •     بخش عمده آنها قبل از سال ۱۹۵۳ در صنعت مشغول به کار بودند.
  •     بیش از ۱۰ میلیون نفر از کارگران و کارمندان در سنین ۲۱ تا ۲۶ سال بوده اند و در سال های ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ استخدام شده اند.
  •     (انیسیموف. همانجا)

 

ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انقلاب علمی و فنی (۱)

پروفسور دکتر کلاوس دیتر ووستنک

برگردان

شین میم شین

 

 

 ۱

·      انقلاب علمی و فنی عنوانی است برای انقلاب  فنی (تکنیکی) که در دهه های پایانی قرن بیستم شروع شده و همچنان و هنوز ادامه دارد. 

 

۲

·      انقلاب علمی و فنی به معنی گذار از فونکسیون کاری اداره بیواسطه و تنظیم دستگاه ها و ماشین ها توسط مغز انسانی به تأسیسات هدایتی فنی و قبل از همه تأسیسات تنظیمگر فنی است.

 

۳

·      پایه و اساس فنی انقلاب علمی و فنی و محتوای اصلی آن به لحاظ مادی و فنی عبارت است از اوتوماتیزاسیون سیستم های ماشینی که به دنبال انقلابات فنی سابق ـ عمدتا ـ از ماشین آلات، دستگاه های محرکه و سیستم کنترل تشکیل یافته بود و اکنون به اوتومات های (ماشین های خودکار) عالی تر مبدل می شود.

 

·      مراجعه کنید به اوتوماتیزاسیون و یا اوتوماسیون

 

 

اوتوماتیزاسیون

(اوتوماسیون)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8939

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8947

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8951

 

پایان

 

۴

·      این امر در مورد اوتوماتیزاسیون دستگاه های شیمیائی، کارخانجات تولید برق، تأسیسات حمل و نقل و غیره نیز صادق است.

 

۵

·      محتوای اصلی این تحقق فونکسیون هدایتی فنی نوین عبارت است از تسلط علمی و فنی بر عملیات منفرد، حلاجی اطلاعات در تأسیسات تنظیمگر:

·      مثلا پیوند منطقی اطلاعات با یکدیگر، اطلاعات اندوزی، محاسبه برنامه ریزی شده اندازه های مطلوب، تطبیق شیوه واکنش به کمک توانائی یادگیری و غیره.

 

۶

·      بدین طریق، اوتوماتیزاسیون به اصطلاح «کار فکری»  در بیرون از عرصه تهیه فراورده های مادی نیز امکان پذیر می گردد و ضمنا انتگراسیون (همپیوندی) وسایل سابق سیستم کنترل (مثلا وسایل اندازه گیری، انتقال و نمایش خاص داده ها (داتاها)، تبدیلگرهای سیگنال و غیره) به لحاظ کیفی تکامل بیشتر یافته تر در سیستم اداره و حلاجی اطلاعات عمومی جامه عمل می پوشد.

·      آن سان که آنها می توانند ـ با توجه به تکمیل مادی ـ هم در تمامی تولید و هم در اداره، پژوهش، بازسازی و سازماندهی کار و مخابرات سیستم های بغرنج و فراگیر حلاجی اطلاعات مورد استفاده قرار گیرند.

 

۷

·      به همان سان که باهر انقلاب  فنی، با انقلاب علمی و فنی نیز بسط جهشی عظیمتر استفاده از علم ـ به مثابه نیروی مولده بیواسطه ـ  با چیزهای زیر پیوند دارد:

 

الف

 ·      به طور مستقیم با پیدایش تکنیک اوتوماتیزاسیون پیوند دارد.

 

ب

·      به طور غیرمستقیم با توسعه بعدی تکنیک مربوط به مواد خام و انرژی (که با انقلاب علمی و فنی تسریع می شود) و اکنون علاوه بر آن، با سازماندهی، برنامه ریزی و اداره تکنولوژی و روند بازتولید اقتصادی علمی مدرن در پیوند است.

 

۸

·      اوتوماتیزاسیون در این میان نقش مرکزی به عهده دارد:

 

الف

·      به قول والتر اولبریشت، «ما از انقلاب فنی سخن می گوییم.

·      زیرا کلیه رشته های صنعت دچار تحول بنیادی اند، به کمک دستگاه های الکترونیکی حلاجی داتاها اداره اقتصاد، هدایت روندهای تولیدی و کردوکار اداری تغییر یافته و از کارآئی بهتری برخوردارند و اوتوماتیزاسیون، استفاده از سیبرنتیک، شیمیزاسیون و استفاده از انرژی اتمی ـ هرچه بیشتر ـ نقش تعیین کننده ای در تولید به عهده می گیرند. 

 

ب

·      علم اکنون به نیروی مولده مهمی بدل می گردد و به تولید، کیفیت جدیدی می بخشد.

 

پ

·      بنابرین، دیگر از پیشرفت فنی ـ به طور کلی ـ صحبت نمی شود.

 

ت

·      اینجا و اکنون صحبت از پدیده نوینی است، صحبت از اوتوماتیزاسیون و کاربست سیبرنتیک است.

 

ث

·      این پدیده کیفی نوین انقلاب فنی است و این تحول فنی موجب تحول جایگاه انسان در تولید می شود.»

·      (و. اولبریشت، «راجع به سیستم اقتصادی نوین»، ۱۹۶۶، ص ۵۹۱)

 

ادامه دارد.

 

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۲)

 Hannie Schaft

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۵۸۲

دقت کردم از هر کی متنفرم مثل چی میگن یه ریمایندر جلو چشممه همش

ارمغان

عجیبه
اصولا قضیه برعکس است.
آدم کسی را که دوستش دارد
در همه چی می یابد.
به همین دلیل
همه چی برایش خوشایند است.
گاهی سالخوردی با دیدن جوانی به وجد می آید.
چون معشوق و یا معشوقه سابق خود را در او می یابد.
جوانان اما دلیلش را نمی دانند

 

۵۸۳
تنها راه ثبات و پایداری تمدن، تربیت است که نتیجه کوشش های نسلی را به نسل دیگر منتقل می سازد.
ویل‌دورانت

تربیت انتزاعی که وجود ندارد.
تربیت

تابع تعلقات طبقاتی مربی و مربا ست.

مربی اصلی جوامع بشری

طبقات حاکمه اند.
هم
طبقه حاکمه تربیت میکند
و
هم
توده مولد و زحمتکش.
ولی تفاوت ایندو از زمین تا آسمان است.
 هم
طبقات حاکمه امپیریالیستی،  فاشیستی و فئودالی و کلریکالیستی و فوندامنتالیستی تربیت میکنند
و
هم
حزب کمونیست
یکی آدمکش خودستیز مرتجع تربیت می کند
دیگری
هومانیست و ناتورالیست انقلابی

۵۸۴
احساس تملک در بشر، بشر را از آزاد زیستن دور کرده است.
پروا

نه. 



حس مالکیت


خصیصه ای طبیعی ـ غریزی و اجتماعی و عقلی و منطقی است.


هر کس حق دارد که مالک مولود خود باشد 


مثلا ن

جار


مالک تخت و میز و صندلی و غیره خود باشد


عطار


مالک عطر و ادویه جات خود باشد


شاعر


مالک اشعار خود باشد.


سلب مالکیت از افراد


بدترین نوع استبداد و استثمار و ستم است.


مذموم


تملک محصول کار این و ان است


مذموم


سلب مالکیت از دیگران بر ثمرات کار (مولودات) خویش است.


مذموم


غصب وسایل کار این و ان 
و
 تحت مالکیت خصوصی خود در اوردن آنها ست.

 

۵۸۵
اول مغز شکل گرفت ویا حافظه (ذهن) ؟
پروا


حافظه ای
جدا از مغز
وجود ندارد.
حافظه
یکی از فونکسیون های بیشمار مغز است.

 

۵۸۶ 
بنیانگذار روزنامه "ملانصرالدین"، جلیل محمد قلی زاده، صد و چهارده سال پیش نوشت:
" اگر با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن (یعنی روحانیون) تسویه حساب نشود، خواه انقلاب مشروطه بشود یا نشود، این میکروبها میمانند، و من میترسم در آینده نزدیکی چشم باز کنید و ببینید، هشتصد ملا همه امور مملکت را بدست گرفته، همه ثروت شما را بر باد داده، شما را به امان خدا سپرده، و افسارتان را به بیگانگان رها کرده‌اند!

 

۵۸۷
نه.
چیزی را که نداریم چگونه می توانیم به دارش بزنیم.
همین عرفان
بترین دشمن خرد کل اندیش است.
 مولانا
 پای خردگرایان (استدلالیلن) را چوبین و بی تمکین می داند.

 

۵۸۸
مادر و پدر بودن سعادتی نیست.
ذلتی است.
دلیلش چیست؟
مش سلیمان

۵۸۹
این
اثر هنری فلسفی ئی است:
انسان با نظر در خویشتن
ضمنا طبیعت را تحت نظر می گیرد:
خودنگری توأم با طبیعت نگری.


در این اثر هنری
دریایی اندیشه تبیین می یابد.
۱
طبیعت
در آیینه طبیعت منعکس می شود
چون انسان هم موجودی طبیعی است

۲
طبیعت از منظر طبیعت (انسانی)
درک می شود و توضیح داده می شود
درک و توضیح طبیعت با توسل به طبیعت
فرم نوینی از درک و توضیح هستی است.
نوعی مرزیندی با درک و توضیح مذهبی است.
مذاهب
طبیعت را با توسل به ماوراء الطبیعه
«درک» می کنند و «توضیح» می دهند.


۳
در این اثر هنری
وحدت ماتریالیستی جهان تجسم می یابد.
وحدت
و
هویت (یکسانی) انسان با طبیعت


۴
در این اثر هنری
خودشناسی
پیش شرط طبیعت شناسی
و
طبیعت شناسی
پیش شرط خودشناسی (انسان شناسی، جامعه شناسی، جهان شناسی) است.
مثال:
انسان با شناخت جمادات، نباتات و جانوران به خودشناسی می رسد
و
با خودشناسی
به
طبیعت شناسی

(شناخت جمادات و نباتات و جانوران)

۵۹۰ 
تا کنون از خودتان پرسیده اید که چرا تئوریسینها ، تحلیلگران و رسانه های وابسته نظام سرمایه جهانی ،
کوچکترین مشکلی با شخصیت تروتسکی ویا نقد و ایرادی به آراء ونظرات او و فعالیت آزاد و قانونی جریانات تروتسکیستی ندارند
و تمامی سلاحهایشان را تنها بطرف لنین و استالین نشانه گرفته اند
و برای کوبیدن و نابودی جنبش کارگری وکمونیستی بطور دائم وسخاوتمندانه اززرادخانه نظری تروتسکی و ستون پنجم تروتسکیستها بهره میبرند!؟
حریف

مشتی دهاتی
حزب توده
را
با
حزب تو ـ ده
و
توده ای
را
با
تو ـ دهی
عوضی گرفته اند.
در نهایت بیسوادی
به
عوامفریبی می پردازند.
این جماعت
به عوض تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی افراد و افکار
از
طرز برخورد بورژوازی با آنها
معیار بند تنبانی می سازند:
فقط کافی است که بورژوازی ذکر خیری از کسی بکند تا حضرات تکفیرش کنند
و
دشنامی به آنها دهند
تا
تجلیل شوند.
اولا
مطبوعات فاشیستی (نازیستی)
مملو از تحقیر تروتسکی و توهین  به تروتسکی بوده است.
همین مطبوعات
پس از عقد قرارداد عدم مداخله توسط هیتلر با استالین
نگاه چپی
حتی
به
استالین
نینداخته اند.
در
تمام مدت جنگ جهانی دوم
پس از حمله فاشیسم به شوروی
استالین از شخصیت های محبوب در مطبوعات امپریالیستی بوده است.
تجلیل تروتسکی و تروتسکیسم
پس از فرار تروتسکی از گیوتین استالینیسم
صورت گرفته است.

 

۵۹۱ 

اگر تیز بنگریم،


انسان

جزو «اشیاء» است.


انسان


موجودی طبیعی است.


مولوی هم می دانست:


از جمادی مردم و نامی (جزو نباتات) شدم


وز نما(نباتات) مردم به حیوان سر زدم


مردم از حیوانی و آدم شدم


نسان

که نمیتواند مالک طبیعت باشد.


انسان عاشق نتیجه کار جسمی و فکری و هنری خویش است.


عشق هم در ادم ها حس مالکیت نسبت به مولود و معشوق پدید می آورد.


حس تملک به اثر مادی و فکری و هنری خویش


امری طبیعی است.


مالکیت که بد نیست


تا انسان احیانا از آن رهایی یابد.


غصب دسترنج دیگران


یعنی


سلب مالکیت

منفی است.


شعار مانیفست حزب کمونیست


هم


سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان

است.


یعنی


دراوردن نعمات مادی و و سایل تولید نعمات مادی


تحت مالکیت زحتکشان است
 

۵۹۲ 
انسان تنها وقتی تا آخرین لحظات زندگی خود را خوشبخت احساس میکند که، ایام جوانی وی برای جامعه ، خوشبختی انسان، و آزادی انسان پرمحتوا فعال و مفید سپری شده باشد .
ببرک کامل خطاب به جوانان

یادش به یاد
رهبر روشنضمیر ما
دلدار ما
دلاور ما
بی نظیر ما

 

۵۹۳ 
عجب خرافه ای.
عشق
اصلا
ارادی و اختیاری و آگاهانه نیست.
خری را آدم می بیند
و
بی اخیتار عاشقش می شود.
حتی حافظ قبل از میلر می دانست:
دل می رود ز دستم
صاحبدلان
خدا را

۵۹۴ 
نزدیک به دوقرن ازظهور شبحی که چونان کابوسی دهشتناک بجان نظام سرمایه افتاده است میگذرد !
این شبح واقعی یعنی جنبش کارگری وکمونیسم جهانی ، امروزه بیش ازهر زمانی دیگر با نام و کار و آثار استالین گره خورده است .دفاع جانانه و پیوسته کمونیستها از رفیق استالین که تاامروز سهمگین ترین ضربات را برهَستی و موجودیت نظام وحشی وضد انسانی سرمایه جهانی وارد نموده و درشرایط امروزی پاسخ به ضرورتی تاریخی درمقابله با موج پروپاگاندای گسترده وکثیف رسانه های مسلط سرمایه داری ، ومترادف با دفاع ازدستآوردهای سوسیالیستی و آرمانهای انسانی و کمونیستی درجهان امروزیست!
حریف ظریف


استالین بدبخت و بیسواد
بدترین دشمن کمونیسم و کارگران بوده است.
دلیل شکست کمونیسم هم همین لاشخور بوده است.
همه یاران و همرزمان لنین را ترور و تبعید و دربدر کرده است
حتی وصیت لنین را تحریف کرده است
حتی بر پوزه همسر دانشمند لنین پوزه بند زده است.


۵۹۵ 
کسی که به هیچ واقعیتی یقین ندارد، نمی‌تواند به معنای سخنانِ خود نیز یقین داشته باشد.
کسی که بخواهد در همه چیز شک کند، اصلاً به شک هم نمی‌رسد. بازیِ شک، خود مستلزم یقین است.
در باب یقین / لودویگ ویتگنشتاین

ویتگنشتاین
اصلا
نمی داند که واقعیت چیست.
واقیعت
همین لنگه کفش است
همین
در و دیوار و پنجره
است.
مگر می شود
آدم بود و منکر واقعیت عینی بود؟
مثلا منکر وجود لنگه کفش و در و دیوار و پنجره بود؟
شک و یقین
با
همدیگر
رابطه دیالک تیکی  دارند
و
به
 یکدیگر تبدیل می شوند.
ویتگنشتاین اصلا شعور ندارد.

۵۹۶ 
چقدر انسان ها تخمی هستند! آنها هرگز از آزادی هایی که دارند استفاده نمی کنند، آنها آزادی هایی را که ندارند مطالبه می کنند. آنها آزادی فکر دارند، آزادی بیان را می خواهند.
کیرکگارد

از کیرکگارد بدبخت بپرس:
آزادی به چه معنی است؟
پیش شرط کسب  اختیار و یا آزادی چیست؟
چرا
خر نمی تواند مختار (آزاد) باشد؟

۵۹۷ 
برو بابا.
مردم به عبادت و شرکت در مراسم مذهبی نیاز  دارند.
اگر مردم به مذهب نیاز نداشتند مذهب از بین می رفت


ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۸۹)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل هفتم

در راه تشکیل حزب

 

۵

 

اعضای کمیته کمونیستی مکاتبه بروکسل

 

در

 

 گردهمایی های هفتگی شان

 

به

 

احتمال قوی

 

به

 

بررسی عمیق مسائل مطروحه در نامه ها می پرداختند

 

و

 

راه حلی برای آنها می جستند.

 

 

 

در یکی از این بررسی ها

 

در

 

اواخر ماه مارس سال ۱۸۴۶

 

با

 

ویلهلم وایتلینگ

 

اختلاف نظر شدیدی

 

پدید آمد.

 

 

 

مارکس و انگلس

 

مدت های مدیدی

 

با صبر و حوصله سعی کرده بودند که نظرات فرتوت او را به نقد کشند و از او همرزمی بسازند.

 

 

 

سعی و کوشش آنها اما بیهوده مانده بود.

 

 

 

ویلهلم وایتلینگ

 

در

 

این بررسی مشترک نامه ها

 

نیز

 

پافشاری بر دعاوی همیشگی اش داشت

 

که

 

در

 

آلمان

 

عنقریب

 

انقلاب کمونیستی

 

رخ خواهد داد

 

و

 

تنها چیزی که پرولتاریای آلمان نیاز دارد،

 

شور و شوق انقلابی

 

است

 

و

 

نه

 

نگرش علمی و سازمان کارگری سنجیده.

 

 

 

ویلهلم وایتلینگ

 

نمی توانست

 

خود

 

را

 

از

 

دست افکار کهنه خود که روزی ترقی خواهانه بودند،

 

آزاد سازد.

 

 

 

مارکس و انگلس

 

مجبور شده بودند

 

که

 

با

 

این افکار اوتوپیکی وایتلینگ

 

با

 

حد اعلای مصممیت

 

به

 

مقابله برخیزند.

 

 

 

برای اینکه این افکار

 

کارگران

 

را

 

گمراه می ساختند

 

و

 

به

 

جانبازی و فداکاری بی ثمر

 

سوق می دادند.

 

 

 

مارکس

 

در این جلسه

 

با

 

عصبانیت خاصی

 

اعلام داشت:

 

کسی که تئوری را تحقیر می کند و نادیده می گیرد،

 

به

 

جنبش کارگری

 

لطمه می زند.

 

 

 

مارکس

 

به قول شاهدی

 

اضافه کرد:

 

«خریت هرگز برای کسی خیری نداشته است.»

 

(اننکوف، «راجع به جلسه کمیته کمونیستی مکاتبه بروکسل»، ۳۰ ماه مارس سال ۱۸۴۶)

 

 

 

قطع رابطه با وایتلینگ

 

اجتناب ناپذیر

 

گشته بود.

 

دیگر اعضای  کمیته کمونیستی مکاتبه بروکسل

 

و

 

قبل از همه

 

انگلس

 

که

 

مدت های مدیدی با وایتلینگ جر و بحث داشتند،

 

شخصا

 

وارد

 

بحث شده بودند.

 

 

 

در ماه اوت سال ۱۸۴۶

 

 انگلس

 

به

 

نمایندگی از سوی کمیته بروکسل

 

به

 

مدت یک سال

 

به

 

پاریس رفت.

 

 

 

 

 

انگلس

 

می بایستی به اعضای انجمن دادگران در پاریس کمک کند

 

تا بر نظرات سوسیالیست های «حقیقی» مسلط در انجمن

 

غالب آیند.

 

 

 

انگلس

 

با

 

شور آتشین

 

شروع به کار کرد.

 

 

 

انگلس

 

شب های متمادی دنبال کاراموزان و کارگران آلمانی در پاریس گشت

 

و

 

گروهی ۲۰ نفری از آنها فراهم آورد

 

و

 

به

 

توضیح ماهیت خرده بورژوایی و ضد پرولتری سوسیالیست های «حقیقی» کذایی 

پرداخت

 

که

 

در صدد جایگزین کردن مبارزه طبقاتی با آشتی طبقاتی 

بودند.

 

 

 

انگلس

 

ضمنا

 

به

 

اعضای گروه ۲۰ نفری

 

مقدمات کمونیسم علمی

 

را

 

آموزش داد.

 

 

 

وقتی

 

از

 

انگلس

 

پرسیدند که وظایف کمونیست ها چیست؟

 

 

 

انگلس

 

به اختصار و ایجاز

 

گفت:

 

 

 

۱

 

پیشبرد منافع پرولتاریا در مقابل منافع بورژوازی

 

 

 

۲

 

از

 

طریق جایگزینی مالکیت خصوصی با مالکیت اجتماعی (همبودین)

 

 

 

۳

 

به رسمیت شناسی انقلاب  قهرآمیز دموکراتیک

 

به مثابه تنها وسیله رسیدن به این هدف.

 

(انگلس، «گزارش به کمیته بروکسل»، ۲۳ ماه اکتبر سال ۱۸۴۶»، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۶۱)

 

 

 

انگلس

 

در گزارش به کمیته بروکسل می افزاید:

 

«دو شب در این زمینه بحث کردیم.

 

بعد

 

تعریف فوق الذکر از وظایف کمونیست ها

 

را

 

به

 

رأی گیری گذاشتیم.

 

۱۳ تن از اعضای گروه بدان رأی مثبت دادند

 

و

 

دو تن از آنها، رأی منفی.»

 

(انگلس، «گزارش به کمیته بروکسل»، ۲۳ ماه اکتبر سال ۱۸۴۶»، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۶۱)

 

 

 

ادامه دارد.

 

 

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۱)

 Hannie Schaft

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۵۷۶ 
اصولا
بدیلی برای خودآموزی وجود ندارد.
معلم و مدرس و مربی و غیره ول معطلند.
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش.
  تفاوت ما با بقیه مدعیان
در

همین خودآموزی و خوداندیشی

است.
 

۵۷۷
ترانه ی شب های روشن
.
دیری با تو بودم،
تنها تو را داشتم.
تابش کیهانی چهره ات،
شب های مرا روشن می داشت.
ایزدبانوی رؤیاهایم!
.
گاهشمار زیستنم بودی،
راهنمای دریانوردان اقیانوس رؤیاهایم،
لنگر محور آرامشم.
ایزدبانوی رؤیاهایم!
.
تو را می شناختم
اما نیمه ی پنهانت را،

نه.
روزی
سرمای ابری بیگانه بال گسترد،
میان من و تابش کیهانی چهره ات.
ایزدبانوی رؤیاهایم!
.
تابش کیهانیِ چهره ات را از دست دادم،
رشته ی مروارید آرزوهایم از هم گسست؛
دریانوردان اقیانوس رؤیاهایم به سرگردانی رها گشتند،
لنگر محور آرامشم در هم شکست.
ایزدبانوی رؤیاهایم!
.
اکنون، دیری ست
در خواب های سوگسرشتم
به رُخگَردی، گاه جلوه می کنی،
در بدر ِ تمام.
آنگاه،
مدّ ِ سوزان دریاچه ی چشم های من است
خیزان به سوی تو.
.
آه،
ایزدبانوی رؤیاهایم!
.
نیاز یعقوبشاهی

۵۷۸
هفتادوششمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد پنجشنبه 16 دسامبر 2021 قطعنامه پیشنهادی روسیه و بیش از 30کشور دیگر در محکومیت نازیسم ، نئونازیسم و هرگونه نژادپرستی را تصویب کرد ، اما ایالات متحده ورژیم نئوفاشیست اوکراین تنها کشورهایی بودندکه به این قطعنامه رای منفی دادند!


عجب عوام فریبی هایی.

فاشیسم چیست؟

پانیسم چه فرقی با فاشیسم دارد؟

پان اسلامیسم مگر جریانی فاشیستی نیست.

مگر پان اسلامیسم

اسلام را به جای نژاد نمی نشاند؟


روسیه اولگارشیستی تحت رهبری پوتین و حزبش


ماهیتا


جریانی نئوفاشیستی است.


حزب پوتین

متحد و حامی مالی و ایده ولوژیکی همه جریانات فاشیستی و نئوفاشیستی اروپا و جریانات فوندامنتالیستی آسیا ست.


هیئت نمایندگی حزب پوتین

در کنگره دار و دسته های فاشیستی آلمان و غیره


مورد استقبال شورانگیر قرار می گیرد

و سخنرانی های تهوع انگیز می کند.


در چچستان چه می گذرد؟


قدیراوف کیست؟

 

۵۷۹
امارت اسلامی طالبان همان جنقوری اسلامی جمکران و جماران است

 

۵۸۰
دیالک تیک خودنگری ـ طبیعت نگری
اثر هنری فلسفی ئی است:
طبیعت
در آیینه طبیعت منعکس می شود.
چون انسان موجودی طبیعی است
در این اثر هنری
طبیعت از منظر طبیعت (انسانی)
به تماشای طبیعت می پردازد.
دیالک تیک درون و برون

 

۵۸۱
 چرا عدسا وقتی میپزن اینقدر بزرگ
خرمالو

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید پرسید:
ترکیب شیمیایی عدس چیست؟کربوهیدرات‌ها
۶۳ گرم
قندها
۲ گرم
فیبر
۱۰٫۷ گرم
چربی
۱ گرم
پروتئین
۲۵ گرم
آب
۸٫۳ گرم
ویتامین ب۱ (تیامین)
۰٫۸۷ میلی‌گرم (۶۷٪)
ویتامین ب۲ (ریبوفلاوین)
۰٫۲۱۱ میلی‌گرم (۱۴٪)
ویتامین ب۳ (نیاسین)
۲٫۶۰۵ میلی‌گرم (۱۷٪)
پانتوتنیک اسید (ویتامین ب۵)
۲٫۱۴ میلی‌گرم (۴۳٪)
ویتامین ب۶
۰٫۵۴ میلی‌گرم (۴۲٪)
اسید فولیک (ویتامین ب۹)
۴۷۹ میکروگرم (۱۲۰٪)
ویتامین C
۴٫۵ میلی‌گرم (۸٪)
کلسیم
۵۶ میلی‌گرم (۶٪)
آهن
۶٫۵ میلی‌گرم (۵۲٪)
منیزیم
۴۷ میلی‌گرم (۱۳٪)
فسفر
۲۸۱ میلی‌گرم (۴۰٪)
پتاسیم
۶۷۷ میلی‌گرم (۱۴٪)
سدیم
۶ میلی‌گرم (۰٪)
روی
۳٫۳ میلی‌گرم (۳۳٪)

مواد قندی عدس با آب واکنش شیمیایی انجام می دهند و حجیم تر می شوند.
الدهید به اسید اکسیده می شود و اسید با فلزات نمک های مربوطه را می سازد
مواد پروته ئینی عدس در اثر پختن دناتورالیزه می شوند و حجیم تر میگردند
اسیدها در اثر حرارت با فلزات موجود در عدس املاح مربوطه را به خود میسازند

ادامه دارد.

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۳۰)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

  

۶

  •     سیاوش در این شعر با توسل به تخیل و تاریخ هم از زیر تیغ سانسور تن به در می کشد و هم برای استقبال سرداران سلحشور خلق از مرگ معنی می یابد.
  •     بدین طریق سامان سرحدات ملکی و فکری و میزان روشنی چراغ آرزو و آرمان توده در وابستگی به کیفیت رفتار سرداران توده ای در آزمون بزرگ زندگی تعیین می شود.
  •     «ایستادن بر سر پیمان» (سایه)، هرچه مصمم تر باشد، سرحدات ملکی و فکری، به همان اندازه بسامان تر و چراغ آرزو و آرمان توده به همان میزان فروزان تر خواهد گشت.

 

  •     اکنون این سؤال پیش می آید که سیاوش از کجا به این ایده و اندیشه رسیده است؟ 

 

۷

  •     برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید شیوه های رفتار سرداران سلحشور توده ها را به یاد آورد:
  •     به عنوان مثال و نمونه:
  •     دفاعیات شورانگیز خسرو روزبه را
  •     لبخند انوشه بر لب به هنگام تیرباران را
  •     فرمان آتش به سوی خویش از سوی سرداران سلحشور دیگر را

 

  •     سیاوش به احتمال قوی ایده و اندیشه «مرز را پرواز تیری می دهد سامان» را از همین پهلوانی های بی نظیر و بی همتا استخراج کرده است.

 

۸

  •     نکته نظری مهم دیگر در این بند حماسه آرش، منشاء و خاستگاه توده ای قهرمان است.
  •     به همین دلیل قهرمان تیرانداز را چشم های توده در چشمخانه می جوید و نامش را زبان توده به زمزمه می گوید.

 

  •     تفکر مارکسیستی ـ لنینیستی سیاوش همین جا نیز آشکار می گردد:
  •     سیاوش در سنت پله خانف، دیالک تیک شخصیت و تاریخ را به شکل دیالک تیک قهرمان و توده بسط و تعمیم می دهد و بی کمترین تردید و تزلزل از نقش تعیین کننده تاریخ (جامعه و توده) در این دیالک تیک پرده برمی دارد.

 

۹

  •     مرزبندی جهان بینانه و ایدئولوژیکی سیاوش با خیل عظیمی از شعرا و نظریه پردازان ملی و بین المللی در همین جا نمایان می گردد:
  •     قهرمان سیاوش از آسمان نازل نمی شود.
  •     قهرمان سیاوش تافته پر نخوت افاده مند جدا بافته ای نیست.
  •     قهرمان سیاوش تکروی تک و تنهای از خود راضی و باد در غبغب فخر فروش به زمین و زمان نیست.
  •     قهرمان سیاوش را توده می جوید، توده می سازد و به پیش می راند تا در پی او بسان سیل بنیانکن به راه افتد و بر عرش اعلی هجوم برد.
  •     قرینه رئال خدا در زمین، دیالک تیک قهرمان و توده است و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده نه از آن  قهرمان، بلکه از آن توده قهرمان قهرمان پرور است.

 

۱۰

هر دهانی این خبر را بازگو می کرد

چشم ها ـ بی گفت و گویی ـ هر طرف را جست و جو می کرد.

 

  •     رسالت توده در این بند شعر از صراحتی روشن تر از آفتاب گذرانده می شود:
  •     چشم و دهان توده در کارند تا قهرمانی تعیین و به پیش فرستاده شود.
  •     سازنده قهرمان توده است.

 

۱۱

پیر مرد ـ اندوهگین ـ دستی به دیگر دست می سایید

از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید

برف روی برف می بارید

باد، بالش را به پشت شیشه می مالید.

 

  •     در این بند شعر سیاوش، محیط طبیعی زیست با محیط روانی توده در هم می آمیزد:
  •     اندوه پیرمرد، سایش دست بر دست، ناله گرگ خسته از دره های دور، بارش بی امان برف بر روی برف و مالش بال باد بر شیشه های پنجره کلبه از وحدت طبیعت و جامعه و انسان خبر می دهد.
  •     در همین بند شعر ضمنا دریائی از عاطفه، احساس، اندوه و اندیشه موج می زند.
  •     این بند شعر هم به لحاظ فرم و ساختار و هم به لحاظ مضمون و محتوا فوق العاده زیبا و بی همتا ست.

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۴۹۶)

خوداندیشی

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۵۰)

بخش هفتم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

 

دو تن، پرور ای شاه کشور گشای

 

یکی اهل رزم و یکی اهل رأی

 

 

 

ز نام آوران گوی دولت برند

 

که دانا و شمشیرزن پرورند

 

 

 

معنی تحت اللفظی:

 

کسانی سعادتمند می شوند که دانشمند و جنگاور

 

تربیت کنند.

 

 

 

 

 

این دو گروه اجتماعی

 

یعنی

 

روشنفکران و نظامیان

 

خادم نظام اجتماعی فئودالی حاکمند و پایگاه طبقاتی فئودالی دارند.

 

 

 

در این حکایت سعدی

 

مقوله «تولید» اهمیت چندانی ندارد.

 

 

 

سؤال

 

 

 

انسان ایدئال سعدی،

 

البته

 

فقط

 

در این حکایت

 

انسانی عمدتا (۱) است، نه مولد.

 

 

 

جواب

 

 

 

انسان ایدئال سعدی،

 

البته

 

فقط

 

در این حکایت

 

انسانی عمدتا انگل است، نه مولد.

 

 

 

در فرهنگ فئودالی

 

رعایا، بنده ها، غلامان، نوکران، کنیزان و دیگر مولدین نهمات مادی

 

 آدم حساب نمی شوند.

 

 

 

خمینی

 

به

 

تقلید از ارسطو

 

می گوید:

 

کار مال خر است.

 

 

 

  طبقات اجتماعی مولد

 

برای اعضای طبقات حاکمه برده دار و فئودال

 

 تنها از این نظر اهمیت دارند، که فرزندان شان افراد سپاه پادشاه را تشکیل می دهند و برای حفاظت از تمامیت کشور و تسخیر اقالیم دیگر می توانند مفید باشند.

 

از این رو ست که سعدی

 

 رعیت را پشت و پناه سلطنت می نامد

 

و دهقان را مزدور پادشاه:

 

 

 

رعیت نشاید به بیداد کشت

 

که مر سلطنت را، پناهند و پشت

 

 

 

مراعات دهقان کن، از بهر خویش

 

که مزدور خوشدل کند کار، بیش.

 

 

 

معنی تحت اللفظی:

 

به رعایا نباید ستم روا داشت.

 

چون

 

پشت و پناه سلطنت اند.

 

دهقانان

 

را

 

باید

 

مرعات کرد

 

تا

 

بهتر کار کنند.

 

 

 

سؤال

 

 

 

این خطای جهان بینانه سعدی سبب می شود

 

که

 

او به گسترش تولید و توسعه نیروهای (۲) توجه جدی مبذول ندارد.

 

 

 

جواب

 

 

 

این خطای جهان بینانه سعدی سبب می شود که او به گسترش تولید و توسعه نیروهای مولده توجه جدی مبذول ندارد.

 

 

 

 

 

این یکی از ویژگی های منفی فئودالیسم بطور کلی است.

 

 

 

در دوران تاریخی فئودالیسم،

 

 پیشرفت اجتماعی ـ اقتصادی به طرز مهیبی ترمز می شود و جامعه بشری چه بسا از نظر مادی و فکری و فرهنگی در جا می زند و حتی واپس می رود.

 

 

 

بر اساس همین رهنمودها ست

 

که

 

تولید کشاورزی دچار رکود می شود،

 

دهقانان دهات را ترک می گویند،

 

 آواره کوه و صحرا می شوند و هزاران ده ویران به حال خود رها می شود:

 

به

 

قول نظامی

 

گر ملک این است و چنین روزگار

 

زین ده ویران، دهمت صد هزار.

 

معنی تحت اللفظی:

 

با جنین پادشاهی و در چنین دورانی

 

صدهاهزار روستا

 

ویران می شوند.

 

 

 

یعنی

 

تولید کشاورزی مختل می شود.

 

 

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انقلاب صنعتی قرن هجدهم (۲) (بخش آخر)

Industrielle Revolution

پروفسور دکتر کلاوس دیتر ووستنک

برگردان

شین میم شین

 

 

۱۵

  •     مارکس میان دو مرحله لازم برای تشکیل کارخانه فرق می گذارد:

 

 الف

مرحله مانوفاکتور توسعه یافته

 

۱

  •     مرحله اول، عبارت از مرحله ای است که در آن، ماشین های کار بدون محرکه فنی (موتور) مورد استفاده قرار می گیرند.

 

۲

  •     یعنی به کمک نیروی انسانی (و یا حیوانی و طبیعی. مترجم) به حرکت در می آیند.

 

۳

  •     مارکس این مرحله را مشخصه مانوفاکتور توسعه یافته تلقی می کند.

 

ب

مرحله گذار از مانوفاکتور به کارخانه

 

  •     مرحله دوم، مرحله ای است که ماشین بخار، به مثابه نیروی محرکه (موتور) وارد صحنه می شود و گذار از مانوفاکتور به کارخانه امکان پذیر می گردد.
  •     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۸۴)

 

 

۱۶

  •     دلیل این مرحله بندی عبارت از این است که تشکیل سیستم ماشینی کارخانه دو انقلاب فنی لازم داشته است.

 

۱۷

  •     انقلاب فنی اول عبارت بود از تولید ماشین های کار که با نیروی محرکه انسانی کار می کرد.
  •     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۳۹۴)

 

۱۸

  •     نقطه آغاز انقلاب صنعتی همین مرحله است و نه اختراع ماشین بخار.
  •     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۳۹۲، ۳۹۵، ۴۵۲)

 

۱۹

  •     این توسعه خود ماشین های کار است که بعدها نوع نوینی از ماشین محرکه طلب می کند.

 

۲۰

  •     یعنی تنها زمانی توسعه ماشین های کار به سرحد فیزیکی ـ فنی و اقتصادی نیروی محرکه انسانی و طبیعی می رسد.
  •     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۳۹۸)

 

(ما اینجا با دیالک تیک کمیت و کیفیت سر و کار داریم:

تغییرات کمی تدریجی پس از رسیدن به حد عینی به تغییر کیفی منجر می شود.

مترجم)

 

۲۱

  •     اینجا دیالک تیک درونی پیدایش انقلاب فنی آشکار می گردد:
  •     ماشین های کار ضرورت داشتند تا توسعه ابزار و آلات اندازه، تعداد و کارآئی خود را از محدوده های طبیعی دست انسانی آزاد سازد.
  •     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۰۴، ۳۹۸، ۳۹۴)

 

۲۲

  •     آنگاه فونکسیونی که برای انسان باقی می ماند، عبارت است از کار به مثابه قوه محرکه.
  •     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص  ۳۹۵)

 

۲۳

  •     اکنون انسان ـ به لحاظ فونکسیونی ـ با وسایل جدید کار رابطه بی واسطه برقرار می کند و نقش نوینی در روند کار به عهده می گیرد.

 

۲۴

  •     توسعه این مرحله به تشکیل محدوده طبیعی جدیدی منجر می شود.

 

۲۵

  •     با ورود ماشین بخار به صحنه بر این محدوده طبیعی غلبه می شود و مکانیسم سرتاسری تشکیل می گردد.

 

۲۶

  •     آنگاه برای اعضای کار انسانی فونکسیون نظارت مستقیم با چشم بر ماشین ها و تصحیح خطاهای ماشین ها با دست محول می شود، کاری که بر انقلاب فنی امروزی اشارت دارد.

 

۲۷

  •     روند انقلاب صنعتی در تئوری سوسیال ـ دموکراسی معروف به «انقلاب صنعتی دوم» مطرح می شود و با ادعای تشابه فی مابین باطل مورد تحریف قرار می گیرد:
  •     ادعا می شود که انقلاب علمی ـ فنی (و یا اوتوماتیزاسیون) کنونی باید بدون نیاز به یک انقلاب اجتماعی ـ سیاسی، جامعه نوع جدیدی را پدید آورد، همانطور که انقلاب صنعتی قرن هجدهم سرمایه داری را پدید آورده است.

 

 

۲۸

  •     اما در این میان این حقیقت امر نادیده گرفته می شود که انقلاب فنی و همچنین انقلابی از نوع ترکیب کار اجتماعی (مثلا گذار از مانوفاکتور به کارخانه) ـ همزمان ـ به تغییر مناسبات مالکیت منجر نشده و نمی شود.

 

۲۹

  •     مناسبات کاپیتالیستی مالکیت نه با انقلاب صنعتی تغییر یافته و نه لغو شده است.

 

۳۰

  •     انقلاب علمی و فنی کنونی نیز نمی تواند به معنی گذار از مناسبات کاپیتالیستی مالکیت به مناسبات مالکیت کیفیتا نوینی باشد.

 

۳۱

  •     انقلاب علمی و فنی هم در کاپیتالیسم و هم در سوسیالیسم ـ البته با محتوای متضاد تأثیرات تمامجامعتی خویش ـ پیش رفته است.

 

  •     مراجعه کنید به انقلاب فنی

 

پایان

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۳۳)

[Mao Zedong]   

 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

     

فصل دوم

مفهوم طبقه در مائوئیسم

ادامه

 

 

  

فصل سوم

توسعه و تکامل طبقه کارگر چین و تبدیل گشتن آن به فاکتور سیاسی و اجتماعی اصلی جامعه

به مثابه مسئله اجتماعی هسته ای (مرکزی، اصلی)

 

۱

  •     با تشکیل جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، دورنمای سوسیالیسم به روی این کشور باز شد.

 

۲

  •     طبقه کارگر چین، وظیفه عینی خود را در استکمال (به کمال رساندن) انقلاب ضد امپریالیستی ـ ضد فئودالی و دموکراتیک در وحدت با متحدین خود و رهبری گذار از شرایط نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمراتی جامعه در روندی انقلابی به سوسیالیسم تعیین کرد.

 

۳

  •     لنین حتی در سال ۱۹۱۸ سخن از این راند که انقلاب در کشوری عقب مانده، می تواند به دلایل زیر به مراتب، سهلتر شروع شود:

 

الف

  •     اولا «به این دلیل که دشمن تجزیه شده (پراکنده) است.

 

ب

  •     ثانیا به این دلیل که بورژوازی سازمان نیافته تر است.»

 

پ

  •     اما در عوض، تداوم بخشیدن به انقلاب به مرتب دشوار تر است.   

                                          

ت

  •     «برای تداوم بخشیدن به انقلاب، صدهزار بار بیشتر هشیاری (جمعیت حواس)، احتیاط  و استقامت لازم است.»
  •     (لنین، «مجموعه آثار»، ۱۹۶۰، جلد ۲۷، ص ۲۸۱) 

 

۴

  •     دلایل این دشواری به شرح زیرند:

 

الف

  •     دلیل مهم اول، عبارت است از عدم بلوغ نسبی شرایط مادی لازم برای سوسیالیسم

 

ب

  •     ثانیا عبارت است از عدم بلوغ نسبی شرایط مادی لازم برای جامه عمل پوشاندن به رسالت تاریخی طبقه کارگر    

 

پ

  •     ثالثا به دلیل سطح بویژه نازل توسعه نیروهای مولده

 

ت

  •     رابعا به دلیل عدم بلوغ ساختار اجتماعی و عقب ماندگی ساختار اجتماعی که با سطح نازل توسعه نیروهای مولده در پیوند است. 

 

۵

  •     توسعه جمهوری خلق چین نشان می دهد که آن در راه رسیدن به سوسیالیسم به دلیل ضعف کمی و کیفی طبقه کارگر، با طی بیراهه مربوط به  مرحله جامعه سرمایه داری توسعه یافته، به ویژه با مسائل و وظایف پیچیده و بغرنج جامعه سر و کار داشته است.

 

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (بخش سوم)

Der Maler Willi Sitte sitzt vor dem Bild

 

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

۲۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9455

 

۲۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9463

 

۲۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9466

 

۲۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9472

 

۲۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9477

 

۲۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9483

 

۲۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9491

 

۲۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9498

 

۲۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9501

 

۳۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9507

 

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۰)

 Willi Sitte

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

 

۵۵۵
بزرگترین مدرسه دنیا در شهر مونتسوری هندوستان با تعداد بیست و شش هزار و سیصد و دوازده دانش آموز می باشد.
در هندوستان افرادی یافت می شوند که ۳ الی ۵ مدرک دکترا دارند!
 
کمیت مهم نیست.
مهم چیست؟

 

۵۵۶

قوانین چه فایده‌ای دارند اگر ما شجاعت اجرای آنرا نداشته باشیم؟
استاط دانش کاه

قوانین بیانگر منافع طبقه حاکمه اند
محتوای قوانین در جوامع طبقاتی
بر ضد منافع توده زحمتکش است.
مجری قوانین 
دستگاه دولتی است که چماق و قلچماق طبقه حاکمه است


در هیچ زمانی به اندازه امروز قشر متدین در دانشگاه نداشته‌ایم.
آخوند



دانشگاه شده دانش کاه


دانشجویان دانش کاه
 فرقی با طلاب حوزه های خرافیه  ندارند.


به همین دلیل مملکت مدیر مدبر ندارد.



 

۵۵۷
داشتن یک حیوان در زندگی شما را انسان بهتری می سازد
سپاه دانش

عجب سپاه دانشی.
مملکت ما طویله است.
ما ۸۰ میلیون حیوان داریم.

بی انکه آدم بهتری شده باشیم
 

۵۵۸
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نه تنها شکنجه را منع می‌کند؛ بلکه اقرار ناشی از شکنجه را ممنوع می‌کند و قانون مجازات اسلامی و قانون حفظ آزادی‌های مشروع هم شکنجه را ممنوع می‌کنند و هم اقرار ناشی از شکنجه را وارد نمی‌دانند و قاضی نمی‌تواند به آن استناد کند و برای مرتکبین نیز مجازات‌های سنگین پیش‌بینی شده‌است.
حریف

به
خاوران
برو
و
سنگ گوری برای شقه شقه شده ها پیدا کن.
به یوتوب بیا و شوهای توابین سیاسی را
بشنو
و
از عوامفریبی توبه کن

 

۵۵۹
مهرداد ویس کرمی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در انتقاد از تجمع معلمان:
تجمع صنفی اگر واقعا صنفی باشد، آیا همه مردم باید جمع بشوند تا یک موضوع را بگویند؟
 آن افراد می‌توانند یک نماینده داشته باشند که این موضوع را به حاکمیت منتقل کند

نمایندگان مجلس
اگر نمایندگان توده بودند
کار به اینجا نمی کشید.
نمایندگان مجلس و اعضای هیئت حاکمه
نمایندگان طبقه حاکمه اند
نمایندگان حاکمیت طبقاتی اند
یعنی نمایندگان اقلیت انگل اند
 دشمن توده اند.
نمایندگان توده
خفته در خاوران  اند
بی کفن و دفن
بی سنگ قبر
خونالود
و

یا

دربدر دیار غربت

اند.
به همین دلیل

توده فاقد حزب توده
 متفرق است
بی یار و یاور است.


۵۶۰

واژه های عربی و ترکی و روسی و فرنگی


در زبان ما

اهلی شده اند. 


دیگر بیگانه نیستند.


خودی اند و فارسی اند.


تبیین دقیق اندیشه

الزامی است.


مابقی به فرمالیسم می کشد.


یعنی

محتوا

فدای فرم (زبان مادری کذایی) می شود.


مثال


روانشناسی


جامعه شناسی
…


در زبان فارسی

صفت سازی از این اسامی

محال است.


به همین دلیل


از اصل فرنگی شان باید استفاده کرد:


پسیکولوژیکی


سوسیولوژیکی


واژه غلطی ساخته شده و مد شده که معنی به کلی دیگری دارد.


مثال:


روان شناختی


فکر میکنند که این صفتی برای روان شناسی است.


ولی چنین نیست.


روان شناختی به لحاظ دستور زبان فارسی اولا غلط است


ولی در بهترین حالت به معنی پسیکولوژیستی است


یعنی صفتی برای پسیکولوژیسم است که یکی از مکاتب ارتجاعی امپریالیستی است


 

۵۶۱

جنگ تو چه آورد به‌جز بربادی؟
با‌ فقه و‌ حدیث، کی شود آبادی
فریاد ستم‌سوختگان را بشنو!
 نان، کار، آزادی!
 نان، کار، آزادی!
سهراب سیرت

 

جنگ ها

شخصی

نیستند.

طبقاتی اند.

 

۵۶۲
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
مگر وصال تو را یابم و نمی‌یابم
ز بس که از تو فغان می‌کنم به هر محراب
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
مکن جفا که جفای تو برنمی‌تابم
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
خاقانى

ویرایش:

اگر به جان کنیم (کنی ام) حکم برنتابم سر
 

۵۶۳
می‌دانیم که حداکثر حدود ١٠ درصد افراد، حقوق‌های فوق نجومی و نجومی دریافت می‌کنند و ٩٠ درصد دیگر زیر خط فقر قرار دارند
روزنامه جمهوری اسلامی

ایکاش درد فقط فقر مادی بود.
ما در جمکران با پاوپریسم (بی همه چیزی) فکری
سروکار داریم.
خلایق دیگر توان درست حرف زدن و درست درک کردن حرف همنوع را ندارند
جامعه
در عرض ۴۲ سال
شده طویله


۵۶۴
گروهی از طلاب قم از ۱۵ نفر از بازیگران زن سینمای ایران که بدلیل بدحجابی  منجر به تحریک آنان شده اند
به دادسرای قم شکایت کرده اند.
همایون



عجب زمان و زمانه ای است:


فرنگی ها میلیون ها دلار هدر می دهند تا تحریک شوند.


سفر می روند


پارتی می روند


تا شق و رق شوند.


طلاب حوزه های خرافیه از دست محرکان ماهرو
شکایت می کنند.

 

۵۶۵



افراد در جامعه اسلامی باید بصیرت داشته، نیاز جامعه را شناخته، به آن آگاهی داشته و هر جایی که به آنها نیاز بود در صحنه حضور داشته باشند.
احمد خاتمی



هی مشد احمد


باید چلوکباب بدهی تا نوش جان کنیم،

بصیرت کسب کنیم،

به سازت برقصیم

و

عرعر کنیم


 

۵۶۶
هیچی بلد نیستیم کل کلاسا انلاین بوده حالا باید بریم حضوری امتحان بدیم این بده
پیشیکا

حضوری و انلاین
فرم تعلیم و تعلم اند.
محتوای مربوطه ثابت است.
دانش را در هر فرمی می توان فراگرفت
حتما نباید شرکت حضوری در مدرسه و دانشگاه داشت.
ما بخش مهم بضاعت فکری خود را بی نیاز از مدرسه و دانشگاه فراگرفته ایم

 

۵۶۷
گویا ارضای نیاز جنسی تمام دغدغه این جماعت است
ملیکا

آره.
ولی چرا و به چه دلیل؟
اصولا رفع حوایج اولیه
خوراک و پوشاک و بهداشت و مسکن
مقدم بر بقیه حوایج اند.
یکی از دلایل تمایل به حوایج غریزی ـ جنسی هم
فقر مادی

است.

دلیل کثرت اولاد در خانواده های فقیر

و

اعتیاد فقرا

فقر مفرط است.

ارضای غریزه جنسی و تخدیر خویش

جای ارضای غرایز و حوایج دیگر را می گیرد.

 

۵۶۸
دیدنی بسیار بود و گفتنی بسیار
گو بماند گفتنی ها نیز
لیک تنها یک سخن یک چیز
من نمی دانم
راستی را بدرستی که نمی دانم
بر خراب این ابر شهر شگفت انگیز
بر مزار آن شکوه و شوكت دیرین
ما پریشان نسل غمگین را
بر سر اطلال (آثار باستانی)  این مسکین خراب آباد
فخر باید کرد یا ندبه؟
شوق باید داشت یا فریاد ؟
بارها پرسیده ام از خویش
نسل بدبختی که مایانیم
وارث ویران قصور و قصه اجداد
با چه باید بودمان دلشاد؟
یادها یا بادها یا هر چه بودا بود
باداباد
مهدی اخوان ثالث



کسانی که توان تولید و بازتولید ندارند


مرتجع و مأیوس و ماضی گرایند.


ایران خورشیدی تابان دارد.


خورشیدی رشک انگیز و فخرانگیز.


چشم باید داشت تا دید


هوش باید داشت تا سنجید

۵۶۹
*خورشید من کجاست؟*
تمام تاریخ را دویده ام
آفتاب من کجاست؟
خورشید من کو؟
من خسته ام
برده ای
تحسین شده ام
من زنم!
کار خانه متحرک
محصور زندانی به نام
خوشبختی
خوشبختی من میان روزهای هفته
تقسیم می شود
به تساوی
و در آمد و شد
میان مکعب های همشکل
( خانه و گور)
گم می شود
خوشبختی من
در از دحام ظر فهای کثیف
در انبوه لباسهای چرک
در زادن و بزر گ کردن
گم می شود
من خسته ام
ستایشی نمی خواهم
در یاوه های شاعران مذکر
و نوشته های خاک اندود
( الواح دور از دسترس)
تمام تاریخ را دویدم
با چشم ،اما کور
با دهان ، اما گنگ
با گوش ،اما کر
و آنها ،
به جای من
گفتند
و نوشتند
برده ای هستم
که دوستم دارند
و مهربانند
آنگاه که رام تر باشم
دوستم دارند
چرا که زیر حبابی نهادنم
وگفتند :
گلی!
شکننده و ترد
مبادا
از شاخه ات بچینند
مهربان و با گذشت
پر احساس و لطیف
شمرد نم
گلی هستم
که پیوسته سنگ اش می زنند.
منصوره اشرافی
نقاشی از منصوره اشرافی رنگ و روغن بر بوم

 

۵۷۰
مهوش
پرسید چرا گریه میکنی؟
چرا اینقدر دل آشوبی!
گفتم مادرم را از دست دادم
پرسید:

چند سالشون بود؟
گفتم:

هم سن خودم!
گفت:

اوه.

نامادری تان بود!!
گفتم :

نه.

از پوست و گوشت و خون هم بودیم
جان و روحم بودند
گفت:

اخه گفتی هم سن خودت بودند
گفتم:

نادان
از وقتی چشم به جهان گشودم تا چشم از جهان فرو بستند
با هم بودیم
پس.

هم سن هم بودیم.
مادران نمیمیرند

علی رغم اینکه با چشمانم دیدم که بخشی از وجودم و دلم به خاک سپرده شد.
هیچگاه از کسی که عزیزی را از دست میدهد
نپرسید :چند سال داشت؟
تنها جایی که سن و سال و عدد مفهومی ندارد همین جاست.

 

آره.

مش مهوش

با ننه بزرگ و دده بزرگت هم همسنی.

چون از وقتی چشم بازکری

آنها را هم دیدی.
فلسفه طرح سؤال مربوط به سن مرده ها
قابل تأمل است:
اگر مرده ای سالخورد باشد
مرگش طبیعی تلقی می شود.
اولماسیدی ئولوم قوجا کشیلر
دولدوراردی جهانی سر تا سر
نجه کی دولودورب دور اولدوزلار
صحنه آسمانی سرتاسر

معنی تحت اللفظی:
اگر مرگ نبود افراد سالخورد جهان را پر می کردند
به همان سان که ستارگان
آسمان را پر کرده اند.
اگر مرده جوان باشد
مرگش غیرطبیعی و دردناک استنباط و احساس می شود
این به معنی وام نداشتن به مرگ است
به معنی لاجرعه سرکشیدن جام زندگی است

 

۵۷۱
در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که هم‌چون مه تابان به‌در‌آیی

حافظ


‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌ 
غیاب جانان

را

حافظ

به شب تیره جانکاه


و


حضورش

را


به طلوع ماه


تشبیه کرده است


این حضور و غیاب و شب و مهتاب


دیگر فعلیت ندارند.


به برکت انقلاب علمی و فنی


هر کسی را بخواهی


می توانی هر لحظه بیابی و حتی ببینی و درد دل کنی


فروغ فرخزاد به درستی می گفت

که خیلی از مفاهیم و افکار


دیگر فعلیت ندارند و کهنه شده اند.


 

۵۷۲
یکشنبه‌ی سیاه
‏سحرگاه امروز ۲۸ آذرماه ۱۴۰۰ دو شهروند بلوچ بنام ‎#عبدالخالق_سالارزهی فرزند غلام نبی اهل کلاهورِ تفتان و ‎#نعیم_شه‌بخش فرزند صالح محمد اهل پیرسورانِ زاهدان در زندان شیراز اعدام شدند.
از ابتدای سال ۲۰۲۱میلادی تاکنون دستکم ۶۶ شهروند بلوچ اعدام شده‌اند.

 

۵۷۳
طرفه آن‌جا که مکتب فرانکفورت تاثیر چندانی بر جهان واقعی نداشت. «موسسه پژوهش اجتماعی» که مقر اصلی این مکتب بود در اوایل دهه ۱۹۲۰ بنیان نهاده شد تا پاسخی برای دلایل ناکامی انقلاب در آلمان در سال ۱۹۱۹ پیدا کند. نظریه‌پردازان مارکسیست به این نتیجه رسیدند که روایت اقتصادی از تاریخ، کافی نیست و در عوض باید سراغ تحلیلی فرهنگی از استبداد، نژادپرستی و نقش سرگرمی دستجمعی در اغوای توده‌ها و سوق دادن‌شان به سوی میل به سلطه بر خود رفت.
استوآرت جفریز



عجب


مکتب فرانکفورت


مکتب امپریالیستی برای تخریب ایده ئولوژیکی مارکسیسم ـ لنینیسم با ماسک مارکسیستی بود

و

با حمایت مالی امپریالیسم تشکیل یافته بود

و

به محض سقوط شوروی


تعطیل شد.


من از او پرسیدم:


مغز خر سیری چند؟


مشد استورات جفریز
 

۵۷۴
زیبایی و تغذیه زن باردار در قیمت نوزاد او تاثیر دارد»
مدیرعامل یک سازمان مردم‌نهاد در ایران از خریدوفروش نوزادان در بیمارستان‌ها خبر داد و گفت: «مادرانی که می‌خواهند نوزاد خود را واگذار کنند، در بیمارستان می‌گویند که هویت و شناسنامه‌ای‌ ندارند، بنابراین با هویت مادری که قرار است نوزاد را در اختیار بگیرد، وضع حمل می‌کنند و پولی را که می‌خواهند می‌گیرند.»
به گفته منصور دهقان، قیمت نوزادان بستگی به شرایط دارد و حتی اینکه چهره زن باردار زیبا باشد یا نه نیز در این قیمت‌ها تاثیرگذار است و اگر مادر تغذیه مناسبی هم داشته باشد، قیمت بالا می‌رود.
خریدوفروش نوزادان، اگرچه در سال‌های گذشته نیز وجود داشت، اما در سال‌های اخیر هم‌زمان با گسترش فقر و محرومیت‌های اجتماعی رواج بیشتری نیز یافته و به تجارتی پرسود برای واسطه‌ها تبدیل‌ شده است. کار آنان این است که خریدار و فروشنده نوزاد را با هم آشنا می‌کنند و در همه مراحل کار از دریافت پول تا تحویل نوزاد حضور دارند.

 

طویله بی طبقه توحیدی

که

اجامر

وعده اش

را داده بودن،

همین بوده است.

سلب آدمیت از آدم ها.

 

۵۷۵
 
راسل در نوسان نظری مدام بوده است.
 راسل ریاضی دان بزرگی بوده  است و با وایتهد بزرگترین کتاب ریاضی قرن ۲۰ را تألیف کرده است.
 نظراتش اما ارزش علمی ندارند

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انقلاب صنعتی قرن هجدهم (۱)

Industrielle Revolution

پروفسور دکتر کلاوس دیتر ووستنک

برگردان

شین میم شین

 

۱

 

  •       انقلاب صنعتی در قرن هجدهم (و نوزدهم) روند کار را از کاردستی در مانوفاکتور کاپیتالیستی به کار صنعتی، به تولید کارخانه ای با سیستم ماشینی انتقال می دهد.

 

 

 

(مانوفاکتور به کارخانه بزرگ ماقبل صنعتی اطلاق می شود که در آن کالاها به طور سریال، همراه با تخصص و تقسیم کار زیاد، اما عمدتا با کار دستی تولید می شوند. 

مترجم)

 

 

 

۲

 

  •       تولید صنعتی بر دو انقلاب فنی زیر مبتنی بوده است:

 

 

 

انقلاب فنی اول

 

 

 

  •       اختراع ماشین آلات تولیدی

 

 

 

انقلاب فنی دوم

 

 

 

  •       ماشین آلات محرکه (موتور) که محتوای بلاواسطه آن را تشکیل می دهند.

 

 

 

۳

 

  •       تحلیل کلاسیک این روند را مارکس انجام داده است.

 

  •       (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، فصل ۱۳)

 

 

 

۴

 

  •       مارکس این روند را ـ هم به لحاظ نوع وسایل کار و هم به لحاظ فرم اصولی ترکیب اجتماعی کار ـ به مثابه «تحول شیوه کار تولیدی ـ اجتماعی» واحد تلقی می کند، که با غلبه بیواسطه شیوه تولید کاپیتالیستی در رابطه بوده است.

 

  •       (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳،  ص ۴۹۶)

 

 

 

۵

 

  •       محتوای خودویژه دو انقلاب فنی یاد شده چنان عمل می کند که نه تنها دو فونکسیون کاری بنیادی به طور کلی (یعنی عملیات کاری با دست و عملیات موتوری و محرکه با استفاده از منابع انسانی و یا طبیعی ـ حیوانات و آبشار و غیره. مترجم ـ در رابطه با مکانیسم های ترانس میسیون) به عهده تکنیک (فن) گذاشته می شود، بلکه همزمان، درجه و نوع اجتماعی گشتن بی واسطه کار در هیئت گذار از مانوفاکتور به کارخانه صنعتی به طور کیفی تغییر می یابد.

 

 

 

(ترانس میسیون به تأسیساتی اطلاق می شود که برای انتقال نیرو از یک سیستم موتوری به چندین ماشین به کار می رود.

 

مترجم)

 

 

 

۶

 

  •       به قول مارکس، «ماشین آلات تنها از طریق کار اجتماعی گشته بی واسطه و کار مشترک،  فونکسیون خود را جامه انجام می پوشانند.

 

  •       خصلت همکاری در روند کار، اکنون به ضرورت  فنی ئی بدل می شود که به وسیله طبیعت خود وسیله کار دیکته می شود.»

 

  •       (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۰۷)

 

 

 

۷

 

  •       انقلاب صنعتی بدین طریق، به بسط و تحکیم شتابان مناسبات تولیدی کاپیتالیستی موجود در مقابل مواضع حاکمیت طبقاتی فئودالی منجر می شود و پیروزی انقلاب اجتماعی ـ اقتصادی کاپیتالیسم را تضمین می کند.

 

 

 

۸

 

  •       زیرا این در وهله اول، ماشین آلات و یا سیستم ماشینی بوده، که «به سرمایه به طور کلی، وجود در خور» وسیله کار اهدا می کند.

 

  •       (مارکس، «گروندریسه»، ص ۵۸۴)

 

 

 

۹

 

  •       این فرم کاپیتالیستی استفاده از ماشین آلات اما در عین حال، از همان آغاز به تعمیق تضادهای درونی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کاپیتالیسم منجر می شود.

 

  •       تضادهائی که در چارچوب تضاد بنیادی آن توسعه می یابند.

 

 

 

  •       مراجعه کنید به دیالک تیک پیوند و تضاد

 

 

 

۱۰

 

  •       دو انقلاب فنی یاد شده که در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر قرار داشته اند، نه فقط با انقلابی در ترکیب اجتماعی کار (گذار از مانوفاکتور به کارخانه) در رابطه بوده اند، بلکه علاوه بر آن، فابریک به طور بیواسطه بر تحکیم و تحمیل مناسبات مالکیت جدید معینی ـ به مثابه فرم تصاحب وسایل تولید و فراورده های تولیدی و در نتیجه، تصاحب منابع انباشت ـ و همراه با آن بر تحکیم و غلبه کل فرماسیون اجتماعی منجر شده است.

 

 

 

۱۱

 

  •       این امر اما یک پیوند «خود به خودی» نبوده است.

 

  •       بلکه تأثیری فراتر از مکانیسم قانونمندی های اقتصادی کاپیتالیستی موجود اعمال کرده است.

 

 

 

۱۲

 

  •       مارکس ضمن تحلیل قانونمندی های پیدایش شیوه تولید کاپیتالیستی و قانونمندی های غلبه بر آن، مفهوم «انقلاب صنعتی» را مورد استفاده قرار می دهد، بی آنکه از دو انقلاب فنی یاد شده، دو انقلاب فنی که مبانی انقلاب صنعتی محسوب می شوند، تحت عنوان انقلاب صنعتی نامی ببرد.

 

  •       (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۳۹۱ ـ ۴۰۷، ۴۴۱، ۴۸۴)

 

 

 

۱۳

 

  •       مارکس اما او آندو را بنا بر محتوای شان با صراحت تمام توضیح می دهد.

 

 

 

۱۴

 

  •       تشکیل کارخانه از نقطه نظر مارکس، عبارت است از پیدایش سیستم ماشینی توسعه یافته، به مثابه وحدتی از ماشین های کار، ماشین محرکه (موتور) و مکانیسم ترانس میسیون.

 

  •       (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۱۶، ۳۹۳، ۴۴۲)

 

 

 

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۸۸)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل هفتم

در راه تشکیل حزب

 

 

۴

«خریت هرگز به درد کسی نخورده است.»

 

فقر مادی اما مانع فعالیت سیاسی فشرده مارکس و انگلس نشد.

 

 

مارکس و انگلس

با تمام توان خویش می کوشیدند

تا

معارف علمی شان راجع به  طریق و آماج  طبقه کارگر

در

اعضای انجمن دادگران

نفوذ کند.

 

مارکس و انگلس

متدهای مختلفی

را

به

خدمت می گرفتند.

 

 

مارکس و انگلس

بارها

به

ارسال مکتوبات به اصطلاح سیرکولار به کمیته های نامه نگاری مختلف می پرداختند.

 

مارکس و انگلس

در این نامه ها

استنباطات غیر علمی  رایج در انجمن دادگران

را

به

چالش می کشیدند

و

به

اطلاع اعضا

می رساندند.

مارکس و انگلس

به ویژه

کمونیسم اوتوپیکی ویلهلم وایتلینگ

و

«سوسیالیسم حقیقی»

را

به

تیغ تیز انتقاد می سپردند.

 

«سوسیالیسم حقیقی»

عنوان طنز آمیز (متلک) مارکس و انگلس به دار و دسته مربوطه بود

که

با

کبر و نخوت خرده بورژوایی

به

تحقیر و انکار مبارزه انقلابی پرولتاریا می پرداختند

و

با

سانتیمنتالیته

در

صدد اصلاح جامعه

با

تکیه بر ملاحظات همه انسان ها و همه طبقات اجتماعی بودند.

 

«سوسیالیست های حقیقی»

اجداد ایده ئولوگ های خرده بورژوایی امروزی

بودند

که

با

کمونیسم علمی و تحقق کمونیسم علمی در ممالک سوسیالیستی مخالفت می ورزند

و

به

سوسیالیسم «انسانی»

فرامی خوانند

و

با

شعار «دموکراتیزه کردن سوسیالیسم»

تبر بر ریشه های آن فرود می آورند.

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ح) حق مالکیت بر زمین

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

  

۱

  •     حق مالکیت بر زمین، بخشی از سیستم حقوقی سوسیالیستی در جمهوری آلمان دموکراتیک است که در برگیرنده هنجارهایی است که به تنظیم مناسبات جامعتی و به استفاده و تملک اراضی در کشاورزی و زندگی  مربوط می شوند.

 

۲

  •     تعیین حق مالکیت بر زمین دال بر اهمیت خارق العاده زمین (اراضی) برای جامعه است.
  •     جامعه ای که بدهکار نسل حی و حاضر و آتی اش است.

 

۳

  •     زمین (اراضی) جزو ارزشمندترین دارایی طبیعی جمهوری آلمان دموکراتیک است و از این رو، حراست خاص از آن و استفاده راسیونال از آن الزامی است.

 

۴

  •     تنها در سوسیالیسم است که پس از غلبه بر محدودیت های مالکیت خصوصی، استفاده از زمین و اراضی در مطابقت با وظایف تمامجامعتی امکان پذیر می گردد.

 

۵

  •     قوانین اساسی عام استفاده از زمین و حراست از زمین و قواعد اداره و پلان بندی استفاده از زمین قبل از همه در چارچوب اقدامات فراگیر و همه جانبه کشوری ـ فرهنگی راجع به استفاده از زمین برای صنعت، معدن، حمل و نقل، اقتصاد آب، خانه سازی، کشاورزی و جنگلبانی از اجزای حق مالکیت ارضی (زمینی) محسوب می شوند.

 

۶

  •     قواعد مربوط به استفاده از زمین برای خانه سازی  و استراحتگاه سازی و فرم های حقوقی مالکیت ارضی خصوصی نیز از آنجمله اند.

 

  •     مراجعه کنید به حق کشوری ـ فرهنگی، حراست از محیط زیست.

 

پایان

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم (۳۹)

Das Jahrhundert-Ereignis: Die Oktoberrevolution 1917 verändert die Welt 

 

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم

و

کاربست آن در آلمان دموکراتیک

برگردان

شین میم شین

 

فصل اول

گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم

به مثابه قانونمندی اساسی زمان ما

 

 

بخش چهارم

اقتصادی سیاسی سوسیالیسم

در

تشکیل سیستم جامعتی سوسیالیسم

ادامه

 

 

 

 

۲۲

  •     اقتصاد سیاسی یکی از اجزای اصلی مارکسیسم ـ لنینیسم است.

 

۲۳

  •     اقتصاد سیاسی یکی از اجزای اصلی ایده ئولوژی علمی طبقه کارگر است که در جامعه سوسیالیستی حاکم است و تعیین کننده تفکر و عمل محافل هر چه بیشتر زحمتکشان است.

 

۲۴

  •     از این رو، مارکسیسم ـ لنینیسم و اقتصاد سیاسی موجود در آن، فقط می تواند به مثابه علم انقلابی و انقلابیگر وجود داشته باشد و توسعه یابد.

 

۲۵

  •     اقتصاد سیاسی یکی از اجزای اصلی مارکسیسم ـ لنینیسم است.
  •     برای اینکه شرایط و قوانین عینی تولید و بازتولید حیات مادی جامعه را و پیوندها و روندهای جامعتی اساسی شیوه تولید مربوطه را مورد بررسی قرار می دهد.

 

۲۶

  •     اقتصاد سیاسی به همین دلیل حاوی اهمیت تعیین کننده برای اثرگذاری انقلابی (انقلابیگرانه) تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی به طور کلی است.

 

۲۷

  •     با تشکیل شیوه تولید سوسیالیستی (با توجه به قوانین و رهنمودهای مارکس و انگلس و لنین راجع به اقتصاد سوسیالیستی، ضمن تعمیم تجارب حزب کمونیست اتحاد شوروی و احزاب کمونیستی دیگر کشورها)، اقتصاد سیاسی سوسیالیسم به مثابه تئوری اقتصادی لازم برای تشکیل و توسعه شیوه تولید سوسیالیستی قوام می یابد.

 

۲۸

  •     طبقه کارگر با توسعه اقتصاد سیاسی سوسیالیسم به تشکیل مبانی علمی و ایده ئولوژیکی مهم برای برآمدن   پلان بندانه، راسیونال (عقلی) و با عالی ترین مؤثریت از عهده تشکیل بازتولید جامعتی نایل می آید.

 

۲۹

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم بسان مارکسیسم ـ لنینیسم، به مثابه تئوری علمی انقلابی، رهنمای عمل برای طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان است.

 

۳۰

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم تشکیل دهنده مبانی علمی برای تدوین استراتژی و تاکتیک طبقه کارگر در حوزه اقتصادی است.

 

۳۱

  •     به همین دلیل، اقتصاد سیاسی سوسیالیسم سلاح تئوریکی، سیاسی و ایده ئولوژیکی مهم پرولتاریا در مبارزه بر ضد استثمار است.

 

۳۲

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم به طبقه کارگر در راه تعیین آماج برای مبارزه و پیدا کردن متحدین خدمت می کند.

 

۳۳

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم به تربیت پرولتاریا در مبارزه بر ضد جامعه کاپیتالیستی و در مبارزه در راه تشکیل جامعه سوسیالیستی، در راه افشای مدافعان (اپولوژتیک) ایده ئولوژیکی، اقتصادی ـ سیاسی ـ عملی نظام مبتنی بر استثمار سرمایه داری خدمت می کند.

 

۳۴

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم سهم مهمی در توضیح ایده ئولوژیکی روابط موجود میان طبقه کارگر و دیگر طبقات و اقشار زحمتکش به عهده دارد.

 

ادامه دارد.

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۳۲)

[Mao Zedong]   

 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

     

فصل دوم

مفهوم طبقه در مائوئیسم

ادامه

 

 

 

۱۲۸

روژه گارودی

(۱۹۱۳ ـ ۲۰۱۲)

فیلسوف

سیاستمدار

 سناتور

استاد دانشگاه

عضو مجلس ملی فرانسه

طرفدار رفرم ـ کمونیسم 

در سال ۱۹۶۰ به مسیحیت می گرود.

منکر هولوکاوست

مؤلف آثار بیشمار

 

  •     روژه گارودی و مارک و امثالهم، بدین طریق، عام را در خاص و بین المللی را در ملی منحل و مضمحل می سازند.

 

   (دیالک تیک خاص و عام و دیالک تیک ملی و بین المللی را وارونه و تخریب می کنند. 

مترجم)   

 

۱۲۹

·    این به معنی انکار قانونمندی های عام سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی است.

 

۱۳۰

·    این مبتنی است بر ادعای «وجود پلورال سوسیالیسم» (وجود سوسیالیسم های متعدد) و «انشعاب مارکسیسم» (وجود مارکسیسم های متعدد، خوانش های متعددی از مارکسیسم)   

 

۱۳۱

·    نیت سیاسی در اینجا، استفاده از مائوئیسم، به مثابه کودتای ایده ئولوژیکی بر ضد سوسیالیسم واقعا موجود است.

 

۱۳۲

·    مبنای مطابقت محتوایی تعیین کننده میان ایده ئولوگ های امپریالیستی ـ رویزیونیستی و مائوئیسم به شرح زیر است:

 

الف

·    آماج حمله قرار دادن وحدت سوسیالیسم و جنبش کمونیستی بین المللی

 

ب

·    آماج حمله قرار دادن نقش پیشاهنگ اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست شوروی  

 

۱۳۳

·    جریان انقلاب چین  در این رابطه به عنوان وسیله ای برای انکار رابطه قانونمند طبقه کارگر با سوسیالیسم مورد استفاده قرار می گیرد و خرافه ی امکان «انقلاب سوسیالیستی» بدون نقش رهبری کننده طبقه کارگر سرهم بندی می شود.

 

۱۳۴

·    اسحاق دویچر به همین معنا ست که می نویسد:

·    «پدیده انقلاب سوسیالیستی مدرن که در آن، طبقه کارگر نیروی محرکه اصلی نباشد، واقعا پدیده ای نادر و یگانه  در تاریخ است.»

·    ( اسحاق دویچر، «طنزهای تاریخ»، ۱۹۶۶، ص ۱۰۶)

 

۱۳۵

·    این استنتاجات نهایی با پیوندهای تاریخی واقعی در تضاد قرار دارند.   

 

۱۳۶

·    تاریخ جمهوری خلق چین نکات زیر را اثبات کرده است:

 

الف

 

·    توسعه جامعتی مثبت کشور به سوسیالیسم در طول سال های قبل از ۱۹۵۷ با تشکیل دیکتاتوری پرولتاریا  و با توسعه درجه بلوغ اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر چین در رابطه بوده است.

 

ب

 

۱

·    درست بر عکس نکته قبلی، مسخ سوسیالیسم در چین از سال ۱۹۵۸ همزمان با روند مسخ سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر و با مسخ تعمیق سرکردگی (هژه مونیته) اجتماعی ـ اقتصادی داخلی (ملی) طبقه کارگر در رابطه بوده است. 

 

۲

·    روند مسخ سوسیالیسم نهایتا به امحای دیکتاتوری پرولتاریا و پیشاهنگی سیاسی ـ ایده ئولوژیکی و ارگانیزاتوریکی (سازمانی) این طبقه منجر شده است.   

 

پ

·    همان نیروهایی که سیاست شان علت مسخ سوسیالیسم در چین بوده، یعنی خط خرده بورژوایی ـ مائوئیستی در جمهوری خلق چین، همان نیروهایی اند که در تلاش برای ممانعت از  جامه عمل پوشاندن طبقه کارگر چین به رسالت تاریخی خویش هستند.

 

ت

·    تاریخ حزب کمونیست چین دال بر این است که معضلات و خطرات عظیم برای امر سوسیالیسم در شرایط زیر پدید می آیند:

 

۱

·    وقتی که قوای غیرپرولتری و خرده بورژوایی در حزب اعتبار و نفوذ کسب می کنند.    

 

۲

·    وقتی که رابطه میان حزب و طبقه کارگر سست و شل می شود و حزب، سازمانیابیت و آگاهیت طبقه کارگر را قاطعانه، پیگیرانه و آماجگرایانه توسعه نمی دهد.

 

ث

 

۱

·    میان بلوغ اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر کشور و توسعه روابط آن با سیستم جهانی سوسیالیستی و تحکیم روابط حزب کمونیست چین با جنبش کمونیستی بین المللی، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. 

 

۲

·    ضمنا، هر تلاشی در جهت  ایزوله کردن کشور از سیستم جهانی سوسیالیستی و یا ایزوله کردن طبقه کارگر کشور از جنبش جهانی بین المللی، عواقب و پیامدهای منفی بر توسعه این طبقه دارد. 

 

۱۳۷

·    تاریخ جمهوری خلق چین هم حاوی مثال های مثبت و هم حاوی مثال های منفی در زمینه پیوند ناگسستنی میان طبقه کارگر و سوسیالیسم است.   

 

۱۳۸

·    توضیحات به عمل آمده در زمینه استراتژی جامعتی ـ سیاسی بنیادی مائوئیسم و تأثیرات آن بر مفهوم مائوئیستی طبقه، ضمنا می بایستی روشن سازند که ما نباید به  توضیحات  مائوئیست ها بسنده کنیم، اگر در پی کشف ماهیت واقعی در رابطه این جریان با طبقه کارگر هستیم. 

 

۱۳۹

·    مهم رابطه عملی ـ سیاسی مائوئیسم با طبقه کارگر است.    

 

۱۴۰   

·    این مناسبت (رابطه) مائوئیسم با طبقه کارگر، معیار تعیین کننده ای برای ارزیابی مواضع مائوئیستی است.

 

پایان فصل دوم

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۹)

 Willi Sitte

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

 

۵۲۹

«برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی ایران»

به عنوان هفدهمین عنصر فرهنگی ناملموس ایران دقایقی پیش در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد./فارس

حریف

 



امپریالیسم به هر زباله ارج می نهد و جایزه می دهد 


تا

جهان

زباله زار شود. 


خوش نویسی

اصلا هنر نیست. 


خوش نویسی کذایی

اصلا خوش نویسی نیست


بدنویسی است.


با خوش نویسی

بلایی بر سر اندیشه آورده می شود که خواندن خشک و خالی اش محال می گردد.


خوش نویسی کذایی

فرمی از خردستیزی است.

خوش نویسی کذایی


ضد روشنگری است.


ضد علم و فکر و فرهنگ است
 

۵۳۰
رژیم شاه مترقی تر از رژیم شیخ بوده است.
انقلاب را شاه کرده و عنگلاب را شیخ

 

۵۳۱
 
بهتر بود که حریف را دفن کنند تا توبه کند و از عوامفریبی دست بردارد.

 

۵۳۲
یاران؟

با ایرانی جماعت حتی نمی شود دشمن شد چه رسد به دوست شدن
 

۵۳۳
ناصر آقجری
وارطان
ازبچه های خوزستانی بود که در حاشیه شهری کشاورزی با دیرینه تاریخی - باستانی زندگی می کرد.

در این اولین جمله ناصر
یکی از نقایص زبان فارسی معلوم می گردد.
در حاشیه شهری کشاورزی.
کشاورزی
 در این جمله
صفتی برای شهر است.
کشاورزی اما اسم است و در زبان فارسی نمی توان صفتی از آن ساخت.
ارج زبان عربی همینجا معلوم می شود:
در حاشیه شهری فلاحتی

 

۵۳۴
این جمله شکرالله
سرقت نظری است.

این جمله
از

لاشخوری به نام ژان پل سارتر عوامفریب

است
 

۵۳۵
بر بستر دین شروع و فرجام یکیست
فرق است میان دانه ها، دام یکیست
مقصود همه، سوار مردم شدن است
آخوند و مغ و کشیش و خاخام یکیست

حریف



این عکس 
به لحاظ تاریخی


نوعی
وارونه نمایی است


اسلام


بهترین دین است


اسلام بهتر از زرتشتیت و یهودیت و مسیحیت و غیره است


دین


دام

نیست


دین

فرمی از شعور

است


دین

فرمی از شعور وارونه

است


مارکسیسم


نتیجه نفی دیالک تیکی دین است

که به سلب وارونگی از ان منجر می شود.


مارکسیسم همه جنبه های مثبت دین را از ان خود کرده است و توسعه داده است.


مارکسیسم


الترناتیو همه ادیان و مکاتب فکری و فلسفی و فقهی مختلف

در تمام طول تاریخ

است
 

۵۳۶
سکوت در عصر تاریکی
نه بیطرفی بلکه بی شرفی است
حریف

مگر
سکوت به قول عادولف
سرشار از ناگفته ها نبود؟
حالا چطور شد

که
نشانه بی شرفی شد؟

 

۵۳۷
میشه بغلم کنی؟
فاطمه

مگر آنجا کرونا وجود ندارد؟
اروپا در معرض امواج پیدرپی کرونا ست
در آلمان هر روز بیش از ۵۰۰ نفر از کرونا می میرند

 

۵۳۸
تحلیل است
 مش شهناز.
تفکر معنی دیگری دارد.
کامنت ما را با اندکی دقت بخوانید.
 نتیجه این خوش نویسی کذایی
 غیرقابل خواندن گشتن اندیشه و یا مفهوم مربوطه می شود.
از قضا ما در ایام کودکی
جهان پهلوان هنر فرمالیستی و بی محتوای خط  خوش

با نی و قلم و مداد و غیره

بوده ایم.
 ضمنا
صحت و سقم نظر
 ربطی به تسلط بر آن  ندارد.
حتما نباید شاعر بود و راجع به شعر ابراز نظر کرد.

 

۵۳۹
اگر به فساد و ظلم مهلت داده شود
به صورت عادت در خواهد آمد
و همانند موریانه
وطن را از درون نابود خواهد کرد.
امیلیانو زاپاتا

زاپاتا
دهاتی بیسوادی بوده است
کفگیر سکنه جمکران و افغانستان
خورده به ته دیگ و به هر دهاتی با عمامه و بی عمامه دخیل می بندند.
دهاتی جماعت
اصلا نمی دانند که جامعه چیست و منظور از فساد  وظلم چیست تا به منبر روند و اندرز دهند.

 

۵۴۰
پرونده شلیک به هواپیمای اوکراینی ۵ ژانویه به ایکائو ارسال می‌شود
همایون

بیشتر مسافرین هواپیما نه ادم معمولی و مفید،
 بلکه آقازاده ها بوده اند.

مشد همایون.
 مثلا بادی گارد سلیمان

هیملر جمکران

بوده است
 

۵۴۱
يک چند درین بادیه بودیم و گذشتیم
با داس هوس خار درودیم و گذشتیم
تا چشم اجل را دو سه دم خواب رباید
افسانه بیهوده سرودیم و گذشتیم
چون صاعقه در دفتر فرسودة هستی
نامی بنوشتیم و زدودیم و گذشتیم
ای سیل بر این مشت خس و خار چه خندی
ماییم که راه تو گشودیم و گذشتیم
دیباچه امید به فرجام نپیوست
یک سطر برین صفحه فزودیم و گذشتیم
خاموشی ما پاسخ آوازه گرانست
وآنرا که سزا بود ستودیم و گذشتیم
واصف باخترى
غزلسراى افغانستان

شعر زیبای بی عیبی است.
ولی عاری از اندیشه است.
افغانستان از بابت شعر و شاعر

فرسنگ ها جلوتر از جمکران است.
ای بسا شعرا
 که بیسواد بوده اند
اگرچه شاعر بوده اند.
ناصر خسرو در سفرنامه اش نوشته:
از  تبریز می گذشتم
قطران نامی شاعری دیدم که شعر نیکو می سرود
ولی فارسی نمی دانست
برخی واژه ها را برایش معنی کردم و ارشاد شد و شاد شد

 

۵۴۲
نمیدانم
باد در گوش برگ چه گفت؟
که دل از شاخه برید.
الی الهام


باد چیه؟


رابطه برگ با درخت


مثل رابطه آدم با دماغ و دهن است


درخت بدون برگ


در طرفة العینی خشک می شود


مثل آدم که بدون دهان و بینی می میرد.


برگ ضمنا کارخانه تولید نیرو و مواد و میوه و تنه و ساقه و مصالح رشد درخت است


مگر علم الاشیاء نمی خوانید؟


برگ

اشعه ماورای بنفش خورشید

را

به مدد کلروفیل در اخیتار می گیرد و با گاز کربنیک مأخوذ از هوا و آب و املاح مأخوذ از زمین توسط ریشه


میوه و تنه و ساقه و اکسیژن تولید میکند.


برگ درختان سبز


در نظر هوشیار


هر ورقش دفتری است


معرفت کردگار


مش سعدی از شیراز
 

۵۴۳
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
فریدون مشیری

باور نکنید.

مشیری

اصلا نمی داند که عشق چیست؟
اگر کسی می داند بفرماید.

مشیری
شاعر بزرگ بی شعوری بوده است
از نعمت تفکر محروم بوده است.
شاعر بند تنبان بوده است.
همدم و همنشین و همانند شهریار شیره ای بوده است

 

۵۴۴
مرده بدم، زنده شدم
گریه بدم، خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم..

ازدواج

سرآغاز بدبختی زن و نر است.
به داداشت هم بگو.
عشق کسب و کار خران است و نه خردمندان

 

۵۴۵
دلتنگم این هوا و بارون هم انگاری داره میگه همینی که هست

باران به مثابه گریه ابر دلگرفته و مغموم
قاعدتا
به
دلگشایی دلگرفتگان منجر می شود.
در شعر و ترانه کشور ما
این امر
بارها
منعکس شده است:
مثلا در ترانه محمدرضا شجریان
ببار ای بارون ببار

 

۵۴۶
آره.
کرونا

چه بسا حتی بیشتر از ۵۰۰ نفر در روز قربانی می گیرد.
اگرچه ۷۰ درصد مردم واکسینه شده اند.
این هنوز موج چهارم (دلتای) کرونا ست
موج پنجم هم در راه است
که
دهها بار سریعتر سرایت می کند
از افریقای جنوبی امده است
امیکرون

 

۵۴۷
دلیل مرگ و میر مفرط در اروپا هم همین هوس کردن بغل است
که به بغل کردن عزرائیل منجر می شود.

 

۵۴۸
سرتیپ اشتری می‌گوید معترضان اصفهانی در ۵ آذر معاندان و سلطنت‌طلبان بوده‌اند!

اشتر جان
سلطنت
صدهزاربار
مترقی تر از ولایت و امارت است
به
اخوان طالبان هم بگو

تا
هم
عرشاد شوند

و
هم
خرشاد شوند

 

۵۴۹
آره.
ازدواج

علیرغم آن سرآغاز بدبختی است.
همبایی داوطلبانه با ازدواج تفاوت ماهوی دارد.

 

۵۵۰
بدبختی ایرانیون همیشه همین است.
 آخوند مرتجعی را بی اعتنا به افکارش به مقام امامت می رسانند
و عکس کریهش را در آیینه قمر نشان خلایق می دهند
و خرمن دلار درو می کنند

 

۵۵۱
دوتا دوست دارم برا تحصیل رفتن ترکیه هرکدوم پیام میده تا نوتیفش میاد رو‌گوشیم میزنم زیر گریه
اگر دوست منید بدون من مهاجرت نکنید من تحمل دوری ندارم
کلا

درد فراق و اندوه هجران و حسرت دیدار و انتظار
مال هزار سال قبل است.
اکنون
به برکت انقلاب علمی و فنی
در طرفة العینی می توان به دیدار دوست و دشمن و هماندیشی با هر دو نایل آمد.
گریه فاقد فعلیت است.

 

۵۵۲
بغل و آغوش گرم مثل صدقه میمونه آدمو از همه بلایای طبیعی و غیر طبیعی دور میکنه
 امام علی

امام علی
در شب واحدی
۱۰۰۰ گرد گردن فراز را گردن زده است
یعنی
۱۰۰۰ خانواده

را
بی پدر و برادر و فرزند کرده است
بعد
آمدهاست

و

برای خلایق
راجع به محسنات صداقه موعظه کرده است.
مواعظ چنین جلادی فقط به درد جلادان جمکران می خورد و نه به درد قربانیان خفته در خاوران


۵۵۳
شاه در کودتای سال ۱۳۳۲ فریب آمریکا را خورده بود وگرنه آرزو داشت مثل نمازی ها میلیاردر شود و اکنون شازده قراضه رییس نایاک باشد.
اردشیر زاهدی می نويسد: آمریکایی‌ها در واپسین ماههای حیات شاه و هنگامی که در پی کش‌و‌قوس‌های متعدد با سفر استعلاجی او به کشور خود موافقت کردند، با وی رفتاری بس توهین‌آمیز داشتند. اردشیر زاهدی درخاطرات خود در این‌باره روایت می‌کند: «قبل از آنکه عازم نیویورک شویم یکی از دوستانمان اطلاع داد که پرزیدنت کارتر از وزارت امور خارجه آمریکا خواسته‌است تا قبل از عزیمت شاه، به اطلاع مقامات ایران برساند که پذیرش شاه در آمريکا فقط به خاطر مسائل انسان‌دوستانه و انجام معالجات پزشکی است و پس از آن، شاه از آمريکا خارج خواهدشد. اوایل خردادماه سال ۱۳۵۸ بود که با یک فروند هواپیمای جت که از شرکت ایرانی گلف استریم (متعلق به میلیاردر ایرانی آقای نمازی) کرایه کرده‌بودیم- روانه نیویورک شدیم. در آمريکا ایرانیان زیادی بودند که ده‌ها شرکت کشتیرانی، هواپیمایی و پالایشگاه‌های گاز و نفت را در مالکیت خود داشتند. موقعی که شاه شنید آقای نمازی -که یک نفر شیرازی است- جزو میلیاردر‌های تراز اول آمریکا به حساب می‌رود و صاحب ده‌ها شرکت بزرگ بین‌المللی و ده‌ها فروند هواپیما و کشتی است، اظهار داشت: اگر من در سال ۱۳۳۲ فریب آمریکایی‌ها را نخورده‌بودم و به تهران بازنمی‌گشتم و مثل آقای نمازی دنبال تجارت می‌رفتم، اکنون پادشاه اقتصادی گمنامی بودم و هیچ‌کس هم با من کاری نداشت! او درست می‌گفت، در آمريکا افرادی هستند که چند برابر شاه سعودی و پادشاه برونئی یا امیرکویت ثروت دارند و هیچ‌کس هم اسم آن‌ها را نشنیده‌است.
آن‌ها در قصر‌هایی زندگی می‌کنند که کاخ سعدآباد یا کاخ نیاوران مثل سرایداری آن‌ها می‌باشد! در آمریکای امروز اشخاصی هستند که ثروت آن‌ها از یکصد‌میلیارد دلار هم بیشتر است یا در موارد استثنایی، افرادی مانند صاحب کمپانی مایکروسافت هستند که سالی یکصد میلیارد دلار درآمد دارند! حالا شما پاسخ بفرمایید که پادشاه واقعی چه کسی است؟ البته شاه آقای نمازی را از گذشته دور می‌شناخت. پدر این آقای نمازی با اعلیحضرت رضاشاه دوست بود و در موقع تبعید رضاشاه از ایران در سال ۱۳۲۰، از طریق کمپانی کشتیرانی خود به پادشاه تبعیدی ایران کمک کرده‌بود و آقای نمازی پسر هم در جریان وقایع سال‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲، موقعی که والاحضرت اشرف و علیاحضرت ملکه پهلوی (تاج‌الملوک) و همراهانشان توسط مصدق به خارج تبعید شده‌بودند و پول نداشتند، به فریاد آن‌ها رسیده و مخارجشان را در اروپا تأمین و تأدیه کرده‌بود.

آدم کلافه می شود.
مشاور مالی شاه از ثروت چندین ده میلیارد دلاری او گزارش داده است.
قیمت یکی از قصور اشرف پهلوی در لندن بیش از ۱۳ میلیون دلار است
شازده هم قصر جدیدی ساخته است.
فرح می گوید موقع خرو ج از جمکران
در کیفش یک میلیون دلار داشته است.
بالاخره
حقیقت کجا ست
تا
سلب کلافگی شود

 

۵۵۴
فاشیسم عوامفریب است.
هیتلر هم اسم حزبش را حزب ملی ـ سوسیالیستی کارگران گذاشته بود.
 پوتین کثیف تر مرکل و ماکرون و غیره است

ادامه دارد.

 

زندگی مارکس و انگلس (۸۷)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل هفتم

 

در راه تشکیل حزب

 

۳

 

در

 

مدت کوتاهی

 

در

 

بروکسل

 

دور مارکس و انگلس

 

محفلی از همفکران

 

تشکیل یافت.

 

 

 

از آنجمله ویلهلم ولف معلم

 

بود

 

که

 

به

 

عنوان مدافع نساجان شلزی و دهقانان فقیر

 

و

 

مخالف دولت پروس

 

مشهور خاص و عام شده بود.

 

 

 

ویلهلم ولف

 

که

 

در آلمان

 

تحت تعقیب پلیس پروس قرار داشت،

 

مجبور به مهاجرت به بلژیک شده بود

 

 و

 

 در شهر بروکسل

 

یا

 

مارکس و انگلس

 

آشنا شده بود

 

و

 

دهه های متمادی تا لحظه مرگ

 

به

 

یکی از صمیمی ترین دوستان آندو تبدیل شده بود.

 

 

 

علاوه بر او

 

شخصیت های زیر نیز از دوستان صمیمی مارکس و انگلس بودند:

 

لوئیس هایلبرگ

 

(ژورنالیست)

 

سباستیان زایلر

 

فردریک ولف.

 

 

 

شخصیت های زیر

 

نیز

 

از اعضای محفل مارکس و انگلس بودند:

 

فیلیپ گیژو

 

(آرشیوگر بلژیکی)

 

ادگار فون وستفالین

 

(برادر جوان جنی مارکس)

 

ژوزف ویدمایر

 

(حقوقدان، افسرسابق ارتش، ژورنالیست و اندازه گیر اراضی، بعدها از پیشاهنگان کمونیسم علمی در ایالات متحده امریکا)

 

 

 

همه اینها

 

که

 

دموکرات های راستین

 

و

 

کمونیست های آتی

 

بودند،

 

تحت تعقیب توسط پلیس قرار داشتند.

 

 

 

وجه مشترک همه آنها

 

فقر مادی 

بود.

 

 

 

محرومیت از درآمد حاصل از «ایده ئولوژی آلمانی»

 

برای

 

مارکس و انگلس

 

بسیار گران تمام می شد.

 

 

 

مارکس

 

می بایستی

 

اشیای خانوادگی خود

 

را

 

گرو بگذارد.

 

اما

 

علیرغم آن

 

رهایی از فقر محال بود.

 

 

 

انگلس

 

که

 

ماری برنس

 

را

 

به

 

بروکسل آورده بود،

 

وضع مالی بهتری نداشت.

 

 

 

انگلس در نامه ای به امیل بلانک (از خویشاوندان سببی اش)

 

می نویسد:

 

«دلیل اینهمه ذلت

 

 این است که من در سراسر زمستان امسال از طریق نویسندگی

 

پشیزی درامد نداشته ام.

 

از این رو

 

من و همسرم

 

با

 

پولی که به همراه داشته ایم، گلیم خویش از سیل زندگی به در می بریم.

 

پولی که تعریفی نداشته است.»

 

(نامه انگلس به امیل بلانک، سال  ۱۹۴۶،

 

مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۴۴۰)

 

 

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (الف) احزاب بلوک

 Treffen der Chefs der DDR-Blockparteien im Februar 1973 in Ost-Berlin: Ernst Goldenbaum (DBD), Gerald Götting (CDU), Erich Correns (Nationalrat der Nationalen Front ), Manfred Gerlach (LDPD), Heinrich Homann (NDPD), Erich Honecker und Albert Norden (beide SED)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

 

۱

  •     احزاب بلوک به احزابی اطلاق می شود که در ۱۴ ماه ژوئیه سال ۱۹۴۵ در منطقه تحت تسخیر اتحاد شوروی، داوطلبانه و به طور برابرحقوق در بلوک آنتی فاشیستی ـ دموکراتیک، متحد شده اند و از قرار زیر بوده اند:

 

الف

  •     حزب کمونیست آلمان

ب

  •     حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان

   (از وحدت حزب کمونیست آلمان و حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان در ۲۱ ـ ۲۲ ماه آوریل سال ۱۹۴۶،

 حزب سوسیالیستی واحد آلمان (اس ای دی) تشکیل یافته است.)

 

پ

·    حزب دموکرات ـ مسیحی آلمان

 

ت

·    حزب لیبرال ـ دموکرات آلمان

 

ث

·    حزب دهقانی ـ دموکراتیک آلمان (۱۹۴۸)

 

ج

·    حزب ملی ـ دموکراتیک آلمان (۱۹۴۸)

 

۲

·    هدف از اتحاد این احزاب، ریشه کن سازی مشترک امپریالیسم و میلیتاریسم و فاشیسم و تأسیس نظام جامعتی و نظام دولتی مبتنی بر دموکراسی و صلح بوده است.

 

۳

·    کلیه احزاب  فوق الذکر به بلوک دموکراتیک احزاب و سازمان های توده ای در جمهوری آلمان دموکراتیک تعلق دارند.

 

۴

·    احزاب بلوک تحت رهبری طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش به جلب توده به تشکیل جامعه سوسیالیستی توسعه یافته می پردازند.

·    به توده در راه پیشبرد مسئولیت شهروندی ـ دولتی شان و در راه تحقق هرچه فراتر و همه جانبه تر قوانین اساسی اخلاق سوسیالیستی و شیوه زندگی سوسیالیستی مدد می رسانند.

 

پایان

 

 

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۸)

 Willi Sitte

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

 

۵۰۷

اردشیر هم در این گیر و دار،
گیر داده به حزب توده مغلوب.
محتوای این کردوکار اردشیر و امثالهم
 نوعی آنتی کمونیسم است و بس.
فقط کافی است که اردشیر وارد چالش فکری شود
تا معلوم شود که آلترناتیو بهتری جز امپریالیسم و اولیگارشیسم ندارد.

 

۵۰۸
نظام مثلا متمدن کنونی(بورژوازی)،هر نوع کار زشتی که در بربریت به شکل ساده اش صورت می گرفت به شکل پیچیده،مبهم و دو پهلو در می آورد و آن را ترویج میدهد.
خانواده مقدس
مهری



بورژوازی


بسان پرولتاریا و اشراف برده دار، فئودال و روحانی و خرده بورژوازی


یک طبقه اجتماعی است


و


نه


یک نظام جامعتی



منظور مارکس و انگلس در این نخستین اثر مشترک شان هم نه بورژوازی


بلکه نظام سرمایه داری است.


این اثر مشترک


«خانواده مقدس و یا نقد نقد انتقادی، بر ضد نظرات برونو باوئر و شرکاء.» 


عنوان طنز آمیزی برای فلسفه ایدئالیستی برادران باوئر و پیروان شان بوده است.



ما باید میان سیستم (اوبژکت) و سوبژکت (فاعل)


تفاوت بگذاریم:


مثلا میان نظام جامعتی


یعنی
مناسبات تولیدی


و

یا

زیربنای اقتصادی و حاکمیت طبقاتی

از سویی


و


طبقات اجتماعی

از سوی دیگر


تفاوت قائل شویم.


نظامات جامعتی


اوبژکت (مفعول، معلول) اند

و

نه

سوبژکت

(فاعل و علت و آدم و طبقه و غیره).


۵۰۹
لنین
بعدها
در این زمینه خواهد نوشت:
«ایندو عالیجناب
(برادران باوئر)
به موعظه نقد برخاسته بودند.
نقدی که فراتر از هر واقعیتی قرار داشت.
نقدی که فراتر از احزاب و سیاست قرار داشت.
نقدی که به وحدت هر کردوکار عملی منجر می شود
و
دلخوش بدان بود که به محیط زیست و حوادث جاری در آن، برخورد «انتقادی» دارد.

برادران باوئر
به
پرولتاریا
از طاقچه بالا می نگریستند.
پرولتاریا
را
توده بی خیال (بی خبر از انتقاد) می پنداشتند.

 

۵۱۰
احسان طبری
 در نبردِ خویشتن با خَصمِ نامَردِ پَلید،
 آن‌چنان کان هست مَردان را، بُرازان خُفته‌اید

 طبری
 در این بیت شعر
دشمن شهدای حزب توده

را
مثل اشراف فئودال
توصیف میکند
نامرد و پلید مینامد

و
شهدای حزب تود ه را مرد مینامد
مرد و نامرد از مفاهیم آنتی فمینیستی اشراف برده دار وفئودال است

 

۵۱۱
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم!
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنيم!
کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز…
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم!
عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم!
ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا…
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟
کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟
شیخ بهایی

هی شیخ
خلایق
اگر دیگران را قضاوت می کردند
در ان صورت
می توانستند خود را هم قضاوت کنند.
انتقاد از خود
جفت دیالک تیکی انتقاد از جامعه و همنوع است.
یکی بدون دیگری وجود ندارد.
درد هم همین جا ست.
قحط روشنگری است

 

۵۱۲
عجب انتقادات بند تنبانی عزرائیل و اسرافیل دارند

 

۵۱۳
مطالعه زورکی
به درد خود اخگر  می خورد و نه به درد جامعه و دوران.
 ضمنا خود اخگر
 کدام  کتب را خوانده است  و برداشت خود را برون نویسی کرده است؟

 

۵۱۴
فلسفه را نباید به‌ منظور به‌دست آوردن پاسخ‌هایی صریح و قطعی به پرسش‌هایی که مطرح می‌سازد مطالعه کرد،
زیرا صحت و سقمِ این پاسخ‌ها را نمی‌توان به‌طور قطعی معلوم کرد،
بلکه باید آن‌ را برای آگاهی از خودِ مسائل بررسی نمود،
زیرا این پرسش‌ها و مشکلات دایره‌ی مفاهیم ما را درباره‌ی امورِ ممکنه وسیع‌تر می‌کند و تخیل عقلانی ما را می‌پروراند و از یقین و اطمینانی جزمی که دریچه‌ی ذهن را به‌روی تفکرات نقدی و نظری می‌بندد جلوگیری می‌کند،
و از همه بالاتر به واسطه‌ی تأمل در عظمت عالم، ذهن را نیز وسعت و عظمت می‌بخشد.
راسل

راسل مرد تزلزل مدام بوده است
و
نمی داند

که
فلسفه چیست و فرق علوم با فلسفه چیست؟
راستی فرق فلسفه علمی با علوم چیست؟


۵۱۵
تهران در شامگاه خزانی
سرخ و زرد
نيمه هاى رودخانه ی دوگانه ی گدازه ی روان
از كنار هم عبور مى كنند
آن يكى، سوى جنوب
وين يكى، سوى شمال
در كنار دره، از بزرگراه.
پشت ها به كوه
بر فراز تپه ها
آسمان خراشهاى پُرتوان
بى خبر از آن تكانه ی عظيم منتظر
با هزارها هزار چشم مات هندسى
اين گدازه ی هماره ی رونده را نظاره مى كنند
زير پرتو كثيف ماه.
دسته اى پرنده ی سپيد
بر فراز شاخسار جنگل خزانى كرانه هاى رودخانه ی دوگانه، بال مى كشند
چرخ مى زنند
در بخار و دود زهرناك شامگاه.
از پس ِ هزارها هزار تورى ِ غبار
كورسوى اختران كم شمارِ دوردست؛
آسمان، سياه.
اندكى فروتر از رديف تپه ها
در دو سوى رودخانه ی دوگانه ی گدازه ی روان
تا كجا كه چشم كار مى كند
پهنه هاى پست
كومه هاى سست
كومه هاى كم توان ِ بى پناه.
شهرْكشورِ كلان،
شهرِ انتهاى بى نوايى و توانگرى،
شهرِ جويبار خنده، شهرِ رودخانه هاى آه.
نیاز یعقوبشاهی

 

۵۱۶
در این مقاله پس از معرفی مفاهیم فضا، مکان و مقیاس، نشان می‌دهیم که هر سه‌ی [این مقوله‌ها] مرتبط است با تحلیل گرامشی از مسائلی هم‌چون زبان، اهمیت تاریخی کلیسای کاتولیک، نقش روشنفکران، جهان‌وطنی، طبقه و مبارزه‌ی طبقاتی، آمریکایی‌گرایی و فوردیسم، سرشت دولت ایتالیا، پایگاه‌های اجتماعی قدرت دولتی، ژاکوبنیسم، انقلاب پاسیو و هژمونی. در این مقاله نتیجه گرفته می‌شود که علاقه‌ی گرامشی به مکان، فضا و مقیاس صرفاً آکادمیک نبود بلکه به تجزیه‌وتحلیل وی از اقتران‌های انقلابی مربوط می‌شود.
نقد اقتصاد سیاسی



فضا

یکی از زیر مفاهیم مکان است.


فضا مفهومی فیزیکی و نجوم است و نه مفهومی فلسفی


ضمنا


مقوله

نیست.


مقوله چیست و چه فرقی با مفهوم دارد؟



 

۵۱۷
احسان طبری
قلبِ خود در راهِ عشقِ خلق، سوزان رفته‌اید
جانِ خود از بهرِ عشقِ خویش‌‌بازان خُفته‌اید


معنی تحت اللفظی:
قلب خود را در عشق خلق سوزانده اید
و
در راه عشق فداکاران جان باخته اید.
مصراع دوم این بیت فاقد معنی روشن است.
شهدای حزب توده عشاق خلق قلمداد می شوند و جانبازان راه عشق

 

۵۱۸
احسان طبری
لکّه‌ای از ننگِ بَر ظالم‌فشان، بگذشته‌اید
جامه‌ای از فَخر برمیهن‌طرازان (میهن آرایان) خُفته‌اید

دشمن خود را ننگ تاریخ قلمداد کرده اید
و خلعتی بر میهن پرستان بافته اید
عیب آثار هنری
فقدان صداقت و صراحت است
خواننده با هارت و پورت بمباران می شود
بی انکه چیزی بیاموزد

 

۵۱۹
به عوض مدیحه سرایی

افکارش را منتشر کنید

تا خواننده چیزی بیاموزد و رشد کند.
 

۵۲۰
فقدان روشنگری علمی و انقلابی نتیجه ای جز این ندارد:
می زند فریاد
هر چه بادا باد

 

۵۲۱
غرب در شوک پیشنهادات تهاجمی روسیه!
گاردین-17 دسامبر2021:
"روسیه فهرستی از خواسته هایش را منتشر کرده و می گوید که این ها باید عملی شود تا تنش در اروپا کاهش یابد"!
 این طرح 8 ماده ای از طرف وزارت خارجه روسیه در حالی منتشرشد که نیروهای نظامی این کشور در نزدیکی مرز با اوکرایین متمرکز شده اند...
روسیه می گوید که اگر غرب خواسته هایش را نادیده انگارد، باید منتظر پاسخی شبیه بحران استقرار موشک در کوبا در سال 1962 باشد...
غرب این پیشنهادهای تهاجمی روسیه را تلاشی برای به رسمیت شناختن "مناطق نفوذ"ش می داند...
روسیه از ناتو می خواهد که نیرو و تسلیحات خود را از کشورهایی که بعد از 1997 وارد این ائتلاف شده اند خارج کند. این کشورها شامل لهستان و جمهوری های بالتیک می شود...این کشورها احتمالا به شدت با این درخواست روسیه مخالفت خواهند کرد...
یک دیپلمات آمریکایی می گوید که برخی از پیشنهادات روسیه غیر قابل قبول است...
جن ساکی ، سخنگوی کاخ سفید می گوید که کشورش در موردطرح روسیه مشغول رای زنی با شرکای اروپایی است...
ریابکوف ، معاون وزارت خارجه روسیه گفت: ضرب الاجلی در کار نیست ولی روسیه می خواهد که هرچه زودتر مذاکرات آغاز شود"

صدری



اگر تیز بنگریم


ماهیت این 
«جنگ» ها


زرگری است.


یلسین را امپریالیسم

یعنی همین دول ناتو


به ترفندی و مشقتی روی کار آوردند


سیوگانف برنده اصلی انتخابات بود.


پوتین جای یلسین را گرفته


بدون اینکه انتخاباتی در بین باشد.


هدف امپریالیسم

تحکیم حاکمیت بورژوازی اولیگارشیستی در روسیه است


تا


برگشت به سوسیالیسم محال گردد.


این جنگ های زرگری در قرن ۲۱

 البته می توانند خونین هم باشند


بدون اینکه ماهیت شان عوض شود.


«جنگ» امپریالیسم با ج. ا.

هم زرگری است.


در
اغتشاشات هونگ کونگ و بلاروس


احدی کشته نشده است


امپریالیسم اما از دیکتاتوری چنان و چنان دم می زند و بازی های اولمپیک را بایکوت دیپلوماتیک می کند.


در حالیکه در ج. ا.


در عرض ۶ روز ۱۶۰۰ تن به خاک افتاده اند


و


کسی اعتراضی ندارد


دیروز

لیست کشورهای مخالف آزادی بیان


منتشر شد:


چین و بلاروس و میانما


از
 ج. ا.
اسمی نیست.



۵۲۲

سپاه دانش را ببین.
 زاپاتا دهاتی بوده است.

 

۵۲۳
احسان طبری
فارغ از بانگِ دِل‌آزارِ غُرابِ ارتجاع
با نوای جان‌فَزای خوش‌نوازان خُفته‌اید

با مرگ
از شنیدن مدام صدای دلازار کلاغ ارتجاغ فارغ شده اید
و
نوای دلنشین خوش نوازان در گوشتان مانده
طبری
ارتجاع را به کلاغ تشبیه می کند
غافل از اینکه
کلاغ
خردمندترین واندیشنده ترین پرنده است

 

۵۲۴
احسان طبری
خَلق آخر بِشکَنَد مِنقارِ شوُمِ جُغدِ ظُلم
گر شما بِشکسته‌پَر، چون شاه‌بازان خُفته‌اید.


اگرچه شما بسان شاهبازان پرشکسته اید
ولی خلق منقار جغد ظلم را خواهد شکست
طبری ارتجاع را به جغد تشبیه میکند و شهدا را به باز شکاری
جغد در فلسفه روشنگری

مظهر خرد است و ارجمندتر از باز است

۵۲۵
حیوانات صحبت می کنند، اما فقط کسانی که می دانند چگونه گوش کنند
پطرا



نه.


حرف حیوانات را کسی می فهمد که زبان شان را رمزگشایی کرده باشد.


دیری است که زبان مثلا زنبوران، اسبان و غیره رمزگشایی شده است


حتی روی زبان درختان پژوهش های علمی صورت می گیرند

 

۵۲۶
نابینا غصه نخور
در دنيا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد
ما هم که می‌بینیم خود را به کوری زده‌ايم
باورکن
ماهی‌ها گریه شان دیده نمی‌شود
گرگها خوابیدنشان
عقابها سقوطشان
و انسانها درونشان
(صادق هدایت)


آره.


مشد هدایت


شما بدتر از کوران تشریف دارید.


مرتجعین

کوران طبقاتی اند و بدترین بدبخت های جهان.


جهان برای انقلابیون اما فوق العاده 
زیبا ست.


آنچنان زیبا ست


این بی بازگشت


کز برایش می توان از جان گذشت
 

۵۲۷
معلمان کیانند و فونکسیون شان چیست؟

 

۵۲۸
راشا تودی زباله است و ناشر توطئه ـ تئوری های رنگارنگ است.
بدتر از رسانه های امپریالیستی است .
اصلا اعتبار علمی ندارد.
 پوتین و حزبش متحد نئوفاشیسم و فوندامنتالیسم است


ادامه دارد.

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۲۹)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

 

نازک اندیشان شان بی شرم

که مباداشان دگر، روز بهی در چشم

یافتند آخر فسونی را که می جستند

 

  •     تیزاندیشان دشمن در نهایت بی شرمی، حیله و ترفندی را که می جستند، سرانجام یافتند.

 

  •     این حیله و ترفند اما از چه قرار است؟

 

  •     سیاوش حیله و ترفند دشمن را از زبان توده به اطلاع  خواننده و شنونده شعر می رساند و ضمنا از روانشناسی توده پرده برمی دارد:

 

چشم ها

 با وحشتی

در چشمخانه،

هر طرف را جست و جو می کرد

و این خبر را هر دهانی،

 زیر گوشی

 بازگو می کرد:

 

  •     توده از شنیدن حیله و ترفند دشمن دچار ترس و وحشت شده است:
  •     چشم توده در چشمخانه به هر طرف می چرخد تا گمشده خود را بیابد.
  •     زبان توده اما همزمان خبر هراس انگیز و دلهره آمیز را زیرگوشی بازگو می کند تا هم از اهمیت عظیم نقش و فونکسیون گمشده مطلوب و هم از وسواس درخور در گزینش او پرده بر دارد:

 

«آخرین فرمان،

آخرین تحقیر

مرز را پرواز تیری می دهد سامان

 

گر به نزدیکی فرود آید

خانه هامان تنگ

آرزومان کور

ور بپرد دور

تا کجا، تا چند؟

آه کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان؟»

 

  •     معنی تحت اللفظی:
  •     آخرین فرمان تحقیر آمیز دشمن از قرار زیر است:
  •     برای سامان بخشی بر سرحدات بی سامان باید تیری پرتاب شود.
  •     اگر تیر در نزدیکی فرود آید، خانه های توده تنگ و آرزوی توده کور خواهد شد.
  •     و اگر در دور دست ها فرود آید، برعکس.
  •     کجا ست، بازوی پولادین و سرپنجه ایمان برای پرتاب این تیر؟

 

۱

  •     برای درک محتوای فکری این بند شعر باید بند پیشین شعر را به خاطر آورد:

 

مرزهای ملک

همچو سر حدات دامنگستر اندیشه بی سامان

 

  •     اکنون می توان به معنی حکم «مرز را پرواز تیری می دهد سامان» پی برد:
  •     مرز در این بند شعر، دیالک تیک مرز ملکی و مرز فکری است که هر دو نابسامان اند.

 

  •     اما منظور از مرز ملکی و مرز فکری چیست؟

 

۲

  •     منظور از مرز ملکی، به احتمال قوی، حد و مرز ملی، مادی و عملی توده است و منظور از مرز فکری، حد و مرز فکری و نظری توده:
  •     منظور استقلال عمل و اندیشه در مقیاس ملی و فردی است!

 

۳

مرز را پرواز تیری می دهد سامان

 

  •     تیر پرتاب شونده به سرحدات ملکی و فکری بی سامان توده، سامان درخور خواهد داد:
  •     هرچه دورتر فرود آید، سرحدات ملکی و فکری توده، به همان میزان وسیع تر خواهد گشت.
  •     و هرچه نزدیکتر فرود آید، سرحدات ملکی وفکری به همان اندازه تنگتر خواهند بود.

 

۴

مرز را پرواز تیری می دهد سامان

 

  •     این بدان معنی است که حد و مرز خودمختاری و خرد توده به مسافت برد تیر بستگی خواهد داشت.
  •     به عبارت دیگر، کم و کیف آزادی و استقلال توده بوسیله تیر تعیین خواهد شد.
  •     نقش و فونکسیون تیر عبارت است از سامان بخشی بر سرحدات بی سامان ملکی و فکری:

 

۵

  •     اگر تیر در نزدیکی ها فرود آید، اولا خانه های توده تنگ خواهند شد، یعنی سرحدات ملکی نابسامان و توده از استقلال ملی محروم خواهد ماند.
  •     ثانیا چراغ آرزوی توده کور و سرحدات فکری نابسامان خواهد ماند و توده از استقلال نظر محروم خواهد ماند.
  •     این به معنی وابستگی عملی و نظری خواهد بود.
  •     این به معنی بردگی به دشمنان داخلی و خارجی خواهد بود.

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۴۹۵)

خوداندیشی

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۵۰)

بخش هفتم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

۱

دو تن، پرور ای شاه کشور گشای

یکی اهل رزم و یکی اهل رأی

 

معنی تحت اللفظی:

پادشاه

باید

دو نوع شخصیت تربیت کند:

شخصیت نظامی

شخصیت نظری

 

سؤال

 

 سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک (۱)  و تئوری

را

به شکل دیالک تیک شمشیرزن و قلمزن بسط و تعمیم می دهد. خلاصه می کند.

 

جواب

سعدی

 در این بیت شعر،

 دیالک تیک پراتیک و تئوری

را

به شکل  دیالک تیک شمشیرزن و قلمزن بسط و تعمیم می دهد.

 

این باب بوستان

مختص عدل و تدبیر و رأی

است.

 

دلیل اساسی تناقضمندی (ضد و نقیض بودن) فلسفه سعدی

مطلق سازی موضوع باب های بوستان و گلستان

یعنی

جزء اندیشی

ضمن بی اعتنایی به کل و کل اندیشی

است.

 

سؤال

 

  سعدی

در اندرز به عالی ترین عضو طبقه حاکمه (پادشاه)

 (۲) حوایج حیاتی جامعه

را

به

کلی فراموش می کند.

 

جواب

 

سعدی

در اندرز به عالی ترین عضو طبقه حاکمه (پادشاه)

 (تولید) حوایج حیاتی جامعه

را

به

کلی فراموش می کند.

 

 منظور او از قلمزن قشر روشنفکر جامعه فئودالی است.

امثال خودش است.

 

برای سعدی حفظ و تحکیم نظام جامعتی فئودالی، قبل از همه، مطرح است و این دو گروه کاری جز این ندارند:

 

۱

قلمزن ها، ایدئولوگ های طبقه حاکمه را باید تشکیل دهند و به توجیه تئوریکی ـ تئولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری نظام جامعتی حاکم بپردازند.

 

۲

شمشیرزن ها، ازاشراف زاده ها تشکیل می یابند، که به مشغله اصلی جامعه فئودالی، یعنی جنگ می پردازند.

 

هدف از جنگ در جامعه فئودالی

غارت حاصل دسترنج توده های اقالیم دیگر است.

 

می توان گفت که دلیل اصلی جنگ افروزی در نظامات جامعتی برده داری و فئودالی

سطح نازل توسعه نیروهای مولده جامعه

است.

 

هنوز هم که هنوز است

جوامع معینی

مثلا خلق های چچستان و افغانستان و کردستان و غیره

از

سفره جنگ

تغذیه می کنند.

یعنی

نان خونالود می خورند.

چون

قادر به تولید نان نیستند.

 

ادامه دارد.

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۳۱)

[Mao Zedong]   

 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

     

فصل دوم

مفهوم طبقه در مائوئیسم

ادامه

 

 

 

۱۱۷

اسحاق دویچر

(۱۹۰۷ ـ ۱۹۶۷)

نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی لهستانی ـ انگلیسی

مؤلف «طنزهای تاریخ»

و

«بیوگرافی تروتسکی»

 و

غیره

 

  •     کلیشه فکری مشابهی را اسحاق دویچر هم داشته است:
  •     «مسئله مرکزی مطروحه در رابطه با این حوادث از نقطه نظر تئوریکی ـ مارکسیستی این است که چگونه حزبی که مدت های مدیدی بدون برخورداری از حمایت کارگران صنعتی با اتکای صرف بر دهقانان توانست پا از حد جنبش بورژوایی ـ دهقانی فراتر نهد  و مرحله سوسیالیستی انقلاب را پدید آورد.»
  •     ( اسحاق دویچر، «طنزهای تاریخ»، ۱۹۶۶، ص ۱۰۵)

 

۱۱۸

  •     اینجا نیز بغرنجی شرایط ملی و بین المللی (دیالک تیک داخلی و خارجی، ملی و بین المللی) به سادگی نادیده گرفته می شود 

 

۱۱۹

  •     به عوض بررسی علمی مشخص فاکتور سوبژکتیو و قبل از همه مبارزه «دو خط مشی» مارکسیستی  انترناسیونالیستی  و ناسیونالیستی در حزب کمونیست چین، مسئله ای علم می شود که به قول اسحاق دویچر، برای مارکسیست ها، «ناراحت کننده» (نگران کننده) است.

 

۱۲۰

  •     تجزیه و تحلیل فاکتور سوبژکتیو به این نتیجه منجر می شود که علیرغم دشواری های موجود پس از سال ۱۹۲۷، امکانات تحکیم رابطه طبقه کارگر با حزب کمونیست چین وجود داشته است.

 

۱۲۱

  •     دلیل عدم تحکیم این رابطه میان حزب و طبقه کارگر و ایزوله شدن حزب تا سال ۱۹۴۵ از طبقه کارگر به میزان تعیین کننده ای تقصیر نیروهای مائوئیستی بوده است.   

 

۱۲۲

  •     همین نیروهای مائوئیستی اند که سدی در راه توسعه مستمر کشور به سوسیالیسم محسوب می شوند و سیاست آنان به مسخ سوسیالیسم در چین منجر شده است و مانع انجام رسالت تاریخی طبقه کارگر می شوند.
  •     آن  سان که «انقلاب فرهنگی» و نتایج سیاسی اش نمودار ساخته اند.    

 

۱۲۳

  •     بی اعتنایی به انترناسیونالیزاسیون (بین المللی گشتن) دم افزون روند انقلابی به توازی (موازی گشتن)  اسلوبی (متدیکی) ایده ئولوگ های امپریالیستی و رویزیونیستی  با ناسیونالیسم مائوئیستی می انجامد. 

 

۱۲۴

  •     توجیه محتوایی تزهای مائوئیستی زیر نیز از همین جا نشئت می گیرد: 

 

الف

  •     تز به اصطلاح، ضرورت و الزام «چینی سازی» مارکسیسم

 

ب

  •     تز به اصطلاح، ضرورت و الزام نقش رهبری دهقانان در انقلاب چین.

 

۱۲۵

  •     مطابقت دعاوی ایده ئولوگ هایی از قبیل ولفگانگ لئونارد، کونستلی، گارودی و مائوئیسم در نمایندگی تز مشترک زیر به اوج می رسد:
  •     تزی که بنا بر آن، حاکمیت مائوئیسم بر چین، گویا قانونمند است. 

 

۱۲۶

  •     ایده ئولوگ های امپریالیستی و رویزیونیستی ضمن تأیید ایده ئولوژی مائوئیستی، حاکمیت مائوئیستی را به عنوان «سوسیالیسم» قالب می کنند.

 

۱۲۷

  •     این تز  به نظریات باطل زیر منجر می شود: 

 

الف

  •     به وجود «مدل های بیشماری از سوسیالیسم»   

 

ب

  •     به وجود مدل های بیشماری از «انقلاب سوسیالیستی» 

 

پ

  •     به «تعدد (پولاریته) مشخصه های توسعه»    

 

ادامه دارد.

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم (۳۸)

Das Jahrhundert-Ereignis: Die Oktoberrevolution 1917 verändert die Welt 

 

اقتصاد سیاسی سوسیالیسم

و

کاربست آن در آلمان دموکراتیک

برگردان

شین میم شین

 

فصل اول

گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم

به مثابه قانونمندی اساسی زمان ما

 

 

بخش چهارم

اقتصادی سیاسی سوسیالیسم

در

تشکیل سیستم جامعتی سوسیالیسم

ادامه

 

 

 

۱۵

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم بدین طریق، سهم مهمی در شناخت هرچه بهتر گرایشات اصلی توسعه سیاسی و اقتصادی آتی  دارد.

 

۱۶

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم علاوه بر آن، در خدمت پیشبرد توسعه کامل فرماسیون اقتصادی جامعه سوسیالیستی است.

 

۱۷

  •     اقتصاد سیاسی سوسیالیسم بدین طریق خدمت بزرگی به پیش بینی  مارکسیستی ـ لنینیستی جامعه ادا می کند.

 

۱۸

  •     اقتصاد سیاسی هر سیسم کامل برای نفوذ علمی و برای نمایش (نمودارسازی، تبیین) پیوند متنوع متقابل قانونمندی های اجتماعی ـ اقتصادی عینی از روش ها و ابزارها معرفتی ـ نظری، از متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی (متد مبتنیبر دیالک تیک ماتریالیستی) و متد مارکسیسم ـ لنینیسم را به خدمت می گیرد.

 

۱۹

  •     متد اقتصاد سیاسی سوسیالیسم با حرکت از پدیده ها (نمودها) به شناخت ماهیت در زمینه های زیر نایل می آید:

  (منظور گذار از پدیده به ماهیت، گذار از ظاهر به ذات است. 

مترجم):

 

الف

·    به شناخت ماهیت مناسبات اقتصادی

 

ب

·    به شناخت ماهیت روابط اقتصادی

 

پ

·    به شناخت ماهیت روندهای اقتصادی

 

ت

·    به استدلال و اثبات الزامات و نتایج نهایی عمل طبقه کارگر و طبقات و اقشار متحد با طبقه کارگر در راه حل وظیفه تاریخی اش.

 

۲۰

·    قانون معرفتی ـ نظری اساسی لنین شامل حال متد اقتصاد سیاسی سوسیالیسم می شود:

·    «گذار از مشاهده زنده به تفکر انتزاعی و گذار از تفکر انتزاعی به پراتیک، طریق دیالک تیکی شناخت حقیقت، یعنی شناخت واقعیت عینی را تشکیل می دهد.»

·    لنین، «طرحی راجع به علم منطق هگل»، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۶۰»

 

·    (این سخن لنین، همان سخن به مراتب عام تر هراکلیت است:

  «راه واحدی دو بار طی می شود:

 

۱

   گذار از ماده به روح

۲

  برگشت از روح به ماده»

   پراتیک به طور اوتوماتیک به تفکر منجر می شود:

·    گذار از تبر زدن بر تنه درخت (پراتیک و مشاهده مشخص (احساس) چند و چون تنه و تبر و تیغه و دسته تبر و تصورات سابق خویش راجع به تنه و تبر و غیره) 

به 

تشکیل مفاهیم و احکام در ذهن (تفکر انتزاعی و یا مجرد) منجر می شود 

و 

برگشت از عالم تفکر 

به 

عالم پراتیک

 (تصحیح و تدقیق چند و چون تبر، تبر زدن و غیره.

مترجم)

 

۲۱

·    مشخصه متد مبتنی بر متد شناخت دیالک تیکی ـ ماتریالیستی (متد شناخت مبتنی بر دیالک ماتریالیستی) اقتصاد سیاسی سوسیالیسم را عوامل زیر تشکیل می دهند:

 

 

الف

  •     کاربست منطق

ب

  •     کاربست متعلقات منطق که از قرار زیرند:

 

 

۱

  •     روش استقرائی و استنتاجی

 

۲

  •     تجزیه و تحلیل و ترکیب (آنالیز و سنتز)
  •     مراجعه کنید به

 

 

انالیز

(تجزیه و تحلیل)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8561

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8562

 

پایان

 

سنتز

(ترکیب)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7228

 

پایان

 

 

۳

  •     مته متیک (ریاضیات)

۴

  •     سیبرنتیک
  •     مراجعه کنید به

 

 

سیبرنتیک

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3544

 

پ

  •     روش ها و ابزارهای مشاهده
  •     مراجعه کنید به

 

 

مشاهده

(نظارت)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2655

 

پایان

 

ت

  •     روش ها و ابزارهای توصیف

 

ث

  •     روش ها و ابزارهای مقایسه
  •     مراجعه کنید به

 

 

استنتاج قیاسی

(مقایسه)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8182

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8185

 

پایان

 

ج

  •     روش ها و ابزارهای طبقه بندی

 

ح

  •     روش ها و ابزارهای آزمایش
  •     مراجعه کنید به

 

 

آزمایش

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8137

 

  •     روش ها و ابزارهای مدل سازی
  •     مراجعه کنید به

 

 

مدل

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4107

 

  •     روش ها و ابزارهای دیگر.

 

ادامه دارد.

انقلاب (روولوسیون)

 French Revolution

 

پروفسور دکتر پطر ایشهورن

برگردان

شین میم شین

 

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9451

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9453

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9461

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9465

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9470

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9476

 

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9480

 

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9484

 

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9488

 

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9492

 

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انقلاب (روولوسیون) (۱۰) (بخش آخر)

 French Revolution

 

پروفسور دکتر پطر ایشهورن

برگردان

شین میم شین

 

 

۱۳

  •     ایدئولوگ های بورژوائی ـ امروزه ـ به ترویج این تز می پردازند که تئوری انقلاب سوسیالیستی مارکس تحقق نیافته است.
  •     زیرا انقلاب به جای کشورهای توسعه یافته صنعتی اروپا و آمریکای شمالی، در کشورهای توسعه نیافته اروپای شرقی پیروز شده است.

 

۱۴

  •     اما این تز حضرات به دلایل زیر نادرست است:

 

الف

  •     اولا تزهای اصلی تئوری انقلاب مارکس و انگلس به طور کلی صحیح بوده اند.
  •     اکنون ثابت شده:

 

۱

  •     که غیر از انقلاب سوسیالیستی راه خروجی از تضادهای کاپیتالیستی وجود ندارد.

 

۲

  •     که طبقه کارگر باید حامل تعیین کننده انقلاب باشد.

 

۳

  •     که طبقه کارگر باید با دهقانان زحمتکش متحد شود.

 

۴

  •     که طبقه کارگر به یک حزب رزمنده انقلابی نیاز دارد.

 

۵

  •     که طبقه کارگر باید دستگاه دولتی کاپیتالیستی را در هم بکوبد و به جای آن دیکتاتوری پرولتاریا را بر قرار سازد و الی آخر.

 

ب

 

۱

  •     ثانیا آلمان دموکراتیک مثالی زنده برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور توسعه یافته صنعتی است.

 

۲

  •     در این کشور انقلاب سوسیالیستی با موفقیت تاریخی ـ جهانی پیروزمندانه توسعه می یابد.

 

پ

 

۱

  •     ثالثا اگر چه انقلاب سوسیالیستی ـ در عمل ـ از نقطه نظرهائی غیر از آنچه که مارکس و انگلس تصور می کردند و می بایستی هم تصور کنند، صورت گرفت، اما مسئله این است که توسعه امپریالیسم، تضادها و آنتاگونیسم های امپریالیستی شرایط جدیدی را برای انقلاب سوسیالیستی به همراه اورده اند.

 

۲

  •     از این رو بود که لنین، ضمن کاربست قاطعانه تئوری انقلاب مارکس و انگلس، نتیجه گرفت که پیروزی انقلاب سوسیالیستی می تواند نخست در یک کشور واحد صورت گیرد و این کشور که روند انقلاب سوسیالیستی جهانی را آغاز می کند، می تواند کشوری کمتر توسعه یافته باشد و احتمالا هم خواهد بود.

 

۳

  •     این اما نه به معنای رد تئوری انقلاب مارکس و انگلس، بلکه به معنی اثبات صحت آن و به معنی توسعه و تکامل بعدی آن به وسیله لنین است.

 

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۷)

 Willi Sitte

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

 

۴۸۳
دیریست که کوس رسوایی و جهل و جنایات مداوم و همه روزه ی نظام دینی حاکم بر جان و مال مردمان وطن مان در هر کوی و برزنی به صدا در آمده و به پاس تلاش بی شمارانی، هر روزه از راز های پنهان و دستهای به خون آلوده ی حاکمیت مذهبی صفحات جدیدی نگاشته می گردد.

روند فاش و عیان سازی ی سرکوب و جنایات نظام چنان ابعاد گسترده ای به خود گرفته که امروز کمتر کسی است که از آنچه در طی بیش از چهار دهه بر این خاک رنجور و زخمی گذشته بی خبر مانده باشد.

بهره گیری از گفتار و سخنان نادرست (دروغ) نه تنها وزنی بر سنگینی این حقایق نمی افزاید بلکه تف سربالایی است که بیدریغ بر صورت گوینده پایین می آید.

بر ملا شدن عدم صحت آنچه که در مورد خود در جهنم دینی بر زبان میاوریم و به هر موقعیتی از آن یاد می کنیم، اگر بر تن (؟) بی مسئولیت ما اثر نگذارد، می توان اما چهره ی واقعیت عینی جامعه را در افکار و باور های شنونده خدشه زده و بر حقانیت آن تردید را به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر دستیازی به مبالغه و یا مغالطه پیش و بیش از آنکه گفتمان حقیقتی باشد، در بسیاری از موارد تمسک بر حقیقت برای کتمان شخصیت کاذب و دروغین خویشتن خویش است!
تفکر در بیان حقیقت یک ضرورت ساختاری (؟) و اجتماعی است و نمی شود با چشم بسته به تماشای خود در آینه نشست!
ع. کرم زاده


نظام دینی


معنی ندارد.


حتی
حکومت کلیسای کاتولیک در قرون وسطی


نظام دینی نبوده است.


نظامات جامعتی
 و
 یا
 فرماسیون های اقتصادی
وجود داشته اند و دارند
ک

ه
طبقاتی اند

و


نه


ایده ئولوژیکی.


ایده ئولوژی


از


عناصر روبنایی هر جامعه

است


که


به ساز زیربنای اقتصادی می رقصد.


روحانیت نماینده کلاسیک نظامات جامعتی برده داری و فئودالی


و
در قرن بیستم


حتی


نظام سرمایه داری است.


ضمنا


روحانیت


نماینده جهالت نیست.


روحانیت

با

مفاهیم فقهی

می اندیشد.


ولی


مفهومی


می اندیشد.


در حالیکه روشنفکران عجق و جق


با


مفاهیم

و

چه بسا

حتی

با

کلمات و واژه ها

و

تفکر مفهومی


بیگانه اند.
یعنی

جاهلتر از روحانیتند.



 

۴۸۴
میدونم باورتون نمیشه اما تو اهواز بچه‌های‌ مردم دارن می‌افتن تو چاه فاضلاب و میمیرن!

چرا
برای فاصلاب
اصلا
چاه می کنند؟
فاضلاب را

معمولا

کانال کشی می کنند

و
به استخر مربوطه جاری می سازند
تا
تصفیه و ضد عفونی کنند و
در
کشاورزی مورد استفاده قرار دهند.

 

۴۸۵

من را رها باید کنی.


اندیشه


تحلیل می شود


بی اعتنا به من و تو و او


تا حقیقت مورد مدافعه قرار گیرد.


بی اعتنا به این و آن.


به اندیشه بیندیشید تا رستگار شوید.
 

۴۸۶
نران هم حجاب دارند.
حجاب نران از عبا و عمامه و پشم و ریش و تسبیح و مخلفات تشکیل یافته است

 

۴۸۷
آخوندها و شاه شعورشان بیشتر از مخالفین شان بوده و است
اگر نادان بودند، نمی توانستند سوار دهها میلیون نفر شوند.


۴۸۸
جنگ

دو تصویر از یک سربازشوروی در جنگ جهانی دوم،
یکی قبل از اعزام به جبهه جنگ و دیگری پس از بازگشت
ببینید که خشونت و آلام روحی ناشی از آن چگونه چهره انسان را هم تعییر می دهد!
صدری



چرا آلام روحی؟


در جنگ و صلح


قبل از روح (جان)


جسم آدمیان و حتی فرم و فونکسیون آلات جنگی


تخریب می شود.


تخریب فیزیکی


جفت دیالک تیکی تخریب فکری و روحی و روانی است


جان و روح و روان


انعکاس دیالک تیکی جسم و وجود 
است
.

 

۴۸۹
دین مظهر جهالت است و روحانیون از هر مسلک و دین و ایمانی که به وعده وعیدهای آسمانی گره بخورد نمایندگان ارتجاع و جهالت هستند .
هر دین و ایمان و هرکسی ، در هر پست ومقامی و در هر طبقه ای !
هاتف

عقب مانده ترین طلبه
از
مدعیان اوپوزیسیون
با سوادتر است.
طلاب
با مفاهیم فقهی
می اندیشند.
یعنی
مفهومی می اندیشند.
مدعیان اوپوزیسیون
اما
تعریف ساده ترین مفاهیم از هر نوع و در هر زمینه را حتی نمی دانند.
به همین دلیل
موجوداتی طوطی وش اند
و
خرافات و لاطائلات این و ان را نشخوار می کنند.
مذهب  چیست؟
مذهب
فرمی از شعور اجتماعی است.
شماها از الفبای مارکسیسم حتی بی خبرید و نمی خواهید و شاید هم نمی توانید باخبر شوید.


۴۹۰
ای که مارا دیده ای با چشم تر
این زمستان را نبین ماهم بهاری داشتیم.

افاغنه

 

۴۹۱
مرگ کودکان اهوازی در فاضلاب‌های روباز

قحط لوله که نیست.
حتی در کمدی پرویز صیاد
صمد لوله گاز می کاشت.

چرا کانال کشی نمی کنند 
و
 فاضلاب به استخر مربوطه جاری نمی سازند 
تا
 تصفیه و ضد عفونی کنند و
در
کشاورزی مورد استفاده قرار دهند؟

 

۴۹۲


جامعه افغانستان چه جامعه ای است؟
اصلا جامعه چیست؟
 ما ۲۰ سال است که تعریف مفاهیم را ترجمه و منتشر میکنیم.
حداقل بخوانید تا بدانید.

 

۴۹۳
این تحلیل است.

نظرها که شخصی نیستند.

چیستند؟

 

۴۹۴
ما تعریف هزاران مفهوم را ترجمه و منتشر کرده ایم.

از آنجمله

تعریف مذهب

را.

اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند.
 

۴۹۵
شبیه زندگی حیوانات است که مادر برای بقاء و دوباره زایدن بچه خود را به درنده گان میبخشد و خود فرار میکن
اردشیر

حیوان شناس نئی اردشیر خطا اینجا ست.
هیچ جانوری
فرزند خود را به کسی نمی بخشد
فروش کودکان درا فغانستان
برای حفظ جان کودکان است
و
نه برای بقای ننه بینوا


۴۹۶
در کمدی های پرویز صیاد،

صمد آقا
 لوله گاز می کاشت.
 از ان لوله ها میتوان برای گ. و مخافات هم  کاشت.
امپریالیست ها هم می سازند و می کارند.
اجامر برای خربات شام و مستعمرات افریقایی شان
مجتمعات ساختمانی و بیمارستان های مجانی می سازند
کانالکشی برای فاضلاب که کاری ندارد.
اگر باران سیل اسا ببارد
شهر به فاضلاب مبدل خواهد شد و هزاران نفر مسموم و بیمار خواهند گشت.

 

۴۹۷
جامعه خرافاتی وجود ندارد.
افغانستان باید تحلیل شود.
 در افغانستان چی تولید می شود؟
در رسانه های امپریالیستی گفته می شود
 که هروئین و تریاک تولید می شود.
یک تریلیون دلار
دول ناتو برای چی در افغانستان هدر داده اند؟
طالبان تحت حمایت کی قدرت گرفته است؟
ما با دانشجویان کندوز بحث داشتیم.
غیر از دانش همه چیز داشتند.

 

۴۹۸
مرغ شب‌‌خوان که با دلم می خواند
 رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
 آه از آن رفتگان بی برگشت

منظور سایه از مرغان شبخوان
شهدای حزب توده اند
که
اعدام شده اند
به همین دلیل بی بازگشتند.
سایه مفهوم بی بازگشت را جای دیگر هم به کار برده:
آنچنان زیبا ست
این بی بازگشت (زندگی)
کز برایش می توان از جان گذشت

 

۴۹۹


به افسرانِ شهید
احسان طبری
ای ژیان‌شیران که از تیغِ گُرازان خُفته‌اید
با شُکوه وُ اِحتِشامِ بی‌نیازان خُفته‌اید

طبری
شهدای حزب توده را
از سویی
به شیران درنده و
از سوی دیگر
به
بی نیازان محتشم
و
مأمورین دولت را به خوک های وحشی تشبیه کرده است.
بیچاره افسران حزب توده.

بیچاره خوکان وحشی.
 

۵۰۰
باغ وحش تنها زندانیه که زندانیاش بی‌گناهن
حریف

اولا
باغ وحش قابل مقایسه با زندان
 نیست

حیوانات در باغ وحش
بهتر و سالم تر و آسوده تر زندگی و تولید مثل می کنند تا در طبیعت.

ثانیا
آزادی
مفهومی جامعتی است و نه طبیعی.
حیوانات
هرگز نمی توانند مختار ویا آزاد باشند.
پیش شرط اختیار
داشتن توان شناخت است.
آنهم نه شناخت حسی.
بلکه شناخت فلسفی و علمی
شناخت قانونمندی های عینی هستی
خر نمی تواند مختار باشد.

ثالثا
همه زندانیان گناهمند نیستند.
خیلی ها به جرم خواندن کتابی و یا دادن کتابی زندان کشیده اند

 

۵۰۱
احسان طبری
کَنده‌ناخُن، سوخته‎مُژگان، دریده‌حنجره
سینه‌ها غِربال از سُربِ گُدازان خُفته‌اید

طبری در این بیت شعر به شکنجه وحشیانه اعضای حزب توده
اشاره می کند که تیرباران شده اند.
یکی از معایب شناخت هنری
سطحی و فرمال و تصویری بودن آن است
بدین طریق
که
نمیتوان به شخصیت شهدا پی برد

 

۵۰۲
ما درحال حرکت به سمت تمدن اسلامی هستیم.
نیکزاد

تمدن اسلامی خرافه ای بیش نیست.
حضرت محمد با رهزنی و قتل و غارت شروع به انقلاب کرده است
اجامر جمکران
اصلا
ضد مذهبی اند
و
اسلام برای شان آلت دست است

اسباب عوامفریبی است
 

۵۰۳
احسان طبری

 پای‌را بر مغزِ خودخواهی فُروکوبیده‌اید
دست را زی قُبّۀ تاریخ‌، یازان خُفته‌اید

از دید طبری
شهدای حزب توده برخودخواهی غالب آمده اند
چون مرگ را بر ننگ برتر شمرده اند.

در نتیجه به قله تاریخ صعود کرده اند.

مرگ به شهدای حزب توده

تحمیل شده است.

حقیقت این است.

این جوانان

نه

افرادی خودستیز و نیهلیست، بلکه عاشق خویشتن و زندگی بوده اند.
  از دید برشت
 رهروان راه انقلاب
باید طولانی تر از ارتجاع عمر کنند


۵۰۴
حقیقتاً چیزی برای افتخار کردن و فخر فروختن وجود ندارد همه چیز یک رقابت ناعادلانه است و آن که بهترین و بزرگ‌ترین و برنده و موفق میشود مادام که به کلیت و قواعد این رقابت تن دهد، در حقیقت شرافتش را بیشتر باخته است
رسیدن به مدارج عالی در علم و هنر و دیگر مهارتها افتخاری ندارد تا زمانی که حتا یک کودک به این دلیل که پدر و مادرش توان صرف هزینه‌های مدرسه و ورزش و کلاس را ندارند
از پرداختن به دانش و هنر و مهارت باز میماند امروز انسان راستین شرمگین از موفقیتهایش است نه مفتخر به آنها
و این شرم خود یک انقلاب است
مارکس ۱۸۴۴

 


این اندیشه مارکس جوان


فقط


نصف حقیقت


است.


حقیقت نیمبند


اما


نمی تواند


حقیقت 
باشد.


حقیقت


به


شرطی

حقیقت است

که کامل باشد.


کسی که علیرغم فراهم بودن شرایط عینی و ذهنی


به


مدارج عالی علم و فلسفه و فرهنگ و هنر


نمی رسد


باید


شرم کند


و


شرم کردن


خصیصه ای انقلابی


است.


کسی که هنری جز تکرار طوطی وش افکار چه بسا خرافی این و آن ندارد


هنوز


آدم

نیست.


تعلیم و تعلم تفکر مفهومی


واجب است

.

 

۵۰۵
اینها خرافه اند.
خدا مفهومی بیش نیست.
خدا عکس انتزاعی اعضای طبقات حاکمه است.

 

۵۰۶
آره.
ما هزاران بیت شعر آذری از شهریار و هوپ هوپ و معجز و غیره و آثاری از ناظم حکمت را و بخش اعظم چرندیات صمد و اشرف و جلال و ساعدی و شاملو را تحلیل و منتشر کرده ایم
و

تو چشم بسته تهمت می زنی.
همین صمد بیسواد
مبلغ تنبیه بدنی کودکان مدارس است.
شما آثار اینها را نمی خوانید و یا سواد لازم برای خواندن و فهمیدنشان را ندارید

ادامه دارد.