سیاوش کسرایی

درنگی

از

شین میم شین

ای نازینن من ، گل صحرایی
ای آتشین شقایق پر پر
ای پانزده پر متبرک خونین
بر بادرفته از سر این ساقه جوان

مفاهیم این بند شعر قابل تأمل اند:

نازنین

گل صحرایی

شقایق آتشین پر پر

(پر پر شده، متلاشی شده و یا پر پر، حاوی گلبرگ های بیشمار)

پر متبرک خونین

ساقه جوان

۱

گل صحرایی

سیاوش

گل ها را

و

در این شعر، جوانان فدایی خلق را به دو دسته طبقه بندی می کند:

۱

گل اهلی

گل گلخانه ای

(که اگر حافظه خطا نکند، یکی دیگر از مفاهیم ادبی ـ هنری ـ استه تیکی ـ اروتیکی سباوش بوده است)

گل مبتنی بر آگاهی علمی و انقلابی

گل پرورش (تربیت) یافته

گل جامعتی ـ طبیعتی

گل گلستان و باغ و بوستان

۲

گل صحرایی

گل وحشی

گل خودپو،

گل خود به خودی

گل طبیعتی بی غل و غش

مشخصه مرکزی مهم گروه سیاهکل

وحشی بودن آنها بوده است.

البته این تصور و تصویر سیاوش

علیرغم رئالیستی و راسیونالیستی بودنش

کاملا درست و دقیق نیست.

اولا

به این دلیل

که

گروه سیاهکل تجارب گروه چه گوارا ـ کاسترو

را

کم و بیش
به طور مثله و مخدوش

در اختیار داشته اند.

ثانیا

به این دلیل که ایرانیان

تجارب تاریخی دیرین در رزم های «چریکی» ـ مخفی ـ زیر زمینی

(مثلا سازمان حسن صباح)

را

در اختیار داشته اند.

سیاوش

با این مفهوم ادبی ـ هنری ـ استه تیکی ـ اروتیکی

میان فرم مبارزاتی حزبی ـ توده ای و فرم مبارزاتی به اصطلاح خرکی ـ چریکی

مرزبندی می کند.

اعضای احزاب کمونیست تربیت تئوریکی می شوند.

در حالیکه سازمان فدایی بی خبر از تئوری و حتی منکر عنقلابی ضرورت تفکر بوده است.

(«همه اش که نباید فکر کنیم»، صمد بهرنگی خر پرور)

مثال:

برخی از اعضای گروه سیاهکل

حتی شناختی از حزب دموکرات آذربایجان نداشته اند.

جنبش فدایی

تئوری را با ترور و تهمت و تخریب و تظاهر و خودنمایی و حتی خود بزرگ نمایی

جایگزین می سازند.

بقایای گروه سیاهکل در زندان های شاه

در مخالفت با توده ای ها

هوداران خود را از مطالعه و هماندیشی با همدیگر و همبدندان اکیدا نهی می کردند

و

هنرشان، چاقوکشی و فحاشی بود.

ادامه دارد.