اسیر

اثری از حسین رزاقی

سیاوش کسرائی

 

(1305 ـ 1374)

 

(اصفهان ـ وین)

 

 

· کسی در انتظار او نبود

· دلی برای او نمی تپید

·  نگاه هیچکس به خوشدلی به روی او نمی نشست

· هراس خورده بود و مات

· درون حلقه نگاه های ناشناس، بی پناه
 

· هوای سرد سوز می خلید

· و پاره های جامه اش به جان او

· چو دشنه ای نهفته می برید

· تکه تکه از توان او
 

· هنوز نارسیده، کال بود

·  جوانکی هنوز خردسال بود
 

· به او نگاه می کنم

·  به من نگاه می کند

·  و هر دو آه می کشیم

· چه دشمنی میان ما ست؟
 

· عدوی راستین ما

· همان یگانه غول سود و زر در کمین توده ها ست
 

· اسیر بینوا برادری غریب مانده و گم است

·  رها و بسته هر چه هست

· یکی ز خیل بی شمار مردم است .

 

پایان

 

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

غربت

اثری از حسین رزاقی

سیاوش کسرائی

(1305 ـ 1374)

(اصفهان ـ وین)

(1345) 

 

·  هنوز مادرم

· نماز صبح را نخوانده بود

·  مؤذنی هنوز

· ندایی از مناره سر نداده بود،

· که در کرانه افق

· سپیده سر زد و ستاره ای

· به سرزمین ما غروب کرد
 

· چو شبنمی که از طلوع آفتاب

· ز روی غنچه ای غمین

· مکیده می شود

· و واپسین ترانه های تلخ او

· چو شبنم و ستاره پاک بود
 

· پرنده ها، ز کوی دوست می رسم

· سلام بر شما
 

·  سلام بر شما که در میان لانه های تان

· پرنده ای به انتظار

·  به راه در غبار مه دویده، چشم می کشد
 

·  سلام بر شما که در امید ساختن

·  دلی درون سینه های تان

· به شور و شوق می تپد
 

· ز من چه دور می شوند

· درخت ها و دشت ها و چهره ها
 

·  ز من چه دور می شوند

·  ترانه ها و یادها و وعده ها
 

· چراغ های بادی فراز کومه های دلگرفته مان

· غروب کوچه باغ ها

· و خنده های سرخوشانه در کنار کردها

 

·  اگر که روز بر کسان خوش است

·  و یا اگر که ماهتاب

· سیاه بام های شان به شب سفید می کند،

· چه فایده

· عبور ماه و آفتاب

· برای اختر بداختری

·  که زیست می کند ورای آفتاب و ماه

· و با وجود این تبی که همچو بال کرده دست های من

·  سبکتر از پری به باد خفته می روم
 

·  چه بی بها ست زندگی

·  چه کوچک است نیستی

· دو میخ نازکی که نیش می زنند

· ز تخت کفش های کهنه ام به پای من

 

·  دگر من از کرانه می روم

·  مرا نه رغبتی به موج

·  مرا نه رغبتی به بحر
 

· چه عاشقانه بود غوطه خوردنم میان بازوان شان

·  دگر من از کرانه های بی نشانه می روم
 

·  درخت قد کشیده با تبر شکست

·  کبوتران ز بام ها گریختند

·  نماز مادرم تمام شد

·  و من کنار پنجره

· در این هوای گرگ و میش بامداد

· برای غربت امید گریه می کنم

 

پایان

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

تصویر

سیاوش کسرائی

(1305 ـ 1374)

(اصفهان ـ وین)

(1345) 

 

·  چشم ها ابر آلود

·  دست ها جنگل پوکی که از آن خیزد دود

·  و دهان ها همگی جای کلید

· و دهان ها همگی جای کلیدی مفقود

 

پایان

 

 

حاصل

سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(1345) 

 

·  قلمستان تنها ست

·  با کلاغان حریصی که بر انگشتان شان

·  میوه پاییزند
 

· با دم باد که می پوید بیهوده به دور و بر او

· با تن تنبل ابر

· که چه بی حاصل می اندازد سایه بر روی سر او

 

·  قلمستان تنها ست

· و چه از او دور است

·  صوت غمناک خروس پنهان

· پرپر شعله فشان در پناه تپه

· رفت و آمدهای برزگر بیل به دست

 

·  هر چه بر حاصل اندیشه نو کاشته ام، می نگرم

·  هرچه در خاطر خود می پویم

· « قلمستان تنها ست!»  

·  باز افسوس کنان می گویم.

 

 

پایان 
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

بیدار خواب

 

سیاوش کسرائی

(1305 ـ 1374)

(اصفهان ـ وین)

(1345) 

 

· خستگی های روزش در تن

·  خوف تنهایی هایش در سر

·  خواب بد می بیند

 

·  خفته در زیر جلوخان  گذر

· کاش بتوانی و بیدار کنی

 

· این بد افتاده ی پیچان در خویش

·  که در آغوش گرفته است زمین را و رخ آلوده به خاک

·  تا جدا گردد شاید از این

· تارهایی که تنیده است به تن، وحشتناک ،

· مثل آن است که زیر لگد افتاده و درد

·  می درد پوست، او را از هم
 

·  یا که دستی وحشی، مویش را

·  می کشد تا که برون آرد از بن کم کم
 

· به درنگی، کمکی کن، عابر

· کز هراسش برهانی شاید
 

·  چشم او گرچه فرورفته به خواب

· پای تا سر همه،  چشمی است که ره می پاید
 

·  می گریزد دستش

·  می پرد پاهایش

·  و چو می غلتد بر سینه، سر او سنگین

·  می دود ناله ای از بیخ گلویش: «مادر»

·  تنگتر می فشرد باز تنش را به زمین

 

·  در چنین شب که گرفته است همه راه نظر

· آی عابر، که به آواز خودت داری گوش،

·  خواب بد می بینم

· این طرف، زیر جلوخان گذر

 

پایان

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری