قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره الأنعام ) (۳۸۱ )
ویرایش و تحلیل
از
فریدون ابراهیمی
﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ ۖ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ﴾
[ الأنعام: ۲]
اوست كه شما را از گِل بيافريد و عمرى مقرر كرد:
مدتى در نزد او معين. با اين همه، ترديد مىورزيد.
کریم
در این آیه،
دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)
را
به صورت دیالک تیک مخلوق و خالق (جمادات و نباتات و جانوران و بشریت و کاینات و خدا) بسط و تعمیم می دهد
و
وارونه می سازد.
یعنی
نقش تعیین کننده
را
از آن روح (شعور، خدا) می داند.
این آیه
از جهان بینی ایدئالیستی ـ عینی کریم و روحانیت (آل عبا) پرده برمی دارد.
کریم
در این آیه
برای بشریت منشاء خاکی تعیین می کند:
در قصه خلقت، جبرئیل به دستور خدا، تندیس و یا مجسمه آدم و بعد حوا را
از گل (ترکیب خاک و کاه و آب) می سازد
بعد
خدا می آید و در دهان آندو روح می دمد.
به قول دهاقین
بادی (گوزی) از ماتحت آدم خارج می شود و ملائکه به خنده می افتند.
به نظر دهاقین فلسفه خنده در اثر شنیدن گوز همین است.
اوست كه شما را از گِل بيافريد و عمرى مقرر كرد:
مدتى در نزد او معين. با اين همه، ترديد مىورزيد.
خدای کذایی
بشریت را نه باقی، بلکه فانی می آفریند:
خالق برای مخلوق عمر معینی مقرر می دارد.
در این آیه کریم،
تریاد (تثلیث) پیدایش ـ رشد ـ زوال تبیین می یابد که سیکل (روند دایره وار) بی پایان لایزال یونیورسالی (عامی، جهان شمولی، طبیعت شمولی، جامعه شمولی و تفکر شمولی) است.
صحت افکار هم مثل وجود جمادات و موجودات
عمر (حد عینیی) معینی دارند و پس از رسیدن به حد عینی (اجل) نفی دیالک تیکی می شوند:
یعنی
جوانب و جنبه های مثبت شان
حفظ می شوند و توسعه و تکامل داده می شوند
(پیوست، تداوم، استمرار)
و
جوانب و جنبه های منفی شان
نقد و حذف می شوند و روانه زباله دانی تاریخ می گردد.
مراجعه کنید
به
قانون دیالک تیکی نفی نفی
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3784
منشاء خاکی بشر
(یعنی ترکیبی از عناصر جدول شیمیایی مندلیف بودن)
اندیشه ای علمی و حقیقی است.
نه تنها منشاء بشر، بلکه منشاء همه هستی در فرم های مختلفش
همین است.
کریم
به ازای این خدمت خود به بشریت، انتظار ایمان و اطاعت و عبادت دارد.
کریم
دیالک تیک داد و ستد
را
به شکل دیالک تیک خلقت و عبادت بسط و تعمیم می دهد.
عدالت (داد) در قاموس کریم،
یعنی
رعایت اکید
دیالک تیک داد و ستد.
مفهوم بیداد مبتنی بر بر این دیالک تیک است:
بیداد = ستد چیزی از کسی، بدون دادن معادلی (داد درخوری) به او.
ادامه دارد.