تأملی در مسله ملی (۹) (قسمت اول)
بررسی هایی پیرامون مسئله ملی و مبانی موضع گیری مترقی در باره آن
نوید نو
مطلب دریافتی
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
مارکسیست ها و مساله ملی
بررسی مواضع بنیان گزاران مارکسیسم در خصوص مبارزات و جنبش های ملی در زمان حیات شان،
می تواند
خطوط اساسی دیدگاه مارکسیستی
را
در
باره ی مساله ی ملی
معین کند:
از محکوم کردن اقلیت اسلاو در جریان انقلابات ۱۸۴۸- ۱۸۴۹
به
دلیل تقویت نیروهای ارتجاع
تا
حمایت قاطعانه از مبارزات جدایی خواهانه لهستانی ها
به
دلیل تضعیف حکومت مرتجع روسیه.
در
حقیقت
از
منظر مارکس و انگلس
موضع گیری در خصوص مبارزات ملی،
بستگی تام وتمام با سو گیری کلی و تاثیرات آن مبارزات برجنبش جهانی کارگری داشت،
تا جایی که انگلس در نامه ای به کائوتسکی درباره ی آزادی لهستان یادآور شد
که
این مساله باید در اولویت قرار گیرد
زیرا
هیچ ملتی تا گریبان خود را از حاکمیت بیگانه رها نسازد
نمی تواند ذهن خود را بر هیچ هدف دیگری متمرکز سازد
و
جنبش جهانی کارگری تنها برپایه ی هماهنگی ملت های آزاد
شکوفا می شود.
(باتامور و دیگران ،۱۳۸۸، ص ۷۳۰)
به
بیان دیگر،
برای مارکس و انگلس
مساله ملی
نسبت به مسایل کارگری
یک موضوع فرعی و تابعی از آنها
ست
و
البته
این فرعی بودن
به
هیچ وجه
نباید
به
عنوان بی اهمیت بودن آن ت
عبیر شود.
اما
نکته ی مهمی که نباید از آن غفلت شود
آن
است
که
مبارزات ملی
حتی
در
سو گیری مترقی خود
حامل عناصر ارتجاعی نیز هستند
و
در حقیقت
به
دلیل آن
که
این مبارزات و مشارکت کنندگان در آنها
دارای اهداف و انگیزه های گوناگون و بعضا متضادی هستند
و
از طرف دیگر
مخاصمات ملی
همواره می توانند موجب تضعیف و یا جلوگیری از اتحاد و همبستگی کارگران ملل متخاصم شوند
لذا
حمایت یا عدم حمایت از این جنبش ها و مبارزات
کاملا
پیچیده
است
و
می تواند تاثیرات مخرب دراز مدتی
را
موجب شود.
زیرا
علاوه بر موارد پیش گفته،
همواره طبقات اجتماعی به صورت عام و طبقه ی کارگر به صورت خاص ،
تحت تاثیر تبلیغات « ضد بیگانه» و دشمن سازی دوران جنگ قرار می گیرند
و
این امر می تواند تاثیرات سوء بر مناسبات بین کارگران دو ملت داشته باشد.
۱
مارکسیست ها و مساله ملی
به
این عنوان به ظاهر بی ضرر و بی خطر مؤلف
باید
اندکی دقت داشت.
متد تحلیلی
که
در
این فرمولبندی
خرناسه می کشد،
متد اسکولاستیکی دیرآشنا
ست
که
میراث قرون و سطای فئودالی
است:
اثبات فونکسیونالیستی و پراگماتیستی «صحت» اندیشه ای («حقیقتی»)
با
ذکر آیه ای، روایتی، حدیثی، خبری، نقل قولی از اوتوریته ای
و
تفسیر فونکسیونالیستی، پراگماتیستی و سوبژکتیویستی آن.
اوتوریته های مؤلف
در
این شعبده بازی «تحلیلی» کلاسیک های مارکسیسم (مارکس و انگلس) و بعد لنین و روزا و غیره اند.
بدین طریق و با این ترفند
اسم به مثابه ایسم
(مارکسیست به مثابه مارکسیسم)
جا زده می شود
و
منفرد به مقام عام
ارتقا داده می شود:
چون
اوتوریته ای
در
رابطه با مسئله معینی
چنین
موضعگیری کرده،
پس
باید
موضعگیری منفرد او
را
تعمیم داد.
به
مقام حقیقت
ارتقا داد
و
همه جا
و
همیشه
چنین موضعگیری کرد.
بدین طریق و با این ترفند
دیگر
نیازی به تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
نیست.
جای تحلیل
را
در
این صورت
تفسیر
می گیرد
و
قال قضیه
در
سنت روحانیت
کنده می شود.
ادامه دارد.