یدالله سلطان پور

 

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

نوشته ی سخیف و سطحی شما در باره ی دوست شاعر من زنده یاد نصرت رحمانی ،

« نقد» مبتذل حمیدی شیرازی و محفل دولتی « مجله سخن » و ناتل خانلری در برخورد به نیما را تداعی می کند که بعد از ملاقات با او و در پاسخ به این پرسش که

« نیما را چگونه ارزیابی کردید؟»

گفته بودند:

« پیرمردی تریاکی که تکه پاره هایی را گوشه روزنامه نوشته بود...»

 

این که نشد نقد دوست عزیز.

خب بسیاری از نویسندگان برجسته مخدر مصرف می کردند اما در عین حال آثار بسیار درخشانی تولید کرده اند

بی شک نصرت بعد از شاملو

شاخص ترین شاعر دوران ما

به شمار می رود.

یاد و خاطره اش هرگز فراموش نخواهد شد

در ضمن از حق نمی گذرم که نقدهای شما درباره فروغ و سعدی قابل تامل و ارزشمند است

 

دکتر محمد قراگوزلو

 

 

این واکنش حریف به کامنت زیر است

 

اندکی اندر با پسیمیسم (بدبینی فلسفی و تاریخی)

 

نصرت رحمانی

 

هرگز نمی توان

گل زخم های خاطره ای را ز قلب کَند

که در این سیاه قرن

بی قلب زیستن

آسان تر است ز بی زخم زیستن

قرنی که قلب هر انسان

چندیدن هزار بار

کوچکتر است

از زخم های مزمن و رنجی که می کشد

 

پایان

 

۱

این زباله پسیمیستی نصرت رحمانی

به لحاظ فرم

فوق العاده

دلنشین و شیوا ست

 

۲

نصرت رحمانی شاعر ماهری است

 

۳

این زباله او

اما

به لحاظ مضمون و محتوا

سم ایده ئولوژیکی مهلکی است

 

۴

نصرت شیره ای

در این شعر شیوا

تبر بر ریشه های امید انقلابی و علمی مصرفکننده شعر فرود می آورد

  خواننده شعر 

را

 اوپتیمیسم و یا خوش بینی علمی، انقلابی، قانونمند و منطقی

 ا به آتش سرشته به عاطفه و احساس و آهنگ و وزن و استه تیک می کشد

 

۵

قرنی

که

 نصرت رحمانی از موضع فاشیستی ـ فئودالی

و

فریدون مشیری

از موضع هومانیسم فئودالی (شیعی، شهریاری)

به لجن می کشد

قرن سوسیالیسم بوده است

 

۶

قرن انقلابات رهایی بخش سوسیالیستی، توده ای، ضد استعماری و ملی بوده است

 

۷

قرن پیروزی انقلاب اکتبر

تحول بنیادی محتوای دوران

بوده است

دوران گذار گلوبال از بردگی به آزادی

در این قرن

شروع شده است و ادامه دارد

 

۸

قرن هجوم مولدین زحمتکش

بر عرش اعلی اشرافیت فئودالی ـ روحانی و بورژوازی امپریالیستی بوده است

 

۹

قرن وحشت طبقات اجتماعی انگل و استثمارگر بوده است

 

۱۰

قرن پیشتاز بی بند سپاه خرد و مختاریت و خودمختاریت بشریت بوده است

 

ما

این کامنت حریف را

هم  

نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم

تا ضمنا

به شناخت شاملوئیسم و شاملوچیسم و تفاوت نصرت شیره ای و احمد هروئینی نایل آییم

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

نوشته ی سخیف و سطحی شما در باره ی دوست شاعر من زنده یاد نصرت رحمانی ،

« نقد» مبتذل حمیدی شیرازی و محفل دولتی « مجله سخن » و ناتل خانلری در برخورد به نیما را تداعی می کند که بعد از ملاقات با او و در پاسخ به این پرسش که

« نیما را چگونه ارزیابی کردید؟»

گفته بودند:

« پیرمردی تریاکی که تکه پاره هایی را گوشه روزنامه نوشته بود...»

 

این که نشد نقد دوست عزیز.

خب بسیاری از نویسندگان برجسته مخدر مصرف می کردند اما در عین حال آثار بسیار درخشانی تولید کرده اند

بی شک نصرت بعد از شاملو

شاخص ترین شاعر دوران ما

به شمار می رود.

یاد و خاطره اش هرگز فراموش نخواهد شد

در ضمن از حق نمی گذرم که نقدهای شما درباره فروغ و سعدی قابل تامل و ارزشمند است

 

دکتر محمد قراگوزلو

 

۱

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

متا نقد و یا متا کامنت حریف محترم با مفهوم دوست محترم شروع می شود.

مشخصه مهم شاملوئیسم و شاملوچیسم همین مهره گرایی است.

 

در زیر ذره بین شاملوئیسم و شاملوچیسم

شطرج جامعه و جهان رنگ می بازد و یا در بهترین حالت، فرعیت و ثانویت و هیچیت و پوچیت کسب می کند

و

در عوض

مهره های مثبت و منفی، محبوب و منفور مطلق می شوند و یکه تاز میادین می گردند.

 

این مهره گرایی افراطی به چه معنی است و به چه دلیل است؟

 

چرا حریف محترم

شطرنج جامعه و جهان را رها می کند و مهره را مطرح می سازد؟

 

۲

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

مهره

یکی از فرم های بسط و تعمیم مفهوم فلسفی و سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) سوبژکت است.

 

سوبژکت در دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.

 

سوبژکت در نقد نظر معینی

هم

صاحب نظر می تواند باشد

هم

خود حریف منتقد

و

هم

هر شاعر و نویسنده مورد بحث و بررسی.

 

سوبژکت

درا ین متا کامنت و یا متا «نقد»

هم

می تواند دوست محترم باشد،

هم

خود حریف محترم

هم نصرت شیره ای

هم

حمیدی شیرزای

هم نیمای تریاکی

و غیره

 

۳

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

مطلق کردن سوبژکت

خواه و ناخواه

به معنی به باد فراموشی و تحقیر سپردن اوبژکت است.

 

اوبزکت

در این متا کامنت

خود موضوع کامنت است.

شعر نصرت رحمانی شیره ای است.

موضوع شناخت است.

موضوع بررسی است.

اندیشه نهفته در شعر نصرت رحمانی است

و

نظر درست ویا نادرست دوست محترم و یا هر خواننده و شنونده شعر نصرت رحمانی است.

 

مطلق کردن سوبژکت شناخت

خواه و ناخواه

به معنی هیچ انگاری اوبژکت شناخت است.

 

به معنی سوبژکتیویسم است که

یکی از مکاتب مهم فلسفه بورژوایی واپسین است.

 

یکی از نمایندگان مهم سوبژکتیویسم

معلم نیچه موسوم به شوپنهاور است.

 

۴

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

ایراد و انتقاد حریف محترم

در اولین جمله اش

نه

به اندیشه دوست محترم

نه

به شیره ای بودن شاعر

بلکه به شیره ای خطاب کردن شاعر شیره ای است.

 

حریف محترم

به محتوای شعر و به محتوای نظر دوست محترم

کم ترین اعتنایی مبذول نمی دارد.

 

اوبژکت شناخت

یعنی شعر شاعر شیره ای و نظر درست و یا نا درست دوست محترم

برای حریف محترم

پشیزی ارج و ارزش ندارد.

 

فلاکت و ادبار سوبژکتیویسم معرفتی همین است:

از حدقه بیرون کشیدن چشم خود و چشم خواننده افکار درب و داغان خود.

 

اکنون این سؤال ناقابل پیش می آید و سینه سپر می کند و جواب می طلبد:

اگر دوست محترم

شاعر شیره ای را شیره ای خطاب نکرده بود، یعنی بر اعتیاد او به تریاک و شیره شیرین تریاک اشاره نکرده بود، حریف محترم چه می کرد؟

 

آیا از نوشتن کامنت صرفنظر می کرد و دوست محترم را با حمیدی شیرازی و ناتل خانلری و اصحاب مجله سخن مقایسه نمی کرد؟

 

یعنی ماهیت دوست محترم و تعلقات دولتی اش به چالش عنقلابی کشیده نمی شد؟

 

آخر

 حریف محترم این چه نوع متا «نقد» است که

شما

می نویسید و سگان توده را با ایادی طبقه حاکمه یکسان جا می زنید؟

 

 

آخر 

دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

نوشته ی سخیف و سطحی شما در باره ی دوست شاعر من زنده یاد نصرت رحمانی ،

« نقد» مبتذل حمیدی شیرازی و محفل دولتی « مجله سخن » و ناتل خانلری در برخورد به نیما را تداعی می کند که بعد از ملاقات با او و در پاسخ به این پرسش که

« نیما را چگونه ارزیابی کردید؟»

گفته بودند:

« پیرمردی تریاکی که تکه پاره هایی را گوشه روزنامه نوشته بود...»

 

این که نشد نقد دوست عزیز.

خب بسیاری از نویسندگان برجسته مخدر مصرف می کردند اما در عین حال آثار بسیار درخشانی تولید کرده اند

بی شک نصرت بعد از شاملو

شاخص ترین شاعر دوران ما

به شمار می رود.

یاد و خاطره اش هرگز فراموش نخواهد شد

در ضمن از حق نمی گذرم که نقدهای شما درباره فروغ و سعدی قابل تامل و ارزشمند است

 

دکتر محمد قراگوزلو

 

۱

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت

در عرصه تئوری شناخت (معرفت)

نقش تعیین کننده از ان اوبژکت شناخت است

 

البته تعیین کننده بودن قطبی از اقطاب دیالک تیکی به معنی هیچ واره بودن قطب دیگر نیست

 

ایراد سوبژکتیویسم معرفتی

وارونه کردن دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت است

تعیین کننده قلمداد کردن سوبژکت شناخت (دوست محترم، حریف محترم، نصرت شیره ای و حمیدی شیرازی و غیره) است

 

بدین طریق و با این ترفند

اوبژکت شناخت (موضوع بررسی، شعر نصرت شیره ای، نظر دوست محترم و غیره) فراموش می شود

 

این نگرش سوبژکتیویستی ـ معرفتی

خواننده و شنونده را گیج و سرگردان و خرفت و کودن و خر می سازد

 

چرا و به چه دلیل؟

 

۲

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

به این دلیل روشن که محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت شناخت

 

مثال

فرض کنیم که به عوض شعر نصرت شیره ای

خری را موضوع بررسی قرار داده ایم.

 

حریف محترم

خود خر (اوبژکت شناخت) را عمدا و به هر دلیلی نادیده می گیرد

و

خرچران (سوبژکت شناخت) را

خرسوار را

خرفروش را

خر پرور را

خرخر را

خرشناس را

رفیق شفیق خر را

برجسته و مطلق می کند و در کانون کامنت و قضاوت خود قرار می دهد

 

خریت خر 

(محتوای شاخت)

اما

در خود خر است و نه در سوبژکت های یاد شده

 

اینکه خر پرور کیست، خر چران کیست، خر سوار کیست و الی آخر

تعیین کننده نیستند

 

البته هیچ واره هم نیستند

از خرپرور هم می توان تا حدودی به کیفیت و کمیت خر پی برد

اگر خر پرور دهقان فقیری باشد، 

خر لاغر و مردنی خواهد بود 

و

 اگر مجتهد جامع الشرایط سیری باشد، 

خر هم خوش اشتها و چاق و چله خواهد بود

 

ولی خریت خر در هر صورت

در خود خر خواهد بود

 

۳

آخر دوست محترم

این چه نوع « نقد» است که

شما

شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

 

به همین دلیل

خواننده و شنونده

از خواندن و شنیدن کامنت و قضاوت و آثار و اشعار و هارت و پورت حریف محترم

و همه طرفداران شاملوئیسم و شاملوچیسم

مستفیض نمی شود

یعنی چیزی بر توان تفکر و بضاعت فکری و شخصیتی اش نمی افزاید

 

اما منظور حریف محترم از واژه مؤدبانه «دوست محترم» چیست؟

 

دوست محترم

همان شغال گر (شغال بیمار مو ریخته و کچل و کریه) مشد احمد شاملو ست

 

نشانه

احمد شاملو

(۱۳۵۲)

 

شغالی

گَر

ماهِ بلند را دشنام گفت ــ

 

پیرانِ شان مگر

نجات از بیماری را

تجویزی اینچنین فرموده بودند.

 

فرزانه در خیالِ خودی

اما

آن‌که به تُندر

پارس می‌کند؛

گمان مدار که به قانونِ بوعلی

حتا

جنون را

نشانی از این آشکاره‌ تر

به دست کرده باشند.

 

پایان

 

احمد شاملو در این دشنامشعر حریفی را که به انتقاد از او خطر کرده است، به رگبار تحقیر و تخریب و توهین می بندد

 

ما این شعر او را تحلیل و منتشر کرده ایم

 

حریف محترم به عوض «شغال گر» از واژه به ظاهر تر و تمیز «دوست محترم» بهره برمی گیرد

اگر به جمله بلافاصله بعد از این سؤال حریف محترم دقت شود 

شغال گر با تمامی کراهت و سخافت و نکبتش نمایان می گردد

 

نوشته ی سخیف و سطحی شما در باره ی دوست شاعر من زنده یاد نصرت رحمانی

 

حریف محترم اکنون از انعکاس دوست محترم در آیینه ضمیرش پرده برمی دارد

 

دوست محترم

به همه چیز و همه کس می تواند شباهت داشته باشد 

مگر به دوست و بدتر از آن، به دوست محترم

 

چگونه می تواند کسی دوست محترم حریف محترمی باشد که نوشته ای سخیف و سطحی می نویسد؟

 

چنین چیزی

توهین به مقدسات شاملوئیسم و شاملوچیسم است

 

دوست شرف کیهان 

حداقل باید نوشته ای ژرف و زلال و زیبا بنویسد و نه سخیف و سطحی

 

ضمنا 

دوست محترم بامداد اول و آخر

باید به عوض شیره ای نامیدن دوست شاعر زنده یاد حریف محترم و به چالش کشیدن ایده ئولوژی یأس انگیز او

به ستایش از منقل و وافور و شیره و شعر شاعر کمر بربندد

 

ادامه دارد