سیاوش کسرایی
«مهاجرت»

درنگی

از

یدالله سلطانپور

روز پر ریخت و شب ـ خسته تن ـ از راه بماند
ما ولی پا به سر قله هر سال زدیم

هر چه کردیم ز بی تابی و هر جا که شدیم

در هوای تو، برای تو پر و بال زدیم.

معنی تحت اللفظی:

پرنده روز پرهایش ریخت و رهنورد شب از فرط خستگی به زانو درآمد.

ما

اما

سال ها را پشت سر هم پشت سر گذاشتیم.

هم

بی تابی های مان

در هوای وطن و برای وطن بود

و

هم

تلاش ها و تقلا های مان.

۱

روز پر ریخت و شب ـ خسته تن ـ از راه بماند
ما ولی پا به سر قله هر سال زدیم

سیاوش روز را به پرنده تشبیه می کند و شب را به رهنورد

و

توده ای ها را به درناها.

درناهایی که مدام بال و پر می زنند.

هدف و آماج توده ای ها از دید سیاوش در غربت مهاجرت اما چیست؟

۲

هر چه کردیم ز بی تابی و هر جا که شدیم

در هوای تو، برای تو پر و بال زدیم.

همه هم و غم توده ای ها در غربت مهاجرت

وطن است و بس.

سؤال برای ما همیشه این بوده که منظور سیاوش از وطن چیست؟

سیاوش در شعر دیگری هم که ترانه شده و شجریان جوان خوانده،

وطن را ایدئالیزه می کند.

تحلیلی بر شعر سیاوش تحت عنوان «وطن»

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3147

پایان

بدترین دشمنان حزب توده

به همین دلیل

سیاوش

را

به درجه کریم سنجابی تنزل و تقلیل می دهند تا بیوگرافی سیاوش را تحریف کنند.

همانطور که در تحلیل شعر وطن سیاوش اشاره رفته،

منظور سیاوش از وطن، حتما و فقط و حداقل، نباید سرزمین باشد.

توده ای ها

در سرزمین موسوم به ایران جز ستم چیزی ندیده اند و جز دشنام چیزی نشنیده اند.

وجب به وجب این خاک

گورستان توده ای ها ست.

اگرچه بهترین و کمیاب ترین و بی همتاترین فرزندان توده بوده اند.

ادامه دارد.