هماندیشی با احسان طبری (پیر مظلوم پرولتاریا)

 
احسان طبری و فرهمند
 
شما
زمانی آزاد و مختار در عمل خویشید
که
قوانین جبری (؟) طبیعت و جامعه (و تفکر)
را
بشناسید
و
آنها
را
به کار گیرید.
«اختیار
یعنی جبر شناخته شده.»
احسان طبری
 
۱
اختیار (آزادی) = شناخت جبر = شناخت قوانین و قانونمندی های عینی هستی (طبیعت، جامعه، تفکر)
 
۲
اختیار = جبر شناخته شده
نیست.
 
۳
اختیار
اصلا
نمی تواند مساوی با جبر باشد.
خواه جبر نامعلوم و ناشناخته و خواه جبر معلوم و شناخته شده
 
۴
اختیار
ضد دیالک تیکی جبر از هر نوع است.
 
۵
اختیار
اصلا
نمی تواند بدون جبر
وجود داشته باشد و معنی داشته باشد.
 
۶
چون
در 
دیالک تیک جبر و اختیار
نقش تعیین کننده از آن جبر است.
 
۷
 
اختیار = حرکت در لا به لای دیوارهای جبر
به آذین
که دردش به جان ما ست.
 
۸
مادران و پدران ما که از جانوران جدا شدند
به اندازه جانوران مختار و یا آزاد بوده اند.
یعنی مختار نبوده اند = خر بوده اند.
انگلس
 
۹
در اثر کار و نتیجتا در اثر شناخت جبر عینی هستی
به کسب گام به گام اختیار و یا آزادی نایل آمده اند.
 
۱۰
اختیار
 ثمره شناخت جبر 
است 
و 
نه 
مساوی با جبر شناخته شده.
این محال است.
 
۱۱
اولا به این دلیل که شناخت جبر
همیشه
جزئی و نسبی می ماند
 
۱۲
آدمیان نمی توانند کل جبر عینی (قوانین و قانونمندی های عینی هستی) را بشناسند.
 
۱۳
برای اینکه ماده و یا واقعیت عینی، لایتناهی است.
 
۱۴
به قول حریفی
 
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابی در آن
نهان
یابی
 
۱۵
پاسخ به هر پرسش
ضمنا
با
تشکیل پرسش های متعدد جدید
همراه است.
 
۱۶
شناخت واقعیت عینی
روند بی پایانی
است.
 
شناخت واقعیت عینی
گذار بی امان از نسبی به مطلق است
نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به مطلق
بدون رسیدن به مطلق
است.
لنین
 
۱۷
ایراد دیگر این سخن طبری
که چشم ما بود
مزید کردن «به کارگیری شناخت»
بر
اختیار در اثر شناخت
است.
 
۱۸
بدین طریق
این تصور باطل پیش می آید که
گویا
تئوری 
 (شناخت) 
 بر
 پراتیک 
(عمل) 
تقدم دارد.
 
۱۹
طبری
 بهتر از ما می داند
 که
 شناخت
زادگاهی به نام پراتیک و یا کار دارد.
 
۲۰
پراتیک هم زادگاه تئوری است و هم معیار عینی برای تعیین صحت و سقم تئوری است = محک تجربه به قول خواجه شیراز
 
۲۱
در هر صورت
شناخت
بی اعتنا به جامه عمل پوشاندن به شناخت
به
 اختیار آدمی 
می انجامد.
 
۲۲
مختار کسی است که می شناسد
 
۲۳
و اختیار آدمی به اندازه شناخت جبر است
 
پایان
 

مذهب (دین)

  
 
پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
برگردان
شین میم شین
 
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
۶
 
۷
 
۸
 
۹
 
۱۰
 
۱۱
 
۱۲
 
۱۳
 
۱۴
 
۱۵
 
پایان
 

دادخواهی کی سر آمد، دادخواهان را چه شد؟

 
متن دادخواهی
آذر بی نیاز
(همسر احسان طبری)
خطاب به آیت الله حسینعلی منتظری
 (۱۳۰۳٫۰۵٫۱۰ - ۱۳۶۷٫۰۳٫۰۸)
 
 
۱
اكنون
كه
 از مراجعات مكرر خود 
برای کسب آگاهی از حال شوهرم «احسان طبری» به همه مراجع صلاحیتدار، 
مانند سپاه پاسداران، دادگاه انقلاب اسلامی‌ 
جز برخوردهای گاه زننده و در همه حال بی‌ نتیجه طرفی نبسته‌ ام، 
این دادنامه را برای شما به‌ مثابه آخرین فریادرسی كه در جمهوری اسلامی‌ می‌ شناسم تقدیم می‌ دارم 
و 
قبل از هر چیز 
از 
اینكه وقت گرامی ‌خود 
را 
برای خواندن این نوشته صرف می‌ كنید
 از 
شما 
تشكر می‌‌ كنم. 
 
۲
هر چند كه در قبال مسئولیت بزرگی كه بر عهده گرفته‌ اید،
 خواندن و رسیدگی به این نامه 
خود از مهم‌ ترین تعهدات مسئولیت شما به‌ شمار می‌‌ آید.
 
۳
 
 
مدت پنج ماه
 از 
روزی كه بی‌ خبر به خانه ما ریختند، من و شوهرم را چشم بسته به مكانی ناشناس بردند، 
می‌گذرد. 
 
۴
از آن روز تاكنون 
نه تنها هیچ خطی یا خبری از شوهرم به من نرسیده است 
كه 
مرا از حال او آگاه كند، 
بلكه هر دری را كه برای یافتن كوچك‌ ترین خبری از وضع شوهرم زده‌ام جز «نمی‌دانم» 
پاسخی نشنیده‌ ام.
 
۵
از شما می‌ پرسم: 
«اگر مقامات سپاه و دادگاه‌ های انقلاب كشورمان از حال و روز یك زندانی 
كه 
در چنگ ایشان اسیر است 
بی‌ خبر باشند، 
پس خانواده او باید كدام در را بزنند و چاره از كجا بجویند؟»
 
۶
حضرت آیت‌ الله‌! 
دادگاه‌ های عدل جمهوری اسلامی
چگونه می‌ توانند 
در 
برابر فرزندان یك زندانی در بند، 
كه 
مدام با نگرانی و هراس برای آگاهی از وضع پدرشان
 از
 راه دور 
به 
مادر خود 
تلفن می‌ زنند 
و 
مدام پاسخ «نمی‌دانم» می‌ شنوند 
این بی‌ عدالتی خود 
را
 توجیه كنند 
و 
همچنان دم از عدالت بزنند؟ 
 
۷
آن هم زندانی هفتاد ساله‌ ای 
كه
سال‌ ها ست 
با
بیماری خطرناكی 
چون 
بیماری پیشرفته قلبی، زخم معده و سیاتیك، 
كه
 از زندان رضاخانی به یادگار دارد 
دست و پنجه نرم می‌ كند 
و 
زندگی و مرگش،
 حتی در شرایط مساعد روزگار، 
همواره مایه نگرانی خانواده‌ اش بوده‌ است.
 
۸
حضرت آیت‌الله! 
گمان می‌كنم نه تنها در دادگاه عدل اسلامی ‌كه در همه دادگاه‌ ها و حتی بیدادگاه‌ های جهان نیز زندانیان حقوق مشخصی دارند، 
كه
 از‌
جمله ابتدایی‌‌ ترین آن‌ها 
مطلع بودن خانواده ایشان از حال و وضع آنان 
از 
طریق ملاقات یا لااقل گفتگوی تلفنی است.
 
۹
 در شرایطی كه اكثر زندانیان هر ماه یا هر از چند ماه یكبار با یك تلفن از زندان خانواده‌ های خود را از زنده بودن خود مطمئن می ‌سازند، 
به من بگوئید 
كه
 چرا پنج ماه است كه از شوهر من خبری نیست؟ 
 
۱۰
اگر شوهر من زنده و سالم است 
چرا نباید با یك تلفن كوتاه 
همسر و فرزندانش 
را
 از حال خود باخبر كند؟ 
 
۱۱
اگر
 به‌ هر دلیلی
 بیمار و ناتوان از سخن گفتن است،
 آیا حتی از نوشتن دو سطر یادداشت نیز عاجز است؟
 
۱۲
 و اگر حتی مرده ‌است، آیا همسر و فرزندان او حق ندارند، 
كه
 از
 این حقیقت شوم 
باخبر باشند؟ 
 
۱۳
آیا شما خود هر گونه رنج بی‌‌ خبری از عزیزان خود را كشیده‌اید و عمق و شدت آن را می‌ توانید حس كنید؟
 
۱۴
حضرت آیت‌الله! 
در 
همه دادگاه‌ها و حتی بیدادگاه‌های جهان، 
حتی برای خطرناك‌‌ ترین جانیان نیز حق ارتباط با خانواده درجه اول را محفوظ داشته‌ اند، 
به من بگوئید
 این چگونه عدالتی است 
كه 
از مردی دانشمند و وارسته 
كه
 در همه جهان به جهت علم و تقوا و ایمان خود سرشناس است 
و
 در
 ایران و جهان
 از
 دشمن و دوست
 به
 او
 می ‌نازند
 و 
برای شخصیت معنوی‌ اش اعتبار قائلند، 
این حق دریغ می‌شود؟ 
 
۱۵
من 
لااقل
 به 
سبب چهل سال زندگانی روزان و شبان با احسان طبری 
می‌ توانم
 با 
همه ایمان و صداقت خود 
به سربلندی 
سوگند یاد كنم 
كه 
او جز عشق پُرایثارش به دفاع از والاترین فضایل انسانی و نبرد بی‌امان و خستگی‌ ناپذیرش با ستمگری و دیوخویی انسان‌ نمایان 
هدفی نداشته ‌است
 و
 جز در راه حق و حقیقت
 گامی ‌نپوئیده ‌است،
 كه
 دل بزرگش همواره به‌ خاطر مظلومان جهان تپیده‌ و بزرگ‌ ترین درد زندگانی‌ اش، 
كه
 قلب دردمندش را در تمام اوقات حیاتش رنجه می‌داشت،
 درد دوری از وطن بود 
و 
زیباترین عشق او شوق بی‌ پایانش به آزادی و استقلال و حیثیت ایران و ایرانی بود 
و 
همه توان خود 
را، 
از 
قلم و قدم و كلام، 
جز در این راه صرف نكرده‌ است. 
 
 ۱۶
بر این ادعا چه گواهی زنده‌ تر از كارنامه آثار و نوشته‌ های او و چه شاهدی گویاتر از همه كسانی كه از دشمن و دوست او را دیده و شناخته‌ اند.
 
 ۱۷
 آری، 
سابقه مبارزه و پیكار او با اهریمن و اهریمنان
 به
 زمان ‌های بسی دور برمی‌گردد، 
به 
روزگاری كه حتی بسیاری از انقلابیون و انقلابی‌ نمایان امروز 
شاید كودكان چشم و گوش و زبان بسته‌ ای 
بیش نبودند.
 
۱۸
حضرت آیت‌الله! 
دادگاه‌ های انقلابی عدالت جمهوری اسلامی، 
چنین مردی 
را
 نه تنها به اسارت گرفته‌ اند،
بلكه از ابتدایی‌ ترین حقوق خود
 محرومش ساخته‌ اند. 
 
۱۹
من ایمان دارم 
كه
 قضاوت تاریخ 
سرانجام 
او 
را 
به 
مقام در خورش خواهد رسانید 
و
 آنچه
 را 
كه 
در طول زندگی پُربار و افتخارش از او دریغ كردند،
 نسل‌های آینده ایران 
سپاسمندانه
 به
 او
 تقدیم خواهند كرد. 
 
۲۰
دادگاه‌ های انقلابی عدل جمهوری اسلامی‌ ایران و همه مسئولان اجرایی و قضایی آن 
در
 برابر این حكم تاریخ
 چه پاسخی خواهند داشت 
و 
چگونه زیر بار این شرم سر برخواهند كرد؟ 
 
۲۱
شما بهتر می‌دانید 
كه
 آفتاب حقیقت 
هرگز برای همیشه زیر ابر دروغ و تهمت پنهان نمی‌ ماند. 
 
۲۲
شوهر من 
نیز 
با 
همین امید و اعتقاد 
بود 
كه 
همه سرمایه ‌عمر و علمش 
را 
در طبق اخلاص نهاد و تقدیم خیر و صلاح انسان كرد.
 
 ۲۳
 امروز ممكن است 
كه 
با 
جعل و دروغ 
جمع بی‌ خبری 
را 
فریفت 
و 
بی‌ گناهی 
را 
در 
اذهان جامعه گناهكار نمایاند،
اما آیا می‌توان همه را برای همیشه فریب داد؟ 
 
۲۴
و 
آن روز 
كه
 آفتاب حقیقت 
بر 
جان جهان 
تابنده شود، 
این 
خفاشان كوردل 
خود 
را 
در چه سردابه‌ هایی پنهان خواهند كرد؟ 
 
۲۵
و
 از شما می‌ پرسم: 
«آیا در آن روز 
وجدان تاریخ و جامعه
 دامن همه مسئولان جمهوری اسلامی ‌و حتی دامن خود شما 
را 
به‌ مثابه یكی از اركان مقتدر این جمهوری نخواهد گرفت؟»
 
۲۶
 آنان را نمی‌ دانم،
 اما 
آیا خود شما 
برای آن روز پاسخی دارید؟
 
۲۷
شما 
كه 
خود
 داغ عزیزی را بر سینه دارید
 آیا درد آن كسانی را كه عزیزانشان 
را 
بی‌ گناه و حتی به گناه شرافت و صداقت، 
در 
زیر پای ظلم و بی‌ عدالتی لگدمال می‌كنند 
در می‌ یابید؟ 
 
۲۸
خبر مرگ ناجوانمردانه فرزند شما 
دل بسیار كسان و از جمله من و شوهرم 
را
 سخت 
به درد آورد،
 اما
 آیا شما نیز در این اندوه دردناك من و فرزندانم
 با 
ما 
احساس همدردی می‌ كنید؟
 
 ۲۹
من
 این نامه 
را 
از 
سر خواهش و تمنا، 
یا 
برای جلب ترحم 
به
 شما 
نمی‌ نویسم، 
بلكه گمان می‌كنم 
كه 
موظفم 
این مسئولیت خطیر 
را 
به 
شما 
و
 از
 طریق شما 
به 
همه مسئولان جمهوری اسلامی ‌
یاد آوری كنم 
تا 
شاید با پیش گرفتن راه عدل و حق 
كه
 اگرچه مدت‌ها ست از آن منحرف شده‌ اند، 
اما
 هنوز بازگشت به آن 
چاره‌ پذیر است 
اندكی از بار سنگین گناهان خود كه در حق آزادگان و پاكان و محرومان این ملت روا داشته‌ اند
 بكاهند.
 
۳۰
با امید قاطع به چنین همدلی است 
كه
 اكنون 
به 
شما 
روی آورده 
و
 احقاق این حق بدیهی 
را 
از 
شما 
می ‌طلبم. 
 
 ۳۱
باشد تا این امید به نومیدی بدل نگردد.
 
۳۲
با ایمان قاطع به پیروزی حق بر باطل  

 

پایان

شعری طنزآلوده

 
الیاس علوی
برکت
http://www.elyasalavi.blogfa.com/
 
 
 
گوزنی که بی هنگام به جاده برآمده ،
شعری طنزآلوده است
 
و
 پرنده ای که سرما را نتوانسته و حالا کنار ستون سیمانی ساکت است،
 
شعری طنزآلوده است.
 
آن ماهی کوچک 
که 
در سواحل یونان 
یادش رفته چطور شنا کند 
نیز
 
شعری طنزآلوده است.

صدای دخترک سیزده ساله ایزدی
در اتاق ها می پیچد
 
در
 اتاق زوج جوانی 
که
 در
 هتلی متوسط در برلین اقامت دارند،
و 
در
 اتاق ِ کار زنان چینی 
که مشغول بافتن جلیقه های نجات اند، 
نیز:
»
یازده بار فروختند مرا....
و 
حالا گریخته ام...
آزادم...«
 
و 
چند لحظه بعد
 صدای ِ ظریف مجری:
  "و حالا می رویم به بوداپست..."
 

و 
بوداپست
بوداپست ِ رؤیایی
و 
مجارستان
و
 صربستان
و 
خط اتوی ِ پیراهنِ سیاستمداران
و 
صدای خش دار روشنفکران.

شعری آلوده است 
کوبانی
 
شعری آلوده است
 استانبول
 
شعری آلوده است 
ایاصوفیه.
 
***
 
سرت را به دیوار نکوب 
پسرم
 
سرت را عادت بده 
که 
شاخ هایش را بریده اند
 
دهانت را عادت بده 
که 
گلویش را بریده اند
 
سعی کن 
مرده خوبی باشی
همینکه تن ماها کنار هم بمانند، 
باید کلاه مان را بالا بیاندازیم!

پسرم
همه ی اینها در خواب ِ گوزنی اتفاق می افتد
که 
از آتش گریخته و بی هنگام به جاده برآمده
و
 با اتومبیلی تصادف کرده است 

حالا 
سرنشینان
  - مردانی شریف -
پیاده شده اند
 
بعد از سکوتی مختصر  
دور ما حلقه زده اند
و 
با لحنی عمیق به دوربین های روبرو نگاه می کنند
 
آنها به نسل های آینده فکر می کنند، 
پسرم
ما
 
روزی نفت خواهیم شد.
 

شعری آلوده است 
زندگی
چون دستانی 
که
 پس از گور کردن ما 
با
 احتیاط 
شسته می شود.
 
پایان
 
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

جامعه صنعتی (مفهوم جامعه صنعتی)

 

پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 
 
  
۱
 
۲

پایان

 

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (بخش دوم)

 
محمدعلی عمویی 
 
 مستند سیمرغ  (ناگفته‌ های حزب توده) 
قسمت اول

 تحلیلی

از
گاف سنگزاد 
 
«گفته ها»
در
ناگفته ها
ای پخمه ها

  ۱۱

 
۱۲
 
۱۳
 
۱۴
 
۱۵
 
۱۶
 
۱۷
 
۱۸
 
۱۹
 
۲۰
 
ادامه دارد.

صنعتی سازی

 
 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 
 
 
۱
 
۲
 
پایان

تأملی در تأملات ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ (ﻣﺎﻧﻰ) (بخش سوم) (بخش آخر)

ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ

(ﻣﺎﻧﻰ) 
(۱۳۳۰)
 شاعر، نویسنده و پژوهشگر  
  انقلاب در برابر انقلاب!  
منبع:
رادیو مانی

https://radiomani.org/?p=9451

تحلیلی 
از 
یدالله سلطانپور 
 
۲۱
 
۲۲
 
۲۳
 
۲۴
 
۲۵
 
۲۶
 
۲۷
 
۲۸
 
۲۹
 
پایان

اندکی اندر باب تفاوت حاکمیت با حکومت

 
تأملی
از
میم نون
 
۱
خر تو خر استنباطی در درک تفاوت و تضاد حاکمیت و حکومت
در عدم توضیح رئالیستی ایندو مفهوم است.
 
۲
ما اخیرا در جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
تعریف حاکمیت
را ترجمه و منتشر کرده ایم.
 
۳
مفهوم حکومت و یا قدرت و یا اوتوریته
 را 
در
 تحلیل مفصلی از استالینیسم 
ترجمه و منشتر کرده ایم.
 
۴
به قول مؤلف همان تحلیل
جامعه شناسی 
باید 
از 
بابت عجز در ارائه تعریف جامع راجع به اوتوریته، قدرت و حکومت 
شرم کند.
 
۵
برای درک روشن تفاوت حاکمیت با حکومت
باید
 دیالک تیکت زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
را 
به
 خدمت گرفت 
که 
یکی از مهم ترین کشفیات مارکس است:
کشفی همتراز با کشف آتش برای جامعه شناسی است
که 
در
 تز درک ماتریالیستی تاریخ 
تجرید یافته است.
 
۶
حاکمیت و طبقه حاکمه
 در
 
 زیربنای اقتصادی جامعه 
وجود و حضور دارد.
 
۷
به همین دلیل اصلا دیده نمی شود.
 
۸
از جنس اجنه است.
 
۹
اگرچه 
سر رشته همه کارها و کثافتکاری ها 
در 
دستان خونالود حاکمیت و طبقه حاکمه
 است.
 
۱۰
حاکمیت و طبقه حاکمه
 به همین دلیل مثل کنه است
 
۱۱
رادیکال ترین انقلابات
مثلا انقلاب اکتبر
حتی
عاجز از کندن و کشتنش می گردد.
 
۱۲
به همین دلیل پس از ۷۰ سال
دوباره سر و کله اش پیدا می شود و وحشت می آفریند.
 
۱۳
حکومت
انعکاس حاکمیت در آیینه روبنای ایده ئولوژیکی است.
 
۱۴
از دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
دیالک تیک حاکمیت و حکومت (اوتوریته و قدرت)
از سویی
و
دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
از سوی دیگر
سربرمی کشد.
 
۱۵
تفکر مفهومی
حتما
و
به هر مشقت
باید تمرین شود و فراگرفته شود.
 
۱۶
اگر تیز بنگریم
هیتلر و پینوچه و خمینی و خامنه ای و غیره
نیستند
 که
 دست به جنایات موحش می زنند.
 
۱۷
اینها
فرامین طبقه حاکمه را جامه عمل می پوشانند.
چه بسا
بی آنکه خود متوجه باشند.
 
۱۸
طبقه حاکمه
را
 فقط کسی می شناسد که به چراغ تئوری مارکسیسم ـ لنیینسم مجهز باشد.
 
۱۹
 
اسامی امثال هیتلر و خمینی و شکنجه گران جوان جماران و غیره
 را 
می توان پیدا کرد
و
حتی 
می توان 
‍«این جانیان کوچک»
 (فروغ فرخزاد) 
 را 
محاکمه و اعدام کرد.
 
۲۰
بی آنکه طبقه حاکمه
حتی
اخمی دریافت کرده باشد.
محاکمه و اعدامش که محال است.
 
۲۱
حالا
 
 ولایت فقیه 
را 
می توان
ریشه کن کرد
 و
 تک تک آخوندها 
را 
از 
تک تک درختان خیابان ها
حلق آویز کرد
بدون اینکه حاکمیت طبقاتی و طبقه حاکمه
کمترین لطمه ای ببیند.
 
۲۲
مسئله اصلی
 ولی
 در
 زیربنای اقتصادی 
است:
در
 فرم خصصوصی مالکیت بر وسایل اساسی تولید 
است.
 
۲۳
انقلاب
هم
یعنی
 تعویض طبقه حاکمه
تعویض حاکمیت طبقاتی
 
۲۴
پس زنده باد انقلاب
 
۲۵
خیلی ها مهره می بینند و حتی می توانند مهره ترور کنند
 
۲۶
هنر
 دیدن طبقه است و بعد نوبت به مهره می رسد
 
۲۷
مهره مأمور است
ثانوی است
تعیین کننده نیست.
 
۲۸
در
 دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
نقش تعیین کننده
از آن زیربنای اقتصادی است.
 
۲۹
در طویله های طبقاتی مثلا جوامع سرمایه داری
هیئت حاکمه هر چند سال یکبار تعویض می شود
هنر
اما
تعویض طبقه حاکمه است.
 
۳۰
البته هیئت حاکمه و حکومت و مهره های سیاسی و اقتصادی و فکری و ایده ئولوژیکی هیچ واره نیستند.
 
هیچ قطبی در هیچ دیالک تیکی هیچ واره نیست.
 
و
 باید افشا شوند و اگر لازم بود نیست و نابود گردند.
 
ریشه و یا حاکمیت و طبقه حاکمه
اما نباید فراموش شود.
 
پایان
 

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (بخش سی و سوم)

پیشکش
به

امیر حسین آریان پور
 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 
 
 
۳۲۱
 
۳۲۲
 
۳۲۳
 
۳۲۴
 
۳۲۵
 
۳۲۶
 
۳۲۷
 
 
۳۲۸
https://hadgarie.blogspot.com/2018/11/blog-post_360.html
 
۳۲۹
 
۳۳۰
 
ادامه دارد.

استنتاج (نتیجه گیری)

پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین
  
۱
 
۲
 
پایان

خودآموز خوداندیشی (بخش هفتم)

لئو لیونی
 
شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
 
برای روشنگری
 آلترناتیو و بدیلی وجود ندارد!

   ۶۱

 
۶۲
 
۶۳
 
۶۴
 
۶۵
 
۶۶
 
۶۷
 
۶۸
 
۶۹
 
۷۰
 
ادامه دارد.

مترادف (سینونیم)

 
 پروفسور دکتر ولفگانگ سگت
برگردان
شین میم شین
    
۱
·      مترادف (سی نونیم)، مشخصه دو یا چند کلمه است که حاوی معنی یکسانی باشند.
 
۲
·      مثلا کلمات کشتزار و مزرعه را می توان مترادف دانست.
 
۳
·       اما در واقع هرگز نمی توان دو کلمه پیدا کرد که از هر نظر معنی یکسانی داشته باشند.
 
·      (واژه ها منحصر به فرد و بی جانشین و بی بدیل اند. مترجم)
 
۴
·      اگرچه کلمات مترادف را در اغلب موارد می توان به واسطه یکدیگر جایگزین ساخت، بدون اینکه معنی جمله تغییر یابد، ولی بندرت می توان بدون تغییر معنی در کلیه روابط به تعویض آنان پرداخت.
 
۵
·      ضد مترادف، متشابه (هومونیم) است.
 
۶
·      متشابه کلماتی اند که تلفظ واحدی دارند، اما معانی متفاوت.
 
·      مراجعه کنید به متشابه (هومونیم) و اکوی ووکاسیون  
 
پایان

متغیر حقیقت (متغیر حکمی)

 
 
 پروفسور دکتر ولفگانگ سگت
برگردان
شین میم شین
  
۱
·      متغیر حکمی به متغیری اطلاق می شود که عرصه ارزشی اش عرصه احکام است.
 
۲
·      متغیر حکمی در هر گویش منطقی مشخص کننده جای خالی برای جمله حکمی و یا برای معنی آن، یعنی حکم است.
 
۳
·      متغیر حکمی به معنی حکم حقیقی و یا خطا ست.
 
۴
·      از آنجا که در منطق صوری، نه پیوندهای مضمونی (محتوائی) موجود میان احکام مشخص، بلکه «ارزش های حقیقت» روابط فی مابین مورد بررسی قرار می گیرند، می توان متغیرهای حکمی را متغیرهای «ارزش حقیقت» نیز نامید.
 
۵
·      برای نشان دادن متغیرهای حکمی، حروف کوچک و یا بزرگ زبان آلمانی را بکار می برند:
 
p, q, r 
p0, p1,p2
P, Q, R
 
۶
·      در منطق مسندی متغیرهای حکمی را گاهی بمثابه متغیرهای صفرعضوی تعریف می کنند.
 
·      مراجعه کنید به متغیرها.
 
پایان

مدرنیسم

 
پروفسور دکتر هاینتس پپرله
برگردان 
شین میم شین
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
پایان

ایندیویدوئالیسم (فردگرایی)

پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و

دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

 
۱
 
۲
 
پایان

 

 

ایندیویدیوم (فرد)

پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین
 
 
 
 
 
 

ایمیج (شهرت)

پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین
 
۱
·    ایمیج، واژه ای انگلیسی است.
 
۲
·    ایمیج، مفهومی در ایده ئولوژی بورژوایی است که برای مشخص کردن (کاراکتریزاسیون) مجموعه و یا مجموع تداعی ها، تصورات و احساسات به کار می رود که به اشخاص، اشیاء و یا نهادها نسبت داده می شوند.
 
۲
·    به عنوان مثال، دانش آموزان در جریان آموزش و پرورش شان، ایمیج معینی از حرفه های منفرد کسب می کنند که شغل یابی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد.  
 
۳
·    ضمنا می توان از ایمیج نسبت به کالاها، نهادها، سازمان ها و غیره سخن گفت.
 
۴
·    در مناسبت مصرف کننده با کالا (بازارپژوهی)، معلوم می شود که میان ایمیج هر شیئی و رفتار مشتری نسبت بدان، پیوندی وجود دارد.
 
·    مراجعه کنید به رفتار
 
۵
·    از ایمیج در فن مانی پولاسیون (تحریف افکار عمومی) استفاده می شود تا در گروه هایی از اشخاص رفتار معینی نسبت به اشیا، اشخاص و نهادها ایجاد شود.
·    (سیستم گرایی)
 
۶
·    در بازارپژوهی بورژوایی از این پیوند در آگهی های تبلیغاتی، تردستانه برای تشکیل کالا ـ ایمیج جذابی جهت مانی پولاسیون رفتار مشتری استفاده می شود.
 
۷
·    برای تشکیل دقیق ایمیج راجع به کالایی تست های پسیکولوژیکی از مصرف کنندگان به عمل می آورند.
 
·    مراجعه کنید به تست پسیکولوژیکی
 
۸
·    اقتصاد ملی سوسیالیستی، مانی پولاسیون رفتار مشتری را رد می کند.
·    ولی به نقش ایمیج در ارضای حوایج جمعیت کشور کم بها نمی دهد.
 
·    مراجعه کنید به عمل
 
پایان

ایده ئولوژی

پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین
 
 ۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
۶
 
۷
 
پایان

محیط پیرامون

 
پروفسور دکتر گئورگ کلاوس
برگردان
شین میم شین
 
 
پایان
 

تأملی در میراث دوست ـ مهندس صادق انصاری ( الف برزگر) (۵)

مهندس صادق انصاری 
 (ا. برزگر) 
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
۴۱
 
۴۲
 
۴۳
 
۴۴
 
۴۵
 
۴۶
 
۴۷
 
۴۸
 
۴۹
 
۵۰
 
ادامه دارد.

هماندیشی با سیاوش کسرائی

 
تحلیلی
 از 
میمحا نجار
 
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
۶
 
۷
 
۸
 
پایان

قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها (راجع به آنتروپولوژی منفی روابط عاشقانه) (بخش اول)

 
 
مارتین بلومن تریت
قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها
راجع به آنتروپولوژی منفی روابط عاشقانه
 
برگردان
شین میم شین 
 
 
 
 

خود آموز خود اندیشی (بخش ششم)

لئو لیونی
 
شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
 
برای روشنگری
 آلترناتیو و بدیلی وجود ندارد!
 
۵۱
 
۵۲
 
۵۳
 
۵۴
 
۵۵
 
۵۶
 
۵۷
 
۵۸
 
۵۹
 
۶۰
 
 ادامه دارد.

نظری بر خزعبلات کارل پوپر (بخش اول)

 
 
تحلیلی 
از
 گاف سنگزاد
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
پایان

تأملی در تأملات مانی (بخش دوم)

ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ
(ﻣﺎﻧﻰ)
(۱۳۳۰)
شاعر، نویسنده و پژوهشگر
انقلاب در برابر انقلاب!
منبع:
رادیو مانی
 
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
 
۱۱
 
۱۲
 
۱۳
 
۱۴
 
۱۵
 
۱۶
 
۱۷
 
۱۸
 
۱۹
 
۲۰
 
ادامه دارد.
 

درنگی در دیار شناخت (بخش اول)

  
تحلیلی
از
میم نون
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
۶
 
۷
 
۸
 
ادامه دارد.

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (بخش اول)   

 
 
محمدعلی عمویی 
 
 مستند سیمرغ  (ناگفته‌ های حزب توده) 
قسمت اول

 تحلیلی

از
گاف سنگزاد 
 
«گفته ها»
در
ناگفته ها
ای پخمه ها
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
۶
 
۷
 
۸
 
۹
 
۱۰
 
ادامه دارد.

تأملی در ماهیت طبقاتی شعارها

 
تحلیل 
از
میم نون
 
الف
شعار "رضا شاه روحت شاد"
 
۱
شعار "رضا شاه روحت شاد"
یا 
شعار جناح دیگر طبقه حاکمه است
که منتظر نشستن مجدد بر تخت بر قدرت
با حمایت امپریالیسم قدر قدرت است
 
۲
اگر چنین باشد
شعاری ارتجاعی است
چون منادی و مبلغ رجعت به ماضی بر باد رفته و از یاد رفته است.
 
۳
این شعار اما حاوی ذراتی از حقیقت است.
مبارزه فرمالیستی رضا شاه با حجاب و لباس سنتی مردانه و غیره
در سنت آتاتورک
 
۴
مبارزه رضاشاه بر ضد خانخانی و نظام ملوک الطوایفی
 
۵
مدرنیزاسیون جامعه از طریق تأسیس مدارس مدرن و دانشگاه و راه سازی و راه اهن و غیره
 
۶
در این شعار اما
محتوای مدرنیزاسیون رضاشاه
عمدا
مسکوت می ماند:
 
الف
محتوای کتب درسی در مدارس مدرن و دانشگاه ها
و
دلایل تأسیس راه آهن شمال و غیره
 
ب
تبلیغ عوامفریبانه ایده ئولوژی فاشیسم در مقیاس تمامکشوری
 
پ
تبلیغ بیشرمانه خرافه راسیسم
نژاد عاریایی کذایی
 
ت
سرکوب بی دلیل نخستین نطفه های روشنگری علمی و انقلابی و کشتار ارانی و تحبیس و تضعیف و تخریب ۵۳ نفر
 
ب
شعار "رضا شاه روحت شاد"
در غیر اینصورت
نشانه عقب ماندگی فکری توده است که ایدئال های خود را در ماضی می جوید و نه در مستقبل
 
۱
شعار "رضا شاه روحت شاد"
نشانه فقدان حافظه بخور و نمیر تاریخی توده ناراضی است.
 
۲
توده غافل از آن است
که
در همین ۴۰ سال
طبقه حاکمه
بدترین ضربه را بر اندام فکر و فن و فرهنگ وارد آورده است
 
الف
ادبیات علمی و انقلابی را به آتش کشیده است
و
با ادبیات خرافی عهد چوپانی و چوب و چماق و چپق
جایگزین ساخته است.
 
ب
صادق ترین و وطن پرست ترین و انقلابی ترین اعضای جامعه را
در هیئت سران وسرداران و کادرهای حزب توده
رسوا و نیست و نابود ساخته است.
 
پ
تنها حزب طرفدار پیشرفت و سعادت جامعه
را
منحل کرده است.
 
۳
شعار "رضا شاه روحت شاد"
نشانه بارز خریت دهندگان این شعار است
اگر نشانه بارز خیانت آنان نباشد.
 
پ
شعار دشمن ما همینجا ست، دروغ میگن «آمریکا ست»
و نه غزه نه لبنان جانش فدای عیران
 
۱
این شعار
به ظاهر
ضد طبقه حاکمه نشسته بر اریکه قدرت است
ولی
ماهیتا
شعاری دروغین و اوپورتونیستی و عوامفریبانه و بدآموزانه است.
 
۲
امپریالیسم و صهیونیسم
به طور کلی
بدترین دشمن بشریت مولد و زحمتکش است.
 
۳
امپریالیسم متحد ارگانیک فوندامنتالیسم است.
 
۴
حزب الله و طالبان و غیره
پروردگاری جز امپریالیسم و اذنابش ندارند.
 
۵
در این شعار
حقیقت عینی بی شرمانه انکار می شود.
 
۶
این شعار اما فقط یک روی مدال تحمیق خلق است.
 
۷
روی دیگر این مدال
آنتی کمونیسم است
آنتی کمونیسم خرکی 
 است:
عرعر کنندگان این شعار
خیال می کنند 
که
 چکمه و چارق و پوتین
نمایندگان کمونیسم
 اند.
 
۸
ضمنا
رابطه طویله جماران با جمهوری خلق چین را آماج حمله قرار می دهند.
بر کره دموکراتیک می تازند.
بر کوبای انقلابی تف می اندازند.
از
خونریزی وحشت انگیز امپریالیسم و اذنابش در یمن وسوریه و غیره دفاع می کنند.
 
۹
از جنایات اسرائیل در فلسطین تحت شعار عوامفریبانه
نه غزه نه لبنان
جانش فدای عیران 
دفاع می کنند.
 
۱۰
دهندگان این شعارها
لاشخورند
و
خرند
و
کورند 
 
 
۱۱
خون
 را 
به 
عرش و فرش
 نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند.
 
پایان
 

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (بخش اول)

محمدعلی عمویی 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مستند سیمرغ 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
(ناگفته‌ های حزب توده)  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
قسمت اول
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تحلیلی 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
از
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
محمدعلی عمویی 
 
 مستند سیمرغ  (ناگفته‌ های حزب توده) 
قسمت اول
 تحلیلی
از
گاف سنگزاد 
 
«گفته ها»
در
ناگفته ها
ای پخمه ها
 
۱
 
۲
 
۳
 
۴
 
۵
 
۶
 
۷
 
۸
 
۹
 
۱۰
 
ادامه دارد.