درنگی در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «ای واژه خجسته آزادی» (۹)
سیاوش کسرایی
درنگی
از
شین میم شین
ای نازینن من ، گل صحرایی
ای آتشین شقایق پر پر
ای پانزده پر متبرک خونین
بر بادرفته از سر این ساقه جوان
مفاهیم این بند شعر قابل تأمل اند:
نازنین
گل صحرایی
شقایق آتشین پر پر
(پر پر شده، متلاشی شده و یا پر پر، حاوی گلبرگ های بیشمار)
پر متبرک خونین
ساقه جوان
۱
گل صحرایی
سیاوش
گل ها را
و
در این شعر، جوانان فدایی خلق را به دو دسته طبقه بندی می کند:
۱
گل اهلی
گل گلخانه ای
(که اگر حافظه خطا نکند، یکی دیگر از مفاهیم ادبی ـ هنری ـ استه تیکی ـ اروتیکی سباوش بوده است)
گل مبتنی بر آگاهی علمی و انقلابی
گل پرورش (تربیت) یافته
گل جامعتی ـ طبیعتی
گل گلستان و باغ و بوستان
۲
گل صحرایی
گل وحشی
گل خودپو،
گل خود به خودی
گل طبیعتی بی غل و غش
مشخصه مرکزی مهم گروه سیاهکل
وحشی بودن آنها بوده است.
البته این تصور و تصویر سیاوش
علیرغم رئالیستی و راسیونالیستی بودنش
کاملا درست و دقیق نیست.
اولا
به این دلیل
که
گروه سیاهکل تجارب گروه چه گوارا ـ کاسترو
را
کم و بیش
به طور مثله و مخدوش
در اختیار داشته اند.
ثانیا
به این دلیل که ایرانیان
تجارب تاریخی دیرین در رزم های «چریکی» ـ مخفی ـ زیر زمینی
(مثلا سازمان حسن صباح)
را
در اختیار داشته اند.
سیاوش
با این مفهوم ادبی ـ هنری ـ استه تیکی ـ اروتیکی
میان فرم مبارزاتی حزبی ـ توده ای و فرم مبارزاتی به اصطلاح خرکی ـ چریکی
مرزبندی می کند.
اعضای احزاب کمونیست تربیت تئوریکی می شوند.
در حالیکه سازمان فدایی بی خبر از تئوری و حتی منکر عنقلابی ضرورت تفکر بوده است.
(«همه اش که نباید فکر کنیم»، صمد بهرنگی خر پرور)
مثال:
برخی از اعضای گروه سیاهکل
حتی شناختی از حزب دموکرات آذربایجان نداشته اند.
جنبش فدایی
تئوری را با ترور و تهمت و تخریب و تظاهر و خودنمایی و حتی خود بزرگ نمایی
جایگزین می سازند.
بقایای گروه سیاهکل در زندان های شاه
در مخالفت با توده ای ها
هوداران خود را از مطالعه و هماندیشی با همدیگر و همبدندان اکیدا نهی می کردند
و
هنرشان، چاقوکشی و فحاشی بود.
ادامه دارد.