احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

درنگی

از

شین میم شین


هر آن خلقی که او از کار و از پیکار روتابد
شگفتی نیست گر نالان به بند بدنهادان است
اسیر و بی نصیب و دربدر، بیمار و نادان است.

معنی تحت اللفظی:

هر خلقی که از جهاد (کار و پیکار) صرفنظر کند، در بند بدنهادان، زجر می بیند و ضجه و زاری می کند و اسیر و بی نصیب و دربدر و بیمار و نادان می ماند.

طبری

در این بند شعر،

پیش شرط سعادت و سلامت مادی و فکری هر خلق را در کار و پیکار می داند.

این شعار، جزو دی ان آی تئوریکی طبری است که بارها به صور مختلف تبیین داشته است:

مثال:

خوشبختی

را

با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی می سازند.

طبری

در این بند شعری دیگر،

همبستگی را به کار و پیکار مزید می سازد.

شعر است و نمی توان مته بر خشخاش نهاد.

برای اینکه در آثار هنری،

فرم

دستبند و پابند و پوزه بندی برای هنرمند است.

ولی صرفنظر از روشنگری، به معنی بی اعتنایی به صداقت انقلابی (حقیقت پرستی) است.

هر آن خلقی که او از کار و از پیکار روتابد
شگفتی نیست گر نالان به بند بدنهادان است
اسیر و بی نصیب و دربدر، بیمار و نادان است.

طبری در این بند شعر،

بی اعتنا به دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) در کار و پیکار (پراتیک، عمل) است.

خلق ها

بدون داشتن تئوری انقلابی

به کار و پیکار خرکی و مخرب مجبور می گردند و چه بسا خانه خراب می گردند.

مثال:

هم با تئوری فاشیستی و فوندامنتالیستی می توان کار و پیکار کرد

و

هم با تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی.

دستکم گرفتن تئوری و هر قطب دیالک تیکی دیگر،

به فاجعه می انجامد و به فاجعه انجامیده است.

حزب توده و شخص شخیص نیک آیین،

تبهکاری های اجامر فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی

را

با تحقیر فرم و تجلیل از محتوا در دیالک تیک فرم و محتوا توجیه کرده اند

و

بر سرشان آن آمده است که «بر سر باخه در کلیه و دمنه» امده بود.

به قول حریفی به نام لوکاچ،

همه بدبختی ها با زیر پا نهادن دیالک تیک آغاز می شود.

خوشبختی

را

با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی می سازند.

در این بند از شعر دیگر طبری نیز علاوه بر تئوری، روشنگری فراموش شده است.

همبستگی

به صورت چیزی مکانیکی و فرمال و کلیشه ای مطرح شده است.

یکی از خریت ها و خطاهای خطیر حزب توده، همین بوده است:

مطلق کردن همبستگی مکانیکی و مصلحتی و صرفنظر از روشنگری علمی و انقلابی.

صدای پیک ایران

حتی

لاطائلات مجاهدین و بهرنگی و غیره

را

با صدای شخص شخیص نیک آیین

منتشر می کرد.

معیار المعاییر برای حزب توده،

مخالفت با سلطنت بود.

درست به همین دلیل

ارتجاع مذهبی به مسموم سازی فکری و نظری توده های خلق و جلب میلیونی آنها

نایل آمد و فاجعه آغاز شد.

فاجعه ای که پایانی برایش متصور نیست.

بدون روشنگری علمی و انقلابی (مارکسیستی ـ لنینیستی)

فقط می توان خودفریبی، عوامفریبی و عنگلاب کرد و نه انقلاب.

ادامه دارد.