خود آموز خود اندیشی (۱۰۵۴)
شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت اول
بخش دوم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
۱
به خود سر فرو برده همچون صدف
نه مانند دریا بر آورده کف
معنی تحت اللفظی:
عشاق حق
مثل صدف در خود فرو رفته اند.
بر خلاف دریا که کف بر لب دارد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک صدف و دریا
را
به شکل دیالک تیک عارف و عامی بسط و تعمیم می دهد
تا دیالک تیک خودنگری و خودنمایی را آموزش دهد.
عشاق حق در دریای تفکر غرق می شوند و جهان و مافیها را فراموش می کنند و عشاق خود (خودپرستان) به خودنمایی می پردازند.
عرفان را باید در کلیت آن، در دیالک تیک پدیده (ظاهر، نمود) و ماهیت آن در نظر گرفت و نباید آن را در جنبه ایراسیونالیستی ظاهری اش خلاصه و مثله کرد.
هم عارف افیون زده می تواند گوشه ای کز کند و صدف وار، در خود فرو شود و هم عارف انقلابی.
ظاهر قضایا، به تنهائی، بیانگر هیچ نیست.
سعدی اما در هر حال، عرفان را و موضع خود نسبت به انواع متضاد آن را در این بیت شعر به زبان ساده و قابل فهم مطرح می سازد:
او عرفان افیونی خودنگر سر به زیر توسری خور را به صدف و عرفان انقلابی یاغی و پرخاشگر را به دریای خروشان کف بر لب تشبیه می کند.
آرزوی طبقاتی سعدی و حافظ این است، که همه روشنفکران جامعه فئودالی، صدف وار شوند و جامعه گریز گوشه گیر باشند،
دست به روشنگری و انتقاد اجتماعی نزنند، مثل دریا کف بر لب نیارند و به افشای جنایات و نابرابری ها برنخیزند.
سعدی شیفته چنین طریقتی است.
ادامه دارد.