Ist möglicherweise ein Doodle

درنگی

از

میم حجری

چرا باید همیشه بحث بر سر افکار باشد و نه افراد؟

اولا
به این دلیل
که در دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (مثلا افراد و افکار)

در تئوری شناخت مارکسیستی
نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت (مثلا افکار) است

و نه ازآن سوبژکت شناخت (افراد)


ثانیا
به این دلیل

که حقیقت در اوبژکت شناخت (در موضوع شناخت، مثلا در افکار) است و نه در سوبژکت شناخت (افراد)
مثال:
حقیقت سیب
در خود سیب است و نه در سیب خر و سیب خور و سیب فروش


ثالثا
به این دلیل
که افراد هم فانی اند و هم قادر به تجدید نظر در نظر خویش.


تخریب و ترور افراد و دست نخورده ماندن افکار

فرمی از فرمهای برخورد ارتجاعی و ضد اجتماعی است.
عوامفریبانه است و نه روشنگرانه.


فرمی از سوبژکتیویسم است و فاقد ارزش و اعتبار تجربی و علمی و عقلی است.
نوعی خصومت با پیشرفت جامعتی است.

پایان