درنگی در پیشگفتاری از مسعود امیدی بر «رفرم یا انقلاب» از روزا لوکزمبورگ (۶)
رفرم یا انقلاب
از دیدگاه رزا لوکزامبورگ
نویسنده :
الیزابت شولته
برگردان :
مسعود امیدی
درنگی
از
یدالله سلطانپور
مقدمه مترجم
ادامه
رویکرد جبرگرایانه
(روی دیگر سکه اراده گرایانه)
که
با پذیرش ساختار موجود واقعیت عینی، درافتادن به دور باطل اقداماتی جزئی ،
قید کار آگاهگرانه و هدفمند و برنامه ریزی شده در جهت دگرگونی اساسی واقعیت عملا موجود و دستیابی به آرمان را می زند
و
علی رغم مامایی که در رویکرد اراده گرایانه زایمان زودرس را دنبال می کند،
به ضرورت و اجتناب ناپذیری زایمان به مثابه رویدادی متفاوت از اقدامات مراقبتی و امری کیفی و دگرگون ساز باور ندارد و از این رو اقدامات بهداشتی و مراقبتی اش از مادر را در جهت یک زایمان راحت تر نمی بیند
بلکه اساساً چشم انداز زایمان را به فراموشی سپرده و فکر می کند شاید همین مراقبت ها بدون رویداد چالشی و حیات بخش زایمان ، منجر به پای گذاشتن نوزاد به جهان زمینی خواهد گردید.
معنی تحت اللفظی:
برخورد دترمینیستی (برخورد مبتنی بر جبرگرایی)
برخلاف برخورد وولونتاریستی (برخورد مبتنی بر اراده گرایی)
به ضرورت و اجتناب ناپذیری انقلاب باور دارد.
تنها تفاوت و تضادی که مسعود امیدی بین اراده گرایی و جبرگرایی کشف کرده،
باور و یا فقدان باور به جبر (ضرورت) و اجتناب ناپذیری زایمان (انقلاب) است.
اگر اراده گرا به ضرورت و اجتناب ناپذیری زایمان ایمان نداشته باشد،
مرض که ندارد، همه نیروی خود را برای زایمان بسیج کند.
ایراد بینشی مسعود امیدی
این است که تعریف علمی روشنی از جبرگرایی و اراده گرایی ندارد.
ما با انواع مختلف جبرگرایی و اراده گرایی سر و کار داریم.
وقتی مسعود امیدی از اجتناب ناپذیری زایمان دم می زند،
جبرگرایی و به عبارت علمی و دقیق، دترمینیسم مکانیکی را در نظر دارد.
و
از دترمینیسم دیالک تیکی غافل است.
وولونتاریسم (اراده گرایی) هم انواع مختلف دارد.
اراده گرایی فاشیستی
مخالف سرسخت زایمان (انقلاب) و طرفدار سرسخت عنگلاب (رستاوراسیون و ضد انقلاب و یا ارتجاع)
است.
اراده گرایی آنارشیستی
در صدد محو دولت سرمایه داری و تبدیل جامعه به حیطه فرمانفرمایی خرده مالکین و خرده بورژوازی است.
اراده گرایی فئودالی ـ فوندامنتالیستی
در صدد برگردان چرخ تاریخ به صدر اسلام و صدر سلیمان و صدر کوروش و غیره
است.
فقر مفهومی
بیگانگی با تعریف علمی و استاندارد مفاهیم
مسعود امیدی
را
به منجلاب فقر فلسفی سوق داده است.
سؤال این بود که منظور از اراده گرایی چیست؟
اگر مسعود امیدی با دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) آشنا بود،
در مقابل جبرگرایی، نه اراده گرایی را، بلکه اختیارگرایی را قرار می داد.
نماینده فلسفی اختیارگرایی چیست؟
جبرگرایی و اختیارگرایی
مکاتب فقهی و فلسفی دیرآشنایی اند.
مثال:
سعدی
گلستان باب اول
گر گزندت رسد ز خلق مرنج
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج
از خدا دان خلاف دشمن و دوست
کاین دل هر دو در تصرف اوست
گر چه تیر از کمان همیگذرد
از کمان دار بیند اهل خرد
معنی تحت اللفظی:
اگر خلایق صدمه ات زدند،آزرده خاطر مباش.
خلایق نه رنج می رسانند و نه راحت.
مخالفت و خصومت خلایق را از خدا بدان که تعیین کننده کردوکار خلایق است.
خردمند تیر را از کماندار می داند و نه از کمان،
اگرچه تیر از کمان عبور می کند.
سعدی
(راوی)
در این شعر
دیالک تیک جبر و اختیار
را
به شکل دیالک تیک مشیت الهی و خلق بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن جبر (مشیت الهی) می داند و اختیار (خلق) را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد.
یعنی
دیالک تیک جبر و اختیار
را
به
شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ، همه کاره و هیچکاره بسط و تعمیم می دهد.
اختیارگرایی
به نمایندگی آنارشیسم (در ایران فدائیان و مجاهدین خلق)
بر عکس،
اختیار را مطلق می کند و جبر را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد.
مثلا
نخبه
(فدایی، مجاهد)
را
تاریخ ساز جا می زنند.
تفاوت نیچه ئیسم و فاشیسم با فوندامنتالیسم
در تعیین و تعریف نخبه است:
نخبه نیچه ئیسم و فاشیسم
اجامر متعلق به نژاد عنتر اند.
نخبه فئودالیسم و فوندامنتالیسم
الله
انبیاء
ائمه
اولیا
فقها
شهدا
فدائی
مجاهد
و
غیره
است.
ادامه دارد.