آذر و احسان طبری

طبری

در واقعیت قطب هاى متضاد وجود دارد

لذا حقیقت نیز که منعکس کننده آنهاست٬

گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد

و

حال آنکه حفظ نسبت صحیح بین قطبین متضاد و تشخیص قطب عمده،

راه صحیح عمل موافق با واقعیت است.

مثلا مرکزیت و دموکراسى، استوارى اصولى و انعطاف خلاق، تسریع آگاهانه جریان و شکیب منطقى پروسه، روش مسالمت آمیز و روش قهرآمیز، اقناع و اجبار، غیره و غیره....

برخى قطب هاى متضاد واقعیت است که غالبا بدان بر مى خوریم.

طبری

از خصلت و ساختار دیالک تیکی واقعیت عینی، نتیجه می گیرد که حقیقت به مثابه عکس آن (انعکاس آن و نه منعکس کننده آن)

باید خصلت دیالک تیکی داشته باشد.

حقیقت و هر چیز دیگر هم به تنهایی وجود ندارد.

بلکه با ضد دیالک تیکی خود همراه است:

دیالک تیک واقعیت و حقیقت (در تئوری شناخت)

دیالک تیک حقیقت و باطل (در تئوری شناخت)

طبری

اما

نتیجه غلطی از این انعکاس می گیرد:


حقیقت

گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد

این نتیجه گیری مکانیکی طبری حتی به لحاظ جمله بندی منطقی، معیوب است.

معنی «حقیقت گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد» چیست؟

طبری

و

حال آنکه حفظ نسبت صحیح بین قطبین متضاد و تشخیص قطب عمده،

راه صحیح عمل موافق با واقعیت است.

معنی تحت اللفظی:

برای نجات از شر «حقیقتی که گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد»

باید «راه صحیح عمل موافق با واقعیت» را پیدا کرد

و

آن

حفظ نسبت صحیح میان دو قطب متضاد

از سویی

و

تشخیص قطب عمده

از سوی دیگر است.

خظای خطیر طبری

در مثال های مشخص او روشن می شود:

مثلا

مرکزیت و دموکراسى،

استوارى اصولى و انعطاف خلاق،

تسریع آگاهانه جریان و شکیب منطقى پروسه،

روش مسالمت آمیز و روش قهرآمیز،

اقناع و اجبار،

غیره و غیره....

برخى قطب هاى متضاد واقعیت است که غالبا بدان بر مى خوریم.

معنی تحت اللفظی:

مثال هایی برای اقطاب دوگانه واقعیت که به ذوجوانب شدن حقیقت منجر می شوند:

۱

مرکزیت و دموکراسى

منظور طبری

سانترالیسم دموکراتیک است.

سانترالیسم دموکراتیک

(مرکزیت گرایی دموکراتیکی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10183

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10198

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10203

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10210

پایان

به زعم طبری

سانترالیسم دموکراتیک

«حقیقتی است که گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد»

سانترالیسم دموکراتیک

مبتنی بر دیالک تیکی از سانترالیسم و دموکراسی است.

یعنی

وحدت اضداد است (متشکل از اقطاب متضاد است) ولی فی نفسه متضاد و متناقض (؟) نیست.

متضاد و متناقض با چه چیزی؟

همه دیالک تیک های هستی وحدت اضدادند.

مثلا دیالک تیک پروتون و الکترون در هر اتم، ولی متضاد و متناقض (؟) نیستند؟

متضاد و متناقض (؟) با چه چیزی؟

چیزی را متناقض می نامند که غیر منطقی باشد.

مثال:

اگر کسی در آن واحد ادعا کند که باران می بارد و باران نمی بارد، دچار تناقض گویی می شود.

چنین ادعایی در منطق ممنوع است.


دیالک تیک پروتون و الکترون در هر اتم

حقیقت امر علمی و عینی و طبیعی و تجربی و عقلی غیر قابل انکاری است و نه چیزی متضاد م تناقض.

طبری

رابطه دیالک تیک عینی با دیالک تیک ذهنی

را

با رابطه واقعیت عینی با حقیقت ذهنی عوضی گرفته است.

مثلا

دیالک تیک عینی پروتون و الکترون در عالم واقع (در هر اتم)

و

دیالک تیک ذهنی پروتون و الکترون در در عالم ذهن (در علم شیمی)

را

به مثابه رابطه واقعیت با حقیقت تصور کرده است.

ادامه دارد.