قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره الأنعام ) (۴۲۴)
ویرایش و تحلیل
از
فریدون ابراهیمی
﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾
[ الأنعام: ۷۹]
من از روى اخلاص روى به سوى كسى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده است، و من از مشركان نيستم.
کریم
در این آیه،
از قول حضرت ابراهیم به تعریف الله می پردازد:
خداشناسی حضرت ابراهیم
نه به دلایل علمی و عقلی و تجربی و منطقی، بلکه به دلایل عاطفی و مصلحتی ـ ارادی است:
از روی اخلاص است
و
برای مرزبندی با مشرکین (بت پرستان) است.
مشخصه الله، از دید حضرت ابراهیم، خلاقیت او ست:
خلق آسمان ها و زمین.
می توان گفت که کریم دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به صورت دیالک تیک الله و آسمان ها و زمین بسط و تعمیم می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از آن سوبژکت (الله) می داند.
این نظر کریم اما به چه معنی است؟
این به لحاظ معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)
به معنی سوبژکتیویسم معرفتی است
که
مکتبی خرافی و ضد علمی و ضد عقلی است و امروزه رواج جهانی دارد و به درد عوامفریبی می خورد و نه روشنگری.
این به لحاظ متدیکی (اسلوبی، روشی)
به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک علت و معلول به صورت دیالک تیک (دوئالیسم) الله و آسمان ها و زمین است.
با
دیالک تیک علت و معلول
اما نمی توان به درک و توضیح علمی و عینی و ریشه ای و رادیکال چیزی نایل آمد.
برای اینکه هر علتی باید به نوبه خود معلول باشد و علتی داشته باشد.
اگر عمله و بنا علت خانه باشد، در عین خود معلول مثلا پدر و مادری اند.
الله هم باید علتی داشته باشد.
دیله مای تئولوژیکی (فقه) همین جا ست.
این به لحاظ فلسفی ـ علمی
به معنی بی خبری کریم از تئوری توسعه (تکامل) است.
توسعه و تکامل هر چیزی
درونی، طبیعی، ذاتی و اوبژکتیو (عینی) است
و
نه برونی، ماورای طبیعی، نمودین و سوبژکتیو (این و آنی، میلی).
دلیل توسعه همه چیز در همه فرم های حرکت ماده (طبیعت، جامعه، تفکر)
خصلت و ساختار دیالک تیکی همه چیز است.
دیالک تیک اقطاب متضاد هر چیز
(همبایی و همستیزی اقطاب)
موتور توسعه و تکامل لایزال آن چیز است.
ماده
برای توسعه و تکامل نیازی به قوه ای ماورای مادی ندارد.
ماده
خودش برای خودش کافی است.
ادامه دارد.