خود آموز خود اندیشی (۸۲۰)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش پنجم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

در معرفت بر کسانی است باز

که درها ست، بر روی ایشان فراز

ببوسی، گر ات عقل و تدبیر هست،

ملکزاده را در نواخانه، دست

که روزی برون آید از شهر بند

بلندی ات بخشد، چو گردد بلند.

۱

در معرفت بر کسانی است باز

که درها ست، بر روی ایشان فراز

معنی تحت اللفظی:

در شناخت به روی کسانی باز است

که همه درها به روی شان بسته است.

سعدی

در این بیت شعر،

ندانمگرائی و خردستیزی

(اگنوستیسیسم و ایراسیونالیسم)

را بر تخت قدرت مطلقه می نشاند و به وارونه سازی مطلق حقایق اقدام می کند.

در معرفت بر روی کسانی باز است، که همه درها به روی شان بسته است.

بدین طریق

معرفت و شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها)

نه روندی واقعی، بلکه امری ناگهانی، بی قانونمند و تصادفی است.

رانده شدگان از همه درها،

آنها که در قهقرای ذلت به سر می برند،

در معرفت الهی ناگهان به روی شان باز می شود.

شناختی در کار نیست،

تجزیه و تحلیل منطقی ـ علمی قضایا بیهوده است،

تلاش برای کشف قانونمندی ها عبث و بی فایده است.

در تئوری شناخت فئودالی

همه چیز در پشت پرده ابهام قرار دارد.

هیچ چیز شناختنی نیست.

شناخت

نه روندی گام به گام و تدریجی، بلکه جرقه ای ناگهانی است،

دری است که پرده دار ناگهان باز می کند و رازی را با محرم رازی در میان می نهد.

حقیقت انعکاس واقعی و صحیح واقعیت عینی نیست.

حقیقت رازی است، سر به مهر، که با محرم رازی در میان نهاده می شود.

محرم رازی که همه درها را به رویش بسته اند.

انسان نه در روند کار و پیکار و کنکاش پیگیر و خستگی ناپذیر، بلکه به اشاره ای اهل ولایت می شود:

تکاملی در کار نیست،

قانون گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی یاوه ای است.

تحولات

به طور ناگهانی، بی قانونمند، اعجازآمیز و بنا بر اراده موجودی ماورای زمینی و ماورای اجتماعی و ماورای انسانی صورت می گیرند.

همه این یاوه های ایراسیونالیستی در فلسفه حافظ به نقطه اوج خود می رسند.

بدون سعدی، به احتمال قوی نمی توانست حافظی قوام یابد.

حافظ شالوده فکری ئی جز اندیشه های ایراسیونالیستی و اگنوستیسیتی (خردستیزانه و ندانمگرایانه) سعدی ندارد.

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۴)

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

مهدی تدینی

تاریخ

موهوم بودن مفاهیم و نگرش‌های جهان‌میهن و ضدمیهنی

را

نشان داده است.

تدینی

به عوض تعریف مفاهیم و تفکر مفهومی،

همه خرافات خود را به گردن باریکتر از موی تاریخ می اندازد.

جهانوطنی

یک مفهوم فلسفی است و تعریف دارد.

ضمنا

جهانوطنی

تنها مفهوم فلسفی در این زمینه نیست.

بعید است که تدینی از مفهوم انترناسیونالیسم بی خبر باشد.

واژه جهانوطنی

در طول تاریخ

با دو محتوای مفهومی کاملا متفاوت انقلابی و ارتجاعی

پر شده است

و

بر خلاف تصور تدینی، مفهوم موهومی نبوده است:

۱

در تصورات مبتنی بر جهانوطنی لسینگ، کانت، فیشته، هردر، شیللر، گوته، برادران هومبولت و امثالهم،

در مغایرت با منطقه گرائی فئودالی،

نگرش های باز جهانی توسعه داده شده اند

که اشاعه دهنده اندیشه های ملت و دولت ملی بوده اند.

جهان وطنی بورژوازی آغازین

یکی از تسلیحات مفهومی مهم بر ضد فئودالیسم دهاتی و ملوک الطوایفی ـ خانخانی بوده است.

مفهوم جهان وطنی

نافی کوته نظری های فئودالی و حاوی ملتگرایی و دولت ملی گرایی بوده است.

۲

جهان وطنی بورژوایی آغازین

در ادبیات پرولتری

با

انترناسیونالیسم پرولتری جایگزین شده است.


انترناسیونالیسم پرولتری

مبتنی بر دیالک تیک عینی طبقات اجتماعی است:

این دیالک تیک در شعاری از کلاسیک های مارکسیسم تبیین یافته است:

سرمایه خصلت انترناسیونال (بین المللی) دارد.

کار

(ضد دیالک تیکی سرمایه)

هم

باید خصلت انترناسیونال (بین المللی) داشته باشد.

یعنی

همانطور که بورژوازی در مقیاس جهان، متحد است،

پرولتاریا هم باید در مقیاس جهانی، متحد گردد.

اگر شعار مختصر کلاسیک ها را تدقیق کنیم، خواهیم گفت:

سرمایه

(بورژوازی)

دیالک تیکی از ناسیونال و انترناسیونال (ملی و بین المللی)

است.

کار

(پرولتاریا)

هم

باید دیالک تیکی از ناسیونال و انترناسیونال (ملی و بین المللی) باشد.

درست به همین دلیل

کلاسیک های مارکسیسم به تأسیس انترناسیونال پرولتری مبادرت می ورزند.

مراجعه کنید

به

زندگی مارکس و انگلس

و

انترناسیونالیسم پرولتری

و

انترناسیونالیسم سوسیالیستی

انترناسیونال اول

زندگی مارکس و انگلس

(فصل اول)

(بخش اول)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8839

انترناسیونالیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9150

انترناسیونالیسم سوسیالیستی

(خواهری ـ برادری سوسیالیستی)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9083

پایان

انترناسیونال اول

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11392

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11402

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11409

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11418

پایان

ادامه دارد.

قرآن کریم از دیدی دیگر (۱۱۵)

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

سوره بقره

﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ ۖ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ ۗ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾
[ البقرة: ۱۸۵]

ماه رمضان، كه در آن براى راهنمايى مردم و بيان راه روشن هدايت و جدا ساختن حق از باطل، قرآن نازل شده است.

پس هر كس كه اين ماه را دريابد، بايد كه در آن روزه بدارد.

و هر كس كه بيمار يا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهاى ديگر.

خدا براى شما خواستار آسايش است

نه سختى و تا آن شمار را كامل سازيد.

و خدا را بدان سبب كه راهنماييتان كرده است به بزرگى ياد كنيد و سپاس گوييد.

ما این آیه را نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:

۱

ماه رمضان، كه در آن براى راهنمايى مردم و بيان راه روشن هدايت و جدا ساختن حق از باطل، قرآن نازل شده است.

بهتر است که روی مفاهیم کریم در این آیه سوره بقره، خم شویم:

منظور کریم این است که نزول قرآن در ماه رمضان شروع شده است.

چون نزول قرآن تدریجی بوده است و نه یکباره.

دلایل نزول قرآن کریم به شرح زیر بوده اند:

راهنمایی مردم

نشان دادن راه روشن هدایت

جدا ساختن حق از باطل

راه

یکی از مفاهیم مرکزی و مهم کریم بوده است.

در همین مفهوم راه، شرایط محیظی ـ مادی (بیابانی) سکنه عربستان انعکاس می یابد.

پیدا کردن راه در بیابان بی سر و ته و نجات از ضلالت (گمراهی) و سرگردانی و هلاکت یکی از مهمترین مشکلات مردم بوده است.

قرآن کریم

را

هم

کریم برای راهنمایی بشر نازل کرده است.

کریم

ضمنا

راه را به به راه روشن هدایت و راه تاریک ضلالت (گمراهی) طبقه بندی می کند.

فونکسیون قرآن کمک به بشر در تمیز راه از گمراه و حق از باطل است.

اما منظور کریم از حق و باطل چیست؟

۲

پس هر كس كه اين ماه را دريابد، بايد كه در آن روزه بدارد.

و هر كس كه بيمار يا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهاى ديگر.

چون نزول قرآن در ماه رمضان شروع شده، پس مسلمانان باید در این ماه روزه نقد و یا نسیه بگیرند.

۳

خدا براى شما خواستار آسايش است

نه سختى و تا آن شمار را كامل سازيد.

خدا با تجویز روزه حسن نیت دارد.

در تمام طول ماه رمضان مسلمانان باید روزه بگیرند.

۴

و خدا را بدان سبب كه راهنماييتان كرده است به بزرگى ياد كنيد و سپاس گوييد.

خدا به ازای راهنمایی، انتظار سپاسگزاری دارد.

سپاسگزاری از هر رهنمایی در بیابان بی آب و علف

امری طبیعی بوده است.

لزومی به تأکید نیست.

سؤال این است که دلیل کریم بر این تأکید چیست؟

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۱۹)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

حافظ

مشکل عشق نه در حوصله دانش ما ست

حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد.

معنی تحت اللفظی:

دانش ما قادر به حل مسئله عشق نیست.

فکر خطا مشکلگشا نیست.

حافظ در این بیت غزل، انسان را قادر به حل مشکل عشق نمی داند.

حق هم دارد.

وقتی دانش انسان قادر به حل ساده ترین مسائل مشخص زندگی نباشد، چگونه می تواند به حل مسائل انتزاعی و ناملموس از قبیل «عشق» نایل آید.

حیوانات اگر هم در تمیز بوها بی همانند باشند، از درک ساده ترین مفاهیم عاجزند.

چون مفاهیم، انتزاعی و مجرد اند و حیوانات را به خطه انتزاع و تجرید راه نیست و انسان بی خرد خردستیز، چه بسا، از جانوران هم ذلیلتر و ناتوانتر است.

ما در جریان بررسی فلسفه حافظ به این مسئله برخواهیم گشت و تحلیل همه جانبه تری از آن ارائه خواهیم داد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) توسعه (تکامل) (۶)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

فرق مفهوم «توسعه» با مفهوم «تغییر»

۱

  • فرق مفهوم «توسعه» با مفهوم «تغییر» در آن است که «توسعه» دارای جهت، سمت و سو و گرایشی است، که به فرم های عالی تر منتهی می شود.

۲

  • کلیه مدارک کشف شده در عرصه های گوناگون علوم منفرد (فیزیک، شیمی، زمین شناسی و غیره) دلالت بر صحت تز ماتریالیسم دیالک تیکی دارند.

۳

  • جهان مادی سیستمی متشکل از مراحل کیفی توسعه به شرح است:

الف

  • مرحله مواد غیر آلی (معدنی)

ب

  • مرحله مواد آلی (ارگانیک)

پ

  • مرحله جامعه

ت

  • مرحله تفکر

۴

  • هرکدام از این عرصه های پهناور دارای مراحل توسعه خاص خویش است.
  • همان طور که این امر خود را در عرصه مواد آلی (ارگانیک) به طرز بارزی در تکامل انواع تا پیدایش انسان نشان داده است.

۴

  • علاوه بر این، در هر کدام از این عرصه ها، قانونمندی های عام توسعه، خطوط خود ویژه ای دارند.
  • مثلا سرعت توسعه در اوبژکت های مربوط به فرم های عالی تر حرکت ماده، در مقایسه با فرم های نازلتر، فوق العاده بیشتر است.

۵

  • برای فرم های عالی تر حرکت ماده (طبیعت زنده، جامعه) می توان شاخص های صریحی از توسعه پیشرونده ترسیم کرد.

۶

  • به عنوان مثال:

الف

  • کمال سازمان و درجه تمایز موجودات

  • مراجعه کنید به تمییز

تمییز

(متمایزسازی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13447

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13452

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13459

پایان

ب

  • درجه رشد نیروهای مولده

  • مراجعه کنید به نیروهای مولده

نیروهای مولده

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3956

پایان

۷

  • ولی برای طبیعت جامد و بی جان و به ویژه برای سیارات این امر امکان ناپذیر است.

۸

  • تمامی کاینات را می توان به مثابه سیستمی از روندهای توسعه تصور کرد.

۹

  • جاده های شیری، انبوه ستاره ها، مجموعه به هم پیوسته ستاره ها، سیستم های خورشیدی و سیاره ای همه محصول چنین روند توسعه اند.

۱۰

  • کلیه اجرام آسمانی ویا روندهای کیهانی به این و یا به آن طریق، در روندهای توسعه سهیم بوده اند و یا خود محصول روندهای توسعه بوده اند.

۱۱

  • ولی استفاده از مفهوم توسعه برای کاینات بی معنی است.

۱۲

  • چنین تشبثاتی همواره ناکام مانده اند.

۱۳

  • تئوری هائی سرهم بندی شده که گویا پیدایش کاینات چندین میلیارد سال پیش صورت گرفته است.

ویکتور آمبارزوم جان

(۱۹۰۷ ـ ۱۹۹۶)

فیزیکدان و ستاره شناس ارمنی

مؤلف آثار بسیار

  • و. آ. آمبارزومجان ـ ستاره شناس شوروی ـ و دیگران به کشف مجموعه به هم پیوسته ستاره ها نایل آمده اند که عمرشان می تواند فقط چند میلیون سال باشد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (گ) گردان های بین المللی

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

· گردان های بین المللی به واحدهای داوطلب آنتی فاشیستی (ضد فاشیستی) در حین جنگ انقلابی ـ ملی خلق اسپانیا (۱۹۳۶ ـ ۱۹۳۹) اطلاق می شد.

۲

· در گردان های بین المللی که از سال ۱۹۳۶ تشکیل یافته بودند، حدود ۳۵۰۰۰ آنتی فاشیست (کمونیست، سوسیال ـ دموکرات و غیره) از ۵۳ کشور شرکت داشتند.

۳

· تشکیل گردان های بین المللی و مبارزه به طرفداری از خلق اسپانیا بر ضد کودتای فاشیستی فرانکو و مداخله آلمانی و ایتالیایی بیانگر همبستگی و انترناسیونالیسم پرولتری بود.

· مراجعه کنید به همبستگی، انترناسیونالیسم پرولتری

انترناسیونالیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9150

۴

· ۶ گردان بین المللی جزئی از ارتش خلق اسپانیا بودند و تحت فرماندهی عالی آن قرار داشتند.

۵

· اتحاد شوروی از جنگ انقلابی ـ ملی هم با کادرهای ویژه نظامی و هم با تسلیحات جنگی مدرن حمایت به عمل می آورد.

۶

· در گردان های بین المللی قبل از همه به ابتکار کمیته مرکزی حزب کمونیست المان، ۵۰۰۰ تن از آنتی فاشیست های آلمانی می رزمیدند و ۳۰۰۰ تن از آنان جان خود را فداری آزادی خلق اسپانیا کردند.

۷

· کمیته مرکز حزب کمونیست آلمان برای حمایت از ارتش خلق اسپانیا، به ارسال کمونیست های کار آزموده به اسپانیا مبادرت ورزید.

۸

· هنرمندان و نویسندگان بیشماری هم در گردان های بین المللی می رزمیدند.

(ارنست همینگوی

هم در آن شرکت داشت و از آن به مطبوعات امریکا گزارش می داد.

مترجم)

۹

· در پاییز سال ۱۹۳۸ گردان های بین المللی توسط رژیم جبهه ملی اسپانیا بنا بر مصوبه کمیته به اصطلاح عدم مداخله به شرط خروج مداخله گران آلمانی و ایتالیایی از کشور، از رزم کناره گیری کردند.

۱۰

· مبارزان آلمانی و اطریشی در گردان های بین المللی که نمی توانستند به میهن برگردند و در پادگان ها به سر می بردند، در ماه ژانویه سال ۱۹۳۹ دوباره وارد جنگ شدند.

· چون فاشیست های آلمان و ایتالیا زیر قول خود زده بودند و به ترک اسپانیا اقدام نکرده بودند و به تقویت تجاوز خود پرداخته بودند.

۱۱

· پس از سقوط کاتالونیا گردان های بین المللی وارد خطه فرانسه شدند و به گردان های بین المللی در فرانسه پیوستند که در جنگ جهانی دوم بر ضد فاشیسم هیتلری می جنگیدند.

· مراجعه کنید به جنبش مقاومت ضد فاشیستی

جنبش مقاومت انتی فاشیستی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8601

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8602

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8605

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۸۲)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/12/blog-post_42.html

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۳)

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

مهدی تدینی

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست.

حقوق بشر مطلقاً بسته به خاک است

تدینی

احتمالا

مفهوم فاشیستی فضای حیاتی را به میهن و خاک و سر حد ترجمه و مطلق می کند.

فاشیسم و نازیسم و میلیتاریسم

(ایتالیا و المان و ژاپن)

هم

برای تسحیر فضای حیاتی (خاک) دهها میلیون تن از سکنه کشورهای دیگر را نیست و نابود کردند.

دنبال میهن و خاگ و سرحد برای نژاد عنتر بودند.

استعمارگران هم هم به اشغال خاک خلق های دیگر و غارت دار و ندار جامد و جاندار سکنه کشورهای ماقبل سرمایه داری پرداختند.

از دید تدینی هم ریشه فلاکت مستعمرات و هم ریشه فلاکت استعمارگران خاک بود.

حقوق بشر مطلقاً بسته به خاک است

در فلسفه تدینی

دلیل سلب حقوق بشری از سکنه مستعمرات خاک بوده است.

مطلقا خاک بوده است

و

نه استعمار و استثمار و امپریالیسم.

تدینی

عینا و عملا

سودایی جز تحریف تاریخ و دستاوردهای علمی و عقلی (مارکسیسم) ندارد.

برای تق و لق بودن بینش تدینی

مثالی بزنیم:

تفاوت تزاریسم با بلشویسم در جامعه شناسی خاکی تدینی

کجا ست؟

خاک سکنه روسیه که با تعویض تزاریسم با بلشویسم دست نخورده مانده است.

پس تفاوت حقوق بشری چشمگیر به چه دلیل بوده است؟

مقام و منزلت کارگران و پیشه وران ودهقانان در تزاریسم کجا و در بلشویسم کجا؟

مثال دیگر:

خاک ایران در زمان شاه و شیخ که فرقی نکرده است.

تفاوت چشمگیر حقوق بشر در زمان شاه و شیخ به چه دلیل است؟

این

معیار تعیین کننده مطلق تدینی چرا نقشی به عهده ندارد؟

تدینی

برای عوامفریبی

جای مناسبات تولیدی ویا زیربنای اقتصادی و یا طبقه حاکمه ویا حاکمیت طبقاتی را با خاک و میهن و سرحد عوض می کند.

تفاوت حقوق بشر و اخلاق و همه عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی درروسیه تحت سیطره تزاریسم با روسیه سوسیالیستی در تعویض طبقه حاکمه بوده است.

در سرنگونی اشرافیت فئودال و روحانی و سرمایه دار و روی کار آمدن پرولتاریا و دهقانان و روشنفکران خلقی و زحمتکشان بوده است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۱۸)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

در قاموس سعدی و حافظ

انسان عروسکی کوکی است، که دست های نامرئی به حرکتش وامی دارند.

همان طور که سعدی در قصه «بت سومنات»

تئوریزه کرده است.

این ادعا نیز چیزی جز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی تصمیمگیری های پشت پرده درباریان زمینی نیست.

حافظ

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش

کاو به تأیید نظر حل معما می کرد.

معنی تحت اللفظی:

برای پیدا کردن راه حل به مشکلات خود، نزد پیر مغان رفتم.

او با تأیید نظر به حل مشکل او نایل می آید.

حافظ در این بیت غزل، مشکل خویش را «بر پیر مغان» می برد.

ولی او هم مثل خودش، همه چیز دارد، جز شعور شناسنده.

از این رو ست که معمای حافظ را با تأیید نظرخود حافظ حل می کند.

ولی چون حافظ نظری ندارد و نمی تواند هم داشته باشد، پس معما لاینحل می ماند.

کاری که حافظ در نهایت بی شرمی و پرروئی انجام می دهد، اشاعه و تبلیغ خریت و خردستیزی عریان است.

آزاداندیش نامیدن حافظ از سوی بعضی ها

اشتباهی خطرناک و گمراهساز بوده است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) توسعه (تکامل) (۵)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

تئوری توسعه در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی

۱

  • مفهوم واقعا علمی و پیگیر توسعه می تواند تنها به وسیله ایدئولوگ های طبقه ای فرمولبندی شود، که لوکوموتیو توسعه تاریخی را به دوش خویش می کشد.

۲

  • تنها در این صورت مفهوم توسعه از حد جامعه بورژوائی فراتر خواهد رفت و این ایدئولوگ ها، کسانی جز ایدئولوگ های طبقه کارگر نیستند.

۳

  • فلسفه طبقه کارگر ـ ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی ـ میراث مترقی اندیشه توسعه را حفظ می کند و برمبنای معارف جدید علوم طبیعی و جامعتی و پراتیک انقلابی طبقه کارگر بدان ژرفا می بخشد.

۴

  • لنین مفهوم مارکسیستی توسعه را به شرح زیر توصیف می کند:

۱

  • «توسعه مراحل پیشین را دو باره طی می کند.

  • اما به نحو دیگری و در پله برتری.

  • مراجعه کنید به نفی نفی

نفی نفی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3784

پایان

۲

  • توسعه نه در خطی مستقیم، بلکه به شکل مارپیچی تحقق می یابد.

  • مراجعه کنید به دیالک تیک گسست و پیوست

پیوست و گسست

(وصل وفصل)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11980

۳

  • توسعه جهش وار صورت می گیرد.

۴

  • توسعه همراه با فاجعه ها ست و انقلابی است.

  • مراجعه کنید به دیالک تیک اوولوسیون ـ روولوسیون (انقلاب)

اوولوسیون

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11533

پایان

انقلاب

(روولوسیون)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9493

۵

  • توسعه قطع جریان آرام و تدریجی است.

۶

  • توسعه گذار از تغییرات کمی به کیفی است.

  • مراجعه کنید به دیالک تیک کمیت و کیفیت، جهش

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5777

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5778

۷

  • محرکه درونی توسعه به وسیله تضاد، برخورد و تصادم نیروها و گرایشات مختلف به کار می افتد.

  • تضادها و برخوردها و تصادم ها و گرایشاتی که بر جسم مفروض تأثیر می گذارند و در داربست پدیده ای مشخص و یا در درون یک جامعه مؤثر واقع می شوند.

۸

  • توسعه عبارت است از وابستگی متقابل و پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی کلیه جوانب هر پدیده (که به برکت آن تاریخ همواره صفحات نوینی را ورق می زند).

  • پیوندی که به روند جهانی قانونمند و واحدی از حرکت منجر می شود.

۹

  • اینها همه، خطوطی چند از دیالک تیک به مثابه تئوری توسعه پرمحتوا (در مقایسه با تئوری های رایج دیگر) اند.»

  • (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۲۱، ص ۴۲)

۵

  • ماتریالیسم دیالک تیکی عامترین قوانین حرکت و توسعه در طبیعت، جامعه و تفکر را کشف می کند، از آنجمله اند:

الف

  • قانون وحدت و «مبارزه» اضداد که علت، منشاء و سرچشمه توسعه را برملا می سازد.

  • مراجعه کنید به قانون وحدت و «مبارزه» اضداد

وحدت و «مبارزه» اضداد

(قانون اساسی دیالک تیک ماتریالیستی)

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10822

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10828

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10835

پایان

ب

  • قانون گذار ازتغییرات کمی به کیفی، که نحوه و نوع پیدایش کیفیت های تازه را در جریان توسعه توصیف می کند.

  • مراجعه کنید به دیالک تیک کمیت و کیفیت، حد، قانون گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس

قانون گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12613

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12615

پایان

پ

  • قانون نفی نفی، که جهت، سمت و سو و نتیجه توسعه را بیان می کند.

۶

  • ماتریالیسم دیالک تیکی در قرن نوزدهم تزی را مطرح ساخت که بنا بر آن ماده در روند تغییر مدام قرار دارد و این منجر بدان می شود که همواره فرم های سازمانی عالی تر و بغرنجتر پدید آیند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ب) بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی (۳) (بخش آخر)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱۱

  • در مجموع، هر کشور عضو بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی بخش تقبلی معینی از سرمایه اساسی از دامنه صادراتش به دست می آورد و بسته به درامد حاصل از صادرات تأمین می کند.

۱۲

  • همه کشورهای عضو بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی حائز حقوق برابرند.

۱۳

  • هر کدام از کشورهای عضو بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی بی اعتنا به اندازه سرمایه اساسی اش، رأی واحدی در شورا و ریاست بانک دارد

۱۴

  • میزان وام داده شده هم بی اعتنا به میزان سرمایه اساسی کشور عضو در بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی است.

۱۵

  • عالی ترین ارگان ریاست بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی را شورای بانک تشکیل می دهد که ریاست کل کردوکار بانک را به عهده دارد.

۱۶

  • شورای ریاست بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی از نمایندگان دول عضو تشکیل می یابد.

۱۷

  • ارگان مجریه بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی تحت ریاست رئیس بانک و شورای بانک قرار دارد و مکلف به حسابدهی (پاسخگویی) بدان است.

۱۸

  • برنامه بغرنج مربوط به تعمیق و تکمیل هر چه بیشتر همکاری و توسعه انتگراسیون (همپیوندی) اقتصادی سوسیالیستی کشورهای عصو شورای کمک اقتصادی متقابل که در پانزهمین اجلاس شورای کمک اقتصادی متقابل، تصویب شده، حاوی سلسه اقدامات و وظایف مهمی در حوزه های زیر است:

الف

  • در حوزه تولید مادی

ب

  • در حوزه تجارت خارجی

پ

  • در حوزه وام

ت

  • در حوزه تکمیل روابط وامی و مالی

ث

  • در حوزه کردوکار بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی

۱۹

  • آماج سلسه اقدامات و وظایف مهم در حوزه های فوق الذکر این است که بانک قبل از همه در زمینه مقولات وام و بهره بانکی در زمینه های زیر مددرسان باشد:

الف

  • در زمینه توسعه سریع نیروهای مولده در کلیه کشورهای عصو شورای کمک اقتصادی متقابل

ب

  • در زمینه ارتقای نیروی مؤثریت اقتصادی تولید جامعتی

پ

  • در زمینه ارتقای حداکثر راندمان کار جامعتی

ت

  • در زمینه ارتقای سطح زندگی مادی و فرهنگی خلق های کشورهای عضو شورای کمک اقتصادی متقابل

پایان

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی»

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13323

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13327

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13331

۴

قسمت اول

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13337

قسمت دوم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13338

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13343

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13349

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13354

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13361

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13367

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13373

۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13385

۱۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13391

۱۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13395

۱۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13401

۱۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13411

۱۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13420

۱۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13428

۱۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13439

۱۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13449

۲۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13454

۲۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13461

۲۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13465

۲۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13471

۲۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13475

۲۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13478

۲۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13479

۲۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13486

۲۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13497

۲۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13501

۳۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13506

۳۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13510

۳۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13515

پایان

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۲)

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

مهدی تدینی

تمام این دعوا

سر «میهن» است؛

سر خاک است؛

سر مرز است.

تاریخ برای صدمین بار نشان داده است

بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر

داشتن «میهن» است.

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست.

تدینی

معنی خاک را نمی داند.

اگر می دانست، هرگز نمی گفت:

تمام این دعوا

سر خاک است؛

خاک

در بهترین حالت یکی از عناصر طبیعت است.

اکر بشر بر روی خاک کار کند، خاک به اراضی کشت و زرع و مزرعه و مرتع و جنگل و باغ و غیره تبدیل می شود.

یعنی

به

موضوع کار تبدیل می شود.

مثلا

پوست حیوانات و میوجات و مواد رنگی و حیوانات و آب و آبشار و دریا و باد و غیره هم می توانند مثل خاک موضوع کار باشند

در این صورت، ادعای تدینی بدین معنی خواهد بود که دعوا بر سر موضوع کار است.

واقعا؟

اگر روزی دولت فلسطین تشکیل شود، مگر زحمتکشان فلسطین زمیندار خواهند شد؟

بخش اعظم اجامر حماس

کارگر بوده اند و در کیبوتص های اسرائیل کار و امرار معاش کرده اند.

اگر حماس در فلسطین حاکم شود،

طبقه کارگر زمیندار خواهد شد؟

مگر طبقه کارگر در جنقوری اسلامی زمیندار شده است؟

رهبران کارگران

را

حماس جنقوری

آش و لاش و لاشه کرده است.

به توبه واداشته است.

رسوا کرده است

و

بعد

اعدام و شقه شقه کرده و جلوی ددان خاوران افکنده است.

آنهم بدون اینکه کمترین خطری برای حماس جنقوری داشته باشند.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۱۷)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

حافظ

برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو

راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود.

معنی تحت اللفظی:

برو ای زاهد خودپرست که راز این پرده از چشم من و تو پنهان بوده و است و خواهد بود.

حافظ

در این بیت غزل،

حقیقت را رازی تلقی می کند.

رازی سر به مهر، که در پشت پرده غیب نهان است و دسترسی برای او و زاهد خودبین محال است.

این همان اندیشه ارتجاعی و خرافی سعدی است که اسرار غیب فقط در اختیار محارم اسرار گذاشته می شود.

آنهم نه برای اینکه به میان توده به اصطلاح «آشغال» برده شود، نه برای رساندن به گوش مردم.

وقتی محرم اسرار راز سربسته را تحویل گرفت،

یا قبض روح می شود و راه برگشتش مسدود می گردد و یا بیهوش می شود:

این نظر، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی بیرون کشیدن زبان داننده راز از سوی خوانین و سلاطین خودکامه است، تا دیگر نتواند راز سربسته دربار را با کسی در میان بگذارد.

حافظ

ما از برون شده مغرور صد فریب

تا خود درون پرده چه تدبیر می کنند.

معنی تحت اللفظی:

در در بیرون از پرده، مغرور صد فریب گشته ام.

بی خبر از اینکه در درون پرده چه تدبیری صورت می گیرد.

حافظ

در این بیت غزل،

پس از خلع خرد انسانها، به خلع خودمختاری آنها می پردازد:

خر نمی تواند خودمختار باشد.

تصمیمات نه از سوی سازندگان واقعی تاریخ، بلکه بوسیله عوامل نا شناخته الهی، نه در ملأ عام، بلکه در پشت پرده اتخاذ می شوند و غرور انسان در زمینه ایفای نقش مستقل، جز خودفریبی نیست.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) توسعه (تکامل) (۴)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۶

  • تئوری توسعه (تکامل) انواع موجودات در سال های پایانی قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم تقریبا در همه کشورهای اروپا نمایندگان برجسته داشته است:

الف

  • لامارک توسعه (تکامل) انواع موجودات را به دلیل شرایط متغیر محیط زیست می داند.

ب

  • اوکن بررسی روند توسعه در طبیعت را از پدیده های مکانیکی و شیمیائی شروع می کند و به موجودات زنده می رسد.

پ

  • باوئر برای همه موجودات زنده فرم آغازین مشترکی قائل می شود و تکوین موجودات زنده را ناشی از توسعه آن فرم آغازین می داند.

ت

  • تئوری توسعه (تکامل) مربوط به طبیعت زنده (ارگانیک) در آثار داروین و هه کل به نقطه اوج خود می رسد.

  • مراجعه کنید به تئوری منشاء انواع

۷

  • انگلس مارش پیروزمند اندیشه توسعه را درعلوم مربوط به طبیعت زنده در قرن هجدهم و نوزدهم به شرح زیر وصف می کند:

الف

  • «جالب است که همزمان با حمله کانت بر نظریه مبتنی بر ازلی و ابدی بودن منظومه شمسی، (ک. ف. ولف) در سال ۱۷۵۹ اولین حمله بر نظریه ثبات انواع موجودات را آغاز می کند و تئوری منشاء انواع را مطرح می نماید.

ب

  • ولی نظر او که فقط پیش بینی داهیانه ای بوده، توسط اوکن، لامارک و باوئر هیئتی استوار به خود می گیرد و درست صد سال بعد (۱۸۵۹) توسط داروین پیروزمندانه جامه عمل می پوشد.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۳۱۹)

تئوری توسعه در عرصه علوم جامعتی

  • اندیشه توسعه در عرصه علوم جامعتی نیز در قرن هجدهم اهمیت ویژه ای کسب می کند:

۱

گوت هلد افرائیم لسینگ

(۱۷۲۹ ـ ۱۷۸۱)

نویسنده و شاعر برجسته روشنگری آلمان

  • لسینگ درسال های ۱۷۷۷ ـ ۱۷۸۰ اندیشه توسعه را در نوشته ای به نام «تربیت بنی آدم» برای توضیح چند و چون پیدایش مذهب مورد استفاده قرار می دهد.

۲

  • هردر در سال ۱۷۸۴ در کتابش تحت عنوان «افکاری در باره فلسفه تاریخ بشر» اندیشه توسعه را برای توضیح تاریخ به خدمت می گیرد.

۳

  • به نظر او تاریخ عبارت است از توسعه پیشرونده قانونمند:
  • تاریخ تداوم توسعه در طبیعت است.

۴

  • در اواسط قرن نوزدهم در روسیه اصل توسعه، نماینگان برجسته ای در صفوف دموکرات های انقلابی پیدا می کند:
  • هرتسن تاریخ تفکر بشری را تداوم تاریخ طبیعت می نامد.
  • او تأکید برآن داشته که نه بشریت را می توان در خارج از توسعه تاریخی تصور کرد و نه طبیعت را.

تئوری توسعه در فلسفه کلاسیک آلمان

  • فلسفه کلاسیک آلمان جوانب مختلف اندیشه توسعه را در قالب فلسفی می ریزد:

۱

  • موضوع اصلی فلسفه فیشته، شلینگ و هگل را اصل توسعه تشکیل می دهد.

۲

  • «در سیستم هگل فلسفه نوین یعنی فلسفه کلاسیک آلمان به نقطه اوج خود می رسد.

۳

  • در سیستم فلسفی هگل برای اولین بار (و این خدمت بزرگ او ست) کل جهان طبیعی، تاریخی و فکری به مثابه روندی، یعنی در حرکت، تغییر، تحول و توسعه بی وقفه مطرح می گردد و در جهت اثبات پیوند درونی موجود در این حرکت و توسعه بالنده تلاش به عمل می آید.»
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۹، ص ۲۰۶)

۴

  • اما تئوری توسعه هگل که بر مبنای ایدئالیستی استوار شده، ناپیگیر و متناقض بوده است.

۵

  • هگل امکان توسعه طبیعت در زمان را رد می کند و توسعه جامعه بشری را انعکاس خودبالی «ایده مطلق» قلمداد می کند و حتی امکان توسعه در تاریخ را فقط به زمان گذشته محدود می سازد.

۶

  • در حالیکه روند توسعه جامعه بنا بر طبیعت آن، نمی تواند با کشف به اصطلاح «حقیقت مطلق» به کمال فکری خود نایل آید.

۷

  • سیستم هگل ادعا می کند، که آن (یعنی روند توسعه جامعه) تجسم مادی (مادیت یافتن) این «حقیقت مطلق» است.
  • (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۹، ص ۲۰۷)

۸

  • ناپیگیری تئوری توسعه هگل حاکی از آن است که طبقه بورژوازی که ایدئولوگ های آن خود، روزگاری اندیشه توسعه را به طور علمی فرمولبندی کرده اند، به سبب رشد سرمایه داری می کوشند، تا نخست اعتبار عام آن را محدود قلمداد کنند و بعدها ـ وقتی که گذار به مرحله امپریالیسم صورت گرفت ـ حقانیت آن را به طور کلی زیر علامت سؤال ببرند و انکار کنند.

۹

  • منافع طبقاتی بورژوازی ایجاب می کند، که جهان آنچنان بماند که بعد از پیروزی قطعی بورژوازی بوده است.

۱۰

  • مفهوم علمی توسعه اما با هرگونه دفاع کورکورانه ناسازگار است و علاوه بر این با جهان بینی ایدئالیستی، به ویژه در فرم مذهبی خودویژه آن، آشتی ناپذیر است.

۱۱

  • زیرا شرط اصلی این جهان بینی پذیرش قصه آفرینش، یعنی قائل شدن نقطه آغاز برای توسعه در زمان و مکان است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ب) بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی (۲)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۵

  • بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی می تواند به مأموریت از سوی کشورهای ذیعلاقه به تأمین مالی و وامی کردوکار کارخانجات مشترک و دیگر اوبژکت ها از وسایل مالی ئی بپردازد که توسط کشور ثالثی عرضه شده است.

۶

  • در کار بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی، نقش تعیین کننده ای به عهده انجام تنویرهای چندجانبه و عملیات وامی مربوطه است.

۷

  • بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی به محاسبه وام و تأمین وام برای مدت معین به صورت روبل قابل انتقال می پردازد.

۸

  • وام محاسباتی برای رفع حوایج مربوط به وسایلی کفایت می کند که در پرداخت ها و دریافت ها افزایش می یابند.

۹

  • وام به مدت معین برای انجام اقدامات زیر داده می شود:

الف

  • برای تخصص و تعاون (همکاری) تولیدی

ب

  • برای توسیع (وسعت بخشی به) فروش کالاها

پ

  • برای تعادل بخشیدن به بیلان پرداختی

ت

  • برای رفع حوایج فصلی و غیره

۱۰

  • سرمایه اصلی بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی عمدتا در ارزش کلکتیو کشورهای عضو کمک اقتصادی متقابل ، یعنی در روبل قابل انتقال تشکیل می یابد.

  • مراجعه کنید به روبل قابل انتقال

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۳۲)

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

۱

به عنوان مثال حضرت عبدالبهاء می‌فرماید:

عالم مانند انسان است و انبیاء و رسل الهی طبیبان حاذق.

معنی تحت اللفظی:

جهان شبیه آدمیان است

و

انبیاء شبیه اطباء.

عبدالبهاء

چشم بسته غیب می گوید:

جهان را انداوم واره (ارگانیسم واره) تصور و تصویر می کند.

بشر بدین طریق شبیه خر و خرسنگ تصور و تصویر می شود.

عبدالبهاء

اشرف موجودات بودن بشر را منکر می شود.

بشر میلیون ها بار پیشرفته تر از خر و خرسنگ است.

تنزل دادن بشر تا درجه خر و خرسنگ، نه رئالیستی است و نه راسیونالیستی.

عبدالبهاء

انبیاء را هم تا درجه اطباء تنزل می دهد.

این عینا و عملا بدان معنی است که فونکسیون انبیاء علاج امراض نباتی و جانوری و بشری است.


این تصور و تصویر عبدالبهاء

نشانه بی خبری او از ماهیت و فونکسیون طبقاتی و تاریخی انبیاء است.

راستی انبیأ کیستند؟

خود عبدالبهاء اعتراف دارد که انبیاء، رسول اند.

رسول

به

کسی اطلاق می شود که رسالتی به عهده دارد.

طبیب که نمی تواند رسول باشد.

راستی

رسالت خود باب و بها و عبدالبهاء چیست؟

باب و بها و عبدالبهاء رسول کیستند؟

۲

شخص انسانی بر حالت واحده نماند، امراض مختلفه عارض گردد و هر مرض را علاجی مخصوص.

معنی تحت اللفظی:

بشر می تواند مریض شود و برای هر مرضی، علاجی هست.

بارک الله بر عبدالبهاء علامه.

۳

پس طبیب حاذق هر علل و مرض را معالجه واحده ننماید بلکه به مقتضای اختلاف امراض و احوال، ادویه و علاج را تغییر دهد"

معنی تحت اللفظی:

اطبا برای معالجه هر مرضی دوا و درمان خاص آن را تجویز می کنند.

ایراد این فرمایش عبدالبهاء این است که او تفاوت طبیب با عطار و یا داروساز را نمی داند.

اطبا نسخه دوای معینی را می نویسند.

داروسازی

هنر و رشته علمی دیگری است.

ضمنا

انبیاء بر خلاف اطباء

معجزه می کنند و نه معالجه.

عبدالبهاء

حواس پرت بوده است.

اصلا

کی بوده است؟

خودش پیامبر بوده و یا امام؟

هر کی بوده از تفاوت معجزه با معالجه بی خبر بوده است.

مثال:

معجزه حضرت موسی

تبدیل عصا به اژدها بوده است.

تبدیل شط خروشان نیل به شاهراه بوده است.

نازل کردن انواع مختلف بلا و به زانو درآوردن فرعون برده دار مصر بوده است.

تدوین ۱۰ فرمان در ۴۰ روز بوده است.

معجزه حضرت عیسی

بینا سازی نابینایان بوده است.

تبدیل آب اعلی به شراب ناب بوده است.

راه رفتن بر روی آب دریا بوده است.

معجزه حضرت محمد

معراج بوده است.

شق القمر بوده است.

حضرت محمد اصلا طبیب و داروساز نبوده است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۱۶)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

بعضی ها

به غلط،

حافظ را شکاک نامیده اند.

شکاکیت (اسکپتیسیسم) گرایش فلسفی مترقی بوده است، که از سوی هیوم، آموزگار کانت نمایندگی می شد.

حافظ ندانمگرا ست، نه شکاک.

میان ندانمگرائی (آگنوستیسیسم) و تردیدگرائی (اسکپتیسیسم) تفاوت از زمین تا آسمان است.

ندانمگرائی گرایشی ارتجاعی و پیشرفت ستیز است.

ندانمگرائی را اکنون ارتجاعی ترین و انسان ستیزترین نمایندگان امپریالیسم جهانی (فوکویاما و یاران) نمایندگی می کنند و به عنوان کشفی نوین وسیعا اشاعه و ترویج می دهند.

حافظ

دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد

و اندر آن دایره سرگشته پا برجا بود.

معنی تحت اللفظی:

ذهن و ضمیر

بسان پرگار

دور خود می چرخید

یعنی

در نقطه ثابتی سرگردان بود.

حافظ

در این بیت شعر،

آخر و عاقبت شوم ندانمگرائی را به بهترین وجهی نشان می دهد:

ندانمگرا مثل پرگار حول محور خویش می چرخد.

اسب عصار است، که با چشم بسته حول سنگ آسیا می چرخد، بی آنکه گامی به پیش رفته باشد.

ندانمگرا درجا می زند، در دایره خود ترسیم کرده، سرگشته و پابرجا ست.

برای ندانمگرا زندگی تکرار مکرر است و حرکت، دایره وار و به قول شاعره ای از دیار سعدی، «فواره وار»

ندانمگرا به حرکت بالنده و پیشرونده باور ندارد،

تئوری توسعه را نمی شناسد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) توسعه (تکامل) (۳)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

مفهوم توسعه در فلسفه عصر جدید

۵

· علیرغم وجود این گونه تصورات نطفه ای از اندیشه توسعه در نیمه اول قرن هجدهم، طبیعت شناسی مسلط، هنوز متافیزیکی (غیر دیالک تیکی و غیرتاریخی) بود و نظریه اصلی آن مبتنی بر ثبات مطلق در طبیعت بود.

ضربه بر طبیعت شناسی متحجر

کانت

ایمانوئل کانت

(۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)

برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان

اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.

کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:

اتیک

(نقد خردعملی)

استه تیک

(نقد قوه قضاوت)

مذهبفلسفه

حقوقفلسفه

تاریخفلسفه

۱

· اولین ضربه کاری براین طبیعت شناسی متحجر به وسیله کانت فرود می آید:

الف

· کانت در کتب ارزشمند خود به نام «تاریخ عمومی طبیعت» درسال (۱۷۵۵) و «تئوری کهکشان ها» تئوری پیدایش و توسعه منظومه شمسی و کره زمین را از مواد اولیه گازی شکل بنیاد می گذارد.

ب

· اگرچه تئوری توسعهء بی وقفه در جهان مادی در آغاز به دشواری کسب مقبولیت می کند، ولی جلوگیری قطعی از اشاعه آن دیگر امکان پذیر نمی گردد.

کاسپر فریدریش ولف

کاسپر فریدریش ولف

(۱۷۳۴ ـ ۱۷۹۴)

فیزیولوگ و مؤسس اتمولوژی مدرن آلمانی

· در اواسط قرن هجدهم، محقق علوم طبیعی به نام کاسپر فریدریش ولف نظریه خود را که بر مبنای مشاهدات مستدل بیشمار و ضمنا در رد تئوری اسکولاستیکی پره فرماسیون بوده، مطرح می سازد که بنا بر آن گیاهان و جانوران نتیجه توسعه (تکامل) موجودات ساده اند و جنین نتیجه توسعه (تکامل) نطفه است.

بوفون

۱

· چندی بعد همین نظر او از سوی محقق علوم طبیعی در فرانسه به نام بوفون مورد تأیید قرار می گیرد.

۲

· بوفون اندیشه توسعه را در مورد کره زمین نیز به کار می بندد.

لی یل

· لی یل در مخالفت با تئوری فاجعه کوویر نظریه تغییر تدریجی زمین را مطرح می سازد.

سن هیلر و گوته

· سن هیلر در آکادمی علوم فرانسه به مخالفت با تئوری کوویر مبنی بر تغییر ناپذیری انواع و «آفرینش چند باره» برمی خیزد و گوته در آلمان از او حمایت می کند.

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۱)

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

مهدی تدینی

تمام این دعوا

سر «میهن» است؛

سر خاک است؛

سر مرز است.

تاریخ برای صدمین بار نشان داده است

بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر

داشتن «میهن» است.

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست.

تدینی

خیال می کند که به کشف بسیار مهمی نایل آمده است:

ریشه همه فلاکت ها نداشتن میهن است.

راستی

میهن کذایی و انتزاعی ترجمه چه واژه ای در ادبیات فاشیستی ـ آلمانی است؟

تدینی و مراد آلمانی اش

با

باد کردن مفهوم میهن و دادنش به خورد خواننده بدبخت بیسواد،

چه سودایی را در سر دارند؟

جنگ فاشیسم و فوندامنتالیسم با مارکسیسم

قبل از همه

بر سر مفاهیم است.

یعنی

جنگی ایده ئولوژیکی است.

مارکسیسم

مبارزه میان طبقات اجتماعی را

یعنی

مبارزه طبقاتی را

لکوموتیو تاریخ می کند.

مبارزه طبقاتی میان طبقات اجتماعی

مثلا

میان توده برده و طبقه برده دار

میان توده رعیت و بورژوازی و طبقه فئودال و روحانی

مبارزه میان طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار

بر سر چیست؟

تفاوت کمون اولیه با فرماسیون اقتصادی برده داری چیست؟

چی شده است که توده های خلق در گذار از کمون اولیه به فرماسیون اقتصادی برده داری

به فلاکت افتاده اند؟

با زن و بچه برده ابزارواره اربابان انگشت شمار شده اند؟

تدینی

می فرماید:

ریشه همه فلاکت ها نداشتن میهن است.

مگر توده های خلق در این روند فلاکت بار

میهن خود را از دست داده اند؟

در گذار جامعه از برده داری به فئودالی چه شده است.

مگر توده برده در نظام برده داری بی میهن بوده اند و در نظام فئودالی میهن مند شده اند؟

اسپارتاکوس و یاران

مگر برای میهن دست به قیام زده اند و هزار هزار بر دار شده اند؟

در گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم تحت رهبری بورژوازی

چه شده است؟

مگر بورژوازی و رعایا در فرماسیون اقتصادی فئودالی

بی میهن بوده اند و در فرماسیون سرمایه داری میهن مند شده اند؟

تدینی

بر اساس کدام اسناد تاریخی ادعا می کند:

تاریخ برای صدمین بار نشان داده است

بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر

داشتن «میهن» است.

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست.

هدف تدینی و مراد او

از جایگزین کردن مبارزه طبقاتی با مبارزه میهنی چیست؟

منظور از مبارزه طبقاتی چیست که لکوموتیو تاریخ است؟

فرق و تفاوت اساسی فرماسیون های اقتصادی مختلف چیست؟

مثال:

فرق و تفاوت کمون اولیه با جامعه برده داری چیست؟

میهن کذایی و انتزاعی؟

چرا رهبری گذار از کمون اولیه به نظام برده داری در دست کاهنان بوده است؟

تحول اساسی عظیمی که در گذار از کمون اولیه به جامعه برده داری رخ داده است،

فرم مالکیت بر وسایل تولید بوده است:

فرم مالکیت بر وسایل تولید

در
کمون اولیه

اشتراکی بود

و

در

جامعه برده داری

خصوصی ـ برده داری شده است.

یعنی

توده

سلب مالکیت بر وسایل تولید خود شده است.

به همین دلیل عاجز از تولید مایحتاج خود شده است و برده صاحبان جدید وسایل تولید شده است.

محل نگهداری آتش و دیگر وسایل تولید، معابد بوده است.

غاصبان وسایل تولید، به همین دلیل کاهنان بوده اند که اولین برده داران بوده اند.

حرفی از میهن در بین نیست.

اصلا

میهن چیست؟

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ب) بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی (۱)

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی به سازمان خاص میاندولتی کشورهای سوسیالیستی اطلاق می شود که توسط کشورهای عضو شورای کمک اقتصادی متقابل به عنوان نهاد مشترک جهت اجرا و انجام روابط پولی میاندولتی این کشورها پدید آورده شده است.

۲

  • بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی از اول ماه ژانویه سال ۱۹۶۴ شروع به کار کرده است و محل اجلاس آن در شهر مسکو ست.

۳

  • بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی در پی پیشبرد همکاری اقتصادی و پارتنرهای قراردادی میان اقتصادهای ملی و تجارت میان کشورهای عضو کمک اقتصادی متقابل بر مبنای سود متقابل است.

۴

  • وظایف اصلی بانک بین المللی برای همکاری اقتصادی به شرح زیرند:

الف

  • اجرای محاسبات چندین جانبه (تنویرات چندین جانبه) در روبل قابل انتقال.

ب

  • وام دادن به روابط تجاری خارجی و غیره کشورهای عضو

پ

  • جذب و اداره وسایل (مالی) آزاد در روبل قابل انتقال

ت

  • جذب طلا

ث

  • جذب ارزش قابل تعوض آزاد کشورهای عضو بانک و دیگر کشورها

ج

  • اجرای عملیات دیگر با طلا، ارز های قابل تعویض آزاد و غیره

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۳۱)

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

۱

به عنوان مثال حضرت عبدالبهاء می‌فرماید:

"تغییر احوال و تبدّل و انقلاب زمان، از لوازم ذاتیهء ممکنات است و لزوم ذاتی از حقیقت اشیاء انفکاک ندارد...

و چون تغییر و تبدّل حال از لوازم ممکنات است لهذا احکام نیز به سبب تبدّل و تغییر زمان تبدیل شود...

معنی تحت اللفظی:

چون تغییر چیزها و تحول کیفی آنها از لوازم ممکنات است،

پس تغییر و تحول احکام هم در اثر تبدلات و تغییرات الزامی است.

نتیجه گیری عبدالبهاء حیرت انگیز است:

مثال:

تبدیل بیضه به جوجه از ممکنات است.

(بیضه، جوجه بالقوه است.

فقط کافی است که پرنده رویش بخوابد و بالقوه، بالفعل شود.)

عبدالبهاء

نتیجه می گیرد که تبدیل بیضه به جوجه از لوازم ممکنات است.

در حالیکه قضیه درست برعکس است.

ممکنات از لوازم تبدیل بیضه به جوجه است.

اگر بیضه، جوجه بالقوه نمی بود، یعنی اگر ممکنات وجود نمی داشت، بیضه اصلا به جوجه تبدیل نمی شد.

این هنوز چیزی نیست.

عبدالبهاء

از ادعای خرافی وارونه خود نتیجه می گیرد که احکام الهی هم باید در تبعیت از تغییر و تحول چیزها، تغییر یابند.

احکام الهی

بدین طریق

بود و نبودشان یکسان خواهد بود.

به معنی توضیح واضحات خواهد بود.

هر زن دهقانی و خانه داری می داند که بیضه، جوجه بالقوه است و این دانش را مورد استفاده قرار می دهد.

حکم الهی راجع بدان که مددی به زن دهقان و خانه دار نمی کند.

فقط او را از خنده روده بر می کند.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۱۵)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

مدعی بزرگ قله های یوش انگار در رد یاوه های سعدی و حافظ است که دیالک تیک گلخن و باغ، دیالک تیک چراغ و راه و دیالک تیک نشانه و راه را توسعه می دهد:

۱

نیما

من به یاری آن شکفته چراغ

راه بردم ز گلخنی سوی باغ

معنی تحت اللفظی:

من به کمک چراغ از گلخن (زباله زار) گذشتم و با باغ رسیدم.

۲

نیما

هر کجا بود دلگشای مرا

از نشانی که رهنمای مرا.

معنی تحت اللفظی:

به هر جای دلگشایی که رسیدم، به دلیل توجه به نشان رهنما بود.

۳

حافظ

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی دهد.

معنی تحت اللفظی:

دوری یار مرا کشت و راهی به پرده نیست.

و

یا

راهی هست،

پرده دار اما راهنمایی ام نمی کند.

حافظ

در این بیت غزل،

می پندارد که حقیقت مطلوب در پشت پرده غیب نهان است،

ولی نمی داند که آیا راهی برای دخول در پرده نیست و یا اینکه پرده دار اجازه دخول نمی دهد.

نتیجه حاصل از این یاوه این است

که

حقیقت

اولا در جهان مادی واقعی نیست،

ثانیا جزو اسرار پشت پرده غیب است،

ثالثا راه دستیابی بدان، یا به کلی مسدود است و یا در بهترین حالت به اجازه شخص ثالثی به نام «پرده دار» وابسته است

و

لب مطلب اینکه

جامعه و جهان غیرقابل شناخت است.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) توسعه (تکامل) (۲)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

مفهوم توسعه در فلسفه عصر جدید

  • با پیدایش سرمایه داری آغازین و توسعه توفانی نیروهای مولده و در رابطه با آن، پیشرفت شتابان علوم، اندیشه توسعه دوباره و به تدریج وارد صحنه می شود.

۱

مفهوم توسعه در فلسفه یاکوب بومه

یاکوب بومه

(۱۵۷۵ ـ ۱۶۲۴)

عارف، فیلسوف و تئوسوف آلمانی

هگل او را «اولین فیلسوف آلمانی» می نامد.

نقاط مرکزی تفکر او:

یکسان انگاشتن طبیعت و خدا

تضاد به مثابه گشتاور ضرور در همه پدیده های واقعیت عینی

اهمیت قوه معرفتی قلب و جسم و روح (اصل زنانه)

لیاقت انسان به ازادی

  • یاکوب بومه توسعه کاینات را ماهیتا به کمک افکار عرفانی ـ مذهبی و الشیمی توضیح می دهد.

۲

مفهوم توسعه در پانته ئیسم

  • تفکر ماتریالیستی ـ پانته ئیستی (جوردانو برونو و اسپینوزا) توسعه را به معنی خودبالی یک اصل مادی اعلام می کند.

۳

مفهوم توسعه در فلسفه لایب نیتس

گوتفرید ویلهلم لایب نیتس

(۱۶۴۶ ـ ۱۷۱۶)

فیلسوف، دانشمند، ریاضی دان، دیپلومات، فیزیکدان، مورخ، سیاستمدار، کتاب شناس و دکتر در حقوق دنیوی و کلیسائی

ایدئالیست عینی

روح یونیورسال زمانه خویش

۱

  • اصل دیالک تیکی خودبالی را لایب نیتس نیز در آموزه منادها (البته در فرم ایدئالیستی آن) اعلام می کند:

  • مونادها عبارتند از جوهرهای فعال، خودکوش و روحی مجهز به محرکه ای درونی، برای رسیدن به کمال.

۲

  • لایب نیتس بر تداوم (پیوست) در روند توسعه تأکید می ورزد، ولی با انکار عدم تداوم (گسست) و جهش در روند توسعه، پیوست را مطلق می کند و بدین طریق، اصل تداوم (پیوست) را به شالوده درک یکسونگرانه متافیزیکی از توسعه بدل می سازد.

۴

مفهوم توسعه در فلسفه دکارت

رنه دکارت

(۱۵۹۶ ـ ۱۶۵۰)

فیلسوف، ریاضی دان و عالم علوم طبیعی

از مؤسسین راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین

تفکر راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.

دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.

۱

  • اندیشه توسعه در فرم گمانورزانه و مکانیکی آن برای اولین بار در کیهان شناسی دکارت، یعنی در عرصه علوم طبیعی مورد استفاده قرار می گیرد.

۲

  • دکارت بر آن بوده که سیستم سیاره ها در اثر گردبادی از ماده بی فرم (اتر) تشکیل یافته است.

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۰)

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

مهدی تدینی

تمام این دعوا

سر «میهن» است؛

سر خاک است؛

سر مرز است.

تاریخ برای صدمین بار نشان داده است

بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر

داشتن «میهن» است.

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست.

تدینی

از تاریخ اعراب و خلق یهود و فلسطین کمترین خبری ندارد.

ما در سلسله مقالاتی تحت عنوان «درنگی در دیالک تیک سمتگیری ها و رویارویی های طبقاتی ـ سیاسی»

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13318

اشاره ای بدان کرده ایم.

اعراب همیشه آلت دست امپریالیسم و فاشیسم بوده اند و دستخالی مانده اند.

سرگذشت و سرنوشت اعراب به سرگذشت و سرنوشت کردها شباهت داشته است.

قبابل عرب

چه بسا بر ضد یکدیگر جنگیده اند.

میهن کجا بود تا اعراب بر سرش بجنگند.

کشورهای کذایی عربی

پس از جنگ جهانی دوم توسط امپریالیسم با خطکش بر روی نقشه جغرافیا

تشکیل یافته اند و نه در مبارزات رهایی بخش میهنی.

کشورهای عربی

اصلا

جامعه نیستند.

طویله های قبیلتی اند که توسط خانی (امیری) اداره می شود.

فرماسیون اقتصادی این طویله ها

چه بسا برده داری (صدر اسلامی) است.

مگر سکنه این طویله های قبیلتی، میهن و خاک و مخلفات دارند.

اینها که جای خود دارند،

مگر سکنه همین آلمان امپریالیستی و یا امریکای امپریالیستی، میهن دارند؟

مثال برای تدینی ها علامه:

جنوب شهر نئو اورلئان

را

سیل گرفته بود،

سکنه مفلوک شهر برای نجات جان از ملهکه، راهی شمال شهر شدند.

پلیس شمال شهر

همه جنوب شهری ها را به مسلسل بست

و

خلایق به من ـ زور تدینی از میهن و خاک و سرحد پی بردند و مردن در سیل را بر مردن در سر حدات میهن ترجیح دادند.

تنها حزب اصیل چپ در ایران، حزب توده بوده است

که

اسمش را طبقات حاکمه انگل و استثمارگر

حزب بی وطن و وطن فروش و خاین

گذاشته اند.

حق هم دارند.

توده تنها چیزی که ندارد،

وطن و خاک و سرحد و مخلفات است.

توده و حزب توده

از دید طبقات حاکمه،

حتی حق دفاع مستقلانه از میهن طبقات حاکمه را ندارد.

دفاع توده از میهن طبقات حاکمه

فقط تحت رهبری طبقات حاکمه مجاز است و گرنه باندهای خلخالی و غفاری و غیره،

پیگر اعضای حزب توده را که به جبهه جنگ با صدام رفته اند،

غربال می سازند

تا

خیال نکنند که وطن دارند و خاک و سرحد دارند.

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۳۰)

مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه

نگارنده:

نادر سعیدی

درنگی

از

میم حجری

۱

به عنوان مثال حضرت عبدالبهاء می‌فرماید:

"تغییر احوال و تبدّل و انقلاب زمان، از لوازم ذاتیهء ممکنات است و لزوم ذاتی از حقیقت اشیاء انفکاک ندارد...

معنی تحت اللفظی:

تغییر کیفی چیزها و تبدیل آنها به همدیگر و انقلاب زمان

از

الزامات ذاتی ممکنات است

و

الزامات ذاتی رابطه ناگسستنی با حقیقت اشیاء دارند.

در این جمله عبدالبهاء

مفاهیم تق و لقی برای توضیح تغییرات و تحولات و انقلابات به خدمت گرفته می شوند.

نه مفهوم من دراوردی «انقلاب زمان» وجود دارد و نه خرافه مفهوم «حقیقت اشیاء».

حضرت عبدالبهاء

از ساختار و خصلت دیالک تیکی اشیاء و دیالک تیک های زیر

بی خبر بوده است:

دلیل تغییر اشیاء

خصلت و ساختار دیالک تیکی خود آنها ست.

مثال:

دلیل تغییر هیدروژن و اکسیژن و تشکیل آب،

این است

که هیدروژن تحت شرایظی تنها الکترونی که دارد، از دست می دهد (اکسید می شود)

و

اکسیژن الکترون دو اتم هیدروژن را تصاحب می کند (احیا می شود).

در نتیجه،

ترکیب یک اتم اکسیژن با دو اتم هیدروژن امکان پذیر می گردد و مولکول آب تشکیل می یابد.

دلیل تحول آب (تغییر کیفیت آب) و استحاله اش به یخ و بخار،

کاهش و اقزایش دمای آب است:

با رسیدن دمای آب به صفر درجه سانتیگراد تحت فشار جو

آب منجمد (یخ) می شود

و با رسیدنش به ۱۰۰ درجه سانتیگراد

آب بخار می شود.

برای درک و توضیح این تحولات به دیالک تیک کمیت و کیفیت و مفهوم «حد» نیاز مبرم است

که

عبدالبهاء

خبر نداشته است.

برای درک و توضیح انقلابات اجتماعی (و نه خرافه انقلاب زمان)

به

دیالک تیک سه عضوی نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) ـ روبنای ایده ئولوژیکی

نیاز مبرم است

که

عبدالبهاء

خبر نداشته است.

تنها مفهوم نسبتا درست در این جمله عبدالبهاء، مفهوم «امکان» و یا «بالقوه» است.

برای درک این مفهوم و کاربرد و کاربست آن

به

دیالک تیک بالقوه و بالفعل

(دیالک تیک امکان و واقعیت)

نیاز مبرم است.

مثال:

هر بیضه هر پرنده، جوجه بالقوه است.

اگر پرنده روی آن بخوابد، بیضه پس از مدتی به جوجه مبدل می شود

یعنی

بالفعل می شود

یعنی

امکان

واقعیت می یابد.

از این دیالک تیک هر آخوند بیسواد بدبختی خبر دارد.

منظور عبدالبهاء از ممکنات همین است.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۸۱۴)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

۱

حافظ

در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است

ز آن رو، عنان گسسته دواند سوار عمر.

معنی تحت اللفظی:

در هر طرف از انبوهه حوادث

کمینگاهی است.

به همین دلیل

سوار عمر لگام گسیخته می تازد.

حافظ در این بیت غزل،

زندگی را عرصه شکست محتوم می داند.

هر شبحی می تواند کمینگاهی باشد.

شناخت و شعور رهائی بخش بیهوده است.

باید چشم بسته و «عنان گسسته» به راه افتاد.

راه را نشانه ای و سوار را اختیاری نیست.

اختیار

در کوره شناخت و شعور و خرد قوام می یابد.

انسان در غیاب خرد و شعور و شناخت،

کوری بیش نیست.

آزادی، استقلال فکری و عملی، خودمختاری و سوبژکتیویته (فاعلیت) و اکتیویته (فعالیت مبتنی بر آگاهی)

با خرد و شعور و شناخت آغاز می شود و شانه به شانه می رود.

مردم ایران باید ششصد سال صبر کنند، تا هوشمندی در شمال ایران، دست رد بر سینه سعدی و دنباله رو خردستیزش بکوبد و دیالک تیک نشانه و راه را بسان پرچمی بر قله های یوش برافرازد.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) توسعه (تکامل) (۱)

پروفسور دکتر گونتر کروبر

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

۱

  • معنی تحت اللفظی توسعه عبارت است از تغییر، حرکت بالنده، گذار از کیفیت های نازل به عالی، ارتقا از کیفیت های ساده به بغرنج.

(ما واژه توسعه را به کار می بریم و نه رشد، تکامل، تحول و غیره را.

هدف ما تصریح مقوله توسعه است که با مقوله های یادشده نباید عوضی گرفته شود،

اگرچه آنها پیوند تنگاتنگی با هم دارند و گاهی مرز میان آنها سیال است.

مترجم)

۲

  • به قول لنین، در تاریخ فلسفه و علوم منفرد دو نظر متفاوت در باره توسعه وجود دارد:

الف

  • «توسعه به معنی کوچکتر و یا بزرگتر شدن، به معنی تکرار

ب

  • توسعه به معنی وحدت اضداد....

  • نظر اول خودجنبی، نیروی محرکه آن، سرچشمه و انگیزه آن را نا دیده می گیرد و یا سرچشمه آن را نیروی خارجی (مثلا خدا، سوبژکت و غیره) می داند.

  • نظر دوم توجه اصلی خود را معطوف شناخت سرچشمه خودجنبی می کند.»

  • (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۳۳۹)

مفهوم توسعه در فلسفه جهان باستان

  • درک دیالک تیکی توسعه به صورت نطفه ای در آثار فلاسفه جهان باستان، به ویژه هراکلیت وجود داشته است.

۱

مفهوم توسعه در فلسفه هراکلیت

هراکلیت
(۵۵۰ ـ ۴۸۰ ق. م.)
فیلسوف ماقبل سقراطی یونان
افق فلسفی هراکلیت:
تجربه و دانش
شدن و فنا شدن
وحدت و تضاد
کائنات و آتش
کلمه و روح
دولتشهر و حقوق مدنی
انسان و خدا
عقل و جهل
جملات قصار:
در هیچ رودی نمی توان دو بار شنا کرد!
مبارزه، پدر همه چیزها ست!

  • هراکلیت جهان را در حرکت، تغییر و توسعه مدام می بیند و حرکت را به عنوان خودجنبی می داند که سرچشمه و نیروی محرکه آن مبارزه اضداد است.

۲

مفهوم توسعه در فلسفه آناکسی مندر

  • آناکسی مندر برای اولین بار، از توسعه در جهان جانوران سخن می راند:

  • او می گوید:

  • «انسانها از انواع دیگر موجودات پدید آمده اند.»

۳

مفهوم توسعه در پوتاگوریسم

  • در فلسفه یونان باستان اما نظرات متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) نیز مبنی بر انکار توسعه رایج بوده اند.

  • پوتاگوریست ها تئوری حرکت دایره وار عام را تعلیم می دادند، که گویا همه چیز پس از گذشت چند سال معین به حالت اولیه خود برمی گردد.

۴

مفهوم توسعه در فلسفه امپدوکلس

  • به نظر امپدوکلس موجودات زنده از فرم های نازل ماده پدید نیامده اند، بلکه در نتیجه به هم پیوستن تصادفی اعضاء و قسمت های مختلف بدن که قبلا هر یک به طور مستقل و جداگانه وجود داشته اند، پدید آمده اند.

  • او توسعه را در تعویض بی پایان عشق و نفرت خلاصه می کند.

مفهوم توسعه در فلسفه قرون وسطی

  • در قرون وسطای فئودالی، در دوران رکود اقتصادی، اجتماعی و علمی، اندیشه توسعه به کلی به باد فراموشی سپرده می شود و جای آن را طرز تفکر متافیزیکی عمومی می گیرد.

ادامه دارد.

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۹)

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر

است.

درنگی

از

میم حجری

مهدی تدینی

قضیه از زمانی سرراست شد که آمریکا با تعلل و تأخیری دودهه‌ای در نقش حامی اصلی اسرائیل وارد مناقشه شد و جای فرانسه را گرفت.

از این پس بر چپ‌ها مسجل بود که باید از چه طرفی حمایت کنند.

بنابراین، از قضا چپ‌ها در بغرنج‌ترین سال‌ها

ــ یعنی سال‌های تشکیل دولت یهود ــ

حامی طرف یهود بودند، نه طرف فلسطینی.

تدینی

چپ را مسخ و مثله و مخدوش می سازد و خردزدایی می کند.

چپ

در زیر ذره بین تدینی

به مجمع افراد ساده لوح و بی شعور تبدیل می شود که عاجز از خوداندیشی، انتخاب خودمختارانه و تصمیمگیری مستقلانه است.

معیار چپ تدینی همان معیار عوام الناس است:

دشمن دشمن من = دوست من

و

دوست دشمن من = دشمن من.

بی اعنا به ماهیت طبقاتی دوست و دشمن کذایی.

بدین طریق

اما

فقر فکری، نظری و فلسفی خود تدینی رو می شود:

چون امپریالیسم امریکا جای امپریالیسم فرانسه را می گیرد،

چپ کذایی جبهه عوض می کند و به عوض حمایت از خلق یهود به حمایت از خلق فلسطین می پردازد.

اگر احیانا قضیه از این قرار باشد، یعنی چپ کذایی واقعا به این دلیل جبهه عوض کرده باشد،

به سرتاپای چنین چپی باید رید.

چون

بین امپریالیسم امریکا و امپریالیسم فرانسه

کمترین تفاوت طبقاتی و ماهوی وجود ندارد.

چپ باید تا اعماق وجودش خر باشد و از این ماهیت طبقاتی واحد امپریالیسم امریکا و امپریالیسم فرانسه، بی خبر باشد.

اتفاقا

امپریالیسم فرانسه و آلمان و انگلستان


رادیکالتر، خطرناک تر و مرتجعتر از امپریالیسم امریکا هستند.

هراس سران این سه امپریالیسم در دوره هایی از نزدیکی امپریالیسم امریکا به اتحاد شوروی چشمگیر بود.

ادیناور و غیره به دست و پا افتاده بودند.

سیاست خرابکارانه این سه امپریالیسم به مراتب شدیدتر و مضرتر از سیاست خرابکارانه امپریالیسم امریکا است.

آنچه تدینی به دلیل سطح نازل نظری و فلسفی اش، نمی داند،

این است که چپ کذایی نه چپ مارکسیستی، بلکه چپ فاشیستی، استالینیستی، تروتسکیستی، مائوئیستی و چریکیستی و الی اخر است.

دلیل حمایت چپ کذایی از سازمان های تروریستی خلق فلسطین هم همین بوده است.

۲


اما مسئله‌ای که در اینجا قصد دارم یادآوری کنم

این است

که

اتفاقاً

مناقشۀ عرب و یهود

تناقض فکری و شناختیِ جریان چپ را نشان می‌دهد.

تمام این دعوا

سر «میهن» است؛

سر خاک است؛

سر مرز است.

ایراد اسلوبی تدینی

این است که او به طیفیت (طیف وارگی، تلون، ناهمگونی همه جانبه) چپ کذایی واقف نیست.

هیج فرد عاقلی از یک طیف انتظار نداشتن تناقض سیاسی و سمتگیری ندارد.

طبیعی است

که

طبف چپ
تناقضات فکری و شناختیِ (معرفتی ـ نظری) و حتی سیاسی و عملی و اسلوبی

داشته باشد.

مگر چپ روسیه بدترین خصم بلشویک ها نبود؟

بدترین دشمنان حزب توده در ایران، طیف چپ بوده است.

هنوز هم در هر فرصتی به لجنمالی حزب توده مشغولند.

حزب توده ای که دیگر رقیب محسوب نمی شود.

هر اعلامیه ای که فدائیان فئودالی پس از هر ترور در دانشگاه ها پخش می کردند،

مزین به اراجیف ضد توده ای بود.

بارها

حزب توده خاین برجسته می شد.

خصومت چپ ها با حزب توده

کمتر از خصومت شاه و ساواک با حزب توده نبود.

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۸۱)

میم حجری

https://hadgarie.blogspot.com/2023/12/blog-post_20.html

ادامه دارد.