خود آموز خود اندیشی (۹۳۱)
شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شو
مقدمه
بخش اول
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
پناه بردن عاشق به گوشه عزلت
برای فرصت یابی جهت برپاداشتن بنای خیالی عشقی است
که
در عالم واقع وجود ندارد
و
تنها در عالم خیال
قابل ساختن و پرداختن است
و
به محض این که معشوق دهن باز کند و ماهیت واقعی خود را ذره ذره مثل زهری در ضمیر مفلوج عاشق «خیال پرست» بریزد، فروخواهد پاشید
و
عاشق در آوار بنای خیالی عشقش افسرده و پشیمان به دوره تنهائی و بی عشقی حسرت خواهد خورد و به زمین و زمان دشنام خواهد داد:
حافظ
مـن پیر سال و ماه نی ام، یار بیوفا ست
بر من چو عـمر میگذرد، پیر از آن شدم
معنی تحت اللفظی:
من به لحاظ فیزیکی (جسمی) پیر نیستم.
دلیل پیر گشتنم، این است که معشوق، بی وفا ست و مثل سال و ماه می گذرد و نظری حتی به من نمی اندازد.
در این بیت غزل خواجه
ول معطل بودن عاشق عربده می شود.
معشوق
چه بسا
منزجر از عاشق پر رو و بی شرم و بی شخصیت است.
معشوق
خودش
معشوق گمشده ای دارد و به محض پیدا کردن، عاشقش می شود
و
به منجلاب ذلت و رذالت عاشق خویش فرو می افتد.
ادامه دارد.