پروفسور دکتر گونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

مقوله پیوند در فلسفه آنتیک

(جهان باستان کلاسیک)

  • جهان به نظر فلاسفه یونان باستان، کل پیوند مندی جلوه می کرد.
  • اما آنها پیوند فراگیر کلی پدیده های طبیعی را به قول مارکس و انگلس، «در چیزهای منفرد به اثبات نرسانده بودند.
  • این نظر آنها بیشتر نتیجه نگرش بی واسطه آنان بود.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۹، ص ۳۳۳)

مقوله پیوند در فلسفه هراکلیت

هراکلیت

(۵۵۰ ق. م. ـ ۴۸۰ ق. م.)

فیلسوف ماقبل سقراطی یونان

  • به قول مارکس و انگلس، «این نگرش بی واسطه، ابتدائی و عامیانه ـ اما اصولا درست ـ آنها در باره جهان، برای اولین بار توسط هراکلیت به روشنی تمام اتبیین یافته است:
  • همه چیز هم هست و هم نیست.
  • زیرا همه چیز جاری است.
  • زیرا همه چیز دستخوش تغییر مدام است.
  • زیرا همه چیزدر حال شدن و فنا شدن است.

۲

  • این نگرش، اما اگرچه خصلت عام تصویر کلی پدیده ها را به درستی درک می کند، با این حال، برای توضیح جزئیات آنها کفایت نمی کند.
  • جزئیاتی که تصویر کلی از جمع آنها ترکیب شده است.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۰)

۳

  • برای توضیح این جزئیات، باید آنها را از پیوند طبیعی و تاریخی شان جدا کرد و هر کدام را به تنهائی، بنا بر چند و چون آن، بنا بر علل خاص و غیره آن مورد بررسی قرار داد.

۴

  • این بررسی عمدتا تجزیتی ـ تحلیلی (آنالیتیکی) را علوم طبیعی، به ویژه از نیمه دوم قرن پانزدهم به بعد، به عهده می گیرند.

۵

  • یعنی از زمانی که بنا بر حوایج شیوه تولید نوپای سرمایه داری، خود را از قید و بندهای اسکولاستیک آزاد می سازند، که برای جزم های عقیدتی ارزش بیشتری قائل بود، تا به دانش مبتنی بر تجربه و تجزیه و تحلیل پدیده های طبیعی.

۶

  • این شیوه کار علمی مبتنی بر تجزیه و تحلیل، گرد آوری فاکت ها و طبقه بندی آنها ـ علیرغم موفقیت و پیشرفت چشمگیرش ـ انسانها را به «درک چیزها و پدیده های طبیعی در فردیت آنها و در خارج از پیوند فراگیر کلی آنها معتاد ساخته است.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۰)

ادامه دارد.