خود آموز خود اندیشی (۸۸۷)
شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شو
مقدمه
بخش اول
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
خوشا وقت شوریدگان غمش
اگر زخم بینند و گر مرهمش
معنی تحت اللفظی:
مشخصه عاشق جماعت،
شوریده بودن از غم معشوق است.
فرق هم نمی کند که معشوق به آنان زخم بزند
و یا بر زخمشان مرهم بنهد.
سعدی
عملا
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت و دیالک تیک انسان و عشق (اوبژکت و موضوع شناخت)
را
به شکل دیالک تیک همه کاره و هیچکاره بسط و تعمیم می دهد و فاتحه ای بر دیالک تیک های یاد شده را می خواند.
چون دیالک تیک هرگز و به هیچوجه
عضو هیچکاره نمی پذیرد.
سعدی
سوبژکت (انسان عاشق) را مطلق و همه کاره تلقی می کند و اوبژکت را به درجه هیچ و پوک تنزل می دهد.
بدین طریق، آنچه که محتوای شناخت را تشکیل می دهد، (یعنی اوبژکت شناخت، یعنی عشق)
دور انداخته می شود
و
عامل شناخت (یعنی سوبژکت شناسنده)
عمده و مطلق می شود.
کسانی که مطلق کردن بی چون و چرای «مشیت الهی» کسب و کارشان بوده است،
کسانی که همه چیز را از خرد تا کلان،
تحت سلطه بی چون و چرای «مشیت الهی» قرار داده اند
و
در «اختیار» را به روی انسان (سوبژکت) به کلی بسته اند،
در عرصه شناخت (در تئوری شناخت خویش)،
همان سوبژکت هیچکاره را به درجه خود کامه ای همه کاره ارتقاء می دهند
و
واقعیت عینی را با چیزی موهوم جایگزین می سازند.
همه این تشبثات به ظاهر معصومانه و بی غرضانه
با منافع فئودالیسم موبه مو انطباق دارند.
بدین طریق،
از سوئی
نقش تاریخ ساز انسان مورد انکار قرار می گیرد و سرنوشت جامعه و تاریخ به اراده نیروهای ماورای اجتماعی و ماورای طبیعی
(خدا، قضا، قدر، چرخ، سپهر، فلک، ملک، گردون ....) محول می شود،
زمینه فکری برای «رضا به داده دادن» فراهم می آید و از انسان بنده وغلام و نوکر و کنیز و کلفتی بی هویت و سرسپرده و فرمانبر باقی می ماند
و
از سوی دیگر،
در عرصه شناخت، موضوع شناخت (اوبژکت) که محتوای آن را تشکیل می دهد،
با چیزی موهوم جایگزین می شود
و
انسان شناسنده (سوبژکت)
به عرش اعلا برده می شود و همه کاره اعلام می گردد، که بنا بر میل خویش، بنا بر تخیلات و نیازهای مبهم و نا شناخته و کور خویش،
تعریف دلبخواه، غیرواقعی و سوبژکتیو از اوبژکتی نامعین و چه بسا موهوم به نام عشق ارائه می دهد.
ادامه دارد.