خود آموز خود اندیشی (۱۲۰۶)
شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت دهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۹)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
حافظ
یار مفروش به دنیا، که بسی سود نکرد
آن، که یوسف به زر ناسره بفروخته بود.
معنی تحت اللفظی:
فروختن معشوق به نعمات دنیوی،
شبیه فروختن یوسف به زر ناخالص است.
خواجه
در این بیت غزل
معشوق و یا یار کذایی
را
شبیه یوسف
جا می زند
و
نعمات دنیوی
را
شبیه زر ناسره.
اگر قرار بر این باشد که نه از خدا چیزی خواسته شود و نه از سایه های خدا (ظل الله ها)،
پس تئوری احسان سعدی و حافظ
و
ایدئالیزاسیون گدایی و ارتقای گدایی به درجه فضایل اخلاقی
به چه دردی می خورد؟
در تئوری عشق سعدی باید توده های مولد به خداوندان نعمت، به اشراف فئودال و بنده دار و دربار،
یعنی به اعضای طبقات حاکمه و غاصبین حاصل کار و نیروی کارخود عشق بورزند و هرچه دارند، به آنها بدهند و از آنها چیزی جز خود آنها نخواهند.
پس جامعه ایدئال سعدی،
یعنی جامعه متشکل از شاه و گدا، توانگر و درویش
چه می شود؟
گدائی که گدائی نمی کند، چگونه می تواند گدا نامیده شود؟
خیل میلیونی بی خانمانان، بدون گدائی و دریوزگی چگونه باید امرار معاش کنند؟
سعدی
جز عشق خشک و خالی نسبت به بنده داران و اربابان، چه رهنمودی برای گدایان در انبان خاک آلود خود دارد؟
ادامه دارد.