درنگی

از

میم حجری

۱

هیچ‌چیز به اندازه‌یِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست.

اسپینوزا
قبلا گفته است
که
خرافاتی‌ها و رمّالان

(انبیاء و فقها و روحانیت)
بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی
و
بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشته‌اند.

این بدان معنی است

که

مذاهب برای حکومت بر توده، خیلی خیلی سودمندند.

یعنی عملا باید میان طبقه حاکمه (حاکمان) و روحانیت پیوند مودت برقرار باشد.

چون

حاکمیت و روحانیت

وحدت منافع دارند.

مذهب

را

حاکمیت برای حکومت سهلتر بر مردم لازم دارد

و

روحانیت

برای استثمار و استحمار مردم.

پس دلیل

این کشف و ادعای اسپینورا چیست:

خرافاتی‌ها و رمّالان

(انبیاء و فقها و روحانیت)
بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی
و
بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشته‌اند.

ضمنا

پایگاه طبقاتی خود اسپینوزا چیست که او را به مخالفت با مذهب و روحانیت سوق داده است؟

۲

همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیره‌کننده‌تر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدید‌ترین درجه‌ای از وفاداری تبعیت کند.

اسپینورا

اکنون

مذهب

را

به دو نوع متضاد طبقه بندی می کند و نسبیتی را وارد مذهب می سازد:

مذهب راستین

و

مذهب دروغین.

سؤال این است که معیار اسپینوزا چیست؟

چگونه و بر اساس کدام معیار می توان مذهبی را راستین و یا دروغین دانست؟

به نظر اسپینوزا

هر دو نوع از مذهب

تزیین می شود

تا

توده بهتر و عمیقتر مجذوب مذهب شود و حکومت بر توده تسهیل شود.

ادامه دارد.