پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۱۷) (قسمت اول)
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
گلشیفته گفته در ونه دیگ:
«من» من
خانه من است.
ریشه هایش زیر نافم
۱
ما هم می گوییم:
خانه
شالوده (زیربنا) دارد
و
نه
ریشه
۲
نباتات ریشه دارند.
۳
«من» منها (جوامع)
بسان خانه ها
زیربنا دارند.
۴
کاشف فرزانه این زیربنا
کارل مارکس بوده است
و
کشف بی نهایت مهم او
به
تز درک ماتریالیستی تاریخ
معروف شده است که به اهمیت کشف آتش بوده است.
۵
مهم ترین و عام ترین و کلی ترین و اساسی ترین دیالک تیک جامعه = دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه) + دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
واگذاری اموال کارگران به بخش خصوصی؟
۱
مش نسرین هزاره مقدم
مقدم بر هر چیزی
یا
معنی کارگر را نمی داند
و
یا
تعریفی من در آوردی از مفهوم کارگر دارد.
۲
مثلا
همان تعریفی را که خمینی لاشخور داشت و می گفت:
خدا کارگر است.
و
یا
برخی از اجامر امپریالیستی دارند
و
می گویند:
جنده
کارگر است.
۳
کارگر
به عضو طبقه اجتماعی معینی اطلاق می شود که جز نیروی کار خود
مایملکی ندارد
و
تنها کالای او برای فروش و امرار معاش است.
کالایی که بسان مرغ همسایه
تخم دو زرده می گذارد.
منبع اضافه ارزش است.
۴
داشتن امول
پیشکش نسرین های هزاره مقدم
۵
میان فرم دولتی مالکیت و فرم خصوص اش
در
طویله های طبقاتی
کم ترین تفاوت ماهوی وجود ندارد.
۶
ایدئالیزه کردن فرم دولتی مالکیت
خریت بزرگی است
اگر
فرمی از عوامفریبی نباشد.
۷
دلیل وجود این دو نوع از فرم مالکیت در طویله های طبقاتی
خدمت به طبقه حاکمه = بورژوای (طبقه سرمایه داران) است و نه خدمت به طبقه کارگر.
۸
وقتی در رقابت اقتصادی در طویله های طبقاتی
کارخانه ای، بانکی، کنسرنی ورشکست می شود
طبقه حاکمه
بلافاصله
آن را دولتی می کند
۹
تحت حمایت دولت قرار می دهد تا اقراض و بدهی های آن را از کیسه توده مردم (مالیات ها و غیره) پرداخت کند
و
پس از گذشتن بحران از سر
و
رونق اقتصادی مجدد
مجددا
خصوصی اش کند
یعنی
به بخش خصوصی بر گرداند.
۱۰
دلیل این ضلالت نسرین های هزاره
بی خبری آنها
از
تئوری دولت
است.
۱۱
دولت در طویله های طبقاتی
نه
دولتی متعلق به توده
نه
نهادی ماورای طبقاتی
بلکه
دوت طبقه حاکمه است.
۱۲
نسرین های هزاره
اگر
عوامفری نباشند
عوام واره اند.
۱۳
اکابر توانگر کند
فرد را
خبر کن تو
نسرین خونسرد را
سعدی
دوش
دور از رویت
ای جان
جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
در
تفکر
عقل مسکین پایمال عشق شد
با
پریشانی دل
شوریده چشمم (چشم شوریده ام)
خواب داشت
کوس غارت زد
فراقت
گرد شهرستان دل
شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب (چوب پهن برای زدن گوی در بازی مربوطه) داشت
نقش نامت کرده
دل
محراب تسبیح وجود
تا سحر
تسبیح گویان
روی در محراب داشت
دیدهام میجست
و
گفتندم (به من گفتند):
«نبینی روی دوست»
خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود
کی گمان بردم
که
شهدآلوده
زهر ناب
داشت
سعدی
این ره
(این دفعه، این بار)
مشکل افتاده است در دریای عشق
اول
آخر در صبوری اندکی پایاب داشت
پایان
بیچاره کارگر
مگر دفاع از حق کارگر جرم است؟
حریف سائل
۱
بستگی به این دارد که مدافع کارگر محتاج مدافعه
کی باشد و متعلق به کدام طبقه اجتماعی باشد.
۲
به حال و روز کارگری
باید نشست و بدون مرثیه
زار زد
که شعار می دهد:
من گرسنه ام.
کارگر تنها نیست.
نظرتون چیه در مورد این بالکن؟
خودم که عاشقش شدم
حریفه شریفه
۱
این سخن حریفه به معنی دعوت از همنوع به هماندیشی است
۲
حریف مشتاق شنیدن و خواندن نظر همنوع خود اندیشی است.
۳
ولی
وقتی همنوعی نظر مطلوب حریفه را ابراز نمی دارد
حریفه
فرمان خاموشباش به همنوع می دهد
بدون اینکه دلایل همنوع دگر اندیش خود را با دقت بخوان و نمیری
بخواند:
شما مشکلی داری نگیر.
من حالم خیلی خوب میشه همچین جایی
۴
این بدان معنی است که سؤال حریف (نظرتون چیه در مورد این بالکن؟)
اصلا
سؤال نبوده است
بیشتر فتوا بوده است.
۵
و گرنه دعوت از همنوع به هماندیشی
باید
شرکت اکتیو در هماندیشی را در پی داشته باشد
و
نه
پوزه بند زدن به همنوع دگر اندیش را
اندکی اندر باب اقطاب دیالک تیکی
۱
دیالک تیک فرم و محتوا همه جا همینه.
۲
در مورد انقلاب
هم
تعیین کننده
محتوای انقلاب است
بی انکه فرم انقلاب
هیچ واره باشد.
۲
در هر تئوری هم
محتوای طبقاتی آن
تعیین کننده است
بی آنکه فرم فرمولبندی و استدلال و اثبات آن
پوچ و هیچ باشد.
۳
مثال
از شکسپیر نمایشنامه ای هست به نام «هر چه تو می خواهی»
۴
از این اثراو
فرم های اجرایی متعددی منتشر شده است
۵
فقط یکی از این چندین فرم را می توان تماشا کرد و به درک محتوای آن پی برد و لذت برد.
۶
بقیه فرم های اجرا از این اثر
زباله اند
اصلا نمی توان تماشا کرد و عق نزد.
۷
به
اقطاب دیالک تیکی
به این بهانه
که
نقش تعیین کننده ندارند،
نباید کم بها داد.
۸
یکی از خطاهای تئوریکی خطیر حزب توده در رابطه با این این دیالک تیک
همین بود:
تعیین کننده جا زدن محتوای ضد امپریالیستی فوندامنتالیسم شیعی (خمینیسم)
و
هیچ قلمداد کردن فرم فاشیستی سرکوب و لگدمال سازی ساده ترین حقوق مدنی توسط همین فوندامنتالیسم
ادامه دارد.