درنگی

از

میم حجری


دیشب دوباره آمده بودی به خواب من
دیدار خوب تو
تا کوچه های کودکی ام برد پا به پا
شاد و شکفته ما
فارغ ز هست و نیست
در کوچه باغ ها
سرخوش ز عطر و بوی نسیمی که می وزید


یک لحظه دست تو
از دست من رها شد و
خواب از سرم پرید!
سیاوش کسرایی


محتوای این شعر سیاوش:
ماضی بهتر از مضارع بوده است
و
ایام طفولیت بهتر از ایام بالغیت است.


شاعر ایدئال خود را در ماضی می جوید
ایدئال شاعر = فراغت از هست و نیست.


هوپ هوپ از قول اشراف فئودال و روحانی همین محتوای شعر سیاوش را به شعر کشیده است:
اوندا کی اولاد وطن خامیدی
اخ نجه کف چکمه لی ایامیدی


ایندی جماعت اله بیل جین دیلر

جین ندی، شیطان کیمی بی دین دیلر

معنی تحت اللفظی:

چه ایام خوشی بود، ایام سابق که خلایق خام و خر بودند.

اکنون خلایق شبیه اجنه اند.

اجنه که سهل است، شبیه شیطان، بی دین اند.


هرمان هسه

هم همین را گفته است:
خیلی ها زیبایی های زندگی را در ماضی می جویند.


هرمان هسه اما فراموش می کند که ماهیت طبقاتی این «خیلی ها» را کشف و افشا کند.
ماضی رعایا = ذلت بردگی
ماضی پرولتاریا = ذلت بردگی و ذلت فئودالی


به همین دلیل
پرولتاریا زیبایی ها را در اینده می جوید و نه در گذشته.
آینده ای که باید در وحدت با دیگر زحمتکشان بسازد.

پایان