بررسی هایی پیرامون مسئله ملی و مبانی موضع گیری مترقی در باره آن

نوید نو

مطلب دریافتی

 

ویرایش و تحلیل

از

یدالله سلطان پور

 

۱

از سوی دیگر 

 متمرکز کردن توده های مردم بر روی مفاهیمی چون ملیت و ملی گرایی،

 امکان هدایت ستیز فزاینده ی طبقاتی ناشی از شکاف روز افزون میان طبقات اجتماعی متخاصم 

را، 

به 

مجرای بی خطر و سود آور «مجادلات ملی»

 فراهم می کرد و می کند .

 

اما 

ملی گرایی مانند هر پدیده ی دیگری 

حاوی وجه دیگری نیز است : 

قطعا تلاش در راستای رفع ستم ملی برای ملل تحت انقیاد ،

 سویه ی مترقی آن است.

 به بیان دیگر 

 میان ناسیونالیسم استعمارگران و ناسیونالیسم استعمار شوندگان 

تفاوت جدی وجود دارد: 

تلاش ملی گرایان فرانسوی

 برای حفظ الجزایر به عنوان مستعمره 

 و

 مبارزات رهایی بخش ملی گرایان الجزایری بر ضد استعمارگران

 نمونه ای از دو سویه ی متضاد ملی گرایی اند.

  ۱

از سوی دیگر 

 متمرکز کردن توده های مردم بر روی مفاهیمی چون ملیت و ملی گرایی،

 امکان هدایت ستیز فزاینده ی طبقاتی ناشی از شکاف روز افزون میان طبقات اجتماعی متخاصم 

را، 

به 

مجرای بی خطر و سود آور «مجادلات ملی»

 فراهم می کرد و می کند .

 

از این جمله مؤلف

طرز تحلیل فونکسیونالیستی ـ پراگماتیستی

او

عربده می کشد:

 

مؤلف

به

عوض تحلیل عینی مسئله ملی و مفاهیم ملت و ملیت و ناسیونالیسم و غیره

به

پیامدهای پراگماتیستی ناشی از تلاش برای حل مسئله ملی

می پردازد

و

همانجا

در جا می زند و سرگیجه می گیرد.

 

در

کله مؤلف

توده

اوبژکت بی همه چیزی

است.

 

آلت دست این و آن است

تا

به

نفع خود

مورد استفاده قرار دهند.

 

توده

انگار

فاقد منافع خاص خویش

است.

 

توده

انگار

توپ فوتبال در میدان مسابقه بورژوازی و پرولتاریای بی غل و غش ست.

 

۲

اما 

ملی گرایی مانند هر پدیده ی دیگری 

حاوی وجه دیگری نیز است: 

قطعا تلاش در راستای رفع ستم ملی برای ملل تحت انقیاد ،

 سویه ی مترقی آن است.

 

در

ذهن مؤلف

مسئله ملی

در

جوامع کثیرالمله

با

انقلاب ملی ـ دموکراتیک

در

جوامع نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمراتی

و

یا

فئودالی ـ مستعمراتی

مخلوط می شود

و

گیجی و سرگیجه مؤلف و خواننده

نتیجه این اختلاط سوبژکتیویستی

است.

 

این

همان نامه مردم و نوید نو

است

که

به

ضرب شلاق

حتی

حاضر به قبول تعریف مارکسیستی - لنینیستی مفاهیم ملی و دموکراتیک

نیست

و

طویله جماران

را

در

مرحله انقلاب ملی ـ دموکراتیک 

می پندارد و می قبولاند.

 

به زعم حضرات

ببخشید

مؤلف

 

تلاش در راستای رفع ستم ملی برای ملل تحت انقیاد ،

 سویه ی مترقی ناسیونالیسم (ملی گرایی)

 است.

 

تحریف جنبش رهایی بخش ملی

با

استفاده از مفهوم ناسیونالیسم

به

همین می گویند.

 

بدین طریق و با این ترفند

محتوای ضد فئودالی و ضد استعماری جنبش رهایی بخش ملی

یعنی

انقلاب دموکراتیک و ملی

از

دیده دور می ماند

و

در

مه غلیظ ناسیونالیسم کذایی

محو می شود.

 

خرافه وارگی بقیه «تحلیل» تخیلی مؤلف

اکنون

روشن می شود.

 

۳

 به بیان دیگر 

 میان ناسیونالیسم استعمارگران و ناسیونالیسم استعمار شوندگان 

تفاوت جدی وجود دارد: 

ماشاء الله.

 

به

زعم حریف

مفهوم ناسیونالیسم

انعکاس رئالیستی ـ راسیونالیستی واقعیت امر واحدی 

نیست.

 

ناسیونالیسم

در

ذهن پریشان مؤلف

به

دو نوع

طبقه بندی می شود:

 

الف

مفهوم ناسیونالیسم

انعکاس ناسیونالیسم بورژوازی امپریالیستی

است.

 

ب

مفهوم ناسیونالیسم

انعکاس ناسیونالیسم توده های جوامع نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمراتی

و

یا

فئودالی ـ مستعمراتی

است.

ادامه دارد.