سیری در شعری از محسن کاويانی
خنده پوشالی
سرچشمه:
غزلخانه
http://ghazalkhane.mihanblog.com/post/tag
میم حجری
· هرکسی حال مرا پرسید، گفتم : «عالی ام»
· اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
· نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
· دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
· خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
· آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام
· دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
· خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
· بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
· من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
·
· مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
· با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
· غرق خواهد شد کسی که سخت «من، من» می کند
· بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام
پایان
حسین
وقتی پایبندیِ شاعر تنها به قافیه باشد حتی اگه قافیه تنگ نشود جفنگ خواهد شد.
· این شعر جفنگ نیست.
· باید تحلیل شود.
· این شعر، احتمالا بسان هر اثر هنری دیگر، چیزی از جنس آئینه است و جامعه را و شاید طبقات اجتماعی معینی را، مناسبات اجتماعی معینی را و تحولات درونطبقاتی ئی را بازتاب می دهد.
· باید ببینیم.
حسین
من یاد شعار زیر افتادم:
«بدون هیچ دلیلی خاک تو سر جلیلی!»
اگر هر چیز بی محتوایی را هنر اطلاق کنیم، کار دشوارتر خواهد شد.
· هر اثر هنری پدیده ای طبقاتی است.
· چیزی از جنس آئینه است و آن می نماید که در برابر خود می یابد.
· غنای هر اثر هنری بسته به دورنمای تاریخی طبقه مربوطه است که هنرمند نماینده آن است.
· آثار و اشعار شاتوبریان شاعر رومانتیک (مرتجع) فرانسه به همان سان جهان بینی طبقات اجتماعی محافظه کار را نشان می دهند که آثار و اشعار برتولت برشت جهان بینی و ایدئال های طبقه کارگر را.
· هنر در هر صورت حاوی و حامل اندیشه و موضعگیری اجتماعی و سیاسی است.
حسین
پس شاید به کمک شما درکی طبقاتی از این شعر عایدمان بشه،
من که متوجه نشدم که شاعر در پی ارسال چه پیامی است .
هر که حال مرا پرسید دروغ گفتم عالیم .
پلکان ترقی دیگران شدم، هیچی ندارم
از غم من شاد و از شادی من غمگین اند آن دوستان
برای دشمنان دیگه تره خرد نمی کنم
دیگه خسته شدم ، حوصله ندارم
دلیلش را نمی دانم
مثه نعل اسب گرچه زیر سم است سمبل خوشبختی ام
کسی که احساس سنگینی و غرور میکنه غرق میشه و من از سبکی در پروازم.
· هر کسی حال مرا پرسید، گفتم:
· «عالی ام»
· اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
· نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
· دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
· خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
· آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام
· دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
· خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
· بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
· من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
· مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
· با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
· غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
· بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام
پایان
تلاشی در جهت تحلیل شعر محسن کاویانی
تحت عنوان «خنده پوشالی»
· این اولین شعری است که ما از شاعر جوان ایرانی می خوانیم.
· این شعر بحق از سوی شاعری شعرشناس مورد تحسین و تأیید قرار گرفته است:
«شاعران این غزل ها خیلی جوان هستند
با اینهمه بسیار عمیق می اندیشند و پر معنا می سرايند
من وقتی این غزل را خواندم ، حیران ماندم که چگونه در هر بیتی يک پشتوانه ی فلسفی وجود دارد.»
(حریف)
· ما اما به تجزیه و سپس تحلیل این شعر می پردازیم.
· این شیوه تحلیل را ما مدتی است که تمرین می کنیم.
· از این بابت ضرر نکرده ایم.
· حسن این شیوه بررسی افکار، اشعار و نظرات این است که آدمی به درک شعر با توجه به خود شعر می پردازد و نه با توسل به تخیل و تصورات سوبژکتیف خویش.
· فرق ما با نمایندگان ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین همین جا ست:
عین القضات همدانی (۴۹۲ ـ ۵۲۵-ه. ق)
حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه
از نمایندگان مهم عرفان و تصوف
اهل میانه
اعدام در همدان
عين القضاة همدانی تعريفی در مورد شعر دارد که بسیار زیبا ست.
او می گويد:
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»
· در صحت نظر عین القضات همدانی مبنی بر «آئینه وارگی شعر»، نه تنها کمترین تردیدی نیست، بلکه علمی ترین نظری است که کماکان و برای ابد اعتبار خواهد داشت.
1
· هر اثر هنری فرمی از شعور است.
· اگر به دیالک تیک فرم و محتوا بیانیدشیم، بلا فاصله از خود خواهیم پرسید:
· اگر هر اثر هنری فرمی است، اگر هر اثر هنری ظرفی است، محتوای آن و یا مظروف آن چیست؟
اثری از طراح ارجمند مجله هفته
2
· محتوای هر اثر هنری شعور و یا روح است.
· به زبان هگل، این روح هنرمند است که تجسم می یابد، مادیت می یابد.
· بنابرین، می توان گفت که هر اثر هنری تجسم دیالک تیکی از ماده و روح است:
· تندیس زرافه ای تجسم دیالک تیکی از زرافه و روح هنرمند مربوطه است.
· به همین دلیل تندیس زرافه و یا نقاشی از کوهی زیباتر و غنی تر از زرافه و کوه واقعی است.
· برای اینکه آمیزه ای از زرافه و هنرمند (ماده و روح) است:
· تندیس زرافه، زرافه ی انسانی شده است.
3
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»
· منظور عین القضات از حکم «هر کسی صورت خود در آن تواند دید» چیست؟
4
· حریف شعرشناس به این پرسش پیشاپیش پاسخ داده اند:
«ما هر کدام به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود نگاه می کنیم .
به قول مولانا :
هر کسی از ظّن خود شد يار من»
· این بدان معنی است که راجع به هر اثر هنری به اندازه تعداد آدم ها نظر هست.
· حتی بمراتب بدتر:
· راجع به هر اثر هنری به اندازه آدم ها ظن است و حدس و گمان.
· این اما به چه معنی است؟
5
· این بدان معنی است که آثار هنری غیر قابل شناخت اند.
· این بدان معنی است که محتوای آثار هنری را نمی توان شناخت، بلکه فقط می توان مورد ظن و یا سوء ظن فردی قرار داد.
· فاجعه درست همین جا آغاز می شود:
· محتوای آثار هنری بنا بر این تئوری، برای ابد نا شناخته می ماند.
· شناخت محتوای آثار هنری برای ابد محال و امکان ناپذیر می ماند.
6
· آنگاه، تنها کاری که آدم ها در رابطه با آثار هنری انجام می دهند، توسل به حدس و گمان و ظن فردی است:
· به قول حریف:
· «نگاه کردن به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود» است.
· اما منظور حریف از این مفهوم چیست؟
7
حریف
«مثلا این بیت از نظر درونه شاهکار است:
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
يا این بیت:
نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام »
· منظور حریف از مفهوم «نگاه کردن به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود» ظاهرا همین است:
· ابیاتی از اشعار را برجسته کردن و بسته به ایدئولوژی طبقاتی خویش «درونه» (محتوای ایدئولوژیکی) آن را شاهکار و یا زباله نامیدن.
8
حریف
«البته انتخاب و چيدمان کلمات شايد پخته نباشد مثل (نعل اسب ها) که ( ها) در اينجا خیلی بی ربط نشسته و با کمی ويرايش می تواند که نباشد.»
· حریف پس از تأیید و تحسین و تبلیغ محتوای ایدئولوژیکی شعر، معایب صوری و فرمال آن را برمی شمارند:
· زاید بودن «ها» و امثالهم را.
9
· نتیجه حاصل از این جور تحلیل ها، تأیید و یا تکذیب محتوای ایدئولوژیکی هر اثر هنری و ترمیم ناهمواری های صوری و فرمال آن است.
· خواننده ضمن سر کشیدن جام ایدئولوژیکی شاعر و منتقد، به اطلاعاتی راجع به معایب فرمال و سطحی هر اثر هنری دست می یابد.
10
· بعدا همه فضلا، توده ها را به رگبار فحش و تهمت و توهین می بندند که چرا در اواخر قرن بیستم، عجوزه های عهد عتیق را به عنوان رهبر و رئیس و امام و رهنما برمی گزینند و زیر علم عجوزه ها سینه و زنجیر و قمه و قداره می زنند.
· چون تبلیغ اصل «غیر قابل شناخت بودن» آثار هنری به آثار هنری محدود نمی ماند و شمول عام کسب می کند:
· یعنی عملا همه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و بویژه اجتماعی غیر قابل شناخت مطمئن جا زده می شوند و تنها چیزی که برسمیت شناخته می شود، ظن هر کس و ناکس راجع به هر چیز و ناچیز است.
· آنگاه دیگر تعجبی نخواهد داشت که یکی از ملاقات با امام زمان در دره لاهیجان، دیگری از تشکیل جلسه هفتگی با خضر و الیاس در آسمان ها و آن دیگری از دیدن اجنه به چشم خویش در رسانه های تمامکشوری خبر دهد.
· هر کسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
· اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
· نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
· دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
· خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
· آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام
· دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
· خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
· بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
· من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
· مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
· با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
· غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
· بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام
پایان
هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
· معنی تحت اللفظی:
· هر کس از من احوال پرسی کرده، علیرغم آنکه خنده پوشالی ام مخزن اشک بود، گفته ام که حالم خیلی خوب است.
· پوشالی به چه معنی است و خنده پوشالی چه نوع خنده ای است؟
· دولت پوشالی به دولتی کوچک و ضعیف اطلاق می شود که میان دو یا چند دولت قوی قرار می گیرد تا تماسی میان آنها نباشد.
· (فرهنگ واژگان فارسی)
· آیا خنده پوشالی شاعر دیواری میان او و همنوعان او ست؟
1
هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
· ظاهرا چنین است:
· خنده پوشالی، حجاب درون غمزده و گریه های پنهان شاعر است.
· خنده پوشالی دیواری میان درون و برون شاعر است.
· درون غمزده شاعر به ترفند خنده پوشالی و دروغگوئی از همنوعان شاعر پرده پوشی می شود.
· چرا و به چه دلیل؟
2
· دلایل شاعر را در ادامه شعر، بی شک خواهیم شنید و مورد تأمل قرار خواهیم داد.
· اما بی اعتنا بدان، این بیت شاعر انعکاس رئالیستی مناسبات اجتماعی در میهن شاعر است:
· رابطه میان انسانی در جهنم طبقاتی جامعه نه رابطه ای اصیل و مبتنی بر اعتماد متقابل، بلکه رابطه واره ای کاذب، سطحی و بی محتوا ست.
· به همین دلیل جامعه و همبود به صحنه بزرگ تئاتر بدل شده است:
· همه از دم در مقابل همدیگر نقش غلط و کاذب بازی می کنند و همه هم می دانند که نقش غلط و کاذب می بینند و بازی می کنند.
· آنهم نه از دیروز، بلکه از دیرباز.
· چون محتوای اشعار و آثار ادبی کلاسیک به میراث مانده دال بر این حقیقت امر است.
3
حافظ
اشـک غـماز مـن ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود، پرده دری نیست که نیست
· اشک حونرنگ حافظ در این بیت، غماز و پرده در و افشاگر است.
· ظاهرا حافظ هم بسان شاعر این شعر، قصد مخفی داشتن درون خویش از این و آن داشته است و «خنده پوشالی» تحویل این و آن داده است.
· اشک خونرنگ حافظ اما بسان آئینه ای درون غمزده او را منعکس کرده است و عوامفریبی او را نقش بر آب ساخته است.
4
· این بدان معنی است که در این جامعه از دیرباز همه به همدیگر دروغ تحویل می دهند و درون خود را از همدیگر پنهان می دارند.
· درون بدین طریق به گنجینه اسرار استحاله می یابد که با قفل سنگینی به روی بیگانه از هر نوع بسته شده است.
· می توان گفت که شاعر دیالک تیک درون و برون را تخریب می کند و آن را به شکل دوئالیسم درون و برون در می آورد:
· در این صورت است و فقط در این صورت است که درون بواسطه دیواری قطور از برون مجزا می شود و در آئینه برون انعکاس نمی یابد.
4
· اگر دیالک تیک درون و برون تخریب نشود، درون در آئینه برون و برون در آئینه درون انعکاس می یابد و لو می دهد.
· این کرد و کار مخرب اما به چه معنی است؟
5
· این تخریب دیالک تیک درون و برون به معنی پرده پوشی از این و آن و ضمنا پرده پوشی از خویشتن خویش است.
· به همین دلیل گفته می شود که عوامفریبی دیر یا زود، خواه و یا ناخواه به خودفریبی منتهی می شود.
· نتیجه این می شود که نه کسی، کسی را و نه کسی خود را می شناسد.
· به عبارت دیگر نه همنوع شناسی (جامعه و همبود شناسی) اصیل و رئالیستی تحقق می یابد و نه خودشناسی اصیل و رئالیستی.
· درست به همین دلیل است که کمتر کسی قادر به ارائه بیوگرافی درستی از خویشتن و همدیگر است.
· هم میهنان شاعر حتی به هنگام تعیین رشته تحصیلی، حتی به هنگام تعیین شغل و استخدام قادر به معرفی خویشتن خویش و همنوعان خویش نیستند.
6
· نتیجه این بیگانگی از خود و همنوعان خود این می شود که همه چیز به امید تصادف رها شود:
· هیچکس آن نکند که می تواند:
· مرثیه خوان رئیس جمهور شود!
· کسی هم که لیاقت رئیس جمهور شدن دارد، مرثیه خوان گردد.
· هیچکس آن نباشد که لیاقت و استعداد لازمه را دارد.
· به همین دلیل در این جامعه، درون و برون مجزا گشته از هم هر دو دستخوش تخریب اند.
· به همین دلیل است که ایرانی جماعت روی هم رفته روانی اند.
· به معنی واقعی کلمه تنها و بیکس اند.
پایان