[Mao Zedong]   

 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

     

فصل دوم

مفهوم طبقه در مائوئیسم

ادامه

 

 

  

فصل سوم

توسعه و تکامل طبقه کارگر چین و تبدیل گشتن آن به فاکتور سیاسی و اجتماعی اصلی جامعه

به مثابه مسئله اجتماعی هسته ای (مرکزی، اصلی)

 

۱

  •     با تشکیل جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، دورنمای سوسیالیسم به روی این کشور باز شد.

 

۲

  •     طبقه کارگر چین، وظیفه عینی خود را در استکمال (به کمال رساندن) انقلاب ضد امپریالیستی ـ ضد فئودالی و دموکراتیک در وحدت با متحدین خود و رهبری گذار از شرایط نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمراتی جامعه در روندی انقلابی به سوسیالیسم تعیین کرد.

 

۳

  •     لنین حتی در سال ۱۹۱۸ سخن از این راند که انقلاب در کشوری عقب مانده، می تواند به دلایل زیر به مراتب، سهلتر شروع شود:

 

الف

  •     اولا «به این دلیل که دشمن تجزیه شده (پراکنده) است.

 

ب

  •     ثانیا به این دلیل که بورژوازی سازمان نیافته تر است.»

 

پ

  •     اما در عوض، تداوم بخشیدن به انقلاب به مرتب دشوار تر است.   

                                          

ت

  •     «برای تداوم بخشیدن به انقلاب، صدهزار بار بیشتر هشیاری (جمعیت حواس)، احتیاط  و استقامت لازم است.»
  •     (لنین، «مجموعه آثار»، ۱۹۶۰، جلد ۲۷، ص ۲۸۱) 

 

۴

  •     دلایل این دشواری به شرح زیرند:

 

الف

  •     دلیل مهم اول، عبارت است از عدم بلوغ نسبی شرایط مادی لازم برای سوسیالیسم

 

ب

  •     ثانیا عبارت است از عدم بلوغ نسبی شرایط مادی لازم برای جامه عمل پوشاندن به رسالت تاریخی طبقه کارگر    

 

پ

  •     ثالثا به دلیل سطح بویژه نازل توسعه نیروهای مولده

 

ت

  •     رابعا به دلیل عدم بلوغ ساختار اجتماعی و عقب ماندگی ساختار اجتماعی که با سطح نازل توسعه نیروهای مولده در پیوند است. 

 

۵

  •     توسعه جمهوری خلق چین نشان می دهد که آن در راه رسیدن به سوسیالیسم به دلیل ضعف کمی و کیفی طبقه کارگر، با طی بیراهه مربوط به  مرحله جامعه سرمایه داری توسعه یافته، به ویژه با مسائل و وظایف پیچیده و بغرنج جامعه سر و کار داشته است.

 

ادامه دارد.