سیری در شعری از نیاز یعقوبشاهی (۴)
با بودا
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
نیاز یعقوبشاهی
تحلیلی از شین میم شین
بودا
(در سال ۵۶۳ قبل از میلاد مسیح)
از همراهى، مهر پديد آيداز مهر، رنج
· در این حکم بودا یکی از دیر آشنا ترین دیالک تیک های هستی عینی تبیین می یابد و ضمنا تشریح می شود:
· بودا دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک همراهی و مهر بسط و تعمیم می دهد و بعد در سیستم مختصات دیگری دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک مهر و رنج بسط و تعمیم می دهد.
· اکر کسی اندکی دقت کند، یکی از قوانین دیالک تیکی مهم در این زمینه را می آموزد:
1
از همراهى، مهر پديد آيداز مهر، رنج
· در حکم نخست، همراهی علت است و مهر معلول.
2
هوشنگ ناظمی (امیر نیک آیین)
(1310 ـ 1367)
تاریخ اعدام : ۲۹ تیر (شهریور) ۱۳۶۷
زندان اوین
از مهر، رنج پديد آيد
· در حکم دوم، مهری که قبلا معلول بود، به ضد دیالک تیکی خود بدل شده، یعنی علت شده و موجد معلولی است:
· مهر علت معلولی به نام رنج است.
· امیر نیک آیین در میراث فلسفی ارجمندش از «زنجیر علی» (زنجیر علت و معلولی) سخن گفته است.
· منظور امیر توده ها این بوده که در زنجیر علیت، هر حلقه ای معلول حلقه قبل از خود و علت حلقه بعد از خود است:
· یعنی در آن واحد ـ البته در دو سیستم مختصات متفاوت ـ دیالک تیکی از علت و معلول است.
· یادش به یاد باد عزیز زود از دست رفته توده ها.
3
از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج
· زنجیر علی اما زنجیری بی آغاز و بی انجام است:
· یعنی حلقه اول و آخر ندارد.
· عیب بینشی بودا نیز همینجا ست:
· همراهی حلقه علی (علت و معلولی) نخستین نیست.
· خود همراهی هم علتی داشته است، علتی که به نوبه خود معلول علتی دیگر بوده است.
· به همین دلیل با اتکاء صرف بر دیالک تیک علت و معلول نمی توان به توضیح پیگیر مسائل نایل آمد.
· بلکه باید قوانین دیالک تیکی و دیالک تیک های دیگر را نیز به خدمت گرفت.
· هگل شاید به همین دلیل از مفهوم «بی پایانی کریه» سخن می گوید.
· دیالک تیک علت و معلول اما فی نفسه شناخت افزار دیالک تیکی ارزشمندی است و نباید از آن صرفنظر کرد.
· امیر نیک آیین نیز بر این نکته تأکید داشته است.
4
از همراهى، مهر پديد آيد،از مهر، رنج.پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!
· بودا از دیالک تیک علی همراهی و مهر و رنج دو نتیجه می گیرد:
الف
· نتیجه اول بودا، سقوط آدمی به درجه کرگدن است.
· به عبارت دیگر سرمشق سفر قرار دادن کرگدن است.
· بودا در این زمینه اما تنها نیست.
· قرن ها بعد از بودا، حکمای امپریالیسم نیز سقوط به شیوه زیست بهایم را تئوریزه، تبلیغ و توصیه خواهند کرد:
آرتور شوپنهاور (1788 ـ 1860)
فیلسوف، نویسنده و استاد در مدارس عالی آلمان
از مهمترین فلاسفه بورژوائی واپسین
نماینده ایدئالیسم ذهنی
در تئوری شناخت نماینده سوبژکتیویسم
· آرتور شوپنهاور ـ معلم نیچه ـ خواهد گفت:
· بر خلاف دعاوی پر طمطراق فلسفه دانشگاهی، در تاریخ جهان نه قانونمندی و کلیت، بلکه فقط حیات فردی وجود دارد.
· ملت ها فقط بطور انتزاعی وجود دارند.
· افراد اما واقعی و رئال اند.
· بنابرین، تاریخ جهان فاقد معنای متافیزیکی مستقیم است:
· تاریخ جهان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.»
· فرم سلطنتی حکومت، بطور کلی طبیعی ترین فرم حکومت انسانی است.
· به همان سان که انتخاب یکی به عنوان رئیس و سرکرده هم برای زنبور ها و مورچه ها، هم برای درناهای مهاجر، هم برای فیل های دوره گرد و هم برای گله گرگ ها و دیگر ددان درنده امری طبیعی است.»
ب
· نتیجه دیگر بودا، از دیالک تیک همراهی و مهر و رنج، صرفنظر بر همسفر و تک و تنها روی است.
5
از همراهى، مهر پديد آيد،از مهر، رنج.پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!
· سفر اما به چه معنی است؟
· همراهی به چه معنی است؟
6
از همراهى، مهر پديد آيد،از مهر، رنج.پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!
· بودا به احتمال قوی، حیات بشری را سفری تصور و تصویر می کند.
· سفر خود دیالک تیک مبدأ ـ مسافر ـ مقصد است.
· بودا احتمالا دیالک تیک مبدأ ـ مسافر ـ مقصد را به شکل دیالک تیک تولد ـ زندگی ـ مرگ بسط و تعمیم می دهد و بر اساس تأملات خود راجع به شیوه زندگی، رهنمود می دهد:
· بزعم بودا، چون مسافرت جمعی موجد مهر و چون مهر موجد رنج است، پس همان بهتر که کرگدن واره تک و تنها به زندگی ات ادامه دهی.
· عزلت بگزینی، عارفانه در خود فرو شوی.
7پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!
· همراهی در قاموس بودا و فلاسفه چین باستان، مثلا لائوتسه، یک مفهوم فلسفی است.
· اگر مفهوم همراهی را بسط و تعمیم دهیم به مفاهیم نازلتر و عای تر دیگری خواهیم رسید:
الف
· ساده ترین مفهوم حاصل از بسط و تعمیم مقوله همراهی، حرکت مکانیکی خواهد بود.
· همراهی در این صورت، به معنی حرکت با کسی از مبدأ معینی به سوی مقصد معینی خواهد بود.
· در روند رهروی (در طول سفر)، میان دو رهرو (دو همسفر) آشنائی پدید خواهد آمد.
· به شناخت کم و بیش یکدیگر نایل خواهند آمد.
· همین شناخت است که از سوئی منبع مهر است و از سوی دیگر منبع قهر:
1
· از آشنائی با جنبه های مثبت همسفر نسبت به او مهر، علاقه و حتی عشق پدید خواهد آمد.
2
· و از آشنائی با جنبه های منفی همسفر نسبت به او قهر، نفرت و حتی کین پدید خواهد آمد.
3
· و چون هر همسفری حاوی خصایل و صفات مثبت و منفی بزعم همسفر دیگر است، پس نتیجه حاصل از همراهی، نه مهر محض و یا قهر محض، بلکه دیالک تیکی از مهر و قهر، علاقه و نفرت، عشق و کین خواهد گشت.
ب
· اگر مقوله فلسفی همراهی را در حرکت مکانیکی خلاصه نکنیم و در فرم های مختلف و متفاوت بسط و تعمیم دهیم، به مفاهیم زیر خواهیم رسید:
1
· همکاری
2
· هماندیشی
3
· هماموزی
4
· همرزمی
5
· همیاری
6
· همبائی (همزیستی)
· و غیره.
· همه این فرم های بسط و تعمیم مقوله همراهی بودا، دیالک تیکی از مهر و قهر خواهند بود.
· بستر تشکیل و حل و بازتشکیل تضادهای چرکین خواهند بود.
8
از همراهى، مهر پديد آيد،از مهر، رنج.پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!
· نتیجه گیری بودا نیز به دلیل طرز تفکر متافیزیکی اش، بو دار است:
· اگر موعظه بودا را درست فرمولبندی کنیم، به شکل زیر خواهد بود:
از همراهى، مهر و قهر پديد آيد،از مهر و قهر، رنج و راحت.پس مرد دانا، چون چنين است،همچون ادمیزاد، گه تنها و گه همبا سفر كن!
· در این صورت زندگی دیالک تیکی از تنهائی و همبائی خواهد بود و «حاصلخیز» (از واژه های محبوب حیدر مهرگان) خواهد بود.
پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!نه!چون كرگدن نبودند آنان.
· این شعر نیاز را می توان شعر ابستره، یعنی شعر انتزاعی تلقی کرد.
· بنظر ما به همان سان که نقاشی، تندیس و یا معماری ابستره و یا انتزاعی وجود دارد، که ما البته از هیچکدام شان کمترین اطلاعی نداریم، به همان سان هم باید شعر ابستره و یا انتزاعی وجود داشته باشد.
1
· ما البته هنر انتزاعی را بر اساس مفهوم فلسفی تجرید از هنر کنکرت و یا مشخص متمایز می سازیم:
· تجرید یعنی به حاشیه راندن وجوه خاص چیزهای مختلف و عمده کردن وجه مشترک آنها.
· مراجعه کنید به تجرید (انتزاع) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
هوشنگ ناظمی (امیر نیک آیین)
(1310 ـ 1367)
تاریخ اعدام : ۲۹ تیر (شهریور) ۱۳۶۷
زندان اوین
· به قول امیر نیک آیین، انتزاع و یا تجرید یعنی کنار نهادن صفات و خصال و خصایص خدیجه و محمد و زهرا و علی و زینب و حسن و حسین و عمده کردن آدمیت (آدم وارگی) آنها و تشکیل مفهوم انتزاعی و عام «آدم»
3
· هنر انتزاعی و یا ابستره هم همین کار را باید با اوبژکت های خویش بکند.
· البته در هنر ابستره هم هنرمند هر قشر اجتماعی و هر طبقه اجتماعی مهر طبقاتی خود را بر اثر هنری خویش می کوبد.
· از این رو، تجرید هنری هر کدام از آنها، حاوی محتوا و فرم خاص خویش است.
4
· شعر خواجه شیراز عمدتا انتزاعی است.
· اوبژکت های خواجه از ساقی و ساغر و می و مطرب و عاشق و معشوق و غیره همه از دم انتزاعی اند.
· به همین دلیل می توان با دیوان خواجه فال گرفت.
5
· اگر پایگاه طبقاتی سایه آشکار نشده بود، با «سیاه مشق» هم می شد، فال گرفت.
· شاید عوام الناس شمال الشهور با «سیاه مشق» سایه هم فال بگیرند.
· دلیل محبوبیت خارق العاده خواجه و سایه هم همین انتزاعیت اوبژکت های پوئه تیکی آنها ست.
· سؤال ولی این است که چرا در قلب قرون وسطی فئودالی شعر انتزاعی سروده می شود و رفته رفته رواج و توسعه می یابد؟
· اگر کسی ایده ای در این زمینه داشت، بهتر است برای خود نگه ندارد.
6
پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!نه!چون كرگدن نبودند آنان.
· کرگدن در این شعر هم اوبژکتی انتزاعی است که حتما شامل حال کرگدن هم می شود.
· کرگدن تجریدی از کلیه موجوداتی است که شیوه زیست کلکتیو ندارند.
· بیولوژی می تواند صدها کرگدن مشخص و کنکرت را برشمارد.
· شاید روباه هم یکی از آنها باشد.
· گرگ و شیر و فیل و میمون ولی بیشک جزو اها نیستند.
7
پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!نه!چون كرگدن نبودند آنان.
· شاعر سوبژکت های مورد نظر خود را از کرگدن متمایز می سازد:
· سوبژکت های شعر شاعر هم انتزاعی اند و هویت مشخص ندارند.
· به همین دلیل هر خواننده ای بسته به نیاز خود به آنها جامه کنکرت و مشخص خواهد پوشاند و خیالات خود را تحلیل و تفسیر شعر تصور خواهد کرد.
· سوبژکت های مورد نظر شاعر با کرگدن ـ قبل از همه ـ این تفاوت و تضاد را دارند که تنها سفر نکرده اند.
· یعنی از فرمان اخلاقی بودا سرپیچی کرده اند و به سزای نافرمانی خود رسیده اند.
8
پس مرد دانا، چون چنين است،همچون كرگدن، تنها سفر كن!نه!چون كرگدن نبودند آنان.
· شاعر (صاحب سخن) اما بسان مستمع، در مفهوم انتزاعی کرگدن، چیزهای دیگری را هم تجرید کرده است.
· چیزهای بغایت منفی دیگری را.
· چون کرگدن در این شعر در هر صورت تحقیر می شود.
9
· شاعر در مطلب دیگری هم که از پیرون ـ حکیم یونان قدیم ـ و احسان طبری ـ حکیم ایران جدید ـ منتشر کرده بود، خوک مورد تحقیر قرار گرفته بود.
· خوک هم مفهومی انتزاعی بود.
· به همین دلیل همه «دوستان» فیس آبادی شاعر نخست بر خوک پیرون تف می انداختند و بعد تنفر خود را از خوک فلک زده جامه کلام می پوشاندند.
· آن سان که رهگذر غافل تصور می کرد که همه از دم انقلابی حرفه ای اند و سودایی جز تغییر مناسبات کهنه بر سر ندارند.
10
· احمد شاملو هم قصه منظومی برای کودکان سرهم بندی کرده که گرگ و یا روباه (اگر حافظه خطا نکند) مورد ضرب و شتم بی رحمانه قرار می گیرد و لت و پار می شود.
11
· احمد شاملو در شعر دیگری هم که برای کودکان سروده و مورد استقبال گرم بزرگسالان کودک واره قرار گرفته، بر پشت کرگدنی تحت عنوان «عمو زنجیر باف» پالان می نهد، وارد میدان می کند و مورد تمسخر و تحقیر و توهین قرار می دهد.
12
· مرغ ماهیخوار صمد بهرنگی نیز اوبژکتی انتزاعی است که هر خواننده ای می تواند آن را با مثلا معلم و مدیر و پدر سختگیر، پاسبان سر کوچه، سرگروهبان ارتش، ساواکی شکنجه گر و غیره پر کند.
· از این مثال ها می توان فهمید که ایرانیان در تولید آثار «هنری» انتزاعی گوی سبقت را از همه ملل جهان برده اند.
13
راز ستارگان را مى دانستندو مِهر را، كه ميوه ی همراهى استو رنج را، كه ميوه ی مهر استو مرگ را، كه ميوه آگاهى است.
· تفاوت دیگر سوبژکت های مورد نظر شاعر با کرگدن، دانش آنها ست:
الف
راز ستارگان را مى دانستند
· میم پرسیده بود که منظور از مفهوم «راز ستارگان» چیست و پاسخ هائی از طرف جهان و شاعر دریافت کرده بود.
· پاسخ جهان را مورد تأمل قرار داده ایم.
· اکنون نظری بر پاسخ شاعر می اندازیم:
شاعر
راز ستارگان، در این جا نماد راز هستی و هستن،
یا به طور کلی«وجود» است.
و مهر، همراهی، رنج، آگاهی و مرگ نیز،
روشن است که به زندگی، و زندگی انسان بر این سیاره ی خُرد، مربوط است.
آنچه شما در باره ی شعور نوشته اید، درست است.
اما از یاد نبریم که علوم انسانی ـ که شعر و کلاً ادبیات نیز، بخش کوچکی از آن به شمار می رود ـ چندان در خور آن دقت هایی که مثلاً در ریاضیات و دانش های مشابه دیگر از قبیل فیزیک یا شیمی و غیره می بینیم، نیست.
و نمی توان تمامی این گونه مقولات را، از این سان، مورد بررسی قرار داد.
نظر من این است که ماتریالیسم دیالک تیک نیز
چنین برخوردهایی را بر نمی تابد.
· این پاسخ شاعر به پرسش میم را بهتر است که نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
1
راز ستارگان، در این جا نماد راز هستی و هستن،
یا به طور کلی«وجود» است.
· نماد در فرهنگ واژگان فارسی به معنی نمود و یا نماینده آمده است.
· نمود مقوله ای فلسفی است که شیخ شیراز به صدها فرم آن را بسط و تعمیم داده است و دیالک تیک نمود و بود را صدها سال قبل از هگل و شاگردانش ـ مارکس و انگلس ـ و لنین فرمولبندی کرده است:
· امیر نیک آیین دیالک تیک نمود و بود سعدی را به شکل دیالک تیک پدیده و ماهیت تبیین داشته است.
· مارکس در شاهکار ماندگار خویش تحت عنوان «کاپیتال»، این دیالک تیک را برای توضیح دقیقتر مسائل، ناکافی یافته است و از ترکیب آن با دیالک تیک دیر آشنای دیگری دیالک تیک مرکبی فرمولبندی کرده است:
· دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را.
2
· مارکس در این دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی، دیالک تیک فرم و محتوا را با دیالک تیک نمود و بود (ماهیت) ترکیب کرده است.
· دیالک تیک فرم و محتوا را هم شیخ شیراز در صدها فرم بسط و تعمیم داده است:
· دیالک تیک صورت و سیرت
· دیالک تیک پوسته و هسته
· دیالک تیک پوست و مغز
· دیالک تیک روی و خوی
· و الی آخر.
2
راز ستارگان، در این جا نماد راز هستی و هستن،
یا به طور کلی«وجود» است.
· نماد و نمود و یا پدیده به چه معنی است؟
· در مقوله فلسفی پدیده (نمود) مجموعه خواص خارجی چیزها، روندها و غیره تجرید می یابند که بکمک حواس، مشاهده و تجربه بیواسطه برای ما قابل دسترسی اند.
· مفهوم پدیده ضد دیالک تیکی مفهوم ماهیت را تشکیل می دهد.
· پدیده برخلاف ماهیت حاوی خصلت منفرد، تصادفی و متغیر است.
· پدیده هم بیانگر خواص اصلی و ماهوی است و هم بیانگر خواص فرعی و غیرماهوی.
· تجربه بیواسطه، ما را فقط به شناخت پدیده قادر می سازد و نه بیشتر.
· از این رو، اکتفا به پدیده ـ بلحاظ نظری ـ به معنی روی آوردن به تجربه گرائی (امپیریسم) است که سبب افتادن به دام ایدئالیسم ذهنی و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) می گردد.
· مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت، دیالک تیک فرم و محتوا، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی، امپیریسم، اگنوستیسیسم، ایدئالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
راز ستارگان، در این جا نماد راز هستی و هستن،
یا به طور کلی«وجود» است.
· شاعر مفهوم «راز ستارگان» را نماد راز هستی تصور می کند.
· شاعر البته با مفاهیم فلسفی نمی اندیشد.
· منظور شاعر از نماد شاید چیزی در حد سمبل، نشانه، استعاره و غیره باشد:
· بزعم شاعر در راز ستارگان، راز هستی تجلی و تبیین می یابد.
· وقتی جهان از سیطره خیال در شعر سخن می گوید، منظورش شاید همین باشد:
· شاعر به قوه خیال، ستارگان را راز آمیز تصور می کند.
· منظور شاعر از راز ستارگان، راز هستی است.
4
راز ستارگان، در این جا نماد راز هستی و هستن،
یا به طور کلی«وجود» است.
· راز از مفاهیم قرون وسطی فئودالی است.
· راز محبوب ترین مقوله خواجه شیراز است.
· تئوری شناخت خواجه بر این مقوله بنا شده است:
· خواجه هستی را کلاف اسرار آمیزی تصور می کند که غیر قابل شناخت است.
· سعدی انسان را لایق و قادر به شناخت نمود و پدیده می داند.
· خواجه اما نه نمود و پدیده را قابل شناخت می داند و نه بود و ماهیت را.
· سعدی ندانمگرای نیم بند و ناپیگیری است.
· خواجه اما ندانمگرای قاطع و پیگیری است.
· به همین دلیل فلاسفه خردستیز امپریالیستی از قبیل نیچه و غیره علاقه خاصی به خواجه مبذول می دارند.
5
· در تئوری شناخت خواجه جو حاکم در خیمه های خوانین و دربارهای فئودالی انعکاس می یابد:
· به اسرار جامعه فقط خان خانان و سلطان وقوف دارد.
· چون چشم و گوش خان و یا سلطان کسب و کاری جز جمع آوری اطلاعات و رساندن مستمر به او ندارند.
· اعضای دیگر دربار و جامعه هر کدام رازی در صندوق سینه دارند و چه بسا با خود به گور می برند و یا زیر شکنجه مأمورین خان و یا سلطان استفراغ می کنند و یا زبان شان بریده می شود که نتوانند با کسی در میان نهند.
6
· راز در هر صورت از تئوری شناخت مبتنی بر تردید و اگنوستیک (عجز مطلق از دانستن) حکایت دارد.
· سوبژکت های شاعر اما راز ستارگان را، یعنی راز هستی و یا وجود را می دانستند.
· خوش به حال دانایان.
· اگر سوبژکت های این شعر شاعر انتزاعی نبودند، هر خواننده چشم غره ای به شاعر می رفت و برای ادعایش دلیل می طلبید.
· ولی چون آنها انتزاعی اند، کسی حرفی نمی زند و یا در بهترین حالت، بسان جهان، راجع به آنها خیالبافی می کند و از مفاهیم بمراتب انتزاعی تر از قبیل «آزادی» و «زیبائی» سوء استفاده می کند.
شاعر
و مهر، همراهی، رنج، آگاهی و مرگ نیز،
روشن است که به زندگی، و زندگی انسان بر این سیاره ی خُرد، مربوط است.
· در اینکه مهر، همراهی، رنج، آگاهی، مرگ و خیلی چیزهای دیگر به حیات بشری در کره ارض مربوط اند، شکی نیست.
· مسئله نحوه و نوع انعکاس این پدیده ها در آئینه ضمیر انسان ها ست:
· حریفی قصه کوتاهی از صمد بهرنگی منتشر کرده است:
· دانه برف می گوید:
الف
«از آفتاب خبري نبود.گويا ما خودمان جلوی آفتاب را گرفته بوديم.»
· ایراد منطقی این سخن صمد این است که اگر کسی جلوی چیزی را بگیرد، خودش آن را می بیند و بهتر از هر کس دیگر هم می بیند.
· ادعای اینکه از آفتاب خبری نبود، ادعائی غیرمنطقی است.
· دانه برف، بعدا ادامه می دهد:
ب
«وقتي توي دريا بودم، سنگين بودم.»
· اگر کسی مقدمات فیزیک در دبیرستان را بداند، می داند که چیزها در حالات مختلف جامد و مایع و گاز (در این مورد بخار) بلحاظ وزن تغییری نمی یابند:
· قطره آب در گذار به دانه برف و یا در گذار به بخار بلحاظ وزن تغییر نمی یابد.
· فقط بلحاظ حجم تغییر می یابد:
· قطره آب در حالت جامد به دلیل ساختار مولکولی خویش، متراکمتر، فشرده تر و کم حجم است.
· حجم آن در حالت مایع باز هم به دلیل تحول ساختاری، افزایش می یابد و و در حالت گازی و یا بخاری بمراتب بزرگتر می گردد.
· ما این ایرادات منطقی را به حریفی که این قصه را با توپ و تانک و تفنگ و جفنگ منتشر کرده، یاد آور می شویم.
· به جای تأمل روی این نکات و پرهیز از تولید و بازتولید و تکثیر و توزیع خرافه و جفنگ پاسخ می دهد:
· در ایران دیکتاتوری بوده و به همین دلیل صمد در لفافه سخن گفته و منظورش از خورشید، اتحاد شوروی بوده است.
· حالا چه باید کرد؟
· مردم ما ساده ترین قوانین منطقی و فیزیکی را زیر پا می نهند و ضمنا احسنت و مرحبا و هورا درو می کنند.
· بعد هم شکوه از آن دارند که موجوداتی هراس انگیز از اعماق تاریخ بیرون آمده اند و بر گرده شان نشسته اند.
1
راز ستارگان را مى دانستندو مِهر را، كه ميوه ی همراهى استو رنج را، كه ميوه ی مهر استو مرگ را، كه ميوه آگاهى است.
· دعاوی بودا را به نحوی از انحاء کم و بیش تحلیل کرده ایم.
· حالا با این اندیشه شاعر روبرو می شویم که میوه آگاهی، مرگ است:
2
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.
· شاعر در سنت بودا، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک آگاهی و مرگ بسط و تعمیم می دهد و بی آنکه خود بداند و یا بخواهد، طبقه حاکمه را به آب زمزم می شوید:
· چون جای طبقه حاکمه را آگاهی می گیرد.
3
· بدین طریق و ترفند روح الله و سید علی و ری شهری و رفسنجانی و لاجوردی و موسوی و کروبی و دیگر اراذل و اوباش طبقه حاکمه، معصوم تر و مطهرتر از چهارده معصوم کذائی می گردند.
4
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.
· شاعر حتی شیوه امپیریستی شناخت را، یعنی محک تجربه خواجه شیراز را به خدمت نمی گیرد تا ببرکت آن، واقعیت عینی اندکی بهتر در آئینه ضمیرش منعکس شود:
· چون حتی کران مادر زاد سخنرانی کوسه و میرحسین را در شب سرکوب و کشتار دگراندیشان در تلویزیون یأجوج و مأجوج شنیده اند.
· کران کشور «عه» ـ هورا که سهل است، حتی کران غربی که به زبان شیرین آخوندی آشنا نیستند، پیام میرحسین را دریافتند:
· این خدمت ما به شما ست.
· حالا شما هستید که به ما اجر دنیوی دهید. (نقل به مضمون)
· کرهای مادر زاد ضمنا شنیدند که کوسه گفت:
· کسی از دیار شوراها به داد شما نخواهد رسید.
· کافی است که جلوی آنها ساتخوانی بیندازیم، یعنی با آنها قرار داد اقتصادی مختصری ببندیم تا فراموش تان کنند. نقل به مضمون)
5
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.
· این «خرافه» اصلا مال خود شاعر نیست.
· این خرافه طبقه حاکمه است که از دیرباز در فرم های مختلف و از منابر مختلف به شعور کرخت و مفلوج توده تزریق شده است:
· دانائی سرچشمه دردسر است.
· خریت تنها ره آسودگی است.
6
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.
· شاعر خواه و ناخواه تحت تأثیر خودپوی شعرای کلاسیک و مدرن کشور عه هورا ست:
· قبل از شاعر شعرا و نویسندگان معروف ملی و بین المللی همین رابطه آگاهی و مرگ و عشق و مرگ را تئوریزه و تبلیغ کرده اند:
· صادق هدایت به پیروی از فلاسفه فاشیسم و مبلغان نیهلیسم، از قبیل کافکا و کامو و غیره، حتی بدان جامه عمل پوشانده است:
· یعنی از فرط آگاهی خودکشی کرده است.
7
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است
· کسب و کار شاملو هم جز این نبوده است.
· شاملو فقط فاقد صداقت صادق هدایت بوده است و خودکشی هایش نیمبند مانده اند.
· شاملو مبلغ سرسخت و پیگیر مرگ بوده است.
· البته مرگ برای دیگران.
· خودش آخرین قطره های حیات را حتی هدر نمی دهد.
· برای شاملو
عشق خواهر مرگ است.
8
مردی چنگ در آسمان افکند
هنگامی که خونش فریاد و دهانش بسته بود.
خنجی خونین بر چهره نا باور آبی.
عاشقان چنین اند.
· مرگ در همین شعر به معیاری برای تمیز عاشقان از غافلان ارتقا می یابد.
· مرگ مورد تجلیل قرار می گیرد تا حیات تحقیر شود.
9
و شیرآهنکوهمردی از اینگونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنه آشیل درنوشت
· این شعر را شاملو احتمالا در ستایش از مجاهد جوان 18 ساله ای سروده است.
· هندوانه الکی دادن به زیر بغل جوانان بی خبر از خرد و تشویق آنان به انتحار داوطلبانه در فرم های مختلف.
10
آنچه شما در باره ی شعور نوشته اید، درست است.
· خوب منظور از تأیید نظرات میم چیست؟
· اگر نظرات میم درست باشند، نظرات جهان باید مورد تردید قرار گیرند.
· آنگاه دیگر نمی توان شعر را خیال محض تلقی کرد و عملا چیزی خیالی و چه بسا ماورای اجتماعی محسوب داشت.
· اگر نظرات میم درست باشند، آنگاه شعر تصویری مطمئن از حیات خواهد بود و در شعر حیات خود را منعکس خواهد کرد.
· در آن صورت می توان در آئینه شعر حیات بشری را باز شناخت.
11
اما از یاد نبریم که علوم انسانی چندان در خور آن دقت هایی که مثلاً در ریاضیات
و دانش های مشابه دیگر از قبیل فیزیک یا شیمی و غیره می بینیم، نیست.
· شاید منظور شاعر از مفهوم «علوم انسانی» همان مفهوم «علوم روحی» (گایستس ویسن شافت) باشد که در ممالک غربی مرسوم است و شامل حال فلسفه و پسیکولوژی و سوسیولوژی و غیره می شود.
· در قاموس فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی علوم روی هم رفته سه دسته اند:
· علوم طبیعی
· علوم ریاضی ـ طبیعی
· علوم اجتماعی
· مراجعه کنید به علوم طبیعی، علوم ریاضی ـ طبیعی، علوم اجتماعی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
12
· در قاموس مارکسیسم ـ لنینیسم، همه پدیده ها و روندهای هستی ـ اعم از پدیده ها و روندهای طبیعی، اجتماعی و فکری ـ قانونمند هستند و لذا قابل بررسی و شناخت اند.
· پس از تشکیل مارکسیسم علوم اجتماعی به درجه علوم طبیعی و ریاضی ارتقا می یابند.
· مارکسیسم مفاهیم، مقولات، احکام، تئوری ها، قوانین و اسالیب مطمئنی توسعه می دهد که همه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی از هر فرم را منعکس می کنند.
13
نظر من این است که ماتریالیسم دیالک تیک نیز
چنین برخوردهایی را بر نمی تابد.
· فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی که فقط از ماتریالیسم دیالک تیکی تشکیل نیافته است.
· مفاهیم و مقولات و قوانین ماتریالیسم دیالک تیکی کل هستی را منعکس می کنند.
· هستی اجتماعی و ضمنا هنر در همه فرم های آن را مفاهیم و مقولات و قوانین ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی منعکس می کنند.
· در ایران فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی بطرز مخدوش و معیوب و ناقصی معرفی شده است.
· مارکسیسم ـ لنینیسم کذائی در ایران فرم چیزهای تجملی (لوکس) را دارد که فقط به درد پوز دادن می خورد و نه به درد تحلیل دیالک تیکی مسائل.
· مارکسیسم ـ لنینیسم کذائی در ایران چراغ راه نیست، گردن بند الماس است که به هیچ دردی نمی خورد.
· درد هم همین است.
ادامه دارد.
+ نوشته شده در سه شنبه سی ام بهمن ۱۳۹۷ ساعت 12:31 توسط سیاوش زهری
|