پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۲۲) (قسمت اول)
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
چهارراه
(آذر ۸۶)
کوروش آقامجیدی
• آنک چراغ قــرمــز ، ماندن به ناگزیـر
• یعنی دوبـاره دیر شــــد، آری دوباره دیر
• رنگ درنگ، سایه ی خود را فکنده است
• سنگین، به روی حوصله های جوان و پیر
• دستی نحیف و کوچک ـ آنسوتَرَک ـ کشد
• بر شیــشه دستمال کثیفی به رنگ قیر
• و پتک محکمی به سرش که: «نکن، نکن!
• بدتـر کثیف کردی اش آخر، بیا ، بگیر!»
• حالا غرور له شده از مشت کوچکش
• می افتد و به جاش درآ ن، سکه ای حقیر
• تردید: «پس دهد؟ بپذیرد؟ قبول؟ رد؟»
• باز امتحان ـ دوباره ـ چه بی رحم و سختگیر!
*****
• آنک چراغ سبز وَ حرکت وَ می برد
• رنگ درنگ، سایه ی خود را از این مسیر
• اما هنــوز، آبی این چــــــــارراه را
• پوشانده است سایه ی یک لاشه خوار پیر
پایان
ممنون از فحاشی.
همشیره عزیزم
بگو تا جون بریزم
۱
ما
اما
معنی فحش های شمال شهری ها را نمی فهمیم.
۲
هرگز
هم
نفهمیده ایم.
۳
بی انکه نفهم بوده باشیم.
۴
برای اینکه واژه ها (مفاهیم)
طبقاتی اند.
۵
حق با روحی خالقی غیبگو ست:
ما
بی مادر و بی خواهر و بی پدر هستیم.
۶
روزگار بدی است
که
«کسی خواهر و یا برادر خطاب مان نمی کند.»
۷
همه
را
سنگپاره
در جیب است
تف و کف و فحش و پرخاش
بر لب
۸
ما اصلا آدم نیستیم
تا
با شنیدن توهین های اشرافی شمال شهری های عیاش و علاف و عنقلابی
متحول شویم.
۹
تو اگر توانستی بیندیش
و به اندیشه های ما پاسخ متمدنانه بده.
۱۰
ما احساساتی نیستیم.
۱۱
ما
را
به
مدد منطق علمی و انقلابی
مجاب کن.
۱۱
ما
به قول مادرمان
«آنقدر رشد کرده ایم
که دیوار را برای همرهان خویش معنی کنیم.»
روحی خالقی
سوال نیست ، پاسخ است و البته بیاحترام :
بزن به چاک!!
زندگی برای تو از این ارجمند است
که
استعداد "تطبیق" را داری ،
تطبیق در کافه نادری ، شب نشینیهای با شکوه ، در مهمانیِ "اعلم" حتی ، یا گور ، انطباق خلاقانهای با گور داری ، خنزر پنزری!
۱
این واکنش روحی خالقی به موضع ما در رابطه با خودسوری ضعیفه ناقص العقل فوتبالگرایی است.
۲
از مفاهیم روحی خالقی
ما سری در نمی آوریم.
۳
مفاهیم کافه نادری ، شب نشینیهای با شکوه ، در مهمانیِ "اعلم" حتی ، یا گور ،
را
برای اولین بار می شنویم.
۴
ما
راستش را بخواهید
حتی یکبار در عمرمان
در کافه ای چیزی نخورده ایم.
۵
شب نشینی
نمی دانیم
اصلا چیست.
۶
شکوهش بماند برای شب نشینان.
۷
ما
مهمانی
هرگز در عمرمان نرفته ایم
خواه
اعلم باشد
خواه
یاگور
۸
ضمنا
نمی دانیم
مهمانی اعلم و یاگور
چه فرقی با مهمانی «این آقایان» (به آذین) و «آن آقایان» دارد.
۹
این زندگی که روحی خالقی
تصور و تصویر می کند
از دید ما
اصلا زندگی نیست.
۱۰
سؤال این است که چیست؟
۱۱
ضمنا
ما
جزو «به چاک زدگانیم»
۱۲
یعنی
دیگر امکان زدن به چاک نداریم
۱۳
یعنی
بالاتر از سیاهی
رنگی نیست.
۱۴
روحی خالقی چیست؟
۱۵
به نظر ما
هر چه باشد
زن نیست.
۱۶
حالا روحی خالقی
زور بزند و بگوید
محتوای حکم «زن نیست»
چیست؟
۱۷
تا
ما
برای ارواح ننه اش و باباش
صد پارس بلند
به
زبان پارسی بفرستیم
تا
کیف خر کنند
و
شق القمر کنند.
اندکی اندر باب علل و دلایل خریت و خردگرایی و خردستیزی
۱
دلیل داوری ما
فقط حمایت حریف
از افکار چامسکی نبود.
۲
حتی
اینهم نبود
که
آنارشیست ها
حریف
را
به چامسکی تشبیه می کردند.
۳
افکار و اعمال او
رنگ و بوی آنارشیستی داشت.
۴
مشخصه مهم آنارشیسم
فقدان موضع طبقاتی و ایده ئولوژیکی روشن است.
۵
حریف
می گوید
که
هوادار حزب فلان است.
۶
سؤال
این است که چرا هوادار و نه عضو
در
واویلایی که هر خری به مقام حزبی بالا می رسد
و
جلسه پرسش و پاسخ دایر می کند؟
۷
دلیل هواداری و نه عضویت
باز ماندن دست و پا برای بندبازی است.
۸
هوادار می تواند هر موضعی که مصلحت دانست
بگیرد
عضو
اما
باید منضبط باشد
و
مجتز به بندبازی نیست.
۹
ما باید روی آنارشیسم کار کنیم
تا شناخته شود.
۱۰
در ایران انارشیسم محبوبیت چشمگیری کسب کرده است.
۱۱
خریت و خردگرایی و خردستیزی
هرگز
بدون دلیل طبقاتی نیست.
۱۲
تعلقات طبقاتی
در
خریت و خردگرایی و خردستیزی
نقش مهمی به عهده دارند.
۱۳
ماده
یعنی تعلقات طبقاتی
تعیین کننده روح
یعنی
طرز تفکر
است.
۱۴
خریت و خردگرایی و خردستیزی عاری از علل و دلایل طبقاتی
وجود ندارد.
ادامه دارد.