Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person

ولادیمیرو گیاچی

برگردان

یدالله سلطان پور

بخش اول

دموکراسی به مثابه تصوری از یاد رفته

یعنی

به مثابه «حاکمیت خلق»

۱

  • هرجا ما در آثار متفکران جهان باستان، با مفهوم «دموکراسی» برخورد می کنیم، در انطباق مطلق با ریشه واژه ای، به معنی «قدرت خلق»، «حکومت خلق» و یا «حاکمیت خلق» به کار می رود.

۲

  • در آثار پلی بیوس (مورخ یونانی) در بررسی فرم های حکومتی، میان مفهوم «دموکراسی» و مفاهیم «مونارشی» (سلطنت) ـ حاکمت یک فرد واحد ـ و «اریستوکراسی» (اشرافیت) ـ حاکمیت گروهی اندک ـ تفاوت گذاشته می شود.

۳

  • جالبتر از همه اما این است که ارسطو گامی فراتر می نهد و «حکومت تعداد بیشتر» را نه به لحاظ تعداد (کمی) صرف، بلکه به لحاظ اقتصادی تعریف می کند.

۴

  • عبارت مربوط به این بخش در اثر ارسطو، به شرح زیر است:

الف

  • «نتیجه حاصل از تحقیقات ژرف حاکی از آن است، که در مسئله حکومت، تعداد انگشت شمار در اولیگارشی و تعداد بیشتر در دموکراسی، تعداد حکومتگران جنبه فرعی قضیه است.

ب

  • واقعیت این است که در جهان، تعداد توانگران اندک و تعداد تهیدستان بیشمار است.

پ

  • بنابرین، دلیل اصلی تفاوت میان دموکراسی و اولیگارشی را باید در مسئله فقر و ثروت جستجو کرد.

ت

  • از این رو، هر جا که انسان ها، در سایه ثروت خویش حکومت می کنند ـ بی اعتناء به اینکه تعداد حکومتگران کم و یا بیش باشد ـ ما با اولیگارشی سر و کار داریم و هرجا که تهیدستان زمام امور را به دست داشته باشند، ما با دموکراسی سر و کار داریم.»

  • (ازسطو، «سیاست»)

۵

  • این درونمایه اجتماعی و طبقاتی دموکراسی سبب می شود، که توکیدیدس (مورخ یونان باستان) و توکه ویل (مورخ، نویسنده وسیاستمدار درعصر جدید)، همواره دموکراسی را به معنی آلترناتیو (برابرنهاد) و ضد آزادی تلقی کنند.

۶

  • توکه ویل (۱۸۰۵ـ ۱۸۵۹) می نویسد:

الف

  • «عقل من مرا به هواداری از نهادهای دموکراتیک فرا می خواند، ولی من ـ غریزتا ـ اریستوکرات هستم.

ب

  • این بدان معنی است که من از سوئی توده ها را خوار می شمارم و تحقیر می کنم و از سوی دیگر آنها را تهدیدی تلقی می کنم و به هراس می افتم.

پ

  • من طرفدار سینه چاک آزادی و قانونیت هستم، حقوق دیگران را محترم می شمارم، ولی با دموکراسی میانه خوبی ندارم.»

۷

  • انگیزه و علت این ضد هم قلمداد کردن دموکراسی و آزادی، که در نگاه اول، حیرت انگیز به نظر می رسد، وقتی روشن خواهد شد که ما پای منبر بنیامین کنستانتبنشینیم و به مواعظ او راجع به «آزادی قدیم و جدید»گوش فرا دهیم (توکه ویل هم می تواند همسنگر او تلقی شود):

۸

  • کنستانت (نویسنده، سیاستمدار و دولت ـ تئوریسین فرانسوی ـ سوئیسی) می گوید:

  • «آزادی برای ما، عبارت است از برخورداری فراغت آمیز از لذات استقلال شخصی.»

۹

  • واژه «استقلال شخصی» در دهن بنیامین کنستانت، واژه جدیدی است برای «ثروت».

۱۰

  • تصادفی نیست که توکه ویل مخالف سرسخت حق انتخابات عمومی است:

  • «اگر توده ها حق انتخابات داشته باشند، این امر منجر بدان خواهد شد، که قدرت به دست سلب میراث شده ها، یعنی به دست فقیرترین بخش جمعیت کشور بیفتد.»

۱۱

  • درست به همین دلیل بود که کارل مارکس و فردریش انگلس در «مانیفست حزب کمونیستی»، توده ها را به احراز حق انتخابات همگانی فرا خواندند و آن را برای تسخیر قدرت سیاسی، مفید دانستند.

۱۲

  • و لذا می توان گفت که به نظر مارکس، «دموکراسی» با «فرمانفرمائی سیاسی» پرولتاریا یکی است.

ادامه دارد.