درنگی

از

میم حجری

زندگی بسیار کوتاه تر از آن است که، آن را صرف کینه ورزی،لجبازی، و گیر کردن در سوءتفاهم‌ها کنیم،

چه خوب است که حرف ها،احساسات خوب یا بد، و حتی گلایه هایمان از یکدیگر را، رُک و بی‌پرده به همدیگر بگوییم، تا اینکه با خودخوری،پرده بکشیم روی حقایق؛ و رنج و دل‌آزردگی را عمدا امتداد دهیم.
متا

ما بهتر است که این مفاهیم متا را مورد تأمل قرار دهیم:

خودخوری

رنجش

دلخوری

۲

رنجش و دلخوری

رنجش و دلخوری از همنوع

ربط تعیین کننده ای به رک گویی و سربسته گویی ندارند.

رنجش و دلخوری

علل مادی و فکری و معیشتی و طبقاتی و معرفتی و شخصیتی و اجتماعی دارند.

دلیل رنجش و دلخوری خلایق از همنوع

مثلا در صورت تحقیر و تمسخر و توهین و تخریب

ربطی به رک گویی و سربسته گویی ندارد.

مثال:

سران توده را جلادان شاهان و شیخان تحت شکنجه های جهنمی آش و لاش می کنند.

بعد به توبه وامی دارند.

به تله ویزیون می آورند تا از وحشت بازگشت به شکنجه گاه

داوطلبانه ابراز ندامت و پشیمانی کنند و رسوا شوند.

جلاد اوین بر سر پیران و زنان و جوانان مردم رک و رو راست داد می زند:

اقرار کنید که جاسوس و خاین و خودفروش بود هاید

و

تئوری های شما، بی اعتبار بوده اند.

در حالیکه احکام و آیات و احادیث و روایات و لاطائلات ما بدون استثناء علمی و حقیقی و مطمئنند.

رنجش ٖو دلخوری از این افراد

دلایل طبقاتی و شخصیتی و اخلاقی و غیره دارند و نه دلایل فرمال تبیینی.

ادامه دارد.