ره آورد

سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)  
 
·  مسافر ز گرد ره رسیده ام
· تمام راه رفته را به پا و سر دویده ام
 
· صلابت و شکوه کوه های دور
· نگاه دشت های سبز
· تلاش بال ها
· شکاف و رویش زمین پرورنده با من است
· گل هزار باغ خنده با من است
 
· طلوع آفتاب بر ستیغ،
· برای دیدن گوزن های تیزتک
· ز صخره ها به سنگ ها پریده ام
 
· فراز آبرفت ها
· که آبی بنفشه ها ستاره ای است
· چکیده بر گلیم وحشی علف
· نفس زنان و خسته،  چتر بید واژگونه را
· به روی سر کشیده ام
 
· تولد بهار را
· به روی دست های جنگل بزرگ دیده ام
 
· ز سینه ریز رنگ رنگ تپه ها
· شکوفه های نوبرانه چیده ام
 
· کنون برابر تو ایستاده ام
· یگانه بانوی من، ای سیاهپوش، ای غمین
·  که مژده آرمت:
· «بهار زیر و رو کننده می رسد!»
 
· نگاه کن، ببین
· غمت مباد و داغ دوری ات مباد
· که لاله ها به کوه روشن اند و رنگ بسته اند
·  که خارهای سبز سرکش اند
 
· دمی کنار این دریچه، بال های باز را در آسمان نظاره کن
· ببین که لانه ها دوباره از پرندگان تهی است
· ببین کسی به جای خویش نیست
 

 
· اگر به صبر خو کنی
· اگر که روزهای وصل را
· به پرده ی همین شبان نارسیده سر کنی
· بیارمت نویدهای سرخ گونه ای
· که من ز چرخریسک نهفته در پناه شاخه ها و مه
· به قعر دره ها شنیده ام.
پایان
  هماندیشی با روژین (6)
 

اگر کسانی را دوست داری، باید حاضر به آزادسازی آنها باشی!
پاولو کوئلو (نویسنده برزیلی)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
روژین خسروی
 
میم
·  
· آزادی تنها چیزی است که در زر ورق هدیه جا نمی گیرد.
 
1
· آزادی را نمی توان به کسی به سوقات برد.
 
2
 
· آزادی بوسیله خود هر کس، هر گروه، دسته و طبقه در دیالک تیک ضرورت و آزادی (جبر و اختیار) رقم می خورد.
 
3
 
· رهائی همیشه از گردنه تنگ و دشوار خود رهانی می گذرد.
· خود رهانی از قیود طبیعی و اجتماعی و فکری.
 
4
 
· کسب آزادی در روندی ستیزمند و عرق ریز و پر افت و خیز امکان پذیر است.
 
روژین
که این کار هم بدون تغییر امکان پذیر نیست!
 
· حق با روژین است:
· توضیح ما کوتاه بود و ناقص و نارسا.
 
· حسن هماندیشی هم همین است:
· آدمی در روند هماندیشی به ناقص اندیشی خود پی می برد.
 
· آزادی را باید در دیالک تیک  آزادی ایدئال و آزادی رئال درک کنیم و توضیح دهیم:
 
1
آزادی ایدئال
 
· آزادی ایدئال را می توان به شکل آزادی روحی، فکری، وجدان و غیره بسط و تعمیم داد.
 
· آزادی ایدئال درک جبر و ضرورت است. 
· انسان به میزان آگاهی اش از جبر طبیعی و اجتماعی آزاد است.
· هرچه آگاهی انسان افزایش یابد، اختیار و آزادی اش به  همان میزان افزایش می یابد.
 
· خر به همین دلیل، نمی تواند آزاد باشد.
· با پوزش از خر ـ خادم دیرین بشریت.
 
2
آزادی رئال (واقعی)
 
· آزادی رئال (واقعی) عبارت است از آزادی ایدئال جامه عمل پوشیده، مادیت یافته.
· آزادی رئال عبارت است از گذار از عالم روح به عالم ماده.
· گذار از عالم اندیشه به عالم عمل
·  گذار از عالم تئوری به عالم پراتیک.
 
3
 

 نیکوس کازانتزاکیس (1883 ـ 1957)
نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی
نویسنده‌ ای که دغدغه جامعه بشری را داشته و به تحلیل عمیق آنها پرداخته ‌است.
آثار:
سیر و سلوک
اودیسه
زوربای یونانی
قاتل برادر
سودوم و گومورا
مسیح بازمصلوب
آزادی یا مرگ یا کاپیتان میکالیس  
آخرین وسوسه مسیح
مناظر سحرآمیز یونان
فرانس فن آسیزی   
(در ایران با نام «سرگشته راه حق» ترجمه شده است.)
گزارش به خاک یونان
 
· وقتی نیکوس کازانتزاکیس در اثر خود تحت عنوان «زوربای یونانی» می نویسد، «پیش شرط آزادی مبارزه در راه آزادی است.
· و لذا می توان حتی در زندان بود و علیرغم آن آزاد بود»، منظورش همین است:
· مبارزه برای مادیت بخشیدن به آزادی ایدئال.
· مبارزه برای جامه عمل پوشاندن به ایده و اندیشه آزادی.
 
· مبارزه برای گذار از ایدئالیته (اندیشه وارگی) به رئالیته (واقعیت)
 
4
 
· بدون عملی گشتن نظر، آب هم حتی از آب تکان نمی خورد، چه برسد به تحقق آزادی.
 
5
 
· تشکیل آزادی ایدئال در ذهن اما گام اساسی مهمی در راه کسب آزادی است.
 
· چرا؟
6
 
· برای اینکه تشکیل آزادی ایدئال همان و جستجوی طبیعی و قانونمند در جهت پیدا کردن جفت دیالک تیکی آن، یعنی آزادی رئال همان.
 
7
 
· به عبارت دیگر، درک هر جبر اولین گام برای غلبه بر آن است.
· درک هر قانونمندی عینی اولین گام برای استفاده هدفمند از آن قانونمندی است.
 
8
 
· هر شناختی از هر چیزی همواره نطفه تغییر آن چیز را در بطن خویش دارد.
· هر شناختی از هر چیزی همواره آبستن بالقوه تغییر آن چیز است.
 
9
· امتحان این حقیقت امر دشوار نیست:
· کودک حتی پس از آشنائی با مثلا هنر خانه سازی، از اشتیاق سوزان به خانه سازی عملی سرشار می شود.
 
10
 
· می توان گفت که تئوری خانه سازی به عنوان مثال، آرام و قرار از انسان سلب می کند تا از قفس کله بیرون پرد و در عالم واقع بکمک خاک و سنگ و سیمان و آهک و آهن و آب و غیره جامه عمل بپوشد.
 
11
 
· آزادی آدمی پا به پای شناخت و شعورش و نتیجتا پا به پای عمل تحول بخشش افزایش می یابد.
· به قول درست روژین:
· با تغییر طبیعت اول و طبیعت دوم تحقق می یابد.
 
12
 
· بدون کسب تئوری مربوطه و عملی کردن آن نمی توان به آزادی واقعی دست یافت.
 
پایان رباعیات سیاوش کسرائی (13)

 
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)
 
· دلدار ز خواب ناز برخاسته  است
· چون پیکر صبح، قامت آراسته است 
· برخاستنش روز نوی کرده بلند
· غافل که ز عمر من شبی کاسته است
 
*****
 
· چرا با باغ، این بیداد رفته است؟
· بهاری نغمه ها از یاد رفته است؟
·  
· چرا، ای بلبلان مانده خاموش
· امید گل شدن بر باد رفته است؟
 
*****
 
· ای جوی، بیا به هم همآوا گردیم
· با چشمه و شط و رود یکجا گردیم
·  
· پیوند کنیم روشنی با پاکی
· باشد روزی دوباره دریا گردیم
 
ادامه دارد.
  نیکوس کازانتزاکیس

نیکوس کازانتزاکیس (1883 ـ 1957)  
نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی 
نویسنده‌ ای که دغدغه جامعه بشری را داشته و به تحلیل عمیق آنها پرداخته ‌است.
 
آثار:
سیر و سلوک 
اودیسه
زوربای یونانی/
قاتل برادر
سودوم و گومورا
مسیح بازمصلوب
آزادی یا مرگ یا کاپیتان میکالیس
آخرین وسوسه مسیح
مناظر سحرآمیز یونان
فرانس فن آسیزی
 (در ایران با نام «سرگشته راه حق» ترجمه شده است.)
گزارش به خاک یونان
 
سنگ نبشته قبرش:
«نه آرزوئی دارم و نه هراسی. من آزادم»
 
شمه ای از کتاب مسیح بازمصلوب :
 
سرانجام مانولیوس پرسید:
«پدر چگونه می ‌توان خدا را دوست داشت؟»
 
پدر گفت:
«با دوست داشتن انسان ‌ها فرزندم.»
 
مانولیوس پرسید:
«انسان ‌ها را چگونه می‌توان دوست داشت؟»
 
پدر جواب داد:
«با مبارزه برای هدایت شان به راه راست.»
 
مانولیوس پرسید:
«راه راست کدام است؟»
 
پدر جواب داد:«راهی که رو به بالا دارد.»
  اندکی اندر باب ضرب المثل «بحث با خر نشانه خریت است.»

 
تحلیلی 
از
میمحا نجار
 

 
هادی خرسندی
 
حکایت گرگ و شیر و خر
سرخ باشد علف، الاغی گفت
گرگ رد میشد این سخن بشنفت
 
گفت سبز است علف، نمیدانی
تو که پیوسته در بیایانی
 
خر بگفتا که میکنم تکرار
که علف سرخ دیده ام بسیار
 
نه خرک، گرگ گفت با تشدید
سبز باشد علف، چرا تردید
 
بحث بالا گرفت و دعوا شد
تا که شیر این میانه پیدا شد
 
داوری خواستند از او خر و گرگ
اینچنین حکم داد شیر بزرگ:
 
خر به دنبال کار خود برود
گرگ محبوس در قفس بشود!
 
گفت با شیر گرگ زندانی
سبز باشد علف تو میدانی
 
این چه حکمیست حضرت سلطان
من به ناحق چرا شدم زندان؟
 
پاسخ از شیر آمدش آخر
«بابت بحث کردنت با خر»
 
پایان
 
۱
هادی خرسندی
واقعا شاعر است.
 
۲
یعنی استثنائی است.
 
۳
یعنی
بر خلاف ۸۰ میلیون مدعی شاعریت
عدمش به ز وجودش
 نیست.
 
۴
یعنی
 دعای سحرگاهی برای طول عمرش 
واجب تر از نماز صبحگاهی است.
 
 
۵
راستی چرا نماز صبح فقط دو رکعت است؟
چه فلسفه ای در این تصمیم الله کذایی نهفته است؟
 
۶
این شعر هادی خرسندی
  فی نفسه خیلی زیبا ست.
ولی
مملو از ایراد است.
 
۷
ایراد این شعر هادی خرسندی
  در 
محتوای فکری و نظری ضد واقعی، ضد علمی و ضد اجتماعی آن 
است:
 
الف
 
۱
در جنگل و در طبیعت به طور کلی
از میکرو موجود تا حیوان
خر 
وجود ندارد.
 
۲

سهراب 
هم 
البته معلوم نیست چگونه، 
ولی می داند:
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
 
۳

سیاوش کسرایی
در شعری استثنایی تحت عنوان خر در چمن
ضمن به چالش کشیدن عینی و عملی خرافه ـ شعری از شیخ شیراز
بر
 خر نبودن خر
 تأکید می ورزد.
 
http://kasraii.blogspot.com/2015/10/blog-post_6.html
 
 
۴
ما هم که از خریت مرده ایم، سگ گشته ایم
این دو شعر شیخ و سیاوش راجع به خر را تحلیل و منتشر کرده ایم
 
https://hadgarie.blogspot.com/2018/10/blog-post_89.html
--> 
ب
 
۱
ثانیا
بیولوژیسیم
یعنی
انتقال قانونی از قوانین طبیعت (جنگل در این مورد) 
 از طبیعت به جامعه و از جامعه به طبیعت
ممنوع است 
و 
دال بر عوامفریبی حریف
 است.
 
۲
مثلا قوانین فیزیکی حتما نباید در جامعه صدق کنند
 و یا قوانین جامعه ای حتما نباید د در فیزیک (طبیعت)   صدق کنند. 
۳
یکی از خریت های داروین و عوامفریبی های سوسیال - داروینیسم
و
فلاسفه قرون وسطی ایران
(سعدی و غیره) 
همین جا ست.
 
۴
تنازع بقا در طبیعت و جنگل
دلیلی بر حقیقت، حقانیت و علمیت و مشروعیت و مقبولیت
تفاوت های طبقاتی در جامعه نیست.
 
۵
صد ناز و نعمت داشتن لاشخوری
ضمن
آلوده به خون خر بودن نان زحمتکشی
نشانه سقوط جامعه به درجه نازل جنگل است 
و 
نه چیز دیگر.
 
پ
 
۱
ثالثا
بر خلاف تصور شیخ شیراز و مؤلف این ضرب المثل و هادی خرسندی
صدور حکم قاضی و سلطان
در زمینه شناخت چیزی
دال بر صحت و حقیقیت حکم او نیست.
 
۲
ملاک و معیار عینی صحت هر ادعا
پراتیک
 است.
خواجه هم می داند:
خوش بود گر محک تجربه (پراتیک) آید به میان
تا سیه روی شد هر چه در آن غش باشد.
مارکس همین ملاک و معیار معرفتی خواجه 
را 
قرن ها بعد 
کشف خواهد کرد:
پراتیک به مثابه معیار صحت و سقم اندیشه 
را
و
ضمنا 
پراتیک به مثابه زادگاه اندیشه را
 
جاوید مارکس
 
ت
 
۱
ایراد ایده ئولوژیکی (طبقاتی) این شعر و شعار
انتقاد از انتقاد
 است.
نقد نقد 
است.
نهی از هماندیشی با همنوع از هر نوع 
 است.
 
۲
پایان هماندیشی (بحث با خر) = آغاز کشیدن هفت تیر و نشانه رفتنبر  شقیقه همنوع است که حتی از دید سکنه جنگل
نشانه توحش و بربریت و ترامپیت و پوتینیت و جمارانیت و جمکرانیت 
است.
 
۳
چون متمدنانه ترین فرم همزیستی
هماندیشی
 است
 
۴
حتی در طبیعت
 فرم های ستایش انگیزی از هماندیشی
 تشکیل شده اند.
 
۵
به همین دلیل شکار برای خیلی از درندگان
کار آسانی نیست:
به محض دیده شدن پلنگی توسط مثلا کلاغی و یا میمونی
آژیر خطر کشیده می شود و آهوی مست از الکلیات علف
ملتفت می شود 
و 
در می رود 
و 
تیر استتار درنده 
بر سنگ می نشیند.
 
۶
هماندیشی با همنوع
بی اعتنا به درجه شعور خود و همنوع
و
بی اعتنا به حاصلخیزی آن
صدها بار بهتر از سکوت است.
 
۷
سکوت سرشار از چیزی نیست.
 
۸
هماندیشی در فرم های متنوعش
 (مثلا خوداندیشی، مطالعه افکار نسل های پیشین و غیره)
 اما 
هم 
نشانه احترام و عشق به همنوع است
و
هم
موتور توسعه و تکامل و پیشرفت فرد و جامعه
در هر زمینه است.
 
۹
برای دیالک تیک روشنگری علمی و انقلابی
(چه خوداندیشی و چه هماندیشی)
الترناتیو و بدیلی 
وجود ندارد.
 
پایان
 آنتی ‌سمیتیسم (یهود آزاری)

یهودی سرگردان
اثری از تبلیغات ناسیونال ـ سوسیالیسم (فاشیسم آلمان هیتلری) 
 

 امیر نیک‌ آیین
واژه ‌نامه سیاسی- اجتماعی
انتشارات حزب تودۀ ایران  ( ۱۳۵۸)
نقل از تارنگاشت عدالت
· آنتی یعنی ضد.
· سمیت یعنی سامی- نژادی که یهودیان نیز  بدان تعلق دارند.
 
· آنتی سمیتیسم به  روش خصمانه نسبت به یهودیان بالاعم اطلاق می شود.
· روشی و تلقی ئی که ملاحظات طبقاتی و اجتماعی از هر گونه را نادیده می ‌انگارد. 
 

تندیس قربانیان یهودی بدست فاشیسم
 
· آنتی‌سمیتیسم (یهود آزاری‌) در همه جای جهان به عنوان حربه ای برای نفاق ‌افکنی و انحراف توجه زحمتکشان از مسایل واقعی اجتماعی و سیاسی به کار رفته است.
· و چه بسا به صور انسان ستیزانه ای به کشتارهای دسته جمعی و نفی بلد و آواره ساختن‌ توده های یهودی منجر شده است.
· و یا   به صور تبعیضات گوناگون، حق‌ کشی‌ ها، سختگیری ‌های مستقیم و غیرمستقیم درآمده است. 
 
· آنتی‌سمیتیسم مانند صهیونیسم تنها به سود طبقات استثمارگر و نیروهای ارتجاعی است که از این راه به مبارزه طبقاتی و اتحاد زحمتکشان لطمه می ‌زنند.
·  
· از این نظر بین صهیونیسم و آنتی‌ سمیتیسم تفاوتی نیست.
· هر دو جریاناتی ارتجاعی، راسیستی (مبتنی بر نژادپرستتی)، ناسیونالیستی کور و دشمن اتحاد زحمتکشان اند.
 
·  مارکسیسم ـ لنینیسم بطلان هر دو جریان را اثبات و ماهیت ارتجاعی هر دو را افشا می کند و خصومت های بی محتوا از این قبیل را با همبستگی، برابری و خواهری ـ برادری همه زحمتکشان از هر ملیت و مذهب و نژاد و غیره جایگزین می سازد.
 
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری