دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۳۷۰)

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین  

 

 مقوله

 

۱

·    مقوله (کاته گوری) واژه ای یونانی است.

 

۲

·    مقوله به مفهوم بنیادی و عام هر علم اطلاق می شود.

 

·    (مقوله عام ترین مفهوم هر رشته علمی و فلسفی است. مترجم)

 

۳

·    مقولات حاوی بنیان اوبژکتیو (عینی) اند.

 

۴

·    مقولات حاوی محتوای به طرز اوبژکتیو (عینی) تعیین شده اند.

 

۵

·    مقولات از تعمیم شناخت بشری و قبل از همه از تعمیم نتایج علوم به دست می آیند. 

 

۶

·    مقولات حاکی از قانونمندی طبیعت و جامعه اند.

 

۷

·    مقولات ضمنا حاکی از مراحل شناخت پیش رونده ی جهان توسط انسان ها هستند.

 

۸

·    مقولات فرم های سوبژکتیو (ضد اوبژکتیو، ضد عینی) درک روابط ماهوی اوبژکتیو (عینی) اند.

 

۹

·    مقولات متحرک و متغیرند.

 

۱۰

·    مقولات در روند تاریخی کردوکار بشری تحول می یابند و استغناء کسب می کنند.

 

۱۱

·    مقولات پس از تشکیل به کسب استقلال نسبی در روند شناخت نایل می آیند و به مثابه فرم های کامل، حاوی هر محتوای دانشی ـ تجربی اند که به مدد آنها محتوای مربوطه حلاجی فکری می شود.

 

·    (دیالک تیک فرم و محتوا در این جمله به شکل دیالک تیک مقولات و دانش تجربی بسط و تعمیم داده می شود. مترجم)

 

۱۲

·    مقولات بدین معنا حاوی اپریوریته (ماورای تجربی بودن) فونکسیونال نسبی می شوند.

 

۱۳

·    مقولات فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی برای کلیه علوم از اهمیت بنیادی برخوردارند.

 

۱۴

·    با مقولات فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی تعین های ماهوی ماده و توسعه اش منعکس می شوند.

 

۱۵

·    منشاء و بنیان لازم برای حلاجی سیستم مقولتی جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی، بویژه به شرح زیرند:

 

الف

·    مقولات ماتریالیسم تاریخی اند.

 

ب

·    کاربست (استفاده از) مقولات ماتریالیسم تاریخی در آنالیز (تجزیه و تحلیل) روندها و پدیده های اجتماعی مشخص است.

 

·    (واژه مقولتی را به تقلید از واژه عقیدتی می سازیم. مترجم)

 

پایان

ادامه دارد.

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۲۳)

 

تحلیل

از

میمحا نجار

 

۱

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

تا نمی مردی چنین ای نازنین!

شوم بختی بین 

خدایا

 این منم

کآرزوی مرگ یاران می کنم

 

معنی تحت اللفظی:

ای کاش 

قبل از دستگیری و تحمل شکنجه هولناک و تخریب جسمی و روحی و روانی

مرده بودی

و

به این روز نمی افتادی.

 

خدایا

بدبختی مرا ببین

که

برای یارانم مرگ آرزو می کنم.

 

سایه

شاید

خودش نداند

که

چرا

برای بهترین دوست و دوستانش

قبل از تحمل زجر جسمی ـ عصبی و روحی و روانی

مرگ

آرزو می کند.

 

 چنین آرزوهایی

دلیل پسیکولوژیکی

دارند.

 

مثال:

 

در ایام قدیم

جلب جوانان کشور به طی دوره خدمت سربازی

  با 

توسل به زور

صورت می گرفت:

 

جوانان مناسب از نقطه نظر سنی

شناسایی 

و

به مشقتی

شکار و به پادگان ها منتقل می شدند.

 

پسر دهقانی

را

شکار کرده بودند 

و

همراه با سربازی

روانه شهر کرده بودند.

 

پسر خرفت دهقان

برای نجات از خدمت نظامی،

با زدن سنگی بر سر سرباز

 سرباز بینوا 

را 

که

عین خودش فرزند دهقان بینوای دیگری بود،

کشته بود.

 

بعد

قضیه روشن شده بود

و

پسر دهقان 

را

همراه با پدرش

دستگیر و زندانی کرده بودند.

 

راوی حکایت می کرد

که

پسر دهقان را پاسبان های زندان

 شلاق می زدند

و

پدر

نعره های درد پسر

را

می شنید

و

از

پاسبان های دور و بر خود

ملتمسانه

می خواست

که

پسرش

را

به عوض عذاب دادن،

بکشند.

 

خلایق

تحت فشار روحی و روانی 

مرگ عزیزی

را

بر

زجر او

ترجیح می دهند.

 

آرزوی مرگ توسط سایه برای طبری

قبل از تحمل ذلت و زجر

در 

پرتو این دانش تجربی 

قابل درک و توضیح است.

 

سایه

(و نه فقط سایه)

از

عذاب و زجری که بر سران و سرداران معصوم و مظلوم حزب توده

اعمال شده،

عمیقا

رنج برده اند.

 

همه از دم

داغدار

اند.

 

این حقیقت امر

در

ابیات بعدی این مرثیه

روشن می شود:

 

آتشی

 مُرد 

و 

سرا پُر دود شد

 

ما زیان دیدیم و او نابود شد

 

آتشی 

خاموش شد

 در محبسی

 

درد آتش را چه می داند کسی

 

او 

جهانی بود

 اندر خود

 نهان

 

چند و چون خویش

 به (بهتر) داند جهان

 

بس که نقش آرزو در جان گرفت

خود

 جهان آرزو گشت

 آن شگفت

 

آن جهان خوبی و خیر بشر

آن جهان خالی از آزار و شر

 

خلقت او خود خطا بود از نخست

شیشه

 کی ماند به سنگستان

 درست؟

 

جان نازآیین آن آیینه رنگ

چون کند 

با 

سیلی این سیل سنگ؟

 

از شکست او که خواهد طرف بست؟

تنگی دست جهان است این شکست

 

پیش روی ما گذشت این ماجرا

این کری تا چند،

 این کوری چرا؟

 

ادامه دارد.

 

مناظره دو قطره خون (پروین اعتصامی)

 

مناظره دو قطره خون

پروین اعتصامی 

 

 

شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت

گه مناظره، 
یک روز 
بر 
سر گذری؟

یکی بگفت به آن دیگری: 
«تو خون که‌ ای؟

من اوفتاده‌ام اینجا، ز دست تاجوری»

بگفت:
 «من بچکیدم ز پای خارکنی

ز رنج خار، که رفتش به پا چو نیشتری»

جواب داد: 
«ز یک چشمه‌ ایم هر دو، 
چه غم

چکیده‌ ایم اگر هر یک از تن دگری

هزار قطرهٔ خون در پیاله یکرنگ اند

تفاوت رگ و شریان نمی کند اثری

ز ما دو قطرهٔ کوچک چه کار خواهد خاست

بیا شویم یکی قطرهٔ بزرگتری

به راه سعی و عمل، با هم اتفاق کنیم

که
 ایمن اند 
چنین رهروان
 ز هر خطری

در اوفتیم ز رودی میان دریائی

گذر کنیم ز سرچشمه‌ ای به جوی و جری» (جریانی؟)
 

به خنده گفت:
 «میان من و تو فرق بسی است

توئی ز دست شهی، من ز پای کارگری

برای همرهی و اتحاد با چو منی

خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری

تو 
از
 فراغ دل و عشرت آمدی به وجود

من
 از 
خمیدن پشتی و زحمت کمری

تو 
را 
به
 مطبخ شه، پخته شد همیشه طعام

مرا
 به
 آتش آهی و آب چشم تری

تو
 از
 فروغ می ناب، سرخ رنگ شدی

من
 از 
نکوهش خاری و سوزش جگری

مرا 
به
 ملک حقیقت، 
هزار کس بخرد

چرا که در دل کان (معدن) دلی، شدم گهری


قضا و حادثه،
 نقش من از میان نبرد

کدام قطرهٔ خون 
را، 
بود چنین هنری؟

در
 این علامت خونین، نهان 
دو صد دریا ست

ز ساحل همه، پیداست کشتی ظفری

ز
 قید بندگی، 
این بستگان شوند آزاد

اگر 
به شوق رهائی، 
زنند بال و پری


یتیم و پیره‌ زن، اینقدر خون دل نخورند

اگر به خانهٔ غارتگری فتد شرری

به 
حکم نا حق هر سفله، 
خلق را نکشند

اگر 
ز قتل پدر، پرسشی کند پسری

درخت جور و ستم، هیچ برگ و بار نداشت

اگر که دست مجازات، میزدش تبری

سپهر پیر، نمی دوخت جامهٔ بیداد

اگر نبود ز صبر و سکوتش آستری

اگر که بدمنشی را کشند بر سر دار

به جای او ننشیند
 به زور
 از او بتری

پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 

سیری در گلستان سعدی (۱۶)

  سعدی 
(۵۸۵   یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
تحلیلی از شین میم شین

 

 ( گلستان ، دیباچه)
ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد، خبری باز نیامد

 

 

· معنی تحت اللفظی:

· ای مرغ سحر درس عشق را در مکتب پروانه بیاموز!

 

· در مکتب پروانه که سوخت و خاکستر شد، ولی دم نزد.

 

· این مدعیان عشق در طلب یار، مشتی بی خبر از عشق اند.

 

· چون اگر کسی از عشق با خبر شود، دیگر از او خبری به گوش نمی رسد.

 

· منظور سعدی از بیت دوم این شعر چیست؟

 

 

1
این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کان را که خبر شد، خبری باز نیامد.

 

·  سعدی در این بیت، تئوری عشق خود را مورد بحث قرار می دهد.

· او مدعیان عشق و طالبان وصل را به بی خبری از عشق متهم می کند.

· چرا که خبر از عشق، همان و مرگ عاشق همان و یا بی خبری مطلق از خویشتن در صورت برگشت، همان.

 

2

 

· عشق بدین طریق به وسیله ای برای خودستیزی بدل می شود:

· عشق نه به توسعه و تکامل جسمی و روحی بنی بشر، بلکه به انهدام، بی هوشی و بی خبری مطلق او منجر می شود.

· این تئوری  عشق سعدی است. 

3

 

· سعدی همین تئوری را قبلا در بوستان به تفصیل توضیح داده است:

· کسی را به سریر بارگاه الهی ره نمی دهند و اگر ره دهند، داروی بیهوشی به خوردش می دهند که جنون گیرد و از ماجرای وصل چیزی نتواند بگوید.

 

4

 

· در تئوری عشق سعدی، وصل عاشق و معشوق نه امکان پذیر است و نه مطلوب.

· تنها راهی که عاشق دارد، سوخت و ساز مدام است، بی انتظاری از وصل مرگ آور و یا جنون آور.

 

· اکنون این سؤال مطرح می شود که سعدی این ایده راجع به عشق را از کجا دارد؟

 

5

 

· معشوق در قاموس سعدی، یا عضوی از اعضای طبقه حاکمه است و یا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه ملی و بین المللی.

· معشوق یا یکی از خداوندان بنده و زمین و رأی است و یا خود خداوند تعالی است.

· در فلسفه اجتماعی سعدی و بعدها حافظ، انسان ها باید عاشق اعضای طبقه حاکمه گردند و بهتر از این رسم و آئینی متصور نیست.

· مسئله اما این است که عاشق کذائی هرگز نباید به هوس وصل افتد.

· برای اینکه وصل همان و جنون و یا مرگ زودرس همان!

 

· اما چرا؟

6

 

· دلیل این عشق در دیالک تیک اصلی جامعه طبقاتی است.

· مثلا در دیالک تیک خواجه و غلام است، در دیالک تیک بنده و خداوند بنده است، در دیالک تیک رعیت و ارباب فئودال و یا در دیالک تیک پرولتر و بورژوا ست.

· بنده و غلام و رعیت و کارگر می توانند عاشق اعضای طبقه حاکمه باشند.

· حتی می توانند مثل سگ به دنبال شان روان باشند، دم در خانه شان بخوابند، در هر دیداری ابراز عشق کنند، خاک کوی حضرات را سرمه چشم خویش سازند، برای شان خبرچینی کنند و به خیلی از فرومایگی های دیگر تن در دهند، ولی نمی توانند تقاصای وصل با و یا امید به وصل حضرات داشته باشند.

· وصل همان و مرگ و یا جنون همان!

 

· اکنون این سؤال پیش می آید که سعدی چگونه به این ایده مرگ و یا جنون رسیده است؟

 

7

 

· این ایده هم نه اختراع سعدی، بلکه تعمیم حقیقت امری عادی در جامعه سعدی است.

· طبقه حاکمه در جامعه بنده داری ـ فئودالی در محاصره دشمنان رنگارنگ از درون و برون بسر می برد.

· هر کس برای حضرات دشمنی بالقوه است، دشمنی است که می تواند قاتل شخص شخیص او باشد.

· فرق هم نمی کند که او فرزندش باشد، مادر و یا پدر، برادر، عمو، دائی و یا بیگانه باشد.

· در جهنم جامعه طبقاتی، هر کس در کمین دیگری است و هر لحظه می تواند از فرصت استفاده کند و زهر در طعامش بریزد و یا خنجری آلوده به زهر در سینه اش بکارد.

· به همین دلیل هم است که سینه هر عضو طبقه حاکمه  می تواند «مخزن» اسرار مگو باشد.

· وصل با اعضای طبقه حاکمه همان و پی بردن به برخی از اسرار درون پرده همان.

· خطر هم درست همین جا ست.

· چون اسرار درون پرده باید بسان مردمک چشم حفظ و حراست شوند و گرنه امنیت طبقه حاکمه  به خطر می افتد.

· به همین دلیل است که غلام پرده دار، از نعمت زبان در دهان محروم است.

· درست به همین دلیل است که اگر کسی به وصل خداوندان زمین و یا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی خداوند تعالی نایل بیاید، یا باید از خیر زبان در دهان و یا از خیر هوش و عقل در سر و یا حتی از خیر جان در تن بگذرد.

 

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  1 ـ 3) 
و گر سالکی محرم راز گشت
ببندند، بر وی در بازگشت

کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بی هوشی اش در دهند

یکی باز را دیده بر دوخته است
یکی دیده ها باز و پر سوخته است

کسی ره، سوی گنج قارون نبرد 
و گر برد، ره باز بیرون نبرد

 

· چون دیوانه اگر هم رازی به یاد نگه داشته باشد و بر زبان آورد، نه کسی صناری به ازای آن می دهد و نه بدان باور می کند.

· آسمان در فلسفه سعدی و حافظ آئینه زمین است و بس.

 

· حافظ همین اندیشه سعدی را به طرز زیر تکرار می کند:

 

 حافظ 
چو منصور، از مراد آنان کـه «بر»  دارند، بر «دار» اند 
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند، می ‌رانـند

 

· معنی تحت اللفظی بیت:

· بسان منصور حلاج، کسانی که از مراد بهره مندند، به دار کشیده شده اند.

 

· دعوت حافظ به این درگاه، با راندن او از این درگاه توأم است.

 

· این هم بدان معنی است که وصل عاشق و معشوق به معنی مرگ عاشق است (بر سر دار بودن منصور) و هم بدان معنی است که وصل آندو محال است (خواندن حافظ به درگاه و راندن توأمان اواز درگاه.) 

 

ادامه دارد

تأملی در مفاهیم تق و لق علمای نامه مردم (۳)

 

تحلیلی 

از

یدالله سلطان پور

 

نپذیرفتنِ واقعیت عملکرد امپریالیسم، 

به 

مبارزه علیه دیکتاتوری ولایی

 لطمه خواهد زد

 

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید. 

 

مبارزه به‌ منظور گذار از مرحلهٔ دیکتاتوری به مرحله ملی- دموکراتیک

 بدون در نظر داشتن توازن نیروهای اصلی در جهان 

و 

مناسبات آن‌ها با رژیم ولایی 

نمی‌تواند به‌ پیش برده شود.

 

۱

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

علمای نامه مردم

بی آنکه خود ملتفت باشند،

به درستی

نقش تعیین کننده

 را 

در

دیالک تیک داخلی و خارجی

  از

 آن داخلی 

می دانند.

 

استالینیست ها

معمولا

دیالک تیک (در واقع دوئالیسم) داخلی و خارجی

را

وارونه می کنند:

یعنی 

نقش تعیین کننده 

را

از 

آن قطب خارجی می دانند

و

برای قطب داخلی تره حتی خرد نمی کنند.

 

سؤال این است

که

ما

چگونه 

به

 این شق القمر ناآگاهانه علما 

پی می بریم؟

 

۲

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

این انتساب نقش تعیین کننده به قطب داخلی  کذایی

با

صفت «اصلی» علما به عامل داخلی

تبیین می یابد.

 

چرا قطب داخلی کذایی؟

 

۳

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

برای اینکه قطب داخلی علمای نامه مردم 

نیز

 به

 روز قطب خارجی حضرات

 افتاده است.

 

اگر

 در

 مورد تعیین ترکیب قطب خارجی

 ابهام وجود داشت،

در

 مورد تعیین هویت قطب داخلی 

ابهامی به چشم نمی خورد:

 

قطب داخلی در دوئالیسم داخلی ـ خارجی

دولت جمهوری اسلامی 

(دولت به معنی مارکسیستی ـ لنینیستی کلمه) 

(دیکتاتوری ولایی)

است 

و 

لاغیر.

 

دولت جمهوری اسلامی 

(دولت به معنی مارکسیستی ـ لنینیستی کلمه) 

(دیکتاتوری ولایی)

توسط علمای نامه مردم

به

عنوان عامل و خطر اصلی داخلی

تحریف می شود.

 

استالینیسم

بدترین دشمن دیالک تیک

است.

 

علما 

اصلا

میلی به تحلیل دیالک تیکی ندارند.

 

علما

با

عمده کردن عامل داخلی در هیئت دیکتاتوری ولایی

 و 

عامل خارجی در هیئت ترامپ

مسئله

را

ماستمالی و سمبل می کنند.

 

بدین طریق

از

دیالک تیک (در واقع دوئالیسم) داخلی و خارجی

شیر بی یال و دمی

باقی می ماند

که

حتی

قادر به میومیو نیست،

چه رسد به غرش.

 

احتمال آن هم می رود 

که 

من ـ زور علما  

از

واژه «داخلی»

نه

مفهوم فلسفی داخلی،

بلکه

مفهوم جغرافیایی داخلی

 باشد.

 

عامل داخلی

یعنی

عاملی

که

در

داخل طویله جماران 

زندگی می کند.

 

شاید 

من ـ زور علما از عامل داخلی

علمای عالیمقام جماران و جمکران باشند.

 

ظاهرا

حضرات

اعتنایی به طبقات جامعه ندارند.

 

و

گرنه توده های میلیونی کارگر و دهقان و پیشه ور و غیره

باید

در

مفهوم داخالی

تجرید بیابند.

 

ضمنا

جبهه خیالی ضد دیکتاتوری ولایی

هم

باید

جزء لاینفک قطب داخلی دیالک تیک داخلی و خارجی باشد.

 

یعنی

خطر اصلی

باشد.

 

۴

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

توجه به عامل خارجی (خدا می داند که چیست) و به کنش و واکنش عامل داخلی (دیکتاتوری ولایی)، 

همان

و

کسب درک همه جانبه ای از برآیند کل فرایندهایی که تعیین کننده آینده کشورند،

 همان.

 

بدین طریق

علمای نامه مردم

به مدد دیالک تیک داخلی و خارجی مبهم و مسخ و مثله و مخدوش گشته،

به

درک همه جانبه ای از نتیجه کلیه روندهای تعیین کننده آینده کشور

می رسند.

 

این

به معنی قرائت فاتحه بلند بالایی بر تحلیل طبقاتی جامعه و جهان است.

 

چنین تحلیل هایی

نه

تنها

کمترین ربطی به مارکسیسم ندارند،

بلکه

از

حد تحلیل های دست و پا شکسته بورژوایی

 نیز 

عقب مانده تر

اند.

 

ادامه دارد.

مفهوم (۵)

 

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

 

I

انواع روابط مفاهیم با یکدیگر

 

ث

مفاهیم مشترک

   

۱

·      علاوه بر مناسبات یاد شده میان مفاهیم در منطق سنتی از مفاهیم مشترک نیز صحبت می شود.

 

۲

·      مفاهیم مشترک مفاهیمی اند که حاوی مفهوم نوعی مشترکند.

 

۳

·      منطق فرمال (صوری) فقط «اکستن سیون» مفاهیم را و روابط میان این «اکستن سیون» ها را مورد بررسی قرار می دهد.

 

۴

·      منطق دیالک تیکی باید علاوه بر آن (علاوه بر «اکستن سیون» ها) «اینتن سیون» های مفاهیم را نیز در نظر گیرد.

·      این بدان معنی است که تضادهای دیالک تیکی ذاتی چیزها به صورت مفاهیم تضادمند دیالک تیکی منعکس می شوند.

 

۵

·      تضادمندی دیالک تیکی مفاهیم می تواند خود را تنها در«اینتن سیون» های مفاهیم نمایان سازد.

 

۶

·      از تعریف تضاد دیالک تیکی به وضوح عیان می شود که هر دو قطب تضاد با هم پیوند ناگسستنی دارند و هیجکدام از آندو نمی تواند بدون دیگری وجود داشته باشد.

 

۷

·      این اما از سوی دیگر بدان معنی است که هر دو قطب مفهومی هر مفهوم دیالک تیکی تضادمند، باید حاوی «اکستن سیون» یکسانی باشند.

 

۸

·      ذرات هسته ای که به عنوان مثال در فیزیک کوانتومی مدرن مورد بررسی قرار می گیرند، حاوی تضاد دیالک تیکی متشکل از موج و ذره  اند.

·      تصاویر آندو به صورت مفاهیمی بیان می شوند که مکمل یکدیگرند.

·      (البته به معنای رایج در فیزیک کوانتومی مدرن.)

 

۹

·      دیالک تیک جنبه موجی ـ جنبه ذره ای ذرات هسته ای یکی از دشوارترین مسائل نظری فیزیک مدرن را تشکیل می دهد.

 

۱۰

·      غیرممکن بودن حل این مسئله با اتکاء صرف به ابزار کمکی منطق فرمال (صوری) سبب شده که بسیاری از نظریه پردازان که از ماتریالیسم دیالک تیکی هراس داشتند، برای حل آن به تدوین منطق غیرکلاسیکی مکمل خاصی مجبور شوند.

 

۱۱

·      در عرصه دیگری از آموزش مفهوم نیز ضرورت استفاده از منطق دیالک تیکی به چشم می خورد.

 

۱۲

 

·      «قانون تناقض ممنوع» و «قانون ثالث ممنوع» تنها زمانی می توانند بطور نامحدود شامل حال مفاهیم شوند که واقعیت تصویرسازی شونده بوسیله مفاهیم، بطور قطعی به طبقات و طبقات مکمل تقسیم شده باشد و یا قابل قسمت باشد.

 

۱۳

·      نمایش هم خود واقعیت و هم تصویرسازی فکری از آن در تئوری های مختلف علمی تنها در موارد ایدئال امکان پذیر است.

 

·      مراجعه کنید به ایدئال، رئال، دیالک تیک رئال و ایدئال

 

۱۴

·      بطور کلی میان طبقه واقعا موجود و طبقه مکمل آن،  عرصه واسطی وجود دارد که از گذار ساختاری و یا ژنه تیکی از طبقه ای به طبقه دیگر حکایت می کند.

 

۱۵

·      طبقه چیزها در این مورد، عبارت است از طبقه موجودات جاندار و طبقه مکمل آن عبارت است از طبقه چیزهای جامد.

 

۱۶

·      اگر این دو طبقه بطور قطعی از هم جدا شوند، آنگاه هرگز امکان گذار از ماده جامد به ماده جاندار وجود نخواهد داشت:

·      به عبارت دیگر، پیدایش حیات غیر ممکن خواهد شد.

 

ادامه دارد.

سیری در گلستان سعدی (۴)

سعدی

 

تحلیلی از شین میم شین

 

( گلستان ، دیباچه)  

پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.    

 

· معنی تحت اللفظی:

· بنابرین، خدا با هر نفس دو نعمت به بنی بشر می دهد و به هر نعمت باید شکری به عمل آید.

 

· سعدی به سبب سطح نازل توسعه علمی در آن زمان، از ترکیب هوا، مکانیسم تنفس و از نقش اکسیژن در روندهای زیستی بی خبر است.

· از این رو عمل مکانیکی ششها را به عاملی خارجی (خدا) نسبت می دهد، تنفس را امری الهی و نعمتی دوگانه قلمداد می کند.

· شیوه استدلال حکیم قرون وسطی اما شیوه ای از سر تا پا دیالک تیکی است.

 

· چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟

 

1

پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.    

 

· سعدی بلافاصله پس از آنکه دیالک تیک تنفس را به شکل دیالک تیک ممد حیات و مفرح ذات بسط و تعمیم داد، نتیجه می گیرد که خدا با هر نفس دو نعمت نصیب بنی بشر می کند.

· پیش شرط معرفتی ـ نظری پذیرش تئولوژی (فقه) بی خبری از قانونمندی های عینی هستی است.

· اگر علم شیمی و بیولوژی (زیست شناسی) و غیره در قرون وسطی رشد کرده بود، سعدی به این آسانی ها نمی توانست روند تنفس را امری الهی جا بزند و شکر دوگانه طلب کند.

 

2

· سعدی که هنوز دست بردار نیست.

· او پس از اثبات دیالک تیک تنفس به شکل دیالک تیک ممد حیات و مفرح ذات و نتیجه گیری مبتنی بر وجود دو نعمت در هر نفس، بلافاصله  دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک نعمت و سپاس بسط و تعمیم می دهد و از انسان ها می خواهد که به ازای هر نفس که حاوی دو نعمت است، یعنی به ازای هر ستد، دو شکر به عنوان داد به خدا بدهد.

· انگار خدا بقال و عطار و بازرگان است که به ازای هر دادی، ستدی بطلبد.

· اما چرا باید سعدی خدا را تاجر واره تلقی کند؟

 

3

· دلیلش این است که قانون دیالک تیکی داد و ستد قانونی یونیورسال و عام است.

· قدمت این قانون عینی از عمر بشر بمراتب بیشتر است و تار و پود هستی جمادات و موجودات را در بر می گیرد.

· حتی ذرات اتمی به ازای دادی، ستدی می طلبند و تا ستد متناسب با داد خود را دریافت نکنند، آرام نمی گیرند.

· از این رو ست که در فلسفه سعدی خدا هم نمی تواند از قانون داد و ستد سرپیچی کند.

· در روند تحلیل گلستان به این مسئله بیشتر خواهیم پرداخت.

 

4

· سعدی دیالک تیک انسان و خدا را نیز تابع قانون داد و ستد می داند.

· نتیجه این می شود که چون خدا در هرنفس دو نعمت هدیه بشر می کند (داد)، پس باید منتظر دریافت دو شکر (ستد) از جمادات و موجودات (سنگ و خاک و گیاه و جانور و انسان) باشد، تا دایره داد و ستد بسته شود و کسی به دیگری بدهکار نماند.

 

5

· دیالک تیک داد و ستد، برای سعدی و برای انسان بطور کلی، از چنان قطعیت و مطلقیت برخوردار است، که تا دریافت ستدی برای داد خود، چشم به راه می مانند و در هر فرصتی ضرورت بستن دایره داد وستد را به طرف معامله یادآور می شوند و آرام وقرارش را سلب می کنند.

· در غیر این صورت، دو حالت زیر پیش می آید:

 

الف

 

· اگر کسی قادر به دادی در مقابل ستدی نباشد، تنزل مقام می یابد و به قهقرای قشر اجتماعی انگل گدایان سقوط می کند و مادام العمر به عنوان مفتخور و انگل و تنه لش تحقیر می شود.

 

ب

 

·  و یا به خیل بی خانمانان دیگر می پیوندد که در فلسفه علمی با مفهوم «لومپن پرولتاریا» مشخص می شوند و از طریق دزدی و زورگیری و راهزنی و کلاهبرداری و غیره امرار معاش می کنند.

 

 

ت

 

· و یا به ترفندی ترقی مقام می یابد و به طبقه حاکمه انگل، مفتخور و استثمارگر بدل می شود.

 

· در این صورت ببرکت ستد بی داد، یعنی با تصاحب محصول کار توده های مولد و زحمتکش، ثروت اجتماعی عظیمی را در دست خود متمرکز می سازد و در نتیجه ی قدرت اقتصادی خود، اهرم های قدرت سیاسی و فرهنگی جامعه را به دست می گیرد.

 

6

پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.   

 

· در فلسفه اجتماعی سعدی و بعد حافظ جامعه بشری عمدتا به دو طبقه اصلی انگل تقسیم می شود:

· سلطان و درویش

· البته اگر مته به خشخاش نهیم، به این نتیجه نظری ـ فقهی (تئوریکی ـ تئولوژیکی) می رسیم که تمامت بشریت گدا ست و خدا سلطان السلاطین است.

· همه از شاه تا گدا ریزه خوار خوان خدا هستند.

· ما به این دیالک تیک انسان و خدا برخواهیم گشت.

 

7

پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب 

 

· در تئوری اجتماعی سعدی، بنی بشر ـ چه شاه و چه گدا ـ  باید برای بستن دایره داد و ستد با خدا، به ازای هر نفس دو داد به او بدهد.

· ولی چون تمامت نعمات مادی و معنوی در انحصار خدا ست و بنی بشر تهیدست مطلق و گدا ست، پس چیزی برای دادن به خدا ندارد و لذا باید شکر و سپاس تحویل خدا دهد.

· بیهوده نیست که جن و انس و ملک شب و روز در حال شکرگزاری اند.

· اکنون این سؤال پیش می آید که خدائی که مالک همه چیز هستی است، چه نیازی به شکر گدائی به نام انسان دارد؟

 

8

 

· برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که دین و مذهب فرمی از شعور اجتماعی است و ضرورتا مهر وجود اجتماعی در خور خود را بر پیشانی خویش دارد.

· سپاسگزار خدا بودن پیشمرحله و یا تمرین مستمر سپاسگزار سایه خدا (ظل الله) و سایه های سلسله مراتبی سایه خدا بودن است.

· وقتی کسی هر روز حداقل پنج بار برای خدای نامرئی خضوع و رکوع و سجود کند، دیگر برای خضوع و رکوع و سجود در پیشگاه شاه و خان و ارباب و مباشر و غیره مشکلی نخواهد داشت.  

 

 

ادامه دارد

خود آموز خود اندیشی (۱۱۴)

 

شین میم شین

 

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

 

 خداترس را بر رعیت گمار

که معمار ملک است

 پرهیزگار

 

بداندیش تو ست آن و خونخوار خلق

که نفع تو جوید، در آزار خلق

 

ریاست به دست کسانی خطا ست

که از دست شان، دستها بر خدا ست.

 

مکافات موذی، به مال اش مکن

که بیخش بر آورد باید ز بن

 

مکن صبر بر عامل ظلمدوست

که از فربهی بایدش کند، پوست

 

سر گرگ باید هم اول برید

نه چون گوسفندان مردم درید

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۱۱ ـ ۱۵.)

 

۱

خداترس را بر رعیت گمار

که معمار ملک است پرهیزگار

 

معنی تحت اللفظی:

نماینده خود

را

برای گرفتن بهره مالکانه و غیره از رعایا

از

پارسایان

برگزین.

 

برای اینکه پارسایان مملکت ساز

اند.

 

سعدی

در

این بیت شعر

به

پادشاه

یعنی عالی ترین عضو و نماینده اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی

رهنمود

می دهد:

 

سؤال

 

سعدی

در

این بیت شعر

تثلیث (تریاد) ش  ـ گ  ـ گ

را

به شکل تثلیث شاه ـ مباشر ـ رعایا

بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

 

سعدی

در

این بیت شعر

تثلیث (تریاد) شبان ـ گرگ ـ گله

را

به شکل تثلیث شاه ـ مباشر ـ رعایا

بسط و تعمیم می دهد.

 

۲

خداترس را بر رعیت گمار

که معمار ملک است پرهیزگار

 

  تئوری «شبان ـ گرگ ـ گله»

یکی از مهم ترین جامعه ـ تئوری های سعدی

است.

 

سعدی

پادشاه

را

شبان

جا می زند

که

وظیفه اش حراست از گله رعیت است.

 

آدم

باید خیلی خر باشد

که

عالی ترین عضو طبقه حاکمه استثمارگر و ستمگر

را

و

ضمنا

عالی ترین نماینده آن

را

شبان رعایا

تصور کند.

 

شبان بینوا

پرولتر جامعه بنده داری و فئودالی و بورژوایی

است.

 

ادامه دارد.

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۲۲)

 

تحلیل

از

میمحا نجار

 

۱ 

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

تا نمی مردی چنین ای نازنین!

 

معنی تحت اللفظی:

  ایکاش قبلا می مردی

و

چنین مرگی را به نصیب نمی بردی.

 

همانطور که ذکرش گذشت،

سایه 

مرگ تحت هر شرایطی

را

بر

مرگ پس از تسلیم و توبه و رسوایی

ترجیح می دهد.

 

یکی از دلایل این موضع توده ای ها

همانطور که ذکرش گذشت،

سنت اخلاقی مبتنی بر پهلوانی

در

حزب توده 

است.

 

این پهلوانی توده ای ها 

حتی

در

شوهای تله ویزیونی لاشخورهای جماران

چشمگیر 

است.

 

اینجور توبه ها و انکارها

فاقد محتوا 

می مانند.

 

یعنی

فرمال و توخالی 

می مانند.

 

بسان توبه گالیله

که

فرمال و توخالی  

مانده است.

 

احدی

حتی

یافت نمی شود

که

گالیله

را

به خاطر توبه فرمال و توخالی اش

سرزنش کند.

 

خود زباله های جماران و واتیکان

هم

می دانند

که

توده ای ها و گالیله ها

برای خرافات آنها تره حتی خرد نمی کنند.

 

۲

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

تا نمی مردی چنین ای نازنین!

 

پیدا کرن راه نجات از مرگ موحش تحت شکنجه مجانین جماران و واتیکان

راه و رویه و روشی راسیونال (معقول و عقلایی)

  است.

 

سران حزب توده

عمدتا

پس از کودتای ۲۸ مرداد

هم

همین راه و رویه و روش راسیونال

را

  بر

پهلوانانه و پرخاشگرانه مردن

ترجیح داده بودند.

 

ضمنا

از

اعضای حزب

خواسته بودند 

که 

ابراز ندامت کنند و از زجر و مرگ نجات یابند.

 

طبری و یاران

نیز

همان کار

را

البته 

ضمن نقد رویه رهبران سابق حزب

تکرار می کنند.

 

حتی

به مراتب

بدتر،

حزب توده

را

رسما

منحل می کنند.

 

این واکنش ها در قبال لاشخورهای خرفت و بی خرد و خردستیز

نشانه بلوغ فکری رهبران حزب توده 

بوده اند.

 

یعنی

فخرانگیز بوده اند.

 

۳

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

تا نمی مردی چنین ای نازنین!

 

دلیل عینی این موضع فکری سایه

شاید

این باشد

که

او

عضو رسمی حزب

 نبوده است.

 

در نتیجه

 شکنجه را تجربه نکرده است.

 

تفاوت سایه با سیاوش

همین جا ست.

 

کسی که شکنجه را شخصا تجربه نکرده باشد،

قضاوت او راجع به قربانیان شکنجه

سوبژکتیو

و

بی اعتبار و ارزش علمی و عینی

می ماند.

 

برتولت برشت

جانشین خلف مارکس

از

 قول گالیله

توبه فرمال بی محتوا

را

بر

مرگ تحت شکنجه

ترجیح می دهد:

«بدبخت ملتی که به قهرمان مرده تحت شکنجه

نیاز دارد.»

(نقل به مضمون)

 

اگر سایه خود شخصا شکنجه را تجربه کرده بود،

می دانست که قربانی شکنجه

 با تمام وجود 

مرگ را آرزو می کند.

 

شکنجه

چیزی فراتر از مرگ است.

 

دلیل انتحار برخی از قربانیان شکنجه در شکنجه گاه

هم

عمدتا

همین است.

 

سایه

اما

شخصیتی عمیقا بشردوست و خردگرا ست.

 

به همین دلیل

از

همین موضع اخلاقی سنتی و نابخردانه خود

شرمنده می شود:

 

شوم بختی بین 

خدایا

 این منم

کآرزوی مرگ یاران می کنم

 

معنی تحت اللفظی:

خدایا

بدبختی مرا ببین

که

برای یارانم مرگ آرزو می کنم.

 

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۳)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی

 

وطن

محمود درویش

 

بر بافه های نخلم بیاویزید

و مرا دارزنید

 

من به نخل خیانت نخواهم کرد

 

این سرزمین من است

و

من

پار و پیرار

خرسند و شیدا از شترها شیر می دوشیدم

 

وطنم انبانی از داستان ها نیست

خاطره نیست ، باغ هلال ها نیست .

 

وطنم قصه ای یا سرودی نیست

پرتوی بر گلبرگ های رازقی نیست

 

وطنم

خشم گرفتن غریب است

بر اندوه

و

کودکی است که عید و بوسه می خواهد

 

وطنم

بادی

است

که

از تنگنای زندان

به تنگ آمده است

 

وطنم

پیر زالی است که بر فرزندان

و

بر مزرع خود

می گرید .

 

این زمین

پوست استخوان من است

و

قلبم

همچو زنبور

بر فراز علفزارش پرواز می کند

 

بر بافه های نخلم بیاویزید

و مرا دار زنید

من به نخل خیانت نخواهم کرد .

 

ویرایش از دایرة المعارف روشنگری

 

برای وطنِ بی بهارم

محمد جلیل مظفری

(۱۶ فروردین ۱۳۹۸)

 

 

 

گفتیم بعد از این همه اندوه و انتظار

از راه می‌رسد نفسِ سبزِ نوبهار

 

دیدیم، چید و برد و درو کرد باغ را

غارت‌گرانه یورشِ بارانِ سیل‌ بار

 

بغضی نشسته پرگره و کور و بی‌ صدا

در خارخارِ حنجرۀ خستۀ هَزار

 

بر رویِ آب، نعشِ گل آهسته می‌رود

تشییع برگ بر سرِ دستانِ جویبار

 

آری، بهار نقطۀ آغازِ راه نیست

بس داغ‌ ها نهاده به دل‌ های بیشمار

 

دیگر نزولِ نعمتِ تو کارساز نیست

ای آسمان

 بس است،

 دگر بر زمین مبار!

 

پایان

 

۱

 

در طویله جماران زلزله می شود و ۴۰ هزار تن زیر آوار می مانند. 

 

۲

 

زلزله های به مراتب قوی تر در ژاپن ضورت می گیرند

 

و

 خون از دماغ کسی جاری نمی شود.

 

 

۳

 

توانا بود هر که دانا بود.

 

احمد شاملو

نه عادلانه نه زیبا بود
جهان
پیش از آن که ما به صحنه برآییم.

به عدلِ دست‌نایافته اندیشیدیم
و زیبایی
در وجود آمد.


عجب پرت و پلایی
از عادولف هرویینی.

۱
عندیشیدن هرویینی ها به عدل
همان
و
تشکیل زیبایی کذایی همان

۲
از کی تا حالا هرویینی جماعت
اهل اندیشیدن اند و نه اهل افاده فروشی و عرعر

هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری ، یادت باشه که تو این دنیا ، همه مردم مزایای تو رو نداشتن .
گتسبی بزرگ 
 اسکات فیتس جرالد

مگه انتقاد از همنوع
کار بدی است؟
مش فیتز جرالد
که خودت را جر می دهی.

۱
ضمنا
انتقاد چه ربطی به امتیاز (مزایا) دارد؟

۲
پیش شرط انتقاد
نه
مرفه تر بودن
بلکه خردگراتر و خردمندتر بودن است

 

اندکی اندر باب عندرزیات مولانا

 

شش پند مولانا

 

 شب باش در پوشیدن خطای دیگری

 زمین باش در فروتنی

 خورشید باش در مهربانی

 کوه باش در هنگام خشم

 رود باش در سخاوت به دیگران

 خودت باش همانگونه که هستی

 

۱

خطای همنوع

را

باید به چالش کشید.

 

۲

تا از تکرار آن پرهیز ورزد.

 

۳

انتقاد علمی و انقلابی

نشانه مهر است.

 

۴

دشمن هرگز خطای کسی را به چالش نمی کشد

تا بازهم تکرار کند و از پا در آید.

 

۵

سرسخت ترین منتقدان

مادران و پدران آدمیان اند.

 

۶

مادران و پدران آدمیان

هم

منتقدان عملی آنها هستند

(آب دماغ و دهان شان را می گیرند

دکمه کت و شلوار و پیراهن شان را می بندند و ...)

و

هم

منتقدان فکری و رفتاری و اخلاقی آنها هستند:

طرز حرف زدن شان را

طرز روش و رفتارشان را

طرز نشست و برخاست شان را

طرز خور و خواب شان را

و ...

نقد و تصحیح می کنند.

 

۷

بقیه عندرزیات مولانا را باید در فرصتی دیگر

به چالش کشید.

 

۸

مولانا و عرفان خردستیز هستند

و

خر پرور.

 

۹

باید هشیار بود

 

ادامه دارد.

تأملی در مفاهیم تق و لق علمای نامه مردم (۲)

 

تحلیلی 

از

یدالله سلطان پور

 

نپذیرفتنِ واقعیت عملکرد امپریالیسم، 

به 

مبارزه علیه دیکتاتوری ولایی

 لطمه خواهد زد

 

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید. 

 

مبارزه به‌ منظور گذار از مرحلهٔ دیکتاتوری به مرحله ملی- دموکراتیک

 بدون در نظر داشتن توازن نیروهای اصلی در جهان 

و 

مناسبات آن‌ها با رژیم ولایی 

نمی‌تواند به‌ پیش برده شود.

 

۱

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

محتوای این هارت و پورت

عبارت است

 از

 اینکه

 اوپوزیسیون ضد جناح نشسته بر اریکه قدرت طبقه حاکمه در طویله جماران

باید

کنش (رابطه؟) عامل خارجی

(همه دول جهان، از دول امپریالیستی تا دول سوسیالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی و غیره)

نسبت به دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

را

و

واکنش عامل خارجی

نسبت به کنش دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

را

در

کانون توجه اکید خود قرار دهد.

 

دیروز حریفی

به

جمهوری خلق چین  

تاخته بود

که

چرا

با

دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

رابطه دوستانه دارد؟

 

او

هم

همین چهنمود علمای نامه مردم

را

عملا

عملی می کرد.

 

حریف

اصلا

اعتنایی بدان نداشت

که

جمهوری خلق چین

با

همه دول جهان و در رأس آنها دول امپریالیستی

رابطه دوستانه دارد.

 

اجامر راه توده

هم

به نحوی از انحاء

از

دیرباز

همین چهنمود علمای نامه مردم

را

عملی کرده اند.

 

اجامر راه توده

دعوت مهرآمیز فیدل کاسترو از توله خونریز خمینی خونخوار 

به

کوبا

و

استقبال شخصی اش

از

خونخواران جماران

را

سر تیتر لاطائلات خود کرده اند.

 

شاید

(گوش شیطان کر)

به همین دلیل بوده

که

علمای نامه مردم

عامل خارجی 

را

در

دول امپریالیستی

(شاید هم در شخص شخیص ترامپ)

خلاصه کرده اند.

 

۲

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید. 

 

بدین طریق

علمای نامه مردم

قطب نمای معیوبی

در

اختیار پیروان کر و کور و لال خود و اوپوزیسیون دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

قرار می دهند:

چون بنا بر این جهنمود

کلافگی، گیجی و سردرگمی

پیش برنامه ریزی 

می شود:

 

 

با توجه به کنش و واکنش مثبت هر کدام از عناصر مهم عامل خارجی نسبت به دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

و

یا

برعکس

با توجه به واکنش و کنش دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

نسبت به هرکدام از عناصر عامل خارجی

   باید 

بسان آونگی

مرتب 

تغییر خط مشی داد.

 

فقط 

باید مواظب بود که کنش و واکنشی از نظر دور نماند.

 

چون

خطر آن می رود

 که

 کسانی برای توجیه جبهه کذایی بر ضد دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی) 

به سلکسیون (گزینش) سوبژکتیو (مصلحتی، پراگماتیستی، مفید) کنش ها و واکنش ها

خطر کنند.

 

مثلا

کنش مثبت فیدل کاسترو و واکنش منفی لطان یابو

را

دلیل

بر انقلابی، ضد امپریالیستی و خلقی بودن دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

جا بزنند.

 

دشواری علمای نامه مردم

فقدان دوئالیسم روشن هابیل و قابیل (خیر مطلق و شر مطلق)

در

مقیاس جهانی است.

 

قبلا

اردوگاه سوسیالیستی 

وجود داشت

و

تعیین و تشخیص سوبژکتیو خیر و شر

آسانتر بود.

 

سران بیسواد حزب توده سابق

مثلا

با توجه به شعار مرگ بر امریکای اراذل و اوباش حزب اللهی،

 دولت جمهوری اسلامی (دیکتاتوری ولایی)

را

ضد امپریالیستی و خلقی قلمداد می کردند.

 

اکنون

تشخیص و تعیین خیر و شر آسان نیست

و

دشواری علمای دوئالیستی عندیش نامه مردم

به همین دلیل است.

 

خیلی از آرزومندان 

شاید

به همین دلیل

پوتین

را

باد می کنند 

و

به عنوان قطبی در مقابل امپریالیسم علم می کنند.

 

ادامه دارد.

 

کاپیتالیسم (فرماسیون اقتصادی سرمایه داری)

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین  

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2830

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2836

 

پایان

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۳۶۹)

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین  

 

کاپیتالیسم

(فرماسیون اقتصادی سرمایه داری)

 

۹

·    زوال (فساد تدریجی، گندیدن تدریجی) نظام کاپیتالیستی  مبتنی بر استثمار از زمان جنگ جهانی امپریالیستی اول و محو موفقیت آمیز این نظام در روسیه به برکت انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر، شروع بحران عمومی سیستم  کاپیتالیستی است.

 

۱۰

·    میان دو طبقه اصلی کاپیتالیسم، یعنی بورژوازی و پرولتاریا (پروله تاریا) تضاد طبقاتی آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) وجود دارد که در مبارزه طبقاتی بروز می کند.

 

۱۱

·    مبارزه طبقاتی نیروی محرکه اصلی توسعه جامعه ای در کاپیتالیسم است.

 

۱۲

·    ابزار اصلی بورژوازی در مبارزه طبقاتی را دولت کاپیتالیستی تشکیل می دهد که ابزار اعمال قدرت طبقه حاکمه برای سرکوب طبقه کارگر و کلیه طبقات و اقشار جامعه است که جزو متحدین بورژوازی محسوب نمی شوند.  

 

۱۳

·    کاپیتالیسم ضمنا سیستم دامنه داری از مانی پولاسیون توده ای و عوامفریبی عمومی توسعه داده است.

 

·    مراجعه کنید به مانی پولاسیون

 

۱۴

·    در کاپیتالیسم در جوار دو طبقه اصلی جامعه (بورژوازی و پرولتاریا)، عمدتا طبقه دهقانان و قشر روشنفکریت و مولدین کالایی کوچک نیز وجود دارند.

 

۱۵

·    در روند بازتولید هرچه بیشتر مناسبات جامعه ای کاپیتالیسم، انقطاب (قطبی گشتن) طبقاتی صورت می گیرد که شرایط مادی لازم را برای اتحاد طبقه کارگر با دهقانان و دیگر نیروهای ضد امپریالیستی در مبارزه طبقاتی فراهم می آورد.

 

۱۶

·    طبقه کارگر به دلیل جایگاه اجتماعی ـ اقتصادی اش نسبت به وسایل تولید و نقشش در روند تولید، تنها طبقه انقلابی قاطع و پیگیر در کاپیتالیسم است.

 

۱۷

·    طبقه کارگر در اتحاد با دهقانان و دیگر اقشار زحمتکش جامعه در انقلاب سوسیالیستی، کاپیتالیسم را از بین می برد و در این انقلاب قدرت دولتی پرولتری را پدید می آورد و مالکیت سوسیالیستی بر وسایل تولید را به مثابه بنیان اقتصادی ـ سیاسی لازم برای ساختمان (بنای) جامعه سوسیالیستی برقرار می سازد.

 

۱۸

·    پیش شرط تعیین کننده لازم برای اینکه طبقه کارگر از عهده انجام این وظیفه تاریخی اش برآید، عبارتند از تجهیز طبقه کار با تئوری انقلابی تأسیس یافته توسط مارکس و لنین و رهبری طبقه کارگر توسط حزب طراز نوین.

 

پایان

ادامه دارد.

 

مفهوم (۴)

 

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

 

I

انواع روابط مفاهیم با یکدیگر

 

الف

 

 

رابطه اشتمال

مفهوم گونه ای و مفهوم نوعی 

 

۱

·      مفاهیم می توانند رابطه اشتمال (شامل و یا مشمول یکدیگر بودن) با یکدیگر قرار داشته باشند.

 

·      مراجعه کنید به رابطه اشتمال

 

۲

·      در این جور موارد، مفهومی تابع مفهوم دیگر خواهد بود:

·      رابطه تابع و متبوع

 

۳

·      در منطق سنتی، مفهوم نازلتر (درجه پایین تر) را مفهوم گونه ای و مفهوم عالی تر (رتبه بالاتر) را مفهوم نوعی می نامند.

 

ب

ایکس = ایگرگ

رابطه هویت (یکسانی)

هویت فرمال و هویت دیالک تیکی

 

۱

·      در منطق فرمال (صوری) دو مفهوم وقتی یکسانند که اکستن سیون آنها با هم منطبق باشند.

 

۲

·      میان هویت فرمال مفاهیم و هویت دیالک تیکی آنها باید تفاوت قایل شد.

 

·      مراجعه کنید به هویت

 

پ 

 

انفصال 

مفاهیم منفصل

 

·      اگر طبقاتی که اکستن سیون های دو مفهوم مختلف را تشکیل می دهند، حاوی هیچ عنصر مشترکی نباشند، آنگاه مفاهیم یاد شده را «منفصل» می نامند.

 

·      مراجعه کنید به مفاهیم منفصل

 

ت

 

رابطه تقاطع

مفاهیم متقاطع

 

۱

·      دو مفهوم می توانند با یکدیگر در رابطه تقاطع قرار داشته باشند.

 

۲

·      این امر زمانی صورت می گیرد که چیزهائی باشند که هر دو مفهوم شامل حال شان گردند، ولی در عین حال چیزهائی هم باشند که فقط یکی از دو مفهوم شامل حال شان باشد.

 

·      مراجعه کنید به مفاهیم متقاطع

ادامه دارد.

تأملی در مفاهیم تق و لق علمای نامه مردم (۱)

 

تحلیلی 

از

یدالله سلطان پور

 

نپذیرفتنِ واقعیت عملکرد امپریالیسم، 

به 

مبارزه علیه دیکتاتوری ولایی

 لطمه خواهد زد

 

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید. 

 

مبارزه به‌ منظور گذار از مرحلهٔ دیکتاتوری به مرحله ملی- دموکراتیک

 بدون در نظر داشتن توازن نیروهای اصلی در جهان 

و 

مناسبات آن‌ها با رژیم ولایی 

نمی‌تواند به‌ پیش برده شود.

 

۱

نپذیرفتنِ واقعیت عملکرد امپریالیسم، 

به 

مبارزه علیه دیکتاتوری ولایی

 لطمه خواهد زد

 

منظور از مفهوم من در آوردی «واقعیت عملکرد امپریالیسم» چیست

که

نپذیرفتنش

به

مبارزه علیه دیکتاتوری ولایی 

لطمه خواهد زد؟

 

آیا منظور از عملکرد، همان فونکسیون است

و

یا

نحوه عمل امپریالیسم است؟

 

منظور از «واقعیت عملکرد امپریالیسم»

آیا

نحوه عمل واقعی امپریالیسم

است؟

 

منظور از نپذیرفتن «واقعیت عملکرد امپریالیسم»

  آیا

 بی اعتنایی به «واقعیت عملکرد امپریالیسم» نیست؟

 

این هیئت تحریریه نامه مردم

چه بلایی

بر

سر زبان بینوای فارسی در می آورد.

 

منظور از «پذیرفتن واقعیت عملکرد امپریالیسم» چیست؟

 

آیا

باید

بسان اجامر خودفریب و عوامفریب رسانه های امپریالیستی

تویت های ترامپ و مزخرفات مرکل و می و ماکرون و چارق و چکمه و پوتین و غیره

را

و

تصمیمات هردمبیلی ترامپ و غیره

و

جنگ های زرگری خونین آنان در اقصا نقاط جهان

را 

با

دقتی عظیم

پیگیری کرد؟

 

آخر

این چه حزب توده ای است 

که

به عوض تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی جامعه و جهان

به

دنبال نخود سیاه روان است؟

 

 ۲

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

علمای نامه مردم

در این جفنگجمله پر پرت و پلا

دیالک تیک داخلی و خارجی 

را

به شکل دوئالیسم دیکتاتوری ولایی و امپریالیسم تحریف می کنند:

 

اگر

ذره ای سواد نظری داشته باشیم،

باید بدانیم که امپریالیسم آخرین مرحله کاپیتالیسم است.

 

این بدان معنی است

که

امپریالیسم

فرماسیون اقتصادی معینی 

است.

 

در نتیجه

قطب داخلی دوئالیسم مورد نظر علما

هم

باید

قاعدتا

فرماسیون اقتصادی حاکم در طویله جماران 

باشد

و

نه

دیکتاتوری ولایی

 

۳

اگر 

دیکتاتوری ولایی

را

قطب داخلی در دوئالیسم مورد نظر علما

محسوب داریم،

تعیین ضد دوئالیستی آن در اردوگاه امپریالیستی

دردسرزا خواهد بود

چه رسد به تعیین آن در قطب خارجی:

 

۱

ضد دیکتاتوری ولایی

مثلا

جایی

مونارشیسم

 (سلطنت مشروطه انگلستان و سوئد و بلژیک و هلند و دانمارک و غیره) 

 خواهد بود

 

۲

و

جای دیگر

حکومت پارلمانی امریکایی و آلمانی و فرانسوی و غیره

 

۳

جای دیگر

حکومت تکحزبی جمهوری خلق چین

و

الی آخر

 

۴

ما معتقدیم

که 

بدون توجه به عامل خارجی 

و

 بدون درنظر گرفتن کنش‌ و‌ واکنش آن با عامل و خطر اصلی داخلی 

یعنی 

دیکتاتوری ولایی، 

به درکی همه‌جانبه‌ از برآیند کل فرایندهایی که تعیین‌ کنندهٔ آینده کشورمان خواهد بود، نمی‌ توان رسید.

 

ضمنا

عامل خارجی

که

فقط کشورهای امپریالیستی نیستند.

 

مگر می شود

جمهوری خلق چین

و

هند

و

برزیل

و

غیره

را

نادیده گرفت 

که 

بخش اعظم جمعیت جهان

را

در

بر می گیرند؟

 

ادامه دارد.

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۲۱)

 

تحلیل

از

میمحا نجار

 

 

شبچراغی چون تو رشک آفتاب

چون شکستندت چنین خوار و خراب؟

 

معنی تحت اللفظی:

تو

را

 که

 گوهر تابناکی بودی 

و

 آفتاب 

حتی

به تو رشک می برد،

چگونه شکستند 

و

 به

 این حال و روز خوار و خراب

 انداختند؟

 

سایه

در

این بیت سوزناک مرثیه

احسان طبری

را

به

عالی ترین طرز و طریقی

ایدئالیزه می کند.

 

آن سان که حتی آفتاب به مثابه عالی ترین گوهر رخشان آسمان

بر او رشک می برد.

 

طبری

در

آیینه ضمیر سایه

بازتابی از این دست داشته است.

 

سایه

با

طبری

زیباترین عنصر هستی 

را

از 

دست

 داده است.

 

سوزناکی مرثیه سایه

به همین دلیل است.

 

با شکست و سرشکست و درگذشت طبری

جهان در چشم سایه تیره و تار گشته است.

 

۲

چون تویی دیگر کجا آید به دست؟

بشکند دستی که این گوهر شکست

 

معنی تحت اللفظی:

گوهری از جنس تو

کجا می توان پیدا کرد؟

بشکند دستی که گوهرشکن بوده است.

 

محتوای این بیت مرثیه سایه،

شعار سرنگونی طبقه حاکمه خونریز آدمی خوار

است.

 

نعمتی

بالاتر از تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی اشعار و آثار و افکار

وجود ندارد.

 

اکنون

می توان به خریت طبقه حاکمه و هیئت حاکمه طویله جماران

پی برد:

اگر این اراذل و اوباش شعور می داشتند،

به عوض عزت و احترام به سایه

و

دادن جایزه به او،

باید

بسان دیگر پهلوانان توده و حزب توده،

شقه شقه اش می کردند 

و

جلوی ددان خاوران می انداختند.

 

۳

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

تا نمی مردی چنین ای نازنین!

 

معنی تحت اللفظی:

ای کاش 

تحت شکنجه مرده بودی

و

به این روز نمی افتادی.

 

سایه در این بیت مرثیه

واژه مردن

را

به

دو معنی متفاوت و متضاد به خدمت می گیرد:

 

الف

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

منظور سایه از این مردن،

مردن معمولی

است.

 

مردنی از آن دست که برخی از یاران سایه و طبری از قبیل آگاهی و کی منش و مهرگان و دلیجانی و شهبازی و غیره داشته اند.

 

ب

 

کاشکی خود مرده بودی پیش ازین

تا نمی مردی چنین

 ای نازنین!

 

منظور سایه از «چنین مردن»،

مرگ آبرویی ـ اعتباری ـ حیثیتی ـ شخصیتی

است.

 

اکنون 

از

سنت اخلاقی پهلوانی

در

حزب توده

پرده برمی افتد:

توده ای ها

ترجیح می دهند،

در

میدان کارزار طبقاتی

از پا درآیند تا در بستر.

 

حزب توده

از

این بابت

حزبی استثنائی در مقیاس جهانی 

است.

 

اما

آنچه فخرانگیز می نماید،

اگر تیز بنگریم،

شرم انگیز

است.

 

نه

توده 

طبیعتا

پهلوان و پهلوانگرا 

ست

و

نه

 طبقه کارگر.

 

سنت اخلاقی پهلوانی در حزب توده

باید

ریشه یابی شود.

 

این

یکی از بزرگترین و مضرترین ضعف های حزب توده بوده است.

 

به سبب همین سنت اخلاقی منفی

است

که

حزب توده

به لحاظ شخصیت های تشکیلاتی - تئوریکی

فقیرتر

گشته است.

 

خسرو روزبه و تیزابی و بیگوند و مهرگان و شهبازی و امثالهم

فدای این سنت اخلاقی منفی در حزب توده

شده اند.

 

ادامه دارد.

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۲)

 

جمعبندی

از

مسعود بهبودی

 

نکبت سوبژکتیویسم در عرفان خردستیز و عرفای قلدرمنش

 

پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست

حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست

اینهمه جنگ و جدل حاصل کوته‌نظری است

گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست

 

عماد خراسانی

 

۱

کعبه و بتخانه

و

سبحه و پیمانه

اخوی

چیزهای عینی و واقعی اند

 

۲

یعنی

مستقل از بود و نبود تو و امثال احمق تو

وجود دارند.

 

۳

نظر پاک و پلید تو

هرگز نمی تواند

هویت آنها را تغییر نمی دهد.

 

۴

نکته نسبتا مثبت در عرفان

اصل وحدت وجود است:

همه چیزهای هستی

در

تحلیل نهایی

مادی اند:

وحدت مادی جهان

 

اینها

همه

نعمات الهی اند.

 

۱

شکر نعمت به جای آر.

 

۲

بنده

همان به

که ز تقصیر خویش

عذر به درگاه خدای آورد

 

ورنه

سزاوار خداوندی اش

کس نتواند که به جای آورد.

 

عجب جعلیاتی

جفنگیاتی

مزخرفاتی.

 

۱

 

اگر کسی اصیلترین هومانیست جهان را جست و جو کند

قبل از همه

به

نام و یاد ارنستو چه گوارا

خواهد رسید

 

۲

هومانیست صادق و زلال و سلحشور توده مولد و زحمتکش و ستمدیده

که

یادش به یاد باد

 

۳

نفرین به باد

باد

نفرین بر آنکه رسم ستم را

نهاد

باد

 

زندگی از دید مشد حریف

 

ميزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای ياد

يادی برای سنگ

اين بود زندگی؟

 

۱

مشد حریف

ظاهرا

ساکن آلمان است و یا بوده است.

 

۲

اگر

قضیه از این قرار باشد

باید نشست و به حالش

زار زار گریست.

 

۳

چون

آلمان

تنها کشوری در جهان است

که

مهد فلسفه است.

 

۴

آدم باید خیلی بدبخت باشد

که

در آلمان باشد و از چشمه زلال فلسفه آلمانی

بویژه

از قنوات غول آسای باقی مانده از آلمان توده ای

لبی تر نکند.

 

۵

از دید مشد حریف

کار برای خواب است

خواب برای جان است

جان هم برای مرگ است

مرگ هم برای یاد است

یادی که نامی است تقریر یافته بر سنگ گوری

 

۶

این خرافه

نشانه عقب ماندگی فکری مشد حریف است.

 

۷

کار چیست؟

خواب چیست؟

جان چیست؟

 

عجب پرت و پلایی

از عادولف هرویینی.

 

۱

عندیشیدن هرویینی ها به عدل

همان

و

تشکیل زیبایی کذایی همان

 

۲

از کی تا حالا هرویینی جماعت

اهل اندیشیدن اند و نه اهل افاده فروشی و عرعر

 

هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری ، یادت باشه که تو این دنیا ، همه مردم مزایای تو رو نداشتن .

 

گتسبی بزرگ 

 اسکات فیتس جرالد

 

مگه انتقاد از همنوع

کار بدی است؟

مش فیتز جرالد

که خودت را جر می دهی.

 

۱

ضمنا

انتقاد چه ربطی به امتیاز (مزایا) دارد؟

 

۲

پیش شرط انتقاد

نه

مرفه تر بودن

بلکه خردگراتر و خردمندتر بودن است

 

اندکی اندر باب عندرزیات مولانا

 

شش پند مولانا

 

 شب باش در پوشیدن خطای دیگری

 زمین باش در فروتنی

 خورشید باش در مهربانی

 کوه باش در هنگام خشم

 رود باش در سخاوت به دیگران

 خودت باش همانگونه که هستی

 

۱

خطای همنوع

را

باید به چالش کشید.

 

۲

تا از تکرار آن پرهیز ورزد.

 

۳

انتقاد علمی و انقلابی

نشانه مهر است.

 

۴

دشمن هرگز خطای کسی را به چالش نمی کشد

تا بازهم تکرار کند و از پا در آید.

 

۵

سرسخت ترین منتقدان

مادران و پدران آدمیان اند.

 

۶

مادران و پدران آدمیان

هم

منتقدان عملی آنها هستند

(آب دماغ و دهان شان را می گیرند

دکمه کت و شلوار و پیراهن شان را می بندند و ...)

و

هم

منتقدان فکری و رفتاری و اخلاقی آنها هستند:

طرز حرف زدن شان را

طرز روش و رفتارشان را

طرز نشست و برخاست شان را

طرز خور و خواب شان را

و ...

نقد و تصحیح می کنند.

 

۷

بقیه عندرزیات مولانا را باید در فرصتی دیگر

به چالش کشید.

 

۸

مولانا و عرفان خردستیز هستند

و

خر پرور.

 

۹

باید هشیار بود

 

ادامه دارد.

 

زمین سوخته

 

احمد محمود

 

زمین سوخته

رمانی از احمد محمود است که به روایت جنگ ایران و عراق می‌پردازد.

 

انگیزه نویسنده

 

این داستان که در سال ۱۳۶۱ منتشر شد، حاصل تجربه شخصی نویسنده از جنگ است. خود نویسنده در این باره گفته است: «وقتی خبر کشته شدن برادرم را در جنگ شنیدم، از تهران راه افتادم رفتم جنوب. رفتم سوسنگرد، رفتم هویزه. تمام این مناطق را رفتم. تقریباً نزدیک جبهه بودم. وقتی برگشتم، واقعاً دلم تلنبار شده بود. دیدم چه مصیبتی را تحمل می‌کنم. اما مردم چه آرام اند. چون تا تهران موشک نخورد، جنگ را حس نکرد. دلم می‌خواست لااقل مردم مناطق دیگر هم بفهمند که چه اتفاقی افتاده است. همین فکر وادارم کرد که زمین سوخته را بنویسم.»

 

بریده ای از" زمین سوخته"

 

یکهو جیغ گلابتون را می‌شنوم. سر برمی‌گردانم. گلابتون بچۀ خردسالش را بالای سر برده است. تا بخواهم تکان بخورم و تا زن، جسد خواهر گلابتون را دور بزند، گلابتون، بچه را محکم به زمین می‌کوبد و فریادکشان بنا می‌کند به دویدن. سر کودک چنان به سنگ خورده است که فرقش شکافته است و مغز همراه خون، روی زمین پخش شده است. نور تندی چشم را می‌زند. جوان خاکستری‌پوش دارد عکس می‌گیرد. لبان طفل، انگار هنوز جان دارد و انگار که دبنال پستان می‌گردند. گلابتون دستها را از هم باز کرده است و دور میدان می‌دود و جیغ می‌کشد. نمی‌دانم چه می‌شود که یکهو از جا کنده می‌شوم. از میان خرابه‌ها می‌رانم به‌طرف خانۀ ننه باران. پایم گیر می‌کند به تیر چوبی بلندی که از کمر شکسته است. سکندری می‌خورم و به زانو می‌افتم. پیش‌رویم قطعۀ بزرگی از بدنۀ موشک لای خرابه‌ها افتاده است و نور خورشید را با برق تیره‌ای باز می‌تابد. حالم دارد بهم می‌خورد. حس می‌کنم که دیگر پایم به اختیارم نیست. همانجا، به دیورا شکسته‌ای که رو زمین افتاده است تکیه می‌دهم. عرق از تمام تنم می‌جوشد. گوشهایم سوت می‌کشد. به‌دور وبرم نگاه می‌کنم. دیوار شکسته‌ای که بهش تکیه‌داده‌ام دیورا مطبخ خانۀ ننه‌ باران است. ذتاق ننه باران و اتاق محمد میکانیک روهم کوبیده شده است.

 

- لاله‌الاالله.

- محمد رسول‌الله.

 

کسی صدام می‌کند:

- آقا!...

آرام سرم را بلند می‌کنم. جوان خاکستری‌پوش است. بار دیگر برق خیره‌کننده‌ای چشمم را می‌زند و یک لحظه همه‌جا تار می‌شود. دلم دارد زیرورو می‌شود. آفتاب پهن شده است. می‌خواهم عق بزنم. خودم را می‌گیرم. دهانم پر می‌شود آب. جوان خاکستری‌پوش روبرویم ایستاده است و حرف می‌زند. نمی‌دانم چه می‌گوید. صدایش را نمی‌شنوم. به لبهایش نگاه می‌کنم که تند و تند حرکت می‌کنند و دندانهای ناموزونش پیدا و ناپیدا می‌شوند. نگاهم از لبانش سر می‌خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی‌قاعده به‌نظرم‌ میآید. بعد به چشمانش نگاه می‌کنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستری‌پوش است. عرق و خاک قاطی هم شده است و تمام پیشانی‌اش را پوشانده است. ناگاه از بالای سر جوان خاکستری‌پوش، چشمم می‌افتد بدستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشۀ خشک نخل پایه‌بلند گوشۀ حیاط ننه باران گیر کرده است. آفتاب کاکل نخل را سایه‌روشن زده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست، از بند دوم قطع شده است و سبابه‌اش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است...

 

پایان

 

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۳۶۸)

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین  

 

کاپیتالیسم

(فرماسیون اقتصادی سرمایه داری)

 

۱

·    کاپیتالیسم به فرماسیون اقتصادی ئی اطلاق می شود که مبتنی (بنا شده) بر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است.

 

۲

·    مشخصات اصلی کاپیتالیسم به شرح زیرند:

 

الف

·    کاپیتالیسم، جامعه ای طبقاتی است که در آن کالا تولید می شود.

 

ب

·    کاپیتالیسم، جامعه ای طبقاتی است که در آن طبقه کارگر باید نیروی کار خود را به عنوان کالا بفروشد.

 

پ

·    کاپیتالیسم، جامعه ای طبقاتی است که در آن طبقه کارگر در روند تولید، توسط بورژوازی مورد استثمار قرار می گیرد.

 

۳

·    کاپیتالیسم، آخرین نظام تاریخی مبتنی بر استثمار در تاریخ جامعه بشری است.

 

۴

·    آماج روند کاپیتالیستی تولید، تحصیل سود است.

 

۵

·    تضادهای شدت یافته میان سطح توسعه نیروهای مولده و خصلت مناسبات تولیدی در فئودالیسم، در اثر انقلاب بورژوایی و تشکیل کاپیتالیسم برای مدتی حل می شود.

 

۶

·    کاپیتالیسم با شکوفایی تضادها به کاپیتالیسم انحصاری (مونوپولیستی) (امپریالیسم) توسعه می یابد که در آن، کاپیتالیسم انحصاری ـ دولتی به مثابه آخرین مرحله کاپیتالیسم تشکیل یافته است.

 

۷

·    در این روند جامعه ای، جامعه ای گشتن کاپیتالیستی تولید توسعه می یابد، بدون اینکه با آن، تضاد اصلی کاپیتالیسم (تضاد میان خصلت جامعه ای رشد یابنده ی تولید و مالکیت خصوصی کاپیتالیستی) حل شود.

 

۸

·    درست بر عکس.

·    در این روند جامعه ای، تضادها شدت می یابند.

 

ادامه دارد.

مفهوم (۳)

 

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

 

۱

مفهوم

 از

نقطه نظر ایدئالیسم عینی

 

۱

·      ایدئالیسم عینی بر آن است که مفاهیم حاوی ماهیت مجرد روحی اند و موجودیت «در خود» و «برای خود» دارند.

·      یعنی بدون نیاز به چیزهای منفرد، بطور مستقل و خودکفا وجود دارند.

 

۲

·      ایدئالیسم عینی رابطه  چیزهای منفرد با مفاهیم را در سهیم بودن چیزهای منفرد در این ماهیت مجرد روحی می داند.

 

۲

مفهوم

 از

نقطه نظر نومینالیسم

 

۱

·      نومینالیسم اما برعکس، مفاهیم را با واژه ها (یعنی با فرم و قالب وجودی آنها) یکی می گیرد و وجود عام و مستقل آنها را منکر می شود.

 

۲

·      از نقطه نظر نومینالیسم فقط چیزهای منفرد وجود دارند و مفاهیم (یعنی واژه ها) جمعبندی ئی از چیزهای منفرد  هستند.

 

۳

·      درک فوق الذکر ایدئالیسم عینی از مفهوم به لحاظ منطقی یک فرضیه اضافی و زاید است.

 

۴

·      درک نومینالیسم از مفهوم را اما نمی توان بدون دچار شدن به تناقض به مورد اجرا در آورد:

·      چون هر واژه نیز در تحلیل نهائی یک واژه منفرد است.

 

۵

·      ما نمی توانیم واژه واحدی را برای علامتگذاری چیزهای مختلف مورد استفاده قرار دهیم.

·      برای اینکه هر واژه فقط یک بار وجود دارد.

 

۶

·      نومینالیسم باید برای اجرای نظریه خود، علیرغم پیش شرط اساسی خویش،  چیز عامی بنام زبان را بپذیرد.

 

۷

·      اغلب گفته می شود که مفهوم، بیانگر ماهیت چیزها ست.

 

۸

·      اما به کمک یک مفهوم می توان طبقه ای از چیزها را هم نام برد که عناصر متشکله شان فقط بطور غیرماهوی با هم یکسان اند.

 

۹

·      بنابرین، تعریف مفهوم، به مثابه تعیین ثوابت (ثابت های)  فکری، عامتر و دقیقتر به نظر می رسد.

 

۱۰

·      مفهوم در طبقه ای از افراد و یا گروه ها شامل آنی می شود که در گذار از یک عنصر طبقه به عنصر دیگر ثابت می ماند و بدین معنا ماهوی است.

 

۱۱

·      این نظر با نظر رایج در ریاضیات که حاوی دقیقترین سیستم مفهومی است، مطابقت دارد:

·      مفهوم سازی یعنی کشف ثوابت (ثابت ها).

 

۱۲

·      میان مفاهیم، روابط متنوعی می توانند وجود داشته باشند.

 

۱۳

·      جنبه منطقی ـ صوری این روابط را منطق مدرن بوسیله منطق مسندی مورد بررسی قرار می دهد.

 

۱۴

·      پیدایش، توسعه و تغییر مفاهیم، که در تضادهای دیالک تیکی فرم مفهومی پیدا کرده اند، تشکیل دهنده حوزه منطق دیالک تیکی اند.

 

ادامه دارد.

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۲۰)

 

تحلیل

از

میمحا نجار

 

۱

تائبی گر ز آن که جامی زد به سنگ

توبه فرما را فزون تر باد ننگ

 

معنی تحت اللفظی:

اگر 

توبه کننده ای

جام پیمان

را

بر

سنگ 

زده،

ننگ بیشتر بر توبه فرما

 باد.

 

سایه

در

این بیت مرثیه

دیالک تیک توده و طبقه حاکمه

را

به شکل دیالک تیک تائب و توبه فرما بسط و تعمیم می دهد

و

ضمنا

نقش منفی

را

در

این 

دیالک تیک،

از 

آن طبقه حاکمه (توبه فرما) می داند.

 

تفاوت سایه

با

زباله های چپ و راست ضد توده ای

همین جا ست:

 

سایه

جانبدار ستمدیدگان و خصم ستمگران

است

و

نه

ماستمالی کننده ی ستمگران و کوبنده بی شرمانه ستمدیدگان. 

 

تفاوت و تضاد پهلوانان بشر دوست توده

با

فئودال زادگان بی رحم و بی شرم پهلوان نما

نیز

همین جا ست.

 

۲

تائبی گر ز آن که جامی زد به سنگ

توبه فرما را فزون تر باد ننگ

 

سایه

در

این بیت مرثیه

نسبیتی 

را

وارد

توبه

می کند:

ننگ

از

دید شاعر توده و حزب توده،

نه

توبه کردن توده تحت شکنجه های دهشت بار،

بلکه توبه فرمایی طبقه حاکمه شکنجه گر

 است.

 

این حکم صریح سایه

بر

محکومیت طبقه حاکمه ای است

که

هر نفسکشی را به اتهامات واهی حتی، عذاب می دهد و زجرکش می کند.

 

۳

تائبی گر ز آن که جامی زد به سنگ

توبه فرما را فزون تر باد ننگ

 

نکته قابل توجه 

در

 این بیت مرثیه

انتخاب آگاهانه ی واژه تائب به عوض تواب است:

 

تائب

ستمدیده ای

 است

که

به

توبه

واداشته می شود.

 

در حالیکه 

تواب، 

 داوطلبانه توبه و طلب عفو می کند.

 

سایه

بدین طریق

ادعای بی شرمانه طبقه حاکمه

را

که

سران حزب مظلوم و معصوم توده

زباله های طباطبایی و مطهری زباله 

را

خوانده اند 

و

 به 

حقیقت و حقانیت خرافه

ایمان آورده اند و داوطلبانه توبه کرده اند،

با

صراحت و قاطعیت تام و تمام

رد می کند.

 

۴

تائبی گر ز آن که جامی زد به سنگ

توبه فرما را فزون تر باد ننگ

 

 

در

این بیت مرثیه سایه

(و نه فقط در این بیت)

رد پای خواجه شیراز

به چشم می خورد.

 

سایه

از

مفهوم جام عهد و پیمان

بهره برمی گیرد

و

توبه

را

پیمان شکنی

(جام پیمان بر سنگ زدن)

محسوب می دارد و ننگ می شمارد.

 

پهلوانی

سنت توده ای ها 

ست.

 

سایه

مرگ تحت شکنجه 

را

بر

توبه

ترجیح می دهد.

 

در 

ابیات بعدی مرثیه

 این موضعگیری سنتی حزب توده و شاعر آن

از

صراحت بیشتری می گذرد.

 

۵

 

شبچراغی چون تو رشک آفتاب

چون شکستندت چنین خوار و خراب؟

 

معنی تحت اللفظی:

گوهر تابناک شب ستیزی

همانند تو

را

چگونه شکستند

که

به این حال و روز خوار و خراب افتادی؟

 

سایه

در

این بیت مرثیه

تف بر روی اجامر جبار طبقه حاکمه مرتجع می اندازد

که

گوهرهای تابناک توده

را

علیرغم معصومیت و مظلومیت غیرقابل انکارشان

زجرکش کرده اند.

 

توحش و بربریت اجامر خر، خردستیز و هار طبقه حاکمه

بهمراتب

بیشتر و شدیدتر از توحش و بربریت اجامر خر و خردستیز و هار فاشیسم و نازیسم

است.

 

این زباله ها

نه

تنها

نمایندگان فاشیسم (پان اسلامیسم)، بلکه علاوه بر آن، نمایندگان فوندامنتالیسم اند.

 

ادامه دارد.

 

مصاحبه

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 

 

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2776

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2785

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2797

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2807

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2816

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2826

 

 پایان

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۳۶۷)

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن

اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت

و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین  

 

مصاحبه

ادامه

 

مصاحبه استاندارد نگشته

ادامه

 

۴

·    تجربه نشان داده که مصاحبه استاندارد نگشته، در وهله اول در پیش بررسی ها، نشاندهنده نتایج خوبی است.

·    به همین دلیل هم در همین مرحله پژوهش مورد استفاده قرار می گیرد.

 

۵

·    به مدد متد مصاحبه استاندارد نگشته می توان عرصه پژوهشی جدیدی را به اصطلاح «لمس کرد.»

 

۶

·    مصاحبه استاندارد نگشته امکان کشف کل عرصه واریاسیون (تغییر) را برای درک نظرات، انگیزه ها، قوای محرکه و غیره پدید می آورد.

 

۷

·    تنها پس از برجسته کردن تنوع نظرات و انگیزه ها به مدد متد مصاحبه استاندارد نگشته می توان تقریراتی راجع به توالی (تکرار) نام برده ها انجام داد و سرانجام به مسئله جامعی (بسته ای) برای مصاحبه استاندارد گشته رسید.

 

۸

·    بدین معنی مصاحبه استاندارد نگشته لازم برای پیش بررسی بر مصاحبه استاندارد گشته لازم برای بررسی اصلی تقدم دارد.

 

۹

·    مصاحبه استاندارد نگشته در حال حاضر، اغلب به مثابه  مصاحبه ژرف (عمیق) در حین بررسی اصلی به مدد متدهای مختلف و یا بعد از انجام بررسی اصلی به مدد متدهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد.

 

۱۰

·    بدین طریق، امکان آنالیز ژرفتر (عمیق تر) داده های برجسته گشته در پرسشنامه که حاصل از مصاحبه استاندارد گشته اند، فراهم می آید. 

 

۱۱

·    این بدان معنی است که اظهارات امپیریکی (تجربی) برجسته گشته را (که اغلب بیانگر وضع موجودند) می توان به مدد متد مصاحبه استاندارد نگشته (متد مصاحبه ژرف) با طرح سؤالاتی راجع به چرایی وضع موجود و یا دلایل داده های برجسته گشته تعمیق بخشید.

 

۱۲

·    بدین معنی مصاحبه استاندارد گشته لازم برای بررسی اصلی (که به دلیل داده های برجسته گشته اش نشاندهنده  خط مشی و یا دستورالعمل و یا قاعده است) بر مصاحبه استاندارد نگشته لازم برای پیش بررسی (که جهت تعمیق در تجزیه و تحلیل وضع موجود و داده های حاصله صورت می گیرد) تقدم دارد.

 

پایان

ادامه دارد.

خانه‌ ام آتش گرفته‌ (مهدی اخوان ثالث)

 

 

شجریان

 

https://www.youtube.com/watch?v=cqIOex7-txQ

 

 

خانه‌ ام آتش گرفته‌ است،

آتشی جانسوز

هر طرف می‌سوزد این آتش

پرده‌ها و فرش‌ها را ،

تارشان با پود

 

من به هر سو می‌دوم 

گریان

در لهیب آتش پر دود

 

وز میان خنده‌هایم 

تلخ

و 

خروش گریه‌ ام

 ناشاد

از 

درون خسته‌ ی سوزان

می‌کنم فریاد، 

ای فریاد! 

ای فریاد!

 

خانه‌ام آتش گرفته‌ ست، 

آتشی بی‌ رحم

هم‌ چنان می‌سوزد این آتش

نقش‌هایی 

را 

که 

من 

بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی‌ساحل

 

وای بر من، سوزد و سوزد

غنچه‌هایی را که پروردم 

به دشواری

در 

دهان گود گلدان‌ها

روزهای سخت بیماری

 

از

 فراز بام‌هاشان،

 شاد

دشمنانم

 موذیانه 

خنده‌های فتح‌شان بر لب

بر منِ آتش به جان 

ناظر

در 

پناه این مُشَبّک شب

 

من 

به هر سو می‌دوم 

گریان 

از

این بیداد

می‌کنم فریاد‌، 

ای فریاد! 

ای فریاد!

 

وای بر من، 

همچنان می‌ سوزد این آتش

آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آن‌چه دارد منظر و ایوان

 

من

 به دستان پر از تاول

این طرف را می‌کنم 

خاموش

وز لهیب آن روم از هوش

زان دگر سو 

شعله برخیزد، 

به گردش دود

تا سحرگاهان، که می‌داند که بود (دار و ندار) من شود

 نابود

 

خفته‌ اند این مهربان همسایگانم 

شاد

 در 

بستر

صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر

 

وای،

 آیا هیچ سر بر می‌کُنند از خواب؟

مهربان همسایگانم از پی امداد؟

 

سوزدم (سوزد مرا) این آتش بیدادگر بنیاد

می‌ کنم فریاد، 

ای فریاد! 

ای فریاد!

 

پایان

ویرایش

از

تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

علوم اجتماعی (۱)

 

پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایشهورن

برگردان

شین میم شین

 

1

·        علوم اجتماعی به مجموعه علوم مربوط به پیوندها و روندهای توسعه در جامعه اطلاق می شود.

 

2

·        علوم اجتماعی به مجموعه علومی که به روند زندگی اجتماعی انسان ها، به انضمام وساطت اجتماعی روابط انسان ها با طبیعت مربوط می شوند، اطلاق می شود.

 

3

·        تشکیل و توسعه علوم اجتماعی از نظرهائی با تشکیل و توسعه علوم طبیعی فرق داشته است.

 

4

·        علت ان را باید در خود ویژگی های علوم اجتماعی جستجو کرد که به شرح زیرند:

 

خود ویژگی اول

 

1

·        علوم اجتماعی خیلی دیرتر از علوم طبیعی توسعه یافته اند.

 

2

·        اگر وظیفه علوم اجتماعی را حل و فصل نظری (تئوریکی)  پیوندهای تماماجتماعی و تاریخی تلقی کنیم (وظیفه هر رشته علوم اجتماعی نیز در تحلیل نهائی همین است) می توان شروع واقعی علوم اجتماعی را با اطمینان تمام تعیین کرد.

 

3

·        آنگاه می توان دید که شروع علوم اجتماعی با بنیانگذاری مارکسیسم در پایان سال های چهل قرن نوزدهم همزمان است.

 

 

خود ویژگی دوم

 

1

·        تئوری های علوم اجتماعی ـ در مقایسه با علوم طبیعی ـ با منافع اجتماعی، با مطالبات سیاسی، ایده ئولوژیکی و جهان بینانه قوای طبقاتی مختلف، یعنی با مبارزات احزاب سیاسی پیوند بمراتب مستقیم تری دارند.

 

2

·        توسعه تئوری ها در عرصه علوم اجتماعی بیانگر کم و بیش دقیق مبارزات طبقات، تضاد منافع طبقات و بویژه نقش تاریخی طبقات اجتماعی مختلف است.

 

ادامه دارد.

هماندیشی با حریفی (۸)

 

طاعون پانیسم و فاشیسم در جهان بی پناه

 

میم حجری

 

 جنبش سیاه پانیستی ـ فاشیستی

خاص ایران نیست.

 

1

در همه جای جهان

فاشیسم در حال پیشروی است

 

2

این جریان سیاه

 در اعماق جامعه و جهان جاری است

به همین دلیل

نامرئی است و دیده نمی شود.

 

3

ترامپ در حقیقت همین پان ـ امریکانیسم و یا فاشیسم را

نمایندگی می کند.

ترامپ مهره مطلوب فوندامنتالیسم شیعی است.

حزب الله طرفدار ترامپ است.

دلیلش این است که با روی کار آمدن او

جنگ وسعت و شدت خواهد گرفت

 و جهان زودتر ویران خواهد شد

و امام زمان 1000 ساله

کاسه صبرش لبریز خواهد شد

و بالاخره خواهد آمد تا کار ترامپ ها را تمام کند.

 

4

بخش اعظم مردم آلمان تمایلات فاشیستی مستور دارند.

خارجی جماعت وقتی پیر می شوند

در دید آنها

مثل خر می شوند

که طعمه گرگ گشتنش بهتر است

تا در طویله ماندنش و مردنش

 

5

یکی از عه زاب فاشیستی علنی آلمان در منطقه ای

اخیرا 23 درصد اراء را به خود اختصاص داده بود.

 

6

جای شعار مرگ بر یهودی و کولی و کمونیست را

مرگ آوارگان گرفته است.

پناهگاه های پناهندگان توسط فاشیست های آلمانی

به آتش کشیده می شوند.

 

7

در اطریش

در انتخابات رئیس جمهور

پس از تقلب دموکرات ها

49 در صد اراء را فاشیست ها آوردند

انتخابات قرار است،

تکرار شود

شاید فاشیست ها رئیس جمهور شوند.

 

8

در اوکراین فاشیست ها تحت حمایت امپریالیسم روی کار آمده اند و

توسط پان های عیرانی علنا حمایت می شوند:

پان عیرانیسم   

پان ترکیسم

و غیره  

 

9

در ایتالیا وضع بدتر است

برلسکونی متحد حزب موسولینی است.

 

10

در فرانسه فاشیست ها دم و دستگاه مفصل دارند

 و سرکوزی مهره عملی فاشیسم بود.

 

11

طبقه حاکمه در فرانسه

اکنون به بهانه تروریسم فوندامنتالیستی

حکومت نظامی برقرار کرده تا به طبقه کارگر

اجازه تظاهرات بر ضد تشبثات ضد کارگری ندهد.

 

12

در مجارستان

فاشیست های سیاه پوش برو بیائی دارند

و در جام اروپا حضور چشمگیر و وحشت آور داشتند.

 

13

آش در لهستان چندان شور است که پاپ هم فهمیده است

و حمایت از آوارگان را توصیه می کند.

 

14

فاشیسم در البسه فوندامنتالیسم در ترکیه روی کار آمده است و ترور و وحشت نفسگیر است.

 

15

در بیغوله های خاورمیانه

خرناسه فاشیسم از خرخره فوندامنتالیسم به گوش می رسد.

 

به داد ملت دنیا

مگر خدا برسد.

 

پایان

طنزالطبیعة و تکبیر (۳۶)

به قلم
بعضی ها
ویرایش از مجله «تهران غضنفر»

 

از عخبار جهان

 

سال گذشته  در ایالات متحده امریکا

۳۷۱ (و یا  ۶۷۱ )  کودک ۳ تا ۴ ساله

توسط کودکان ۶ تا  ۷ ساله 

ترور مسلحانه شده اند

و

جان به جان آفرین

تسلیم کرده اند.

 

۱

هفت تیر 

ریخته زیر دست و پا

 

۲

هر نوزادی تروریستی است

و تصفیه  خانوادگی در دستور روز بیغوله ای به نام جامعه است.

 

۳

عنتقاد عنقلابی وارده بر دولت ایالات متحده امریکا

این است

که

تعداد تروریست های ۶ تا ۷ ساله

را

ماستمالی کرده است

و

از

۱۷۱ نفر

به

عفکار عمومی

گزارش داده است.

 

۴

این آخر  چه نوع دموکراسی است

که

 حتی عخبار داخلی ـ خانوادگی

 تحریف می شوند؟!

 

پایان

طنزالطبیعة و تکبیر (۳۷)

 

 

به قلم

 

بعضی ها

 

ویرایش از مجله «تهران غضنفر»

 

 

 

عخبار جنگی در موصلستان نینوا

 

1

قوای عراقستانی از سوئی و قوای کردستانی از سوی دیگر

به قصد سرنگونی خلفای داعشستانی

به شهر موصل

ـ مرکز نینوا ـ

حمله ور شده اند.

 

2

100 مأمور یانکستانی از قوای عراقستانی حمایت می کنند.

 

3

ایادی آلمانستانی

به ژنرال های کردستانی

آموزش نظامی و خیلی چیزهای مهم دیگر می دهند.

 

4

اجامر فرانسستانی هم

به کنترل هر نفسکشی موظف اند.

 

5

ایادی انگلستانی ها پشت پرده می جنگند.

 

6

همزمان با این عملیات 

همه ممالک اروپایستانی در بروکسلستان گرد آمده اند

تا پوتین را و اسد ابن اسد را

تهدید و تنبیه کنند.

چون تروریست ها را بمباران می کنند و آدم ها را می کشند.

 

7

در این واویلا

کسی اعتنائی به اراذل عردوغانستانی ندارد

که با جت های جنگی شان

کرد های شامستانی  را بمباران و لت و پاران می کنند

و از قتل صد تن ناقابل از آنان گزارش می دهند.

 

8

در عخ بار روز و شب 
ضمنا
 آمده است

که عردوغانستانی ها  به کردستانی ها 

بسان آلمانستانی ها

هم آموزش نظامی می دهند و هم خیلی چیزهای دیگر.

 

9

عراقستانی ها نمی خواهند که عردوغانستانی ها حمایت کند.

 

10

عردوغانستانی ها اما دست بردار نیستند.

چون از منافع عردوغانستان مجبور اند که

در شامستان و عراقستان  دفاع کنند.

 

11

کسی از این دموکرات های یانکی و مانکی و بانکی

پیدا نشده که به عردوغانستانی های کرد کش چپ نگاه کند.

حتی خود کردستانی ها به چاپلوسی عردوغانستانی ها برخاسته اند.

 

12

این اگر خر تو خر در خرابات خاور  نیست،

چیست؟

 

 

پایان

مفهوم (۲)

 

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

 

 

گوتلوب فرگه

(۱۸۴۸ ـ ۱۹۲۵)

فیلسوف، ریاضی دان و منطق دان آلمانی

توسعه دهنده زبان فرمال و دلایل فرمال که بنیانی برای فن کومپیوتر و انفرماتیک کنونی اند.

برتراند راسل و لودویگ ویتگن اشتاین متأثر از او بوده اند.

آثار:

فونکسیون و مفهوم

مفهوم و شیئ

فونکسیون به چه معنی است؟

 

۱۹

·      ما اندیشه در نظرگرفتن مفاهیم بمثابه طبقه خاصی از فونکسیون ها را مدیون گوتلوب فرگه هستیم.

 

۲۰

      فرمول زیر متناسب با نظریه او ست:

        B (x)

       (x) با (B) رابطه عنصری دارد. 

 

۲۱

      این فرمولبندی، بطور انتزاعی، دیالک تیک عام و منفرد را بازگو می کند.

 

       مراجعه کنید

 به 

دیالک تیک منفرد (خاص) و عام

 

۲۲

       طبقه (B) و یا مسند (B) وجود «در خود» و «برای خود» ندارد، بلکه تنها ببرکت افراد (x) وجود دارد و عناصر طبقه (x) و یا عناصر افراد (x) دارای خواص (B) اند.

 

۲۳

       بنابرین، عام تنها در منفرد وجود دارد.

 

۲۴

       پیدایش متغیرها حاکی از عامیت (عام بودن) مفهوم است.

 

۲۵

       بدین طریق می توان هم بطلان درک ایدئالیسم عینی از ماهیت مفهوم را اثبات کرد و هم بطلان درک نومینالیستی از آن را.

 

      مراجعه کنید

 به 

 ایدئالیسم، نومینالیسم

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۱۱۳)

  

 

 

شین میم شین

 

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

 

 

 

۱    

 بد و نیک مردم، چو می بگذرند

همان به که نامت به نیکی برند.

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۱۱ ـ ۱۵.)

 

معنی تحت اللفظی:

چون نیکوکاری و بدکاری آدم ها گذرا هستند،

پس

سعی کن

که

مردم

 پس از مرگت

 از

تو

به نیکی نام ببرند.

 

منطق نهفته در این بیت شعر سعدی

تق و لق

است.

 

چون

پیش شرط به نیکی نام بردن از کسی

نیکوکاری پیشاپیش او در زمان حیاتش است.

 

اگر نیکوکاری (عمل خیر) کسی «می بگذرد»،

پس

نام نیک او نیز همراه با نیکوکاری اش خواهد گذشت.

 

۲

 بد و نیک مردم، چو می بگذرند

همان به که نامت به نیکی برند.

 

سؤال

 

سعدی

در

این بیت شعر

دیالک تیک پ  و تئوری

(ع  و نظر)

را

به شکل دیالک تیک نیکوکاری و نام نیک بسط و تعمیم می دهد.

 

نقش تعیین کننده در این دیالک تیک

از

آن قطب پ  (ع  بد و یا نیک)

است.

 

جواب

 

سعدی

در

این بیت شعر

دیالک تیک پراتیک و تئوری

(عمل و نظر)

را

به شکل دیالک تیک نیکوکاری و نام نیک بسط و تعمیم می دهد.

 

نقش تعیین کننده در این دیالک تیک

از

آن قطب پراتیک (عمل بد و یا نیک)

است.

 

۳

 بد و نیک مردم، چو می بگذرند

همان به که نامت به نیکی برند.

 

سعدی

 در

این بیت شعر،

با توجه به بیت شعر قبلی،

دیالک تیک تهدید و تطمیع

را

به شکل دیالک تیک ننگ و نام بسط و تعمیم می دهد.

 

او

 از قول انوشیروان،

 دیالک تیک ننگ و نام

 را

 به

عنوان اهرم تشویق به عمل خیر

 به خدمت می گیرد.

 

اگر انوشیروان بعد از ظهور پیامبراسلام می بود،

سعدی اهرم دیگری را به کار می برد

و

 از

پاداش اخروی سخن می گفت،

یعنی

 دیالک تیک داد و ستد با خدا

را

مطرح می کرد.

 

سعدی میزان اعتقاد مذهبی اشراف بنده دار، فئودال و دربار

را

بهتر از هر کسی می شناسد.

 

از این رو ست که همه دلایل ممکنه را برای حفظ و تحکیم نظام فئودالی

برمی شمارد،

تا

چیزی ناگفته نماند.

 

ادامه دارد.